شب ایران و ژاپن برگزار شد
شب « ایران و ژاپن» صد و بیستمین شب از شبهای مجله بخارا بود که با همکاری بنیاد فرهنگی هنری ملت،دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، سفارت ژاپن در ایران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، گنجینه پژوهشی ایرچ افشار و انجمن دوستی ایران و ژاپن و رایزنی مطالعاتی سفارت ایران در توکیو در عصر سه شنبه، 12 شهریور ماه 1392 در کانون زبان فارسی برگزار شد.
در آغاز این نشست، علی دهباشی از اهمیت حضور ژاپن در حوزۀ ایرانشناسی سخن گفت:
برای ما ایرانیان دو حوزۀ بزرگ جغرافیایی و اقتصادی اهمیت خاصی دارد، یکی جغرافیای تاریخی زبان فارسی است که دربرگیرنده تمامی کشورهایی است که در آنجا فارسی زبانان حضور دارند، فراتر از مرزهای سیاسی که تعیین شده، این جغرافیای بزرگ فرهنگ و زبان فارسی است. در آسیا برای ما یک حوزۀ تمدنی وجود دارد که در رأس این حوزه تمدنی، علیرغم فاصلۀ جغرافیایی، ژاپن کانون مهم حوزۀ تمدنی با ایران است و از این جهت بسیار در طول تاریخ حائز اهمیت است، هم برای ژاپن، هم برای ایران . و بعد در طول جریانهای فکری، اجتماعی،حتی در حوزۀ مسائل سیاسی که در واقع میشود ما اختلاف خیلی کمی هم زمان با امیرکبیر کار اصلاحات در ژاپن آغاز شد، ما هم آغاز کردیم. بعد هم در دیگر حوزههای فرهنگی و هنری در طول سالهای گذشته این داستان ادامه داشته است و این روابط فرهنگی همیشه غالب بود بر سایر روابطی که بد نبود و خوب هم بود. اما همیشه مسئلۀ فرهنگ مسئلۀ عمدهای بوده و حاکم بوده بر روابط ایران و ژاپن . نمونهاش نیز کتابها و فهرستهایی که منتشر شده و نشان میدهد که این مناسبات چقدر گسترده و در عین حال عمیق بوده از سوی هر دو طرف.کرسیهای عمیق زبان فارسی و ایرانشناسی در دانشگاههای ژاپن که دانشمندان بسیار بزرگ ایرانشناس در حوزۀ کل ایرانشناسی جهان، دانشمندان ایرانشناس ژاپنی جایگاه ویژهای دارند، آثارشان آثاری درجه اول و بسیار مهم است و در حوزۀ ترجمه همینطور. کافی است به فهرست بلند بالایی که از آثار ادبی ایران، از کلاسیکها از حافظ و خیام و سعدی بگیرید تا معاصرترین نویسندگان و شاعران ما که ترجمه شدند.میتوانیم بگوییم که ژاپنیها بیشتر از آثار ما ترجمه کردند تا ما از آثار آنها. یعنی پیشگام بودند. با این که ادبیات ژاپن بسیار قوی هست، واقعاً جای تأسف است که ادبیات آمریکای لاتین را در زبان فارسی بیشتر میشناسیم تا ادبیات ژاپن به نسبت تعداد کاری که شده. در صورتی که برعکس در ژاپن مهمترین آثار نظم و نثر یک صد سال اخیر در زمینۀ رمان و شعر، مهمترین آنها به زبان ژاپنی ترجمه شده است. راجع به آن مقاله و کتاب درآمده و بعد به جلوتر که میآییم، همانطور که میدانید، نسبت به سینمای ایران، نسبت به موسیقی ایران، چه توجهی در ژاپن هست و هنوز هم ادامه دارد و همانطور که عرض کردم دوستان به تفصیل در موضوعات مورد سخنرانی خودشان در این باب سخن خواهند گفت. »
سپس از دکتر محمد حسین عادلی که زمانی سفیر ایران در ژاپن بود دعوت کرد تا به عنوان اولین سخنران سخن بگوید. دکتر عادلی ضمن تشکر از فرصت حضور در یکی از شبهای بخارا چنین گفت:
« وقتی آقای دهباشی که من ایشان را یکی از بزرگترین فرهنگ گستران میدانم دعوت کردند که بنده و انجمن ما بپیوندد به ایشان ، دعوت ایشان را نمیشد زمین گذاشت. و با وجود آن که این روزها کمی سرمان شلوغ بود، ولی دعوتشان را با کمال میل پذیرفتم و خرسندم که این فرصت برایم فراهم شد.
من یک مقدمۀ کوتاه بگویم و سه نکته راجع به ژاپن عرض بکنم. در مقدمه ابتدا میخواهم که به هر حال یادی بکنم از دکتر محمود افشار و این که این فرهنگ دوست و فرهنگ شناس بزرگ ایرانی هم در زمان حیات خودش و هم بعد از خودش این یادگار را به جا گذاشته که ما امروز دور همدیگر جمع هستیم. و من به مناسبت این که دوستی صمیمی هم با خسروخان افشار دارم، با این خانواده از دیرباز دوست و آشنا بودم و اینجا که آمدم، به هر حال اینجا محل زندگی خانوادۀ افشار بوده و تا همین چندی پیش خانم افشار همین جا زندگی میکردند و در واقع اینجا پس از فوت ایشان درست شد. به هر حال یاد و خاطرۀ آنها گرامی باد.
با این مقدمه که گفتم، نکتۀ دوم ، همانطور که اطلاع دارید یا جسته و گریخته اطلاع دارید،بنده دورهای در ژاپن به عنوان سفیر ایران مأمور خدمت بودم. و در آن زمان علاقۀ زیادی پیدا کردم به این که راجع به ژاپن تحقیقی بکنم . نه به عنوان جمعآوری اطلاعات به عنوان سفیری که به آنجا رفته بود که جزو وظایف هر مأموری هست. ولی علاوه بر آن و فراتر از آن علاقمند بودم که ژاپن را بشناسم به دلیل این که ژاپن هنوز به عنوان یکی از معجزههای اقتصادی جهان به شمار میرود، شیوۀ مدیریت اقتصادیاش خصوصاً پس از جنگ جهان دوم. چگونه کشوری از خاکستر توانست به قلۀ اقتصادی جهان برسد. به همین دلیل کارهای مختلفی آنجا انجام دادم . به ذهنم رسید که شاید گروهی از کسانی که دست اندر کار ساختن ژاپن بعد از جنگ بودند ( چون این داستان مربوط به 20 سال پیش است) هنوز زنده باشند. سراغ آنها را گرفتم. خوشبختانه تعدادی از آنها زنده بودند. خصوصاً رئیس کمیسیونی که در آن موقع اول تشکیل شد به عنوان کمیسیون طرح و برنامه و بعدها به عنوان یک سازمان برنامه و در آنجا به کار مشغول شدند، پروفسوری اقتصادی بود که در آن موقع هنوز زنده بود و تعداد دیگری از افراد دست اندر کار.یکی یکی به سراغ اینها رفتم،پیدایشان کردم و با آنها یکی یکی نشستم وقت گذراندم و مصاحبهای بلند بالا کردم. به آنها گفتم که میخواهم کتابی راجع به بازسازی ژاپن بعد از جنگ بنویسم و تحت همین عنوان هم با اینها صحبتهایی طولانی داشتم . شاید تعداد آنها به حدود بیست و هفت و هشت نفر میرسید. همه نیز سالخورده بودند. هم خاطراتشان را برای من تعریف میکردند و هم به سئوالات تخصصی اختصاصی من پاسخ میدادند که بعدها آن را گردآوری کردم و اول به صورت مقالهای در ایران ارائه دادم و بعد هم به صورت کتابی درآمد که چندین بار چاپ شد، تحت عنوان بازسازی ژاپن بعد از جنگ. که از اول تا آخر بخشی اصیل هست و بکر ، چون از زبان کسانی است که در آنجا خودشان کارهای مختلفی را انجام دادند و منشاء خدماتی بودند. هر چه که من با اینها مصاحبت میکردم، بر تعجب و تحسین من افزوده میشد. و علاقۀ من را به این مردم افزایش میداد، طوری که از بین سه کشوری که در آنجا خدمت کردم، یعنی ژاپن، کانادا و انگلستان، تنها کشوری که من با آن نوعی ارتباط فرهنگیام را نگه داشتم ژاپن بود چون الأن من سه دوره است که به درخواست دوستان ارجمندم ریاست انجمن دوستی ایران و ژاپن را پذیرفتم و علیرغم دوستان شایستۀ دیگری که وجود دارند با اصرار خانمها و آقایان این سمت را هنوز دارم و علاقهمندی خودم را به علت عمق تأثیری میدانم که آن صحبتها بر من گذاشت. آنقدر صبحتهای آنها برای من جالب و دلنشین بود که آمدم به ایران و به صاحب منصبان آن موقع ایران پیشنهاد کردم که تعدادی بیایید و من اینها را دعوت میکنم تا بنشینند و برای شما حرف بزنند. و همین هم شد . یعنی ما تعدادی را دعوت کردیم که بیشتر هم اقتصادی بودند، مرحوم دکتر نوربخش بود. دیگر آقایان بودند. از کمیسیونهای مجلس آمدند، آقای جهانگیری آمدند و آقای الویری آمدند. خیلیها آمدند. و در یک سفر یک هفتهای و ما هر روز گردهمآیی سازمان یافتهای داشتیم که فقط سخنرانی نبود بلکه با هم صحبت میکردیم، این نشستها تعاملی بود. ایرانیها سئوال میکردند و آنها پاسخ میگفتند و آنها سئوال میکردند و ما جواب میدادیم.
آنچه که من میخواهم خیلی مختصر به آنها اشاره کنم، ویژگیهایی است که از این مردم من دریافت کردم و فکر کردم که این ویژگیها آنقدر عمیق است که دست کم سه ویژگی برجسته از ویژگیهای بیشمار ژاپنیها را من برای شما بگویم.
اولین نکته، همانی است که همۀ شما شنیدهاید و دیدهاید. جامعۀ ژاپنی یک جامعۀ سختکوش است . شما به این سختکوشی فقط به صورت یک عبارت نگاه نکنید. خیلی عمیقتر از این عبارت است. ژاپنیها نه فقط در یک جغرافیایی زندگی میکنند که جغرافیایی سخت است و غلبه بر آن مشکل است. ژاپن از چند هزار جزیره تشکیل شده است. خود ژاپن پنج شش جزیرۀ بزرگ است و هزاران جزیرۀ دیگر که سه چهارم این جزایر، همانطور که میدانید،کوه است. از هوکایدو بگیرید در آن بالا که پر از برف است. من وقتی به هوکایدو رفتم آنقدر برف که این جادهها فقط از هر دو طرف برف بود، لااقل آن موقع که من بازدید کردم و من تعجب میکردم که چطور ژاپنیها در این برفها زندگی میکنند. حالا بحث جغرافیایی آن به کنار، آن بحث زلزلههایش به کنار. یادم هست که هفتهی اولی که آنجا بودیم، مدام زلزله میآمد و ما هم به این زلزلهها آشنایی پیدا کرده بودیم ولی من روزی رفته بودم به دیدار سفیر ایتالیا و با هم نشسته بودیم صحبت میکردیم که زمین شروع کرد به لرزیدن و سفیر ایتالیا به من گفت میترسی و من گفتم که نه و در طی این دو سه هفتهای که آمدهام مدام زلزله بوده. بعد لرزش شدیدتر شد ، آنقدر شدید که ویترینی که در خانه بود شروع کرد به لرزیدن و تمام شیشههای ویترین افتاد و شکست و خیلی سخت بود و بعد متوجه شدیم که این زلزله هفت و نیم اریشتر قدرت داشته و فقط یک نفر تلفات جانی داشته و آن هم به دلیل آن که شیئی از بالای ساختمان افتاده و به سرش اصابت کرده است. و اتفاق دیگری در توکیو نیفتاده است. و شما ببینید مدیریت این بُعد خشن طبیعت همه جا به این خوبی انجام نمیگیرد. طبیعت در بسیاری از نقاط دنیا خشن است ولی چنین مدیریتی من ندیدهام.زمانی هم که در آمریکا تحصیل میکردم، در بخشی از آمریکا طبیعت خیلی خشن است. طوفانهایی که میآید بسیار بد است، ولی چنین مدیریت منظمی من در آنها ندیدهام. این مدیریت بسیار ساختارمند است، بسیار منضبط است. به همین دلیل وقتی سونامی آمد من مطمئن بودم که مقاومت و مدیریت ژاپنی بر سونامی پیروز میشود. پیروز شد. البته هزینه داشت و هزینه هم میدهند و اهل هزینه دادن هستند. اینطور نیست که این کارها را بدون هزینه انجام بدهند. هزینه را قبول میکنند و میپردازند ولی مدیریت دسته جمعی بسیار بالایی دارند. من فکر میکنم این یک خصوصیت برجستۀ ژاپنی است که همۀ ملل دنیا باید از آن یاد بگیرند چون همۀ ملل دنیا در معرض سختیهای سیاسی، اقتصادی، طبیعی و اجتماعی هستند.و ژاپنیها در مدیریت منظم و منضبط شاید حرف نخست را بزنند.
نکتۀ دوم این است که ژاپن نخستین کشور آسیایی است که صنعتی شد و قلۀ صنعت را فتح کرد و به آن رسید. ژاپنی که در 1945 تلی از خاکستر بود، 23 سال بعد، 1968 ، دومین تولید ناخالص جهان را رکورد زد. این دوره خیلی کم است. یعنی شما فکر کنید که از کجا به اینجا رسید. ژاپنی که بنا بر تعریف خودشان ، برای رفع گرسنگی ، برگ درخت میخوردند و به بچهها میگفتند که هر کس از خانهاش یک کاسه برنج بیاورند در مدرسه و جمع بکنیم و آن را بازتوزیع بکنیم برای مردم. این ژاپن در طی آن مدت و در 1968 شد دومین تولید ناخالص دنیا. سرعت صنعتی شدن آنها که در دورۀ میجی آغاز شده بود، ولی اوج جامعۀ صنعتی و جامعۀ مدرن در همین قرن بیستم و پس از جنگ جهانی دوم بود. جامعۀ صنعتی با خودش اجتماع صنعتی میآورد، با خودش ویژگیهای جامعۀ صنعتی را میآورد.زندگی را صنعتی میکند، سنتها را میشکند و مرزهای جدیدی را ایجاد میکند و هر چه که میآورد مدرنیتۀ صنعتی وارد زندگی سنتی ژاپنی میشود. سئوالی در ذهن من بود که چگونه این مدرنیته که تماماً خارجی بود، صنعتش خارجی بود، تولید فولادش خارجی بود، تمام ویژگیهای مدیریتیاش خارجی بود، چگونه تمام اینها با جامعۀ فرهنگی سنتی ژاپن تلفیق میشود، چگونه میتوانند این دو را با هم آشتی بدهند. من آنجا میدیدم جوانان ژاپنی عاشق آمریکا هستند، اصلاً غرب را به عنوان یکی از ایدهآلهای خود میدیدند، ولی در بین جوانانی که بعد سی و پنج ساله میشدند، میدیدم که همه رفتهاند آمریکا، تحصیلشان را کردهاند و برگشتند و کیمونو میپوشند. آشتی یا ایجاد یک تعادل بین مدرنیته و قبول برجستگیها و ویژگیهای مثبت مدرنیته و آمیزش آرام و ظریف آن با سنتهای فرهنگی خودشان، یک مدیریت بسیار ظریف و لطیف ژاپنی و مینیاتوری میخواهد . ژاپنیها هنرمندانه از پس این کار برآمدند. امروز تعارضها و تصادمات بسیار زیاد فرهنگی و اجتماعی در ژاپن وجود دارد اما در عمق این تعارضها یک هویت ژاپنی اصیل حفظ شده، نگهداری شده . شما یک ژاپنی را در قلب نیویورک میبینید، در واشنگتن میبینید، در سوئیس میبینید، در استرالیا میبینید که ژاپنی هست. تمام آن ویژگیهای مدرنیته را پس نزده، قبول کرده و با سنت خودش توانسته آن را آشتی بدهد. چیزی که ما درکشورمان میگوییم یا این یا آن. یا سیاه یا سفید. در حالی که خداوند رنگهای زیادی بین اینها آفریده و ما باید از این رنگها لذت ببریم.
اما آخرین نکته، به اصطلاح امروز بحث حکمرانی است. ما امروز در دنیا دیگر فراتر از مدیریت بحثی را مطرح میکنیم با عنوان حکمرانی. این که چگونه ما نظام موجود را اداره کنیم، حالا هم ما حکمرانی جهانی را داریم و هم در هر کشوری حکمرانی خود آن کشور را. چیزی که برای من در ژاپن خیلی جالب بود از نظر حکمرانی کلی، راهبرد و پیشبرد مسائلشان این بود که آنها در عین تعارض با یکدیگر، از نظر سیاسی و اقتصادی، ولی میتوانند با هم بنشینند و صحبت کنند، با هم تعامل کنند، بحث کنند، داد بزنند و اختلافاتشان را بگویند و در انتها با سازوکاری که برای ما خیلی شناخته نشده بود، با یکدیگر با یک صدا بیرون بیایند. یعنی میبینیم که پشت این دیوار کلی سروصدا و هیاهوست، همه با هم بحث و جدل میکنند، و ما فکر نمیکردیم که این بحث و جدل پس از مدتی، مثلاً دو یا سه ساعت، یک یا دو روز، به یک صدایی منجر بشود. و من متوجه شدم که در آنجا فرایندی را تعریف کردهاند تحت عنوان فرایند اجماع سازی. این فرایند بدین معنا نیست که من میگویم تو قبول کن و یک صدا شویم و با من هماهنگ شوید. همه با هم در ایجاد آهنگی دلنواز حرکت کنیم و تکههای کوچک این آهنگ را از هر کدام بیافرینیم، یکی بشویم و به اجماع برسیم و بیاییم بیرون . اجماع سازی هنر حکمرانی یک جامعه است. اگر در یک جامعه بتوانیم فرایند قابل قبولی را برای اجماع سازی فراهم کنیم آن جامعه میتواند وحدت داشته باشد و میتواند برابر بیگانگان و دشمنان استقامت بکند و در این جهان آشفتۀ پرآشوب راه خودش را به سلامت ببرد . این کشتی در این دریای پرتلاطم و پر صخره بتواند به سر منزل مقصود برساند. بنابراین این فرایند اجماعسازی که برای من در آن موقع خیلی جالب بود، من به جاهای دیگری هم رفتهام. در انگلستان یکی از مکاتب اصلی آزادی اجتماعی را انگلستان دارد، فرانسه هم مکتب دیگری دارد. پایۀ حکومت در دنیا یا بر اساس پارلمانتاریسم است که انگلستان آن را ابداع کرد یا بر اساس جمهوری است که فرانسویها آن را ابداع کردند . ولی وقتی دوباره نگاه میکنیم، میبینیم فرایند اجماع سازی که در ژاپن هست هم لطیفتر است و هم آرامتر و هم متشکلتر و نمایندگی بیشتری از همه دارد. اجماع بیشتری دارد. به همین دلیل است که اجماع سازی یک امر بدیهی است . در هر جا که مدیریتی کوچک یا بزرگ صورت میگیرد، معلوم است که یکی از وظایف مهم همین اجماعسازی بوده است و ما فاقد هم فرایندش هستیم و هم مفهوم اجماعسازی را در کشور خودمان نداریم. باید این را یاد بگیریم. البته تحولات خیلی زیادی هم شده و خوب هم جلو میرویم اما هنوز کار داریم.
بنابراین اگر بخواهم جمعبندی بکنم که وقتی در عمق این کشور سامورایی، سوموئی، کیمونویی، شینتوئی که اینها ویترینهایش هستید نگاه میکنید، میبینید ویژگیهای برجستۀ اجتماعی دارد که جای تأمل و یادگیری برای انسان دارد. آدم باید به اینها فکر کند و ببیند خودش در کجا قرار دارد و جلو برود. به هر حال من این سه ویژگی برجسته را سختکوشی و صبر، پیوند بین مدرنیته و سنت و حفظ هویت اصیل و سوم فرایند لطیف و ظریف و آرامی که من اسمش را گذاشتهام فرایند اجماع سازی. »
پس از آن نوبت به توموهیرو ناکاگاکی، رایزن سفارت ژاپن در ایران رسید که به موضوع روابط فرهنگی بین ایران و ژاپن پرداخت:
« سلام . بد نیست خودم را اول معرفی کنم. من ناکاگاکی هستم ، دبیر اول سفارت ژاپن در ایران که امشب به نمایندگی از سفارت و دولت ژاپن در اینجا سخنرانی میکنم.البته من یک ماه پیش به اینجا آمدم و قبلاً هم اینجا بودم که تقریباً بیست سال پیش بوده و اجازه میخواهم که به فارسی خیلی بد من گوش بدهید، به فارسی من که خیلی ضعیف شده است.
اول از کسانی که در اینجا هستند تشکر میکنم، به ویژه از دکتر عادلی که سخنرانی خیلی خوبی دربارۀ ژاپن داشتند و من از شنیدن آن به عنوان یک ژاپنی خیلی شرمنده شدم و از آقای دهباشی و بقیۀ برگزارکنندگان این برنامه خیلی خوب تشکر میکنم. و من براساس صحبتهای آقای عادلی متوجه شدم که این محل هم دارای پیشینۀ تاریخی است.
به طوری که شاید تمام کسانی که در اینجا هستند، اطلاع داشته باشند تاریخ روابط بین دو کشور، یعنی بین ایران و ژاپن خیلی طولانی است و من همیشه گفتهام که از هزار سال پیش شروع شده است. به نظر من در تاریخ معاصر روابط دو کشور ، آنطور که به خاطر میآورم، دو حادثۀ مهم اتفاق افتاده است. این اتفاق صد و سی سال پیش بوده . زمانی که یک دیپلمات ژاپنی با همراهانش برای اولین بار به ایران سفر کرده و در آن موقع از بوشهر سوار بر شتر آمده و به تهران رسیده است. اسم آن دیپلمات اوشیدو ماساهارو است. وقتی من قبلاً در اینجا بودم، از بوشهر با اتومبیل آمدم ، درست از همان جادهای که ایشان سفر کرده بودند.در سفرنامه ایشان که به فارسی هم ترجمه شده، گفته شده که این سفر تقریباً یک ماه طول کشیده است. اما آن موقع که من سفر کردم، فقط چهار روز طول کشید. زمان میچرخد و چقدر ایران مدرن شده است. و این بار من یک ماه پیش به ایران آمدم و خیلی تعجب کردم که چقدر عوض شده و فعالیت مردم چقدر زیاد است و نکتهای تعجبآور بود.
حادثۀ دیگری که من میخواهم به آن اشاره کنم،حادثهای است که درست شصت سال پیش در این کشور یا در ژاپن اتفاق افتاد. این موضوع در زمان آقای مصدق اتفاق افتاده است. آن موقع، انگلیسیها فروش نفت از ایران را منع کرده بودند، در آن موقع فردی ژاپنی به نام ادمیتسو تصمیم گرفت که از ایران نفت بخرد . قبل از آن به طور پنهانی کشتی بزرگی را به آبادان فرستاد و موفق شد که نفت ایران را به شهر ناکازاگی ژاپن ببرد و به نظر من این کار، کار بسیار بزرگی بوده هم برای ایرانیها و هم برای ژاپنیها و من این اتقاق را همیشه در نظر دارم. من احساس میکنم امسال که شصتمین سال این اتفاق است، بنا بر سرنوشت به اینجا آمدهام. هر دو کشور به هم اعتماد کامل را دارند.
من به عنوان یک دیپلمات دولت ژاپن میخواهم در آینده روابط بین دو کشور بیشتر گسترش پیدا کند. البته اگر به اوضاع کنونی جهان نگاه کنیم، شاید مشکلات زیادی بین دو کشور وجود دارد،اما این مشکلات قابل حل است. از این نظر من همیشه به اهمیت روابط فرهنگی فکر میکنم.و قصدم گسترش این روابط فرهنگی است. اخیراً نمایشگاهی برقرار شده در موزه ملی ایران که راجع به سفالینههای ژاپن بوده و خوشبختانه مورد استقبال مردم تهران قرار گرفته است. و برنامهای هم در آبان ماه داریم که تقریباً یک هفته طول میکشد و قرار است در یکی از این برنامهها، معروفترین پیانیست ژاپنی، خانم اوگاوا به اینجا بیاید و با همکاری ارکستر تهران برنامهای داشته باشد. و یکی دیگر از هنرمندان ژاپن هم قرار است به ایران بیاید که کارش بریدن کاغذ و ساختن اشکالی زیبا با کاغذ است. ما اوریگانی ژاپنی را در ایران معرفی کردهایم که خوشبختانه طرفداران زیادی هم در ایران پیدا کرده است.
علاوه بر این برنامهها، تعداد دانشجویان ایرانی که از ایران به ژاپن اعزام میشوند کمی بیشتر شده است. با وجود آن که بودجه دولت ژاپن خیلی کاهش یافته است. من فکر میکنم اگر در بین جوانها بیشتر رفت و آمد بشود، روابط دو کشور محکمتر خواهد شد.
نکتۀ دیگر این است که من شنیدم در دانشگاه تهران رشتۀ مطالعات کشور ژاپن دایر شده ، البته قبلاً هم زبان ژاپنی تدریس میشد و البته این خبر از نظر ما ژاپنیها خیلی لذتبخش است. هر چه بیشتر ایرانیها ژاپن یا زبان ژاپن را بشناسند به نفع ماست و شاید به نفع ایرانیها هم باشد. و بنابراین ما سعی میکنیم که روابط بین دو کشور را با کمک شما گسترش دهیم.»
و سپس نوبواکی کندو، یکی از ایرانشناسان ژاپنی حاضر در این نشست درباره روابط سیاسی و تجاری بین دو کشور سخن گفت:
« روابط دیپلماتیک و تجاری با ایران در دوره قاجاریه برقرار شد. گرچه مشخص نیست در چه مان اما به نظر میرسد سال 1873 میلادی، زمانی که ناصرالدین شاه قاجار در سفر اول خود به اروپا با نائونوبو سامه شیما، سفیر ژاپن در فرانسه دیدار کرد، نقطۀ شروع روابط دو کشور باشد. ناصرالدین شاه به جزییات زیادی از این ملاقات در خاطرات خود اشاره نکرده است.
هفت سال بعد، ناصرالدین شاه یک هیئت ژاپنی را در تهران به حضور پذیرفت. یوشیدو ماساهارو سرپرست هیئت در خاطرات خود توضیح میدهد که تاکه آکی انوموته سفیر ژاپن در روسیه به هنگام مراجعت ناصرالدین شاه از سفر دوم به اروپا در سنت پترزبورگ این فرصت را پیدا کرد که با پادشاه ایران ملاقات کند. در این دیدار، ناصرالدین شاه به تجارت با ژاپن علاقه نشان میدهد و پیرامون تنظیم یک معاهده تجاری مذاکره میکند. اما زمان این موضوع صحیح نیست زیرا در واقع مراجعت شاه از اروپا از مسیر سنت پترزبورگ صورت نگرفت. لذا دیدار مزبور باید در ماه مه سال 1878 و به هنگام سفر شاه به اروپا صورت گرفته باشد. شاه با وجود آن که در سفرنامه خود به دیدار با یک دانشجوی ژاپنی در مدرسهای نظامی در فرانسه و با دریافت اطلاعاتی پیرامون ژاپن اشاره کرده است اما هیچ گونه اشارهای به دیدار با سفیر ژاپن نکرده است.»
دکتر کندو در بخشی دیگر از سخنان خود چنین ادامه داد: « هیچ گونه اطلاعات آماری پیرامون روابط تجاری بین دو کشور تا قبل از سال 1920 وجود ندارد و روابط دیپلماتیک نیز تا 1929 بین دو کشور برقرار نشد.در مارس 1929 ( 1308) بود که نمایندگان دو کشور معاهدهای تجاری موقتی را با یکدیگر امضا کردند. در ماه اوت دولت ژاپن نمایندگی سیاسی خود را در تهران افتتاح کرد که در نزدیکی کاخ مرمر قرار داشت.آکیو کاساما اولین وزیر مختار ژاپنی بود که در تهران مشغول به کار شد و در ماه مه 1930 ایران اولین نمایندگی دیپلماتیک خود را در توکیو با اعزام آوانس خان مساعدالسلطنه به عنوان اولین وزیر مختار افتتاح نمود و متعاقب روابط دیپلماتیک، روابط تجاری نیز به تدریج رشد کرد. »
سپس دکتر کندو به فراز و نشیبهای روابط بین دو کشور در طی جنگ جهانی دوم و پس از آن اشاره نمود و افزود،« ژاپن دفتر نمایندگی خود را در تهران بار دیگر در نوامبر 1953 بازگشایی کرد و دفتر نمایندگی ایران در توکیو نیز در دسامبر 1954 رسماً شروع به کار کرد.به علاوه در آوریل 1957 نیز موافقتنامه فرهنگی بین ایران و ژاپن منعقد شد.»
بخشی دیگر از این مراسم به قرائت پیام دکتر هاشم رجب زاده، استاد ایرانی دانشگاه اوساکا بود که به ماکوتو هاچی اوشی ، یکی دیگر از ایرانشناسان ژاپنی میپرداخت که قرار بود در این مراسم سخنرانی کند ولی به دلیل دفع سنگ کلیه و بستری شدن در بیمارستان نتوانست در این نشست حضور پیدا کند. متن پیام دکتر رجب زاده را در اینجا میخوانیم:
کوتاه زمانی پس از آن که در تابستان سال ۱۳۶۳ به دعوت دانشگاه مطالعات خارجی توکیو برای همکاری با بخش ایرانشناسی این دانشگاه به ژاپن آمدم، نامهای شوق انگیز از استادِ زندهیاد ایرج افشار برایم رسید که کار تازهام را تبریک گفته و به همکاران دانشگاهی- که با همهشان خوب آشنا بودند- سلام رسانده و خواسته بودند که با چهار تن از ایرانپژوهان جوان تماس بگیرم، و ضمن آشنا شدن با آنها- که تازه از تحصیل و تحقیق در ایران بازگشته بودند- نشانیشان در ژاپن را بخواهم و برای استاد افشار بنویسم. این فرصت را مغتنم شمردم، و پیغام را رساندم. یکی از این چهار پژوهندۀ جوان، محقِق توانای امروز، استاد ماکوتو هاچیاوشی بود که در آن سالها و در کار ایران پژوهی خود در ژاپن با بخش ایرانشناسی منابع شرقی کتابخانۀ ملی و مجلس ژاپن (تویو بُونکو)همکاری داشتند. پیغام را که تلفنی به ایشان رساندم، در نخستین فرصتی که یافتند به اتاق تحقیقم در دانشگاه مطالعات خارجی توکیو آمدند؛ و با فارسی روان و پاکیزه و فاخر در پایۀ یک ادیب ایرانی و نبز با احاطهای که به احوال مردم ایران و تاریخ و فرهنگ ایرانزمین داشتند مجذوبم ساختند. با این مقدمه، و با آشنایی بیشتر و بهتری که از آن پس با دانش و منش ایشان یافتم، هنگامی که حدود یک سال پس از آن آقای پروفسور کُورویاناگی- رئیس بخش ایرانشناسی آن دانشگاه- ایشان را از میان بسیاری از خواستاران به همکاری با بخش ایرانشناسی دانشگاه برگزیدند، از تهِ دل تبریک گفتم و از این که همکار و معاشر و مصاحب شدهایم براستی خوشحال شدم.
* * *
استاد هاچیاوشی از گروه مدرّسان و دانشورانی است که نزد زندهیاد پروفسور مینوبُو هوندا دانش آموخته و ایراندوستی را هم از آن شادروان فراگرفته است. استاد هوندا در عمر کوتاه اما پُربرکتش شاگردانی فرزانه و اهل تحقیق بارآورد که هر یک از ایشان در عرصۀ ایرانشناسی و در پژوهش تاریخ و جامعۀ ایران صاحبنام شدهاند. در این میان آقای پروفسور ماکوتو هاچیاوشی علاوه بر عشق به تحقیق و پژوهش عمیق در تاریخ ایران، شوق به پژوهشهای میدانی در جای روشی مطمئن در تحقیق واقعی و پُرثمر در احوال اجتماعی و تاریخ معاصر، کوشایی و پویایی، پی گرفتنِ یک رشتۀ معیّن از تحقیق، سلامت نفس و مردمداری، و ارتباط گسترده و پیوسته با همتایان ایرانی نیز میراثدارِ راستین راه و شیوۀ روانشاد پروفسور هوندا بودهاند؛ و با اطمینان میتوان گفت که به مفهوم و معنای نام ارجمند خود، ماکوتو، که صداقت و صمیمیّت معنی میدهد وفادار ماندهاند.
* * *
استاد هاچیاوشی به گواهِ فهرست آثار منتشر شدۀ ایرانشناسان ژاپن، که به همّت همکار گرانقدر پژوهشیام آقای کینچی ئهاُورا فراهم آمده و پیوست کتاب ایرانشناسی در ژاپن (نشر مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۹) انتشار یافته است، یکی از پُرکارترین ایرانپژوهان ژاپن در عرصۀ تحقیق و نشر آثار اند که از سال ۱۹۷۵ و پی در پی مقالههای علمی ارزنده در زمینۀ تاریخ معاصر ایران انتشار داده، و نیز در بسیاری طرحهای تحقیقی مشترک و گروهی شرکت داشتهاند.
از کارهای ماندنیِ استاد هاچیاوشی مشارکت در تکمیل و غنیتر ساختن مجموعۀ منابع فارسی و ایرانشناسی در بخش شرقی کتابخانۀ ملّی و مجلس ژاپن (تویو بُونکو)، و نیز همکاری در آماده ساختن فهرست منابع فارسی این کتابخانه و فهرست واحد منابع فارسی کتابخانههای معتبر ژاپن بوده، که در چند نوبت انتشار یافته است.
* * *
از ویژگیهای خُلق پسندیده و خوی ستودۀ استاد هاچیاوشی نگاهداشتن مناسبات دوستانه با دیگران و بخصوص اهل فرهنگ و تحقیق در محیط دانشگاه و بیرون آن است. از اعضای فرهیختۀ هیأت علمی دانشگاهها کمتر کسی را دیدهام که رابطهای چنین دوستانه و صمیمی که ایشان دارند با شاگردان و دانشجویانش ایجاد کرده باشد. ناشران، کتابفروشان، کتابداران کتابخانههای معتبر، و دیگر دست اندرکاران نشر و توزیع و مدیریّت کتاب در ایران که با ایشان در تماس بودهاند مجذوب متانت و آدابدانی و زندهدلی و سرزندگی و صحبت مطبوع و دلنشین ایشاناند؛ ویژگیهایی که با احاطۀ کمنظیرشان به زبان فارسی و سخندانی و نرمگفتاری و موقعشناسی بیشتر اثر میکند و بر دل مینشیند.
* * *
جا دارد که به سهم خود از بانی و گردانندگان این مجلس بزرگداشت که با حسن تشخیص به تجلیل این چهرۀ محبوب ایرانشناسی ژاپن همّت نهادهاند سپاسگزاری کنم. در این فرصت برای استاد ماکوتو هاچیاوشی در سالهای بسیار که به یاری یزدان پاک پیشِ رُو دارند زندگی علمی و اجتماعی و خانوادگی شاد و پُربار و همیشه برکام آرزو دارم
هاشم رجب زاده / اوساکا، شهریور 1392
و دکتر مژگان جهان آرا از دیگر سخنرانان این شب بود که دربارهی « بوگاکو» سخن گفت:
« متنی که برایتان خواهم خواند به همراه تصاویر آن، خلاصهای است در جهت معرفی تحقیقات اخیر بنده که به کمک بورس دریافتی از بنیاد ژاپن ، در ژاپن انجام شده است. در این جا مجال معرفی بخشی از آن که نمایشی قدیمی و بسیار مهم به نام بوگاکواست و مبانی کیهان شناسی مشترک آن درایران و ژاپن فراهم آمده که ارایه میگردد. از یک سوی آسیا « ایران» به سوی دیگر آن «ژاپن» بسیار رفته است و آمده است.در جریانی که آغاز آن را کس به درستی نمی داند و پایان آن را هم. رفت و آمدی از این سوی بدان سوی و از آن سوی بدین سوی.
از آن زمان تا کنون آن قدرها ناپدید شده اند، و آنقدر ها ماندگار و مانده اند. سفرهایی که برای جستن و دانستن با ژاپنی هاو ایرانی ها انجام شده است همیشه اندوخته ای را با خود جابجا ساخته و گنجینه ای از این و از آن در هر دو جای ایران و ژاپن مهیا نموده اند. سفر هایی که اندیشه و دل و جان کرده اند و مسیری ساخته اند پررونق و پرکار.
- در ژاپن کوهی است که آن را مونته مرو کوه مرکز زمین می خوانند. این کوه خودش به شکل گل نیلوفر کاملا باز شده ای، بالای دامنه ۷ طبقه ای از کوه های به هم فشرده شده، ایستاده است، که در دریایی شناورند. بر طبق توضیحات در متن های حاشیه این تصویر، همه اینان با بادی که از سمت آسمان لایتناهی می آید حمایت می شوند.
- در ایران کوهی است به نام البرز، در بندهش آمده است سدیگر نبرد را زمین کرد هنگامی که اهریمن درتاخت زمین بلرزید، از آن گوهر کوه که در زمین آفریده شده بود، براثر لرزش زمین، در زمان کوه به رویش ایستاد: نخست البرزایزدی بخت سپس دیگر کو ه های میانه ی زمین؛ زیرا چون البرز فراز رست، همه کو ه ها به رویش ایستادند، زیرا همه از ریشه البرز فراز رستند و بدان زمان از زمین بر آمدند، چونان درخت که تاک به بالا و ریشه درختان درزمین گذرد. … گذر چشمه آبها در کوه است. ریشه ی کو ه ها را زیر و زبر بنهاد که آب ها بدان تازند.
- در ژاپن خورشید و ماه در بالاترین نقطه و دردو طرف کوه در آسمان ظاهر می شوند. تصویری از کوه فوجی ( کوه مقدس) که خورشید و ماه در سمت راست و چپ آن کشیده شدهاند، و دریایی از ابر در زمینه آن. این تصویربا تاثیرازاندیشه هندی دگرگونی در جهان نگاشته شده است.
- در ایران نیز البرز پیرامون این زمین به آسمان پیوسته است. تیرگ البرز آن است که ستاره و ماه و خورشید بدو فرو گردند و بدو باز آیند.
- در ژاپن خورشید و ماه بر فراز بزرگترین طبل های جهان «وادایکو» نیز می درخشند. هزاران سال پیش در دوره هیان، دو طبل شعله مانند بسیار بزرگ درشهر به نمایش در آمدند. نور ماه و خورشیدازروی دو طبل بزرگ چون شعله و چون جواهربه آسمان می تابید. اژدها و مرغان بال کشیده و دایره های تايو به گردش در می آمدند.
طبل هایی تا بدین اندازه بزرگ، با این همه تزیینات و رنگارنگی در کجا نواخته می شوند؟ و چه می نوازند؟
استاد کوهیی سوگی اورا، صدای آنان را صدای کیهان و کتاب خود درباره آنان را «کیهان را به صدا در آوردن» می خواند.
وادایکوها در مراسم نمایشی که «بوگاکو»نام دارددر دو طرف صحن نمایش قرار می گیرند. بوگاکو نمایش یا رقصی است کهن سفر کرده از مناطق مختلف آسیا، چون ایران، هندوستان، چین و کره که در طی دوره های مختلف از دوره نارا تا کنون در دربارها و معابد ژاپن به نمایش در آمده است. این نمایش همچون منبعی مهم مجمو عه ای از هنرهای مختلف با ریشه های آسیایی در قالبی ژاپنی است که حوزه های گوناگونی چون نمایش، رقص، حرکات، پوشاک، و موسیقی را دربرمی گیرد. از سوی دیگر آداب و آیین اجرای آن دارای مبانی ریشه داری است.
موسیقی آن که «گاگاکو» نام داردخود مجموعه ای ارزشمند از موسیقی آسیا و البته ژاپن می باشد.همچون بسیاری از آیین ها در اجرای بوگاکو موسیقی آن گاگاکو به صورت زنده اجراشده و بخشی از نمایش است به طوری که نوازنده ها نیز چون رقصنده ها از ابتدا تا انتها حضور داشته و نقش آفرینی می کنند. علاوه بر طبل ها سازهای دیگری چون انواع نی و سازهای بادی ، و سازهای زهی چون بیوا و کتو نیز نواخته می شوند.
نمونه های تصویری را که از بوگاکو ملاحضه خواهید نمود در ماه آوریل امسال در معبد «شیتن نوجی» در اوساکا به اجرا در آمده که توسط اینجانب تهیه گردیده اند.
- فضای معبد، بزرگ پاک و مقدس. صحن اجرا در وسط بر روی سطحی پل مانند، بر روی آب. در مقابل صحن اجرا و روبرو ساختمان معبد، جایگاه مقامات اصلی بیننده. در دو طرف صحن اجرا کاملا نزدیک دو وادایکو بزرگ ایستاده چون ستون بین آسمان و زمین. در پشت صحن اجرا و کاملا مقابل با ساختمان معبد جایگاه نوازندگان در دو بخش، نشسته و به تعادل. اجرایی طولانی از ظهر با مراحل متعدد به شیوایی و پیوستگی تا غروب.
بر روی طبل های بزرگ ابرهای چرخان، اژدهای در پیچ و تاب، مرغان آفتاب . در میان دل طبل، نشان جهان در چرخش مدام میان حلقه های کوه و آتش و آب. و شعله های نور که همه رادرمیان گرفته و به خورشید و ماه تابان مزییند. در نمایشی چون جهان بر آب های زاینده و پاک .
بر قله کوه میان جهان. در کنار شیرهای غران و طاووس های نگهبان. درختی ایستاده تا انتهای آسمان. پیچش مدام زندگی در او. زایش و درمان آب حیات بخش در تن آن. چون شعله ای درخشان بر آب های زاینده و پاک.
در ایران و در ژاپن نشانه های کیهان مدام و مدام.»
و سپس قدرتالله ذاکری از مرکز مطالعات ژاپنی در دانشگاه تهران به عنوان سخنران بعدی به سونامی ژاپن و سفر بخش مطالعات ژاپن دانشگاه تهران پرداخت:
11 مارس سال 2011 یکی از بزرگترین زلزلهها تاریخ ژاپن در منطقه شمال شرق جزیره هونشو به وقوع پیوست که جهانیان از تصاویر سونامی بعد از این زلزله بهت زده شدند. سونامیای که هزاران کشته و زخمی بر جای گذاشت. به عنوان کسی که سالها است از فرهنگ ژاپن میآموزد و به عنوان گروه مطالعات ژاپن دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران باید کاری میکردیم. بیش از هر چیز یاد زلزله بم افتادم. بعد از زلزله من به عنوان مترجم داوطلب با گروه صلیب سرخ ژاپن در بم همکاری کردم. ظهر یکی از روزها و هنگام صرف نهار در چادر، باران نم نم باریدن گرفت. صدای برخورد قطرات باران به چادر برزنتی بسیار دلنشین بود. آن زمان دکتر کوواتا از صلیب سرخ هایکویی سرود که مضمون آن این بود که حتی در میان این همه خرابی باز هم صدای باران زیباست. مفهومی کاملا امید بخش داشت. با وجود اینکه سالها از زمان حضور در بم گذشته است، اما هنوز هم مفهوم امید بخش آن هایکو در گوشهای از ذهن من باقی مانده است. هنگامی که میاندیشیدم که باید برای مصیبت دیدگان زلزله و سونامی توهوکو کاری کرد، یاد آن هایکوی امید بخش دکتر کوواتا افتادم و این چنین ایده « هایکوی امید » شکل گرفت.
14 اردیبهشت سال 1390 شب هایکوی امید برگزار شد. بعد از خواندن هایکوهایی با مضمون امید، حدود 50 هایکو یا مفهوم امید از 47 شاعر ایرانی جمع آوری، به زبان ژاپنی ترجمه و به شکل کتابچه « هایکوی امید » در 1000 جلد چاپ شد. قرار شد کتابها به ژاپن ارسال شود و تابستان همان سال وقتی عازم سفر دو ماهه به ژاپن برای تحقیق در مورد سینمای ژاپن بودم، حدود 700 جلد از کتابها را همراه خود به این کشور بردم و خوشبختانه توانستم این کتابها را در دو استان میاگی و ایواته که بیشترین آسیب را دیده بودند، توزیع کنم.
16 می 1689 ماتسوئو باشو همراه شاگردش سورا عازم طولانیترین سفر زندگیاش یعنی سفر راه تنگِ اُکوُ شد. عنوان این سفر برگرفته از راهی است که از دشت میاگی به ماتسوشیما میرفت. باشو خود نوشته که دل به دیدن ماه ماتسوشیما داده و عزم این سفر کرده است. او و شاگردش سفرشان را از کلبه باشو آغاز کردند و با گذشتن از استانهایی مانند توچیگی و فوکوشیما به استان میاگی رسیدند و به تماشای چشم انداز بسیار زیبای ماتسوشیما رفتند.
30 جولای 2011، وقتی سرانجام و به شکل عجیبی قرار شد، برای توزیع کتاب هایکوی امید، با گذشتن از توچیگی و فوکوشیما به استان میاگی بروم، ناگهان به یاد آوردم که این همان راه تنگِ اُکوُ است. با شگفتی اندیشیدم، 300 سال بعد از باشو در راه تنگِ اُکو با کوله باری از کتاب هایکو و با این امید میروم که هایکوهای ایرانی بتواند ارمغان آور امید برای مردمانی باشد که مدتی پیش با یکی از مهلک ترین بلایای طبیعت روبرو شدهاند. در واقع من نه برای دیدن چشم انداز زیبای ماتسوشیما که برای رساند هایکوهای امیدی میرفتم که آشنایی ایرانیان با هایکو مدیون باشو و هایکوهایش بود. این مسأله برای من بسیار عجیب و بسیار الهام بخش بود و باعث شد تا به شکلی نمادین سفرم را از محل کلبه باشو در کناره رودخانه سومیدا شروع کنم، از توچیگی و فوکوشیما بگذرم، به میاگی بروم و انتهای سفر را ماتسوشیما قرار دهم که باشو زیباییاش را زیبایی زیبارویی خندان میدانست. باشو میگوید:
” صورت و ظاهر ماتسوُشیما، زیباییای تویدار و چنان است که انگار زیبارویی دوباره به زیبایی خود را بیاراید. شاید آن کار خدای سازنده کوهها باشد که در دوره خدایان به وقت شکل دادن زمین انجام داد. چنین کاری اعجاب برانگیز از خالق را، غیر ممکن است انسانی بتواند در نقاشی یا در شعر و عبارتی هرچند زیبا نشان دهد. “
تقریبا قبل از وقوع زلزله در ژاپن، من ترجمه کتاب « راه تنگ اُکو » را به پایان برده بودم و حالا در راهی میرفتم که باشو رفته بود. من در طول سفر به باشو میاندیشیدم، به شعر کوتاه هایکو میاندیشیدم و اینکه شعر میتواند انسانها را به هم نزدیک کند. تصمیم دارم شرح سفرم را به تا ماتسوشیما بنویسم، اما این سفر نه درباره حال و روز امروزه این مسیر که در ارتباط با باشو و هایکو خواهد بود
و فرشته دل پسند پنج رباعی از رباعیات خیام را به فارسی و ژاپنی، با ترجمه ریوساکو اُگاوا قرائت کرد.
قرائت بخشی از سفرنامه اول ایرج افشار به ژاپن یکی دیگر از قسمتهای این مراسم بود:
خاطراتی از سفر به ژاپن / ایرج افشار
بیست و پنج سال پیش، خانوادهای از مردم ژاپن همسایة مهربان و آرام ما بودند، بسیار گرمجوش و زودآشنا و در پاکی و پاکیزگی سرآمد و یکتا.
در نخستین کتاب درسی به ما آموخته بودند که ژاپنیها زردفام و زعفرانیچهرهاند. در اندیشة خویش، آنان را همرنگ زعفران و همروی گل زرد میدانستیم! اما چهرة ژاپنیهای همسایة ما زعفرانی تمام نبود و چندان زرد نبود که به گل زرد همانند باشد! البته در صورت آنان دگرگونی بود، آنچنان تفاوتی که نظامی فرموده است: «دهانی و چشمی به اندازه تنگ». ملاحظه میکنید که با زیرکی شاعرانه و ملاحت خاص توانسته است میزان اختلاف میان چهرة ساکنان چین و ماچین و جزایر واقواق را با صورت عادی خودمان در نهایت لطف وصف کند.
سبب سفر من به ژاپن، سرزمینی که فرسنگها فرسنگ از ما دور است و با طیّاره قریب بیست و پنج ساعت زمان میخواهد، مشارکت در نمایشگاه بینالمللی کتاب بود. این نمایشگاه همهساله در شهر توکیو برگزار میشود. در این نمایشگاه بیست و دو کشور از چهار گوشة دنیا شرکت داشتند و ده هزار کتاب بهالسنه و خطوط مختلف در نظرگاه دیدارکنندگان گذاشته شده بود. شاهزاده «میکازا» برادر امپراتور ژاپن نمایشگاه را افتتاح کرد.
این شاهزاده محتاج نان شب است، باید مانند هر انسان عادی کار کند و از کدّ یمین و عرق جبین مزد ببرد. وی در دانشگاه توکیو مدرّس باستانشناسی و در این زمینه صاحب تحقیقات مفید است. به همین مناسبت کتابهای باستانشناسی را که در غرفههای کشورها میدید تورّق میکرد و در آنها به دقت مینگریست. میکازا شاهزادهای آزاد است. از تعظیم کردن به شیوة خاص ژاپنیها خودداری نداشت. با همه میگفت و میخندید و دیگران هم حضور او را سبب سردی و خشکی مجلس نمیدانستند. آزادگی و مردمجوشی و خونگرمی و زودآشنایی و مهماننوازی تنها صفت مردم کوی و برزن ژاپن نیست. شاهزاده و وزیر و وکیل آن سرزمین عجیب در کمال افتادگی و آزادی با دیگران نشست و خاست دارند. رفتار وزیران و سالاران آنها برای هر آزادفکری حسرتانگیز است.
به چشم خویش دیدم که ژاپنیها در برابر بزرگان سیاست و رجال نامآور خود به سادگی تمام میایستند و دستها را در جیب میگذارند و ناز بر فلک و فخر بر ستاره میکنند و از قیود و تظاهرات تملقآمیز و نفرتانگیز بدورند.
اما همین مردم ساده و افتاده توانستهاند که در صنعت و اقتصاد از ملل درجة اول عالم باشند. آزادگی و آزادمنشی در بعضی از ملل غربی هست و باید باشد و نمیتواند شگفتی خاصّ برای ما برانگیزد. اما آزاداندیشی در امپراتوری ژاپن که قیود دینی و سنن ملی آن با گذشت قرنها به وجود آمده است مایة عجب و عبرت تواند بود…
همة ما میدانیم که از جهت سابقة تاریخی و قدمت تمدن با کشور ژاپن همعهد و همعصریم. طرفهتر آنکه میگوییم که از جهت درافتادن در جادة تمدن جدید و کسب آن نیز با ژاپن همگام و همراهیم… اما آنها به جایی رسیدهاند که زندگی نود میلیون جمعیتشان در میان اقیانوس پهناور به بهترین صورت میگذرد و از ملل متمدن عالم به شمار میآیند و در صنعت چندان پیش رفتهاند که برای آمریکاییها «جت» میسازند و کارشان چنان پاک و پاکیزه است که کارخانة لاستیکسازی «گودیر» سفارش ساختن لاستیک با نام و نشان گودیر به یکی از کارخانههای ژاپن داده است…
ژاپنیها در کار کردن کمنظیرند. نهتنها از بام تا شام کار میکنند بلکه شبان تیره در پرتو چراغهای تابناک و فروزان بلندترین بناها را پی میافکنند و راهها و خیابانها را شسته و رفته میکنند.
***
آب و آتش دو دشمن عادی زندگی ژاپنی است. چون سیل بیاید دمار از روزگار خانههای کاغذین و چوبینة ژاپنی درمیآورد و خانوادههای بسیار را بیخانمان میکند. زبانة آتش چون در همین خانهها درمیگیرد طومار زندگی و آسایش ساکنان چنین کلبههای پاک و هنرمندانه را در هم میپیچد. میزان زیانی که از این دو دشمن صعب سالانه نصیب ملت ژاپن میشود بالغ بر چهارصد میلیون دلار است!
اما ژاپنی سختکوش از دمسردی روزگار دلسرد نمیشود و خود را بداختر و افسرده نمیداند. میکوشد و باز خانههای کوچک زیبا برپا میکند و آسایش و زندگی را از نو با همان چهرة شاد و رخسار خندان از سر میگیرد. تو گویی که ستم سیل و گزند آتش هرگز نبوده است.
ژاپنیها مردمی نیکاخترند و از چهره و رخسار آنها شادابی و بهروزی هویداست. صورت عبوس و گرفته در این مردم کمتر دیده میشود. خندة مستانه بر چهرة آنان میجوشد، به هنگام کار کردن و در کوی و برزن همه خندان و شادابند. چون ما نیستند که از «مرده زیستن» برخورداریم و نه زنده زیستن…
پاکی و پاکیزگی سنت ملکوتی و ذاتی ژاپنی است. گویی این صفت برجسته را خداوند در نهاد آنها به ودیعت نهاده است. خیابان و کوی و خانه و کارگاه آنان از این نعمت روحانی زیور و آرایش یافته است. پوشاک و لباسشان کاملاً پاک و شسته است، اگرچه نیمدار یا وصلهدار باشد. ژاپنیها بسیار سادهپوشند. میان لباس مردم ژاپن دوگانگی بسیار نیست. توانم گفت که نودولتی و جلوهفروشی را کفر میدانند.
ژاپنیها سنتپرست هم هستند. در نگاهداری آداب و رسوم قومی و دینی خود وفادارند. لباس قدیمی خود را از دست ندادهاند و گمان نمیرود که از دست بدهند. خوراک و خورش خود را دوست دارند و به لذت تمام میخورند. اما سنتپرستی مانع از آن نشده است که تمدن فرنگی را به قول دکتر سیدفخرالدین شادمان بر مبنای عقل تسخیر کنند و از آن تمتع برگیرند و در عین حال خانههاشان را با حصیر فرش میکنند و پای برهنه به درون اطاق بروند بر زمین بنشینند.
1 ـ هنر، ادب، خط
به دیوار اطاقهای چوبی که در نهایت ظرافت ساخته میشود زیباترین و دلاویزترین نقاشیهای ژاپنی (قلمی یا باسمه) آویخته است.
بهترین میزهای چوبی کوتاه که چیزی نظیر کرسیهای زمخت خودمان است بر کف اطاقها گذاشته است. ژاپنیها بر زمین و گرداگرد چنین میزی مینشینند و بر روی آن غذا میخورند. ژاپنیها در هنر از سرآمدان و نغزکارانند.
صورتنگاری آنها بسیار دلپسند و پرآوازه است. در سوزندوزی و چینیسازی و کارهای چوبی و صدفی و ابریشمی و لاکی نیز آثار نفیس و ارجمند دارند. تئاترشان و رقصشان و آوازشان و موسیقیشان اگر برای ما عجیب مینماید اما بیتردید در حدّ لطف و ذوق و هنر است.
آثار ادبی، بخصوص شعر این ملت، نغز و بدیع و شورانگیز است. اگرچه خطشان سخت و پیچیده و تابدار و دشوار مینماید اما تمام ساکنان جزایر ژاپن صددرصد باسوادند و خواندن و نوشتن میدانند و در هر علم کتابهای متعدد و بسیار عالی به زبان خود دارند.
خط ژاپنی در چشم ما دشوار مینماید. در شگفتیم که چگونه میتوان با چنین خطی پیچیده و تابدار خواندن و نوشتن آموخت. اما خواندید که جمیع مردم ساکن جزایر ژاپن میخوانند و مینویسند. حتماً بر تعجبتان افزوده میشود اگر بشنوید که برای خواندن و نوشتن ژاپنی باید سه گونه خط آموخت!
یکی خط چینی است و دو دیگر خط «کانا». ژاپنی پرکار و سختکار و بردبار این هر سه خط را میآموزد و زبان و خط ملی دشوار خود را فرا میگیرد و گره بر ابرو نمیآورد! و عجبا که ما گناه نادانی و بیسوادی و بدخطی و غلطنویسی خودمان را فقط به گردن خط زیبای آسان بیزبان میگذاریم.
شگفتا که اعتقاد بعضی از دوستان عزیزمان بر این شده است که اگر خط را از صورت کنونی بگردانیم همه باسواد و همه کتابخوان و همه درستنویس میشویم و ملت ایران فوراً ترقی میکند!
2 ـ کتاب و مجله
جمعیت ژاپن را نود میلیون و جمعیت شهر توکیو را در حدود نه میلیون مینویسند. اما در این مملکت نود میلیونی آدمیزادة بیسواد نیست. کشوری است که صددرصد ساکنان آن از نعمت خواندن و نوشتن بهرهمند شدهاند و خواندن برای آنها لذتی حتمی و مظهری پایدار از زندگی است.
برای چنین مردم بسیارخوان باید کتاب و مجله و روزنامه فراهم کرد. شاید کفایت کند که رقم هفتصد و هفتاد و شش میلیون و پانصد هزار نسخه مجله و روزنامهای را بنویسم که در سال 1958 در ژاپن منتشر شده است!
باز بدانید که تعداد انتشار یک روزنامة ژاپنی به نام اساهی هر روز بالغ بر هشت میلیون است و مرتبة اول را در جهان دارد. دومین روزنامة کثیرالانتشار جهان نیز از آن ژاپنیهاست و در روز شش میلیون چاپ میشود.»
و در ادامۀ این خاطرات چنین میخوانیم:
ما آنچنان که باید بر احوال ملت بزرگ و خردمند ژاپن معرفت نداریم. از تاریخ دراز و تمدن درخشان و هنر برجسته و ادبیات دلاویز ژاپن به کلی بیخبریم. اگر توانایی فرا گرفتن زبان و خط آنها در ما نیست، اما روا نیست که به کلی از این مردم آزاده و هنرمند و دانا غافل بمانیم. باید با آنها روابط علمی و فرهنگی برقرار کنیم و راه و روش کار کردن و درست کار کردن و شاد بودن و «زنده زیستن» را از آنها بیاموزیم.[1]
من از سفر ژاپن بیش از حدّ وصف بردم. این یادداشت در حکم یادبودی است از دیدار سرزمین آفتاب تابان، ورنه زبانم و بیانم نمیتواند چنانکه باید طبیعت زیبای سرزمین و همت بلند و بزرگمنشی و آزادگی و پاکیزگی و پرکاری و هنرمندی این ملت بزرگ و بلندآوازه را وصف کند.
امید که مردم ژاپن همواره در این نیکاختری و شادکامی بمانند و از بد حاثه و تلخی روزگار در امان باشند.
(بهار 1338)
در پایان این مراسم جامی نقره از سوی بنیاد فرهنگی هنری ملت و چند جلد از سوی دایرهالعمارف بزرگ اسلامی به ایرانشناسان ژاپنی اهدا شد.
[1] این سلسله یادداشتها در مجلة یغما (سال دوازدهم) و راهنمای کتاب (سال دوم) طبع شده است.