شب ایران و هند برگزار شد.

hend4 (4)

یکصد و نوزدهمین شب از شب‎های مجله بخارا به « ایران و هند » اختصاص داشت که غروب روز پنج شنبه 12 اردیبهشت 1392 با همکاری سفارت هند در ایران، مؤسسه فرهنگی هنری ملت ، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، مرکز دایره‎المعارف بزرگ اسلامی، گنجینه پژوهشی ایرج افشار و انجمن دوستی ایران و هند در محل ساختمان کانون زبان پارسی برگزار شد.

علی دهباشی به عنوان آغازگر این مراسم از علت برپایی این شب سخن گفت:

«مجله بخارا  پیش از این شب‎هایی را به فرهنگ و هنر هند اختصاص داده و شب‎های « رابیندرانات تاگور»،« راوی شانکار» و « گتیانجالی را برگزار کرده است،  اکنون ، این شب را به پاسداشت و یادآوری سده‎ها روابط فرهنگی ایران و هند اختصاص داده‎ایم. هیچ قومی به اندازه ایرانیان و هندیان در میان تیره‎های هند و اروپایی تا این حد به هم نزدیک نبوده‌‎‎اند. ده‎ها کتاب، صدها رساله و قریب به هزار مقاله به فارسی و انگلیسی و زبان‎های دیگر درباره مناسبات تاریخی و فرهنگی ما و کشور هند نوشته شده است. دوستانی که در جمع ما هستند با بسیاری از این مطالب آشنایند. همانطور که اشاره کردم، امشب را به پاس داشت و یادآوری تاریخ روابط فرهنگی ایران و تجلیل از خدمات استادانی است که بخش مهمی از عمر شریف خودشان را صرف معرفی فرهنگ ایران و هند نموده‎اند.

علی دهباشی ـ عکس از ژاله ستار
علی دهباشی ـ عکس از ژاله ستار

سپس، سریش ک. گویال .معاون وزیر شورای ارتباطات فرهنگی کشور هند سخنان خود را آغاز کرد:

« من برای اولین بار است که به ایران می‎آیم و این لحظه‎ برایم لحظه‎ای است هیجان‎انگیز و پرشور. سال 1978 ( 1356) وقتی که من وارد وزارت خارجه هند شدم، مجبور بودم که یک زبان خارجی را انتخاب کنم و من زبان فارسی را انتخاب کردم ولی بعد شرایط تغییر کرد و الآن هم برای اولین بار هست که به ایران آمده‎ام و بنابراین می‎خواهم بگویم که این لحظه، لحظۀ خاصی برای من است . فکر می‎کنم که انگیزۀ اصلی من برای آموختنِ زبان فارسی پدرم بود. پدرم که در حقیقت فقط پنج سال مدرسه رفته بود، تمام تحصیلات و آموزش‎هایی که دیده بود به زبان پارسی بود و من واقعاً نمی‎دانم در آن زمان چگونه زبان یاد می‎دادند و به چه شکلی مدارسشان را اداره می‎کردند. ولی واقعاً انگیزه‎ای شد برای من که بخواهم زبان فارسی را یاد بگیرم. فکر می‎کنم روابط بین دو کشور چیزی است که خارج از محدودیت‎ها و محدوده‎های جغرافیایی قرار دارد. ما یک نزدیکی می‎بینیم بین فرهنگ دو کشور.

سریش ک.گویال ـ عکس از سمیه لطفی
سریش ک.گویال ـ عکس از سمیه لطفی

بسیار خوشحالم که اولین سفرم به تهران، در محضر اساتید و محققینی هستم که عمرشان را عمیقاً صرف تحقیق و مطالعه هند کرده‎اند و دوستی بین مقامات دو کشور نیست، بلکه دوستی بین مردم دو کشور است و این روابط را ویژگی می‎بخشد. دو کشور ایران و هند بیش از سه هزار سال است که با یکدیگر رابطه دارند و این زمان بسیار زیادی است.

من باید بگویم یک رابطه زیادی وجود دارد بین فارسی باستان و سانسکریت و این رابطه به بیش از هزار سال پیش برمی‎گردد. و ایرانی‎ها و هندی‎ها هم از نظر نژادی با یکدیگر مشترک‎اند. کلمه آریا برای ما کلمه‎ای آشناست و ما هر دو ملت از نژاد آریایی هستیم و واقعاً هند از ایران تأثیرات فراوانی گرفته، از معماری ایران، از هنر ایران، از صنایع دستی ایران، مثل میناکاری و قلمکاری. می‎توانم بگویم که ایران و هند تأثیرات فراوانی بر هم گذاشته‎اند. وقتی که به اصفهان رفته بودم و در بازار سفر راه می‎رفتم انگار که در بازار دهلی بودم. بین ایران و هند مشابهت‎های فراوانی وجود دارد و این مشابهت‎ها به هزاران سال روابط متقابل بین این دو کشور برمی‎گردد.

البته کارهای بیشتری از این باید انجام داد تا دو ملت درک بیشتری از هم داشته باشند و من فکر می‎کنم این درک بیشتر حتماً نباید در سطوح سیاسی باشد چون ما در این سطوح شاهدیم که دو کشور همکاری‎هایی جدی با هم دارند. و من فکر می‎کنم باید رابطۀ بیشتری بین روشنفکران و محققان و فرهیختگان کشور ایجاد کنند تا بتوانند به این طریق نگاه بهتری به گذشته داشته باشند. من شنیده‎ام که کارهای زیادی انجام شده، تحقیق گسترده‎ای دربارۀ هند صورت گرفته ولی همچنان کارهای بیشتری می‎توان کرد.

می‎توانم در اینجا اشاره کنم که آثار زیادی در هند وجود دارد که به زبان فارسی نوشته شده است. در گذشته‎های دور زبانی که در دربار هند با آن سخن می‎گفتند زبان فارسی بود، و بسیاری از مکاتبات تجاری به زبان فارسی نوشته شده‎اند و حتی زمانی اکبر شاه کتاب انجیل را به زبان فارسی ترجمه کرده بود و یکی از همسران اکبر شاه هم ایرانی بود.

آرش افشار، سریش ک.گویال، دی.پی.سری واستوا ـ عکس از سمیه لطفی
آرش افشار، سریش ک.گویال، دی.پی.سری واستوا ـ عکس از سمیه لطفی

بیدل هندی یکی از شاعران بزرگ و نامدار هند و غالب دهلوی یکی دیگر از شاعران بزرگ هند است که به فارسی شعر سروده‎اند. دیوان حافظ در هند کتابی مقدس به شمار می‎رود. هر دو ملت از یکدیگر بهره‎مند می‎شوند و من تصور می‎کنم که روشنفکران و دانشمندان و پژوهشگران هر دو ملت می‎توانند این گنجینه‎ها را با یکدیگر به اشتراک بگذارند و روابط متقابل را عمق بیشتری ببخشند. در واقع مرکز ارتباطات هند مقدم کسانی را خوش آمد می‎گوید که بخواهند به هند بیایند و بر متون مشترک کار کنند. ما دو کتابخانه مجهز داریم که پر است از آثاری که به زبان فارسی نوشته شده است. این پیوندها حاکی از روابط بین دو کشور استو ما می‎توانیم دربارۀ تمدن مشترک و ارزش‎های فرهنگی مشترک تحقیق کنیم و با یکدیگر همکاری داشته باشیم چون ریشه‎های مشترک داریم. و روابط گسترده به ویژه در پانصد ـ ششصد سال گذشته وجود داشته است . بنابراین من دعوت می‎کنم از محققان و اندیشمندان دو کشور که در طرح‎های فرهنگی مشترک با یکدیگر همکاری داشته باشند تا پیوندهای مشترک بین دو کشو بیش از پیش برقرار شود.

دی.پی.سری واستوا و دکتر دیواندره‎ای ( مدیرعامل بانک ملت) ـ عکس از مجتبی سالک
دی.پی.سری واستوا و دکتر دیواندری( مدیرعامل بانک ملت) ـ عکس از مجتبی سالک

من فکر می‎کنم ایران و هند دو کشوری هستند که از نظر ادبیات در دنیا سرآمد کشورهای دیگر هستند. اما در روزهای اخیر جهانی سازی به حقیقتی بزرگ بدل شده است. اما باید ببینیم که این جهانی شدن چه تأثیری می‎تواند بر این پیوندهای فرهنگی داشته باشد و چه تأثیری می‎تواند بر اعتقادات فرهنگی مشترک بین ما بگذارد. و برعکس ما می‎توانیم بفهمیم که علائق فرهنگی مشترک چه تأثیری می‎تواند بر این جهانی شدن بگذارد. من فکر می‎کنم که امروزه کشمکش‎هایی که بوجود آمده است و اسمش را می‎توانیم منازعۀ بین تمدن‎ها باید تغییر کند و به گفت‎وگوی بین تمدن‎ها بدل شود و دو ملت هند نقش به سزایی می‎توانند در این گفت‎وگوی تمدن‎ها ایفا کنند. از حضور شما سخنرانان ، محققان و کارشناسان بسیار سپاسگزارم و من عادت به سخنرانی طولانی ندارم و من دلم می‎خواهد بگویم که ما راهی طولانی در پیش داریم تا روابط بین دو کشور عمق بیشتری پیدا کند . من آفرین می‎گویم به نشریۀ بخارا و بنیاد موقوفات دکتر افشار که این دانه‎ای که امروز اینجا کاشته‎ می‎شود، به درختی تنومند بدل خواهد شد و به لطف توجه سفیر هند در ایران ما قرار است که فردا مرکز فرهنگی هند را افتتاح کنیم و من امیدوار هستم که این مرکز فرهنگی فقط نمایشگاهی برای بازدید عموم نباشد، بلکه جایی باشد که افراد خلاق کنار هم بنشیننند و با هم تعامل داشته باشند و به مشارکت بیشتری دست یابند و روابط بهتری بین دو طرف ایجاد شود.»

سپس دی.پی.سری واستوا، سفیر هند در ایران به عنوان سخنران بعدی از ترویج زبان فارسی در طی سده‎های متمادی در هند سخن گفت:

« در آغاز از مجله بخارا، بنیاد افشار و مؤسسه فرهنگی هنری ملت برای برپایی این شب تشکر می‎کنم و از حضور اندیشمندانی چون دکتر مجتبایی و دکتر شایگان در این جا مسرورم. من هم مانند آقای گویال زبان فارسی را انتخاب کردم ولی در نهایت عربی یاد گرفتم . من از اهالی لکهنو هستم، زبان اردو از شهر من می‎آید و همانطور که می‎دانید زبان اردو بسیار به فارسی وابسته است. و من تا زمانی که به ایران نیامده بودم نمی‎دانستم که چه تعداد از کلمات فارسی به زبان هندی راه یافته است، کلماتی نظیر حال، سال، پارسال، خداحافظ و … شهر لکهنو شهری است که در آنجا زبان فارسی رایج است و در حقیقت شاهزادگان و سلاطین به ترویج زبان فارسی می‎پرداختند و این پیوند به بیش از دو هزار سال پیش برمی‎گردد.

و این روابط فقط محدود به مشابهت‎های زبانی بین اردو و فارسی نمی‎شود. من یادم هست که اولین باری که به عنوان سفیر به ایران آمده بودم و رفته بودم تا با آقای صالحی وزیر امور خارجه ایران ملاقات کنم ایشان به من گفتند که زبان فارسی ریشه در سانسکریت دارد. فارسی باستان و فارسی میانه بسیار به سانسکریت نزدیک است. من زمانی به شهر قم رفته بودم و در آنجا در کتابخانه آیت‎الله مرعشی که کتابخانه‎ای بزرگ است دست‎نویسی را دیدم که قدمتش شاید به ششصد سال پیش برمی‎گشت. و نیمی از آن به زبان سانسکریت نوشته شده بود و نیمی دیگر به زبان پهلوی . و این مسئله بیانگر روابط فرهنگی دیرپا میان ماست. بسیاری از متون فارسی هم  در هند باقی مانده‎اند و من فکر می‎کنم با همکاری مشترک می‎توانیم بیشتر بر این متون کار کنیم و بسیاری از متون هندی هم باقی مانده‎اند چون به فارسی ترجمه شده‎اند و کتاب پنج داستان یکی از این کتاب‎هاست که به واسطۀ ترجمه به فارسی باقی مانده است.

دی.پی.سری.واستوا ـ عکس از سمیه لطفی
دی.پی.سری.واستوا ـ عکس از سمیه لطفی

و به دوران معاصر که نگاه می‎کنیم، می‎بینیم که هر سال 40 هزار ایرانی از هند دیدن می‎کنند و ما مقدم ایرانی‎های بیشتری را گرامی می‎داریم که به هند بیایند. دولت هند در نظر دارد پرواز مستقیمی بین مشهد و حیدرآباد برقرار کند، چون هر ساله هزاران زائر هندی برای زیارت به مشهد می‎آیند. در مشهد موزه‎ای است که قرآن‎های نفیسی در آنجا نگهداری می‎شود و قرآن‎هایی است که سلاطین هندی به ایران هدیه کرده بودند.

باید اشاره کنم که شخصی به نام بهرام خان وجود داشت که دست راست اکبر شاه بود . بهرام خان ایرانی بود و از مشهد آمده بود و پس از وفات هم در مشهد به خاک سپرده شد. ما با بقیه شهرهای ایران هم ارتباط داریم . مثل اصفهان و من اصفهان را آنقدر دوست دارم که گاهی احساس می‎کنم اصفهانی هستم.

و ما ازمجوزی که برای تأسیس مرکز فرهنگی به ما داده است سپاسگزاریم . این مرکز فردا توسط سلمان خورشید، وزیر امور خارجه هند افتتاح خواهد شد و من باز هم یک بار دیگر از بانیان این مراسم سپاسگزارم.»

پس از آن علی دهباشی از کامران فانی خواست تا به عنوان کسی که با آثار دکتر مجتبایی و دکتر شایگان آشنایی کامل دارد، معرفی بیشتری از آثار این دو هند شناس برجسته در اختیار مخاطبان قرار دهد و کامران فانی چنین گفت:

برای بنده مایه مباهات و افتخار است که فرصتی دست داد تا دربارۀ دو شخصیت برجستۀ هندشناس ایرانی چند دقیقه‎ای صحبت کنم. البته آقای دکتر مجتبایی و آقای دکتر شایگان نیازی به معرفی ندارند، شناخته‌شده‏تر از آن هستند که بخواهم معرفی‏‎شان کنم. در اینجا می‌کوشم خیلی گذرا فقط کارنامۀ هندشناسی این دو هندشناس برجستة ایرانی را مرور کنم.

من حدود پنجاه سال پیش، با نام و آثار دکتر مجتبایی آشنا شدم. دانشجوی ادبیات فارسی بودم. در آن موقع سه جلد از تاریخ ادبیات چهار جلدی ادوارد براون منتشر شده بود و فقط جلد دوم منتشر نشده بود که آقای دکتر مجتبایی این جلد را هم ترجمه کرد. پشت جلد همان کتاب با زندگی دکتر مجتبایی آشنا شدم. در آنجا آمده بود ایشان کتابی را با عنوان «چیترا، غزل‏‎هایی چند از باغ عشق» اثر رابیندرانات تاگور ترجمه کرده‎اند. این کتاب را تهیه کردم و این اولین آشنایی من بود با هند به خصوص با هند معاصر. کتاب چیترا یک نمایشنامة منظوم غنایی است و چون تاگور بیشتر به عنوان شاعر شناخته شده، شعرهایی هم از او آورده بود. این کتاب امروز، از کبریت احمر هم نایاب‎تر است. شاید اولین بار بود که از تاگور و نویسنده‏های هندی اثری به فارسی ترجمه می‎شد. یادم نمی‎آید که کتاب دیگری از تاگور قبلاً ترجمه شده باشد. تاگور نویسندۀ برجسته‎ای بود، برندة جایزه نوبل بود، اولین نویسندة شرقی که این جایزه را می‎گرفت. به هر حال این کتاب همچنان نایاب است. امیدوارم که چاپ جدیدی که ایشان قول داده‎اند بیرون بیاید و زمینه‎ای باشد برای آشنایی نسل جوان‎تر با هند معاصر و به ویژه با تاگور.

کامران فانی ـ عکس از سمیه لطفی
کامران فانی ـ عکس از سمیه لطفی

دکتر مجتبایی شخصیتی هستند که دامنة تحقیقات و مطالعاتشان بسیار گسترده است. در حوزۀ ایران، از ایران باستان تا ایران معاصر و در حوزۀ هند هم همینطور. دکتر مجتبایی رشتۀ هندشناسی خوانده‎اند. متخصص و مدرس این رشته هستند. من دو کتاب بسیار مهم ایشان را که در مورد هند است اجمالاً بیان می‎کنم. کتاب اول کتابی است با عنوان «نحو هندی و نحو عربی» که به نظر من یکی از مهم‎ترین کتاب‎هایی است که در این باره نوشته شده. وارد جزییات نمی‎شوم. می‎دانید که صرف نحو عربی، گرامر عربی یکی از کامل‎ترین گرامرهاست و باز هم می‌دانید اولین کتابی که راجع به صرف و نحو عربی نوشته شده از سیبویه فارسی است. این کتاب که به نام «الکتاب» معروف است به قدری کامل است که باعث حیرت شده که چطور اولین اثری که راجع به دستور زبان یک زبان نوشته شده اینقدر کامل است. همه حدس می‎زنند که به هر حال الگویش را باید از جایی دیگر گرفته باشد. معمولاً الگو را از زبان یونانی یا سریانی می‎دانستند ولی در واقع این الگو از هند آمده. و آقای دکتر مجتبایی در این کتاب که واقعاً بی‎نظیر است ثابت کرده‎اند که نحو عربی، و دستور زبان عربی مستقیماً الگوی هندی و سانسکریت داشته است. در این کتاب با ارائة مستندات فراوان و مشابهت‎های زیاد این معضلی را که واقعاً بیش از دویست سال در مورد دستور زبان عربی مطرح بود حل کردند. در واقع از همان قرن اول بعد از اسلام تأثیر هند را از طریق ایرانی‎ها در جامعۀ اسلامی آن زمان می‎بینیم.

دومین کتاب دکتر مجتبایی راجع به روابط فرهنگی هندوها و مسلمانان است. این کتاب مجموعه خطابه‎هایی است که به زبان انگلیسی ایراد و سپس چاپ شده است. خطابۀ اولش دربارۀ بیرونی است، اولین و در واقع مهم‎ترین هندشناس ایرانی. دکتر مجتبایی هم در هند رایزن فرهنگی بودند، و همانند بیرونی که در هزار سال قبل وارد هند شد، به دنبال شناخت فرهنگ این ملت بزرگ بوده‌اند. مقالة فوق‎العاده مهمی است و بررسی جدی و کاملی است از کارنامة هندشناسی ابوریحان بیرونی. مقالة دوم این کتاب که کمتر به آن توجه شده، مقاله‎ای است که در آن ایشان آثاری را که هندوها و مسلمانان دربارۀ دین هندی به زبان فارسی نوشته‎اند، معرفی کرده‎اند. مهم این است که زبان فارسی در واقع زبان مشترک آنها بوده است. در واقع فرقی هم نمی‎کند که هندو بوده یا مسلمان، هر دو زبان فارسی را به کار می‎برده‌اند. در اینجا 45 نسخه خطی را توصیف کرده‌اند. گنجینه‎ای که هنوز مورد توجه قرار نگرفته است. مقالة سوم این کتاب راجع به عرفان هندی و عرفان اسلامی است. در اینجا نشان داده‎اند که وجوه مشترک و نوع نگاه متفاوت فرهنگ هندی به عرفان اسلامی و ایرانی چگونه بوده. در مقالة چهارم  هم جلوه‎ها و جنبه‎هایی از روابط فرهنگی بین هندوها و مسلمانان در حوزه‎های هنر، ادبیات، تاریخ و عرفان را بررسی کرده‎اند. در این مورد باید بگویم که تأثیر زبان فارسی بر زبان‎های مختلف هندی نشان می‎دهد که نقش ایران و نقش زبان فارسی در شکوفایی تمدن هندی چقدر مؤثر بوده و ایرانی‎ها چه حضور فرهنگی بانفوذی در آنجا داشتند.

دکتر مجتبایی مسئلة مهمی را روشن می‎کند. به نظر ایشان مسئلة همزیستی مسالمت‎آمیز بین هندوها و مسلمانان مطرح نیست. مسئله از این جدی‎تر است. اینجور نیست که به هر حال این دو همدیگر را تحمل می‎کردند. مسئله این است که اینها وحدتی ژرف و عمیق با هم دارند. اینطور نیست که در مقابل هم قرار گرفته باشند و بخواهند رفتاری مسالمت‎آمیز در برابر هم داشته باشند. اینها متعلق به فرهنگی یگانه هستند و با همین دید است که باید هندوها و مسلمانان شبه قاره را نگاه کنیم.

اما در مورد دکتر شایگان، همه می‎دانیم که آثار فلسفی و فکری ایشان بسیار تأثیرگذار بوده و در واقع شهرت جهانی دارد. آقای شایگان اولاً بالذات هندشناس است. در زمینۀ هند دکترا گرفته، رسالۀ دکترای ایشان که معرفی خواهم کرد در زمینۀ هندشناسی است و در واقع به یک معنی دکتر شایگان را باید هندشناسی بزرگ دانست. در حقیقت آنقدر که به آثار ایشان که در آنها به معضل جهانی و به خصوص جهان شرق و مسئلۀ سنت و تجدد و مدرنیته می‎پردازند، توجه شده به هندشناسی ایشان کمتر توجه نشان می‎دهند. دکتر شایگان همواره شیفتۀ هند بوده‌اند، به خصوص از آیین بودا و بودیسم همواره به نحوی مهرآمیز صحبت می‏‎کنند که واقعاً آدم تحت تأثیر قرار می‎گیرد. دکتر شایگان یکی از مهم‎ترین کتاب‎ها را به زبان فارسی راجع به هند نوشته‎اند. و آن هم کتاب «ادیان و مکتب‎های فلسفی هند» است. این کتاب نزدیک به 50 سال پیش چاپ شده است. آقای دهباشی می‎گفتند که قرار است برای پنجاهمین سال انتشار این کتاب مجلسی بگذارند. این کتاب حدود 1000 صفحه است، فلسفة هندی را از وداها تا ودانتا، یعنی در واقع از هزارۀ دوم قبل از میلاد تا اواخر قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی دربرمی‎گیرد. کتابی است که همیشه مورد استقبال خوانندگان ایرانی بوده. این کتاب در واقع کتابی درسی است، ولی همین کتاب درسی جدی، با این طول و تفصیل بیش از ده بار چاپ شده و نشان می‎دهد که با اقبال عامه مواجه بوده است و مردم ایران چقدر علاقمند هستند که با تفکر و اندیشه‎های فلسفی و دینی هند آشنا شوند و این کتاب طی این مدت همچنان محبوبیت خود را حفظ کرده و از دست نداده است.

کتاب دوم ایشان راجع به هندشناسی رسالۀ دکترای ایشان است از دانشگاه سوربن. کتابی است با عنوان «آیین هندو و عرفان اسلامی». این کتاب طرح مفصل و تفصیلی است دربارۀ کتاب معروف داراشکوه، ولیعهد ناکام سلسلة تیموریان یا مغولان هند که به دست برادر قشری مذهبش کشته شد. خیلی‎ها معتقدند که اگر داراشکوه زنده می‎ماند و به جای اورنگ زیب به تخت سلطنت می‎نشست شاید دنیای دیگری داشتیم. در این کتاب دکتر شایگان «رسالۀ مجمع‎البحرین » داراشکوه را شرح داده‌اند. کتابی که هدفش وفاق بین عرفان هندی و عرفان اسلامی است و در آن داراشکوه کوشش کرده که این دو را به هم نزدیک کند و بگوید که بین نگاه اسلامی و نگاه هندی به جهان نزدیکی وجود دارد و در واقع یک ریشه دارد و از ظواهر که بگذریم، از یک گوهر واحد هستند. دکتر شایگان متن رساله را چاپ کردند و نزدیک به 500 صفحه توضیحات دادند راجع به اصطلاحات مهم فلسفی، چه فلسفۀ هند و چه عرفان نظری ایران. جالب توجه این است که این کتاب تخصصی و فنی و مشکل طی چند سال به چاپ چهارم و پنجم رسیده. خیلی مهم است که کتابی که تخصصی هست و کسی لااقل باید زمینه‎های خوبی نسبت به عرفان هندی و عرفان نظری ایران اسلامی داشته باشد اینقدر مورد توجه عام قرار گرفته است. کتاب‎های دکتر شایگان اصولاً این ویژگی را دارند که جاذبة همگانی دارد و حتی برای موضوعاتی به این پیچیدگی و شاید تا حد زیادی دور از ذهن مخاطب جدید می‎آفریند.

دو قوم ایرانی و هندی در هزارۀ سوم قبل از میلاد حدود پنج هزار سال پیش از نقطۀ نامعلومی در شمال اوراسیا به طرف جنوب آمدند. در نیمه راه از هم جدا شدند. یکی به طرف شرق رفت و یکی به طرف غرب. ولی این پیوند چند هزار ساله تا به امروز بین این دو قوم هند و ایرانی یا آریایی همواره حفظ شده است و شکوه و جلال این پیوند و پیوستگی به نظر من در کارنامة دکتر مجتبایی و دکتر شایگان جلوه‌گر است و نشانگر پایداری روابط ایران و هند است.

 

دکتر داریوش شایگان، کامران فانی و دکتر فتح‎الله مجتبایی ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر داریوش شایگان، کامران فانی و دکتر فتح‎الله مجتبایی ـ عکس از مجتبی سالک

 

پس از آن دکتر فتح‎الله مجتبایی ضمن سپاس از بانیان این شب، از پیوندهای مشترک بین دو ملت سخن گفت:

« قبل از هر چیز باید تشکر کنم از بنیاد موقوفات دکتر افشار و مجله بخارا که این مجلس را تشکیل دادند. آقای دهباشی قبلاً دو مجلس دیگر را دربارۀ هند تشکیل داد. یکی درباره گیتانجالی بود و یکی دربارۀ خود تاگور که من هم این توفیق را داشتم که در هر دو حضور داشتم.

خیلی خوشحال شدم که شنیدم قصد دارید مرکز فرهنگی هند را راه‎اندازی کنید. زمانی هم که من به هند رفته بودم انجمن دوستی تأسیس شد اما به علت این که از طرف سفارت پشتیبانی نمی‎شد چندان نماند و من در مدت سه چهار سالی که آنجا بودم سعی کردم این انجمن را حیاتی تازه دهم. و امیدوارم این مرکز که تأسیس بشود منشاء خدمات تازه‎ای شود و باعث استحکام روابط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بین ایران و هند شود. من گمان می‎کنم هیچ دو ملتی به اندازۀ دو ملت ایران و هند به هم پیوسته باشند و وقتی من می‎گویم ایران مقصودم ایرانی است که افغانستان امروز و تاجیکستان امروز در آن یکی بود. اینجا گفتند سه هزار سال روابط و تأثیرات فرهنگی اما بیش از سه هزار سال است. شواهدی که به دست آمده مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد است، یعنی پنج هزار سال پیش، ایران پیش از آریایی‎ها.

پیش از آمدن آریایی‎ها، به هر حال مردمانی در سرزمین ایران زندگی می‎کردند، اقوامی هم هند زندگی می‎کردند. آثاری که در هاراپا به دست آمده و نظایرش در شهر سوخته، در جنوب ایران، مشابهت‎های بسیاری دیده می‎شود. در بلوچستان هنوز اقوامی هستند که به زبان دراویلی صحبت می‎کنند. این رابطه رابطۀ خیلی کهنی است . این دو قوم پیش از آمدن آریایی‎ها به هم نزدیک بودند به بعد از آمدن آریایی‎ها، وقتی آریایی‎ها به این سرزمین آمدند و به جنوب کوچ می‎کنند. دو شاخۀ مهم می‎شوند، یکی به اروپا می‎رود و آنچه به شرق می‎آید دو شعبه می‎شود. یکی ایرانی‎ها و یکی هندی‎ها. آنهایی که به هند می‎روند از تنگۀ خیبر عبور می‎کنند و به شمال هند می‎روند، آنهایی که از غرب دریای خزر وارد ایران می‎شوند. در آناتولی قدیم این آثار این کوچ را دیده‎اند.

دکتر فتح‎الله مجتبایی ـ عکس از سمیه لطفی
دکتر فتح‎الله مجتبایی ـ عکس از سمیه لطفی

به هر حال نه تنها از نظر زبان به هم شبیه‎اند، هر کس که می‎خواهد سانسکریت مطالعه کند از مطالعه و دانستن زبان اوستایی بی‎نیاز نیست و هر کس که می‎خواه زبان اوستایی تحصیل کند از زبان سانسکریت بی‎نیاز نیست و این به هزاره‎های پیش از میلاد برمی‎گردد و همچنان ادامه داشته است. از پیش از تاریخ شروع شده و در دوران تاریخی هم ادامه یافته و بسیار گسترده بوده است.  در دوران هخامنشی‎ها و در نوشته‎های هخامنشی است که سربازان هندی در کنار سربازان ایرانی بودند. هخامنشی‎ها در کشاکش‎هایی که بین ایران و یونان بوده است از سربازان هندی هم استفاده می‎کردند. معلوم می‎شود که در آن روزگار سرزمین‎هایی وجود داشته که بین ایران و هند مشترک بوده . اقوام ایرانی در آنجا سکونت داشتند و مردمان هندی نیز سکونت داشتند .وقتی که اسکندر از ایران عبور می‎کند و به هند می‎رود، وقتی برمی‎گردد روابط خیلی گسترده‎تری بین هند و غرب به وجود می‎آید و این رابطه از ایران می‎گذشته است. رابطه‎ای که بین یونان و سرزمین‎های آن روزگار بوده است و حکومت‎هایی که در شرق ایران بودند حکومت‎های هندی تشکیل می‎دهند، حکومت ایرانی هندی در دوره هلنیستی و بعد از اسکندر ناقل فرهنگ‎های یونانی بوده‎اند به شرق ایران، بعد  شرق ایران، خراسان بزرگ، یکی از مناطق بزرگ بودایی‎نشین بوده است. بسیاری از نام‎هایی که در نواحی شرق ایران هست، نام‎های هندی و بودایی بوده است. بخارا همان بی‎هار است، یعنی معبتد پرستشگاه بودا. شهرهای دیگر هم اسامی هندی داشتند و آثار بودایی در آن هست و این کشیده می‎شود به مناطق غربی ایران. دورۀ بعد از اسکندر، وقتی باز به دوره‎ی ساسانی می‎رسیم آثار تاریخی این رابطه وجود دارد. کتاب دینکرد از زمان شاپور اول تا اوایل دورۀ ساسانی به زبان پارسی آن روزگار، به زبان پهلوی ترجمه می‎شود. در کتاب دینکرد اسم سه کتاب هندی برده می‎شود که به زبان فارسی میانه، پهلوی آن روزگار ترجمه شده است. یکی از این سه کتاب « تَرک ایرانی» یعنی منطق ، یکی « کوشه» که معلوم نیست چه بوده است. و یکی ویاکارانه است،یعنی صرف و نحو هندی. و این کتاب در اوایل دوران ساسانی به زبان پهلوی ترجمه می‎شود. ولی معلوم نیست کدام ویاکارانه است. من حدسی زده‎ام. ولی معلوم نیست دقیقاً کدام کتاب بوده است. و به هر حال نشان می‎دهد که در دورۀ ساسانی رابطه به حدی نزدیک بوده که کتاب صرف و نحو زبان سانسکریت به زبان پهلوی ترجمه شده است و دو کتاب دیگر. در دورۀ انوشیروان باز می‎بینیم که روابط بسیار بسیار نزدیک بوده است. کتاب‎های دیگر از زبان‎های بومی هندی ترجمه شده‎اند و نشان داده که این  زبان سانسکریت نبوده و زبان‎های دیگری هم وجود داشته است.

صحنه‎ای از شب ایران و هند ـ عکس از سمیه لطفی
صحنه‎ای از شب ایران و هند ـ عکس از سمیه لطفی

این روابط ادامه داشته و در دوران اسلامی هم برقرار بوده است. رابطه قطع نشده است، شکلش عوض می‎شود. در قرون اولیه اسلامی باز ترجمه‎هایی از زبان هندی است. اطباء و ریاضی‎دانان هندی به بغداد آمد و شد داشته‎اند و در جندی شاپور آمد و شد داشته‎اند . ابن ندیم ذکر می‎کند که به نام بسیاری از منجمین و ریاضی‎دانان هندی و پزشکان هندی را در دورۀ اولیه عباسی برمی‎خورد که آثارشان به فارسی ترجمه شده، به عربی ترجمه شده است. و بعد یک حادثۀ عظیم فرهنگی اتفاق می‎افتد در قرن چهارم و پنحم و آن کتاب الهند بیرونی است که در دنیا نظیر ندارد. دو هزار سال پیش یک کسی برود دربارۀ فرهنگ یک قوم دیگر تحقیق کند و این که آثار بیرونی از لحاظ علوم هندی از منابع قابل استفاده برای تحقیقات جدید است. این یک حادثۀ بزرگ فرهنگی بوده و همچنان این رابطه ادامه داشته است. گاهی شدت و ضعف پیدا کرده ولی از بین نرفته است. ولی بعد از سابقۀ ورود همایون به ایران و پذیرایی که از او می‎شود و حمایتی که از او می‎شود، در قزوین، پایتخت شاه طهماسب و بعد برمی‎گردد به هند و گروه زیادی از دانشمندان و هنرمندان ایرانی در پی او به هند می‎روند و بعد پسر همایون، اکبر شاه به سلطنت می‎رسد. در واقع دربار اکبر شاه یک دربار ایرانی است، زبانش زبان فارسی است. کتاب مهمی در این باره وزیرش می‎نویسد به اسم « آیین اکبری» که بسیار کتاب مهمی است. البته زبانش زبان فارسی سره است و اولین نمودهای این زبان در آنجاست و ما هنوز نمی‎توانیم با آن فصاحت و شیوایی گفتگو کنیم . در واقع دربار اکبر شاه محل آداب و رسوم دربار ساسانی است و آن را پس از هزار و چند صد سال به هند منتقل می‎کند و نظام دربار ساسانی در غالب شهرهای هند تشکیل می‎شود.

ولی من قصد سخنرانی در اینجا را نداشتم و فقط قصد تشکر داشتم. اگر این مرکز تشکیل شد، می‎توان در این مرکز گفتگوهای مفصل داشت و از دوست فاضلم دکتر شایگان در آنجا حداکثر استفاده را خواهیم کرد. ایشان به نکات دقیق فلسفی هند پی برده و در آثارشان نوشته‎اند و نیز از وجود دیگر دوستانی که دربارۀ هند کار کرده‎اند نهایت استفاده را خواهیم کرد.»

سپس علی دهباشی از دکتر داریوش شایگان خواست تا با دوستداران خود صحبت کند و دکتر شایگان از معجزۀ هند حکایت کرد:

كارل ياسپرس به يك محور تاريخي كه قرن ششم پيش از ميلاد است، اعتقاد دارد. او معتقد است كه در اين دوره چند كانون بزرگ تمدني همزمان وجود دارد. نخست يونان پيش سقراطيان در ايوني است كه فلاسفه ديگري به وجود مي‌آيند بعدي هند و سومي چين است. البته ايران هم هست، ضمن آنكه مي‌دانيم درباره تولد زرتشت روايت‌ها متفاوت است برخي به قرن ششم پيش از ميلاد و برخي نيز به قرن‌هاي هشتم تا هزاره پيش از ميلاد قائل هستند. در آن زمان در ايران امپراتوري هخامنشي‌ها هست. درباره يونان غربيان از تعبير معجزه ياد مي‌كنند. البته حقا درست است، زيرا يونان موقعيت استثنايي دارد و غربيان مديون فرهنگ يوناني هستند. زماني كه مي‌خواستند «منطقه يورو» را درست كنند، مشاور ژيسكاردستن رييس‌جمهور فرانسه گفت، يونان از نظر اقتصادي ضعيف است و نمي‌تواند وارد اين منطقه شود. ژيسكاردستن پريشان شد و گفت: «يعني كشوري كه افلاطون را به ما داده وارد منطقه يورو نكنيم؟!» بنابراين شاهديم كه يونان براي شان تا چه اندازه مهم است. الحق هم فرهنگ مهمي است، زيرا در قرن ششم پيش از ميلاد شاهديم كه يونانيان تنها ملتي هستند كه از خودمحوري گذشته‌اند و به ديگران پرداخته‌اند، تا جايي كه اطلاعات ما درباره مصريان يا اكثر اطلاعات‌مان درباره ايران باستان از ماخذ يوناني آمده است. اما من مي‌خواهم بگويم كه يك معجزه هندي در قرن ششم پيش از ميلاد هم وجود دارد كه به آن توجه نمي‌شود. در اين دوران هند يك آزمايشگاه بزرگ است كه انواع و اقسام افكار متناقض در آن پرورش مي‌يابد. در اين قرن اگرچه اوپانيشادها از قرن هشتم پيش از ميلاد شروع شده بود، شكل گرفتند. اين كتاب‌ها كار حكمايي هستند كه به جنگل‌ها مي‌رفتند و خلوت مي‌گزيدند و تفكر و مكاشفه مي‌كردند و عصاره اين تجربه را به صورت عبارات متناقض بيان مي‌كردند. نوشته‌هايشان پر از تناقض است. دليل آن اين بود كه بعد از آنكه وداها به وجود آمد و رساله‌هاي برهمان‌ها نوشته شد، تفكر هندي متحجر شده بود و تنها به آيين نيايش و ستايش تبديل شده بود. از اين رو نخستين واكنشي كه به اين امر مي‌بينيم، در قرون هفتم و ششم پيش از ميلاد مسيح، اوپانيشادها هستند كه نوعي دين باطني است. در اوپانيشادها آيين نيايش دروني مي‌شود و تجربه مكاشفه در كساني كه در جنگل‌ها رياضت مي‌كشيدند و يوگا مي‌كردند، ديده مي‌شود. البته يوگاها در آن زمان در هند بود و بعدا مدون مي‌شود. از اين گذشته در قرن ششم مكتب‌هاي ماده پرست (چارواكاها) و مكتب‌هاي دنياپرست (لوكاياكا) را داريم. از آن مهم‌تر از ميان كاست (طبقه) اشراف يا شاهان دو نفر عليه دين رسمي مملكت قيام مي‌كنند. نخست شاكياموي معروف به بودا و ديگري ماهاويرا بنيانگذار دين جين است. يعني دو شاهزاده همزمان عليه ديني كه متحجر شده قيام مي‌كنند. البته بودا يك قدم فراتر مي‌رود. نه فقط سنديت آسماني وداها را منكر مي‌شود و به آن اشاره‌يي نمي‌كند، بلكه اين اقدام بدان ماند كه كسي در قرون وسطي در مسيحيت جرات كند و بگويد كه انجيل را قبول نمي‌كند. مساله ديگر آيين ادوايتاست كه اساس تفكرات فلسفي اوپانيشادها و ودا است كه مي‌گويد آتمن مساوي با برهمن است، يعني ذات من عين ذات برهمن است. به سانسكريت گفته مي‌شود «تو هماني». عجيب است كه اين شاهزاده در قرن ششم پيش از ميلاد تمام ثروت و دارايي را كنار مي‌گذارد و در بيابان‌ها رياضت مي‌كشد و بعد در بنارس، در پارك غزل‌ها اين آيين دارماچاكراه را راه مي‌اندازد، هيچ عكس‌العملي از سوي دين رسمي مملكت نمي‌بيند، يعني نه ملحد مي‌شود و نه تكفير مي‌شود. آنچه بودا مي‌گويد، بر چهار حقيقت شريف استوار است؛ نخست اينكه اين دنيا درد است و مي‌گويد «همه‌چيز درد است و همه‌چيز ناپايدار است». در اين سخن بعد اگزيستانسيال شديدي است كه همه آن را قبول مي‌كنند. حقيقت دوم اين است كه منشا اين درد خواستن و خواهش و نفس است. اين را هم بيشتر افراد مي‌پذيرند. حقيقت سوم اين است كه اين آتش و تمايل (تريشنا) و عطش بايد خاموش شود و حقيقت چهارم اين است: راهي كه منجر به اطفاي اين خواهش و تشنگي مي‌شود، هشت فر است كه همان پندار نيك و گفتار نيك و… است. فراموش نكنيم كه دين بودا در هند ريشه ندواند، دليلش آن بود كه ساختمان رهباني داشت و نه ساختمان اجتماعي. مثل دين هندو نبود كه سيستم كاست داشته باشد. به همين دليل در هند ريشه ندواند و در قرن نوزدهم نوعي قيام عليه آن شد كه يكي از آنها بزرگ‌ترين متفكر هند، شانكاراچايا است كه عليه بوداييان قيام كرد. اين قيام به معناي شمشير كشيدن نبود. بلكه منظور بحث و مناظره بود. همين امر سبب شد كه دين بودايي صادراتي شود. به همين خاطر تمام آسيا را در بر گرفت. غرض من از اين صحبت آن است كه اگر امروز از معجزه يونان صحبت مي‌شود، بايد از معجزه هند نيز در قرن ششم قبل از ميلاد سخن گفت. من معتقدم كه هند در آسياي بزرگ همان نقشي را ايفا كرده است كه يونان در غرب. اگر شما به هر كجاي آسيا اعم از چين، تبت، سريلانكا، ويتنام و… برويد، آثار بوديسم را مي‌بينيد. دين بودا قبل از آنكه اين سفر را كند، دو تيره شد، يكي تيره كهن (تراوادا) و تيره ماهايانا (چرخ بزرگ). در نتيجه دين بودا در تمام آسيا اشاعه پيدا مي‌كند و هر جاي آسيا برويد، با هند ارتباط مي‌يابيد. من در سفر به كامبوج و ويتنام ديدم كه كامبوج كاملا هندوست و ويتنام هم بودايي و هم چيني است. بنابراين دو تمدني كه در آسياي دور اثر گذاشتند، اول هند و بعد چين است. عجيب اينجاست كه كساني كه دين بودا را به چين بردند، شاهزاده‌هاي ايراني بودند. ايراني‌ها از طريق راه ابريشم دين بودا را به چين مي‌برند. ضمن آنكه نبايد فراموش كرد يك بوديسم ايراني هم داريم. نخستين ترجمه‌هاي متون بودايي به چيني توسط اين صغدي‌ها و پارت‌ها انجام مي‌شود. از اينجاست كه اهميت هند در آسيا را درمي‌يابيم.

بعد از آن که آنکوتیل ـ دوپرون فرانسوی در اواسط قرن نوزدهم به هند رفت، برای یافتن و ترجمۀ آثار اوستا با ترجمۀ فارسی اوپانیشادها که داراشکوه انجام داده بود مواجه شد. او تصمیم گرفت که اوپانیشادها را به زبان لاتینی برگرداند و این کار را کرد. و از طریق همین ترجمه بود که فیلسوف بزرگ آسمانی، آرتور شوپنهاور، با این متن آشنا شد  و بعد از مطالعه گفت که کشف تمدن هند برای قرن نوزدهم همان اهمیتی را دارد که کشف دوبارۀ تفکر یونانی و رومی برای رنسانس.

دکتر داریوش شایگان ـ عکس از سمیه لطفی
دکتر داریوش شایگان ـ عکس از سمیه لطفی

در بخشی دیگر از این مراسم سردبیر بخارا ضمن بررسی کوتاهی از زندگی و آثار دکتر سید محمد رضا جلالی نائینی گفت. دکتر جلالی نائینی بسیاری از متون مهمی که در زمان داراشکوه تصحیح شده بود با حواشی و تعلیقات چاپ کرده بود. همچون ،« مهاورات » در چهار جلد، « سِر اکبر»، مجمع البحرین» ، « پنجاکیانه» و چندین کتاب دیگر.

محمود تفضلی نیز به علت مأموریت دیپلماتیک که در زمان نخست‎وزیری جواهر لعل نهرو در هندوستان داشت، کتاب‎هایی دربارۀ هند نوشت: « نگاهی به تاریخ جهان» ( سه جلد)، « کشف هند ( دو جلد) ، « زندگی من» ، « جواهر لعل نهرو» ( دو جلد) ، « نامه‎های نهرو به دخترش » و چند کتاب دیگر.

مسعود برزین هم به علت روزنامه‎نگاری و مسئولیت کاری که در این زمینه داشت در سال‎های 1330 و به بعد بسیاری از متن‎های ادبیات سیاسی آن دوره را ترجمه کرد که مهم‎ترین کتاب « سرگذشت من، مهاتما گاندی» است.

ع. پاشایی نیز در طول چهار دهۀ اخیر بسیاری از متون کلاسیک آئینی همچون آئین بودا و فلسفۀ آئین بودا را ترجمه کرده است که آخرینش « نیلوفر عشق» و « گیتانجالی» است.

در پایان نیز از خدمات فرهنگی استاد مشایخ فریدنی تجلیل به عمل آمد. در این نشست خانواده‎های جلالی نائینی و مسعود برزین حضور داشتند.

در بخشی دیگر از شب « ایران و هند» مؤسسه فرهنگی هنری ملت  جام‎هایی نقره و بازرگانی گلستانی  قلم‎های فردوسی را  به سخنرانان و خانواده‎های زنده‎یادان جلالی نائینی و مسعود برزین اهدا کرد.

در کنار این مراسم ، نمایشگاهی نیز از عکس‎های بناها و شخصیت‎های هندی کار مریم شاکری و حمید رضا میانجی برقرار بود.

عکس‎ها از : مجتبی سالک

صحنه ای دیگر از شب « ایران و هند:» عکس از مجتبی سالک
صحنه ای دیگر از شب « ایران و هند»
اهدای شال یادبود به علی دهباشی توسط سریش ک.گویال ، معاون وزیر شورای ارتباطات فرهنگی هند ـ عکس از سمیه لطفی
اهدای شال یادبود به علی دهباشی توسط سریش ک.گویال ، معاون وزیر شورای ارتباطات فرهنگی هند ـ عکس از سمیه لطفی

 

علی دهباشی و سریش ک.گویال ـ عکس از ژاله ستار
علی دهباشی و سریش ک.گویال ـ عکس از ژاله ستار
علی دهباشی و سریس ک.گویال به هنگام ادای شال یادبود ـ عکس از ژاله ستار
علی دهباشی و سریس ک.گویال به هنگام اهدای شال یادبود ـ عکس از ژاله ستار

 

علی دهباشی، سریش ک.گویال ، همسر معاون وزیر و دکتر عبدالسمیع ـ عکس از ژاله ستار
علی دهباشی، سریش ک.گویال ، همسر معاون وزیر و دکتر عبدالسمیع ـ عکس از ژاله ستار

 

علی دهباشی به همراه معاون وزیر شورای ارتباطات فرهنگی هند و همسرش
علی دهباشی به همراه معاون وزیر شورای ارتباطات فرهنگی هند و همسرش
دکتر شایگان و محسن گلستانی ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر شایگان و محسن گلستانی ـ
کامران فانی و محسن گلستانی ـ عکس از مجتبی سالک
کامران فانی و محسن گلستانی ـ

 

در خاتمه این مراسم نوازندگان هندی به اجرای قطعاتی از موسیقی هندی پرداختند.

اجرای موسیقی در شب ایران و هند ـ عکس از مجتبی سالک
اجرای موسیقی در شب ایران و هند ـ