اشمیت، پیامبر واقع‎گرای امید/ مانیا اربابی

نگاهی اجمالی بر زندگی و آثار اریک-امانوئل اشمیت

اریک-امانوئل اشمیت نمایشنامه‌نویس، رمان‌نویس، فیلمنامه‌نویس، کارگردان و فیلمسازمعاصر فرانسوی- بلژیکی در سال۱۹۶۰ در لیون فرانسه چشم به جهان گشود. اشمیت که در جوانی سودای موفقیت در عالم موسیقی را در سر می‌پروراند، ابتدا دوره کامل کنسرواتوار موسیقی لیون را طی کرد ولی پس از چندی به تحصیل در رشته فلسفه در دانشسرای عالی پاریس روی آورد و پس از اخذ درجه دکترا به تدریس فلسفه پرداخت. وی که در سال ۲۰۰۱ میلادی برای مجموعه آثارش برنده جایزه ادبی آکادمی فرانسه شد و در سال۲۰۱۰ برای کتاب کنسرتو به یاد یک فرشته[1] مفتخر به دریافت جایزه ادبی گنکور[2] گردید، جوایز بسیار دیگری را نیز در زمینه‌های مختلف نویسندگی از آن خود کرده است. کتابهای وی به بیش از ٤٣ زبان زنده دنیا ترجمه شده و نمايشنامه‌های او در بیش از ٥٠ کشور به روی صحنه رفته است. متن نوشته‌های اشمیت کوتاه و فشرده و تا حد زیادی منعکس کننده شخصیت اوست. او که نویسنده‌ای مردمی است هدفش را روایت کردن داستانهای عمیقی بیان می‌کند که انسان را به فکر وا دارند. بسیاری از منتقدان نیز اشمیت را پدیده ادبیات معاصر فرانسه و روشنفکری مثبت‌اندیش دانسته و آثار او را به مانند جواهری در ادبیات معاصر تشبیه می‌کنند که با طرح سؤالات انگیزشی انسان را به مسیرهای نو رهنمون می‌سازد.

اریک امانوِئل اشمیت
اریک امانوِئل اشمیت

ترجمه آثار اشمیت در ایران اكثرا توسط دکتر شهلا حائری (مستقیماً از زبان فرانسه به فارسی) انجام گرفت و با موفقیت چشمگیری روبرو شد، چنانکه کتاب خرده جنایتهای زناشوهری[3] توانست برای نخستین بار عنوان پرفروشترین کتاب سال را برای یک نمایشنامه به ارمغان بیاورد. چهار نمایشنامه ترجمه شده به وسیله دکتر حاثری توسط یکی از بهترین گروههای تئاتر(گروه صورتک) و به کارگردانی سهراب سلیمی به روی صحنه برده شد: تئاتر خرده جنایتهای زناشوهری در سال 84، نوای اسرارآمیز[4] در سال 85، مهمانسرای دو دنیا[5] در سال 87 و عشق لرزه[6] در مهرماه 88. شایان ذکر است که به اجرای تئاتر نوای اسرارآمیز در جشنواره تئاتر فجر جوایزی اهدا شد و اقبال عمومی به آثار اشمیت تا آنجا پیش رفت که تله تئاتر خرده جنایتهای زناشوهری با نقش آفرینی دو تن از بازیگران سینمای ایران (نیکی کریمی و محمدرضا فروتن) تهیه و پخش گردید.

با گسترش روزافزون محبوبیت آثار اشمیت در ایران، آثار دیگر او نیز با سرعتی چشمگیر توسط مترجمان مختلف به بازار آمد. انتشار آثاری چون یک روز قشنگ بارانی[7] ترجمه دکتر شهلا حائری توسط نشر قطره، گلهای معرفت[8] (میلارپا، آقا ابراهیم و گلهای قرآن، اسکار و بانوی  صورتی) ترجمه سروش حبیبی توسط نشر چشمه، انجیلهای من[9] ترجمه قاسم صنعوی توسط نشر ثالث، مهمان ناخوانده (ملاقات کننده)[10] ترجمه تینوش نظم جو توسط نشر نی، سوموکاری که نمی‌توانست چاق شود (کشتی‌گیری که چاق نمی‌شد)[11] ترجمه شهرزاد سلحشور توسط نشر باغ نو، و زمانی که یک اثر هنری بودم[12] ترجمه فرامرز ویسی و آسیه حیدری، اولیس از بغداد[13] ترجمه پویان غفاری، و پرنسس پابرهنه[14] ترجمه سعیده بوغیری هر سه توسط نشر افراز از این جمله‌اند.

یکی از نکات قابل توجه آثار اشمیت تنوع گونه‌های ادبی در آثار اوست که شامل نمایشنامه، رمان، داستان کوتاه، اتوبیوگرافی، فیلم‌نامه، رساله و نقد ادبی می‌شود. به علاوه، شخصیتها در آثار اشمیت نیز بسیار متنوع بوده و در میان آنها زن و مرد، کودک و جوان و پیر، افراد روشن فکر و فیلسوف و افراد معمولی جامعه از طبقات مختلف اجتماعی در زمانها و مکانها و با ادیان مختلف و از انسانهای پارسا تا افراد اهریمن صفت دیده می‌شوند؛ چنانکه آثار اشمیت فارغ از حد و مرزهای جغرافیایی در عمق وجود خوانندگان از هر ملیت و قومی رسوخ می‌کنند. با این همه، یکی از نکات جالب در برخی آثار اشمیت وجود شخصیت‌هایی است که تا حدود زیادی با ویژگیهای فردی او مطابقت می‌کنند و گهگاه این تشابهات آن‌چنان نمود می‌یابند که به سختی می‌توان داستان را چیزی بجز زبان گویای زندگی نویسنده دانست. از نمونه‌های بارز این امر می‌توان به شخصیت یک نویسنده میانسال برنده جوایز ادبی که در دو کتاب خرده جنایتهای زناشوهری و نوای اسرارآمیز دیده می‌شود و نیز شخصیت دکتر S در نمایشنامه مهمانسرای دو دنیا اشاره کرد که همگی به صورتی تنگاتنگ با شخصیت واقعی اشمیت مرتبطند. اشمیت البته اندوههای خود را بیان نمی‌کند و فقط به بیان نتایج این آلام می‌پردازد که همان حس اعتماد و مثبت نگری است. او نیازی به بیان این رنجها نمی‌بیند زیرا به عقیده او هر کسی رازهای خودش را دارد. دنیای مثبت اندیشی اشمیت منعکس‌کننده رؤیاهای عمیق و تمایل شدید او به یافتن سرپناهی برای معاصرانش است.

سبک نگارش اشمیت کلاسیک، روان، موجز و حاوی مفاهیم عمیق فلسفی، عرفانی، اجتماعی و فاقد نقش و نگارهای زائد است. شیوه نگارش زنده و دلنشین او نگاه تازه‌ای به مسائل و مضامین جاودانه‌ای چون مرگ و زندگی، عشق و نفرت، و ناامیدی و امید دارد و تم‌هایی چون موسیقی و متافیزیک و مضامینی از دروغ تا حقیقت، از خیانت تا توبه و ندامت و از واقعیت تا رمز و راز و عدم قطعیت را در بر می‌گیرد. هرچند داستانهای اشمیت عمدتاً غیرقابل پیش بینی و غافلگیرکننده‌اند، حضور طبقات اجتماعی مختلف در آثار او باعث ایجاد نوعی حس همذات پنداری خواننده با شخصیتهای داستان‌های او می‌شود. داستانهای ساده و بی پیرایه او از گوشت و خون است و انگار که طعم رنج و درد را در زندگی چشیده باشد به دل می‌نشیند. زبان او زبان شعر است و مسائل هر چند ساده و ناچیز را به زیباترین نثر دراماتیک در می‌آورد.

آثار اشمیت احساسات انسان را منقلب می‌کنند و او را به گریه یا خنده وا می‌دارند. به عقیده او بیماری، مرگ، غم و گرفتاری و عشق و شادی مرز نمی‌شناسند و تمام انسانها را علیرغم تمامی تفاوتهای ظاهری‌شان تحت تأثیر قرار می‌دهند. اما با وجود آنکه رمانها، داستانهای کوتاه و نمايشنامه‌های اشمیت عمدتاً مضامین و پایانهایی واقع گرایانه دارند، حتی هنگامی که داستان سرانجامی غم‌انگیز دارد اشمیت خواننده را غرق در اندوه خود رها نکرده و در کنار واقعیات به ظاهر تلخ زندگی، دریچه‌ای روشن نیز فراروی او قرار می‌دهد. هر اثر او ما را با مسائل جدیدی روبرو می‌کند که اشمیت با بیان آنها در مسیر داستان، سعی در به تصویر کشیدن نیکی و خوبی نهفته در پس سختیها و ناملایمات دارد؛ نیکی وخوبی که تحت تأثیر جبر زندگی در کنه وجود انسانها پنهان مانده است. به عقیده او علیرغم رنجها و سختیها که انسانها را خسته و فرسوده می‌سازد و مرگ که آنها را از هم جدا می‌کند، عشقى پایدار در جهان جاری است که هیچ نیرویی قادر به لرزاندن آن نیست.

از دلایل موفقیت اشمیت می‌توان به انسانیت عمیق او اشاره کرد. پایبندی اشمیت به ارزشهای والای جهانی و همچنین انسجام فکری وی در بیان اندیشه‌های فلسفی‌اش به صورت بی پیرایه و کاربردی اما پر کشش از رموز جهانی شدن آثار اوست. معنویت در آثار او به نوعی تلفیقی از مضامین فلسفی، اخلاقی و اجتماعی است.

photo-27

یکی از مضامین غالب در آثار اشمیت توجه او به مسأله معنويت است. در عصر ما نادرند نویسندگانی که عقاید مذهبی خود را چنین بی پروا بیان کنند و این یکی از ویژگیهای آثار اوست که دین نقش محوری را در آنها ایفا می کند. او که در خانواده‌‌ای لائيك پرورش یافته بود، یک بار در جریان یک گردش گروهی با دوستانش در صحرای هوگار از قافله جدا و گم شد و شب را تنها به صبح رساند. به گفته خود او، درماندگی و تنهایی آن شب دوگانگی شدیدی در احساساتش پدید آورد: «انگار که دو پوسته داشتم: پوستۀ خارجی وجودم نمی‌پذیرفت ولی در پوسته داخلی و در اعماق وجودم به خدا ایمان داشتم.» او خود خواندن متون عرفاني و نوشته‌های تخیلی را در ایجاد این انقلاب روحی که به گفتۀ خودش باعث ایجاد امید و اعتماد عجیبی در او شد بی‌تأثیر نمی‌داند. به عقیده او خدای عادلی وجود دارد و از عدالت او همین بس که به‌طور یکسان زندگی و مرگ را به همه ارزانی داشته چون باقی مسائل توسط انسانها و شرایطی که ایجاد می‌کنند تغییر می‌كند و به انسان وابسته است.

به عقیده اشمیت، در مدرنیته غربی خدا را می‌کشند و جای او را می‌گیرند؛ آنها معتقدند انسان وارث خدا روی زمین نبوده، بلکه برای غارت جایگاه او آمده است. انسان مدرن امروزی خود را مولد مفاهیم می‌داند در حالیکه در دنیایى از پوچی بسر می‌برد که ناشی از غرور اوست و او را به دلهره و هراس سوق می‌دهد. اشميت خود را به نوعی یک اگزیستانسیالیست می‌داند اما به عقیدۀ او، هنگامی به قابل فهم بودن و وضوح و روشنی دنیا می‌اندیشیم و چیزی در‌نمی‌یابیم به علت محدودیت‌های روحی ماست و نه محدودیت‌های دنیا. از این روست که آنجا که سارتر به پوچی می‌رسد، او به رمز و راز و اسرار معتقد است و بر خلاف سارتر که به اگزیستانسیالیسمى همراه با لائيسيته اعتقاد دارد، اشمیت اگزیستانسیالیستی باایمان است.

یکی از دغدغه‌های اشمیت موضوعات متافیزیکی و رابطه فرد با دین و خدا است و حاصل کنکاشهای اشمیت در ورود به این مسائل پنج داستان میلارپا، آقا ابراهیم و گلهای قرآن، اسکار و بانوی صورتی، فرزند نوح، و سومویی که نمی‌توانست چاق شود می‌شود که اشمیت خود نام چرخه نامرئی را بر آنها نهاده است.

در داستان میلارپا، سیمون هر شب با کابوسی تکراری دست و پنجه نرم می‌کند تا اینکه یک روز در حالتی موهوم زنی بنام اسواستیکا کلید حقیقت را به او می‌نماید: سیمون در واقع عموی میلارپا راهب بودایی تبتی که در قرن یازدهم میلادی می‌زیسته است که با به تاراج بردن اموال برادرزاده‌اش میلارپا، تنفری عمیق میان خود و او برانگیخته است. اسواستیکا راه حل گریز سیمون از این تناسخ کابوس وار را در تبیین داستان میلارپا و عمویش و ارتباط دادن آن با شخصیت و زندگی سیمون می‌داند. اشمیت در این داستان به بیان یک سؤال فلسفی می‌پردازد: مرز بین واقعیت با ادراک به راستی کجاست؟ آیا به راستی روح عموی میلارپا در سیمون متجلی شده است؟ و آیا اسواستیکا زنی واقعی است یا تنها تجلی روح پریشان سیمون در تخیلات خود اوست؟

داستان آقا ابراهیم و گلهای قرآن که در پاریس دهه شصت و در محله‌ای یهودی نشین و کم درآمد اتفاق می‌افتد، به بیان اصول و جهان بینی صوفیسم می پردازد. موئیس، نوجوان دوازده ساله یهودی ، که بعد از جدایی پدرو مادرش با پدر افسرده خود در خانه‌ای تنها زندگی می‌کرده است ، ناگهان پس از ترک خانه توسط پدر کاملاً تنها می‌شود. آقا ابراهیم، خردمند پیر مسلمانی است که در همان نزدیکی مغازه خواربار فروشی دارد و موئیس جوان هر روز برای تهیه مواد غذایی به آنجا می‌رود و کم کم عادت می‌کند که از مغازه او دزدی کند چون می‌پندارد که او تنها یک عرب است. یک روز دزدی موئیس از مغازه آقا ابراهیم سرمنشأ روابط جدیدی می‌شود و سرنوشت این دو را به یکدیگر پیوند می‌زند: آقا ابراهیم که همواره از دزدی موئیس از مغازه خود آگاه بوده است، با چشم‌پوشی از این امر آنرا به فرصتی برای شکل دادن دوستی خود با موئیس تبدیل کرده و به تدریج به «مومو» درسهای اخلاقی عرفانی درباره زندگی می‌دهد؛ درسهایی که آقا ابراهیم آنها را درسهای قرآن خود می‌نامد.

در اسکار و بانوی صورتی، اسکار پسرمسیحی ده ساله‌ایست که سلامتش رو به وخامت بوده و با شجاعت در جاده زمان، که برای او خیلی به درازا نمی انجامد، در حرکت است. ارتباط او با بزرگسالان تقریباً قطع شده، مگر با بانوی مسنی که برای ملاقات کودکان بیماری چون او به بیمارستان می‌آید. به تدریج، یک عشق و علاقه قوی و پاک بین این دو به وجود می‌آید و هنگامی که پزشکان از درمان اسکار ناامید می‌شوند، اسکار به توصیه بانوی صورتی هر روز نامه‌ای خطاب به خدا می‌نویسد و در آن هریک از روزهای باقیمانده عمرش را ده سال مجسم می‌کند و بدین ترتیب به موهبت تخیل و ایمان به خدا صد و ده سال زندگی می‌کند. او در این سفر خواننده را به همراه خود به دنیای پاک کودکانه‌اش برده و با تلفیقی از طنز و احساسات صادقانه ارزش والای زندگی را متجلّی می‌سازد.

داستان فرزند نوح در سال 1942 در بلژیک روی می‌دهد؛ کشوری که طعمه آتش ویرانگر و هولناک ارتش نازی شده است. آندره 7 ساله، تنها فرزند یک خانواده یهودی است که خانواده‌اش برای نجات جان او، وی را به پدر پُن، کشیشی مسیحی می‌سپارند که با کمک اهالی منطقه سعی در نجات کودکان یهودی از طریق پنهان کردن هویت آنها دارد. در محیطی که به آندره می‌آموزد که باید به دلیل یهودی بودن، نام و هویت و احساسات خود را پنهان سازد، پدر پُن آندره را که بازمانده نسلی در معرض تهدید و انقراض است، با تعالیم و باورهای دین یهود آشنا می‌سازد تا بازماندگان نسل یهود، با شناخت فرهنگ واقعی خود، هویت خویش را از دست ندهند؛ چنانکه نوح پیامبر بشریت در معرض انقراض را از طوفانی که در آن گرفتار آمده بود به ساحل سلامت هدایت نمود. در طی داستان، آندره مهر و محبت را از اطرافیان خود (پدر پُن، روبی جوان، و خانم مارسل دکتر داروساز شهر) فرا می‌گیرد و تنوع ارزش‌های فرهنگی را باور می‌کند.

سوموکاری که نمی‌توانست چاق شود داستان پسرک پانزده ساله‌ای است که به دور از خانواده‌اش در خیابانهای توکیو سرگردان است. برخوردهای روزمره او در خیابان با یک استاد سومو، کسی که علیرغم لاغری مفرط پسرک او را با طنزی آزاردهنده چاقالو صدا می‌زند ،به ناگاه حسی را در پسرک بیدار می کند و با ایجاد خودباوری در او، مسیر زندگی‌اش را دگرگون می‌سازد. پسرک که در گذشته دستفروشی دوره‌گرد و فردی گوشه‌گیر بوده و با رها کردن تحصیل به خیابانها پناه آورده است، اکنون توسط این استاد سومو با مفاهیم ذن بودیسم آشنا شده و به زندگی خود رنگی تازه می‌بخشد.

از نقاط عموماً مشترک در داستانهای چرخه نامرئی اشمیت، وجود پسران نوجوان بین 7 تا 15 ساله به عنوان شخصیت‌های اصلی داستان است. همچنین اشمیت از طریق این چرخه، جهان بینی ادیان مختلف درباب دغدغه‌های همیشگی انسان نظیر مرگ و زندگی، جهان ماورا، خودشناسی واخلاقیات را به تصویر می‌کشد. داستانهای اشمیت به قدری خالصانه و از روی صداقت بیان می‌شود که خواننده را کاملاً با خود همراه و همسو می‌کند.

توجه و آگاهی اشمیت به دو فرهنگ شرق و غرب به طور همزمان و نگاه مشرفانه او نسبت به ادیان و مذاهب در سراسر جهان او را بیش از پیش در دلهای مردم دنیا جای داده است. او سعی می کند تا در دهکده جهانی قرن 21 با پرورش احساسات مثبت و اجتناب از خشونت‌های زندگی، دنیایی نو و مملو از عشق و محبت بسازد. نگاه تیزبین اشمیت به همراه جهان بینی ژرف او فضای خاصی را بر داستانهایش حاکم می‌کند. داستان‌پردازی فوق‌العاده او و توصیفات بی پیرایه‌اش از روابط انسانی فرد را به تماشای پررمز و راز هستی می‌نشاند.

نگاه اشمیت به مسألۀ دین و وجود خدا نگاهی نو است: نگاهی در جستجوی یافتن جنبه دیگری از خداوند؛ خدایی جهانی که اشمیت او را در صحرا باز یافته است. او اذعان دارد که هدفش از بین بردن نادانی و بی‌تفاوتی نسبت به این مسأله است. پیام اشمیت درباره زندگی معنوی حاصل تفکرات عمیق و ایمان ژرف اوست. به عقیده او آیات عرفانی جزئیاتی دراماتیک هستند و یک فرد صادق هیچ احتیاجی به کشف و شهود و معجزه ندارد. بسیار دورتر از آنچه که انسانها قادر به ایجاد تغییر در آن باشند. شخصیت‌های داستانهای اشمیت در جستجوی حقیقت خود و معنای زندگی‌اند و اشمیت از طریق آنها روابط انسانی را مورد نقد قرار می‌دهد. نوشته‌های اشمیت در واقع یک یادآوری است؛ یادآوری زندگی که فراموشش کرده‌ایم.

 منابع

  • Schmitt, Eric-Emmanuel. Entre deux équinoxes: Variations énigmatiques (2002)
  • Meyer, Michel. Eric-Emmanuel Schmitt ou les identités bouleversées (2004)
  • Lamaison, Sophie. Étude sur La Nuit de Valognes. (2006)
  • Y. Hsieh, Yvonne. Eric-Emmanuel Schmitt ou la philosophie de l’ouverture.
  • Schmitt, Éric-Emmanuel. De Dieu qui vient au théâtre, the french review, vol 78, no 3 (2005)
  • www.éric-emmanuel-schmitt.com
  • www.fabula.org
  • www.dailymotion.com/video
  • www.culturefrance.com
  • www.chez.com/théâtre
  • www.tehrantheatre.com
  • www.wikipedia.org
  • www.magiran.com/motarjem
  • www.owen.monblogue.branchez-vous.com
  • www.citation.com
  • دکتر شهلا حائری، «او عمیق تر از یک داستان ساده می‌نویسد»، روزنامه تهران امروز، شماره 147

[1]) Concerto à la mémoire d’un Ange

 

[2]) جایزه‌ای است ادبی که در پی وصیت ادموند دو گنکور به سال ۱۸۹۶ بنیان گذاشته‌شد. مجمع ادبی گنکور به طور رسمی در سال ۱۹۰۲ میلادی تأسیس شد و نخستین دوره جایزه در روز ۲۱ دسامبر سال ۱۹۰۳ اعطا شد. جایزه گنکور هر ساله نصیب «بهترین کتاب داستانی» می‌شود که طی «همان سال» منتشر شده باشد. بیشتر اوقات جایزه گنکور به یک رمان اعطا می‌شود.

 

[3]) Petits crimes conjugaux (2003)

 

[4]) Variations énigmatiques (1996)

 

[5]) Hôtel des deux mondes (1999)

 

[6]) La Tectonique des sentiments (2008)

 

[7]) Odette Toulemonde et autres histoires (2006)

 

[8]) Milarepa (1997) • Monsieur Ibrahim et les Fleurs du Coran (2001)

Oscar et la dame rose (2002)

[9]) Mes évangiles (2004)

 

[10]) Le Visiteur (1993)

 

[11]) Le sumo qui ne pouvait pas grossir (2009)

 

[12]) Lorsque j’étais une œuvre d’art (2002)

 

[13]) Ulysse from Bagdad (2008)

 

[14]) Odette Toulemonde et autres histoires (2006)