شب آنتونیو ویوالدی برگزار شد

علی دهباشی، آلبرتو برادانینی و دکتر رامین بیت جم

شب آنتونیو ویوالدی، هفتاد و ششمین شب از شب­های مجله بخارا بود که غروب روز دوشنبه 2 اسفند 1389 با همکاری سفارت ایتالیا در مدرسۀ ایتالیایی­ ها در تهران برگزار شد.

علی دهباشی، مدیر مجلۀ بخارا، در مقدمه­ ای ضمن خوش ­آمد گویی به آلبرتو برادانینی، سفیر ایتالیا در ایران، و مدیران این مدرسه و نیز حاضران در این مراسم، یادآور شد: «مجلۀ بخارا پیش از این شب­هایی را به بزرگان موسیقی ایران و جهان اختصاص داده است: شب مهندس همایون خرم، شب جان کیج و شب فردریک شوپن و اینک نوبت به موسیقی­دان نامدار ایتالیا فرا رسیده است.»

سپس آلبرتو برادانینی، طی سخنانی از برگزاری چنین شب ­هایی استقبال کرد و در بخشی از گفتار خود به یکصد و پنجاهمین سالگرد وحدت و اعلام ایتالیایی واحد و مستقل اشاره کرد که با وجود آنکه سالروز آن در ماه مارس است اما بزرگداشت­ ها از هم اکنون در ایتالیا آغاز شده است.

سپس در ادامه برنامه لوچپانا ایپلیتی ضمن قدردانی از علی دهباشی که به همت او چنین شبی برگزار می شود، به معرفی و شرحی جامع از ویوالدی و شهر ونیز پرداخت که سخنان او با نمایش اسلایدهایی از این شهر همراه بود :

آلبرتو برادانینی، سفیر ایتالیا در ایران

ونیز: شهر موسیقی

« ونیز، مهد تاریخ و نوآوری های هنری، همواره مکانی بود ایده آل، برای رشد هنر و موسیقی. ونیز، شبکه ای در هم تنیده از آب راهه ها و جزایری که توسط پلهای متعدد با یکدیگر ارتباط میابند، بر فراز تالاب ونتو بنا شده است. این شهر همواره از طریق دریای آدریاتیک با سایر کشورهای حوزه مدیترانه تبادل و ارتباط داشته است.

از همان سالهای آغازین قرون وسطی، روحیه ماجراجویی و کنجکاوی، بسیاری از اهالی ونیز را بر آن داشت تا عازم سفرهای طولانی و عجیب شوند. آنها تنها به کشتیرانی در دریاهای شناخته شده تا آن زمان بسنده نمی کردند بلکه از آن فراتر رفته و خود را به سرزمین های دور و ناشناخته ای مانند چین می رساندند. این افراد حتی ازقلمرو امپراطوری ایران هم گذشتند. بیشترین آوازه را دریانوردانی مانند مارکو پولو برای این شهر به ارمغان آوردند. همه ما به خوبی ” راه معروف ابریشم” را می شناسیم. جاده ای که کاروانهای ونیزی را تا دورترین نقاط مشرق زمین هدایت می کرد.

بنابراین درک این مطلب که چگونه ونیز همواره در کسوت منبع الهام بی نظیری برای هنرمندان ظاهر شده است، چندان دشوار نمی نماید. و این مهم، نه تنها در موسیقی بلکه در نقاشی، شعر و ادبیات نیز مصداق دارد.

از جمله هنرمندان بسیاری که برای ونیز شهرت به ارمغان آوردند، عبارتند از:  Carlo Goldoni، نمایشنامه نویسی بزرگ با آثار متعدد و پایه گذار اصلاحات تئاتری، Antonio da Canal، معروف به Canaletto، Andrea Longhi، Francrsco Guardi، همگی از نقاشان بزرگ و توانمندی  هستند که اماکن خارق العاده، شرایط و محیطی را بر روی بوم خود خلق می کنند که اپرای ویوالدی در آن جان می گیرد و می بالد.

بعلاوه آلات موسیقی دست ساز ونیزی نیز شهره خاص و عام بودند و متقاضیان و طرفداران زیادی بین نوازندگان حرفه ای، آماتور و همچنین کلکسیون دارها داشتند. این سازها امروزه هم زینت بخش مجموعه های موزه ای در سراسر دنیا هستند.

از سال 1501، زمانی که Ottaviano Petrucci، اولین پارتیتور را به طبع رساند، ونیز همچنین به پایتخت نشر موسیقی در جهان تبدیل شد.

در صده هفده میلادی جریانهای نوی فرهنگی چنان جوش و خروشی به پا می کنند که شهر در یک فضای هنری و موسیقایی بی سابقه فرو میرود. به راستی که ونیز در این زمان یک دوره خارق العاده و بی نظیر را تجربه میکند. جماعت انبوهی از موسیقی دانان در این دوره زندگی و کار می کنند. حقیقتاً لیست اسامی موسیقی دانان این دوره، چه آنها که معروفند و چه آنها که از شهرت کمتری برخوردارند و همچنین فهرست قطعات نوشته شده در این برهه تاریخی، بسیار مفصل است. افرادی مانند Antonio Vivaldi، Tomaso Albinoni، Domenico Scarlatti،  Benedetto Marcello و بسیاری دیگر.

در هیچ شهر دیگری چنین تعداد زیاد از سالن های اپرا که بطور همزمان با هم فعال باشند، وجود نداشته است. کافیست تنها به این نکته بیاندیشم که اولین سالن اپرایی که خرید بلیط آن برای عموم آزاد بود در سال 1637 به نام تئاتر S. Cassiano در ونیز بازگشایی شد. طراحی صحنه و ابزارآلات نمایشی این سالنها نیز در همه جا مورد تقلید و الگو برداری قرار می گرفتند. در یک چنین فضایی بود که Antonio Vivaldi، یکی از برجسته ترین و  ثمر بخش ترین آهنگسازان تاریخ موسیقی چشم به جهان گشود.

Antonio Vivaldi

آنتونیو ویوالدی، ویلونیست و آهنگساز برجسته، پسر ویالونیست عبادتگاه دوکهای کلیسای سن مارکو، در روز 4 مارس سال 1678 میلادی در ونیز به دنیا آمد. تقریباً هیچ اطلاعی از دوران کودکی وی در دست نیست ولی گمان می رود او شاگرد پدرش و همچنین دانش آموخته مکتب Giovanni Legrenzi، استاد باسیلیکای سن مارکو بین سالهای 1685 تا 1690 بوده است.

ندا سماواتی و کاوه افشار

پس از فراگیری دروس کلیسایی در سال 1703 رسماً به جامه کشیشان درآمد. این کسوت جدید از یک سو و موهای پرپشت و قرمز رنگش که در برخی از پرتره های برجسته وی در کنار نیمرخ مصممش خود نمایی می کند، باعث شد تا به او لقب ” کشیش مو قرمز” داده شود. وجه تسمیه ای که همواره با جنس موسیقی بی نهایت شاد، فراگیر و به غایت با ذوق و خوش قریحه وی توام گردید. ولی متاسفانه یک بیماری بسیار مرموز در طول حیات ویوالدی گریبان گیرش شد، که به گفته خود او در بچگی به آن دچار شده بود. بیماری “تنگی قفسه سینه” که بی شک نوعی از آسم بوده که در آن زمان هنوز شناخته نشده بود، شاید چیزی شبیه ”  Strictura pectoris” در طب باستان. این بیماری او را از انجام وظایف و اختیارتش در منصب کشیشی باز می داشت، چنانکه پس از یک یا دو سال از وظیفه برپا داشتن مراسم عشاء ربانی معاف شد. ویوالدی بین سالهای 1703 تا 1740 به عنوان استاد ویالون و آهنگسازی و سپس در سمت استاد کنسرت و استاد کر در مدرسه موسیقی نوانخانه ای به نام Ospedale della Pietà مشغول به کار شد. این مدرسه یکی از چهار مدرسه موسیقی مهم ونیز برای دختر بچه های یتیم و بی سرپرست بود. مرکز خیریه Ospediale della Pietà، معتبر ترین مرکز بین چهار آسایشگاه دخترانه ونیز بود. سه مرکز دیگر عبارت بودند ازl’Ospedale degli Incurabili ، l’Ospedale dei Mendicanti و l’Ospedale dei Derelitti   در وقف قدیسن Giovanni و Paolo). این مراکز پذیرای بچه های یتیم یا بچه هایی از خانواده های بسیار تهیدست بودند. در این آسایشگاه ها پسران پیشه ای را فرا می گرفتند و سپس در سن 15 سالگی مرکز را ترک می کردند. در عوض به دختران تعلیمات موسیقی داده می شد. دخترانی که استعداد بیشتری داشتند در مرکز می ماندند و به عضویت ارکستر و گروه کر نوانخانه در می آمدند. این دختران جوان آواز می خوانند و هر نوع سازی می نواختند. آنها موسیقی را حرفه اصلی خود قرار می دادند و با بهترین اساتید کار می کردند به گونه ای که اجرای آنها در سرتاسر اروپا زبانزد بود.

کیوان ساکت

ویوالدی به بسیاری از شهرهای ایتالیا و شهرهای سایر کشورها به ویژه آلمان و هلند سفر کرد. او هم ویالونیست و هم مدیر برنامه کارهای خودش بود. به این معنی که خود خوانندگان را انتخاب و استخدام می کرد، تمرینات را سرپرستی نموده و امور مالی و عایدات را شخصاً مدیریت می کرد. اپراهای سازی او در آن زمان همه جا زبانزد بودند خصوصاً ” اپرای بسیار معروف چهار فصل” (Quattro Stagioni) و اپرای بنیادین و غرور آفرین ” Estro Armonico” .

ویوالدی در سال 1740 تصمیم می گیرد ونیز را ترک کرده و در وین اقامت گزیند، همانجاییکه در 28 ژوئیه سال بعد به روایتی در نهایت تهیدستی، تنهایی و سیه روزی که حاصل گشاده دستی بی رویه او بوده است، چشم از جهان فرو می بندد. این موسیقیدان نابغه که در تمام اروپا مشهور بود، بطرز ناگهانی پس از مرگش و حتی می توان گفت دو سه سال قبل از مرگش کاملاً به دست فراموشی سپرده شد، فراموشی که بیش از یک قرن طول کشید و می رفت تا ابدی شود.

از سال 1905 برخی از موسیقی شناسان ( مانند Marc Pincherle  و Arnold Schering) بر آن شدند تا آثار مطبوع ویوالدی در آمستردام و پس از آن صدها دست نوشته که در سال 1919 توسط کتابخانه ملی تورین از کلکسیونهای شخصی خریداری شده و اغلبشان نسخه اصلی خود ویوالدی بودند را از روی اسلوب و قاعده مطالعه و بررسی کنند.

موسیقی ویوالدی علاوه بر درخششی بی مانند و خلاقیتی بدیع در ملودی از منظر تاریخی و بخاطر تحول در فرم نیز از اهمیت فراوانی برخوردار است.

درحقیقت این موسیقدان بزرگ ونیزی تضاد بین همنوازی و تکنوازی را قوت بخشید و برای کنسرت تکنوازی فرم و کمال مطلوب به ارمغان آورد. مهم تر از همه اینکه او در قسمت تکنوازی یک بیانگری قوی و یک سبک غنایی شخصی (لیریک) بدعت گذاشت، چیزی که تا آن زمان تنها در اپرای لیریک شناخته شده بود. این اصالت فردی تکنوازان (سولیست ها)، اغلب در سبکی درخشان که با ترانه زیبا یا همان ” Bel canto” اپرای ونیز یا اپرای ناپل آن زمان بیگانه نیست، موکد می شود. از سوی دیگر سمفونیها و کنسرتهای ویوالدی جایگاه برتری را در خاستگاه سمفونی کلاسیک به وی اعطا می کنند. تخیل غیرقابل پیش بینی و سرزندگی پرشور و شعفی که در سراسر موسیقی سازی وی موج می زند، به ویوالدی نابغه شخصیت جهان شمولی می بخشد که مانع از کهنگی آن شده و ویوالدی را همواره نو و تازه نگه می دارد. استعداد ویوالدی در این بود که قطعات آکادمیک نمی ساخت بلکه آهنگهایش روان و گویا بودند به گونه ای که تنها با اقبال قشر محدودی از اهل فن روبرو نشده و همواره مورد تحسین مخاطب عام نیز قرار می گرفتند.

چهار فصل (Le quattro stagioni)

از ” Il cimento dell’armonia e dell’invention” اپوس 8

چهار فصل معروف­ترین مجموعه قطعات ساخته شده توسط ویوالدی هستند. این مجموعه مشتمل بر چهار کنسرت می باشد که از چهار شعر کوتاه در وصف چار فصل سال الهام گرفته شده اند. ویوالدی برای بیان هرچه بهتر ایده های توصیفی خودش اشعار کوتاه را روی پارتیتور می آورد. نمی دانیم واقعاً چه کسی اشعار کوتاه چهار فصل را نوشته است ولی از آنجاییکه اشعار بسیار ساده ای هستند، به خود آنتونیو ویوالدی منصوب گشته اند. هر کنسرت از سه موومان Allegro،Agadio ، Allegro روی طرح مورد علاقه خود او، شکل می گیرد.»

سپس سه قطعه بازنویسی شده برای گیتار از روی قطعات اصلی ویوالدی  توسط دو گیتاریست جوان ایرانی به نامهای کاوه افشار و ندا سماواتی به اجرا درآمد، که منظور از بازنویسی در اصطلاح موسیقی کار تدوین و انطباق ملودی اصلی یک قطعه (برای ارکستر یا تکنوازی) جهت اجرا در همنوازی یا تکنوازی با سازهای متفاوت می باشد.

و در ادامه دو قطعه دیگر توسط کیوان ساکت اجرا شد.

کیوان ساکت در بدو جوانی تحصیلات خود را در زمینه موسیقی کلاسیک با کارهای موسیقیدانان بزرگ ایرانی آغاز می کند. از سال 1364 تا 1374 با آنسامبل عارف همکاری می کند. وی در سال  1373 ارکستر وزیری را تاسیس می نماید و برای اولین بار با این ارکستر در تالار وحدت به یابود استاد بزرگ ایرانی علینقی وزیری معروف به کلنل، می نوازد. ساکت در سال 1376 جامعه موسیقی ایران را با اجرای یک سری کنسرت انقلابی متحیر می سازد به این معنی که در یک دوئت غیر متعارف، تار ، این ساز قدیمی ایران را با پیانو، سازی مشخصاً اروپایی الاصل، مقارن می نماید. این اجراها به خاطر شور و نشاط سبکشان و تکنیک بی نظیر کیوان ساکت مورد تحسین منتقدین قرار می گیرند. قطعاتی که از Vivaldi  و Albinoni در ادامه خواهیم شنید، از بازنویسی های خود کیوان ساکت هستند. ساکت در خلال سالهای 1374 و 1375، 10 برنامه برای گلهای جاویدان که از رادیو تلویزیون ایران پخش می شد، ضبط کرد. او همچنین تعداد زیادی آلبوم از موسیقی سنتی ایرانی منتشر کرده و قطعات زیادی را نیز از موسیقی کلاسیک غربی بازنویسی کرده است. کیوان ساکت در حال حاضر در سمت استاد موسیقی در دانشگاه آزاد اسلامی تهران مشغول فعالیت می باشد.

کیوان ساکت کنسرت بهار از آلبوم 4 فصل Allegro را که خود برای تار بازنویسی کرده است با همراهی پیانو به نوازندگی بهنام ابوالقاسم اجرا کرد. و پس از آن قطعۀ آداجیو اثر توماس آلبینونی با تار کیوان ساکت نواخته شد. و حسن ختام این برنامه قطعه­ای بود در موسیقی سنتی ایران که کیوان ساکت به اجرا درآورد.