درباره هدر مک هیو/ سیما سلطانی
هوش، بازی کلافه کننده با کلمات، انسانگرایی و حس غنی شوخ طبعی- چیزی که این روزها کمتر در شعر دیده می شود- اینها هستند که خطوط زنده و درخشان شعر مکهیو را متمایز میسازند. او جایی گفته است: “کار من تنها این است که غافلگیرانه به سراغ واژه بروم، دزدکی به زبان وارد شوم، پنهانی به جهان وارد شوم؛ همانطور که جهان در انتظار فرصت است تا بر واژگان وارد شود.” “من عقبنشینی عقل را دوست می دارم.” مک هیو از کلمات و از قلمروهای آنها و قدرت منحصر به فردشان لذت میبرد و نشان می دهد که چگونه با ریشه یابی کلمات و دریافت معانی متفاوت آنان در زمانهای مختلف؛ می توان به تاریخ فرهنگی فربهی که پشت هر واژه خوابیده است دست یافت. او نشان میدهد که اصطلاحات و کلیشههای زبان، چگونه میتوانند عادات نهادینه شدهی فکر را برملا سازند و تمایل پیچیده و پنهانی ما را به رویارویی و یا طفره رفتن از واقعیت علنی سازند. شاعر در مقام یک زبان شناس، ناگزیر فیلسوف و روانشناس نیز هست.
مکهیو در همهی آثارش، نوعی بیحرمتی شادمانه در مقابل پارسایی مورد قبول عامه از خود نشان داده است، با مهارتی کلامی افشا کرده است که عقل مرسوم غالباً تا چه حد بیخردانه عمل میکند. سیخونک زدنهای شیطنتآمیز او به حماقت و کم خردی، و استعداد بی پروایش در کالبدشکافی شرایط بشر، به طور کلی، از طریق زبان بیان شده است، زبانی که خود لحظه به لحظه مورد بازبینی، تجزیه و شالوده شکنی[1] قرار میگیرد و سپس مجدداً به شیوهای ماهرانه ترکیب میشود. اما در آن سوی این بازی عالی زبانی و شوخمشربی مک هیو، هدف جدیای خوابیده است. برخلاف همهی سرزندگی او، در درون شاعر خندان، روح یک اخلاقگرا و متافیزیسین نفس میکشد که در مقابل جان دان[2] نیز کم نمیآورد.
هدر مکهیو از پدر و مادری کانادایی در سن دیگو در 20 اوت 1948 به دنیا آمد و در بخش روستایی ویرجینیا بزرگ شد. در شانزده سالگی وارد هاروارد شد و در آن جا بود که در یکی از کلاس شعرهای مشهور رابرت لول[3] شرکت کرد و گواهی نامهی لیسانس خود را نیز در رشتهی زبان انگلیسی در 1970 از آن جا گرفت. وی فوق لیسانس خود را از دانشگاه دنور در 1972 دریافت نمود. به مدت یک دهه در دانشگاه ایالتی نیویورک در بینگهمتن تدریس کرد، گاه گاه کلاس نویسندگی را اداره میکرد، و در 1983 به استادان دانشگاه واشنتگتن پیوست و هم اکنون نیز در آنجا کرسی نویسندهی غیرمقیم و استاد زبان انگلیسی را دارد. از سال 1976 همچنین به عضویت هستهی علمی ام.اف.ای [4] درآمده است که رشته ای برای نویسندگان در کالج وارن ویلسون می باشد. سالهاست نیز که پروفسور میهمان در کارگاه نویسندگان در دانشگاههای لوا، تگزاس، کلمبیا، سیراکوس، کارولینای شمالی، و سینسیناتی؛ همچنین دانشگاه کالیفرنیا در برکلی، لوس آنجلس و ایروین بوده است.
نخستین مجموعه ی مک هیو، Dangers در سال 1976 منتشر شد، به دنبال آن A World of Difference در سال 1981 بیرون آمد. هر دوی آنها به حساب صداقتی که در خود داشتند، هوش، نشاط بیپروا، و رویکردی سرگرم کننده به موضوعاتی که هم خودمانی می نمودند و هم باوقار؛ مورد ستایش خوانندگان و منتقدان از هر نوعی قرار گرفتند. در این مجموعه مانند کارهای بعدی مکهیو، وی به ویژه بر جزئیات منحصر به فرد تمرکز میکند، استثنا بر قاعده، نگاه کردن از زاویهای غیر معمول که مغز و درون موضوع را بیرون می ریزد، اما همچنان مرکز توجه باز نیز خود زبان است.
در 1987 مک هیو To the quick و سال بعد Shades را منتشر کرد. این دو و آثاری قدیمی، شامل قطعات منتشر نشدهی او، دوباره در Hinge and Sign منتشر شدند: شعرهای 1993-1968 که نامزد جایزهی کتاب ملی شد. این مجموعهی بسیار قابل توجه و متجانس، با دیباچهای فوقالعاده هوشیارانه آغاز میشود، که در آن نویسنده آورده است: “می پندارم که در من این استعداد وجود دارد که بتوانم به زبان گوش فرا دهم پیش از آن که او را مجبور کنم که به من گوش بدهد؛ این عادتِ مقابله کردن با عادت است، و مرا (همچنان که بزرگتر و شکیبا تر می شوم) مانع میشود تا به امور خودخواهانهتری عادت کنم و مأنوس گردم.” اولین شعر این مجموعه “آنچه او میاندیشید” است، روایتی جالب از گفتگوی سر میز شامی در رم که پاسخی درخشان به پرسش “شعر چیست؟” را در پی دارد. یک شاعر ایتالیایی پیر با اشاره به مجسمهی نه چندان دور جوردانو برونو، دانشمند اومانیست قرن شانزدهم که به دلیل نظرات بدعتآمیز و باورش به بیکرانگی کیهان در نقطهی قرار گرفتن مجمسه سوزانده شد؛ ماجرا را چنین شرح میدهد:
پس اسیرکنندگانش
روی صورت او را
با ماسکی آهنین پوشاندند
تا نتواند سخن بگوید.
اینگونه بود که او را سوزاندند.
اینگونه بود که او مرد
بدون کلامی،
در مقابل چشم همگان. و شعر-
(دیگر همهی ما چنگالها را زمین گذاشته بودیم، تا به مرد خاکستری پوش گوش فرا دهیم؛ به نرمی گفت)- شعرچیزی است که او میاندیشید، اما نگفت.
شعر به شیوهی غیر معمولی بلند است و طرح آن برای مکهیو زیادی سرراست مینماید، اما نتیجهی آن که سخن از طبیعت شعر است، اولویت مطلوب او در بیشتر آثارش به حساب میآید. اساسا شعرهای مکهیو به شرح موضوعات فلسفی بزرگ میپردازند: ارتباط بین کلمات و جهان – چگونه کلمات هر دو کار را میکنند، هم ما را با واقعیت مرتبط میسازند و هم ما را از واقعیت دور میکنند- راههایی که به واسطهی آنها زبان به آگاهی و دریافت شکل می دهد و بنابراین به معنای حقیقی، واقعیت را می سازد و یا خود، واقعیت میشود، همچنین عشق، آمیزش، بیماری، مرگ، آگاهی، طبیعت خدا یا هر باوری؛ و نقش خیال با در نظر گرفتن همهی این موضوعات، آن چیزی است که مکهیو در شعرش با آنها درگیر میشود.
[1]) معنا لایه های چندگانه ای دارد که نویسنده ی اثر نیز گاه از آن ها بی اطلاع است. دریدا
[2]) جان دان John Donne شاعر، خطیب و نماینده ی بزرگ شاعران متافیزیسین، انگلیسی بود و در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی می زیست.
[3]) رابرت لول Robert Lowell (1977-1917) شاعری امریکایی است که بنیانگذار جنبش شعر اعترافی (شعر در نقش نوعی اقرارنامه) محسوب میشود.
[4]) Master of fine art