ای « بخارا» شاد زی…/ امیرهوشنگ کاوسی
بیست سال تلاش در رنج همراه با شور عشق
میپرسیم «بخارا»، نام شهری چند هزار ساله، چگونه است که برای یک نشریه پُربار ادبی به زبان فارسی انتخاب شده؟ اولین نکته که به نظرمان میرسد که مدیر، بلکه معمارش، دهباشی میخواهد بگوید: آن مرزوبوم که آن روزگاران، خراسان بزرگش میگفتند خطهای بود برای رشد شعر فارسی که بعد در چهارگوشه این مُلک به فرا ـ مرز بلوغ رساندندش، و با سبکهای سهگانه هویتش دادند…
خراسان بزرگ و بخارایش که رودکی بزرگ، بزرگ ستودش: «ای بخارا شادباش و شادزی…» اگر امروز آن سرزمین به زبان بومی و قومیاش سخن میگوید و ميبالد، بخشی از آن گفتار، کدام فارسی را شرف و زینت زبانش داد….
این «بخارا»ی دیگر هم «شهر»ی است ساخته از ردیف موزاییک ظریفِ کلام. تمامی تراویده از قلمهای پرارج… یک نگاه تند به آن، نگرنده از خود میپرسد: در یک مدت کوتاه، حتی یک فصل، چگونه معمارش توانسته چنین مجموعهای از موزاییک کلام را برای بنایش فراهم آورد؟ به راستي دهباشي چه شوري در سر دارد؟!
«بخارا» فصلنامه نیست. فرهنگنامه است. و در طبقههای یک کتابخانه خانگی ردیفش مجموعهیست از فرهنگنامه که به عنوان «رفرانس» به کار گرفته میشود… نقل از تذکرهها و تذکرهنویسان، معرفی مردان بزرگ تاریخ، یا صاحب قلم، از این سرزمین، یا سرزمینهای دیگر. علم و ادب را مرز نیست. اشعاری از سرایندگان با نام، تصاویری که به دست آوردنش بدون اشکال نیست و دیگر زمینههای ارزشمند…
براستی علی دهباشی معماری است با حسن سلیقه و یکتا، که شورعشق از بنای بنایش میتراود. در شرایطی سخت، چه مادی و چه معنوی دست یازیدن به چنین کار ستایشآمیز فراسوی شور عشق است. جرئت و شهامت میطلبد، این همه را دهباشی در نتیجه کوشش خود نمایان میدارد.
دوستداران «بخارا» میدانند که گرچه او تنهاست، ولی کشیدن این بار سنگین را در توان دارد.
سلامت این وجود ارزشمند و ادامه کار پربارش را آرزو دارم و بیست سالگی «بخارا» را به صاحب و دوستداران آن شادباش میگویم.
دوستدار بخارا و ستایشگر معمارش
امیرهوشنگ کاوسی