جعبه آینه کتاب (1) محمد افشین وفایی
(معرفي و نقد تازههاي نشر)
پيشنگاه
آنچه مرا بر آن داشت تا به پيشنهاد آقاي دهباشي در مجلة بخارا بخشي را به معرفي تازههاي نشر اختصاص دهم، اين است كه ميبينم هنوز برخي دوستان در تهران و بيشتر، شهرستانها و گاه خارج از ايران، از چاپ و نشر بسياري كتابها بيخبرند. با اينكه هنوز چند مجلة معتبر در حوزة نقد و معرفي كتابهاي تازهچاپ فعاليت دارند اما به سبب شمارگان محدود يا دلايل ديگر، اين اخبار در همهجا پخش نميشود. شايد وجود اين قسمت در مجلة بخارا نيز به سهم خود بتواند در اين رهگذر گامي كوچك بردارد.
همچنان جاي مجلاتي مانند راهنماي كتاب با معرفيها و نقدهاي كمنظير از منتقدان حرفهاي مانند سيد محمدعلي جمالزاده، ايرج افشار، محمدجعفر محجوب، محمد پروينگنابادي، كيكاووس جهانداري و… خالي مانده است. اما در اين روزگار و در ميان آنچه هست شايد اين معرفيهاي مختصر، خالي از فايده نباشد. با توجه به موضوع مجله و علاقة نگارنده، بيشتر، كتابهايي در زمينة ادبيات و در مرحلة بعد نيز برخي كتب تاريخي شناسانده خواهند شد. ممكن است گاه براي تنوع، چاشني نقد و پيشنهادي نيز همراه آن شود تا شايد به بهتر شدن كار در چاپهاي بعدي ياري رساند.
توضيح ديگر آنكه، تنها كتابهايي را كه ميپسندم يا نظري دربارة آنها دارم معرفي خواهم كرد. معرفيها به چند گونه خواهد بود: برخي نسبتاً مفصل و گاه همراه با نقد و پيشنهاد و برخي ديگر كوتاهتر. در انجام اين بخش نيز نام و مشخصات تعداد ديگري از كتابهاي مفيدي كه مجال معرفي آنها فراهم نيامده، آورده ميشود تا خواهندگان خود بدانها مراجعه كنند.
لابلاي معرفيها و نقدها، ممكن است گاهي از مشكلاتي نيز كه در بازار نشر وجود دارد يادي شود؛ شايد سودمند افتد. نام اين بخش و بخش بعد هم به پيشنهاد دانشمند يگانه، استاد ايرج افشار انتخاب شده است. «جعبهآينه» همان چيزي است كه امروز به آن ويترين ميگويند. جعبه يا اطاقكي است كه يك يا چند جدار آن از شيشه است و براي نمايش كتاب يا كالاهاي ديگر از آن استفاده ميشود.
سخن آخر آنكه، در اين بخش، همواره از پيشنهادها و نظرهاي دوستم، ارحام مرادي، بهره خواهم برد كه مانند هميشه از او سپاسگزارم.
ديوان عتيقي، جلالالدين عتيقي، چاپ عكسي از روي نسخة خطي كتابخانة فاتح استانبول، تاريخ كتابت: 743 ق، به كوشش نصرالله پورجوادي و سعيد كريمي، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسي، 1388، 800 ص + سي و شش صفحه مقدمه، 25000 تومان.
جلالالدين عبدالحميد عتيقي (متولد ح 646 تبريز، زنده در 743) شاعر، صوفي و استادِ ابوالمجد تبريزي، جامع سفينة تبريز، است كه ديوان، مجالس و احتمالاً رسالاتي چند از او باقي مانده است. اخيراً دستنويس ديوان او به صورت نسخهبرگردان با مقدمة سعيد كريمي و نصرالله پورجوادي انتشار يافته است. نخستين بار مرحوم محمدعلي تربيت از وجود اين نسخه در كتابخانة فاتح استانبول (به شمارة 3843) خبر داده بود. اين دستنويس 399 برگي به خطّ نسخ قديم است كه به تاريخ جمعه بيستم ذيحجة سال 743 به دست عليشاه بن احمدشاه بن علي الضايع الاصفهاني كتابت شده است.
گويا آقايان حيدر حسنلو و سعيد كريمي كه هر دو مجالس عتيقي را جداگانه آمادة چاپ ميكنند هر كدام جداگانه ديوان را هم بر اساس همين دستنويس در دست تصحيح دارند. گمان ميكنم اكنون كه اين نسخه به صورت عكسي نشر يافته در تصحيح نهايي ديوان نبايد شتاب كرد و بهتر است در پي يافتن دستنويسهاي ديگري بود تا شايد نقايص نسخة فعلي از اين رهگذر تا حدّي برطرف شود. ضمن آنكه براي تصحيح معتبري از يك متن، ابتدا بايد تحقيقات جانبي پيرامون آن اثر به طور كامل انجام شود.
در يك بررسي اجمالي، اشعاري از عتيقي در منابع خطّي زير يافت شد كه اينجا تنها به ذكر نام آنها بسنده ميشود؛ شايد به كار مصححان بيايد:
انيس الخلوه و جليس السلوه (دستنويس 1670 اياصوفيا)؛ مونس العشاق و تحفهالآفاق از سليمان قونوي (مورخ 860) نسخة شمارة 5712 كتابخانة مرعشي؛ جنگ محمودشاه نقيب شيرازي (مورخ 827) نسخة خطي كتابخانة دانشگاه كمبريج، ميكروفيلم شماره 834 دانشگاه تهران؛ روضه الناظر عبدالعزيز كاشي؛ جنگ شعر كتابخانة مرعشي (مورخ 737) كاتب: ابومحمد طاهر كاشي (نشريه نسخههاي خطي، ج 6، ص 365)؛ جنگ شعر آستان قدس به شمارة 10399 (مورخ 833) كتابت محمود جعفري (نشرية نسخههاي خطي، ج 7، 556)؛ جنگ شعر كتابخانة ملك، ش 3667، از پيرحسين كاتب شيرازي (محرم 942).
نيز در فرائد غياثي، ج 2، ص 431 436 دو نامه از خواجه قطبالدين يحيي نيشابوري به جلالالدين عتيقي آمده است.
دوست عزيزم، جواد بشري، سالهاست در جستجوي اشعار عتيقي در سفينهها و جُنگها و منابع ديگر بوده است و اشعار قابلتوجهي نيز از او يافته كه در ديوان وجود ندارد. اميدوارم مقالة او كه در حقيقت كتابشناسي منابع خطي اشعار عتيقي است به زودي انتشار يابد تا در تصحيح ديوان ياريگر شود. بشري، در مقالة «ديوان سرايندگان قديم در دستنويس تازهاي از خلاصه الاشعار» (آينة پژوهش، سال 20، ش 6، ص 8 9) هم از 1250 بيت از اشعار عتيقي در نسخهاي نويافته به دستخط مؤلف (تقي كاشي)، كه تصوير آن در ميان لوحهاي فشردة مجمع ذخاير اسلامي موجود است خبر داده كه اطلاع مهمي تلقي ميشود.
هنگام مطالعة مقدمه، نكاتي چند به نظر رسيد كه اينجا آورده ميشود:
* در خواندن انجامه (ص نه)، مقدمهنويسان در دو سه مورد دچار اشتباه شدهاند: قبل از «والسلام»، «والصلوات» جاافتاده است. «نبياً» (كذا)، «نبينا» و «الحنان»، «الجنان» خوانده شده است.
* بر ظهر نسخه چند يادداشت و مهر ديده ميشود كه مُهرِ بزرگتر و مُهرِ كوچك بيضيشكل پايين شمسه، عيناً در رو و پشت برگ آغاز و برگ پايان دستنويس انيس الخلوه مسافر بن ناصر الملطوي (نسخه 1670 كتابخانة اياصوفيا) ديده ميشود.
* (ص يازده)، وزنِ مصرعِ دومِ بيتي كه از روضات الجنان نقل شده، مخدوش است.
* (ص سيزده)، در بيت سوم، مصرع دوم نيز يك بدخواني ديده ميشود:
شهنشاه جهان سلطان اعظم بوسعيد آن خوان
|
كه بهتر بندگي بستش كمر گردون مينايي
|
كه در اصل نسخه به جاي «بهتر»، «بهر» آمده و همين هم درست است.
* (ص سيزده)، بيت هفتم:
صبح اميدم به روز آيد اگر روي آورد… در اصل نسخه «صبح اوميدم» آمده است.
* (ص سيزده)، بيت هشتم:
تا هر دو عالم هست باد در سايهاش هر دو جهان
|
آن آفتاب سايهور سلطان عالم بوسعيد
|
در اصل آمده است: … سلطان اعظم بوسعيد
* (ص سي و يك):
مرا شرف به نسبت نيست گرچه هست بلند…
در نسخه به جاي «نسبت»، «نسب» آمده است كه همان هم صحيح است. وزن مصرع با ضبط فعلي مخدوش است.
و خطاهايي ديگر از اين دست…
* (ص بيست و هشت): هنگامي كه مقدمهنويسان از جنگ شمس حاجي با عنوان جنگ نافذ پاشا ياد كردهاند چنين آوردهاند: «كاتب آن حاجي دولتشاه شيرازي…»؛ در حالي كه حاج دولتشاه شيرازي نام پدر كاتب و جامعِ جنگ است. نام صحيح او «شمسالدين محمد بن الحاج دولتشاه بن يوسف الشيرازي» است. شمسِ حاجي دولتشاه شيرازي يعني شمس پسر حاجي دولتشاه شيرازي.
* يادآوري اين نكته نيز بيفايده نيست، بيتي كه مقدمهنويسان در تاريخ مرگ خواجه رشيدالدين فضلالله همداني، از آنِ عتيقي دانستهاند و در ديوان وي نيز يافت نميشود، در مجمل فصيحي، چاپ ناجي، (ذيل حوادث 718) 2 / 895 به صاحب تاريخ وصاف نسبت داده شده است: «قتل خواجه رشيد وزير… و ملكالفضلا شرفالدين فضلالله الوصاف در تاريخ او گفته:
رشيد دولت و دين چون رحيل كرد به عقبي
|
نوشت منشي تاريخ او كه طاب ثراه»
|
غزلهاي حكيم سنايي غزنوي، نويسنده [؟] يدالله جلالي پندري، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1386، 559 ص + صد و هفتاد و هشت صفحه مقدمه، قيمت شوميز 9000 تومان، گالينگور 10000 تومان.
يكي از كتابهاي مفيدي كه در سالهاي اخير روانة بازار نشر شد همين كتاب است. كتاب با مقدمة مفصلي در باب ضرورت تصحيح مجدد ديوان سنايي و بررسي چاپهاي پيشين آن آغاز ميگردد و خواننده با خواندن اين بخش قانع ميشود كه تصحيح تازهاي از اين كتاب ضرورت داشته است. گمان ميكنم آوردن اين بخش براي اقناع اولية خواننده، در چاپهاي انتقادي جديدي كه از يك متن صورت ميگيرد بسيار لازم است. سپس مصحح به معرفي نسخههاي استفاده شده پرداخته است. «در تصحيح غزلهاي سنايي از سه نسخة كهن (قرن ششم و هفتم) و دو نسخة اواخر قرن دهم و همچنين در تقسيمبندي غزليات و قلندريات از يك نسخة كهنسال (قرن 7 و 8)… استفاده شده است.» (ص نود و هشت) در اين چاپ، نسخة موزة كابل كه احتمالاً مربوط به نيمة دوم قرن ششم است اساس قرار گرفته است.
يكي از محاسن كتاب، اين است كه مصحح، هر غزل را در صفحهاي جداگانه آورده و نسخههاي مورد استفاده و نسخهبدلهاي آن غزل را در همان صفحه ذكر كرده است. بهتر است در چاپ ديوانهاي شعر، همين روش به كار گرفته شود تا كتاب، نظم و ترتيب دقيقتري داشته باشد و خواننده هم سردرگم نشود. در اينجا نمونههايي از چند ايراد جزئي كه به نظر رسيده، آورده ميشود تا در چاپ بعدي رفع شود:
– برشكن دام سنايي زان دوتا بادام از آنك
|
دام را بادام تو چون سنگ باشد گَوْز را
|
(ص 9)
* كلمة «گَوْز» در چاپ جلالي به همين صورت مشكول است كه فتحة آن زائد است. (در اينباره مراجعه شود به قافيههاي ابيات 3 و 4، ص 666 حديقه، چاپ مدرس).
– اي همه روي بر خرام به منظر
|
تا رهد ديده زين شبِ همه حالا
|
(ص 19)
* در اين بيت نيز با توجه به «روي» در مصرع اول و شب و سياهي آن به جاي «حالا» ضبط MB : خالا (با توجه به سياهي خال) درست مينمايد.
– فربه شده روح از [همه] معاني از بس كه ز بوستان [تو] چريده
(ص 448)
* وزن مصرع دوم مخدوش است و ضبط MB-B1 : «ببستان تو» صحيح است.
– از حاجبي درت عيسي پاك
|
چون شمس به چهارم فلك رسيده
|
(ص 449)
* وزن مصرع دوم درست نيست و ضبط B1 : «بچارم» كه در پانويس آمده بايد به متن بيايد.
– با عدل تو اندر جهان نيابي
|
جز چشم ستان [هيچ] پژمريده
|
(ص 449)
* ضبط MA-B2 : «بتان» در پانوشت به جاي «ستان» درستتر مينمايد.
– زين سگ بچهاي بِكِفت برگير
|
[ناگه به بازار اندرون شو]
|
(ص 433)
* وزن مصرع دوم مخدوش است و مصحح اشارهاي بدين مسأله نكرده است. به جاي بازار بايد كلمهاي بر وزن فعول بيايد.
* ص 230 بخشي از رديف مصرع آخر به سطر بعد رفته است.
* نكتة جالب در باب صورت ظاهري كتاب اين است كه روي جلد آن آمده: نويسنده: يدالله جلالي پندري؛ در حالي كه ايشان چنانكه در صفحات آغاز كتاب آمده، مصحح اين كتاب هستند. بديهي است اين اشتباه مربوط به ناشر است و مسئوليت آن مستقيم به انتشاراتي كه عهدهدار چاپ اين كتاب بوده باز ميگردد. بارها ديده و شنيدهام كه ناشران، كسر شأن خويش ميدانند كه طرح جلد كتاب را به مؤلف / مصحح / مترجم نشان دهند يا بيم آن دارند تا مبادا سليقة خاص صاحب اثر از سرعت نشر بكاهد. چنين تفكري ماية اشتباهاتي مانند آنچه ياد شد ميشود. اتفاقاً هماينك كتاب ديگري از انتشارات علمي و فرهنگي در پيش چشمم است كه روي جلد آن به جاي مترجم، مصحح آمده است: عقايد فلسفي ابوالعلاء، نويسنده: عمر فروخ، مصحح: حسين خديو جم، چاپ سوم: 1381. در حالي كه در صفحات آغازين كتاب كه لابد زير نظر مترجم حروفچيني شده اين عنوان، درست ذكر شده است.
راهنماي كتاب (دورة كامل بيست و يك ساله در بيست مجلد)، به كوشش احسان يارشاطر و ايرج افشار، تهران، سخن، 1388، 20008 ص، 450000 تومان.
نميتوانم شادي خود را از بازچاپ چنين نشرية گرانقدري پنهان كنم. هر بار كه راهنماي كتاب را ورق ميزنم به شگفت ميآيم. باور كردن اينكه نشر چنين مجلة ارزشمندي اينهمه سال در ايران ادامه داشته است برايم سخت دشوار است. صاحبامتياز و مخصوصاً مدير مسئول آن همتي بس بلند داشتهاند كه توانستهاند چنين مجموعة نفيسي را از خويش به يادگار بگذارند. باز وقتي ميانديشم اين تنها يكي از صدها كار ارزشمند ايرج افشار است اعجابم به اوج ميرسد و در حيرت ميمانم. من مهمترين اتفاق در بازار نشر سال گذشته را تجديد چاپ كامل اين مجلة مهم به صورت يكجا، يعني از سال 1337 تا 1357، ميدانم.
هر باب ازين كتاب نگارين كه بركني
|
همچون بهشت گويي از آن باب خوشترست
|
اين مجموعه نامدارتر از آن است كه نيازي به معرفي داشته باشد. بر همّت والاي ناشر تواناي آن، آقاي اصغر علمي نيز درود ميفرستم كه توانسته است اين مجموعه را به صورت كامل انتشار دهد. همين ناشر قبلاً دورة فرهنگ ايرانزمين را چاپ كرده است. اميدوارم نشر سخن در آينده نيز بتواند با نشر سخن، آينده و يغما كار خود را تداوم دهد. كاش به جاي چاپ هزاران كتابي كه هزينة آنها سر به فلك ميگذارد و سود چنداني هم ندارد شاهد بازچاپ چنين آثار گرانبهايي باشيم كه در حقيقت بخشهاي مهمي از فرهنگ ايران ْزمين را در خويش نهفتهاند.
تجزيه الأمصار و تزجيه الأعصار (تاريخ وصّاف)، تأليف شرفالدين عبدالله بن عزّالدين فضلالله بن ابي نعيم يزدي / شيرازي (663 شيراز 730 ق)، نسخهبرگردان جلد چهارم كتاب از روي نسخة خطّ مؤلّف، كتابت سال 711 هجري قمري، به كوشش ايرج افشار، محمود اميدسالار، نادر مطّلبي كاشاني، انتشارات طلايه، 1388، 50 ص مقدمه + 620 ص + 10 ص مقدمه انگليسي.
اين دستنويس بسيار مهم، پنجمين عنوان از مجموعة نفيس گنجينة نسخهبرگردان متون فارسي است كه اكنون زير نظر سه محقّق نامبرده انتشار مييابد. پيش از اين در اين مجموعه، مجمل التواريخ و القصص، احتمالاً تأليفِ نوة ابن شادي همداني، مورّخ 751، نسخة كتابخانة دولتي برلن، شمارة Hs or 2371 در سال 1379 (با ياد محمدتقي بهار، نخستين چاپكنندة متن)؛ مجمل الاقوال في الحكم والامثال تأليف احمدبن احمد بن احمد دُمانيسي سيواسي، مورّخ 693 به خطّ مؤلف، از مجموعة شخصي سيدجلالالدين محدّث ارموي (كه اكنون در كتابخانة مركز احياء ميراث اسلامي در قم است) به سال 1381 (با ياد مالك نسخه)؛ هزار حكايت صوفيان، از نويسندة ناشناس، مورّخ 883 ق، از مجموعة شخصي ايرج افشار به سال 1382 (با ياد بديعالزمان فروزانفر)؛ شاهنامة فردوسي، مشهور به شاهنامة لندن (مورّخ 675 ق)، نسخة كتابخانة ملّي بريتانيا، شمارة Add. 21, 103 (با ياد محمدرضا اميدسالار و بابك افشار) به سال 1384 چاپ شده است. انتخابها بسيار هوشمندانه است. هر كدام از اين متون از جنبهاي، اهميت بسياري دارند. اكنون نيز نسخة نويافتة شاهنامه موسوم به شاهنامة سن ژوزف (مكتبه الشرقيه، وابسته به دانشگاه سنژوزف بيروت، ش NC. 43) در همين مجموعه زير چاپ است. اين دستنويس با ارزش نخستينبار توسط دكتر مصطفي موسوي در بيروت يافت شد و تاكنون دربارة آن مقالات مهمي از استاد دكتر جلال خالقيمطلق و ديگران (در مجلة بينالمللي نامة بهارستان و…) به رشتة تحرير درآمده است.
تاريخ وصاف سند تاريخي ارزشمندي در باب ايلخانان مغول است كه در ميان سالهاي 697 ق تا 728 نوشته شده است. وصّاف اين اثر را به نثري سخت متكلف و مصنوع و آميخته به تعابير شاعرانه نگاشته است. همين خصوصيت استفاده از آن را بسيار دشوار ميكند.[1] اين كتاب در حقيقت ذيلي بر تاريخ جهانگشاي جويني است. وصاف در مقدمه از عطاملك با سخناني ستايشآميز ياد كرده است.
«اين كتاب در پنج مجلّدست و نسخههايش زياد. زيرا كتابي بود كه براي تمرين انشاء مصنوع در مدّت شش هفت قرن در قلمرو زبان فارسي به كرّات نوشته ميشده است. ولي بر جاي ماندن نسخهاي از جلد چهارم آن به خطّ مؤلف، نشاني است از فرخندگي و خجستگي بخت وصّاف؛ از اين روي كه امروزه اخبار حوادث آن روزگاران را به خطّ او در دست داريم و ميتوانيم آن را بي هيچ نسخهبدلي در مستندات تاريخي مأخذ بدانيم، بهخصوص كه وضع نسخه گوياست بر اينكه مؤلّف بيش از دو بار آن را خوانده و بر آن افزودگيها افزوده و پارهاي عبارات را حذف كرده و بعضي ديگر را به اصلاح درآورده است.» (مقدمه، 10)
فهرست مندرجات كتاب شامل قسمتهاي زير است: «پيشآورد» از استاد ايرج افشار، (پيشآورد اصطلاحي است كه مانند چند اصطلاح ديگر (پسآورد، نسخهبرگردان، انجامه و…) استاد افشار وضع كرده است.) كه در آن بيشتر به «موازين و اصول كتابتي مؤلف و ضوابط و خصوصيات تحريري در قلمرو كديكولوژي» پرداخته شده است. بعد از آن مقدمة عثمان غازي اوزگودنلي به ترجمة حجّت فخري آمده است كه در آن دربارة زندگي و آثار وصّاف، محتوا و اهميت تاريخ وصاف و اهميت نسخه بحث شده است. سپس متن نسخهبرگردان و در انجام نيز مقدمة دكتر محمود اميدسالار به زبان انگليسي آمده كه آگاهيهاي كلّي خوبي دربارة متن و منابع كتابشناختي آن ميدهد.
جلد چهارم تاريخ وصّاف كه به خطدستِ مؤلّف موجود است با ياد عباس اقبال آشتياني انتشار يافته است.
بايد از آقايان ايرج افشار، محمود اميدسالار، نادر مطّلبي كاشاني، كه با نسخهبرگردان اين متن مهم و آثار ديگر، بار ديگر خدمت فرهنگي بزرگي به اين كهنبوم و بر كردهاند سپاسها داشت. اما چنانكه در مقدمة استاد افشار آمده كسان ديگري هم در آراستگي اين متن همكاري داشتهاند. در صفحات نخست كتاب نام اعضايي كه به چاپ و انتشار اين كتاب كمك مالي كردهاند (استاد محسن آشتياني و 26 نفر ديگر) زير عنوان سازمان گسترش فرهنگ پارسي آمده است كه بايد از همة اين اعضا و نيز از پژمان فيروزبخش، سعيد ليان، حسين زرياب، محسن طالبي آبكناري و پانتهآ رنجبر محمّدي كه «كوششي شايسته در آمادهسازي متن و نيز زدودن تيرگي از اوراق خطي مصروف كردهاند» سپاسگزار بود. حروفچيني چشمنواز مقدّمهها و صفحهبندي زيباي كتاب و نشانهاي متعدد، حكايت از سليقة خاص و زحمات بسيار اين افراد دارد.
سال گذشته، هنگامي كه چاپ عكسي جلد چهارم تاريخ وصاف در چاپخانه بود همين بخش با مقدمه، تصحيح و تعليق دكتر عليرضا حاجياننژاد از سوي انتشارات دانشگاه تهران به بازار نشر عرضه شد. اين چاپ فهرستهاي متعددي هم دارد. اكنون نيز چند نفر ديگر از استادان و دوستان، جداگانه مشغول آمادهسازي چاپ تمام اين متن هستند كه متأسفانه در برخي موارد چاپ سنگي اساس كار قرار گرفته است. تا متن چاپ نشده فرصت جبران و تغيير اساس باقي است. گمان ميكنم هنگامي كه از يك متن مهم، نسخههاي متعدد و گاه دستنويس خطّ مؤلف باقي است، حروفچيني بر اساس طبع سنگي كمكي به خوانندگان نخواهد كرد و حتي شايد در برخي موارد باعث گمراهي آنها و دور افتادن از اصل شود. در حقيقت هدف از تصحيح يك متن، ارائة يك متن منقّح و نزديك به مقصود نويسندة اصلي به خوانندگان است. اما با قرار دادن چاپ سنگي به عنوان پاية كار، خواننده از نيّت و مقصود صاحب اثر دورتر ميشود.
شخصي از دستنويسهاي ديگر بخشهايي ديگر از تاريخ وصاف به خطدست مؤلف در كتابخانههاي تركيه خبر ميداد كه صحت آن بايد بررسي شود.
يكي از رسالههاي وصاف كه در مقدمة عثمان غازي هم نام آن در ميان آثار وصاف نيامده رسالهاي است به نام بهارنامه كه ذكر آن در فهرست ميكروفيلمها، ج 1، 411 آمده است. اين رساله را نخستين بار دوست عزيزم، بهروز ايماني شناساند و سپس به كوشش عليرضا قوجهزاده در ميراث بهارستان دفتر دوم به چاپ رسيد.
اشعاري هم با تخلّصهاي «شرف» و «وصاف» در برخي سفينهها و جُنگها مانند لالا اسماعيل (ف 573 دانشگاه تهران)؛ جُنگ محمودشاه نقيب شيرازي (مجموعة لطافت و منظومة ظرافت)، نسخة ش V.65v)) دانشگاه كمبريج، فيلم 843 دانشگاه تهران (مورخ 827)؛ عرفات العاشقين نسخة ملك، ص 522؛ جُنگ 53 ادبيات (ش 53 د كتابخانه مركزي) (قرن دوازدهم)، 186 و… يافت ميشود كه برخي از آنها از آنِ صاحب تاريخ وصاف است. اين مطلب ميتواند خود، موضوع پژوهشي مستقل قرار گيرد.
در تاريخ وصاف، ص 547 چاپ عكسي، يك رباعي به نام خيام ديده ميشود كه با توجه به تاريخ كتابت متن اهميت زيادي دارد:
«… و دوبيتي عمرخيام طناب خيمه استدلال و شقّه بارگاه معني گشت
دارنده چو تركيب طبايع آراست
|
باز از چه فكندش اين چنين در كم و كاست
|
گر خوب نيامد اين بنا عيب كراست
|
ور خوب آمد خرابي از بهر چراست»
|
در چاپ بمبئي و نيز دستنويس شمارة 4093 كتابخانة ملك مورخ 857 ق در همين موضع، رباعي ديگري از خيام ضبط شده است:
اجزاء پيالهاي كه در مي پيوست
|
بشكستن آن روا نميدارد مست
|
چندين سر و پاي نازنين از سر دست
|
در مهر كه پيوست و به كين كه شكست
|
بر اساس دستخطِ اصلِ مؤلّف معلوم ميشود كاتبان در متن، دست بردهاند و رباعي مذكور را جايگزين رباعي اصلي كردهاند.
سيدعلي ميرافضلي نيز در كتاب سودمند «رباعيات خيام در منابع كهن»، ص 64 همين رباعي غيراصلي را از نسخة چاپي بمبئي و نسخة كتابخانة ملك نقل كرده كه با توجه به چاپ نسخهبرگردان دستخط مؤلّف بايد اصلاح شود.
رباعي ديگري هم از خيام (بي نام گوينده) در ص 203 نسخهبرگردان ديده ميشود كه با ضبط ميرافضلي (ص 64) برابر است؛ البته در مصرع دوم (زلفين بُتي و عارض جّانانيست) روي حرف «ج» جانان در نسخة دستخط مؤلف تشديد آمده و اين نشان ميدهد كه مؤلّف در خواندن اين مصرع به جاي آنكه كسرة «عارض» را به اندازة يك هجاي بلند بكشد اين كلمه را به «جانان» وصل ميكرده و حرف اول «جانان» را مشدّد تلفظ ميكرده است.
يادداشتهاي روزانه از محمدعلي فروغي (26 شوّال 28-1321 ربيعالاول 1322 قمري) به كوشش ايرج افشار، تهران، كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1388، 484 ص، 6000 تومان.
اين كتاب بخشي از خاطرات دوران جواني فروغي است كه دستنويس آن را دكتر حسن رهآورد به كتابخانة مجلس اهدا كرده و استاد ايرج افشار به چاپ رسانيده است. بخشهايي از اين خاطرات تازهياب ارزنده را استاد افشار پيش از اين در پيام بهارستان چاپ كرده؛ اما در اين كتاب تمام آنها نشر يافته است. در ذكر اهميت شخص فروغي در جهان همين بس كه يادآوري شود وي مدتها رياست شوراي جامعة ملل را بر عهده داشت و اين مقام وي در جهان بيگمان به علت اهميت و تأثيرگذاري ايرانِ آن روزگار در جهان نبود بلكه «فروغي خان»، خود چندان اهميتي داشت كه براي اين سمت برگزيده شد. زندگي فروغي پيوسته با جريانات سياسي گره خورده بود و تأثير مهمي كه فروغي در انتقال قدرت در دوران خويش و ديگر حوادث سياسي و فرهنگي داشت بر كسي پوشيده نيست. اين يادداشتهاي روزانه البته پيش از درگيرشدن وي با سياست بود يعني حدود بيست و شش يا بيست و هفت سالگي وي. (يا به تعبير جناب رسول جعفريان در مقدمة كوتاهش بر اين كتاب: پيش از آنكه به سياست و عملزدگي سياسي آلوده شده و… [!]
در حقيقت در اين يادداشتها كه مربوط به 151 روز از زندگي فروغي است او «يك فرهنگي تمامعيار است؛ معلم و مؤلف و مترجم و روزنامهنگار» (ص 425) بسيار بار افسوس كه تاكنون از دوران فعاليتهاي سياسي وي چنين يادداشتهاي روزانهاي به دست ما نرسيده است اما همينقدر نيز از يگانهمردي چون او بسي مغتنم است.
اين يادداشتها از جهات بسياري ارزشمند است؛ از جمله «آگاهي يافتن بر زندگي خانوادگي فروغيها؛ وضع فرهنگي و سياسي ايران به مدت شش ماه از سالهاي 1321 و 1322 قمري، يعني سالي پيش از صدور فرمان مشروطيت؛ شناخت روحيات علامه محمد قزويني در دوران شباب و ميزان حشرونشر ايشان با فروغي و تعلقات و آرزوهاي فرهنگي آن دو نسبت به تاريخ و ادب ايراني و…» (ص 1)
انتشارات مجلس، در سالهاي اخير بسيار فعال شده است و اين مسأله جاي سپاس بسيار دارد. بايد از مسئولان نشر آنجا سپاسگزار بود و اميد داشت تا بقية بخشهاي دولتي نيز اين مركز را به عنوان الگوي خويش قرار دهند.
مهنّدات (مجموعة مطالعات فرهنگ، زبان و ادب فارسي در شبهقارة هند)، دفتر نخست، به اهتمام سيد عبدالرضا موسوي طبري، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامي و مركز تحقيقات فارسي دهلي نو، 1388، 756 ص + 24 ص تصوير.
به سبب نزديكي زياد و پيوندهاي متعدد فرهنگ ايران و هند، شناخت زبان و ادب فارسي در شبهقاره اهميت بسزايي دارد. گسترش زبان فارسي مخصوصاً در دورهاي چند صد ساله از تاريخ در آنجا به اندازهاي بوده كه برخي از آثار بيشمار آن خطّه، امروزه از بهترين و بلندترين نمونههاي ادبيات فارسي به شمار ميآيند و در تاريخ ادبيات فارسي سهم زيادي از آنِ فارسينويسان شبهقاره خواهد بود. مجموعة چاپشده، دفتر نخست از مجموعهاي است كه قرار است در آينده به طور مستمر با عنوان مهنّدات منتشر شود. در اين مجموعهها «از هر مطلبي خواه تصحيح متن باشد، خواه تحقيق و تأليف، خواه ترجمه يا فهرستنگاري و يا هر چيز ديگري» به شرط آنكه «به نوعي به شبه قاره مربوط شود» استفاده ميشود. مهنّد به معني «هندي شده» يا «هندي كرده شده» است. (ص 12 13)
نخستين مقاله در كتاب مذكور از زندهياد احمد گلچينمعاني است دربارة حاذق گيلاني (فرزند حكيم همام و برادرزادة ابوالفتح گيلاني) همراه با گزيدهاي از اشعار او. مقالة بعد كه از درخشانترين مقالههاي اين مجموعه است نامههاي تاجالدين اختسان دهلوي و ارتباط او با عمادالدين فقيه كرماني را دربرميگيرد كه به تحقيق و تصحيح دوست دانشمندم، بهروز ايماني انتشار يافته است. ايماني بساتين الانس (تأليف: 726 ق) اثر تاجالدين اختسان دهلوي را بر اساس 5 نسخة كهن تصحيح كرده و اكنون در دست چاپ است.
در مقدمة اين مقاله نيز ابتدا با دقتهاي خاصي كه در كارهاي پژوهشي وي مشاهده ميشود اطلاعات مهمي را دربارة اختسان دهلوي عرضه كرده و سپس با چاپ نامههاي اختسان به عمادالدين فقيه كرماني، اطلاعاتي نو در اختيار خوانندگان قرار داده است. اين نامهها بر اساس مجموعة خطي 218 مجلس سنا كه توسط نصرالله بن عبدالمؤمن منشي سمرقندي به نام شاهرخ تيموري گردآوري و تحرير شده، و با كمك از دستنويس شماره 5567 كتابخانة مركزي دانشگاه تهران تصحيح شده است. سومين مقاله از نذير احمد است در احوال و آثار سيد سراجالدين خراساني از شاعران مهم سدة 6 و 7. در حقيقت اين مقاله ترجمة دكتر فرهاد ساساني از مقدمة انگليسي مفصلي است كه نذير احمد بر ديوان سراجي سگزي (خراساني) نوشته است. (اين ديوان در سال 1351 شمسي در انتشارات دانشگاه اسلامي عليگر (هند) چاپ شده است و كاش يكي از ناشران دولتي با اجازه از خانوادة مرحوم نذير احمد به بازچاپ آن در ايران اقدام كند.)؛ مقالات ديگر بخش ادبيات اين مجموعه عبارتند از: هند و هندو در آثار نظامي گنجهاي (بهروز ثروتيان)؛ قطعات و معميات شيخ ابوالفضل فيضي آگرهاي (سيد عبدالرضا موسوي طبري)؛ راي رايان آنندرام مخلص (شكيل اسلم بيگ)؛ سراپا و بحر طويل توفيق كشميري (ذبيحالله حبيبينژاد)؛ منبع الانهار، ملا ملك محمد قمي (عليرضا قوجهزاده)؛ معرفي شرحي از ديوان بيدل از مؤلفي ناشناخته (سيد عبدالرضا موسوي طبري)؛ در بخش تاريخ نيز مقالة فاضل ارجمند، آقاي سيد سعيد ميرمحمدصادق ديده ميشود كه تصحيح منقحي است از فتوحات فيروزشاهي فيروز شاه تغلقي بر اساس دو نسخه همراه با تعليقاتي مفيد. در بخش علوم و فنون سه مقاله آمده است: سنّت باغهاي ايراني در شبهقارة هند (محمد مهدي توسلي)؛ تفريح القلوب، ابنسينا، ترجمة احمدالله مدراسي (سيد حسين رضوي برقعي)؛ تأثير و دگرگوني مضامين و قواعد تصويري ايراني در نقاشي مينياتور مغول، ميراكاره، ترجمة مريم صابريپور نوريفام.
در پايان فهرستوارة پاياننامههاي تحصيلي دربارة زبان و ادبيات فارسي در شبهقارة هند آمده است كه به دست بهروز پارسا گرد آمده است. اطلاع از وجود اين پاياننامهها ميتواند بسيار مفيد باشد و مانع از كارهاي تكراري شود.
نيمايوشيج و نقد ادبي، ايرج پارسينژاد، تهران، سخن، 1388، 358 ص، 12500 تومان.
مؤلف در ادامة طرح پژوهشي خود در باب تاريخ نقد ادبي در ايران با انتشار كتابهاي روشنگران ايراني و نقد ادبي، علي دشتي و نقد ادبي، خانلري و نقد ادبي، احسان طبري و نقد ادبي، در آخرين روزهاي زمستان سال گذشته كتاب نيما يوشيج و نقد ادبي را منتشر كرده است. نويسنده در اين كتاب ارزيابي خوبي از آراء و نظريات ادبي نيما از مطاوي نوشتههايش به دست ميدهد. كتاب از 9 فصل به انضمام زندگينامة نيما تشكيل شده است. فصل اول به مقدمة خانوادة سرباز اختصاص دارد. فصل دوم به رسالة ارزش احساسات در زندگاني هنرپيشگان كه نخستين بار در مجلة موسيقي (1318 1319) منتشر شده پرداخته شده است. از آنجا كه اين رساله از نظر تاريخي اهميت دارد در اين بخش عقايد نيما، سادهانديشي و بيخبري او از دانش جديد، الكن بودن او و در عين حال جسارت او در ورود به قلمرو آن مباحث علمي تخصصي تحليل انتقادي شده است. فصل سوم مربوط به حرفهاي همسايه يعني مجموعة صد و سي و هفت يادداشت است كه نيما در سال 1323 1327 نوشته است. در اين قسمت به مسائل مورد نظر نيما چون فهم شعر، سبك در شعر، موسيقي شعر، وزن و قافيه، نقد شعر، ابهام در شعر پرداخته شده است.
در فصل چهارم دربارة رسالة تعريف و تبصره از نيما بحث شده است. «تعريف و تبصره با همة سعي نيما به رعايت تمركز و انضباط در بيان صناعت شعر آزاد، گرچه از آشفتگي بركنار نمانده با اين همه نظرگاههاي اساسي نيما يوشيج را دربارة بدايع شعرياش دربر گرفته است.» (ص 207)؛ فصل پنجم نامههايي است كه نيما به ميرزادة عشقي، شين پرتو، حسامزاده (پازارگاد)، خانلري، جلال آلاحمد نوشته است كه در مقولة شعر بوده و فصل بعد نامة او دربارة آثار ادبي به صادق هدايت (در نقد سبك و سياق داستاننويسي او) را در بر دارد. فصل هفتم كه عنوان نقد نمايشنامه دارد شامل بررسي تحليلي نيما از نمايشنامة جعفرخان از فرنگ آمده از حسن مقدم پس از سي سال از انتشار اين نمايشنامه است. در فصل هشتم با نام نقد شعر، نويسنده، نامههاي نيما به احسان طبري و احمد شاملو را آورده كه بسياري از نظريات نيما در شعر نو را در بر دارد. فصل نهم به مقدمههاي نيما در دفتر شعر جرقه، آخرين نبرد و كوچ اختصاص دارد. در نهايت حاصل گفتار آمده كه «تحليل انتقادي» نوشتههاي نيماست.
چشم به راه دفترهاي ديگر اين مجموعه هستيم.
نقد بيغش (مجموعه گفتگوهاي دكتر پرويز ناتل خانلري با صدرالدين الهي)، زمستان 1385، 2007، انتشارات تاك، كاليفرنيا، امريكا، 270 ص، تيراژ: 200 نسخه، 50 دلار امريكا.
اين كتاب مجموعه گفتگوهايي است كه صدرالدين الهي با دكتر خانلري دربارة صادق هدايت، بزرگ علوي، ملكالشعراء بهار، نيما يوشيج و صادق چوبك انجام داده است. در خلال صحبتها، از ديگران نيز سخن به ميان آمده است. بايد از صدرالدين الهي سپاسگزار بود كه اين كتاب را در اختيار خوانندگان قرار داده است. كتاب شامل بخشهاي زير است: خانلري و من (13 46)؛ دكتر خانلري كيست (47 68)؛ خانلري و هدايت (69 161)؛ خانلري و بزرگ علوي (163 182)؛ خانلري و ملكالشعراء بهار (183 211)؛ خانلري و نيما يوشيج (213 234)؛ خانلري و صادق چوبك (235 249)؛ يادي از استاد؛ ضمايم.
خانلري دانشمند كمنظيري بود كه در بسياري حوزهها از جمله عروض، دستور زبان فارسي، ترجمه، نقد ادبي، تصحيح متون كهن و… مرجع اهل تحقيق بوده و هست. در عين حال او شاعر برجستهاي هم بود. جز مديريت مجلة سخن و تأسيس بنياد فرهنگ ايران و رياست فرهنگستان ادب و هنر ايران، خدمات بيشمار ديگري به اين سرزمين كرده است. خوشبختانه در سالهاي اخير چند كتاب مفيد در باب خانلري، شعر و آراء او به بازار عرضه شده است. كتاب نقد بي غش به جهت آشنايي نزديك خانلري با افرادي كه دربارة آنها در اين كتاب صحبت شده اطلاعات بسيار مهمي به علاقمندان عرضه ميكند. مخصوصاً صحبتهايي كه دربارة صادق هدايت ميشود بسيار اهميت دارد. هم از اين رو در اينجا بخشهايي از صحبتهاي خانلري به تلخيص نقل ميشود:
«صادق هدايت روي همرفته مرد نجيبي بود… اين نجابت نبايد به مفهوم امروزي آن مورد توجه شما قرار بگيرد، بلكه از كلمة نجابت، من مفهوم مصطلح در ادبيات قرن هفدهم و هيجدهم فرانسه را اراده ميكنم. يعني ميخواهم اين را بگويم كه نجابت صادق هدايت يك نوع نجابت اشرافمنشانه و بسيار اصيل بود (ص 74) صادق هدايت در سالهاي اول بذلهگويي نكتهسنج بود بيآنكه هرزهگويي كند (ص 75) نظم و دقت صادق هدايت كه واقعاً يكي از صفات ممتاز او بود، در زندگي روزانهاش به طرز عجيبي اثر كرده بود (ص 77) در خرج، آدم بسيار متعادلي بود (ص 77) غذاخوردن براي او به صورت انجام وظيفه و يك كار پر از عجله نبود. مينشست و با حوصله غذا ميخورد. در تمام مدت عمرش گياهخوار بود. گياهخواري او از يك نوع احساس لطيف وي در حق حيوانات ناشي ميشد، مردي بود بسيار رئوف (ص 78) هدايت به علت حجب و كمرويي خاصش در مورد معاشرت با زنها نيز بسيار محتاط بود و حتي ميتوانم بگويم ترسو بود (ص 78) من به علت اصرار يك مستشرق و علاقة اين مستشرق [يان ريپكا] به شناختن صادق هدايت پا پيش گذاشتم و با او آشنا شدم (ص 80) گروه صادق هدايت… به شوخي نام خود را گروه ربعه نهادند و اين در حقيقت يك نوع دهنكجي بود به صاحبان كسوت آن روزي كه نام گروه سبعه داشتند. تا آنجا كه به خاطرم هست گروه سبعه شامل مرحومين «بهار، ياسمي، اقبال، سعيد نفيسي و آقايان فروزانفر، همايي و فلسفي» بود (ص 85) اما در گروه ربعه اركان اصلي چهار نفر بودند: مجتبي مينوي، صادق هدايت، مسعود فرزاد و بزرگ علوي… مهمترين كار آنها مسخره كردن ادبيات معاصرشان بود كه باب سليقة آنها نبود. بهاصطلاح برايشان كهنه مينمود (ص 86) تازه كتاب وغوغ ساهاب از چاپ بيرون آمده بود. هدايت و فرزاد اين كتاب را مشتركاً نوشته بودند و شايد جلسة سوم چهارم بود كه يك جلد آن را به من دادند و عقيدهام را راجع به آن خواستند… خيلي به صراحت گفتم: به عقيدة من چيزهاي تازهاي داشت؛ اما مطالب لوسش خيلي زياد بود و بر حرفهاي تازهاش ميچربيد. آنها بعد از شنيدن اين اظهار نظر مدتي خنديدند و بعد هم عين اين نظريه را پشت جلد بعدي كتاب هدايت، ترانههاي خيام، زير عنوان «نقل از يك نويسندة نوشكفته كه تازه پشت لبهايش عرق كرده» نقل كردند (ص 87) ما يك محل ديدار ديگر يا يك وعدهگاه ديگر هم داشتيم و آن منزل مرحوم دهخدا بود. ما شبهاي جمعه چهار پنج نفري به ديدن دهخدا ميرفتيم و تا ديروقت در محضر او مينشستيم و بحث و گفتگو ميكرديم. دهخدا از نظر جوانهاي آن روزي، مقامي در ادبيات جديد داشت شبيه مقام يك پيشكسوت در كار ورزش (ص 88). بعد از مراجعت من از رشت و بازگشت صادق هدايت از هند با اينكه ديگر گروه ربعهاي در كار نبود دوستي من و هدايت ادامه يافت… ما اغلب اوقات فراغتمان را با هم ميگذرانديم (ص 90) گاهي هم كه كتاب تازه به تهران ميرسيد و پول هيچ كداممان كفاف خريدن آن را نميداد مشتركاً كتابي را ميخريديم… هدايت نميتوانست حس اعجاب و تحسين خود را پنهان دارد… مثلاً بارها اتفاق افتاده بود كه در حاشية كتابي كه هدايت خوانده بود ما به جملاتي از اين قبيل برخورد ميكرديم «نويسندة گردنكلفتي است، عجب جوابي داده است، معركه كرده (ص 91) هدايت بعد از كنگرة نويسندگان در رأس دستهاي قرار گرفت كه بايد جنبشي تازه در نظم و نثر فارسي بهوجود ميآوردند… او كه تا پيش از آن زمان، خود هر گونه تظاهر و فضلفروشي را محكوم ميكرد حالا خواهناخواه محكوم به اين شده بود كه در كافهاي بنشيند و دسته دسته دورش را بگيرند (ص 94) هدايت در گيرودار جريانات سياسي و مبارزات حاد آن روزي به جناح چپ پيوستگي بيشتري داشت و گروه چپ… در باطن همه تلاششان اين بود… كه بهاصطلاح از او يك بهرهكشي سياسي به عمل بياورند (ص 95). هدايت كه به بسياري از مسايل به چشم شك و ترديد مينگريست در سالهاي اول به اين جنبش و آن جريان تند چپ ايمان آورده بود و آن را باور داشت (ص 96). در سال 1326 روانة فرانسه شدم. اما همان موقع كه تهران را ترك ميگفتم در هدايت نشانههاي افسردگي و ملال به خوبي هويدا بود… دوستان تازهاي برگزيده بود. حتي شب خداحافظي من، هدايت در مهماني منزل دكتر بقايي حضور داشت… در حالي كه جناح و جبهة بقايي با دوستان سابق او تفاوت زياد داشت (ص 96)… هدايت مرد نجيب و در عين حال خودخواهي بود. خودخواهي او به وي اجازه نميداد كه اساس معتقدات خويش را نفي كند و نجابتش مانع از آن ميشد كه دوستان ديروزيش را بيدريغ دشمن بخواند. ولي در حقيقت هدايت با ديدن شكستهاي پيدرپي آن جنبش و اشتباهات سياسي آن دسته و بخصوص مسألة آذربايجان كه با روح وطنپرستانة او منافات و مغايرت عظيمي داشت از انديشهها و ايدئولوژي آن دسته به كلّي دل بركنده بود… بيشبهه براي او دل بركندن از بزرگ علوي و عبدالحسين نوشين مشكل بود اما مشكلتر اين بود كه ميديد آنچه را كه چند سالي باور داشته باز هم پوچ از آب درآمده است. به همين جهت در او نوعي بيايماني آميخته به بدبيني چون نهال سر بر كرده بود (ص 97). سعي نكنيم كه از او يك انسان نويسندة خالي از نقص بسازيم. سالهاي آخرش مردي ديگر بود. گناه اين دگرگوني به گردن خيلي از كسان و خيلي از چيزهاست (ص 103). مقدمات براي مرگ او از همه جهت فراهم شده بود. در فاصلهاي كوتاه رضا جرجاني و شهيد نورايي، دو تن از نزديكترين و صميميترين يارانش درگذشتند و او آخرين روزهاي احتضار دردناك شهيد نورايي را از نزديك به چشم ديد. با آن همه اندوه و تلخي و شكست، و آن گرفتاري در پاريس تنها ماند و بعد آن پوچي كه به آن ميانديشيد و آن تمايل دائمي به خودكشي كه يكبار هم آزمايش كرده بود، بيش از هميشه وي را در خود گرفت و سرانجام درها را بست. پنبه در شكاف پنجرهها گذاشت و شير گاز را باز كرد (ص 103). اولين نكتهاي كه در هدايت به طرز چشمگيري هر تازه آشنايي را جلب ميكرد وطنپرستي حاد و افراطي او بود… وطنپرستي منفي و احساساتي (ص 105). در اين وطنپرستي احساساتي هدايت بيشك متأثر از انديشههاي متفكران صدر مشروطيت بود… براي هدايت واقعاً مسألة شكست ايرانيان از اعراب به صورت يك عقدة بزرگ روحي درآمده بود [اما] هرگز به خود زحمت نداد كه بنشيند و مثل يك محقق… بررسي كند و به اين نتيجه برسد كه… رژيمي كه واژگون شد در هر حال محكوم به فنا بود (ص 106). حاضر نبود حتي در خيال خود باور كند كه در ايران باستان هم مثل همة جوامع ديگر معايب و نواقصي وجود داشته است و جامعة باستاني ايران مدينة فاضلهاي نبوده است (ص 108). يكي از اقدامات اولية رضاشاه لغو القاب و عناوين بود… طبقهاي كه هدايت به آن تعلق داشت طبقة راكد و بيتحركي بود كه محكوم بود در برابر جنبش طبقات پايينتر تسليم شود و يا روش و رفتار خود را عوض كند. اين طبقه… رو به انحطاط ميرفت. به همين جهت تمام خواص نسلي كه در حال انقراض است در وجود هدايت تجلّي كرده بود (ص 111). مجموع اين حالات يعني آنچه كه زندگي خانوادگي هدايت، اصالت فطري او و توجه به سنتها و آيين گذشته را تشكيل ميداد در ذهن تيز و پر تحرك هدايت موجب ايجاد نوعي طغيان شده بود (ص 113). هدايت در مجموع فكر، رنگ و بويي از آنارشيسم داشت (ص 114). آرزو ميكرد كه جامعه زير و رو شود؛ اما بدون اينكه بتواند بگويد بعد از اين زير و رو شدن چه چيز بايد جايگزين آن مخروبه گردد (ص 114).
به سبب اهميتي كه حرفهاي خانلري در باب هدايت دارد و نيز بدين جهت كه كتاب در امريكا چاپ شده و در دسترس نيست، قسمت بيشتري نقل شد. اين كتاب حتماً بايد در ايران تجديد چاپ شود. اميدوارم آقاي صدرالدين الهي چنين اجازهاي را بدهند و ناشري صاحب همت نيز پيدا شود تا آن را نشر دهد. (البته همراه با فهرست اعلام؛ چون در چاپ فعلي اين كتاب، چنين فهرستي وجود ندارد.) در اينجا با آوردن چند سطري از بخش خانلري و نيما اين قسمت را به پايان ميرسانم:
«نيما با اين كتاب [منتخبات آثار] نيما شد (ص 213) نيما اصرار داشت تا همه او را به عنوان رسول تجدد در شعر قبول كنند. اما اين بلندپروازي بيشتر ريشه در كينهاي داشت كه او نسبت به شعر كهن فارسي از خود نشان ميداد. (ص 217) براي سنتشكني… بايد با سنت آشنا بود. نيما يك چيز را به خوبي دريافته بود و آن اينكه از راه شاعري كلاسيك نميتواند به جايي برسد. به قول معروف فهميده بود كه اين كلاه براي سر او گشاد است. (ص 217) نيما درد را درست تشخيص داده بود. پيش از او هم شاعران عصر مشروطه اين احتياج به تحول موضوع و شايد حتي قالب فارسي را احساس كرده بودند. اما نيما بدون آشنايي با موازين موسيقي شعر شروع به شكستن قالبهاي شعر فارسي كرد. (ص 220) نيما داراي تخيلي وسيع و گسترده اما وحشي و تربيتنشده است (ص 224) خود او در عمل نتوانسته آنچه را كه فكر ميكند پياده كند… نيما اين مشكل را دارد كه زبانش بر قالب شعرش استوار نميشود (ص 225) درست بريدنِ وزن را گلچين گيلاني بدون ادعاي تئوري شعر در سالهايي كه نيما هم اين كار را شروع كرد، شروع كرده بود… شكستن وزن، اگر از روي قاعده باشد امري قابل قبول است. در اين شكستن وزن، توللي از همه هوشيارتر بوده است… بعد از آن نادرپور و سايه هر دو در اين كار با نهايت دقت و هوشياري عمل كردهاند. نادرپور از باب به كار گرفتن كلمات شسته و رفته و تراشخوردهاي كه به الماس ميماند و سايه كه ماية غزل و ادب كهن فارسي را خيلي خوب دارد در اوزان شكسته با كلامي روشن مقصودش را ميرساند. يكي از شعرهايش را كه من خيلي ميپسندم شعري است به نام شبگير… ببينيد سايه در اين شعر حساب بريدن را درست اجرا كرده و هر بريدهاي را با مُهر قافيه محكم ساخته به نحوي كه شعر به ياد شما ميماند. شعري كه نتوان از بر كرد و دوباره خواند پاي شعريش كوتاه است و شكسته. شعر نيما را نميتوان يا اگر بتوان به زحمت ميتوان به خاطر سپرد (ص 231)
صدرالدين الهي: آيا در اين اواخر شعري خواندهايد كه به معني واقعي از آن لذت برده باشيد؟
خانلري: يكي از دوستان دستنويس شعري را به من داد كه شايد هنوز چاپ نشده و شاعر آن را هم تازگيها نديدهام. اما يكي از بهترين شعرهايي است كه معناي وطن را در ذهن و جان آدمي جا ميدهد. شاعر علاوه بر شاعري، محققي دانشمند و مورد احترام من است. آقاي محمدرضا شفيعيكدكني. شعري گفته است دربارة جعبههاي بنفشه فرنگي كه اوايل بهار در كوچه و بازار ميفروشند… اي كاش… اي كاش آدمي وطنش را / مثل بنفشهها / (در جعبههاي خاك) / يك روز ميتوانست همراه خويشتن ببرد / هر كجا كه خواست / در روشناي باران / در آفتاب پاك (ص 234).
كتاب در پيادهرو
(ديگر كتابهاي تازه) :
* آثار تاريخي ورارود و خوارزم، جلد سوم، فرغانه، خجند و…، دكتر منوچهر ستوده، بنياد موقوفات دكتر محمود افشار، تهران، 1388، 568 ص (97 ص تصوير روي كاغذ گلاسه)، 13500 تومان [نمايههاي دو جلد قبلي و اين جلد، يكجا در پايان جلد سوم آمده است.]
* فرهنگ توصيفي گونههاي زبان ايران، ايران كلباسي، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1388، 893 ص، 10500 تومان.
* اسكندرنامه، عبدالكافي بن ابي البركات، به كوشش ايرج افشار، (متنهاي پيشينة داستاني، 3)، تهران، چاپ اولِ نشر چشمه، 1387، 693 ص، 10000 تومان.
* فيروزشاهنامه (دنبالة دارابنامه بر اساس روايت محمد بيغمي)، به كوشش ايرج افشار، مهران افشاري، (متنهاي پيشينة داستاني، 4)، تهران، چشمه، 1388، 752 ص، 14500 تومان.
* اسكندرنامه (بازسازي كهنهترين نسخة اسكندرنامة نقّالي) منسوب به منوچهرخان حكيم، به كوشش عليرضا ذكاوتي قراگزلو، تهران، سخن، 1388، 694 ص، 15000 تومان.
* راهنماي داستاننويسي، جمال ميرصادقي، تهران، سخن، 1387، 583 ص، 9500 تومان.
* غزليات شمس تبريز، 2 ج، مولانا جلالالدين محمد بلخي، مقدمه، گزينش و تفسير: دكتر محمدرضا شفيعي كدكني، تهران، سخن، 1387، 1534 ص + شصت و چهار صفحه فهرست، 33000 تومان؛ (يك جلدي، جيبي، 16500 تومان.)
* ديوان سعيدا نقشبندي يزدي، به كوشش رضية رضائي تفتي، انتشارات ثريا، 1387، 412 ص + بيست و هفت صفحه مقدمه، 6000 تومان.
* ديوان حسن كاشي، كمالالدين حسن بن محمود كاشي (شاعر و عارف شيعي سدة 7 و 8)، به كوشش سيد عباس رستاخيز، با مقدمة حسن عاطفي، تهران، كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1388، 218 ص، 3500 تومان.
* هفت بند هفتاد بند (هفت بند حسن كاشي و مجموعة سيزده هفت بند و يك تخميس و تضمين به اقتفاي آن)، به كوشش سعيد هندي، تهران، كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1388، 169 ص + چهل و چهار صفحه مقدمه، 3500 تومان.
* تحفه العراقين (ختم الغرائب)، خاقاني شرواني، به كوشش علي صفري آق قلعه، تهران، ميراث مكتوب، 1387، 830 ص + شصت و چهار صفحه مقدمه، 14800 تومان.
* سفرنامة باران (نقد، تحليل و گزيدة اشعار شفيعي كدكني)، به اهتمام دكتر حبيبالله عباسي، تهران، سخن، 1387، 450 ص + 24 ص عكس، 7500 تومان.
* اي عشق همه بهانه از توست؛ نقد، تحليل و گزيدة اشعار سايه (هوشنگ ابتهاج)، به اهتمام سارا ساور سفلي، تهران، سخن، 1387، 454 ص + 24 ص عكس، 7500 تومان.
* شهريار شهر سنگستان (نقد تحليل و گزيدة اشعار اخوان ثالث)، به اهتمام شهريار شاهيندژي، تهران، سخن، 1387، 484 ص + 16 ص عكس، 7500 تومان.
* من زبان وطن خويشم (نقد، تحليل و گزيدة اشعار ملكالشعراء بهار)، به اهتمام ميلاد عظيمي، تهران، سخن، 1387، 624 ص + 24 ص عكس، 9500 تومان.
* شبي هم در آغوش دريا (نقد، تحليل و گزيدة اشعار حميدي شيرازي)، به اهتمام محمد خليلي، تهران، سخن، 1387، 488 ص + 16 ص عكس، 7500 تومان.
* خانة دوست كجاست؟ (نقد و تحليل اشعار سهراب سپهري)، به اهتمام سارا ساور سفلي، تهران، سخن، 1388، 423 ص + 16 ص عكس، 7500 تومان.
* پادشاه فتح (نقد، تحليل و گزيده اشعار نيما يوشيج)، به اهتمام ميلاد عظيمي، تهران، سخن، 1388، 613 ص + 16 ص عكس، 9500 تومان.
* معجزة پروين (نقد، تحليل و گزيده اشعار پروين اعتصامي)، به اهتمام مجيد قدمياري، تهران، سخن، 1388، 470 ص + 16 ص عكس، 7500 تومان.
* كهنديارا (نقد و تحليل اشعار نادر نادرپور)، به اهتمام وحيد عيدگاه طرقبهاي، تهران، سخن، 1388، 406 ص + 16 ص عكس، 7500 تومان.
* عقاب (زندگي، نقد و تحليل اشعار خانلري)، به اهتمام ميلاد عظيمي، تهران، سخن، 1388، 466 ص + 16 ص عكس، 9500 تومان.
* مجموعه اشعار حسين منزوي، به كوشش محمد فتحي، تهران، نگاه و آفرينش، 1388، 1048 ص، 16000 تومان.
* مرگ قو (گزيده اشعار مهدي حميدي شيرازي)، تهران، سخن، 1388، 7500 تومان.
* مردي است ميسرايد (شعر و زندگي دكتر محمدرضا شفيعي كدكني)، عزتالله فولادوند، تهران، مرواريد، 1388، 248 ص، 4500 تومان.
* شفيعي كدكني و هزاران سال انسان، كريم فيضي، تهران، اطلاعات، 1388، 1056 ص، 11000 تومان.
* ادبيات ايران (مجموعهاي از گفتارهاي مهدي اخوان ثالث در راديو)، به كوشش عليرضا دادايي، تهران، دفتر پژوهشهاي راديو، طرح آينده، 1388، 394 ص، 3000 تومان.
* خاطرات عارف قزويني (به همراه اشعار چاپنشده)، به كوشش مهدي نورمحمدي، با مقدمة ايرج افشار، تهران، سخن، 1388، 614 ص، 15000 تومان.
* تاج المآثر، تاجالدين حسن نظامي، (سدة ششم و هفتم هجري) مقدمه، تصحيح و تنقيح: پروفسور سيد اميرحسن عابدي، مركز تحقيقات فارسي رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، دهلينو، تير 1387، 350 ص (اين چاپ فقط قسمت منثور تاج المآثر را در بر دارد.)
* زن در داستانهاي قرآن، دكتر قمر آريان، با مقدمة دكتر احمد مهدوي دامغاني، تهران، سخن، 1388، 120 ص، 7500 تومان.
* هيروگليف در قرآن (تفسيري نوين از حروف مقطعه)، سعد عبدالمطلب عدل، ترجمة دكتر حامد صدقي و دكتر حبيبالله عباسي، تهران، سخن، 1388، 220 ص، 7500 تومان.
* تاريخ جهانگشاي جويني (جلد دوم، تاريخ خوارزمشاهيان)، عطاملك بن محمد بن محمد جويني، مقدمه، تصحيح و تعليقات: دكتر حبيبالله عباسي و دكتر ايرج مهركي، تهران، زوار، 1388، 420 ص، 7500 تومان.
* از اسطوره تا حماسه (هفت گفتار در شاهنامهپژوهي)، دكتر سجاد آيدنلو، با مقدمة دكتر محمدامينِ رياحي، تهران، چاپ اولِ سخن، 1388، 240 ص، 7500 تومان.
* از پاژ تا دروازة رزان (جستارهايي در زندگي و انديشة فردوسي)، دكتر محمدجعفر ياحقي، تهران، سخن، 1388، 369 ص، 7900 تومان.
* حديث كرامت (پاسخي منطقي به پرسشها)، پژوهش و نگارش دكتر محمد استعلامي، تهران، سخن، 1388، 268 ص، 7500 تومان.
* پژوهشهاي ايرانشناسي (ناموارة دكتر محمود افشار)، جلد هجدهم، دربرگيرندة چهل مقاله، به كوشش ايرج افشار با همكاري كريم اصفهانيان، تهران، بنياد موقوفات دكتر محمود افشار، 1388، 716 ص، 12000 تومان.
* فرهنگ شرحهاي حافظ، بهادر باقري، تهران، اميركبير، 1387، 394 ص، 6500 تومان.
* فهرست اسناد بقعة شيخ صفيالدين اردبيلي (موجود در موزة ملّي، سازمان اوقاف كتابخانة ملي تبريز، بقعة شيخ صفي و…)، تأليف عمادالدين شيخ الحكمايي، تهران، كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي و موزة ملي ايران، 1387، 310 ص، 6000 تومان.
* منشآت سليماني، دبيران دبيرخانة شاه سليمان صفوي، به كوشش رسول جعفريان، تهران، كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1388، 330 ص، 5500 تومان.
* تحفه العالم (در اوصاف و اخبار شاه سلطانحسين صفوي)، سيد ابوطالب موسوي فندرسكي (در 1106 1107 ق)، به كوشش رسول جعفريان، تهران، كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1388، 3000 تومان.
* تاريخ مفصل لارستان، دكتر محمدباقر وثوقي، صادق رحماني، مهندس منوچهر عابديراد، كرامتالله تقوي، 2 ج، نشر همسايه، 1387، 1846 ص + 16 ص عكس، 15000 تومان.
* ديدگاه فخررازي و اكوئيناس در باب قِدَم عالم، معمّر اسكندر اوغلو، ترجمة عذرا لوعليان، تهران، كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي و نشر علم، 1388، 351 ص، 7500 تومان.
* چشمانداز ادبيات تطبيقي غرب، ورنر فريدريش؛ ديويد هنري ملون، ترجمة نسرين پرويني، تهران، سخن، 1388، 809 ص، 15000 تومان.
* بزمآرايي در منظومههاي داستاني تا پايان قرن ششم، دكتر جميله اخياني، تهران، سخن، 1388، 412 ص، 8500 تومان.
* تاريخ ادبي ايران و قلمرو زبان فارسي (تطور و دگرديسي ژانرها تا ميانة سدة پنجم) به انضمام نظرية تاريخ ادبيات، دكتر سيدمهدي زرقاني، تهران، سخن، 1388، 601 ص، 12500 تومان.
* داستان فارسي و سرگذشت مدرنيته در ايران (گفتارهايي در نقد ادبي)، حورا ياوري، تهران، سخن، 1388، 482 ص، 9500 تومان.
* قصة انسان و پايدارياش (شناختنامة ايران درّودي)، به كوشش مهدي مظفري ساوجي، تهران، سخن، 1388، 674 ص + 48 ص عكس، 22000 تومان.
* آفتابي در ميان سايهاي (جشننامة استاد دكتر بهمن سركاراتي)، به كوشش دكتر عليرضا مظفري و دكتر سجاد آيدنلو، تهران، قطره، 1387، 483 ص، 8000 تومان.
* با راستقامتان پهنة اندرز (يادنامة راشد)، به كوشش جعفر پژوم، تهران، سخن، 1387، 566 ص + 32 ص عكس.
* رهآورد حسن (عكسها و دستخط هايي از مشاهير معاصر ايران)، گردآوري حسن رهآورد، تهران، كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1388، 168 ص گلاسه 150 گرمي، 35000 تومان.
[1]. خوشبختانه تحرير تاريخ وصاف به دست دكتر عبدالمحمد آيتي در سال 1346 انجام پذيرفته و سپس ويرايش جديدي از آن نيز توسط پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي تجديد چاپ شده است كه به كار مورخان ميآيد.