یادی از حسین شهیدزاده/ غلامرضا امیرخانی

 دكتر حسين‌ شهيدزاده‌ در روز عاشوراي‌ سال‌ 1301 شمسي‌ در شهر مقدس‌ قم‌ و در خانداني‌ سرشناس‌ و خوشنام‌ از بيت‌ مرجعيت‌ پا به‌ عرصه‌ گيتي‌ نهاد. جد پدري‌ او مرحوم‌ آيت‌الله‌ شيخ‌ محمد حسين‌ نادي‌، معروف‌ به‌ «چهار مرداني‌» بود كه‌ از روحانيون‌ متنفذ قم‌ در عهد ناصرالدين‌ شاه‌ و از هم‌مباحثان‌ و هم‌درسي‌هاي‌ سيد جمال‌الدين‌ اسدآبادي‌ به‌ شمار مي‌رفت‌. جد مادري‌ وي‌ مرحوم‌ آيت‌الله‌العظمي‌ حاج‌ ميرزا محمد قمي‌ معروف‌ به‌ «ارباب‌» بود كه‌ پدرش‌، ميرزا محمد تقي‌ بيك‌ ارباب‌، در زمره‌ نويسندگان‌ و اديبان‌ پرآوازه‌ عهد ناصري‌ قرار داشت‌ و آثار متعددي‌ چون‌ تاريخ‌ دارالايمان‌ قم‌ را از خود به‌ يادگار گذاشته‌ است‌. مرحوم‌ آيت‌الله‌ حاج‌ ميرزا محمد ارباب‌، خود نيز محقق‌ و مؤلفي‌ توانمند بود. علاوه‌ بر آثاري‌ چون‌ «اربعين‌ حسينيه‌»، كار سترگ‌ او، تصحيح‌ كتاب‌ معظم‌ بحارالانوار بود كه‌ سالها براي‌ آن‌ وقت‌ صرف‌ كرد.

 حضرت‌ امام‌ خميني‌ (ره‌) كه‌ در بدو ورود به‌ شهر مقدس‌ قم‌ محضر ايشان‌ را درك‌ كرده‌ بودند، هميشه‌ با احترامي‌ فراوان‌ از مرحوم‌ حاج‌ ميرزا محمد ارباب‌ ياد كرده‌ و در يكي‌ از بيانات‌ خود، آنجا كه‌ در اهميت‌ زي‌طلبگي‌ و ساده‌زيستي‌ سخن‌ مي‌گويند، از وي‌ به‌ عنوان‌ نمونه‌ بارز ساده‌زيستي‌ در عين‌ داشتن‌ مال‌ و مكنت‌ نام‌ مي‌برند. فرزند مرحوم‌ آيت‌الله‌ ارباب‌ خطيب‌ دانشمند معروف‌ مرحوم‌ حجت‌الاسلام‌ والمسلمين‌ حاج‌ ميرزا محمدتقي‌ اشراقي‌ قمي‌، والد ماجد مرحوم‌ شيخ‌ شهاب‌الدين‌ اشراقي‌ داماد حضرت‌ امام‌ خميني‌ (ره‌) بود.

 شهيدزاده‌ در اوان‌ كودكي‌ پدر خود را از دست‌ داد و بعد از طي‌ تحصيلات‌ ابتدايي‌ در قم‌، موفق‌ به‌ ورود به‌ دانشكده‌ حقوق‌ دانشگاه‌ تهران‌ شد. وي‌ كه‌ از ذوق‌ هنري‌ علاوه‌ بر نويسندگي‌ برخوردار بود، نخستين‌ طرح‌هاي‌ خود را در نشريه‌ دانشجويي‌ دانشكده‌ حقوق‌ و اولين‌ نوشته‌هاي‌ خود را نيز در روزنامه‌  صلح‌ جهان‌  به‌ صاحب‌ امتيازي‌ و سردبيري‌ دو برادر بزرگش‌، يعني‌ حاج‌رضا فقيه‌زاده‌ و حسن‌ فقيه‌زاده‌، به‌ چاپ‌ رساند. در سال‌ 1328 نخستين‌ كتاب‌ وي‌ كه‌ ترجمه‌اي‌ از رمان‌ «گي‌ دوموپاسان‌»، نويسنده‌ شهير فرانسوي‌ بود، با عنوان‌ «رگ‌ كوچك‌ يا شكنجة‌ وجدان‌» روانه‌ بازار شد.

 وي‌ موفق‌ شد تحصيلات‌ عاليه‌ خود را در رشته‌ علوم‌ سياسي‌ در دانشگاه‌ نوشاتل‌ سوئيس‌ با اخذ مدرك‌ دكتري‌ به‌ پايان‌ برساند. از آن‌ پس‌ زندگي‌ او بيشتر در قالب‌ مأموريت‌هاي‌ سياسي‌ وزارت‌ امور خارجه‌ قابل‌ بررسي‌ است‌ كه‌ در ادامه‌ به‌ آن‌ اشاره‌ خواهد شد.

 دوران‌ بازنشستگي‌ او كه‌ مصادف‌ با سال‌هاي‌ پس‌ از پيروزي‌ انقلاب‌ شكوهمند اسلامي‌ است‌، اين‌ فرصت‌ را در اختيار او قرار داد تا وقت‌ بيشتري‌ را صرف‌ نگارش‌ و ترجمه‌ بنمايد. علاوه‌ بر مقالات‌ متعدد كه‌ به‌ويژه‌ در روزنامه‌ وزين‌  اطلاعات‌  و همچنين‌ نشريه‌  اطلاعات‌ سياسي‌ ـ اقتصادي‌  درج‌ شده‌ است‌، چند كتاب‌ را نيز تأليف‌ يا ترجمه‌ كرد.

 در سال‌ 1363 كتاب‌ مهم‌ و كلاسيك‌  تاريخ‌ عقايد و مكتب‌هاي‌ سياسي‌  از عهد باستان‌ تا امروز اثر «پروفسور گانتانا موسكا و گاستون‌ بوتول‌» را به‌ زبان‌ فارسي‌ ترجمه‌ و روانه‌ بازار كرد كه‌ در بسياري‌ از دانشگاه‌ها به‌ عنوان‌ متن‌ درسي‌ تدريس‌ مي‌شد.

 در سال‌ 1369 از مجموعه‌ مشهور و عظيم‌ چه‌ مي‌دانم‌؟  (?Que sais-je)  كتاب‌ نژادگرايي‌  (راسيسم‌) را ترجمه‌ كرد كه‌ توسط‌ سازمان‌ انتشارات‌ و آموزش‌ انقلاب‌ اسلامي‌ (علمي‌ و فرهنگي‌ فعلي‌) انتشار يافت‌.

 او از خاطرات‌ دوران‌ كودكي‌ و يادداشت‌هاي‌ زندگي‌ سياسي‌ خود، چند اثر را به‌ رشته‌ تحرير درآورده‌ كه‌ دو تاي‌ آن‌ در اختيار علاقه‌مندان‌ قرار دارد. نخست‌ كتاب‌ روزگاري‌ در شورآباد  كه‌ سرگذشت‌ جذاب‌ و خواندني‌ روزگار كودكي‌ مؤلف‌ است‌ و ديگر  ره‌آورد روزگار  كه‌ بيشتر به‌ آن‌ خواهيم‌ پرداخت‌.

 كار و بار خودمان‌  مجموعه‌ داستان‌هاي‌ كوتاه‌ حسين‌ شهيدزاده‌ است‌ كه‌ توسط‌ انتشارات‌ البرز به‌ چاپ‌ رسيده‌ و  راه‌ بي‌ بازگشت‌  نيز عنوان‌ كتاب‌ ديگري‌ است‌ كه‌ ان‌شاءالله‌ در آينده‌ نزديك‌ با همت‌ نشر ثالث‌ به‌ چاپ‌ خواهد رسيد.

 آخرين‌ اثر ترجمه‌ شده‌ وي‌، ويرايش‌ جديد كتاب‌ مهم‌ و كلاسيك‌ «ژان‌ ژاك‌ شواليه‌» با عنوان‌  كتاب‌هاي‌ بزرگ‌ سياسي‌  از ماكياول‌ تا روزگار كنوني‌ است‌ كه‌ انتشارات‌ اميركبير آن‌ را آماده‌ عرضه‌ به‌ بازار چاپ‌ و نشر ساخته‌ است‌.

 دكتر شهيدزاده‌ در حالي‌ كه‌ در بستر بيماري‌ و تا آخرين‌ ساعات‌ عمر بابركتش‌، پيگير امور مربوط‌ به‌ آماده‌سازي‌ همين‌ كتاب‌ بود، نهايتاً در نخستين‌ ساعات‌ اولين‌ روز سال‌ 1389 نقاب‌ در چهره‌ خاك‌ پنهان‌ كرد و در قبرستان‌ شيخان‌ قم‌، در جوار بارگاه‌ ملكوتي‌ حضرت‌ معصومه‌ (س‌) و در كنار اجداد طاهرينش‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد.