ناموری از شمار نادره مردان محمد حسین شفیعیان
زندهياد نصرتالله اميني در بهار 1294 خورشيدي در خانوادههاي صاحب تبار در شهر اراك ديده به جهان گشود. جد اعلاي خاندان اميني يكي از رجال صاحب نام و مقتدر اواخر عهد غزنويان يعني خواجه اميرعلي قريب است كه فرزندان وي بعد از فروپاشي كامل حكومت غزنويان در سال 598 ه ق به كرمان و فارس آمده و بخشي از ايشان در اواخر سلطنت نادرشاه افشار در 1157 ه ق به عراق عجم (اراك فعلي و اطراف آن) به اجبار در اراك و گرگان هستند ( ياد نياكان ، چنگيز اميني حاج باشي، صص 14 ـ 15).
اميني در حالي كه هنوز هفت سال بيش نداشت در پي جدايي پدر و مادرش و ازدواج مادر با سيد محمد صدر محلاتي (برادر كوچكتر سيد محسن صدرالاشراف) منتقل شده از آن پس تحت تربيت مستقيم آن بزرگوار كه حقوقداني محترم بود قرار گرفت.
با انتقال سيد محمد صدر در سال 1308 خورشيدي از اراك به تهران، اميني نيز پاي به تهران، پايتخت پرشر و شور ايران نهاد. او كه دوره ابتدايي و تحصيلات متوسطه را در اراك و دبيرستان صمصاميه آغاز كرده بود، موفق به اتمام آن در مدرسه معروف دارالفنون تهران شد. وي پس از آن براي خدمت نظام وظيفه در سال 1317 به دانشكده افسري رفت. و با پايان خدمت سربازي، در دانشكده ادبيات به تحصيل ادبيات فارسي و فرانسه مشغول شد. و از آن پس تحصيلات خود را در دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران تا اخذ مدرك فوقليسانس در رشته حقوق دنبال كرد و به اتمام رسانيد.
دکتر مصدق، نصرت الله امینی و محمد امینی
مهمترين اساتيد وي در اين دوره عبارتند از: دكتر سيد علي شايگان، علامه شيخ محمد حسين فاضل توني، استاد جلالالدين همايي، استاد بديعالزمان فروزانفر، دكتر علي اكبر سياسي، استاد سيد محمد مشكات، نصرالله فلسفي و شيخ محمد عبده. اميني در خلال همين سالها از دروس و جلسات علمي و تفسيري اين بزرگان نيز بهرهها برده است كه عبارتند از: فيلسوف و مجاهد عاليقدر ميرزا طاهر تنكابني، سيد محمد كاظم عصار و شريعت سنگلجي (رضوانالله عليهم اجمعين).
نصرتالله اميني همزمان با تحصيل در دانشگاه در 19 سالگي در كتابخانه دادگستري مشغول به كار ميشود.
نخستين مقاله مهم و ارزشمندي كه به خامه اميني در همين سالها منتشر ميشود مقالهاي است كه وي آن را پيرامون احوالات استاد نامدارش مرحوم ميرزا طاهر تنكابني و سوابق علمي و سياسي ايشان تحرير كرده كه در همان سال درگذشت ميرزاي تنكابني يعني 1320 در روزنامة اطلاعات چاپ ميشود. وي اين مقاله را با قلمي بس شيوا و روان نگاشته و انصافاً آنچنان مستند و دقيق نوشته شده كه هر پژوهشگري كه خواهان آگاهي از احوالات ميرزاي تنكابني باشد نميتواند از مطالعه آن بينياز گردد. و به درستي اين مقاله مرجعي است مهم براي طالبان علم و دوستداران دانش (اين مقاله بار ديگر در شماره 139 مجله راهنماي كتاب در ارديبهشت 1353 منتشر گرديده است). اميني به دنبال آشنايي با مرحوم دكتر حسين عطايي در سال 1323 كه پزشكي خدمتگزار و نوعدوست بود با دختر ايشان، سركار خانم ناهيد عطايي در 1327 ازدواج كرد كه اين زندگي مشترك شصت سال در كمال مهر و صفا تا آخرين لحظه حيات و زندگي اميني پائيد كه حاصل آن پنج فرزند به اسامي: محمد، مسعود، محمود، فريبا و مهدي است.
زندگي قضايي و سياسي نصرتالله اميني
اميني در حالي كه كمتر از سي سال داشت به عنوان جوانترين قاضي كشور به امر خطير قضا پرداخت و مردمداري، انساندوستي و دقت در قضاوت در كوتاهزماني او را به دادستاني ثبت كل، رياست دادگاه مبارزه با گرانفروشي، معاونت بازرسي وزارت كشور و سپس رياست اداره سرپرستي رسانيد.
اميني سوداي رياست و سياست نداشت، اما از آنجا كه شيفته آزادي و طرفداري از مظلومان و دلبستگي به مردم محروم بود و ايران را با تمامي ذرات وجودش عاشقانه دوست ميداشت، اين همه او را به عرصه فعاليتهاي سياسي كشانيد. خودش ميگفت: «دلبستگي با سياست، در سالهاي نخست پس از شهريور 1320 با كوشش براي انتخاب دكتر مصدق به نمايندگي مجلس شوراي ملي آغاز شد». اميني از همان عنفوان جواني به واسطه حسن محضري كه داشت به زودي در اكثر محافل ادبي و سياسي تهران فعال و سرشناس شد و با طيف گستردهاي از اعاظم و نخبگان سياست، دين و فرهنگ ايران زمين، ارادت و مودت نزديك داشت و از منزلتي ويژه و تقربي خاص نزد اين اكابر علم، دانش و ادب بهرهور بود.
همانند حضرت آيتالله حاج آقا حسين طباطبايي بروجردي، حاج سيد نصرالله تقوي، علامه علي اكبر دهخدا، حاج سيد محمود امام جمعه زنجاني، حسن مشكان طبسي، شيخ حسينعلي راشد تربتي، سيد حسين تقيزاده، ابوالحسن خان صبا، دكتر رضازاده شفق، حسين مسرور اصفهاني، ملكالشعراء بهار، دكتر مهدي حميدي شيرازي، دكتر غلامحسين صديقي و سرانجام خاندان آيتالله مؤسس شيخ عبدالكريم حائري يزدي به ويژه حكيم و دانشمند برجسته دكتر مهدي حائري يزدي (فيلسوف ملي و معاصر ايران) كه دوستي ميان اين دو بزرگوار فزونتر از نيمقرن در كمال صفا و
صميميت برقرار بود. البته بايد صريحاً گفت كه اين اسامي از بزرگان معاصر (حرفي است از هزاران كاندر عبارت آمد). حافظه شگفت اميني كه «قولي است كه جملگي بر آنند» وي را زبانزد همگان كرد. شعري نبود كه در خاطرش نماند و رويدادي نبود كه از خاطرش برود. پيشينه كساني را كه هرگز نديده بود، گاه بهتر از نزديكترين بستگان آن كسان ميدانست. و همين ويژگيها او را به يكي از دقيقترين و منصفترين راويان تاريخ معاصر ايران بدل ساخته بود. در كوتاه زماني، دايره آشنايان، دوستان و نزديكان اميني از هر صنف و طبقهاي، هر مسلك و پيشهاي را در بر گرفت. بارزترين ويژگيهاي ايشان در اخلاق و سلوك اجتماعي اين بود كه به هيچ روي تحمل دروغ و فساد را نداشت.
نصرت الله امینی
همواره از خود ضديتي آشكار با تظاهر و ريا و عوامفريبي ابراز مينمود، و از هر كس كه شهرت به آلودگي داشت، در گريز بود. او در سخنراني كوتاهي كه در مجلس گراميداشت دوست عزيز و دانشمندش مرحوم دكتر اسدالله مبشري ايراد كرده، به ابراز نظر درباره معيارهاي درست اخلاقي اجتماعي پرداخته و مداراي با مردم، درستكاري، مناعت طبع و بلندنظريهاي مالي، داشتن زندگي همراه با پاكي و نزاهت و اجتناب از سوءاستفاده از مقام و منصب اجتماعي دولتي را به عنوان نشانههاي يك مدير موفق و زندگي همراه با سعادت دانسته است. از ديگر ويژگيهاي برجسته اميني كه هر كسي حتي در معاشرتي كوتاه مدت با وي به آن اذعان ميكرد ويژگي قانونگرايي او بود. و به راستي كه اين نادره مردان با استقامتي كه در راه آرمانها و اهداف برتر و متعاليشان ابراز ميكردند، ذكر خيرشان ميان خاص و عام مانا و جاويد خواهد ماند. نخستين كار و شغل دولتي اميني در دوران زمامداري دكتر محمد مصدق، رياست بازرسي نخست وزيري بود. وي مدتي نيز رياست سازمان تامين اجتماعي را كه به تازگي و براي نخستين بار به دستور دكتر محمد مصدق بنيانگذاري شده بود، بر عهده داشت.
پس از رويداد تاريخي سي تير و در عهد نخستوزيري دكتر مصدق، نصرتالله اميني در حالي كه 35 سال بيش نداشت به عنوان شهردار تهران منصوب شد. و سريعاً كار خطير مبارزه با فساد را در شهرداري آغاز كرد. از جمله اقدامات ماندگار اميني در اين ايام، ايجاد پارك شهر تهران بوده است.
اميني در تمام دوران زمامداري و زندگاني دكتر مصدق، مشاور نزديك و خدمتگزار او بود، و دكتر مصدق را همواره «مراد» خويش ميدانست.
پس از كودتاي ننگين 28 مرداد 32 و در طول محاكمه دكتر محمد مصدق در دادگاه نظامي شاه، نصرتالله اميني همه گونه همكاريهاي پيگيرانه و فعاليت گسترده را با سرهنگ جليل بزرگمهر وكيل دكتر مصدق مبذول داشت. او در تمام مدت تبعيد دكتر مصدق در احمدآباد به عنوان وكيل خصوصي ايشان تا واپسين روزهاي زندگي آن زندهياد از نزديكترين ياران مورد اعتماد او به شمار ميرفت. و تنها كسي بود كه خارج از دايره بستگان درجه اول، اجازه ملاقات و ديدار با ايشان را در احمدآباد داشت. حاصل اين ايام نامههايي است كه از احمدآباد توسط دكتر مصدق به اميني نگاشته شده و خوشبختانه به اهتمام سركار خانم فريبا اميني در واشنگتن تحت عنوان: «نامههايي از احمدآباد» منتشر شده است.
اين رابطه گرم و سرشار از اعتماد ميان دكتر مصدق و نصرتالله اميني تا به آنجا بود كه زندهياد دكتر مصدق در نامهاي در مقام تجليل از شأن و درستكاري و لياقت اميني چنين نوشته: «در حضور، بلكه به كرات در غياب جنابعالي اظهار عقيده نمودهام كه جنابعالي يكي از آن اشخاص درست حسابيي هستند كه بنده در تمام مدت عمر ديدهام.» ( نامههايي از احمدآباد ، ص 67، واشنگتن، 2004).
مراتب محبت و اظهار عطوفت دكتر مصدق فقط به شخص اميني محدود نميشد بلكه آن بزرگوار به فرزندان اميني نيز به ويژه آقاي محمد اميني ابراز لطف و محبتي خاص مينمود، و در تعدادي از نامههايي از احمدآباد از حال ايشان نيز پرسوجو كردهاند.
اميني پس از كودتاي 28 مرداد، بارها به همراه ديگر رهبران نهضت ملي بازداشت شد و شش بار نيز به زندان رفت.
در گيرودار انقلاب 1357 و پس از آغاز نخست وزيري دكتر بختيار، نصرتالله اميني براساس تجربيات سياسي و نگاه عميقي كه به آينده كشورش داشت به وي توصيه كرد كه به عمر رژيم سلطنتي پايان دهد. ايشان در اين باره ميگفتند: «در تماسي تلفني، شاپور به من گفت: از شرش خلاص شدم. گفتم: از شر كي؟ گفت: از شر شاه. گفتم: كافي نيست، بايد جمهوري اعلام كني.»
نصرتالله اميني در دوران دولت موقت به دعوت مهندس مهدي بازرگان به استانداري فارس رفت. و در اين مقام، تختجمشيد، شاخصترين ميراث كهن و باستاني ايران زمين را از گزند تخريب با جد و جهدي ستودني حفظ كرد. زماني كه ايشان مطلع شد كه عدهاي با عزم ويران كردن تختجمشيد به حركت درآمدهاند، طي نطقي راديويي اعلام كرد: «براي انجام چنين عملي بايد از روي جنازه من عبور شود».
اميني در فروردين 58 به دليل آنكه با تعدد مراكز تصميمگيري هيچگونه موافقتي نداشت از تمام سمتهاي دولتي كناره گرفت، و از آن پس تا پايان عمر چه در داخل كشور و چه در خارج از ايران لحظهاي از تلاش براي اعتلاي مصالح كشور فارغ نشد تا آنكه سرانجام پس از عمري پر نشيب و فراز در سن 94 سالگي در واپسين روز فروردين ماه 1388 به علت ابتلاي به ذاتالريه، قلب تپندهاش كه سالياني دراز براي دفاع از آزادي و حقطلبي و حقجويي تپيده بود از تپش ايستاد. و چه سزا است آن بيتي را كه استاد هاشم جاويد در حق وي بكار برده در اينجا يادآور شويم كه :
جان فداي نفس نادره مرداني باد كه كم و بيش نگشتند به هر بيش و كمي
و در پايان اين مقاله مناسب است كه همان ابياتي را ذكر كنم كه نصرتالله اميني 68 سال پيش در مقاله «ميرزا طاهر تنكابني» در رثاي آن حكيم فرزانه و دانشمند مرقوم داشته است:
دانند عاقلان به حقيقت كه مرغ روح وقتي خلاص يافت كزين آشيان برفت
زنهار از آن شبانگه تاريك و بامداد كز تو خبر نيامد و از ما فغان برفت
زخمي چنان نبود كه مرهم توان نهاد داروي دل چه فايده دارد چو جان برفت
شرح غمت تمام نگفتيم و همچنان اين صد يكي است كز غم دل بر زبان برفت