در ستایش داریوش شایگان/ هانس کولر/ ترجمه فرزاد حاجی میرزایی

سخنراني‌ هانس‌ كولر به‌ مناسبت‌ اعطاي‌ جايزه‌ جهاني‌ گفتگو 2009 به‌ داريوش‌ شايگان‌ در سالن‌ كنسرت‌ آرهوس‌، دانمارك‌، 27 ژانويه‌ 2010

برنده‌ ممتاز و نامي‌!

شهردار ارجمند!

رياست‌ عالي‌ دانشگاه‌!

رئيس‌ محترم‌ بنياد  Poul due Jensen  !

ميهمانان‌ گرامي‌!

ما در اين‌ سالن‌ باشكوه‌ در شهر آرهوس‌ گردهم‌ آمده‌ايم‌ تا يك‌ شخصيت‌ ممتاز را گرامي‌ بداريم‌. همچنين‌ گرد هم‌ آمده‌ايم‌ تا موقعيت‌ بي‌همتايي‌ را كه‌ به‌ منظور يادآوري‌ آگاهي‌ بخشي‌ يكي‌ از چالش‌هاي‌ عمده‌ نظام‌ جهاني‌ در قرن‌ بيست‌ و يكم‌ در نظر گرفته‌ شده‌ است‌ پاس‌ بداريم‌: يعني‌ حفظ‌ صلح‌ در شرايط‌ تنوع‌ فرهنگي‌ و در شرايطي‌ كه‌ تنش‌هاي‌ مخالف‌ در جغرافياي‌ سياسي‌ در حال‌ افزايش‌ است‌ و با توجه‌ به‌ همان‌ تنوع‌ اين‌ تنش‌ها بيشتر شده‌ است‌.

رخداد امروز، يك‌ رخداد خاص‌ است‌، چرا كه‌ افتتاح‌ جايزه‌ جهاني‌ گفتگو نيز هست‌. كسي‌ كه‌ امروزه‌ به‌ عنوان‌ برنده‌ نخست‌ مفتخر به‌ دريافت‌ اين‌ جايزه‌ شده‌ است‌، مظهر فلسفه‌اي‌ است‌ كه‌ آرمانها و آمال‌ اين‌ جايزه‌ ــ يعني‌ تشويق‌ پژوهش‌هاي‌ بين‌ فرهنگي‌ و كاربست‌ آن‌ ــ را در يك‌ شرايط‌ نمونه‌ پي‌ريزي‌ مي‌كند. پروفسور داريوش‌ شايگان‌ يك‌ نظريه‌ فلسفي‌ را بسط‌ و گسترش‌ داده‌، آنچه‌ امروزه‌ تحت‌ عنوان‌  گفتگوي‌ تمدنها مورد بحث‌ قرار گرفته‌ و اشاعه‌ يافته‌ است‌، اصطلاحي‌ است‌ كه‌ واقعاً خود وي‌ واضع‌ آن‌ است‌. وي‌ در تأمل‌ در باب‌ تجربه‌ فرهنگي‌اش‌ ميان‌ آسيا و اروپا، به‌ نتايجي‌ دست‌ پيدا كرد كه‌ به‌ روشن‌ ساختن‌ شرايط‌ بشر كمك‌ مي‌كند. وي‌ با آگاهي‌اش‌ از دلالت‌هاي‌ ضمني‌ تنوع‌ فرهنگي‌ براي‌ فهم‌ جهان‌ ما، در واقع‌ جلوتر از اين‌ دوره‌ ايستاده‌ و خيلي‌ پيشتر از اينكه‌ گفتگوي‌ بين‌ فرهنگي‌ بدل‌ به‌ يك‌ عنوان‌ مد روز گردد، معيارهايي‌ را براي‌ آن‌ وضع‌ كرده‌ بود.

زندگينامه‌ وي‌ به‌ طرز بي‌نظيري‌ نماد ماهيت‌ گفت‌وشنودي‌ فلسفه‌ اوست‌. وي‌ از يك‌ مادر (سني‌) گرجي‌ و پدر (شيعه‌) آذري‌ متولد شد، شايگان‌ در يك‌ شرايطي‌ سرشار از تنوع‌ مذهبي‌، زباني‌ و قومي‌ رشد كرد. مطالعات‌ و آموزش‌ وي‌ در ايران‌، انگليس‌، سوئيس‌ و فرانسه‌ از وي‌ مردي‌ در ـ ميانه‌  (in-Between)  ساخته‌ است‌، كسي‌ كه‌ در ميانه‌ فرهنگها زندگي‌ مي‌كند و مي‌انديشد ـ همانطوري‌ كه‌ خود، خويش‌ را در مكالمه‌اي‌ كه‌ بسان‌ زندگينامه‌ خودنوشت‌ وي‌ است‌ چنين‌ معرفي‌ كرده‌ است‌.

در بافت‌ اين‌ ستايش‌نامه‌، نمي‌توان‌ در مورد غناي‌ كار ادبي‌ و فلسفي‌ پرفسور شايگان‌ در عرصه‌هاي‌ متعدد و متفاوتي‌ چون‌ مطالعات‌ فرهنگي‌، مردم‌شناسي‌، نسبت‌ ميان‌ دين‌ و سياست‌ به‌ قضاوت‌ نشست‌. به‌ جاي‌ آن‌ ما بر روي‌ سهم‌ برجسته‌ وي‌ در نظريه‌ هويت‌ تمدني‌ و تلاش‌هاي‌ متعدد و مستمر وي‌ در ايران‌ و اروپا، در راستاي‌ حمايت‌ از گفتگوي‌ باز ميان‌ روشنفكراني‌ متمركز مي‌شويم‌ كه‌ داراي‌ زمينه‌هاي‌ فرهنگي‌ متفاوت‌ بودند، تلاش‌هايي‌ كه‌ با هدف‌ رسيدن‌ به‌ درك‌ عميق‌تر از «ديگري‌» و از خود صورت‌ گرفت‌ ـ در شرايطي‌ كه‌ بطور استثنايي‌ شبيه‌ روح‌ فلسفه‌ يونان‌ باستان‌ است‌.

شايگان‌ در اوايل‌ دهه‌ 1970، هنگامي‌ كه‌ استاد هندشناسي‌ و فلسفه‌ مقايسه‌اي‌ در دانشگاه‌ تهران‌ بود، تلاش‌هايش‌ را صرف‌ مطالعه‌ مقايسه‌اي‌ تمدن‌هاي‌ غيرغربي‌ از قبيل‌ چين‌، ژاپن‌، هند، مصر و ايران‌ نمود؛ او عميقاً به‌ اهميت‌ يادگيري‌ اين‌ تمدنها از تجربه‌ يكديگر در رويارويي‌شان‌ با زيست‌ ـ جهان‌ غرب‌ باور داشت‌. شايگان‌ در سال‌ 1976 مركز ايراني‌ مطالعات‌ تمدنها را بنياد نهاد. وي‌ در 1977 يك‌ كنفرانس‌ بين‌المللي‌ در تهران‌ برگزار كرد، كه‌ به‌ يكي‌ از مسائل‌ اساسي‌ مواجهه‌هاي‌ بين‌ تمدني‌ اختصاص‌ داشت‌ و با جوهره‌ گفتگو تماس‌ پيدا مي‌كرد. سرفصلي‌ كه‌ وي‌ برگزيده‌ بود، كاملاً گوياي‌ چالشي‌ بود كه‌ همه‌ با آن‌ مواجه‌ بودند، همه‌ كساني‌ كه‌ به‌ مسئله‌ هويت‌ فرهنگي‌ در شرايط‌ جهاني‌ بودن‌ مي‌انديشيدند: آيا نفوذ تفكر غربي‌ امكان‌ گفتگوي‌ واقعي‌ ميان‌ تمدنها را فراهم‌ مي‌كند؟

پرفسور شايگان‌ در نطق‌ آغازينش‌ در آن‌ كنفرانس‌ به‌ اختصار پارادايم‌ هرمنوتيكي‌ رويارويي‌ بين‌ تمدني‌ را تشريح‌ كرد و ترجيع‌بند گفتمان‌ راجع‌ به‌ گفتگوي‌ ميان‌ فرهنگي‌ را عرضه‌ نمود:

«مقصود ما از ديالوگ‌ ارتباط‌ و همدردي‌ است‌ و مقصود ما از همدردي‌ پذيرش‌ ديگري‌ است‌. چرا كه‌ تنها با پذيرش‌ يكديگر است‌ كه‌ مي‌توانيم‌ “خويشتن‌” بمانيم‌.»

اي‌ نقل‌ قول‌ پيشين‌ (1977) گواه‌ آشكار ماهيت‌ پيچيده‌ فلسفي‌ جستجوي‌ وي‌ براي‌ هويت‌ فرهنگي‌ است‌؛ وي‌ در بسياري‌ از آثارش‌، آن‌ چيزي‌ را تحليل‌ مي‌كند كه‌ مي‌توان‌ «فرآيند ديالكتيكي‌» (در معناي‌ فلسفه‌ آگاهي‌) ناميد كه‌ طي‌ آن‌ خودآگاهي‌ فرهنگي‌ در رويارويي‌ فرهنگ‌هاي‌ پيراموني‌ با تمدن‌ غالب‌ غربي‌ شكل‌ مي‌گيرد.

* پروفسور هانس کولر در ستایش شایگان گفت

بايد توجه‌ داشت‌ كه‌ دو دهه‌ بعد سيد محمد خاتمي‌ در مقام‌ رئيس‌ جمهوري‌ وقت‌ ايران‌، پارادايم‌ گفتگوي‌ تمدنها را در عرصه‌ سياست‌ بين‌المللي‌ مطرح‌ كرد. به‌ پيشنهاد وي‌، مجمع‌ عمومي‌ سازمان‌ ملل‌ سال‌ 2001 را به‌ عنوان‌ سال‌ گفتگوي‌ تمدنها اعلام‌ كرد. مجمع‌ بعداً پروژه‌اي‌ را به‌ ثبت‌ رسانيد كه‌ پيشنهاد نخست‌وزير تركيه‌ و اسپانيا براي‌ «اتحاد تمدنها» بود. همچنين‌ رئيس‌ جمهور خاتمي‌ در دهه‌ 1990 مركزي‌ را براي‌ گفتگوي‌ تمدنها تأسيس‌ نمود.

در اين‌ فاصله‌ ــ دقيقاً از پايان‌ نظم‌ دوقطبي‌ جهاني‌ ــ پارادايم‌ تمدني‌ به‌ بخشي‌ از يك‌ گفتمان‌ خصمانه‌ جديد بدل‌ شد كه‌ با چاپ‌ مقاله‌ ساموئل‌ هانتينگتون‌ «كليد خورد»: برخورد تمدنها؟ (با علامت‌ سؤال‌) در مجله‌ آمريكايي‌  Foreign Affairs  در سال‌ 1993. شايگان‌ در تمايزي‌ آشكار با رويكرد هانتينگتون‌ ــ كه‌ اساساً بر بنياد مفاهيم‌ و پيش‌فرض‌هاي‌ سياسي‌ شكل‌ گرفت‌ ــ الگوي‌ گفتگوي‌ تمدني‌ را بسط‌ و گسترش‌ داد كه‌ از باور مصنوعي‌ عوالم‌ ايستاي‌ تمدني‌ ــ به‌ معناي‌ موجوداتي‌ كه‌ در كنش‌ متقابل‌، حال‌ چه‌ خصمانه‌ و چه‌ صلح‌آميز خارج‌ از انزوا، درك‌ مي‌شوند ـ فراتر مي‌رفت‌. در تأملات‌ فلسفي‌ وي‌، ديالوگ‌ بين‌ فرهنگي‌ صرفاً يك‌ مفهوم‌ فني‌ كه‌ متعلق‌ به‌ مقوله‌ نظريه‌ روابط‌ بين‌الملل‌ باشد، نيست‌. تحليل‌ وي‌ بر بنياد قابليت‌ بين‌ فرهنگي‌ توأم‌ با عمق‌ و غناست‌ كه‌ اين‌ تحليل‌ تقريباً در ميان‌ روشنفكران‌ معاصر همتايي‌ ندارد.

به‌ بار نشستن‌ وي‌ در يك‌ محيط‌ جهان‌وطن‌ و مطالعاتش‌ در بسياري‌ زبان‌هاي‌ ديگر علاوه‌ بر فارسي‌ و فرانسه‌ ــ همانند سانسكريت‌، عربي‌، تركي‌ و انگليسي‌ ــ وي‌ را قادر ساخت‌ تا بر روي‌ مسائل‌ هويت‌ فرهنگي‌ به‌ شكلي‌ ملموس‌ و نه‌ در حالت‌ تفكر انتزاعي‌ تأمل‌ ورزد. تجربه‌هاي‌ پيچيده‌اش‌ از زيست‌ ـ جهان‌هاي‌ متفاوت‌ او را آماده‌ پرسش‌ كرد. او در مسير مطالعاتش‌، در واقع‌ در سفر بين‌ تمدنها، به‌ پرسش‌هايي‌ اساسي‌تر رسيد: پرسش‌هايي‌ از قبيل‌ اصالت‌ رويكردهاي‌ فكري‌ مدرن‌، باور رايج‌ و آموزه‌ سياسي‌ «جوامع‌ چند فرهنگي‌» و به‌ويژه‌ شكل‌گيري‌ هويت‌ در يك‌ شبكه‌ پيچيده‌تر تمدن‌هايي‌ كه‌ خود را در مراحل‌ متفاوتي‌ از بسط‌ و گسترش‌ (دروني‌)شان‌ مي‌يابند، مع‌هذا قصد تعامل‌ دارند ــ چه‌ آمادگي‌ تأييد آن‌ را داشته‌ باشند يا نه‌ ــ تحت‌ تأثير ديگري‌ قرار مي‌گيرند. در اين‌ بافت‌ است‌ كه‌ او مسائل‌ پيچيده‌ مرتبط‌ با رويارويي‌ تمدن‌هاي‌ سنتي‌ با مدرنيته‌ را مورد مطالعه‌ قرار مي‌دهد.

در آغاز 1968 داريوش‌ شايگان‌ متقبل‌ تلاش‌ هرمنوتيكي‌ پژوهش‌ بين‌ فرهنگي‌ مي‌شود كه‌ التزام‌ به‌ ديالوگ‌ بين‌ اسلام‌ و هندوئيزم‌ به‌ غناي‌ آن‌ مي‌افزايد. رساله‌ وي‌ در باب‌ «روابط‌ ميان‌ هندوئيزم‌ و تصوف‌ با تكيه‌ بر مجمع‌البحرين‌ داراشكوه‌» كه‌ در دانشگاه‌ سوربن‌ زير نظر استاد راهنماي‌ وي‌ هانري‌ كربن‌ نوشته‌ شد، وي‌ خاصتاً به‌ مسئله‌ زبان‌ عرفاني‌ مشترك‌ هر دو دين‌ مي‌پردازد، موضوعي‌ كه‌ دوباره‌ در كتابش‌ كه‌ در سال‌ 2003 به‌ زبان‌ فارسي‌ تحت‌ عنوان‌  هندوئيزم‌ و عرفان‌ اسلامي‌ به‌ رشته‌ تحرير درمي‌آورد، بدان‌ مي‌پردازد.

اهميت‌ خاص‌ جستجوي‌ وي‌ براي‌ هويت‌ فرهنگي‌ در عصر مدرنيته‌ به‌ كتاب‌ قديمي‌ ديگري‌ از وي‌ باز مي‌گردد كه‌ در سال‌ 1977 ذيل‌ عنوان‌  آسيا در برابر غرب‌ ظاهر گرديد. در آنجا وي‌ الگوهاي‌ متفاوت‌ ادراكات‌ غربي‌ و شرقي‌ از جهان‌ را تحليل‌ مي‌كند و تلويحاً چهارچوب‌ فلسفي‌ جامعي‌ ــ با تأكيد ويژه‌ بر اينكه‌ چگونه‌ تمدن‌هاي‌ آسيايي‌ تحت‌ تأثير بسط‌ تفكر غربي‌ قرار گرفتند ــ براي‌ ديالوگ‌ شرقي‌، غربي‌ مي‌سازد.

همزماني‌ زيست‌ ـ جهان‌هاي‌ متفاوت‌ نيز نقطه‌ عزيمت‌ شايگان‌ در مسائل‌ هويت‌ فرهنگي‌ در كتابش‌ تحت‌ عنوان‌  اسكيزوفرني‌ فرهنگي‌: جوامع‌ اسلامي‌ در مواجهه‌ با غرب‌ است‌. او زبان‌ بازي‌ مي‌كند و در آغاز كتابش‌ حالت‌ تمدني‌ امور را بدون‌ هيچ‌ توهمي‌ توصيف‌ مي‌كند: «ما كه‌ در پيرامون‌ زاده‌ شده‌ايم‌، در عصر برخورد بلوك‌هاي‌ متفاوت‌ شناخت‌ زندگي‌ مي‌كنيم‌، در نقطه‌اي‌ كه‌ چشم‌ اسفنديار اين‌ جهان‌هاي‌ ناسازگار است‌ گرفتار شده‌ايم‌، جهان‌هايي‌ كه‌ متقابلاً هم‌ يكديگر را دفع‌ مي‌كنند و هم‌ از ريخت‌ مي‌اندازد.» صداقت‌ روشنفكري‌ وي‌ اين‌ اجازه‌ را به‌ او مي‌دهد تا دو شكل‌ خصمانه‌ «بودن‌» را معرفي‌ كند، دو تجربه‌ تاريخي‌ متفاوت‌ كه‌ معهذا دو وجه‌ يك‌ مقوله‌ واحد انساني‌ هستند: تجربه‌ مشترك‌ جهاني‌. نگرش‌ جهاني‌ و ذاتاً فلسفي‌ وي‌، او را قادر مي‌سازد كه‌ از پارادايم‌ ستيزه‌جويي‌ پرهيز كند (كه‌ در حلقه‌ پساـ يازده‌ سپتامبر معمول‌ شده‌ است‌) و اظهار اميدواري‌ نمايد كه‌ در آينده‌ «ديالوگ‌ ميان‌ ساكنان‌ سياره‌ احيا گردد.»

براي‌ اينكه‌ ديالوگ‌ قابل‌ اعتماد و لذا مستمر باشد بايد بر بنياد يك‌ ارزيابي‌ صادقانه‌ يا واقع‌نگر از حقيقت‌ اجتماعي‌ پيچيده‌مان‌ باشد، كه‌ به‌ لحاظ‌ تفاوت‌هاي‌ ميان‌ جهان‌بيني‌ها و نظام‌هاي‌ ارزشي‌ كه‌ در كثرت‌ موجود فرهنگها و تمدنها ديده‌ مي‌شود، داراي‌ اهميت‌ خاصي‌ است‌. نمي‌توان‌ با فرمان‌ محض‌ يك‌ آموزه‌ سياسي‌ تفاوت‌ها را موجه‌ جلوه‌ ساخت‌. وي‌ در كتابش‌ تحت‌ عنوان‌ :

La lumiةre vient de l’Occident: le rإenchantement du monde et la pensإe nomade

به‌ شكلي‌ قانع‌كننده‌، رويكردي‌ را كه‌ بر بنياد نوعي‌ مساوات‌ رياضي‌گونه‌ فرهنگها است‌، رد مي‌كند. در تحليل‌ شايگان‌ مادامي‌ كه‌ آموزه‌ تكثر فرهنگي‌  (multicalturalism) بر چنين‌ پيش‌فرضي‌ نهاده‌ شده‌ است‌، از لايه‌هاي‌ چندگانه‌ آگاهي‌ بشر غافل‌ است‌ و نوع‌ بشر را از خودآگاهي‌ انتقادي‌ دور مي‌كند. نيازي‌ به‌ توضيح‌ نيست‌ كه‌ او تمامي‌ اشكال‌ نژادمحوري‌  (ethnocentrism)  را رد مي‌كند.

شايگان‌ در تمايزي‌ آشكار از اين‌ رويكردهاي‌ ايستا و يك‌ بعدي‌ در قبال‌ تنوع‌ فرهنگي‌، آنچه‌ را كه‌ مي‌توان‌ ساختار گفت‌ ـ و ـ شنودي‌ خودآگاهي‌ و خود ـ تحققي‌ فرهنگي‌ معرفي‌ كرد، طراحي‌ مي‌كند. تاكنون‌ سهم‌ وي‌ در فلسفه‌ ذهنيت‌ فرهنگي‌ را بطور گسترده‌اي‌ تأييد شده‌ است‌. همانطوري‌ كه‌ پروفسور سيد حسين‌ نصر، استاد دانشگاه‌ جورج‌ واشنگتن‌ در گزارشي‌ راجع‌ به‌ كتاب‌  اسكيزوفرني‌ فرهنگي‌ بحق‌ و بجا عنوان‌ كرده‌ است‌ «شايگان‌ پرتوهاي‌ درخشاني‌ بر مباحثي‌ افكنده‌ كه‌ پيشتر به‌ شكلي‌ سطحي‌ در ادبيات‌ رايج‌ لاپوشاني‌ شده‌ بود». هويت‌ فرهنگي‌ و اينكه‌ چگونه‌ در جهاني‌ كه‌ به‌ طور فزاينده‌ به‌ هم‌ وابسته‌ مي‌شود و هويت‌ فرهنگي‌ شكل‌ مي‌گيرد، يكي‌ از اين‌ مباحث‌ است‌. همانطوري‌ كه‌ مي‌دانيم‌ دستاوردهاي‌ دهه‌ اخير نشان‌ مي‌دهد اين‌ موضوع‌ بار مستقيمي‌ بر شانه‌هاي‌ نظام‌ آينده‌ جهاني‌ خواهد نهاد.

ملاقات با آقای ینسن Niels Due Jensen  مدیرعامل شرکت Grand fOs A/S

با شهردار شهر آرهوس، آقای نیکولای وامن Nicolai Wommen

آنچه‌ شايگان‌ به‌ عنوان‌ فضاي‌ انتقال‌  (espace de transmutation)  ميان‌ فرهنگها توصيف‌ مي‌كند در واقع‌ يكي‌ از مهمترين‌ عناصر ديالوگ‌ جهاني‌ است‌. هر فرهنگ‌ (يا تمدني‌) در رويارويي‌ با فرهنگ‌ ديگر (يا فرهنگها ــ به‌ شكل‌ جمع‌ ــ كه‌ در شرايط‌ جهاني‌ شده‌ عالم‌ ما مد نظر است‌) تحت‌ تأثير قرار مي‌گيرد ـ به‌ همان‌ اندازه‌ هم‌ مي‌تواند بر روي‌ بي‌همتايي‌ يا خصوصيت‌ الگويي‌ خويش‌ پافشاري‌ كند. حتي‌ در مورد نگرش‌ انكار آشكار ديگري‌، هويت‌ يك‌ فرهنگ‌ توسط‌ همان‌ «ديگري‌» شكل‌ مي‌گيرد و تعيين‌ مي‌گردد. همانطوري‌ كه‌ شايگان‌ در گفتگويي‌ در سال‌ 2003 در پاريس‌ توضيح‌ مي‌دهد، اين‌  ] حكم‌ [  در مورد همه‌ اشكال‌ ذات‌گرا (يا بنيادگرا)ي‌ خودآگاهي‌ فرهنگي‌ صادق‌ است‌، از جمله‌ خودـنمايي‌ غرب‌ در برابر فرهنگ‌هاي‌ به‌اصطلاح‌ پيراموني‌.

پارادايم‌ برخورد تمدنها تقريباً ــ شخص‌ مي‌تواند بگويد لاجرم‌ ــ در بافت‌ چنين‌ مفاهيم‌ يكپارچه‌ هويت‌ تمدني‌ يا فرهنگي‌ واقع‌ شده‌ است‌. آن‌ به‌ فضل‌ داريوش‌ شايگان‌ است‌ كه‌ در عصر تنش‌هاي‌ فزاينده‌ تقسيمات‌ تمدني‌، در زماني‌ كه‌ تفاوت‌ها اغلب‌ با اغراض‌ سياسي‌ ــ چه‌ بومي‌ چه‌ بين‌المللي‌ و از همه‌ سو، شرق‌ و غرب‌ ــ فوران‌ كرده‌اند، اين‌ داريوش‌ شايگان‌ است‌ كه‌ ما را از سازوكارهاي‌ دروني‌ شكل‌گيري‌ هويت‌ فرهنگي‌ آگاه‌ مي‌كند و ما را قادر مي‌سازد كه‌ توهمات‌ ذات‌گرا و قالب‌واره‌هاي‌ ذهني‌ و خطرناك‌ را دور بياندازيم‌. تنها آگاهي‌ از اين‌ سازوكارهاست‌ كه‌ ما را قادر مي‌سازد تا پارادايم‌ بديل‌ ديالوگ‌ را درك‌ كنيم‌ و اين‌ مستلزم‌ يك‌ افق‌ باز فهميدن‌ به‌ معناي‌ اصيل‌ هرمنوتيكي‌ آن‌ است‌.

پرفسور شايگان‌ با جستجوي‌ پيشين‌ خود براي‌ فهم‌ عميق‌تر از ماهيت‌ و تنش‌ خاص‌ تمدنها جلوتر از زمانه‌ خويش‌ حركت‌ كرده‌ است‌. كار كارستان‌ وي‌ در حوزه‌ هويت‌ فرهنگي‌ و در واقع‌ بصيرت‌ وي‌ نسبت‌ به‌ تمدن‌ جهاني‌، معرفت‌ بين‌المللي‌ وسيعي‌ به‌ او بخشيده‌ است‌. او به‌ مانند مشاور فلسفي‌اش‌ هانري‌ كربن‌ دعوت‌ شد تا در ميتينگ‌ ارزشمند  Eranos  سخن‌ بگويد: يك‌ بحث‌ گروهي‌ فلسفي‌ ــ از سال‌ 1933 ــ كه‌ به‌ مباحث‌ بنيادين‌ مي‌پردازد و از شخصيت‌هاي‌ درخشاني‌ چون‌ ميرچا الياده‌، كارل‌ گوستاو يونگ‌، آدلف‌ پورتمن‌،  Eaisetz Teitaro Suzuki  استقبال‌ كرده‌ است‌. اخيراً در 2006 وي‌ به‌ خاطر رمانش‌  Terre de mirages  كه‌ زندگي‌ در هند دهه‌ 1940 را پيش‌ روي‌ خواننده‌ مي‌گذارد و نشان‌ از درك‌ بي‌نظير مؤلف‌ از تنوع‌ فرهنگي‌ دارد، يك‌ جايزه‌ ارزشمند (ADELF)  را از آنِ خود كرد. تعجبي‌ ندارد كه‌ استاد شايگان‌ به‌ عنوان‌ دبير محترم‌ يك‌ اجلاس‌ ويژه‌ در كنگره‌ بين‌المللي‌ وجودشناسي‌  IX  در اين‌ سال‌ در بارسلن‌ اسپانيا كه‌ در مورد موضوع‌ «فلسفه‌ به‌ عنوان‌ مشخصه‌ جهاني‌ آدمي‌» برگزار شد، پيشنهاد شده‌ بود.

اعطاي‌ نخست‌ جايزه‌ جهاني‌ گفتگو در راستاي‌ فعاليت‌هايي‌ است‌ كه‌ براي‌ گسترش‌ شناخت‌ عمومي‌ و تصديق‌ سهم‌ برجسته‌ شخص‌ مفتخر به‌ دريافت‌ جايزه‌ در فلسفه‌ فرهنگ‌ صورت‌ مي‌گيرد. پرسش‌ آغازين‌ داريوش‌ شايگان‌ كه‌ در كنفرانس‌ تهران‌ در سال‌ 1977 در مورد شرايط‌ امكان‌ گفت‌وشنود مطرح‌ شد، وي‌ را به‌ سمت‌ يك‌ كاوش‌ بين‌ فرهنگي‌ منحصر به‌ فرد در باب‌ ذهنيت‌ فرهنگي‌ سوق‌ داد.

در عين‌ اينكه‌ نقطه‌ عزيمت‌ تجربي‌ وي‌، تحليلي‌ از رويارويي‌ فرهنگ‌ و ملتش‌ با غرب‌ و نگرش‌ جهاني‌ مدرنيته‌ به‌ منزله‌ نماينده‌ غرب‌ بود، او ثابت‌ كرد مي‌تواند پيامدهاي‌ اين‌ رويارويي‌ را براي‌ فرد و روان‌ جمعي‌ در محيط‌هاي‌ فرهنگي‌ متفاوت‌ ترسيم‌ كند و به‌ فرهنگها و تمدن‌هايي‌ كه‌ سرنوشت‌ مشابهي‌ را تجربه‌ كرده‌اند، منتقل‌ نمايد.

به‌ هر حال‌ نتايج‌ وي‌ نه‌ منفي‌گرانه‌ هستند و نه‌ سازنده‌. شناخت‌ عميق‌ وي‌ نه‌ تنها از سنت‌اش‌، بلكه‌ از عقلانيت‌ فلسفي‌ ـ ديني‌ تمدن‌هاي‌ همسايه‌ و دور، به‌ طور بي‌نظيري‌ وي‌ را قادر ساخته‌ تا ابعاد چندگانه‌ ذهنيت‌ فرهنگي‌ و در واقع‌ «لايه‌هاي‌ متكثر آگاهي‌ مدرن‌» را روشن‌ سازد. كارستان‌ ادبي‌ ـ فلسفي‌ وي‌ نمايانگر بي‌نظيرترين‌ ديوان‌ شرقي‌ ـ غربي‌ براي‌ قرن‌ بيست‌ و يكم‌ است‌.

در برهه‌ تاريخي‌ كنوني‌ ــ در زماني‌ كه‌ جهان‌ در معرض‌ خطر درافتادن‌ ميان‌ منازعات‌ مطول‌ در باب‌ مباحث‌ هويت‌ فرهنگي‌ و خودنمايي‌  (Self-assertion)  تمدني‌ است‌ ــ اعطاي‌ جايزه‌ به‌ داريوش‌ شايگان‌، برجسته‌سازي‌ و تصديق‌ سهم‌ بي‌دليل‌ وي‌ در دستگاه‌ فلسفه‌ فرهنگي‌ است‌، نظامي‌ كه‌ امكان‌ تشريح‌ يك‌ پارادايم‌ بديل‌ مبتني‌ بر تعامل‌ صلح‌آميز و وابستگي‌ چند سويه‌ را فراهم‌ مي‌سازد.

به‌ نمايندگي‌ از كميته‌، من‌ پروفسور شايگان‌ را به‌ جايزه‌ جهاني‌ گفتگوي‌ 2009 مفتخر مي‌نمايم‌

بخارا 74- بهمن و اسفند 1388