آملی نوتومب: خانه به دوش فرهنگی /مینو مشیری
درست است كه آمِلى نوتومب به زبان فرانسوى مىنويسد، اما او فرانسوى نيست. بلژيكى است. پدرش ديپلمات بود و آمِلى متولد سال 1967 در شهر كوبه ژاپن است. سفرهاى عديده حرفهاى پدر، آمِلى را به گفته خودش آزار زيادى داد و از او موجودى خانه به دوش فرهنگى ساخت. باز هم به گفته خودش نداشتن ريشه موجب شد كه به نويسندگى روى آورد تا شايد موقعيت چندگانه فرهنگى و هويتِ چند ملتىاش را درك و هضم كند.
اول پاييز، فصلِ از سرگيرى فعاليت ادبى ناشران است. امسال در اروپا ناشران در ماههاى سپتامبر و اكتبر 659 رمان فرانسوى و خارجى به خوانندگان عرضه كردهاند و از اين تعداد فقط ده عنوان، از جمله آخرين رمان آمِلى نوتومب، به تيراژى متجاوز از پنجاههزار نسخه روانه بازار شده است. در اين ميان رمانهاى فرانسوى پيشازند، با اينكه رمانهاى خارجى با 239 عنوان در سال 2009 در مقايسه با سال گذشته اندكى فزونى گرفته است.
سفر زمستانى نام آخرين رمان آمِلى نوتومب است كه به مجرد انتشار در هفتههاى اخيرى كه در اروپا بودم در صدر پرفروشترين رمانها قرار داشت و از قرار معلوم هنوز نيز قرار دارد. آمِلى نوتومب 42 سال دارد و سفر زمستانى هجدهمين رمان اوست. او كه با همان رمان اولش به نام بهداشت قاتل در سال 1992 به شهرت رسيد، در سال سه تا پنج رمان مىنويسد و مىگويد هر روز چهار تا هشت ساعت به كار نويسندگى مىپردازد. آمِلى نوتومب همواره لباس مشكى به تن مىكند. بسيارى از دوستان و آشنايان و خوانندگانش بر اين باورند كه وى براى مخفى داشتن هويت اصلىاش زير البسه سياه پنهان مىشود. اما آمِلى زنى تك بُعدى و تك هويتى نيست. دچار بحرانِ چهل سالگى نيز همانند «نويسندگان» زنِ ما نيز نشده است. او از همان بچگى طوفان درونى را تجربه كرده است. شايد به همين جهت است كه دشوارىهاى عشقى را با چنين شفقت و حساسيتى تشريح مىكند. با فصلهاى كوتاه رمانش و بازى با الفاظ، نوتومب خوانندهاش را وامىدارد تا فراسوى آنچه نوشته است برود.
در سفر زمستانى مردى مىخواهد هواپيمايى را ربوده آن را به برج ايفل بكوبد و منفجر كند، در واقع اين مرد با دشمن درونىاش در نبرد است. شخصيتِ اصلى رمان كه «زوئيل» نام دارد يك قهرمان نيست. او يك ضد قهرمان است؛ سياسى، متهور و رشيد هم نيست. او عاشق است و در پژوهشى نمادين مىخواهد دليل موجهى بر اين عملش پيدا كند. زوئيل در فرودگاه در انتظار سفر هوايىاش نشسته است و مىداند كه خواهد مُرد اما نياز به نوشتن مطلبى دارد كه نيك مىداند كسى فرصت خواندنش را نخواهد داشت. زوئيل مىداند كه دستنويس خود را همراه خواهد برد. با اين احوال خواننده به نوعى وصيتنامه او را در دست دارد و مىخواند. اين وصيتنامه توجيه مىكند زوئيل چگونه به اين تصميم رسيده است.
دوستدارانِ موسيقى مىدانند كه سفر زمستانى نام قطعهايست كه شوبرت تصنيف كرده است. در اين قطعه موسيقى زمستان مترادف با مرگ است. اما در رمان سفر زمستانى آمِلى نوتومب، زمستان تداعى احوالات روحى زوئيل را مىنمايد و مترادفِ دوزخ است.
با اينكه از تحسينكنندگان و دوستداران خانم آمِلى نوتومب نيستم، اين رمان 144 صفحهاى را در طى دو ساعت از روى كنجكاوى خواندم. مجذوب رمان نشدم، اما نثر خوب نوتومب مرا تحت تأثير قرار داد. خيال ترجمه كردن اين رمان را هم ندارم. اين گوى و اين ميدان براى آنهايى كه اين اشتياق را دارند. به احتمال در كشور ما هم پرفروش مىشود…
اما چرا اين رمانِ ميانمايه هفتههاست كه در صدر پرفروشترين رمانها قرار گرفته است؟ تصور مىكنم به خاطر تبليغاتِ بسيار گسترده ناشرش، عكسها و مقالات متعدد در جرايد، نقد و معرفى رمان توسط حرفهاىها، مصاحبههاى تلويزيونى يا در جملهاى كوتاه هر آنچه ناشران ما نمىكنند يا نمىتوانند كنند.
بخارا 73-72، مهر و دی 1388