اسناد محکمه آقا سیدصادق طباطبائی / محمد حسن طباطبائی
ساختار اجتماعى جامعه ايران در چند صده اخير به گونه اى بوده كه هر يك از مجتهدان شيعى با استقلال عمل و بدون نياز به كسب مجوز دولتى به تحرير و ثبت اسناد اقدام مىكردند.
اسناد محكمه آقا سيد صادق طباطبايى جد اعلاى خاندان طباطبايى، مربوط به سالهاى 1284 و 1285 هجرى قمرى در زمره نسخ خطى گران سنگى است كه از منظر تحقيقات و مطالعات اجتماعى – اقتصادى عصر قاجار بسيار باارزش و در عداد منابع بكر محسوب مىشود.
اين اسناد در دو كتابچه با كاغذ روسى و جلد چرمى. اولى متضمن 400 برگ، با ثبت سندى به تاريخ 5 شعبان 1284 ه’. ق. برابر با نوامبر 1868 ميلادى و دومى، مشتمل بر 600 برگ با سندى به تاريخ 25 ذيحجه 1292 ه’. ق. برابر ژوئن 1876 ميلادى آغاز شده است. در هر دو كتابچه بيش از دوهزار قباله به ثبت رسيده كه تاكنون چنين حجمى از اسناد مرتبط به اين سالها در يك مجموعه كمتر ديده شده است.
اين دو كتابچه موروثى ساليان دراز در كتابخانه شخصى نگارنده نگهدارى مىشد تا ابتدا به همّت همكار محقق آقاى اميد رضائى مورد شناسائى قرار گرفت و پس از احراز اهميت و اعتبار آن با توجه به قدمت، اصالت و تنوع اسناد تصميم گرفته شد اسناد يكى از كتابچه ها شامل هشتصد و سى قباله براى استفاده اهل تحقيق و علاقهمندان پژوهش در دوره قاجار در شمارگان معدودى به چاپ برسد – اخيراً يكى از كتابچه هاى مربوط به شيخ فضلالله نورى نيز توسط نشر تاريخ ايران منتشر شده كه مربوط به حد فاصل سالهاى 1303 – 1306 ه’. ق. است، بنابراين اسناد محكمه آقا سيد صادق طباطبايى قديمىترين اسناد از اين دست است كه براى نخستين بار انتشار مىيابد. يادآور مىشوم كه هر دو كتابچه امروزه در سازمان اسناد و كتابخانه ملى ايران حراست مىشود. براى آشنايى بيشتر خوانندگان، شمه اى از مقام و موقعيت طباطبايى را در آن روزگار يادآور مىشويم:
سيد صادق، مجتهد بزرگ و نامدار عصر ناصرى است كه در عصر خود از نفوذ و اعتبار بسيار برخوردار بوده است. فريدون آدميت در كتاب انديشه ترقى مىنويسد: «در طبقه روحانيون، آقا ميرزا صادق عنوان «جناب آقا» داشت و ناصرالدين شاه او را به همان عنوان خطاب مىكرد و يكى از چند علمايى بود كه شاه به ديدن آنان مىرفت و استخارههاى خود را هم پيش آقا سيد صادق مىفرستاد.»
روزنامه شرافت در شماره 64 محرم 1320 ه’. ق. با چاپ تصويرى از آقا سيد صادق مىنويسد: «او مدت شصت سال در دارالخلافه تهران، بلكه تمام محروسه ايران، رئيس بزرگ ملت محسوب مىشد.»
در اينجا بىمناسبت نمىدانم كه اين نوشته را با ذكر خلاصهاى از مقاله مرحوم عبدالحسين سارى اصلانى به نقل از راهنماى كتاب، شماره 8 – 10، آبان – دى 1349 صص 644 – 648 به مديريت استاد ايرج افشار به پايان ببرم و براى همه سالكان و درگذشتگانِ رهرو طريقتِ آزادگى و مروّت، آرامش و شادى روح و روان مسئلت نمايم. با هم اين مقاله را مىخوانيم.