آدمیت تاریخ نگاری فرهیخته و ملی / دکتر ناصر تکمیل همایون

 درآمد

      نگارنده اين نوشتار هيچگاه افتخار گفت‏ وگوى با روانشاد فريدون آدميت را نداشته ‏ام. شايد يكى، دو دفعه ايشان را در زمانى كه دانشجوى مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعى بودم، از دور ديدم كه جوانى آرام و باريك اندام و با عينك بود و گويا پس از ملاقات با استاد فرزانه مرحوم دكتر غلام‏حسين صديقى، از مؤسسه خارج مى‏شد. آن زمان هنوز فريدون آدميت براى همگان شناخته شده نبود. اما آنچه در اين گفتار آمده، برداشتى از كتابهاى بسيار سودمند ايشان است كه البته با داوريها و پاره ‏اى نكات منقول دوستان و همكاران گرانمايه، آميخته شده است.

     فريدون آدميت در سال 1299 خورشيدى، يعنى همان سال كه كودتاى سياه سيدضياء و رضاخان ميرپنج با ترتيبات شكل يافته كارگزاران بريتانيا و توافق نظام جديد شوروى، مشروطه «دموكراتيك» نوپاى ايران را زير سلطه ديكتاتورى و به مرور استبداد مطلق قرار داد، تولد يافت و گويى دفاع از حقانيت نهضت ملى مشروطه ايران بر عهده آن نوزاد نهاده شد. فريدون آدميت فرزند عباسقلى قزوينى مشهور به آدميت (به دليل بنيان نهادن جامع آدميت) است و از همان كودكى در محيط سياست و علم و گفت‏ وگوهاى موافق و مخالف، تربيت مى‏يافت و تحصيلات متوسطه او در دبيرستان دارالفنون پايان گرفت و چه بسا انديشه نگارش كتاب اميركبير و ايران از بركات تحصيل در دارالفنون و راهنمايى‏هاى مرحوم محمود محمود (= محمود پهلوى) باشد و به گمان نگارنده شايد داورى‏هاى فريدون آدميت درباره سيد حسن تقى‏ زاده نيز كم‏وبيش بى‏رابطه با فريدون جوان و محمود كاردان عقيده ‏مند، مؤلف تاريخ روابط سياسى ايران و انگليس، نباشد. بهرحال آدميت پيش از ورود به دانشگاه، پدر را از دست داد؛ اما با پشت‏كار كامل تحصيلات خود را در رشته حقوق و علوم سياسى دانشگاه تهران به پايان رساند و در سال 1321 خورشيدى در سن 21 سالگى به اخذ درجه ليسانس (كارشناسى) نائل شد و پايان‏نامه او درباره اميركبير بود كه با عشق و علاقه تمام به نگارش درآمد و به مرور افزوده‏ هايى پيدا كرد و اگر آدميت فقط همين يك كتاب را نوشته بود، بازهم در زمره مورخان درجه اول ايران به شمار مى‏رفت.

      آدميت در سال 1319 به استخدام وزارت امور خارجه ايران درآمد و گويا در همين زمان‏ها با صادق هدايت و مرحوم شهيد نورايى و برخى از روشنفكران آمدوشدهايى داشت. و در زمان انجام وظيفه در انگلستان، دوره دكترى خود را در رشته تاريخ و فلسفه سياسى، پس از پنج سال در مدرسه عالى علوم سياسى و اقتصاد به پايان رساند و به ميهن بازگشت و آماده خدمت گرديد.

 بنيان‏هاى فكرى و عقيدتى‏

     با مقدمه پيش‏گفته، معلوم است كه آموزش‏هاى خانوادگى و تعلقات سياسى و پاره‏اى روابط (از آن ميان همكارى عباسقلى خان با مرحوم سيد جعفر مشيرالدوله) و گرايش‏هاى خاص فراماسونى پدر و دوستان او، به مصداق العلم فى الصغر كالنقش فى‏الحجر در وجدان علمى آن روانشاد تأثير گذاشته است و از طريق استادان ايرانى آزاده و ميهن‏دوست، صبغه‏هاى استقلال‏گرايانه ملى و آزاديخواهانه و مدرن پيدا كرده كه در كتاب اميركبير و ايران انعكاس يافته است.

     عامل ديگر شغل آدميت در وزارت امور خارجه است و وى را با اسناد و مداركى آشنا مى‏سازد كه در آن روزگار در اختيار همه كس قرار نمى‏گرفت. در اين باره با نبودن ابزار و وسايل فنى جديد مطالعاتى، بى هيچ ترديد، كوشش‏هاى فريدون آدميت فوق‏العاده قابل ارزش به شمار مى‏رود. ما فقط چند مورخ انگشت شمار داريم كه از اين موهبت برخوردارى داشته‏اند.

     عامل سوم تحصيلات علمى آدميت در خارج از كشور (انگلستان) و آشنايى با تاريخ‏نگارى علمى اروپايى و دور شدن از گمان‏زنى‏ها و اباطيل‏نگاريهايى است كه گاه فرهيختگان ما هم به آن گرفتار هستند. خوشبختانه آدميت اسير نوع ديگر ايدئولوژى‏هاى خيالى و تحميلى هم نشد و در همين بند بايد اضافه كرد كه زبان‏هاى خارجى كه آدميت مى‏دانست، به وى قدرت داده بود كه آثار معتبر خارجيان را درباره تاريخ ايران مطالعه كند و مشرب وسيع‏ترى را حاصل نمايد كه نصيب همه كس نمى‏شود.

     عامل ديگر، اختصاص دادن مطالعات تاريخى به يك دوره مشخص و پرهيز از پرداختن به دوره‏ها و موضوعات پراكنده و بريده از تاريخ معاصر، به آدميت توان ريزه‏يابى‏هاى بيشترى داده است و به قول خودش او را در ورطه «علامگى» قرار نداده است. اما چند مسأله ديگر در ارتباط با همين بند:

     يكى از خصلت‏هاى تاريخ‏نگارى مورخان ايرانى داشتن خاستگاه ادبى است. از مرحوم عباس اقبال آشتيانى، مرحوم رشيد ياسمى تا مرحوم دكتر سيد جعفر شهيدى، حتى به نوعى مرحوم كسروى (با خاستگاه دينى). آدميت داراى خاستگاه اجتماعى و سياسى بود و با ديگر استادان فرق داشت و در اين مورد به قدرى دقيق و محتاط رفتار مى‏كرد كه ويژگى تاريخ‏نگارى علمى و داشتن خاستگاه علم تاريخ (= فلسفه سياسى) در اكثر نوشته‏هاى او برجستگى يافته است. آدميت در پيوند فلسفه سياسى با جوهر تحقيقات تاريخى بيان مى‏دارد: «تاريخ سياسى و فلسفه سياسى را معمولاً مجزا از هم مطالعه مى‏كنند. اما اگر جوهر فلسفه سياسى، مسأله ماهيت و تنظيم قدرت باشد و جوهر تاريخ سياسى مسأله به كار بستن قدرت، تاريخ سياسى و فلسفه سياسى الزاماً بهم پيوند خورده، چنانكه ابهامات فلسفه سياسى را حوادث و واقعيات سياسى مى‏توانند روشن نمايند و حادثه‏هاى سياسى بدون زمينه فكرى آنها قابل درك و سنجش نيستند.» (مجلس اول و بحران آزادى، ص 13).

     دومين خصلت وى، كم‏جوشى و تنهايى و شركت نكردن در مجالس و محافل علمى و دوستانه بود. مرحوم استاد زرياب خويى، مرحوم استاد زرين‏كوب، اهل تحقيق و تتبع كامل بودند و آثارشان بر اين امر دلالت مى‏كند. مرحوم عباس اقبال اهل حشر و نشر بود. همه آن بزرگان اهل نشست و گفت‏وگو و بزم‏هاى ادبى و فرهنگى هم بودند و با همكاران و شاگردان خود مراودات علمى و دوستانه داشتند. اما مرحوم فريدون آدميت جز با افرادى خاص (و زمان‏هاى مشخص) گويا با ديگر كسان مراوده و رابطه نداشت، نگارنده در نوشته‏ها و تحليل‏هاى علمى آدميت انسان دوستى و مردمى بودن، ميهن‏دوستى، استقلال خواهى، شيفتگى به دموكراسى را كاملاً احساس مى‏كنم. حتى هوادارى او از نهضت ملى ايران و دكتر مصدق مشهود است. وى دشمنى‏هاى خود با استعمار و استعمارگران و اقدامات آنها عليه ايران و فرهنگ و اعتقادات ايرانى (از جمله مذهب‏تراشيها) را به خوبى تبيين كرده است، اما به علت دورى از جامعه و اهل تاريخ و چه بسا دور ماندن از دانشگاه‏هاى ايران و عدم تدريس و تعليم مستقيم، و تنگ‏نظرى‏هاى فكرى و عقيدتى و سياسى كه متأسفانه در جامعه ما وجود دارد، آن‏سان كه بايد، و به روشنى حق آدميت است، از بلندآوازگى عادلانه نصيبى نبرده است. و بسيار كسان عليه او مطالب گوناگون نوشته‏اند و نسبت‏هاى ناروا به او داده‏اند و وى هيچگاه فرصت دفاع از خود را به دست نياورده و چه‏بسا نخواسته است از خود دفاع كند.

     به همين دليل تبيين وسيع و دقيق نظريات آدميت و ديدگاه‏هاى تاريخى او را بايد به زمان‏هاى بعد محوّل كرد كه حب و بغض‏هاى سياسى و فكرى شدت كمترى داشته باشند. شايد به اين بحث دوباره بازگرديم.

 تأليفات فريدون آدميت‏

     نگاهى گذرا به آثار مرحوم آدميت، بهتر از هر داورى به شخصيت و انديشه‏هاى او دلالت دارد.

     تأليفات فريدون آدميت را در چند نوع مى‏توان قرار داد:

     نخست كتاب‏هايى كه درباره شخصيت‏هاى برجسته سياسى و حكومتى و فكرى ايران نوشته است. چون اميركبير و ايران كه به گمان نگارنده، همان سان كه پيشتر هم اشاره شد، بهترين اثر علمى و تاريخى درباره اميركبير و شرايط اجتماعى و سياسى زمان اوست و با آنكه كتاب ميرزا تقى خان اميركبير تأليف مرحوم عباس اقبال از اهميت فوق‏العاده‏اى برخوردار است (هر چند ناتمام مانده است) اما كتاب اميركبير و ايران (خوارزمى، 1354) كامل‏تر و دقيق‏تر از همه پژوهش‏هايى است كه درباره آن مرد بزرگ تاريخ ايران فراهم آمده است.

    كتاب دوم، درباره ميرزا حسين خان مشيرالدوله سپه‏سالار است كه با عنوان انديشه ترقى و حكومت قانون عصر سپه‏سالار (خوارزمى، 1351) انتشار يافته و شيوه‏هاى آشنايى ايرانيان را با قانون و قانون‏گرايى به خوبى نشان داده است. اين كتاب با آنكه در موضوع خود (شناخت سپه‏سالار) پژوهشى ممتاز است، به گمان نگارنده در حد كتاب اميركبير و ايران نيست.

     كتاب سوم، انديشه‏هاى ميرزا فتحعلى آخوندزاده (خوارزمى، 1349) كه پژوهشى ارزنده و منحصر به فرد است كه البته كم‏گويى‏ها و جانبدارى‏هايى در آن به چشم مى‏خورد كه براى محققان تاريخ معاصر، اين كتاب همانند كتاب اميركبير و ايران قابل پذيرش نيست.

     كتاب چهارم، انديشه‏هاى ميرزا آقاخان كرمانى (طهورى، 1346)، به خوبى انديشه‏ها و رفتارهاى سياسى و مبارزاتى ميرزا آقاخان و شيخ احمد روحى را نشان مى‏دهد و درباره تاريخ‏نگارى ميرزا آقاخان (آيينه سكندرى) آگاهى‏هاى زيادى ارائه شده است، اما بعضى نوشته‏ها و گفته‏هاى مرحوم آقاخان كرمانى (كه نشان دهنده خط و ربط اوست) حذف شده و به همين دليل خواننده به شناخت كامل و بى‏طرفانه دسترسى نمى‏يابد. از اين رو برخى از پژوهشگران تاريخ معاصر اعتقاد ورزيده‏اند كه آدميت، فتحعلى خان و ميرزا آقاخان مورد قبول خود را معرفى كرده است.

     كتاب پنجم، انديشه‏هاى طالبوف تبريزى (دماوند، 1363)، به عقيده نگارنده با اعتدال كامل تأليف شده و چهره واقعى و انديشه‏هاى اصيل آن رادمرد آذربايجانى را به هم‏ميهنان ايرانى نشان داده است.

     اما نوع دوم تأليفات مرحوم آدميت درباره مشروطه و مشروطه‏خواهى است كه بى‏هيچ‏ترديد در حداعلاى بهترين اسنادتحقيقاتى درباره شناخت مشروطيت‏ايران است.

     اولين كتاب، فكر آزادى و مقدمه نهضت مشروطيت ايران (سخن، 1360) است. در اين كتاب كه مفصل هم نيست، ريشه‏هاى اجتماعى و تاريخى مشروطه‏خواهى ايرانيان، تبيين و تفسير شده كه در زمان خود بسيار سودمند بود.

     دومين كتاب، فكر دموكراسى اجتماعى در نهضت مشروطيت ايران (پيام، 1363) است. در قسمت اول آن، دموكراسى اجتماعى و فرقه‏هاى اجتماعيون و مسائل دموكراسى اجتماعى، حركت دهقانى و سياست مجلس اول، ترقى فكر دموكراسى اجتماعى، كارنامه فرقه دموكرات ايران مورد تحقيق قرار گرفته و در قسمت دوم كتاب از رسول‏زاده به گونه انديشه‏گر سوسيال دموكراسى گفت‏وگو شده است.

     سومين كتاب، ايدئولوژى نهضت مشروطيت ايران (سخن، 1340) است. در جلد اول اين كتاب شكست اصلاحات، تشكل نهضت مشروطه‏خواهى، فلسفه اجتماعى و سياسى عصر حكومت ملى مورد بحث قرار گرفته و در جلد دوم كه به عنوان مجلس اول و بحران آزادى (روشنگران، بى‏تا) انتشار يافته، از اعتلاى مجلس ملى، بحران آزادى (مجلس در تزلزل و تنزل) سخن به ميان آمده است. در تهيه هر دو جلد اين كتاب، آدميت از دقيق‏ترين اسناد و رسائل موجود استفاده كرده است.

     اما نوع سوم كارهاى علمى آدميت كه با همكارى سركار خانم دكتر هما ناطق انجام يافته، جمع‏آورى اسناد و مدارك تاريخى درباره دوره قاجاريه است كه در آن افكار اجتماعى و سياسى و اقتصادى ايرانيان به محك شناخت درآمده است. نخستين اثر افكار اجتماعى و سياسى و اقتصادى در آثار منتشر نشده دوران قاجار (آگاه، 1356) است كه در هشت بخش و پنج ضميمه به شرح زير ارائه شده است:

     سياست در اندرزنامه‏ها، ناسازگارى عقايد و آرا در رساله‏هاى سياسى، ترقى‏خواهى و انتقاد اجتماعى و سياسى، پيش‏درآمد حركت اعتراض، مجلس مصلحت‏خانه، قانون و كارنامه آن، عقايد اقتصادى و مسائل پول و ماليه، طبقه بازرگانان، هشيارى اجتماعى و مجلس وكلاى تجار، مردم و مجلس تحقيق مظالم.

     اما ضمائم: رساله سياسى به قلم ميرزا محمد حسين خان دبيرالملك، دستورالعمل حكام ولايات (1)، دستورالعمل حكام ولايات (2)، رساله در حقوق ادارى ايران، كتابچه در آيين ملكدارى و برخى مسائل اجتماعى.

    مرحوم آدميت با مراجعه به مجموعه‏هاى اسناد و مدارك خطى، جزوه‏ها و رساله‏هاى موجود در كتابخانه‏هاى كشور، كتاب بسيار ارزنده خود را با همكارى خانم ناطق فراهم آورده است و اگر شرايط زمان ايجاب مى‏كرد، بى‏ترديد اين نوع پژوهش و گردآورى و تحليل مى‏توانست به چندين جلد برسد و محققان تاريخ معاصر ايران را سودمنديهاى بسيار رساند.

    نوع آخر كارهاى علمى آدميت، مجموعه مقالات است با عنوان مقالات تاريخى (شبگير، 1352) و همان با ويرايش دوم (دماوند، 1362) كه دانشجويان رشته تاريخ را بسيار فايده رسانده است. مقاله «سير تاريخ‏نويسى در ايران» (سخن، 1346)، «آشفتگى در فكر تاريخى» (جهان انديشه، 1360)، شورش بر امتيازنامه رژى (پيام، 1360)، سرنوشت قائم‏مقام (سخن، 1346) و مقالات ديگر، كه نشان‏دهنده استمرار كارها و تلاش‏هاى علمى آدميت به شمار مى‏رود. مرحوم آدميت كتاب ديگرى هم به عنوان تاريخ فكر از سومر تا يونان و روم (روشنگران، 1375) به چاپ رسانده كه متأسفانه نگارنده هنوز آن را نخوانده‏ام. ناگفته نماند كه آدميت سالها درباره مجمع‏الجزاير بحرين تحقيق و بررسى مى‏كرد و سندهاى بسيارى گردآورده بود كه در جمع دلالت بر حق مالكيت ايران دارند. وى در دوره اقامت خود در امريكا به زبان انگليسى آن اسناد را با تحليل علمى زير عنوان جزاير بحرين تحقيق در تاريخ ديپلماسى و حقوق بين‏الملل در نيويورك به سال 1955 انتشار داد.

 سخن پايانى‏

     بحث درباره همه آثار آدميت و تحليل آنها به يك يا چند رساله كامل دكترى نيازمند است كه حتماً روزى انجام خواهد يافت. داورى‏هاى علمى درباره آثار آدميت كه بتواند رضايت همه را جلب كند، در شرايط كنونى امكان‏پذير نيست. آدميت بى‏ترديد به سوسيال دموكراسى تمايل داشته است. سوسياليسم آن روزگار و دموكراسى و مردم‏سالارى هنوز هم از خواسته‏هاى فرهيختگان جامعه است.

     آدميت به جدايى هر قشر متشكل سياسى و فكرى و مذهبى از حكومت كردن بر كليت جامعه اعتقاد دارد، اما اين امر به گونه تلاش ضدمذهبى بروز نكرده است. وى با داشتن اين گرايش، و گرايش خاندانى سوسيال دموكراسى (و فراماسونيسم عباسقلى خان و ملكم خان) در دامن انديشه‏هاى ضدملى همسايگان فروپاشيده شمالى گرفتار نشده بود و خوشبختانه در دام ارتجاع سلطنتى مستبد نيز قرار نداشت. گويند كه زمان سفارت در هند رفتارهايى از خود نشان داده بود كه سفير امريكا و اعضاى سفارتخانه پى برده بودند كه وى با سياست‏هاى «اعليحضرت» موافقت ندارد. در مورد خيانتى كه شاه سابق در جدايى بحرين از ايران انجام داد، آدميت با ارائه كتاب بحرين و اسناد و مدارك صحيح به شاه تقاضاى «خيمه‏شب بازى رفراندم قهوه‏خانه‏اى» شهر منامه را (با شركت نماينده ايتاليايى سازمان ملل آقاى گيچياروى) از آغاز باطل دانست و شاه با عصبانيت از او خواست كه فوراً تقاضاى بازنشستگى كند. آدميت هم فوراً به وزارت خارجه نوشت «تقاضاى بازنشستگى دارم» و مفتخرانه خانه‏نشين شد. به همان سال كه روان‏شاد داريوش فروهر در پهنه سياست و عمل، با جدايى بحرين از سرزمين مادرى خود (ايران) طى اعلاميه‏اى مخالفت كرد و چهار سال در گوشه‏هاى زندان نظام سلطنتى روزگار گذراند.

     آدميت از نهضت ملى ايران، دموكراسى و مردم‏سالارى، دكتر مصدق با تجليل ياد مى‏كرد. نسبت به استاد بزرگوار ما مرحوم دكتر غلام‏حسين صديقى همواره احترام فوق‏العاده قائل بود. آدميت با هر نوع استبداد مخالف بود چه استبداد سلطنتى و چه غيرسلطنتى، چه فردى چه جمعى (= ديكتاتورى پرولتاريا)، چه گروهى و چه حزبى، هر شكل استبداد را فسادانگيز مى‏دانست. در نگارش‏هاى خود نيز آزادانديش بود، به كسى باج نمى‏داد. رمان‏نويس و قصه‏گو و سياست پيشه نبود كه تاريخ را از آن ديدگاه بنويسد. او مورخ بود و تاريخ را به عنوان علم حركت و تحول جامعه بررسى مى‏كرد.

     آدميت در دانشگاه تدريس نمى‏كرد اما با نوشته‏هاى خود دانشجويان را در مسير افكار تاريخى قرار مى‏داد. در آغاز مقاله يادآور شدم كه شايد دوباره به موضوع حُب و بغض بازگردم. ممكن است بسيارى ديگر نقدهاى دقيق‏ترى نسبت به آدميت و كارهاى علمى وى داشته باشند. نگارنده آنچه درباره ايشان مى‏دانستم و خوانده و شنيده بودم بيان كردم كه بى‏شك كامل نمى‏تواند باشد ولى در پايان اختلاف اساسى جناح‏هايى از اهل سياست با ايشان در مورد مشروطيت و وابستگى به آن است. اين امر هنوز هم به علت در دست نبودن همه اسناد و مدارك و غلبه احساسات مبتنى بر حب و بغض، كاملاً روشن نيست و نمى‏توان سخن نهايى را بر زبان آورد. در اين مورد از خود فريدون آدميت شهادت مى‏طلبم كه در اوج قدرت رژيم سلطنت استبدادى آريامهرى (حزب رستاخيز) نوشت:

     «نهضت مشروطه‏خواهى، حركت اجتماعى و سياسى بسيار مهمى بود. تغيير در منطق ترقى، آرمان آزادى و استقلال. البته مشروطه پارلمانى نوبنياد، نه كامل بود و نه بنيادهايش تكامل يافته. مشروطگى دستگاه مكانيكى و خلق‏الساعه نيست. ارگانيك و تحول‏پذير است. در جريان تاريخ عوامل مى‏بايست كه بنيادهاى مشروطه را نيرو بخشد تا مشروطگى در تحول تكاملى رشد يابد. در تضاد آن امكان داشت عوامل ديگرى آن را از حركت بازدارند و بر حيات پارلمان ملى ضربات مهلك وارد آيد.» (مجلس اول و بحران آزادى، ص 25 – 24).

     يكى از دلايل ظهور انقلاب 1357 آسيب‏هايى بود كه مشروطه و دموكراسى ايران را ناتوان كرده بود و استبداد با وابستگى‏هاى خود حقوق ملى و پارلمانى ايران را از ميان برده بود. آدميت با بينش علمى و تحليل تاريخى خود به اين مسائل توجه داشت و اگر امروز درباره او سكوت شود يا از او بدان سان كه بايد تجليل به عمل نيايد و در زمره «چهره‏هاى ماندگار» قرار بگيرد يا نگيرد، بهرحال در آينده فريدون آدميت در زمره مورخان نامدار ايران شناخته خواهد شد و از تأليفات تاريخى او نقد علمى به عمل خواهد آمد، به همان سان كه امروز ما از آثار گذشتگان نقد علمى به عمل مى‏آوريم و تأليفات همه آن بزرگواران را، «ميراث ملى و فرهنگى» ايران به شمار مى‏آوريم.

     آدميت را در دوره «شاهنشاهى» وادار به بازنشستگى كردند و در دوره جديد حقوق بازنشستگى او را قطع كردند. اما وى كه در آغاز پيروزى انقلاب «عضويت كانون نويسندگان ايران» را پذيرفته بود، و در فكر تأسيس حزب «سوسيال دموكراسى» بود نشان مى‏دهد، كه او نيز به رهايى ميهن از قيد استبداد وابسته سلطنتى اميد بسته بود. و صدافسوس كه در بهار انقلاب از دانش و بينش و آگاهى سياسى و ديپلماسى وى استفاده به عمل نيامد. در پايان مى‏خواهم اين جمله را اضافه كنم كه اگر در آينده كسانى از فريدون آدميت نفياً يا ايجاباً سخن به ميان آوردند بدانند، نگارنده اين مقاله كه هيچگاه با آدميت حشر و نشرى نداشته، به عنوان «دانشجويى سالخورده و ناتوان» همواره خواننده و آموزش گرفته از آثار وى بوده و بى هيچ چشمداشت و يا پروا، از وى قدرشناسى مى‏كند و جايگاه فرهنگى وى را ارج مى‏نهد و اين كوچكترين سپاس از دانشى مرد تاريخ معاصر ايران است.