آدمیت تاریخ نگاری فرهیخته و ملی / دکتر ناصر تکمیل همایون
درآمد
نگارنده اين نوشتار هيچگاه افتخار گفت وگوى با روانشاد فريدون آدميت را نداشته ام. شايد يكى، دو دفعه ايشان را در زمانى كه دانشجوى مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعى بودم، از دور ديدم كه جوانى آرام و باريك اندام و با عينك بود و گويا پس از ملاقات با استاد فرزانه مرحوم دكتر غلامحسين صديقى، از مؤسسه خارج مىشد. آن زمان هنوز فريدون آدميت براى همگان شناخته شده نبود. اما آنچه در اين گفتار آمده، برداشتى از كتابهاى بسيار سودمند ايشان است كه البته با داوريها و پاره اى نكات منقول دوستان و همكاران گرانمايه، آميخته شده است.
فريدون آدميت در سال 1299 خورشيدى، يعنى همان سال كه كودتاى سياه سيدضياء و رضاخان ميرپنج با ترتيبات شكل يافته كارگزاران بريتانيا و توافق نظام جديد شوروى، مشروطه «دموكراتيك» نوپاى ايران را زير سلطه ديكتاتورى و به مرور استبداد مطلق قرار داد، تولد يافت و گويى دفاع از حقانيت نهضت ملى مشروطه ايران بر عهده آن نوزاد نهاده شد. فريدون آدميت فرزند عباسقلى قزوينى مشهور به آدميت (به دليل بنيان نهادن جامع آدميت) است و از همان كودكى در محيط سياست و علم و گفت وگوهاى موافق و مخالف، تربيت مىيافت و تحصيلات متوسطه او در دبيرستان دارالفنون پايان گرفت و چه بسا انديشه نگارش كتاب اميركبير و ايران از بركات تحصيل در دارالفنون و راهنمايىهاى مرحوم محمود محمود (= محمود پهلوى) باشد و به گمان نگارنده شايد داورىهاى فريدون آدميت درباره سيد حسن تقى زاده نيز كموبيش بىرابطه با فريدون جوان و محمود كاردان عقيده مند، مؤلف تاريخ روابط سياسى ايران و انگليس، نباشد. بهرحال آدميت پيش از ورود به دانشگاه، پدر را از دست داد؛ اما با پشتكار كامل تحصيلات خود را در رشته حقوق و علوم سياسى دانشگاه تهران به پايان رساند و در سال 1321 خورشيدى در سن 21 سالگى به اخذ درجه ليسانس (كارشناسى) نائل شد و پاياننامه او درباره اميركبير بود كه با عشق و علاقه تمام به نگارش درآمد و به مرور افزوده هايى پيدا كرد و اگر آدميت فقط همين يك كتاب را نوشته بود، بازهم در زمره مورخان درجه اول ايران به شمار مىرفت.
آدميت در سال 1319 به استخدام وزارت امور خارجه ايران درآمد و گويا در همين زمانها با صادق هدايت و مرحوم شهيد نورايى و برخى از روشنفكران آمدوشدهايى داشت. و در زمان انجام وظيفه در انگلستان، دوره دكترى خود را در رشته تاريخ و فلسفه سياسى، پس از پنج سال در مدرسه عالى علوم سياسى و اقتصاد به پايان رساند و به ميهن بازگشت و آماده خدمت گرديد.
بنيانهاى فكرى و عقيدتى
با مقدمه پيشگفته، معلوم است كه آموزشهاى خانوادگى و تعلقات سياسى و پارهاى روابط (از آن ميان همكارى عباسقلى خان با مرحوم سيد جعفر مشيرالدوله) و گرايشهاى خاص فراماسونى پدر و دوستان او، به مصداق العلم فى الصغر كالنقش فىالحجر در وجدان علمى آن روانشاد تأثير گذاشته است و از طريق استادان ايرانى آزاده و ميهندوست، صبغههاى استقلالگرايانه ملى و آزاديخواهانه و مدرن پيدا كرده كه در كتاب اميركبير و ايران انعكاس يافته است.
عامل ديگر شغل آدميت در وزارت امور خارجه است و وى را با اسناد و مداركى آشنا مىسازد كه در آن روزگار در اختيار همه كس قرار نمىگرفت. در اين باره با نبودن ابزار و وسايل فنى جديد مطالعاتى، بى هيچ ترديد، كوششهاى فريدون آدميت فوقالعاده قابل ارزش به شمار مىرود. ما فقط چند مورخ انگشت شمار داريم كه از اين موهبت برخوردارى داشتهاند.
عامل سوم تحصيلات علمى آدميت در خارج از كشور (انگلستان) و آشنايى با تاريخنگارى علمى اروپايى و دور شدن از گمانزنىها و اباطيلنگاريهايى است كه گاه فرهيختگان ما هم به آن گرفتار هستند. خوشبختانه آدميت اسير نوع ديگر ايدئولوژىهاى خيالى و تحميلى هم نشد و در همين بند بايد اضافه كرد كه زبانهاى خارجى كه آدميت مىدانست، به وى قدرت داده بود كه آثار معتبر خارجيان را درباره تاريخ ايران مطالعه كند و مشرب وسيعترى را حاصل نمايد كه نصيب همه كس نمىشود.
عامل ديگر، اختصاص دادن مطالعات تاريخى به يك دوره مشخص و پرهيز از پرداختن به دورهها و موضوعات پراكنده و بريده از تاريخ معاصر، به آدميت توان ريزهيابىهاى بيشترى داده است و به قول خودش او را در ورطه «علامگى» قرار نداده است. اما چند مسأله ديگر در ارتباط با همين بند:
يكى از خصلتهاى تاريخنگارى مورخان ايرانى داشتن خاستگاه ادبى است. از مرحوم عباس اقبال آشتيانى، مرحوم رشيد ياسمى تا مرحوم دكتر سيد جعفر شهيدى، حتى به نوعى مرحوم كسروى (با خاستگاه دينى). آدميت داراى خاستگاه اجتماعى و سياسى بود و با ديگر استادان فرق داشت و در اين مورد به قدرى دقيق و محتاط رفتار مىكرد كه ويژگى تاريخنگارى علمى و داشتن خاستگاه علم تاريخ (= فلسفه سياسى) در اكثر نوشتههاى او برجستگى يافته است. آدميت در پيوند فلسفه سياسى با جوهر تحقيقات تاريخى بيان مىدارد: «تاريخ سياسى و فلسفه سياسى را معمولاً مجزا از هم مطالعه مىكنند. اما اگر جوهر فلسفه سياسى، مسأله ماهيت و تنظيم قدرت باشد و جوهر تاريخ سياسى مسأله به كار بستن قدرت، تاريخ سياسى و فلسفه سياسى الزاماً بهم پيوند خورده، چنانكه ابهامات فلسفه سياسى را حوادث و واقعيات سياسى مىتوانند روشن نمايند و حادثههاى سياسى بدون زمينه فكرى آنها قابل درك و سنجش نيستند.» (مجلس اول و بحران آزادى، ص 13).
دومين خصلت وى، كمجوشى و تنهايى و شركت نكردن در مجالس و محافل علمى و دوستانه بود. مرحوم استاد زرياب خويى، مرحوم استاد زرينكوب، اهل تحقيق و تتبع كامل بودند و آثارشان بر اين امر دلالت مىكند. مرحوم عباس اقبال اهل حشر و نشر بود. همه آن بزرگان اهل نشست و گفتوگو و بزمهاى ادبى و فرهنگى هم بودند و با همكاران و شاگردان خود مراودات علمى و دوستانه داشتند. اما مرحوم فريدون آدميت جز با افرادى خاص (و زمانهاى مشخص) گويا با ديگر كسان مراوده و رابطه نداشت، نگارنده در نوشتهها و تحليلهاى علمى آدميت انسان دوستى و مردمى بودن، ميهندوستى، استقلال خواهى، شيفتگى به دموكراسى را كاملاً احساس مىكنم. حتى هوادارى او از نهضت ملى ايران و دكتر مصدق مشهود است. وى دشمنىهاى خود با استعمار و استعمارگران و اقدامات آنها عليه ايران و فرهنگ و اعتقادات ايرانى (از جمله مذهبتراشيها) را به خوبى تبيين كرده است، اما به علت دورى از جامعه و اهل تاريخ و چه بسا دور ماندن از دانشگاههاى ايران و عدم تدريس و تعليم مستقيم، و تنگنظرىهاى فكرى و عقيدتى و سياسى كه متأسفانه در جامعه ما وجود دارد، آنسان كه بايد، و به روشنى حق آدميت است، از بلندآوازگى عادلانه نصيبى نبرده است. و بسيار كسان عليه او مطالب گوناگون نوشتهاند و نسبتهاى ناروا به او دادهاند و وى هيچگاه فرصت دفاع از خود را به دست نياورده و چهبسا نخواسته است از خود دفاع كند.
به همين دليل تبيين وسيع و دقيق نظريات آدميت و ديدگاههاى تاريخى او را بايد به زمانهاى بعد محوّل كرد كه حب و بغضهاى سياسى و فكرى شدت كمترى داشته باشند. شايد به اين بحث دوباره بازگرديم.
تأليفات فريدون آدميت
نگاهى گذرا به آثار مرحوم آدميت، بهتر از هر داورى به شخصيت و انديشههاى او دلالت دارد.
تأليفات فريدون آدميت را در چند نوع مىتوان قرار داد:
نخست كتابهايى كه درباره شخصيتهاى برجسته سياسى و حكومتى و فكرى ايران نوشته است. چون اميركبير و ايران كه به گمان نگارنده، همان سان كه پيشتر هم اشاره شد، بهترين اثر علمى و تاريخى درباره اميركبير و شرايط اجتماعى و سياسى زمان اوست و با آنكه كتاب ميرزا تقى خان اميركبير تأليف مرحوم عباس اقبال از اهميت فوقالعادهاى برخوردار است (هر چند ناتمام مانده است) اما كتاب اميركبير و ايران (خوارزمى، 1354) كاملتر و دقيقتر از همه پژوهشهايى است كه درباره آن مرد بزرگ تاريخ ايران فراهم آمده است.
كتاب دوم، درباره ميرزا حسين خان مشيرالدوله سپهسالار است كه با عنوان انديشه ترقى و حكومت قانون عصر سپهسالار (خوارزمى، 1351) انتشار يافته و شيوههاى آشنايى ايرانيان را با قانون و قانونگرايى به خوبى نشان داده است. اين كتاب با آنكه در موضوع خود (شناخت سپهسالار) پژوهشى ممتاز است، به گمان نگارنده در حد كتاب اميركبير و ايران نيست.
كتاب سوم، انديشههاى ميرزا فتحعلى آخوندزاده (خوارزمى، 1349) كه پژوهشى ارزنده و منحصر به فرد است كه البته كمگويىها و جانبدارىهايى در آن به چشم مىخورد كه براى محققان تاريخ معاصر، اين كتاب همانند كتاب اميركبير و ايران قابل پذيرش نيست.
كتاب چهارم، انديشههاى ميرزا آقاخان كرمانى (طهورى، 1346)، به خوبى انديشهها و رفتارهاى سياسى و مبارزاتى ميرزا آقاخان و شيخ احمد روحى را نشان مىدهد و درباره تاريخنگارى ميرزا آقاخان (آيينه سكندرى) آگاهىهاى زيادى ارائه شده است، اما بعضى نوشتهها و گفتههاى مرحوم آقاخان كرمانى (كه نشان دهنده خط و ربط اوست) حذف شده و به همين دليل خواننده به شناخت كامل و بىطرفانه دسترسى نمىيابد. از اين رو برخى از پژوهشگران تاريخ معاصر اعتقاد ورزيدهاند كه آدميت، فتحعلى خان و ميرزا آقاخان مورد قبول خود را معرفى كرده است.
كتاب پنجم، انديشههاى طالبوف تبريزى (دماوند، 1363)، به عقيده نگارنده با اعتدال كامل تأليف شده و چهره واقعى و انديشههاى اصيل آن رادمرد آذربايجانى را به همميهنان ايرانى نشان داده است.
اما نوع دوم تأليفات مرحوم آدميت درباره مشروطه و مشروطهخواهى است كه بىهيچترديد در حداعلاى بهترين اسنادتحقيقاتى درباره شناخت مشروطيتايران است.
اولين كتاب، فكر آزادى و مقدمه نهضت مشروطيت ايران (سخن، 1360) است. در اين كتاب كه مفصل هم نيست، ريشههاى اجتماعى و تاريخى مشروطهخواهى ايرانيان، تبيين و تفسير شده كه در زمان خود بسيار سودمند بود.
دومين كتاب، فكر دموكراسى اجتماعى در نهضت مشروطيت ايران (پيام، 1363) است. در قسمت اول آن، دموكراسى اجتماعى و فرقههاى اجتماعيون و مسائل دموكراسى اجتماعى، حركت دهقانى و سياست مجلس اول، ترقى فكر دموكراسى اجتماعى، كارنامه فرقه دموكرات ايران مورد تحقيق قرار گرفته و در قسمت دوم كتاب از رسولزاده به گونه انديشهگر سوسيال دموكراسى گفتوگو شده است.
سومين كتاب، ايدئولوژى نهضت مشروطيت ايران (سخن، 1340) است. در جلد اول اين كتاب شكست اصلاحات، تشكل نهضت مشروطهخواهى، فلسفه اجتماعى و سياسى عصر حكومت ملى مورد بحث قرار گرفته و در جلد دوم كه به عنوان مجلس اول و بحران آزادى (روشنگران، بىتا) انتشار يافته، از اعتلاى مجلس ملى، بحران آزادى (مجلس در تزلزل و تنزل) سخن به ميان آمده است. در تهيه هر دو جلد اين كتاب، آدميت از دقيقترين اسناد و رسائل موجود استفاده كرده است.
اما نوع سوم كارهاى علمى آدميت كه با همكارى سركار خانم دكتر هما ناطق انجام يافته، جمعآورى اسناد و مدارك تاريخى درباره دوره قاجاريه است كه در آن افكار اجتماعى و سياسى و اقتصادى ايرانيان به محك شناخت درآمده است. نخستين اثر افكار اجتماعى و سياسى و اقتصادى در آثار منتشر نشده دوران قاجار (آگاه، 1356) است كه در هشت بخش و پنج ضميمه به شرح زير ارائه شده است:
سياست در اندرزنامهها، ناسازگارى عقايد و آرا در رسالههاى سياسى، ترقىخواهى و انتقاد اجتماعى و سياسى، پيشدرآمد حركت اعتراض، مجلس مصلحتخانه، قانون و كارنامه آن، عقايد اقتصادى و مسائل پول و ماليه، طبقه بازرگانان، هشيارى اجتماعى و مجلس وكلاى تجار، مردم و مجلس تحقيق مظالم.
اما ضمائم: رساله سياسى به قلم ميرزا محمد حسين خان دبيرالملك، دستورالعمل حكام ولايات (1)، دستورالعمل حكام ولايات (2)، رساله در حقوق ادارى ايران، كتابچه در آيين ملكدارى و برخى مسائل اجتماعى.
مرحوم آدميت با مراجعه به مجموعههاى اسناد و مدارك خطى، جزوهها و رسالههاى موجود در كتابخانههاى كشور، كتاب بسيار ارزنده خود را با همكارى خانم ناطق فراهم آورده است و اگر شرايط زمان ايجاب مىكرد، بىترديد اين نوع پژوهش و گردآورى و تحليل مىتوانست به چندين جلد برسد و محققان تاريخ معاصر ايران را سودمنديهاى بسيار رساند.
نوع آخر كارهاى علمى آدميت، مجموعه مقالات است با عنوان مقالات تاريخى (شبگير، 1352) و همان با ويرايش دوم (دماوند، 1362) كه دانشجويان رشته تاريخ را بسيار فايده رسانده است. مقاله «سير تاريخنويسى در ايران» (سخن، 1346)، «آشفتگى در فكر تاريخى» (جهان انديشه، 1360)، شورش بر امتيازنامه رژى (پيام، 1360)، سرنوشت قائممقام (سخن، 1346) و مقالات ديگر، كه نشاندهنده استمرار كارها و تلاشهاى علمى آدميت به شمار مىرود. مرحوم آدميت كتاب ديگرى هم به عنوان تاريخ فكر از سومر تا يونان و روم (روشنگران، 1375) به چاپ رسانده كه متأسفانه نگارنده هنوز آن را نخواندهام. ناگفته نماند كه آدميت سالها درباره مجمعالجزاير بحرين تحقيق و بررسى مىكرد و سندهاى بسيارى گردآورده بود كه در جمع دلالت بر حق مالكيت ايران دارند. وى در دوره اقامت خود در امريكا به زبان انگليسى آن اسناد را با تحليل علمى زير عنوان جزاير بحرين تحقيق در تاريخ ديپلماسى و حقوق بينالملل در نيويورك به سال 1955 انتشار داد.
سخن پايانى
بحث درباره همه آثار آدميت و تحليل آنها به يك يا چند رساله كامل دكترى نيازمند است كه حتماً روزى انجام خواهد يافت. داورىهاى علمى درباره آثار آدميت كه بتواند رضايت همه را جلب كند، در شرايط كنونى امكانپذير نيست. آدميت بىترديد به سوسيال دموكراسى تمايل داشته است. سوسياليسم آن روزگار و دموكراسى و مردمسالارى هنوز هم از خواستههاى فرهيختگان جامعه است.
آدميت به جدايى هر قشر متشكل سياسى و فكرى و مذهبى از حكومت كردن بر كليت جامعه اعتقاد دارد، اما اين امر به گونه تلاش ضدمذهبى بروز نكرده است. وى با داشتن اين گرايش، و گرايش خاندانى سوسيال دموكراسى (و فراماسونيسم عباسقلى خان و ملكم خان) در دامن انديشههاى ضدملى همسايگان فروپاشيده شمالى گرفتار نشده بود و خوشبختانه در دام ارتجاع سلطنتى مستبد نيز قرار نداشت. گويند كه زمان سفارت در هند رفتارهايى از خود نشان داده بود كه سفير امريكا و اعضاى سفارتخانه پى برده بودند كه وى با سياستهاى «اعليحضرت» موافقت ندارد. در مورد خيانتى كه شاه سابق در جدايى بحرين از ايران انجام داد، آدميت با ارائه كتاب بحرين و اسناد و مدارك صحيح به شاه تقاضاى «خيمهشب بازى رفراندم قهوهخانهاى» شهر منامه را (با شركت نماينده ايتاليايى سازمان ملل آقاى گيچياروى) از آغاز باطل دانست و شاه با عصبانيت از او خواست كه فوراً تقاضاى بازنشستگى كند. آدميت هم فوراً به وزارت خارجه نوشت «تقاضاى بازنشستگى دارم» و مفتخرانه خانهنشين شد. به همان سال كه روانشاد داريوش فروهر در پهنه سياست و عمل، با جدايى بحرين از سرزمين مادرى خود (ايران) طى اعلاميهاى مخالفت كرد و چهار سال در گوشههاى زندان نظام سلطنتى روزگار گذراند.
آدميت از نهضت ملى ايران، دموكراسى و مردمسالارى، دكتر مصدق با تجليل ياد مىكرد. نسبت به استاد بزرگوار ما مرحوم دكتر غلامحسين صديقى همواره احترام فوقالعاده قائل بود. آدميت با هر نوع استبداد مخالف بود چه استبداد سلطنتى و چه غيرسلطنتى، چه فردى چه جمعى (= ديكتاتورى پرولتاريا)، چه گروهى و چه حزبى، هر شكل استبداد را فسادانگيز مىدانست. در نگارشهاى خود نيز آزادانديش بود، به كسى باج نمىداد. رماننويس و قصهگو و سياست پيشه نبود كه تاريخ را از آن ديدگاه بنويسد. او مورخ بود و تاريخ را به عنوان علم حركت و تحول جامعه بررسى مىكرد.
آدميت در دانشگاه تدريس نمىكرد اما با نوشتههاى خود دانشجويان را در مسير افكار تاريخى قرار مىداد. در آغاز مقاله يادآور شدم كه شايد دوباره به موضوع حُب و بغض بازگردم. ممكن است بسيارى ديگر نقدهاى دقيقترى نسبت به آدميت و كارهاى علمى وى داشته باشند. نگارنده آنچه درباره ايشان مىدانستم و خوانده و شنيده بودم بيان كردم كه بىشك كامل نمىتواند باشد ولى در پايان اختلاف اساسى جناحهايى از اهل سياست با ايشان در مورد مشروطيت و وابستگى به آن است. اين امر هنوز هم به علت در دست نبودن همه اسناد و مدارك و غلبه احساسات مبتنى بر حب و بغض، كاملاً روشن نيست و نمىتوان سخن نهايى را بر زبان آورد. در اين مورد از خود فريدون آدميت شهادت مىطلبم كه در اوج قدرت رژيم سلطنت استبدادى آريامهرى (حزب رستاخيز) نوشت:
«نهضت مشروطهخواهى، حركت اجتماعى و سياسى بسيار مهمى بود. تغيير در منطق ترقى، آرمان آزادى و استقلال. البته مشروطه پارلمانى نوبنياد، نه كامل بود و نه بنيادهايش تكامل يافته. مشروطگى دستگاه مكانيكى و خلقالساعه نيست. ارگانيك و تحولپذير است. در جريان تاريخ عوامل مىبايست كه بنيادهاى مشروطه را نيرو بخشد تا مشروطگى در تحول تكاملى رشد يابد. در تضاد آن امكان داشت عوامل ديگرى آن را از حركت بازدارند و بر حيات پارلمان ملى ضربات مهلك وارد آيد.» (مجلس اول و بحران آزادى، ص 25 – 24).
يكى از دلايل ظهور انقلاب 1357 آسيبهايى بود كه مشروطه و دموكراسى ايران را ناتوان كرده بود و استبداد با وابستگىهاى خود حقوق ملى و پارلمانى ايران را از ميان برده بود. آدميت با بينش علمى و تحليل تاريخى خود به اين مسائل توجه داشت و اگر امروز درباره او سكوت شود يا از او بدان سان كه بايد تجليل به عمل نيايد و در زمره «چهرههاى ماندگار» قرار بگيرد يا نگيرد، بهرحال در آينده فريدون آدميت در زمره مورخان نامدار ايران شناخته خواهد شد و از تأليفات تاريخى او نقد علمى به عمل خواهد آمد، به همان سان كه امروز ما از آثار گذشتگان نقد علمى به عمل مىآوريم و تأليفات همه آن بزرگواران را، «ميراث ملى و فرهنگى» ايران به شمار مىآوريم.
آدميت را در دوره «شاهنشاهى» وادار به بازنشستگى كردند و در دوره جديد حقوق بازنشستگى او را قطع كردند. اما وى كه در آغاز پيروزى انقلاب «عضويت كانون نويسندگان ايران» را پذيرفته بود، و در فكر تأسيس حزب «سوسيال دموكراسى» بود نشان مىدهد، كه او نيز به رهايى ميهن از قيد استبداد وابسته سلطنتى اميد بسته بود. و صدافسوس كه در بهار انقلاب از دانش و بينش و آگاهى سياسى و ديپلماسى وى استفاده به عمل نيامد. در پايان مىخواهم اين جمله را اضافه كنم كه اگر در آينده كسانى از فريدون آدميت نفياً يا ايجاباً سخن به ميان آوردند بدانند، نگارنده اين مقاله كه هيچگاه با آدميت حشر و نشرى نداشته، به عنوان «دانشجويى سالخورده و ناتوان» همواره خواننده و آموزش گرفته از آثار وى بوده و بى هيچ چشمداشت و يا پروا، از وى قدرشناسى مىكند و جايگاه فرهنگى وى را ارج مىنهد و اين كوچكترين سپاس از دانشى مرد تاريخ معاصر ايران است.