شب سید جعفر شهیدی برگزار شد

shahidi

« شب سید جعفر شهیدی» صد و چهل و هفتمین شب از شب‎های مجله بخارا بود که با همکاری مؤسسه لغت‎نامۀ دهخدا، بنیاد فرهنگی اجتماعی ملت، دایره‎المعارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار عصر دوشنبه 23 دی ماه 1392 در محل کانون زبان فارسی برگزار شد.

علی دهباشی که آغازگر این مراسم بود از برپایی این شب سخن گفت:

« در آغاز هفتمین سالگرد درگذشت استاد زنده‎یاد دکتر سید جعفر شهیدی هستیم. در چنین روزی یعنی بیست و سوم دی ماه 1386 جامعۀ فرهنگی ما استادی را از دست داد که هنوز جانشینی برایش پیدا نشده است.

دکتر شهیدی شخصیتی علمی بود که در زندگی پژوهشی‎اش چند وجهی بود و در هر زمینه که کار کرد آثار یگانه‎ای خلق کرد.

شهیدی از همکاران اصلی علی‌اکبر دهخدا در دانشگاه تهران بود و در سال ۱۳۴۰ دکترای خود را در رشته ادبیات فارسی و تاریخ دریافت کرد.

سیدجعفر شهیدی فرزند سید محمد سجادی که از دانشمندان و مفاخر بزرگ ادبی ایران به‌ شمار می‌رفت، در سال ۱۲۹۷ هجری خورشیدی در یکی از محلات قدیمی شهر بروجرد به دنیا آمد. وی دوران تحصیل ابتدایی و اندکی از متوسطه را در این شهر و سپس ادامه آن را در تهران به انجام رساند. شهیدی ابتدا به نام سجادی معروف بود که بعدها تغییر شهرت داده و با نام شهیدی در مراکز علمی و دانشگاهی شهرت پیدا کرد.

در سال ۱۳۲۰ برای تحصیل علوم دینی و فقه و اصول راهی نجف شد و تحصیلات حوزوی اش را در شهر نجف که شهر علم نام داشت، تا حد رسیدن به درجه اجتهاد که درجهٔ بسیار بالایی در حوزه علمیه محسوب می‌شود، بالا برد

در علوم حوزوی از فقه و اصول نزد استادان مسلم زمان خود حضرت آیت‌‎الله خویی و آیت‎الله بروجردی در نجف و قم تحصیل و از آنان اجازه اجتهاد گرفت.

در حوزۀ ادبیات فارسی یک دوره همکاری مهم و مؤثر با علامه علی اکبر دهخدا تا آخرین روزهای علامه و بعد در طول چند دهه بعد ادامه یافت و کار سترگ لغت‎نامه را با همکاری دکتر محمد معین و دکتر سید محمد دبیر سیاقی ادامه دادند.

در حقیقت برخورد با محمد معین، باب آشنایی وی را به حضور علی‌اکبر دهخدا فراهم کرد و بعد از تشکیل موسسه لغت‌نامه دهخدا، معاونت سازمان رابه‌عهده گرفت. سپس علامه دهخدا از سید جعفر شهیدی دعوت به همکاری کرد و در نامه‌ای به دکتر آذر (وزیر فرهنگ وقت) نوشت: «او اگر نه در نوع خود بی‌نظیر، ولی کم‌نظیر است.» دهخدا در این نامه می‌خواهد که به جای ۲۲ ساعت، به او شش ساعت تدریس اختصاص دهند تا بقیه وقتش را در لغت‌نامه دهخدا بگذراند. مدتی این‌گونه می‌گذرد، تا سال ۱۳۴۰ که با مدرک دکتری به دانشگاه منتقل می‌شود. تدریس در دانشگاه تا حدود سال ۱۳۴۵ ادامه پیدا می‌کند، اما بعد با ناامنی دانشگاه، دانشجویان خود را به لغت‌نامه می‌برد. پس از سال‌ها نیز، تا پایان عمر وی هنوز دانشجویانش چهارشنبه‌ها به دفتر وی در مؤسسه لغت‌نامه دهخدا می‌رفتند و با شهیدی جلساتی را داشتند. بعد از مرگ محمد معین، شهیدی مسؤولیت اداره سازمان لغت نامه دهخدا را بر عهده گرفت.

علی دهباشی ـ عکس از ژاله ستار
علی دهباشی ـ عکس از ژاله ستار

دکتر شهیدی درتصحیح متون نیز آثار برجسته‎ای را ارائه نمود که باید به کتاب‎های « تصحیح دُره نادره» و « شرح مثنوی شریف » اشاره کنیم. در زمینۀ تاریخ اسلام باید به کتاب‎های ارزشمند « زندگی حضرت فاطمه» ، « تاریخ تحلیلی اسلام» ، « زندگی امام حسین (ع)»  اشاره کرد و سرانجام کار مهم ترجمۀ « نهج‎البلاغه» که بدون تردید با استفاده کامل از توانایی‎های زبان فارسی بهترین ترجمه از این کتاب مهم را ارائه کردند.

دکتر شهیدی در سال 1374 منزل مسکونی‎اش را به شهرداری نارمک واگذار کرد و این خانه در همان سال به کتابخانه عمومی دکتر شهیدی تبدیل شد. پس از مرگ وی اتاقی در این کتابخانه به  نگهداری برخی از آثار او اختصاص داده شد.

پیکر وی صبح روز چهارشنبه بیست و شش دی ۱۳۸۶ از برابر بنیاد لغتنامه دهخدا به سمت دانشگاه تهران تشیع شد.»

سپس علی دهباشی از دکتر سید مصطفی محقق داماد ، ریاست تولیت موقوفات دکتر محمود افشار دعوت کرد تا به عنوان اولین سخنران این مراسم سخن بگوید:

« اکنون با احترام به روح شادروان استاد بزرگ جناب دکتر سید جعفر شهیدی رضوان الله علیه جلسه را آغاز می‎کنم و خوش‎آمد می‎گویم خدمت کلیه اساتید کِرام، علاقمند به فرهنگ و دانش، خانم‎ها و آقایان ، سرافراز کردند و دعوت ما را پذیرفتند برای ذکر خیری از یک استاد دانشمند، به این جلسه تشریف‎فرما شدند. خداوند انشاءالله به همه شما سلامتی و موفقیت عنایت کند.

دکتر سید مصطفی محقق داماد ـ عکس از ژاله ستار
دکتر سید مصطفی محقق داماد ـ عکس از ژاله ستار

دکتر شهیدی از امتیازاتی که داشت این است که ایشان نحلۀ علوم جدید را از نظر علمی درک کرده بود .چون ایشان در مهم‎ترین حوزۀ علمی شیعه یعنی نجف اشرف درس خوانده بود. در آنجا از اساتید بسیار بسیار بزرگی بهره‎مند شده بود .درسِ فقه را از محضر آیت‎الله العظمی حاج سید ابوالقاسم خویی آموخته بود. آقای شهیدی یک فقیه به تمام معنا بود. اما ظاهراً از همان روزهای نخستین، من مطلب را سینه به سینه نقل می‎کنم، بنای تفکر روشنفکری در ایشان بوده. آن روز، در آن زمان ، کسی که فارغ‎التحصیل حوزۀ نجف می‎شد یک فقیه به تمام معنا بود، هر علوم دیگری را می‎آموخت در جنبِ این قضیه بود. به نظر من، آنطور که من سندش را نقل می‎کنم ، حدس می‎زنم که چه چیزی باعث شد که ایشان به این رشتۀ تاریخ و مسائل دیگر اسلامی سر سپرد. من از استادم ، مرحوم آیت‎‌الله لاریجانی، پدر آقای دکتر لاریجانی، که استاد بنده بود ، شنیدم که آقای شهیدی اُنس زیادی داشت به مرحوم امینی ، صاحب « الغدیر» . از دوستان نزدیک ایشان بود . من از مرحوم آیت‎الله لاریجانی شنیدم که یک وقتی در حوزۀ نجف اعتراضاتی شد ، مراجعی که در آن وقت مدیریت حوزه را داشتند، مرحوم آیت‎الله اصفهانی، عده‏ ای معترض بودند که چرا حوزه این طور اداره می‎شود. ما طلبه‎ها می‎دانیم که این اعتراضات چگونه است. آیت‎الله خویی همراه آقای امینی، صاحب « الغدیر» و سید جعفر بروجردی یعنی همین سید جعفر شهیدی و تعدادی دیگر به عنوان قهر از نجف رفتند به کربلا و شب ‎نامه‎هایی را منتشر کردند به قلم سید جعفر بروجردی. ایشان می‎گفت به قلم سید جعفر بروجردی شب‎نامه‎ای تحت عنوانِ « صیحۀ آسمان نجف» منتشر کردند . من پرسیدم که در این شب‎نامه‏‎ها چه بود. ایشان گفتند که در این شب‎نامه‏ ها گفته می‎شد که چرا حوزه فقط باید مخصوص فقه و اصول باشد. امروز، دنیای امروز، مسائل جدیدی برای اسلام، شبهات و اشکالات و مسائل فراوان راجع به تشیع مطرح است و ما باید این تخصص‎ها را هم اضافه کنیم ، برای این کارها استادهایی تربیت کنیم، نویسنده‎هایی تربیت کنیم. این اعتراضات بود به مرجع وقت، یعنی مرحوم آیت‎الله اصفهانی. من از اینجا می‎فهمم که وقتی آقای امینی رفته سراغِ الغدیر نوشتن، از فقاهت دست برداشته و فقط « الغدیر» را تخصصاً نوشته، آقای شهیدی هم بعد آمده و رفته سراغِ یک مسئله دیگر و علیه کسروی می‎نویسد و این حرف‎ها، یک روحیه‎ای از همان جوانی در ایشان وجود داشته و در ایران شکوفا شده است. همانطور که می‎دانید وقتی ایشان آمد به ایران، من طلبه‎ای جوان بودم، عمامه داشت، عمامۀ بزرگی هم داشت و ریش بسیار انبوهی و معروف بود به سید جعفر بروجردی و می‎گفتند که مردی فاضل است . بعد ایشان رفت به دانشگاه و لباسش را درآورد . اما برای من بسیار عجیب بود، من سال‎ها بعد که با ایشان مأنوس شدم ، تهران که آمدم دیدم عجیب است. اولاً شیعه‎ای بسیار تند، بسیار عمیق بود. متدینی شدید. در جلسات خیلی رسمی وقتی که صدای اذان بلند می‎شد به من می‎گفت سید بلند شو ، وقت نماز است. مقیدِ به اول وقت بود. مقیدِ به نماز شب بود. در بزرگداشت علامه طباطبائی که با هم دعوت شده بودیم و در یک اتاق بودیم، ایشان مقید بود. گاهی شوخی‎هایی در مسائل نقدی می‎کرد اما اینها هیچ اثری در مسائل عملی ایشان نداشت. به هر حال مرد جالبی بود برای من و وقت خودش را گذاشت برای این مسائل. ترجمۀ بسیار زیبایی از نهج‎البلاغه ارائه داد . بعضی کارهایش که بسیار با خلوص است. شما جنایات تاریخ نوشته ایشان را ببینید. وقتی جنایات تاریخ را ایشان منتشر کرد ما جوان بودیم ، اصلاً مشخص نبود مال کیست، بدون امضاء . چه کسی حاضر است کتابی تحقیقی بنویسد و پایش را هم امضاء نکند. هر کسی کتابی را می‎نویسد در آرزوی آن است که پشت کتاب بنویسد مؤلفش کیست. اما آقای شهیدی این کار را نکرد . فقط دفاع کرد از مکتب تشیع و مظلومیتش ، جده‏‎اش حضرت فاطمه رحمه‎الله علیها. اما بعداً کارهای بسیاری که کرد، مقالات بسیار زیادی که نوشت، تحقیقات فراوانی که انجام داد برای آیندۀ ما باقی ماند و آثار عظیمی که از ایشان ماند سرمایۀ بسیار گرانبهایی است .

صحنه ای از شب سید جعفر شهیدی ـ عکس از ژاله ستار
صحنه ای از شب سید جعفر شهیدی ـ عکس از ژاله ستار

من به عنوان یکی از دوستان ایشان که خدمتشان ارادت داشتم ، آمدم و مدیریت این موقوفات را با فشار ایشان قبول کردم و امروز در حالی که کسالت داشتم آمدم . خیلی ممنونم خانم‎ها و آقایان که دعوت ما را اجابت کردید و سرافراز فرموید و من از شما متشکرم.»

پس از آن متن پیام دکتر احمد مهدوی دامغانی توسط دکتر محمد علی سجادی قرائت شد:

بسم الله الرحمن الرحیم

و با عرض سلام و تقدیم احترام به حضّار محترم معظّم

آقازاده ارجمند گرامی آقای آرش افشارکه خداوند متعال بسلامتش بدارد و مرحمان مغفوران پدر بزرگوارِ فقیدِ سعید او ایرج نازنین و برادر عزیز او بابک ناکام و جدّ نامدار او دکتر محمود افشار را بیامرزاد، امروز یکشنبه بعد از ظهر به من فرمود که آقای دهباشی، این خدمتگزار ادب و فرهنگ بنا دارد دوشنبه شب را به نام شب دکتر شهیدی در محلّ موقوفات افشار که ان شاءالله همواره از گزند حوادث و مطامع در امان بماناد برگزار کند و از این ناچیز خواسته است که بدین مناسبت عرض ارادتی نمایم و سعادتی برم تا اگر صورةً از آن مجلس محترم دورم معنیً در آستانه‎ی آن قرار گیرم.

منِ بیچاره که در بیش از شصت سال از عمرم را به نعمت دوستی و در حقیقت « اُخوّت شرعیِ» رضوان جایگاه دکتر سیّد جعفر شهیدی حَشَرَة اله مع اجداالله الطّاهرین ، متنعم بوده‎ام و اینک جُز بیان اشتیاق و شرح درد فراق او چه می‎توانم عرض کنم؟ دربارۀ آن عالمِ جلیل‎القدر که پیش از آن که استاد اساتید حاضر و شاید استاد اساتیدِ استادان جوان حاضر گردد و اهل تحصیل منظّم و مرتّبی را طی کرده و به مراتب عالیه با درک محضر منّور خلد مقام حضرت مستطاب آیت الله العظمی الخوئی قدس الله رُوحه نائل گردیده است و پس از مراجعت از نجف اشرف ، این مهد علمی عظیم الشأن هزار سال تشیّع که لَمسَجِدُ اُسّسَ علی التقوێ من اولّ یومِ و صفی از آنست. از تعالیم بزرگترین رجال علم و ادب و عرفان در سالهای 1327 تا 1340 بهره‎مند شده و سرآمد اختران خود گشته و سپس در کسوت استادی شاگردان بسیاری را در عرصه ادب و فرهنگ ایران اسلامی تربیت فرموده است و به علاوه تصحیح و تحقیق کتاب عظیم « لغت نامه » مرحوم علاّمه دهخدا را عهده‎دار شده است و به تألیف و ترجمه بسیاری از کتب سودمند موفق شده است و به تفصیل هم نمی‎توان حق مطلب را ادا کرد تا چه رسد به چند سطری مختصر.

امیدوارم اگر به دو بیت حضرت مولانای رومی درباره ضیاءالحق حسام‎الدین ، تَمثُّل و استشهاد کنم حمل بر مبالغه نشود که :

مدح تعریف است و تَخریقِ حجاب     فارغ است از مدح و تعریف آفتاب

مادحِ خورشید مدّاح خود است         که دو چشمم روشن و نا مُرمَد است

دکتر محمد علی سجادی ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر محمد علی سجادی ـ عکس از مجتبی سالک

مرحوم دکتر شهیدی علاوه بر علوم و فضایلی که به آن اشاره کردم ، به مقتضای حدیث شریف که :

«العلمُ نورً یقدِفه الله فی قلب من یشاد» از آن علم که درس نیست قلب و روحش منوّر شده بود، به بسیاری از صفات و خُلقیّات حسنه متّصف و  مزیّن شده بود. مردی متواضع و خَدوم و بسیار خیرخواه و سعادتمند بود آزاده‎ای بود که مال در کف او قرار نداشت از رقّت احساس و سعۀ صدَر و لطافتِ طبع و ظرافتِ ذوق و سَماحتِ خلق، با دنیاداری و مال اندوزی و یا معارضه و مُنافثه در مسائل مادی و جاه‎طلبی به کلی برکنار بود، خانۀ وسیع و کتابخانه نفیس خود را وقف عامّ فرمود، همۀ آثار سودمند علمی و ادبی او در حال حاضر از مراجع موثّق تحقیقات ادبی است. او به معنای واقعی در زمان ما « سیّد « شناخته می‎شد و من بنده همواره از آن استاد علاّمه به « سیّد الطائفه » تعبیر می‎کردم .حق تعالی انشاءالله روح مطهّر او را بدرجات عالیه‎ی قُرب ارتقا دهاد و به معدودی از هم‎دوره‏ای‎های دانشگاهی آن مرحوم که در حال حاضر از اساطین اویند عمر دراز مرحمت فرماید و به شاگردان وفادر او که همسر با وفای من بنده دکتر تاجماه آصفی هم از چنان افتخاری برخوردار است توفیق سرمشق قرار دادن او را در تَتبّع و تحقیق مطالب ادبی ارزانی فرماید و آقای دهباشی را در ادامه خدماتش موفق بدارد و بر بنیاد پر برکت موقوفات دکتر افشار همت والای حضرت آیت الله آقای سید دکتر مصطفی محقق داماد دامت برکاته را منصور و مؤید دارا که انشاءالله به صیانت و حراست آن بنیاد موفق باشند.

السلام علیکم و رحمه الله    احمد مهدوی دامغانی

دوشنبه بیست و سوم دی ماه 1392 ـ فیلادلفیا

پس از آن دکتر غلامرضا ستوده از نقش دکتر شهیدی در تکمیل و اتمام تألیف فرهنگ معین و لغت‎نامۀ دهخدا حکایت کرد:

” مرسوم است که در این گونه مجالس سخنران یا سخنرانان شمه­ ای از خصایل مأسوف­ علیه بیان کنند و در منقبت وی چیزی بگویند و دعائی و ختم کلام کنند.

وظیفه­ ای که از طرف ارادتمندان دکتر شهیدی و علاقه­ مندان لغت فارسی به اینجانب محول شده مطلبی است که تا کنون بسیاری از آن مطالب توسط همکاران و شاگردان و ارادتمندان ایشان به شعر یا به نثر بیان شده و به قول فردوسی

سخن هر چه باید همه گفته­ اند                     بر باغ دانش همه رُفته­ اند

شاهنامه (فردوسی)

ولی باغ دانش شهیدی تمام شدنی نیست. مخصوصاً برای من که سی سال در کنار ایشان به عنوان معاون ایشان در مؤسسه لغت نامه و پنج سال در کلاس درس شاگرد این استاد بزرگوار بوده ­ام.

آنچه را که دیگران در صفات استاد فقید علامه دکتر سیدجعفر شهیدی به شعر یا به نثر آورده­ اند می­ توانم چنین خلاصه کنم:

  1. تقید به نماز اول وقت.
  2. عبادت از بیماران
  3. پاسخ دادن سریع به نامه­ هایی که بدستشان می­ رسید.
  4. حضور سر وقت در جلساتی که دعوت می­ شدند.
  5. حضور در مجالس ختم تا پایین­ ترین درجات
  6. مطالعه قبل از رفتن به کلاس درس
  7. مناعت طبع
  8. تأکید به رعایت صرفه و صلاح دولت در مصرف بودجه در مؤسسه
  9. مراقبت در صحت و حسن جریان امور و جلوگیری از هر گونه تصرف غیرمجاز در وجوه دولتی
  10. حلم و صبر، بردباری
ئکتر غلامرضا ستوده ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر غلامرضا ستوده ـ عکس از مجتبی سالک

وجود صفاتی که در دکتر شهیدی برشمردیم موجب احترام ايشان در جامعه گرديده و از لحاظ علمي زحمات ایشان در تکمیل و اتمام دو فرهنگ بزرگ فارسی معتبر یعنی فرهنگ فارسی معین و لغت­ نامۀ دهخدا از خدمات بزرگ علمی و ماندگار استاد شهیدی است:

ترجمۀ روان و زیبای نهج­ البلاغه – تکمیل تألیف مثنوی شریف، اثر ناتمام استاد فقید بدیع­ الزمان فروزانفر – تصحیح کتاب درۀ نادره با آن متن پیچیده و دشوار – که به قول استاد ایرج افشار کار هر کس نبوده – تصحیح انتقادی چند متن معتبر نظم و نثر فارسی، موجب شهرت استاد دکتر شهیدی در جامعه بوده و در محافل ادبی شاخصی شناخته شده­ اند.

گاهی در جامعه نام­ آورانی پدید می­ آیند که ارزش وجودی ایشان پس از فقدانشان روزبه­ روز بیشتر می­ شود و  آیندگان بیشتر به اهمیت آثار آنان پی می­ برند و دیری نمی­ گذرد که جای آنان را در جامعه خالی می­ بینند و برای جایگاه علمی آنان تالی نمی­ یابند.

دوستی از دوستان عزیز و خوش قریحۀ من که هم اکنون در این مجلس معظم حضور دارد ولی همیشه خود را پنهان می­ دارد و با نهایت متانت و ارادت در موقوفات دکتر افشار بدون هیاهو، خدمات علمی ارزنده­ ای انجام می­ دهد، خاطره­ ای برای من تعریف کرد که چطور در موردی نام دکتر شهیدی مایۀ رفع محظوری شده و چگونه داروخانه ناشناس پس از شنیدن نام دکتر شهیدی و اینکه رفیق ما در موقوفات دکتر افشار با دکتر شهیدی همسایه است داروی لازم را برای پدر ایشان تهیه کرده و تحویل داده. برای شناخت بیشتر این همکار خوش­ قریحه اشاره می­کنم که گرچه از ترکان تبریز است ولی نمی­دانم در اصفهان چه می­کند؟

روز بعد موضوع را به اطلاع دکتر شهیدی می­ رساند و یک بیت شعر هم چاشنی کلام خود می­ کند و آن بیت این است که آنجا خوانده است ولی در جای دیگر منعکس نیست.

من نام تو را بردم و درها همه وا شد              ای نام تو مفتاح دربسته شهیدی

و اما چند توصیه استاد علامه دکتر شهیدی به لغت­ نویسان.

شب سید جعفر شهیدی ـ عکس از مجتبی سالک
شب سید جعفر شهیدی ـ عکس از مجتبی سالک

«آیندۀ فرهنگ فارسی در ایران» شاید مطالبی که استاد در سال 1360 در مقاله­ ای تحت عنوان «آینده فرهنگ­ نویسی در ایران» در مجلۀ آینده به چاپ رسانده­ اند پیش­بینی توصیه­ نامه­ ای­ست که ذهن دوربین و دوراندیش استاد آن را پدید آورده است. خلاصه­ ای از آن دغدغه­ ها و نکات مهم مقاله مزبور از این قرار است:

1. آیا انتشار لغت­نامه پایان کار فرهنگ­ نویسی در زبان فارسی است؟مسلماً پاسخ این پرسش مثبت نخواهد بود چرا؟ چون واژه­ های هر زبان را به موجودات جاندار همانند کرده­ اند که پدید می­ آیند، رشد می­ کنند، به کمال می­ رسند و سپس می­ میرند».

پس طبیعی است که به موازات این دگرگونی در واژه­ ها، فرهنگ واژه­ ها نیز دگرگونی پذیرد و پی درپی باید در آن تجدید نظر شود. (ص 655 و 656)

2. لازم است اصطلاحات دانشهای دیگر از قبیل تفسیر قرآن، فلسفه، عرفان، اخلاق، داستان، تاریخ داروسازی غیرپزشکی از کتابهای مربوط استخراج و به لغت­ نامۀ دهخدا اضافه شود.

3. لغت­نامه کتابی است پرحجم … خوشبختانه مؤسسه لغت­نامۀ دهخدا چاپ فرهنگهای دو جلدی و یک جلدی را وعده داده است:[1]

4. رفع همۀ نیازمندی­های فارسی زبانان و گشودن همۀ مشکلات آینده فرهنگ­ نویسی را از مؤسسۀ لغت­ نامه نباید توقع داشت (657)

5. دو کار که باید انجام گیرد یکی گردآوری لغات و اصطلاحات در لهجه­ ها و یا به اصطلاح گویش­های علمی و دیگری گردآوری اصطلاحات و حرفه­ای، معماری، آهنگری، بنائی و…

چند مورد دیگر راجع به زبان فارسی و واژه­ نویسی در مقاله مزبور وجود دارد که علاقه­ مندان می­توانند به کتاب از دیروز تا امروز (مجموعه مقالات استاد دکتر شهیدی) مراجعه کنند.

***

و اما حالا می­ خواهم کمی گله­ گذاری نه عقده­ گشائی کنم:

اول اینکه ایشان خیلی نسبت به دنیا بی­ اعتنا شده بودند و گاهی که در این زمینه اشارتی به ایشان می­ شد می ­گفتند من تا شرح مثنوی ننوشته و نهج­ البلاغه را ترجمه نکرده بودم چه بودم که حالا باشم. دیگر اینکه از امکانات دولتی که استفاده از آن حق ایشان بود جز یک دستگاه ماشین ژیان و این اواخر یک پیکان استفاده نکردند و البته به تبع ایشان کارکنان هم باید به وضع آن عادت می­ کردند.

سوم اینکه مقرر داشته بودند که نماز جماعت برگزار شود و بنده را به عنوان امام جماعت معین فرمودند گفتم چرا خودتان این فیض را به ما نمی­ رسانید گفتند چه می­ گویی و سپس لطیفه­ ای گفتند که بر سر امام جماعت بودن محل بین دو نفر کشمکش بود آن که کوچک­تر بود به بزرگتر گفت چرا مشاجره می­ کنی وقتی مرا ضایع می­ سازی تو چه برتری بر من داری مگر نه این است که تو عربی خوانده­ ای من هم خوانده­ ام تو قرائت درست داری من هم دارم و در سایر صفات هم که یکسانیم، فقط می­ ماند عدالت که نه تو داری و نه من.

از سفرهایی که رفتند برای هیچ کس سوغاتی نیاوردند یعنی برای ما که نیاوردند شاید هم حق داشتند چون در هر سفر هر مقدار پول اضافه بر مخارج می­ ماند پس می­ دادند و یا از ابتدا با بودجه اندک خود مخارج سفر را می­ پرداختند.

و بالاخره در خرید لباس نیز امساک می­ کردند و هر دو سال یک دست لباس دوخت داخل را از مغازه­ های نزدیک دانشگاه تهران می­ خریدند فقط مرا صدا می­ زدند که همراهشان باشم و قدوقوارۀ لباس را به تن ایشان کنترل کنم.

یک دهان خواهم به پهنای فلک

ابیاتی در وصف ایشان در خاطر من پدید آمده که پاره­ ای برای حضار محترم اگر وقت  باشد می­ خوانم:

تأسف و حسرتی که تا پایان عمر در دل من خواهد ماند این است که در آخرین روزهای حیات استادم علامه دکتر سید جعفر شهیدی در بالینش حضور نداشتم و دو هفته آخر زندگانی وی را من در سفر حج بودم از مکه ظرفی از آب زمزم به نیت شفای ایشان با خود آورده بودم که متأسفانه هنوز 48 ساعت از بازگشت من نگذشته بود که استاد به سرای باقی شتافت و من مجال و امکان آن را نیافتم که آب زمزم را به ایشان برسانم و حتی ممکن نشد که آن را بر پیکر استاد بپاشم. هنوز آن ظرف آب زمزم در یخچال منزل من است.”

دکتر مهدخت معین ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر مهدخت معین ـ عکس از مجتبی سالک

جلیل تجلیل دیگر سخنران این مراسم بود که از دکتر شهیدی چنین سخن گفت:

” آن گروهی که در ادبیات ایران تشیع کردند عرض و طولی دارد که در عرض و طول جغرافیایی نمی‎گنجد ، در ساحت اندیشه، فکر ، تأمل و تجارب زندگی چرا گنجایی دارد و آن با وقت محدودی که هست و باید رعایت نمود و خود رعایت وقت یکی از ویژگی‎های این سترگ مرد عالم تعلیم و تربیت بوده است . سال‎ها بنده مدیر گروه ادبیات دانشگاه تهران بودم ، در جلسات استادان اول کسی که وارد می‎شدند و پنج دقیقه زودتر ایشان بودند، بعد به تدریج دیگران ملحق می‏شدند. بعد هنگام این که وقت اقامه نماز می‏شد، ایشان بلند می‏ شدند و به هر قیمتی که بود می‏‎رفتند بیرون و من ایشان را همراهی می‎کردم و اتاق‎هایی چوبین داشتیم و هنوز هم داریم و من سجاده را باز می‏کردم و گاهی می ‏گفتند یک روزنامه کافی است .

ایشان در حوزه‏ های قم، مشهد و اصفهان و نجف و مصر حضور داشتند و اول کتاب مجاهدات دینی و تاریخی را ایشان نگاشتند که همانطور که اشاره کردند نام خود را بر این تألیف نگذاشتند.

دکتر جلیل تجلیل ـ عکس از ژاله ستار
دکتر جلیل تجلیل ـ عکس از ژاله ستار

در ادامه دکتر تجلیل به وسواس دکتر شهیدی در حفظ سلامت بدن خود اشاره کرد و افزود: ایشان بسیار مواظب صحت بدنی خود بودند ، قامت بسیار بلندی داشتند ، از نظر پوشاک و لباس خیلی منظم بودند و مطهر بودند و این خودش حکایتی است.”

و پس از آن نوبت به علی افخمی، ریاست کنونی مؤسسه لغت‎نامه دهخدا رسید که درباره دکتر شهیدی چنین روایت کرد:

« استاد علامه سید جعفر شهیدی که به مدت حدود بیست سال افتخار همکاری و هم نشینی با ایشان در شورای دانشگاه تهران داشته ام شخصیتی اگر نگویم بی نظیر قطعاً  کم نظیر تاریخ معاصر ایران است . علامه شهیدی را بیشتر دانشگاهیان و دانشجویان بعنوان استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران می شناسند ˛ عده ای نیز از روی آثار ایشان نظیر  تاریخ تحلیلی اسلام و یا ترجمه نهج البلاغه و سایر نوشته ها متخصص در تاریخ اسلام معرفی می نمایند قدما نیز نامبرده را فقیه و مجتهد معرفی می کنند به اعتبار اینکه استاد شهیدی سالیانی در کشور عراق و درحوزه نجف اشرف در درس بزرگان حوزه بزرگ شیعه به تحصیل زبان و ادبیات عرب و دروس حوزوی مشغول بوده و خاصه اینکه از محضر فقیه و مرجع عالیقدر آن زمان حضرت آیت اله خویی بهره ها گرفته است . این مطالب هر کدام بجای خود درست و به جاست و واقعیت دارد ولی کمتر کسی به روحیه اصلاح طلبی و انقلابی ( بمعنی واقعی ) استاد شهیدی توجه می کند . شاید اولین اثر قلمی استاد شهیدی کتاب ذیقیمت ” جنایات تاریخ ” باشد که در شهریور 1327 یعنی شصت و پنج سال قبل و یا بهتر بگوئیم سی سال قبل از وقوع انقلاب اسلامی در ایران به رشته تحریر درآمده و در آن  زمان پس از چهار ماه به چاپ دوم می رسد . گفتیم استاد دارای روحیه اصلاح طلبی و انقلابی بوده و احتمالاً با آنچه که امروزه از این دو واژه برداشت می کنیم فرق دارد اصلاح طلب است چون در صدد زدودن علل و عواملی که اساس وحدت شیعه و سنی را هدف قرار داده بود می باشد .این کتاب با مسئله “خیبر و فدک” آغاز می‎گردد و بنا به نظر استاد شهیدی تا آن زمان کسی کتاب جداگانه ای در پیرامون این مسئله سیاسی ننوشته بود و استاد پیش از ورود به این بحث تاریخی می نویسد ” شاید خواننده با ملاحظه مقدمه کتاب پیش خود تصور کند در این دوره که مسلمانها احتیاج کاملی به اتحاد و نزدیکی دارند من خواسته ام با نشر این مطالب به دامنه اختلاف های مذهبی کمکی کرده باشم ولی با خواندن چند فصل از این کتاب خواهید فهمید این فکر درست نیست و من کوشش کرده ام اساس وحدت بین شیعه و سنی را روی اصول درستی که نتیجه بخش باشد بنا کنم ” . استاد چنان منطقی و ریاضی گونه و بی طرف وقایع را تحلیل می کند که هرگونه شک و تردیدی را بر طرف نموده و در عین حال گریزی هم به جریان های اقتصادی ˛فکری ˛فرهنگی و سیاسی زمان خودشان می زنند و بدون هیچ ترس و وحشتی و ملاحظه ای انتقاد به جا و به حق خود را متوجه رجال و مردمان طبقه اول کشور می کنند . در حالیکه داستان مهمانی پیامبر در مراجعت از خیبر رانقل می کند به غذایی  که در این مهمانی مصرف شده اشاره می کند  که از ماست و روغن و مقداری خرما استفاده شده ولی ولخرجی های دولتی را به باد انتقاد می گیرد و اضافه می نماید که ساکنین تهران و رعایای کشور شاهنشاهی شبها در کوره پز خانه و در لانه سگ زندگی می کنند و و این است عاقبت یک ملتی که مقدراتش به دست یک عده دزد و جنایتکار بیفتد .

دکتر علی افخمی ـ عکس از سمیه لطفی
دکتر علی افخمی ـ عکس از سمیه لطفی

و یا به دنبال بحث خیبر و فدک و تحلیل یک واقعه تاریخی خطاب به مسئولین و کارگزاران آن زمان می نویسد ” کمتر برای نشان دادن ترقی کشور ساختمان با شکوه دادگستری و کاخ وزارت دارائی را به رخ ما بکشید یک سر کشی هم در جنوب شهر بکنید و ببینید این بدبخت ها یی که شما دارائیشان را بزور گرفته اید و وزارت دارائی ساخته اید چطور زندگی می کنند ملت  گرسنه خشت و گل به چه کارش می خورد اینها را باید به سر آن تبه کاری کوبید که این ملت بد بخت را اینطور روی خاک سیاه نشانده است ” گفتیم  تحلیل تاریخی و منطقی از جریانات گذشته و زمان خودشان
می کنند  و یک مرتبه با این عبارت که  پرت شدم یک لحظه توجه به محیط اطراف مجبورم کرد پا را از دایره بیرون گذاشته و راه خیبر را گردانده بیراه ی پر سنگلاخ  اجتماع را پیش گرفتم . یا زمانیکه کتاب و عقاید نویسنده مصری ( سید موسی جار الله ) را نقد می کند و بی اطلاعی او را ثابت می کند مجدداً مسائل اجتماعی  رابه نقد می کشد و با تأسف می گوید مانند موسی جار الله ها در کشور ما خیلی یافت می شود . نقد های فرهنگی اجتماعی سیاسی موجود در این کتاب یکی دو تا نیست و در ضمن عمق مطالعه و وسعت نظر استاد شهیدی همین بس که خودشان مرقوم داشته اند برای یک مسئله بیش از دویست جلد کتاب خوانده اند و از این طریق با ظرافتی خاص و عیب کار خواص و عوام و روشنفکر ان زمان خود را یکی یکی تحلیل می نمایند و بجز حق گویی و اصلاح طلبی به هیچ چیز دیگری نمی اندیشند و ترس و واهمه ای از کسی ندارند برای جلوگیری از اطاله کلام همه را ( دانشجویان ˛همکاران و…. را ) به خواندن این کتاب با ارزش و پر محتوی و آموزنده از استاد علامه دکتر شهیدی که  کمتر مورد توجه است تشویق می نمایم و به روح بلند مرحوم استاد علامه سید جعفر شهیدی درود می فرستم .»

رسول جعفریان دیگر سخنران این مراسم بود که تحت عنوان تاریخیات استاد سید جعفر شهیدی به سخنرانی پرداخت:

دکتر شهیدی در دو حوزه ادبیات و تاریخ فعالیت نگارشی جدی داشت. بخش اول، بیشتر در دانشگاه و بخش دوم عمدتا میان مردم انتشار یافت. در اینجا به مناسبت 23 دی ماه سالروز درگذشت وی [در سال 1386] مروری داریم به آثار تاریخی آن مرحوم.

مقدمه

مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی محصول جریان های فکری چندی است که طی چند دهه  نخست حیات وی در ایران وجود داشت و ایشان در آن بستر رشد کرد. جریانهای یاد شده، برخی سنتی و برخی مدرن بودند و هر کدام به سهم خود در شکل گیری شخصیت فکری ایشان مؤثر واقع شدند. در بخش مدرن، دو گرایش انقلابی پدید آمده در دهه بیست و سی و تحصیلات دانشگاهی، در دو دوره مختلف، در ذهن ایشان تأثیر گذاشته است.

مقصود از جریان سنتی نیز، همان جریان مذهبی است که به نام تشیع، ایشان تعلق خاطر جدی به آن داشته و به همین دلیل به عالم طلبگی و روحانی شد و برای مدتی در این کسوت ماند. بعدها نیز علائق مذهبی و دینی اش به همان سبک و سیاق در کنار جنبه های دیگر ایشان پابرجا ماند.

بدین ترتیب سه زاویه (1) تفکر سنتی، (2) تفکر انقلابی ـ‌ مذهبی نو شده،  و (3) جایگاه علمی ـ دانشگاهی، اساس فکر وتولید علمی ایشان را ساخته و شهیدی استاد را پدید آورده است.

دکتر رسول جعفریان ـ عکس از ژاله ستار
دکتر رسول جعفریان ـ عکس از ژاله ستار

اما به لحاظ علمی، دانش سنتی ایشان، همان دانش آخوندی، یعنی فقه و اصول است که در ایران و نجف دنبال کرده (1320 به نجف رفت و 1327 به تهران آمد) و به عمق آن رسیده است. در این مرحله بر عربیت تسلط یافت و این میراث را تا به آخر به عنوان یک ستون برای کار علمی خویش حفظ کرد. بعد از آن به موسسه دهخدا و دانشگاه آمد (1332 لیسانس و1340 دکترای ادبیات فارسی گرفت) و ادب فارسی دنبال کرده  در آن دکترا گرفته و استاد شد. دو زبانه بودن ایشان در فارسی و عربی، و هر دو به صورت تخصصی، سبب شده است تا آثار برجسته ای در حوزه تصحیح و ترجمه (مانند نهج البلاغه و…] و شرح مثنوی توسط ایشان عرضه شود.

 شهرت شهیدی به تاریخ اسلام

علاقه شهیدی به تاریخ را باید به دو دوره تقسیم کرد.

الف: دوره نخست آن که از سالهای آغازین دهه بیست تا اواسط دهه سی است.

ب:  دوره دوم، به پس انقلاب مربوط می شود.  طبعا سالهای میانی کارهای دانشگاهی، ادبی، موسسه دهخدا و سخنرانی در هم اندیشی های بین المللی عربی است.

هر کدام از دو دوره، از نظر تمایل ایشان به تاریخ، و ضمن این که دو دوره، با یک خط باریکی به هم وصل می شوند، بستر خاص خود را دارد. باید پرسید علاقه ایشان به تاریخ اسلام در دهه بیست و بعدا سالهای پایانی دهه پنجاه و دهه شصت به بعد از کجا ظاهر شد؟

در مرحله نخست، ریشه این علاقه، به تمایلات انقلابی ـ مذهبی وی در جریان یک شورش فکری ـ  مذهبی مربوط بود که کسروی آغازگر آن بود و بسیاری را به واکنش واداشت. آن زمان، حمله کسروی، آخرین و تندترین مرحله از حملاتی بود که در دوره رضا شاه به مذهب شده بود، اما تفاوت این بار با دفعات قبل، این بود که به خاطر شرایط سیاسی نسبتا باز، دهان مخالفان برای دفاع بسته نبود و به همین جهت به دفاع برخاستند. طبعا خاستگاه بخش مهمی از افکار کسروی، مباحث تاریخ اسلام و تشیع بود و الزاما کسی که به پاسخگویی می نشست، می بایست وارد این حوزه می شد. این البته صرفا در پاسخ کسروی نبود، بلکه دفاع از مذهب، با ادبیات مدرن، در قالب رشته های مختلف و از جمله تاریخ اسلام باب شده بود. نمونه های فراوانی از آن را در نشریات مذهبی این دوره، بویژه، آیین اسلام شاهد هستیم.

مذهبی های تحصیل کرده انقلابی که مدافع دین بودند، تلاش کردند، صورتی از دین را در نثر جدید فارسی که گفتمان تازه ای هم به دلیل شرایط پس از شهریور بیست داشت، ارائه دهند. هر کسی به نوبه خود در این زمینه تلاش کرد [مانند بازرگان و سحابی و دهها نفر دیگر].  شهیدی هم یکی از این نویسندگان جوان مذهبی بود._MG_9249

تلاش شهیدی عمدتا در مسیر تاریخ  خود را نشان داد و نوشتن چند اثر در این حوزه او را به تاریخ اسلام شهره کرد.

پرسش این است که، تاریخ چه مسأله ای را حل می کرد؟ باید گفت تاریخ قالبی بود که هم ناقدین اسلام و مذهب و هم مدافعین می توانستند از سنگر آن حرفهای خود را بزنند. تاریخ حاصل جمع افکار و عمل مذهبی در بستر زمان بود. به علاوه، با استناد به تاریخ بود که امکان طرح مسائل انقلابی و حتی کنایه به حکومت وجود داشت. تاریخ همیشه یکی از ارکان مباحث نوگرایانه یا نقادانه در جریانهای فکری ایرانی بوده است و در این زمینه، شهیدی و شریعتی و بسیاری دیگر وضعیت مشابهی دارند و از تاریخ استفاده می‌کردند.

باید توجه داشت که مسأله استفاده از تاریخ، در اسلام و مذهب شیعه بسیار جدی تر است. حتی آقای مطهری، که همه کارش فلسفه بود، باز برای تاریخ سهم قابل توجهی گذاشت وآثار چندی نوشت. «پیغمبر و علی و فاطمه و حسین» اصلی ترین موضوعات در یک جامعه شیعی هستند. این اسامی، یاد آور فکر و عمل به طرزی است که هم جنبه فکری دارد و هم انقلابی و مذهبی. بنابرین، چرا شهیدی که قلم روانی دارد در این مسیر وارد نشود؟

اما برای شهیدی یک چیز دیگر هم مهم است. ایشان از نسلی است که در دوره جدید با کارهای فکری متنوعی که از مصر می رسد، آشنا می شدند. شهیدی، «سید شیعه روحانی» است و این سه کلمه در شخصیت بیرونی وی مهم است. آثاری که در مصر به نوعی در باره شیعه نوشته می شد به دست وی می رسید و به نظرش می آمد که باید به آنها پاسخ داد. در کارهای مصری ها، که تحت تأثیر فرهنگ تألیفی و تحقیقی جدید غربی در جستجو در تمدن اسلامی و معرفی آن در می آمد، طعنه هایی نیز به شیعه زده می شد. این مسأله از نظر کسی مثل شهیدی قابل قبول نبود و سخت روی آن حساسییت داشت. برای درک این حساسیت باید آثار ایشان را مرور کنیم.

اما در مرحله دوم، یعنی بازگشت مجددا ایشان به تاریخ اسلام در دهه شصت، آن هم در حالی که تقریبا از سال 1335 به بعد که کار دانشگاهی وی و نیز همکاریش با دهخدا (از سال 1328) و لغتنامه جدی شد، او به جز چند استثناء، کار تاریخ اسلامی نکرد. مقصود از این استثناء، همکاری وی با مرحوم مطهری، در تألیف محمد خاتم پیامبران (ص)  ونیز نگارش کتاب «بعد از پنجاه سال» در سال 57 بود. پس از انقلاب، و در شرایط جدید که علاقه به تاریخ اسلام در کنار بحثهای عقیدتی و فکری نزد انقلابیون اهمیت یافت، و با دعوت های مکرر از آقای شهیدی برای تدریس در مدرسه شهید مطهری و جز آن، ایشان برای بار دیگر به تاریخ اسلام بازگشت. در این باره، در ادامه، مطلبی را از خود ایشان نقل کرده و سپس کارهای ایشان را در آن دوره معرفی خواهیم کرد.

پیش از شروع بحث از آثار تاریخی ایشان در دهه بیست، یک نکته دیگر را هم باید عرض کنم. به واقع، به دلیل این که کار دانشگاهی ایشان در حوزه ادبیات بود، طبعا تمامی دوران تحصیل و نیز تدریس و  استادی، با دانشجویان و استادان حوزه ادبیات سپری شده است [بنگرید به خاطرات همکاران و شاگردان ایشان در کتاب ماه ادبیات، مهر 1386]. بنابرین طبیعی است که استاد بیش از هر چیز به ادبیات شهرت داشته باشند. این در حالی است که تاریخ ، به نوعی حیاط خلوت برای کارهای پژوهشی استاد بوده است. با این حال، اگر مردمی به قضیه نگاه کنیم، آقای شهیدی بیشتر به تاریخ و نهج البلاغه شناخته می شود، چرا که آثار ادبی ایشان مانند شرح مثنوی، دیوان انوری یا دره نادره، آثاری بسیار خاص هستنند.

در اینجا مروری خواهیم داشت بر سیر نوشته های تاریخی آقای شهیدی در دو فصل

 فصل اول: آثار تاریخی در فاصله 1324 ـ 1335

 نقد کسروی نخستین گام با عنوان مهدویت و اسلام

آقای شهیدی (با نام خانوادگی سجادی، متولد 1297) در بروجرد مشغول درس‌های طلبگی شده و پس از آن در سال 1320 به نجف رفته است. ایشان باید در نجف یا طی سفرهایی که به ایران داشته، کتابهای کسروی و از جمله شیعی گری را که در سال 1322 منتشر شد، دیده باشد. با انتشار آن کتاب، چندین نقد بر آن انتشار یافت. آقای شهیدی که این زمان یک روحانی بیست و هفت ساله بوده کتابی با عنوان مهدویت و اسلام منتشر کرد.  در ذیل عنوان افزوده است: س . جعفر شهیدی دانشجو بروجردی. و پایین تر آمده است: پیرامون نوشته های کسروی.

14-1-12-192714mahdaviyat

کتاب یاد شده در سا ل1324 در چاپخانه سعادت بروجرد منتشر شده و محل توزیع کتاب هم حجره حاج عبدالحسین هدایتی و آقای کشفی و حاج محمد عمادی بوده است.

منابع کتاب در دو صفحه آغازین، پس از صفحه عنوان آمده و شامل 40 عنوان کتاب از مصادر قدیمی تاریخ اسلام و اندکی آثار جدید است. پس از آن،  در یک صفحه مستقل این جمله با حروف درشت به عنوان کلمه قصار آمده است: ما می خواهیم همه گمراهی ها از میان مسلمانان بر افتد از آن گمراهی ها دروغ گفتن و دروغ نوشتن است ج. ش!

وی از این که آثار کسروی در بلاد اسلامی منتشر می شود ، آن را برای ایران اسباب آبرویزی دانسته است [مهدویت و اسلام، ص 3]. در ادامه، به نقد بند بند کتاب شیعی گری پرداخته از تاریخ تشیع و اساس آن سخن گفته شده و کوشیده تا با ارجاع به منابع کهن، نشان دهد ادعاها و گفته های کسروی نادرست است. تعبیرهای ایشان نسبت به کسروی بسیار تند و با تعبیر ای مردک! از او یاد و مطالب وی یاوه خوانده شده است. افزون بر بحث هایی که در صفحات نخست در باره اصل تشیع و برخی از ادعاهای کسروی شده، از صفحه 46 بحث در باره مهدویت آغاز شده و با اشاره به این که باور به مهدی از آن همه مسلمانهاست نه صرفا شیعیان، به بیان مستندات آن از کتابهای تاریخ و حدیث پرداخته است. بخشی از بحث اخیر او هم این است که امکان زیستن هزار سال و بیشتر از نظر پزشکی وجود دارد. (ص 82 ـ 85)

به واقع، کتاب مهدویت و اسلام، یک اثر کلامی و مدافعانه به قلم یک طلبه جدی است که با منابع تاریخی و حدیثی رایج در حد آن روزگار ـ بلکه بیشتر ـ آشناست و کوشیده تا به مطالب کسروی را که مهمترین نوع نقادی از تشیع و اسلام در آن سالها بوده، پاسخ دهد.

شهیدی و جنایات تاریخ

یکی از نخستین نگارش های تاریخی وی کتاب «جنایات تاریخ» بود که همزمان سه وجه داشت. تاریخی، انقلابی، و نیز نقد برخی از کتابها و آثار از نویسندگان ایرانی و مصری بود. این کتاب [که گویا طرحی برای نگارش تاریخ اسلام بوده] برای شهرت شهیدی آن اندازه اهمیت داشت که وقتی پس از آن، کتاب «فاطمه دختر محمد» چاپ شد [چاپ سال 1327ش  انتشارات حافظ]، روی آن نوشته شده بود: سید جعفر شهیدی نویسنده جنایات تاریخ.

مجلد اول جنایات تاریخ در سال 1327 منتشر شد و به دلیل کنایه های سیاسی توقیف گردید و ضمنا شهرت یافت. با این حال، کتاب دست بدست می گشت و تا سالها پس از آن شهیدی به این کتاب شناخته می شد. بعد از درگذشت آقای شهیدی (23 دی ماه 1386) وقتی مهدی محقق از شصت سال دوستی با وی سخن گفت، از بعد تاریخی او هیچ نگفت جز این که ا جنایات تاریخ را نوشته است. [متن این سخنرانی که نوشته هم شد را بنگرید در: نشریه علوم قرآن و حدیث، شماره 23 ـ 24، ص 42 ـ 49)

روی صفحه عنوان این جمله از متن انتخاب شده و آمده است: «در یک محیطی که اکثریت آن را مردم بیسواد تشکیل بدهند، دین بهترین حربه ای است که می توان حتی بر علیه دین هم بکار برده شود.»

در صفحه دوم جلد دوم این کتاب  آمده است: پس از توقیف جلد اول برخی از جراید پایتخت از این پیش آمد ابراز تأسف نموده و هر یک چند سطری در پیرامون عمل غیر قانونی اداره شهربانی قلمفرسایی کردند.»

در توضیحاتی که ایشان در مقدمه مجلد دوم جنایات تاریخ ذیل عنوان «در پیرامون جلد یکم» آورده اند، معلوم می شود که عباس [محمدعلی؟] خلیلی و سعید نفیسی از این که شهیدی به برخی از نوشته های آنان ایراد گرفته ناراحت شده اند. خلیلی این مطلب را در روزنامه اقدام هم در باره شهیدی و مطالبی که علیه او نوشته بوده، آورده است. آقای شهیدی در مقدمه مجلد دوم، پاسخ داده که هدف وی عیب گیری نبوده و فقط انتقاد بوده است. از آنچه گفته شده، و نیز از محتوای کتاب بدست می آید که شهیدی در آن سالها، حساسیت ویژه ای روی مذهب شیعه داشته و چند انتقادی که در آن جا آمده، در باره همین موضوع بوده است. وی از خلیلی از این ناحیه ناراحت است که به رغم آن که در نوشته اش، روح تشیع فی الجمله آشکار است، اما از علمای بزرگ شیعه به گونه ای سخن گفته که گویی آنها بر اساس عاطفه مطالبی را ابراز کرده اند! {مقدمه جنایات تاریخ مجلد دوم، ص و}

14-1-12-191210jenayat

در مجلد اول، انتقادهایی هم از محمد باقر کمره ای شده است. کمره ای از کسانی است که در نگارش آثار جدید دینی به زبان نو نقش مهمی داشت اما آقای شهیدی گفته است که «ایراد بنده هم به مؤلف کتاب «دو گناهکار» و «عروس مدینه» و «حمزه سید الشهداء» فقط روی جنبه فضل و دانش مؤلف است، که چرا باید با نوشتن این کتاب ها مقام روحانیت کوچک شود». {مقدمه جنایات تاریخ مجلد دوم، ص ز}

مقدمه آقای شهیدی بر جلد دوم جنایات تاریخ، همچنان در دفاع از تشیع است و این که بحث تقریب که به نظر وی سرآبی هم بیش نیست، گرچه اصلش را لازم می داند،  نباید مانع از استدلال و پیروی از عقل و اندیشه باشد. وی حتی از این که در تهران به نام وحدت، از نشر برخی از آثار جلوگیری می شود، اظهار نگرانی و به انجمن تبلیغات اسلامی به خاطر این کار، انتقاد کرده است [جنایات، ج 2، ص 7). ایشان می گوید: من به آقای محمد تقی قمی و اعضای دارالتقریب پیام فرستادم و اکنون هم می گویم این کاری که در دست گرفته اند بهترین و نیکوترین اقدامات برجسته قرون اخیر است، ولی به شرطی که اجازه ندهند محمد ثابت و احمد امین و موسی جار الله و محمد کرد علی و عبدالله قصیمی و محمد سید و طه حسین و دیگران رشته آنها را پنبه کنند {جنایات، ج 2، ص 20}

اما جنبه های انقلابی جنایات تاریخ، انتقادهایی است که در جای جای این کتاب از وضع موجود شده است. وی با تأکید بر این که این کتاب را با هدف گزارش تاریخ یک دهکده کوچک یعنی همان مدینه نوشته، و با گفتن این که «نوشتن جلد اول که با نبرد مسلمانان و یهود خیبر شروع می شد» افزوده است که آن جلد مقارن شد با «آغاز نبرد بین مسلمانها و یهود فلسطین» «و اکنون هم که جلد دوم یایان می یابد، روزنامه ها خبر حملات سخت یهود را به مواضع مسلمانان درج می کنند». {جنایات تاریخ، ج 2، ص 59}

در این بخش، او سعی می کند از تاریخ اسلام، به عنوان وسیله ای برای تهییج جوانان بر ضد صهیونیسم استفاده کند. در این زمینه، به خصوص به آنچه در باره خیبر نوشته استناد کرده و از عقب ماندگی مسلمانان نالیده است [همان، ج2، ص 61]. در جلد دوم، وی به مقاله ای از طنطاوی حمله کرده نوشته های او و احمد امین و دیگران را علیه شیعه، مصداق جنایت دانسته است. انتقاد وی به مقامات و حتی طعنه زدن به شاعری به این که «شنیدیم چند روز قبل هم بگرفتن مدال همایونی مفتخر شده» [همان، ج 2، ص 64] در این جلد آمده که نمونه ای از مطالب سیاسی است که می توانسته سبب توقیف این کتاب و چاپ آن با اسم مستعار شود. در آخرین صفحه، از طرح «دانشگاه روحانی» توسط حکومت یاد کرده و این که «شخصیت برجسته ای مانند آقای عصار هم» به قرار مسموع «در نظر است شیخ اعظم دانشگاه روحانی شوند»! {همان، ص 65}

در پایان جلد دوم، وعده جلد سوم جنایات را داده و پیش از تألیف آن در کتاب فاطمه دختر محمد (ص) در باره علت تألیف کتاب جنایات می نویسد: من به منظور جلوگیری از این تبلیغات مسموم [که با ترجمه برخی از آثار عربی در میان فارسی زبانان نشر شده و اختلاف میان فرق را دامن می زند] و روشن ساختن اذهان برادران خود به تألیف کتاب جنایات تاریخ دست زدم و غرض ورزی های نویسنده فجر الاسلام، ضحی الاسلام، [هر دو ترجمه عباس خلیلی] جوله [ترجمه محمدعلی افسر]، شهسوار اسلام [ترجمه کاظم عمادی]، و الوشیعه و مانند آنها را آشکار کردم و به هموطنان تذکر دادم که از رفتار ناپسند و برخلاف منطق که دست آویز مغرضین می شود خودداری کنند و بیشتر به نشر اصول دین مقدس اسلام و مذهب شیعه بپردازند و فکر کنند که امروز چه چیز بیشتر در تبلیغات آنها موثر است و از چه راه زودتر می توانند به مقصود برسند. خدا را شکر می کنم که تا امروز دو مجلد [در پاورقی: تا این تاریخ سه جلد از این کتاب منتشر شده] از این کتاب در دسترس خوانندگان گرامی قرار داده شده. امیدوارم مجلدات بعدی را نیز بهمان سبک به اجتماع امروز تقدیم کنم. این بود منظور دیگری از نوشتن کتاب جنایات تاریخ. نظری مهم تر از آنچه در پایان جلد دوم نوشتم. [فاطمه دختر محمد، ص 3 ـ 4)

مجلد سوم جنایات تاریخ با عنوان «از مسند تجارت تا تخت سلطنت» انتشار یافته است. ناشر این مجلد، مجله نامه فروغ علم است که با مدیریت آقای شهیدی در سال 1329 اداره می شد اما در اصل متعلق به پدر همسر ایشان، سید غلامرضا سعیدی بود. تاریخ چاپ این کتاب سال 1329 ش است. رنگ و روی این مجلد هم جدای آن که سیاسی است و در جای جای آن اشاره به وضع هیئت حاکمه و ملت و اینها دارد، اما در بخش نخست انتقاد از عثمان است و گویا عنوان از مسند تجارت تا تخت سلطنت هم مربوط به اوست. بخش پایانی آن به نوعی در باره حاکمیت یافتن قریش بر امور در جریان شورایی است که عمر تشکیل داد و آقای شهیدی نامش را «مجلس شوری» گذاشته است.

در میانه این مجلد، بحث مفصلی [19 ـ‌47]  در باره افسانه غرانیق یا همان آیات شیطانی آمده است. در این قسمت، روش او تاریخی است و سعی کرده است با مراجعه به اسناد و مدارک، افسانه بودن آن را ثابت کند. این که چطور از عثمان و داستانهای اولیه زندگی او تا رفتن به حبشه، یک مرتبه وارد داستان غرانیق شده، به این دلیل است که قصه غرانیق مربوط به مهاجران حبشه است، اما قدری هم نشانگر آشفتگی های کلی در این کتاب است به لحاظ ترتیب تاریخی، نظم جدی وجود دارد. در چندین مورد، به دلیل حمایت های طه حسین از قریش، او را به خاطر مطالبی که در الفتنة الکبری گفته، مورد انتقاد قرار داده است. همان طور که اشاره شد، اشارات سیاسی و مسائل روز فراوان در این جلد است. مثلا در این کتاب آمده است: نظام سیاسی که بر گرد محور منافع رئیس، شیخ، ایلخانی، و بالاخره، به نفع طبقه فئودال می گردد، با نظام عادلانه ای که پایه آن روی برابری و برادری است، پنجه افکنده. (جنایات، ج 3، ص 2)

بیفزایم که بخش های نخست هم ادبیات ویژه خود را دارد و گویی نوعی حکایت تاریخ در قالب داستان است که البته این روش در همان بخش نخست است و ادامه پیدا نمی کند.

پس از پایان جلد سوم در صفحه 94، یک آگهی در باره فروش جنایات تاریخ آمده، و توضیحاتی هم در باره این کتاب درج شده که جالب است. «از روزی که جلد اول جنایات تاریخ از چاپ درآمده، و خوانندگان گرامی دیدند ما پنبه چند جلد کتاب را که در پیرامون اسلام و با تشیع قضاوت غیر عادلانه کرده بودند زدیم، تا امروز از مراکز و شهرستانیها، ما را به کتابهای مختلفی از این قبیل راهنمایی کرده اند و تقاضا شده است پنبه آنها هم زده شود». مقصود وی از این قبیل، نشر یک سری کتابهایی است که به اسم کتاب دینی منتشر می شود، اما در واقع، مملو از خرافات و حرفهای نادرست است. از جمله، از کتابی از دکتر جزائری با نام بحر الانساب سخن به میان آمده است. این کتاب جزائری مدتی هم بر کرسی وزارت فرهنگ جلوس داشته است. وی سپس به طعنه از برخی از ناشران مذهبی در تهران که این قبیل مزخرفات را چاپ کرده اند، یاد کرده و می گوید: هرچند که هر یک از کتابهای ذکر شده، در مقام خود قابل تقدیس و ستایش بوده و در پایین آوردن سطح معلومات و انحطاط فکر ملت و در نتیجه غوطه ور ساختن توده در  دریای خرافات و نادانی نقش مهمی را بازی کرده و خدمت برجسته ای به مستعمره چی ها می نماید، لیکن این کتاب [یعنی بحر الانساب در شرح احوالات چهارده معصوم] را در حقیقت باید سمبل مطبوعات این بنگاه دانست. {جنایات، ج 3، ص 96 ـ 97}.

14-1-12-191325jenayat 3

در ادامه در باره کتاب خودش هم آمده است است: جلد اول کتاب من که از طرف شهربانی توقیف شد، مگر چه داشت؟ آیا جز برای این بود که بر یکی از میلیونها فجایع این دستگاه دزد پرور مظلوم کش اعتراض کرده بودم؟ [جنایات، ج 3، ص 102]. این ادبیات در دو صفحه آخر با شدت ادامه دارد.

به اختصار بیفزایم که بر اساس یادداشتی که در پایان کتاب زینب شیرزن کربلا آمده، عملا سه جلد جنایات تاریخ با این عناوین معرفی و نامگذاری شده است: جنایات تاریخ ج 1، جنایتکاران چه می اندیشند ج 2، از مسند تجارت تا تخت سلطنت، ج 3. به گفته آقای قاسم تبریزی، در سال 46 کتاب جنایات تاریخ مخفیانه چاپ شد. این زمان ساواک حساس تر بود و گویا از آقای شهیدی توضیح خواسته بود که گفته بود این کتاب را قدیم نوشته، از چاپ آن بی خبر است واعتقادی به آن ندارد.

فاطمه دختر محمد (ص)

علاقه آقای شهیدی به عنوان یک سید، به جده اش زهرا (س) از همان آغاز  بوده و کتاب فاطمه دختر محمد در همان اواخر دهه بیست، توسط انتشارات حافظ که ناشر کتاب جنایات هم بود، چاپ شده است.

کتاب فاطمه دختر محمد،  همان طور که از نامش آشکار است، زندگی فاطمه زهرا (س) است که در آن علاوه بر زندگینامه به مباحث مختلف از جمله فدک در آن پرداخته شده است. وی انگیزه خود را از تألیف این کتاب صرفا علائق و قیود مذهبی ندانسته، بلکه در همان مقدمه توجه می دهد که این کار را برای بیان زندگی شخصیت های بزرگ تاریخ و عبرت گرفتن از آنان باید انجام داد. در این باره به خصوص این نکته را بیان می کند که «تحلیل شخصیت زهرا (س) ما را از اثر شگفت انگیز تعلیمات اسلام در عصر اول این دین مطلع می سازد و می فهمیم، به عکس آنچه مغرضین می گویند اسلام دینی نیست که فکر و منطق زن را مقید کرده باشد، اسلامی حکمی مبنی بر اسارت و بندگی زنان صادر نکرده است و بلکه می توان گفت اسلام تنها دینی است که حقوق اجتماعی زنان را محترم شمرده و به آنان آزادی فکر و منطق داده است» [فاطمه دختر محمد، ص 5].این کتاب در قطع جیبی اما با حروفی ریز و صفحه پر تا 108 ادامه می یابد، و یک نمونه زندگینامه سنتی برای حضرت فاطمه است که ضمنا به تحلیل تاریخ اسلام از دید انحرافی که در امر خلافت رخ داده، پرداخته شده است. علی القاعده، این کتاب، پایه کتابی است که ایشان سالها بعد، پس از انقلاب، در باره این موضوع نگاشت و یکی از آثار تاریخ اسلامی شناخته شده آقای شهیدی است. عنوان کتاب جدید، زندگانی فاطمه زهرا (س) است که در سری معصومین که در ذهن ایشان بوده، تألیف و تدوین شد. [گویا این طرحی بوده که قرار بوده چند نفر انجام بدهند، و آقای شهیدی سهم خود را به اتمام رسانده است: بنگرید: نامه شهیدی، ص 16 (مصاحبه با کیهان فرهنگی)]. چاپ بیست و سوم این کتاب در سال 1375 در تیراژ ده هزار عدد منتشر شده که نشان از خواستاران فراوان این اثر دارد. در این تحریر، علاوه بر زندگینامه، بخش مهمی به ادبیات شیعی در باره فاطمه زهرا (س) اختصاص داده شده و اشعار فراوانی از متون کهن عربی ارائه و ترجمه شده است. شهیدی به دلیل توانایی بالای در ترجمه از عربی به فارسی، معمولا در این بخش ها، متن های بسیار دلنشنیی از نصوص تاریخی و اشعار عربی ارائه می دهد. ترجمه خطبه حضرت زهرا (س) هم در این اثر صورت گرفته که بعدها در جاهای دیگر هم از آن استفاده شده است. گفتنی است که کتاب زندگانی فاطمه زهرا (س) توسط عبدالله الفریجی به عربی ترجمه و موسسه دارالکتاب الاسلامی (2005 م) آن را منتشر کرده است

14-1-12-19516fatemeh

چراغ روشن در دنیای تاریک / زندگانی علی بن الحسین (ع)

این کتاب در باره زندگانی امام سجاد (ع)‌ بوده که تاکنون به چشم نویسنده این سطور نیامده است، اما نام آن در انتهای کتاب انقلاب بزرگ، ذیل عنوان آثار چاپ شده مترجم دیده می شود. کتاب یاد شده در 232 صفحه توسط چاپ محمد حسن علمی چاپ شده اما متاسفانه تاریخ نشر ندارد. [فهرست کتابهای چاپی، مشار، ج 2، ص 1646]

تجدید در تحریر پس از انقلاب: بدون شک، این اثر، پایه ای برای کتاب بعدی ایشان، با عنوان زندگانی علی بن الحسین است. آقای شهیدی  در مقدمه آن، ضمن اشاره به این که در بچگی تحصیلات مدرسه ای نداشته و به مکتب می رفته، از آموزش های موجود در مکتب برای تعلیم قرآن و عقاید سخن گفته و از جمله نام امامان و این که وقتی به امام چهارم می رسیدیم می گفتیم: زین العابدین بیمار. ایشان می گوید همان موقع در ذهنم قیافه ای پژمرده برای امام تصور می کردم، تا آن که بزرگ شدم، اما در روضه خوانی ها و مداحی ها هم باز امام زین العابدین بیمار را می شنیدم. این بار به علاوه غل و زنجیر و شتر و کاروان. اندک اندک که بزرگ تر شدم و کتابهای جلاء العیون مجلسی و طوفان البکاء را خواندم و پس از آن مطالعه قمقام زخار فرهاد میرزا و بعد ها مصادر، دیدم باید آن تصور را اصلاح کنم. بعد هم که آشنا شدن با صحیفه و نیز دعای ابوحمزه با معانی عرفانی آنها آشنا شدم و «اکنون پس از گذشتن پنجاه سال بر دوره مکتب خانه و مجلس سوگواری آن سالها، باید بگویم، آموزشی با چنان اسلوب ممکن است اثری نامطلوب در ذهن شنونده ای چون من بی بضاعت پدید آورد و دیگر مجالی برای وی فراهم نشود تا خطاهای انباشه در ذهن خویش را تصحیح کند».

بدین ترتیب آقای شهیدی این کتاب را نوشت تا آن تصورات نادرست در اذهان شیعیان اصلاح شود. همان جا تأکید می کند که در این اثر تلاش کرده است تا بر اساس منطق و مدرک سخن بگوید نه عاطفه و احساس. و نیز تأکید می کند که «چیزی ننوشته ام که درک واقعیت آن برای مردم روزگار ما آسان نباشد و از سوی دیگر نتیجه عملی بر آن مترتب نگردد. از میان همه نوشته ها آن را گزیده ام که تاریخ درست یا نزدیک به درست آن را ضبط کرده است» (زندگانی علی بن الحسین، ص 5]. این مقدمه از تیرماه 1364 است و عجیب آن که اشاره به آنچه قدیم در باره امام سجاد نوشته بوده، نکرده است.

شهیدی و طه حسین

پیش از این اشاره کردیم که آقای شهیدی به مصر توجه خاصی دارد و در درجه اول، منتقد آثار مصریهاست که در آثارشان از برخی از باورهای شیعی انتقاد کرده اند. وی از آثار احمد امین، و بویژه طنطاوی، و برخی دیگر ناراحت است و به انتقاد از آنها و نیز ترجمه آنها به فارسی می پردازد و این که این قبیل آثار نشر می شود. وی معتقد است که دستگاه نظارتی مصر اگر واقعا دنبال تقریب است، باید جلوی انتشار این آثار تحریک آمیز را بگیرد.

آقای شهیدی چند سال بعد، یعنی در سال 1332 خودش به همراهی احمد آرام کتابی از طه حسین را در دو جلد به فارسی ترجمه  کرد. این کتاب یک بار مجلد اول آن و بار دیگر دو جلد در یک مجلد با عنوان «انقلاب بزرگ، علی و دو فرزند بزرگوارش، الفتنة الکبری» توسط موسسه مطبوعاتی علی اکبر علمی منتشر شد. کتاب یاد شده، چنان که روی جلد آمده، ترجمه مشترک احمد آرام و سید جعفر شهیدی است و مقدمه کتاب با تاریخ 1336 (که نشان می دهد کتاب چهار سال بعد از ترجمه چاپ شده) توسط آقای شهیدی نوشته شده است. این مقدمه در شناخت فکری تاریخی مرحوم شهیدی، بسیار عالی است. وی ابتدا به دو شخصیت طه حسین پرداخته است: یکی دوره جوانی که فی الادب الجاهلی را نوشت و تند و تیز بود و ساختار شکن، و دیگری کتاب الفتنه الکبری که از دوران پختگی اوست و به عنوان یک مسلمان به آن رویدادها می پردازد. به گفته آقای شهیدی، طه حسین گرچه که تعلق به مشرق زمین دارد، اما در فکر، مغرب زمینی است و از روش آنها در تحقیق استفاده می کند «نه در اثر نخستین، روشنفکر دو آتشه است و نه در «انقلاب بزرگ»‌ و «وعده راست»‌ مرتجع درست و حسابی [مقدمه ص ب]. البته وی این تغییر مذهبی را امری عادی می داند که برای خیلی ها ممکن است رخ دهد. وی با این که روش او را علمی می داند، اما می گوید که «در بسیاری از موارد خوشبینی یا سهل انگاری یا ترجیح بی جهت برخی مدارک بر برخی دیگر، سبب شده است که کم و بیش از حقیقت منحرف شود» {ص هـ}آنچه برای شهیدی در این کتاب جالب بوده، حریت وی در انتقاد برخی از عقاید رایج اهل سنت است. انتقاد از صحابه و این که گفته است ما نباید «برای اصحاب پیغمبر مقامی قائل شویم که خود برای خود قائل نبودند». وی می گوید شاید از این جا خوشحال شویم، اما در جای جای این کتاب، «هرجا با انحراف و حق شکنی و اسراف و تبذیر و بذل و بخشش های بی موقع عثمان بر می خوریم، می بینیم استاد به دفاع برخاسته». وی از این که طه حسین از شورشیان علیه عثمان انتقاد کرده، گلایه می کند و می پرسد که پس شورشیان، چه راهی داشتند که به رفتارهای خلیفه اعتراض کنند؟ [همان، ص و، ز]. با این حال، بر این باور است که طه حسین، در این کتاب، و در مجموع، درایت را بر روایت ترجیح داده است.

14-1-12-19649enghelab

اما جالب این است که شهیدی که در دهه بیست، از خلیلی و دیگران انتقاد می کرد که چرا کتابهای عربهای مصری را که حاوی انتقاد از شیعه است، ترجمه می کنند، اکنون پس از ده سال، خود به ترجمه آنها می نشیند. هرچند در پایان مقدمه، هشدار می دهد که توجه داشته باشیم که طه حسین، حتی اگر هم سنی نباشد، در محیطی سنی مذهب زندگی کرده و «نباید انتظار داشت که در مسائل خلافی مانند خلافت و آنچه بدان وابسته است طرز تفکر او مانند شیعه مذهبان باشد». {همان، ص ط}

باید گفت، با این ترجمه، آقای شهیدی تحت تأثیر بیشتر روشهای جدید نقد تاریخی قرار گرفت و همان طور که در کارهای بعدی او دیده ایم، وی روشی نقادانه در برخورد با روایات رایج دارد. طه حسین در این کتاب، ارجاع به منابع بسیار اندک دارد، و بیشتر یک گزارش تاریخی نوشته است. یک نکته مهم روشمند برای آقای شهیدی، تردید های طه حسین در بسیاری از نقلهای رایج است. این می توانسته روی ذهن ایشان تأثیر خاص خود را داشته باشد. جالب است که طه حسین، حتی داستان نماز خواندن ولید در مسجد جامع کوفه را در آن صبحگاه تکذیب می کند [انقلاب بزرگ، ج 1 ص 100] و از این قبیل البته فراوان دارد. نمونه دیگر داستان آمدن آن ساحر نزد ولید است. از این ها جالب تر، که به کار شیعه هم می آید، این است که او داستان عبدالله بن سبا و سبئیه را از اساس ساختگی دانسته و پس از توضیحی در این باره نوشته است: «داستان سبئیه و ابن السوداء از ریشه ساخته و پرداخته است و در این اواخر هنگامی که جدال میان شیعه و فرقه های دیگر اسلامی پیدا شده آن داستان را ساخته اند» و در ادامه باز می نویسد: «… ابن السوداء جز پنداری بیش نبوده و اگر براستی وجود داشته آن اندازه اهمیتی که مورخان به وی می دهند و فعالیتی که در زمان عثمان و سال اول خلافت علی برای او قائلند بیش از آن چیزی است که براستی وجود داشته است. این شخص کسی است که دشمنان شیعه وجود او را برای دشمنی با شیعه ذخیره کرده اند {انقلاب بزرگ، ج 2، ص 98}

طه حسین ، از داستانسرایانی در قرن دوم یاد می کند که بر اساس ذهنیات و تعصبات خود، نسبت به تاریخ یک صد سال پیش از خود، شروع به ساختن و جعل داستانها کردند که یک نمونه آن همین حکایت ابن السوداء است. {همان، 2/100 ـ 101}

در پایان این کتاب گویا به قلم آقای آرام که آن زمان وابسته فرهنگی ایران در سوریه هم بوده، آمده است: ترجمه این کتاب روز جمعه دهم ذی حجه (عید قربان) سال 1372 هجری قمری در بعلبک لبنان پایان پذیرفت. و لله الحمد.  این تاریخ مصادف است با 30 مرداد ماه 1332 ش.

فصل دوم: آثار تاریخی سالهای 1357 تا 1386

تحلیلی از تاریخ اسلام متن درسی دانشگاهها پس از انقلاب فرهنگی

آقای شهیدی روش انقلابی خود را از همان اواخر دهه سی کنار گذاشت، و تا آنجا که بنده مطلعم در هیچ جریان سیاسی از آنچه در اطراف و حواشی نهضت ملی پدید آمد، حضور نداشت. بعدها نیز سابقه ای در فعالیت سیاسی از خود برجای نگذاشت، با این حال به دلیل رفاقتی که با بسیاری از علمای روحانی داشت، پس از آغاز انقلاب، زمینه های کاملا روشنی برای هماهنگ شدن کامل با آن داشت. شهیدی شصت ساله در سال 57 جوان نبود که بخواهند شور و شینی داشته باشد، به علاوه فرد خودساخته ای بود که به دنبال موقعیت و امتیازی هم نبود. با این حال، در شرایط جدید، دانش ایشان مورد توجه دیگران بود، به طوری که  با توجه به آن سوابق و رفاقتی که با پیشگامان انقلاب داشت، به همکاری های فکری و درسی فرا خوانده شد.

یکی از عرصه های همکاری، همین سابقه پژوهش در تاریخ اسلام بود که با نگارش بعد از پنجاه سال در سال 58 از ایشان شناخته شده بود و سبب ورود جدی ایشان در مبحث تاریخ پس از انقلاب شد.

آقای شهیدی در مصاحبه  خود با کیهان فرهنگی، در باره حرکت مجددش در حوزه تاریخ اسلام پس از انقلاب گفته است: «اوایل انقلاب بود. جوانان علاقمند و پرشور ما به سراغ جناب آقای [جلال الدین] فارسی رفتند. ایشان دو سه کتاب در تاریخ اسلام و مسائل سیاسی آن نوشته بودند، جوانها علاقه مند بودند که تاریخ اسلام را یاد بگیرند. ایشان هم آنان را به من حواله دادند». وی سپس می افزاید: «از کودکی علاقه خاصی به خواندن تاریخ داشتم. بیشتر کتابهای تاریخ را که به فارسی نوشته شده بود می خواندم. مخصوصا تاریخ صدر اسلام را. برای نمونه باید بگویم دوره ناسخ التواریخ را چند بار خوانده ام و مثلا جلد حضرت امیر را دست کم ده بار خوانده ام و بعضی شعرهای آن را هنوز هم در حفظ دارم و می توانم بگویم کمتر کتابی در قصه و تاریخ به زبان فارسی نوشته شده که نخوانده ام. بعدا که با روش استادان تاریخ شرق و مغرب آشنا شدم، مجددا به کار تحقیق پرداختم. اوایل انقلاب بود که کتاب پس از پنجاه سال من منتشر شد. جوانان شوری برای یادگیری تاریخ اسلام داشتند و من هم درسی برای آنها معین کردم. ابتدا در مدرسه شهید مطهری، بعد کم کم، منبرها متعدد شد. انجمن معلمان، دانشگاه علم و صنعت و دانشگاه صنعتی شریف و آموزش سپاه پاسداران و مجتمع علوم انسانی، خلاصه این روضه خوانیها تکرار شد. بعد آمدند گفتند می خواهیم اینها را چاپ کنیم. به قول خودشان درس را از نوار پیاده کردند روی کاغذ… بعد دیدم خیلی جاهای آن لنگ است. مجبور شدم مطالب را نظم منطقی بدهم و به صورت کتاب از چاپ بیرون آمد». {نامه شهیدی، ص 25 ـ 26}

14-1-12-191541tahlig

یکی از اینها دو کتاب کوچک به عنوان بخش یک و دو با عنوان «تحلیلی از تاریخ اسلام» از دکتر سید جعفر شهیدی بود که چاپ دوم آن در سال 1359 منتشر شد. در مقدمه آمده است: «کتابی که هم اکنون در دسترس خوانندگان محترم قرار می گیرد مختصر و کم حجم، اما مطالب آن حاصل مطالعه، تتبع، درس و گفتگوی چندین سال است». ایشان تأکید دارد که هدفش نوشتن تاریخ سیاسی اسلام نیست، بلکه «خواسته ام رویدادهای حوزه مسلمانی را تا آنجا که می توانم بر اساس دید دینی واجتماعی تحلیل کنم». بخش یک (133 صفحه) تا پایان خلافت امام علی و بخش دوم (128 صفحه) تا پایان حکومت اموی است و همان طور که اشاره کرده، بحث هایی در باره اوضاع فکری و اجتماعی این دوره تاریخی هم دارد.

این کتاب در سال 1359 برای نخستین بار توسط نهضت زنان مسلمان منتشر شد و این نهضت، تشکلی بود که به کار فرهنگی ـ انتشاراتی مشغول بوده و شمار زیادی کتابچه در حوزه فلسفه و عقاید و تاریخ و مسائل اجتماعی از زبان نویسندگان مختلف منتشر کرد. این ناشر با مدیریت دوست ما حاج قاسم تبریزی در 17 اسفند 57 بنیاد گذاشته شد و تا سال 66 ادامه یافت و صدها کتابچه منتشر کرد. ایشان گفت که متن اولیه آقای شهیدی، جزوه ای بود که دست کم سه چهار دوره در مدرسه شهید مطهری تدریس شد، و ما جزوه را گرفته به ایشان دادیم که اصلاح کرد و آن را چاپ کردیم.

 اندکی بعد، این کتاب در بازچاپ تازه خود توسط مرکز نشر دانشگاهی، بسال 1362 در یک جلد با عنوان تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان منتشر شد و به صورت کتاب درسی عمومی که پس از بازگشایی دانشگاه به عنوان تاریخ اسلام مطرح شده بود، درآمد و بارها و بارها در تیراژهای بسیار بالا منتشر شد. بر اساس نسخه ای که در دسترس بنده است، چاپ هیجدهم آن در سال 1374 منتشر شده است. می شود گفت این کتاب، برای سالیان، ذهنیت تاریخی دانشجویان را در حوزه تاریخ اسلام همه سطوح شکل می داد. بدون شک، شهیدی نگاه انتقادی خود را نسبت به روند رویدادها در تاریخ اسلام، بر اساس آنچه در آثار پیشین نوشته بود داشت، اما باید این را هم افزود که دست کم در نگارش، بسیار معتدل شده و آرام می نوشت. به علاوه می کوشید تا نسبت به بسیاری از مسائل، نگاه تازه تری داشته باشد.

گفتنی است که کتاب تاریخ تحلیلی اسلام یک بار هم در این اواخر، یعنی سال 1383 با اضافات تازه ای منتشر شد که با چاپهای پیش متفاوت بود. این چاپ که تحت عنوان «تاریخ تحلیلی اسلام، از آغاز تا نیمه نخست سده چهارم» توسط انتشارات علمی و فرهنگی و مرکز نشر دانشگاهی، به طور مشترک درآمد، و عنوان چاپ اول دارد، در بخش پایانی حاوی مطالبی در باره دولت عباسیان است. دیدیم که روی جلد هم عنوان از آغاز تا نیمه نخست سده چهارم در آن درج شده است. در مقدمه آمده است:

در سالهای اخیر استاد دکتر سید جعفر شهیدی تحلیل تاریخ اسلام را ادامه دادند و به بررسی سقوط امویان و به قدرت رسیدن عباسیان تا نیمه نخست سده چهارم همت گماشتند». ایشان انتخاب تاریخ پایان کتاب را تا خاتمه دوران امامت و نیابت نایبان قرار داده و در واقع می توان گفت که در بخش افزوده شده، تاریخ زندگی بقیه امامان را هم درج کرده است. در واقع، آخرین صفحات کتاب تا سال 329 یعنی خاتمه غیبت صغری آمده است. (تاریخ تحیلی، چاپ 1383، ص 365).

14-1-12-19752tahlili chap 1383

شهیدی: زینب و ابوذر

در تاریخ معاصر ما، توجه به حضرت زینب و ابوذر، جدای از جنبه های مذهبی، به گرایشهای انقلابی هم مربوط می شود. این چیزی است که بین شهیدی و شریعتی و بسیاری دیگر مشترک است. شهیدی یک شریعتی است، اما در دهه بیست و تا نیمه دهه سی. سعی می کند به تناسب روز قلم انقلابی داشته باشد و از تاریخ اسلام، درست همان طور که شریعتی رفت، یک دست مایه فکری ـ انقلابی علیه هیئت حاکمه و در سمت و سوی تقویت نگاه مذهب به مسائل اجتماعی و سیاسی، فراهم آورد. در تمام این دوره، مارکسیست ها نیرومند در میدان بودند و این مذهب انقلابی بود که برابر آنها مقاومت می کرد و می کوشید تا با طرح شعارهای مشابه، آنها را خلع سلاح کند و بگوید که ما هم عین این حرفها را علیه اشرافیت داریم و اساسا ما هم انقلابی هستیم و زینب و ابوذر ما قطعا بهتر از رهبران انقلابی شما هستند.

کتاب شیرزن کربلا یا زینت دختر علی، در اصل متعلق به بنت الشاطی است در عربی نوشته و عنوانش بطلة کربلا بوده است. کتاب یک اثر تاریخی داستانی با رویه انقلابی و طرح حضرت زینب به عنوان یک زن شجاع و انقلابی که پیام آور عاشورا بوده، نگاشته شده است.

14-1-12-191056zeynab

 روی جلد کتاب مترجم این طور معرفی شده است: ترجمه سید جعفر شهیدی نویسنده جنایات تاریخ. ناشر هم، همان کتابفروشی حافظ (با مدیریت آقای مرعشی)  است که محل آن در ایستگاه سرچشمه بوده است. تاریخ مقدمه این اثر «بروجرد، 1332» است که سال پرالتهابی برای همه گروه ها بوده و در این میانه، نشریات مذهبی انقلابی هم رونقی در میان جمعی داشته است. آقای شهیدی در مقدمه کوتاهش نوشته است: «اگر از دریچه معتقدات شیعی بنگریم، شاید این قالب از تمام جهت برازنده زینب (س) نیست، همچنان که از نظر تاریخی نیز مطالب خالی از نقاط ضعف نمی باشد». با این حال شهیدی تصدیق می کند که مؤلف در نگارش آن «رنجی فراوان برده و تتبعی نیکو کرده و مطالبی گرانبها فراهم آورده است». بنت الشاطی هم در مقدمه اش تأکید دارد که این بخش از تاریخ را داستانی نوشته است «نتیجه کوشش من در  تألیف این کتاب این است که تاریخ و داستان را درآمیخته ام تا صورت کسی را که در پی ریزی تاریخ اسلام سهیم و در تاریخ انسانیت نمونه درخشانی می باشد، جلوه دهم». [زینب شیر زن کربلا، ص 5]. آقای شهیدی در موارد اندک در پاورقی یادآور برخی از نکات شده است. از جمله در باره گزارش بنت الشاطی در باره شب عاشورا، در پاورقی نوشته است: «در اینجا مؤلف، داستان نویسی را بر تاریخ نویسی مقدم داشته است، زیرا همه تاریخ نویسان می گویند که در آن شب اصحاب حسین به نماز و عبادت و تلاوت قرآن مشغول بوده و بیمی از مرگ نداشتند». [همان، ص 83]. این کتاب مجددا در سال 1374 توسط نشر مشعر چاپ شد. دلیل چاپ آن هم رفاقت آقای دکتر شهیدی با آقای حجت الاسلام قاضی عسکر بود که در آن سالها، حضرت آقای شهیدی با عنایت ایشان، به تمتع مشرف  شد و سال 71 بنده هم خدمتشان بودم.

و اما ابوذر، طرح داستان ابوذر در مصر و  توسط سوسیالیست های مسلمان مطرح شد. آن زمان که انتقاد از اشرافیت و سرمایه داری رواج یافته بود، و عثمان زیر فشار انتقادات تند سید قطب و دیگران قرار گرفته بود، ابوذر به عنوان یک مبارز انقلابی که دیدگاه های اقتصادی نزدیک به سوسیالیسم دارد، مطرح شد. زمانی که آن نوشته ها به ایران رسید، در اینجا نیز البته به آرامی، بحث در باره ابوذر آغاز شد و تا زمانی که شریعتی کار ترجمه کتاب جودة السحار را انجام داد و خودش هم فراوان در باره ابوذر گفت و نوشت، داستان ابوذر شناسی در ایران هم رواج داشت. بعد از انقلاب هم تا مدتی داستان ابوذر سرزبانها بود تا آن که یک باره تعطیل شد.

بنده تا این لحظه از چاپ اول کتاب ابوذر خبری ندارم، اما چاپ دوم آن که با مقدمه جالب آقای شهیدی در 12 فروردین سال 60 توسط نهضت زنان مسلمان چاپ شده، در اختیارم است. ایشان در این مقدمه، شرح جالبی از همین نکته ای که اشاره کردیم، یعنی شروع ماجرای نگارش در باره ابوذر در مصر و سپس ایران، به نکات مهمی اشاره کرده است که عینا درج می کنم:

«سه چهار سال از پایان جنگ جهانی دوم می گذشت،. کشورهای درگیر در جنگ، پیروز یا شکست خورده، ناچار بودند عاقبت تلخ انسان کشی ها و خانمان براندازی های شش ساله را تحمل کنند. ویرانی، بیماری و فقر همه جا به چشم می خورد. اما در گوشه و کنار هم بودند آنان که از بازار آشفته کالایی بدست آورده و با خون بهای بیست میلیون نوجوان و به اشک و ماتم نشاندن میلیونها زن و مردم رقم هایی بر دارایی خویش افزوده بودند…. در این کشورها اکثریت محروم و اقلیت برخوردار همه جا به چشم می خورد. اردوی کمونیسم، یکی از دو قدرت پیروز، نیروی یک پارچه ای بود که هنوز ناکثین و قاسطین از آن جدا نشده بودند. آن روزها، قاهره، بغداد، و دمشق بازار گرمی برای معرکه گیری فضائل خوانان این اردو بود. روزنامه ها و مجله های هفتگی وابسته به اردو می کوشیدند تا دروازه های بهشت موعود را هرچه روشن تر و زیباتر در دیدگاه مستمندان بگذارند و به آنان بقبولانند مساوات محصولی است که تخم آن را تنها در محدوده ای معین می توان بدست آورد. در مقابل فضائلیان، دسته مناقب خوانان بودند، نوجوانان پرشور مسلمان وادی نیل که از شیفتگی و دلباختگی بیشتری بهره مند بودند تا ژرف نگری در اصول و فروع اسلام. اینان نیز آرام ننشستند و به تکاپو افتادند تا از اسلام کالایی باب روز آماده کنند و به رخ فضائل خوانان بکشند که سوسیالیسم و کمونیسم، متاعی چشم گیر نیست. در دکان ما هم این گونه کالاها یافت شده و می شود. نظیری کاری که سلف آنها مرحوم طنطاوی در تفسیر خود [الجواهر] کرد و مقلدانی هم یافت]. جستجو در لابلای کتابها آغاز شد. باب تأویل و تفسیر گشوده گردید. سرانجام بدانچه خواستند دست یافتند. در این بازار داغ، برای جلب رضایت مشتری چه کالایی از «ابوذر» بهتر  می توان پیدا کرد؟ به فاصله دو سال چند کتاب در کتابفروشی های بغداد، قاهره، دمشق و بیروت عرضه شد. سوسیالیسم اسلام، ابوذر سوسیالیست، اشتراکی زاهد، ابوذر انقلابی… کم مانده بود که کتابی هم به نام ابوذر مؤسس مکتب کمونیسم زینت بخش مطبوعات شود، ولی مثل این که شور مسلمانی حضرات یکبار فرو نشست [ابوذر شناسی در ایران چند سال بعد آغاز شد]. خلاصه این که هر یک از این نویسندگان کوشید ابوذری نشان دهد که روشنگر دریافت او از اسلام و  ابوذر بود، نه ابوذر نشان دهنده نمونه ای از تربیت عصر رسول خدا. کتاب اسلام و سوسیالیسم در قاهره سروصدایی به راه انداخت. آن سالها هنوز ژنرال نجیب در پس پرده استتار بود و فاروق بر تخت پادشاهی مصر روزگار می گذرانید. پاشاها، بیک ها، و ثروتمندان مصر و اسکندریه خطر را پیش بینی می کردند و برپاخاستند. الازهر نیز در نگرانی دست کمی از آنان نداشت. نه برای این که شیوخ الازهر در شمار ثروتمندان بودند، بله از آن جهت که اگر ابوذر مظهر کامل سوسیالیسم معرفی شود چه کسی تضمین خواهد کرد که فردا ئیسم دیگری بدو نبندند؟ به علاوه درست است که ابوذر صحابی جلیل القدر بود، اما این صحابی گستاخانه به روی خلیفه مسلمانان و حاکم دست نشانده او ایستاده و کیفر خود را دید، به بیابان خشک ربذه تبعید شد و در آنجا غریب وار مرد. اگر مسلم شود ابوذر در مبارزه خویش بحق بوده، پس مخالف او به راه باطل رفته است و این سخنی است که ازهر و جز ازهر نخواهد پذیرفت. هرچه بود جنجال به راه افتاد. فتوای مشایخ ازهر (چنان که در مقدمه نخستین کتاب می بینید) صادر گشت. اما در آن بازار آشفته و پرسروصدا کمتر کسی شنید که ابوذر به راستی چه می خواست؟ چرا بر خلیفه وقت خرده گرفت؟ چرا می گفت توانگران باید زائد مال خود را بر مستمندان انفاق کنند؟ این مال چه مالی بود؟ نه فتوادهندگان ازهر در این باره به جستجو پرداختند، و نه ابوذر پردازان آن را روشن کردند…. هرچه بود گذشت. خرابی های جنگ اندک اندک ترمیم شد. کارخانه ها بکار افتاد… آن جوانان پرشور هم برای خود سامانی ترتیب دادند و اندک اندک کامل شدند. پیران سالخورده جای خود را به کودکان سپردند و شد آنچه شد».

14-1-12-1994abuzar

این گزارش آقای شهیدی بسیار جالب و روشنگر بود. اما این که چرا ایشان هم آن زمان این کتاب را منتشر کرد، در ادامه آمده است: «کتابی که اکنون [یعنی سال 1360] در دسترس شماست، یادگار آن سالهای پرجنجال است… در این سی و اند سال از یکسو من بیشتر به مطالعات ادبی پرداخته ام و از سوی دیگر با نیرو گرفتن سال، اندک اندک رخت به گوشه ای کشیده ام و به اصطلاح، درست نمی دانم در متن زندگی چه می گذرد. ولی مثل این است که بار دیگر فضائلی و مناقبی روبروی هم ایستاده اند که باز چنین کتابی هم مشتری یافته است». [آواره بیابان ربذه، ص 5]. این همان شرایطی است که در سال شصت وجود داشت و البته از بیش از ده سال یا اندکی بیشتر ، در ایران در اطراف ابوذر رواج یافته بود. این کتاب که در چاپ اول با عنوان ابوذر غفاری اولین انقلابی در اسلام چاپ شده بود، در چاپ سال 60 با عنوان آواره بیابان ربذه منتشر شد و بار دیگر در سال 1370 توسط نشر سایه و به عنوان ترجمه و نگارش و با نام اول آن یعنی ابوذر غفاری اولین انقلابی منتشر شد.

کتاب اسلام و سوسیالیسم از جودة السحار [1913 ـ 1974] موجی از مخالفت را در مصر برانگیخت. گزارشی از این مخالفت را آقای شهیدی در چاپ اول از این کتاب به نقل از روزنامه الاخبار آورده و بیانیه علما را علیه آن در آنجا درج کرده است. محور اصلی آن بیانیه این است که اسلام به مالکیت خصوصی احترام می گذارد و حتی اگر ابوذر چنین حرفی زده باشد که هر کسی باید به جز مصر ف خود باقی درآمد خود را الزاما در راه خدا به فقرا دهد، سخن درستی نگفته است.آقای شهیدی پس از ترجمه این بیانیه گفته است: «بیانیه شیخ ازهر سبب شد که من این کتاب را ترجمه کنم» [آواره بیابان ربذه، ص 13]. کتاب یاد شده، مقدمه ای هم از عبدالله العلایلی، دانشمند مصری دارد که آن را هم شهیدی ترجمه کرده است. وی در این مقدمه، با زبان ادبی شیوای خود به ستایش از ابوذر پرداخته است. شگفت که ما در جایی از این کتاب، نام مؤلف را نمی یابیم!

گفتنی است که کتاب جودة السحار هم با عنوان الاشتراکی العظیم در همان دوره مصر منتشر شد و علاوه بر آقای شهیدی، دکتر شریعتی هم در سال 1334 که هنوز بقایای جریان ده ساله طرح ابوذر در مصر بود، آن را به فارسی درآورد. نامی که وی انتخاب کرد، اولین خداپرست سوسیالیست بود. ترجمه شهیدی نسبت به متن وفادارانه تر اما متن شریعتی ادبی ـ احساسی تر است.

این افکار به صورتی متأخر در ایران انعکاسهای مخالف داشت، چنان که بعدها در سال 1353 داود الهامی مقاله ای با عنوان ابوذر و تهمت مزدکی گری نوشت که در مجله مکتب اسلام سال 15 شماره 12 چاپ شد. داستانهای حسینیه ارشاد و طرح مسأله توسط شریعتی در آنجا هم که سیر خود را دارد. به هر حال، ابوذر شناسی در ایران معاصر، خود موضوع یک پایان نامه جدی است.

شهیدی و مشارکت در طرح تألیف محمد خاتم پیامبران (ص)

شهیدی از پس از سال 1335 ـ 1336 آن زمان که دیگر شور انقلابی فروکش کرد، وارد حوزه ادبیات شد و در کنار استادان بنامی به کارها و تحقیقات ادبی مشغول شد. میان آن سال تا سال 47 که بحث تألیف کتاب خاتم پیامبران در حسینیه ارشاد مطرح شد، در زمینه تاریخ اسلام و تحقیقات مذهبی، کاری از وی سراغ نداریم. در مقابل، کار دیوان انوری و درّه نادره میرزا مهدی استرآبادی، از سخت ترین کارهای پژوهشی بود که وی علاوه بر کارهای دانشگاهی به آنها مشغول بود. در این زمان، آقای مطهری دست استمداد به سوی بسیاری از اساتید دانشگاه دراز کرد، همان دستی که سبب آمدن شریعتی از مشهد به تهران هم شد. از جمله، از آقای شهیدی هم خواسته شد که با توجه به سوابق کارش در تاریخ اسلام، بخشی از سیره نبوی را بنویسد. وی بخش از ولادت تا بعثت و از بعثت تا هجرت را نوشت که همان زمان، همراه بخش بعدی، یعنی از هجرت تا وفات که دکتر شریعتی نوشت در یک کتاب چاپ شد [تا صفحه 62] و بعدها نیز مکرر تجدید چاپ گردید. این علاوه بر درج آن در کتاب محمد خاتم پیامبران (ص) بود. نام وی در سال 1348 ـ 49 در فهرست سخنرانان حسینیه ارشاد هم آمده است {تاریخچه حسینیه ارشاد، میناچی، ص 54 (تهران، 1384) }

پس از پنجاه سال بخشی از یک طرح

به نظر می رسد آقای شهیدی در نظر داشته است تا یک دوره تاریخ اسلام و هم سیره امامان بنویسید. این طرح گرچه به اجمال در آخرین چاپ تاریخ تحلیلی اسلام جامه عمل پوشید، اما آثار تفصیلی تنها شامل چند تن از امامان شد. در باره امام حسین (ع) کتاب بعد از پنجاه سال را نوشته که در سال 1358 منتشر شده است. پیداست که چنین اثری نمی توانست مخلوق دو سه ماه بعد از انقلاب باشد. خود ایشان در مقدمه نوشته است: «ترتیب و فصل بندی کتاب حاضر محصول سالهای اخیر است، اما مطالب آن به تازگی نوشته نشده. از دیر باز، یعنی از بیست سال پیش و شاید هم بیشتر ـ می خواستم در باره این حادثه مهم کتابی بنویسم و هر زمان مانعی مرا باز می داشت… چند سال پیش به مناسبت فرارسیدن ماه محرم، خلاصه از آنچه در خاطر داشتم یا در یادداشت های پراکنده موجود بود در یکی از روزنامه های عصر تهران منتشر گشت». سپس می نویسد: «آشنایی نویسنده با تاریخ این حادثه تازه نیست، و تاریخ آن از پنجاه سال می گذرد.» آنگاه با اشاره به این که بیشتر کتابهای مربوط به این موضوع را خوانده اظهار می دارد که «بخش مهمی از حادثه های تاریخ اسلام نه چنان است که تاریخ نویسان گذشته به قلم آورده اند». وی می گوید که تحقیق در چند حادثه مانند غرانیق، داستان شهربانو، کشته شدن عمر و عثمان، توطئه خوارج در قتل امام علی و جز اینها، او را متوجه ساخت که به آن تواریخ کهن اعتماد نمی توان کرد. به هر حال، وی با همان روش تردید که به گفته خودش نشأت گرفته از تحقیقات موردی او در باره رویدادهای فوق الذکر است، در اینجا نیز تلاش کرده تا با استفاده از مصادر کهن، و البته تحقیق و پژوهش، اثر جدید را بنویسد». تاریخ مقدمه اسفند 1357 است، زمانی که انتشارات امیر کبیر در تلاش بود تا با چاپ آثار دینی و حتی انتقادی به خاطر فضای تازه و نیز احتمال سخت گیری های بعدی نسبت به او کاهش دهد.

عنوان کتاب، نوع نگاه آقای شهیدی را به حوادث نیم قرن اول پس از پیامبر، یعنی از سقیفه تا عاشورا نشان می دهد، این که آقای شهیدی، به رغم گذشت سالیان از مواضعی که در دهه بیست داشت، همچنان در عمق ذهنش، همان تحلیل های شیعیانه خود را از مسائل تاریخ اسلام دارد. وی در این کتاب، مسیر غلطی که امت اسلامی در اقتصاد و سیاست و زمامداری و همین طور اندیشه و تفکر طی کرده را مورد بررسی قرار داده با استناد به شواهدی از متون قدیم، و نیز برخی از تحلیلهایی که معاصران دارند، مسیر این پنجاه سال را به گونه ای تصویر می کند که به کربلا منتهی می شود. نثر ساده و استوار است و ایشان لازم ندیده است که بر ارجاع به منابع بیفزاید. در واقع، آنچه را که معمول کتابهای تاریخی نقل کرده اند بدون ارجاع آورده و تنها در موارد اندک که نیازمند ارجاع و استناد بوده، پاورقی آورده است. کتاب یک گزارش نسبتا جامع اما مختصر از دیدگاه های رایج در سطوح مختلف جامعه، تحولات معمول از سمت حکومت دینی به پادشاهی و سلطنت و رواج افکار انحرافی و همین طور نوعی دنیاگرایی شدید در میان صحابه است. با همه تلاشی که برای عالمانه شدن این تحلیل صورت گرفته، کتاب اثری عبرت آمیز است که می کوشد نشان دهد، چگونه مطابق سنن خداوندی، مردمی که چنین رفتاری کردند، به خصوص آنچه با حسین بن علی کردند، عاقبت سر از نابودی و انحطاط و ویرانی درآوردند. این فصل آخر کتاب است.

چاپهای بعدی کتاب توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی صورت گرفت، اما ظاهرا هیچ تغییری در آن داده نشد. {چاپ هفدهم، 1374}

چند کتاب دیگر

در سالهای پس از انقلاب، استاد کارهای دیگری هم در زمینه تاریخ اسلام داشته اند که اشارتی به آنها هم خواهم داشت. نخست علی از زبان علی یا زندگانی امیر مؤمنان علی علیه السلام که چاپ اول آن در سال 1376 توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی انجام شده و دقیقا یک مرور بر زندگانی امام علی علیه السلام و البته با تأکید بر فرمایشات خود آن بزرگوار است. این کتاب تحت عنوان علی بلسان علی توسط احمد الحلبونی ترجمه و توسط دارالهادی در بیروت (2001) منتشر شده است.

کتاب عرشیان اثری است کوتاه در باره حرمین شریفین و آثار تاریخی آن که بیشتر برای حجاج نوشته شده و توسط نشر مشعر در زمستان سال 1371 منتشر شده است. آقای شهیدی سال 70 و 71 حج مشرف بودند. گفتنی است که اصل کتاب «عرشیان» مقدمه ای بود که ایشان بر کتاب در راه خانه خدا [تا ص 26] اثر عزالدین قلوز نوشتند. اثر یاد شده به صورت هنری و با تصویر زیبایی از نقاشی ها و عکسهای نفیس مربوط به حرمین توسط دانش نو در سال 1357 منتشر گردید. البته آن مقدمه بسط یافته و به صورت این کتابچه درآمده بود.

مقالتی هم با عنوان ستایش و سوگ امام هشتم در شعر از ایشان توسط کنگره جهانی حضرت رضا علیه السلام در ذی قعده 1404 ق منتشر شده است. در این مقاله، اشعار عربی و فارسی که از دیر باز در باره آن حضرت سروده شده، ارائه و گزارش شده است.

در مجموعه مقالات ایشان که با عنوان «از دیروز تا امروز» منتشر شده [تهران، قطره، 1372] شماری مقالات در حوزه تاریخ اسلام وجود دارد. یکی از آنها آشنایی با زندگی امام ششم (ع) است [صص 171 ـ 184] . جالب است که کتابی هم در عربی با عنوان حیاة الامام جعفر الصادق (ع) از ایشان توسط دارالهادی (بیروت، 2005) در 118 صفحه منتشر شده است.

14-1-12-20638khatame peyambaran

آقای شهیدی، این خوشبختی را داشته است که غالب کتابهایش با تیراژهای بسیار بسیار بالا منتشر شده است.”

پس از آن علی دهباشی از محمدعلی مهدوی راد به عنوان سخنران بعدی این مراسم دعوت کرد تا از ترجمه نهج‎البلاغه توسط دکتر شهیدی سخن بگوید:

چند روز پیش دوست عزیز و فرزانه من، محقق و مورخ عالیقدر حضرت آقای دکتر جعفریان فرمودند که آقای دهباشی (چهره حیرت­آور روزگار ما که با تن و جسمی رنجور ولی روح و اراده­ای پرتوان و شکست­ناپذیر هماره در پی کارهایی است کارستان) تصمیم دارند که در سلسله­ شب­های بخارا شبی را ویژه، روانشاد زنده­یاد استاد علامه دکتر سید جعفر شهیدی سازند؛ و در پی این هستند که شما هم سخنی بگویید؛ من در مشهد بودم با اینهمه ارادت دیرینه این بنده به آن استاد عزیز از دست رفته، مانع آن می­شد که از پاسخ به این دعوت تن زنم. حضرت جعفریان فرمودند متن سخنرانی را بنویسد، اما سفر مانع آن می­شد که با دقت بنویسم، به حضرت دهباشی قول دادم که در اسرع وقت متن گفتار را بازنویسی کنم و بفرستم. به من امر فرمودند درباره ترجمه نهج­البلاغه سخن بگویم با افتخار پذیرفتم و تأکید می­کنم که درباره چندی و چونی و جایگاه والای این ترجمه فاخر و گرانسنگ در یک ساعت هم نمی­شود حق سخن ادا شود تا چه رسد به ده دقیقه، عناوین بحث را خواهم گفت با نمونه­ هایی و توفیق از خداوند است.

سخن گفتن درباره استاد علامه، مورخ، متفکر، فقیه، ادیب، زاهد والانگر، دنیاگریز، معادباور، زنده­یاد سیدجعفر شهیدی رضوان الله تعالی علیه، گرچه فخری است فاخر اما کاری است دشوار.درباره آن عزیز از دست رفته از ابعاد گوناگون می ­توان سخن گفت: از ایمان استوار، از صداقت و قداست پایدار، از زهد و تقوی و ایثار و … آن زنده­یاد از مومنان استوارگام و از باورمندان به تعبیر قرآن «قبل الفتح» بود. یعنی آن روزگار که ایمان داشتن و بر سر ایمان استوار ماندن، و جلوه­های عملی ایمان را فراز آوردن بسی دشوار بود و نوعی «جهاد» بود، شهیدی «مومن» بود و «مؤمنانه» زندگی می­ کرد.

… لایستوی منکم من أنفق من قبل الفتح و قاتل اولئک أعظم درجةً من الذین انفقوا من بعد و قاتلوا و کلا وعدالله الحسنی و الله بما تعملون خبیر…

از شما آنان که پیش از پیروزی انفاق کرده­ اند و جهاد کرده ­اند، با آنان که زان پس انفاق کرده­ اند و نبرد کرده­ اند؛ برابر نیستند [آنان که پیشتر انفاق کرده­اند و …] برترند، خدا برای هریک وعده پاداشی نیکو داده است و خداوند بر آنچه می­ کنید آگاه است.

 

روشن است که کسانی که بروزگاران داغ و دریغ و مشت و درفش بر حق­مداری پای فشرده ­اند با آنانکه چون آبها از آسیاب افتاد و ستم­بارگان از صحنه جامعه و صفحه روزگار برچیده شدند و سفره ­ها برای بهره­ گیری پهن و آماده گشت برابر نیستند، خداوند به آنانکه پس از پیروزی نیز در مسیر حق برای حق­مداری گام می­ نهند وعده نیکی می­ دهد… اما نه برای آنانکه فرصت می­ جویند تا بهره گیرند و … چنین است که خداوند در فرجام آیه فرمودند: خداوند به انگیزه­ ها و فرآیند آنچه عمل می­ کنید آگاه است باری آنانکه گام در مسیر حق گذاشتند و بر میثاق خود با خدایشان استوار ماندند فرجام نیک و مینوی از آنان است:

 

ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لاتحزنوا و ابشِرُوا بالجنة التی کنتم بها توعدون (فصلت/30).

 

کسانی که گفتند: پرورگار ما خداست و آنگاه پایداری کردند، فرشتگان بر ایشان فرود می­ آیند که مترسید و اندوهگین مباشید و شادمان به بهشتی درآیید که نویدتان می­دادند.

 

شهیدی مصداق روشنی از این آیت الاهی بود. استواراندیشی و استوارگامی او در مسیر هدف والایی که برگزیده بود، حقیقتی است که همگان بدان اعتراف داشتند… بگذارم و بگذرم که سخن در این جهت از شخصیت آن چهره تابناک درازدامن تواند بود.

 

اکنون بپردازم به آنچه موضوع این گفتار کوتاه بنده است، یعنی ترجمه نهج­ البلاغه. ترجمه شهیدی از نهج­ البلاغه بی­گمان گرانقدر است و فاخر، ادیبانه است و استوار. روشن استکه نهج­ البلاغه در اوج بلاغت است و ستیغ فصاحت. روزگارانی که سید جلیل­ القدر عالم بزرگ تشیع، ابوالحسن محمدبن الحسین شهره به «سید رضی» مجموعه­ ای معجزشیم از معارف آفتابگون و حقایق دریاوار علوی را در قالب خطبه­ ها، نامه­ ها و سخنان کوتاه در مجموعه­ ای گرد آورد و عنوان «نهج­ البلاغه» بدان داد. حدود یک قرن گذشت تا در خراسان به خامه نیکومردی سخن­شناس این مجموعه سترگ علوی جامه زیبای فارسی پوشید (کتاب نهج ­البلاغه با ترجمه فارسی قرن پنجم و ششم شرح واژگان و تصحیح و مقابله متن، بقلم دکتر عزیزالله جوینی، انتشارات دانشگاه تهران، 1385) قرنها گذشت، نهج­ البلاغه به خامه دهها تن از عالمان، متفکران، فقیهان و متکلمان بزرگ اقالیم قبله، شرح، تفسیر، توضیح و تعلیق شد که بخشی از این مجموعه شکوهمند به فارسی است در قرن چهاردهم هجری همت والای سیدی علوی­ اندیش، حاج سید علینقی فیض­الاسلام معطوف به نهج­ البلاغه شد و ترجمه­ ای فاخر، دقیق با اندکی شرح شاهد بازار جستجوگران معارف علوی گشت و پس از آن ترجمه ادیبانه و زیبای جواد فاضل (= که بواقع گزینشی بود از نهج­ البلاغه و از این روی عنوان سخنان علی(ع) بر پیشانی داشت) حضور این مجموعه سترگ را در صحنه­ های علمی، ادبی و دانشگاهی رقم زد. «نهج­ البلاغه» پس از این ترجمه­ ها فراوان به پارسی برگردانده شده است و نیز به زبان­های دیگر. بویژه در این سالهای اخیر نهج­ البلاغه فراوان جامه پارسی پوشیده است؛ که چندی و چونی این ترجمه­ های و ارزیابی آنها باید گفته آید در مقام دیگری.

 

ترجمه زنده­ یاد علامه سیدجعفر شهیدی از جهات بسیاری شایان گفتگو است، اما آن بزرگوار خود به جنبه­ های ادبی، بلاغی و وجوه زیباشناختی، و مراعات صنایع لفظی بویژه صنعت سجع تأکید داشته­ اند (ترجمه شهیدی/ یط) نمونه بنگرید:

محمد علی مهدوی راد ـ عکس از مجتبی سالک
محمد علی مهدوی راد ـ عکس از مجتبی سالک

من صارع الحق صرعَه

آنکه با حق درآویخت خود خون بریخت

القلب مصحف البصر

آنچه دیده بیند در دل نشیند

سپاس خدای راست که کارهای پوشیده را داند، و نشانه­ های روشن او را شناساند و دیده بینا دیدنش نتواند… (خطبه 49)

برابر نهادهای دقیق فارسی، تأمل­های ژرف­کاوانه لغوی، تحلیل­های موشکافانه بدیعی باریک­ بینی­ های ارجمند معنایی در پرتو آگاهی های ژرف تاریخی از جمله بلندیها و والائی های ترجمه شهیدی است که نمونه­ هایی را می ­آورم:

بهره­ گیری از آگاهیهای تاریخی

علی(ع) در خطبه اول نهج­ البلاغه فرموده­اند:

انشأ الخلق إنشاءً. وابتدأهُ ابتداءً. بلا رویة أجالها… و لا همامةِ نفسٍ اضطرب فیها… .

آفرینش را آغاز کرد و آفریدگان را به یک بار پدید آورده بی آنکه اندیشه­ ای به کار برد … یا پتیاره ­ای را به خدمت گمارد.

«همامه» را شارحان و مترجمان گونه­ گون ترجمه کرده و شرح کرده­ اند و غالباً راهی به دیهی نبرده ­اند آنچه استاد آورده­ اند مستند است به آگاهی های تاریخی و اندیشه­ شناسی او، آن زنده­ یاد در توضیح ترجمه خود آورده­ اند:

«همامه» که آن را پتیاره معنی کرده ­ام واژه ­ای است آرامی و با ریشه «هم» عربی ارتباطی ندارد همامه در باور مانویان «روح شر» است … [و] در اعتقاد مانویان «همامه» آفریده تاریکی است این خطبه … در کوفه القا شده است و کوفه در آن سالها مرکز برخورد کلامهای گوناگون:زرتشتی، مانوی، مسیحی و یهودی بوده است، و این خطبه، غیرمستقیم بطلان آن عقاید را در مسئله خلقت جهان اعلام می­ دارد (ص 448) آنچه آوردم گزیده­ ای است از توضیح درازدامن و محققانه استاد فقید در چرایی گزینش واژه «پتیاره» بعنوان معادل «همامه».

علی(ع) به اشعث بن قیس فرموده ­اند:

… حائک ابن حائک مُنافقُ بن کافر…

و استاد ترجمه کرده ­اند:

… ای متکبر متکبرزاده، منافق کافرزاده…

برخی از مترجمان «حائک» را «جولا = بافنده» ترجمه کرده­ اند، استاد می­ پذیرند که «حائک» به معنای «جولا» و «جولاهه» که همان «بافنده» است آمده است، اما بر پایه آگاهیهای تاریخی که اشعث و پدر او قیس از جایگاه مهمی بلحاظ مالی و اجتماعی برخوردار بودند، نمی­ شود بر این باور رفت که علی(ع) این صفت را به او اطلاق کند. آنگاه با تأملی ژرف در ساختار واژه «حائک» آن را بدانگونه معنا کرده­ اند که دیدید.

توجه به سیاق

آهنگ کلام و سیاق سخن در فهم «متن» جایگاهی بلند دارد، عالمان و مفسران و شارحان متون کهن از این زاویه و توجه به سیاق سخن به نکته­ های باریکی دست یافته ­اند. استاد باتوجه به آهنگ کلام گاه به واکاوی واژه می­ پردازد و دیگر گاه ترجمه و تفسیر دیگران را به نقد می کشد اکنون و بلحاظ اینکه مجال گسترده­ ای که در اختیار نداریم یک نمونه را می ­آورم:

علی(ع) در ضمن خطبه ­ای بلند مؤمنان را به دنیاگریزی و معادباوری و تن­زدن از جذبه و کششهای دنیوی فرا می­ خوانند و آنگاه می ­فرمایند:

… الا و هی المتصدیه العنون و الجامحة الحرون و المائنة الخوون….

استاد ترجمه کرده­اند:

آگاه باشید که دنیا چون چاروایی است پرستیز، سرکش و با جست و خیز و دروغگوی خیانتکار…

«متصدیه» را گونه­ گون معنا کرده­ اند و از جمله «زن بدکاره­ای است که …» اما این معانی بویژه «زن بدکاره» با سیاق جمله و ادامه جملات نمی­ سازد. استاد در توجیه گزینش خود نوشته ­اند:

«متصدیه» را بعضی مترجمان زن فریبندۀ مردان معنا کرده­ اند و هرچند یکی از معناهای این کلمه همان است اما سیاق عبارت نشان می­ دهد که معنا مناسب نه آن است. (ص 499)

تأمل­های واژه­ شناسانه

تأمل­ها، ژرفکاویها، باریک­ بینی ­های استاد در برنمودن محتوی واژه­ ها حقاً و انصافاً تأمل برانگیز است. علی(ع) صحنه شورانگیز و هیجان باری را گزارش می­ کند که مردمان پس از خلیفه سوم هجوم آورده ­اند و از وی تقاضا می­ کنند که زمام امور را به دست گیرد وی می ­فرماید:

… حتی لقد وطی الحسنان و شق عطفای… استاد چنین ترجمه کرده­ اند: مردم از هر سوی روی به من نهادند و چون یال کفتار پس و پشت هم ایستادند چندانکه «حسنان فشرده گشت و دو پهلویم آزرده…»

«حسنان» را بسیاری از شارحان و مترجمان «امام حسن مجتبی و امام حسین(ع)» گرفته ­اند، و بر این باور رفته ­اند که امام می­ فرماید: هجوم مردمان چنان بود که «حسن و حسین» در زیر دست و پای مردمان له شدند. استاد بر این باورند که توجه به وضع مجلس امام(ع) و اینکه آن بزرگواران در آن روزگاران بیش از سی سال داشته ­اند، بعید می­ دانند که این معنی استوار باشد.

آنگاه می­ نویسند: که برخی از شارحان «حسنان» را به معنای دو انگشت شست پا گرفته­ اند هرچند این تعبیر مناسب است، اما هیچکس از لغویان چنین معنایی را برای «حسنان»ثبت نکرده­ اند لیکن همین کلمه را به معنای «کنار استخوان بازو» ضبط کرده­ اند، که با «شق عطفای» هم مناسب است (ص 450 ـ 451).

یکی از گفتار امیرمؤمنان علی(ع) که سخنی است بلند و بسیار مهم با اعماقی جلیل و سید رضی آن را در ضمن کلمات «قصار» آورده است، امام(ع) در این کلام بلند محتوی «ایمان» را واکاوی می­ کنند و آنگاه «کفر» را. و آنگاه در تفسیر و توضیح «کفر» می­ فرمایند:

… و الکفرُ علی اربع دعائم، علی التعمق و التنازع و الزیغ و الشقاق…

استاد ترجمه کرده­ اند:

و کفر بر چهارستون پایدار است:

پی و هم رفتن، و خصومت کردن و از راه حق به دیگر سو گرویدن و دشمنی ورزیدن.

آنگاه در چگونگی گزینش «پی وهم رفتن» برای «تعمق» نوشته ­اند:

عمق و عُمق، کرانه­ های بیابان بی­آب و علف است و تعمق، در رشد در عمق است، کسی که در کرانه­ های بیابان رود و به عمق آن درشود خود را هلاک سازد و این تعبیری است لطیف از آن کسی که پی وهم را گیرد و چنین تعبیرها در سراسر سخنان امام علی(ع) فراوان است.

و چنین است ترجمه «القد»:

علی(ع) در نکوهش یکی از فرماندارانش که بر سر سفره رنگین یکی از مترفهان بصره نشسته بود بدو نامه ­ای نوشته­ اند تنبه­آفرین، بیدارگر و نکته­ آموز و در ضمن آن آورده ­اند که:

… و لعل بالحجاز او الیمامه من لا طمع له فی القرص…

چه بود که در حجاز یا یمامه، کسی حسرت گرده ­نانی بَرَد، یا هرگز شکمی سیر نخورد و من سیر بخوابم و پیرامونم شکم هایی باشد از گرسنگی به پشت دوخته و جگرهایی سوخته یا چنان باشم که گوینده سروده:

و حَسبک داءً أن تبیت ببطنةٍ                      وحولک اکباد تَحِنُّ الی القد

درد تو این بس که شب سیر بخوابی            و گرداگردت جگرهایی بود در آرزوی پوست بزغاله

استاد تصریح کرده­اند که برخی از مترجمان معنا کردن «قد» گذشته ­اند، و برخی براساس ذوق­ ورزیها معانی و تفسیرهایی آورده­ اند که درست نیست، آنگاه باتوجه به ادب جاهلی و کاربرد واژه در فرهنگ جاهلی به این نتیجه رسیده ­اند که «قد» پوست بزغاله است که آن را می­ بریدند، و قطعه قطعه می­ساختند و به هنگام گرسنگی می­خوردند (ص 528).

تفسیر واژه­ ها در پرتو آگاهیهای گونه­ گون:

استاد آشنایی گسترده با فرهنگ اسلامی داشت. و در شناخت تمدن اسلامی و ابعاد آن چیره ­دست بود و در شناخت نحله­ ها و جریانها کم ­نظیر. در ترجمه جمله­ ها و تفسیر واژه­ ها گاه از این آگاهیها بهره می­گیرد و به نکاتی دست می­یابد که فقط ویژه اوست به یمن آگاهی های گسترده ­اش از فرهنگ اسلامی ـ ایرانی و … یک نمونه بیاورم:

علی(ع) در گفتگویی با نوف بکالی که دنیاگریزان و معادباوران را وصف می­کنند از جمله می­فرمایند:

… اولئک قوم اتخذوا الارض بساطاً و ترابها فراشاً و ماءَها طیبا…

استاد ترجمه کرده­ اند:

… آنان مردمی هستند که زمین را گستردنی (= فرش) خود گرفته ­اند و خاک آن را بستر و آب آن را «طیب».

واژه «طیب» را برخی «طیب» ضبط کرده­ اند و برخی «طیّب» برخی «شربت گوارا» معنا کرده­ اند و برخی «نوشابه گوارا» استاد ارجمند با احتیاط و به احتمال قوی «طیب» دانسته ­اند، و شواهدی برای استواری گزینش خود را آورده­ اند از جمله اینکه حضرت عیسی فرمودند: «عطر خوشبویم آب است و نان و خورشم گرسنگی…» (ص 539)

و نمونه­ های دیگر… که مجال سخن نیست… اما شهیدی بزرگ بود نه به دانش و گستردگی آگاهیهای او از تمدن اسلامی، و اطلاعات عمیقش از ادبیات عربی و فارسی و چیره­ گی­ اش بر اصول، فقه و حدیث و تاریخ… که صد البته اینها نیز مهم است و بزرگی ­آور. شهیدی بزرگ بود چون «شاهد حق» بود، «عامل به حق» بود، به معنای حقیقی و واقعی کلمه «زاهد» بود، دنیا را رها کرده بود و «معنویت و معاد و یاد خدا» را برای «خدا» و نه جز آن برگرفته بود.

قصه یک ایثار

و اما در پایان این سخن کوتاه خاطره ­ای را می­آورم به اختصار که راوی مستقیم آن هستم و شاهد چگونگی­ اش بسالی که با نام والای علی(ع) نامبردار بود و ما «کتاب سال ولایت» را برگزار می­ک ردیم «ترجمه نهج­ البلاغه» استاد «رتبه اول» را از آن خود ساخت. مراسم در قم برگزار می­شد استاد شرکت نکردند (= فقط بر ای آنکه به دو دانشجو از لرستان در آن روز در محل لغت­ نامه دهخدا وعده داده بودند و راهی برای اطلاع نداشتند و راه­ حل­های ما را نپذیرفتند و برای اینکه خلف وعده نکنند شرکت نکردند) تصریح کردند که بسیار دلم می­ خواهد ولی نمی­توانم.

24 سکه جایزه ایشان بود در دانشگاه تربیت مدرس به ایشان دادم، نپذیرفتند، اصرار کردم فایده نداشت فرمودند در هر راه خیری که تشخیص می­دهید خرج کنید. گفتم دستکم پیشنهاد کنید، فرمودند: کسانی در زندان هستند که بدهی داشتند نتوانستند بپردازند، آبرومندند اما … سکه­ ها را نقد کنید، و هر چند نفر را می­شود آزاد کنید (آن زمان ماه رمضان بود) که حتماً شب عید فطر بر سر سفره خانوادگی باشند چنان شد و کسانی با آن پول آزاد شدند و در شب عید فطر بر سر سفره­ های خویش نشستند (تفصیل قصه را بنگرید به کتاب مشعل جاوید در مقاله ­ای با عنوان: قصه یک ایثار).

سلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیّا

و در پایان نوبت به مهندس محسن شهیدی رسید و وی از پدر خود چنین حکایت کرد:

سنگ مزارساده ومهجوری در کنج گورستان امامزاده عبدالله شهرری و مضجع ناپیدایی درگوشه ای نامعلوم از خاک عراق گواهان قدم صدق وقول وفعل مصدق پدروپسری هستند که ” در آخر زمان به سیاهی ای بر سپیدی ای ایمان آوردند “1؛ یکی به مداد و دیگری به دم خویش دین خدا را یاری کردند.

با تشکرصمیمانه از میهمانان، سخنرانان وبرگزار کنندگان مراسم، ششمین سالگرد درگذشت زنده یاد علامه شهیدی را در شرایطی برگزار می کنیم که نوبت چاپ بعضی از آثارآن فقید سعید از سی، بعضی از چهل وبعضی دیگر از پنجاه گذشته است. نرخ دفعات تجدید چاپ این آثار پس ازمرگ استاد بیشتراززمان حیات اوست واین نکته نه به منزلۀ تأیید برچسب ” مرده پرستی” برناصیۀ این امت فهیم وقدرشناس بلکه نشانۀ دقت نظروحساسیت درخورتقدیرآنان نسبت به میزان صدق وثبات قدم وانطباق قول وفعل چهره های شاخص علم و فرهنگ این سرزمین است؛

مهندس محسن شهیدی ـ عکس از مجتبی سالک
مهندس محسن شهیدی ـ عکس از مجتبی سالک

حکم مستوری ومستی همه برخاتمتست     کس ندانست که آخربه چه حالت برود

آن بزرگوار خود نقل می کرد که درزادگاهش بروجرد، وقتی مجتهد ، فقیه امام جماعت یا به هر حال روحانی معتبری که محل وثوق ومراجعات اهالی بود از دنیا میرفت متدینین شهربرای جایگزینی وی از میان ( به اصطلاح امروز ) کاندید های موجود به تحقیق وتفحص وحتی تجسس می پرداختند وحتی فرد یا افرادی را مأمورمی کردند که در وقت صرف غذا از بالای دیوار منزل آنان سرک بکشند واز کم وکیف سفره وطعامشان باخبرشوند تا مبادا دین خود را با دنیای دیگری سودا کرده باشند! سالها بعد، این معنای فطری ولدنی را در مقیاسی بسیار جامع تر وگسترده تر درکلام امام راحل قدس سره جلوه گر می بینیم آنجا که می فرماید: ” جاسوسی برای حفظ اسلام واجب است!”

بزرگداشت وتجلیل شخصیت های علمی وادبی تنها یک تکلیف ومسئولیت فرهنگی برای افراد ونهاد های ذیربط نیست؛ ازمنظر سیاسی وبه تعبیرامروز” مهندسی اجتماعی”هم این دست رویدادها جایگاه مهم وتعیین کننده ای درتقویم حیات سیاسی کشوردارند که فرمود: ” قلم زن نگهداروشمشیرزن!”

دکتر نسرین روان پور ـ عکس از ژاله ستار
دکتر نسرین روان پور ـ عکس از ژاله ستار

دراین میان شخص آقای دهباشی که محفل حاضر به همت وجهد ایشان برپاست وطی دوسه دهۀ گذشته نیز مراسم ومناسبت های مشابه متعددی را سازماندهی وبرگزار کرده اند، ازپیشگامان پی جویی ودلجویی وبازنمایی چهره های انزوا گزیده وهم به انزوا رانده شدۀ فرهنگ وادب این مرزوبوم هستند. این مهم به خصوص درروزگاری که گروهی اظهارواشاعۀ ” نیمۀ پنهان ” افراد را به عنوان واجب شرعی مجدانه دنبال می کنند، اهمیتی دوچندان می یابد!

به مرور زمان، تنگدستی اهل قلم گویا به طبیعت ثانوی آنان بدل شده است. شایستگان این جماعت اگر چند سالی تأخیر در پرداخت حقوق و مزایا و کسورات کذا وکذا را نجیبانه برمی تابند شاید از آنروست که نسل هاست وعدۀ شاهانۀ ” دولت یافتن ” از راه قلم را به سیاهۀ آمال دست نیافتنی خویش افزوده اند!

قلم گفتا که من شاه جهانم      قلم زن را به دولت می رسانم!

تقدیراهل هنراما ظاهراً ازاین هم تلخ تروبشارت سپید بختی اینان ازهمان ابتدا به اصطلاح ” احالۀ به محال” بوده است؛

روزی که برف سرخ ببارد ازآسمان      بخت سیاه اهل هنرسبزمی شود!

زنده یاد شهیدی رسیدگی مسئولین فرهنگی کشور به خادمین علم وادب را تکلیفی قطعی وغیر قابل اعراض می دانست. ماجرای

” آرد نماند ” را که تذکری طنزآمیز در خصوص وضع معیشت اهالی فرهنگ وادب کشور به وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی وقت است، شاید بیشترحاضرین شنیده یا خوانده باشند و همچنین توجه شخصی آن جنت مکان را به این مهم که مصداق بارز آن اهداء مکررجوائزدریافتی خویش به آموزگاران زبان فارسی وسایرفرهنگ دوستان وفرهنگ پیشگان است.

” الگو سازی” محصول قهری وجانبی چنین مراسم وتجلیل وتکریم هاییست. بخشی از خاطرات مرحوم علامه شهیدی ازدوران تحصیل ایشان در نجف که دراینجا عیناً نقل می شود را می توان نخست آموزه ای ارزشمند وسپس ( با درنظرگرفتن رواج تدریجی بعضی رویه های قابل تأمل دربرخی مراکز مشابه امروز)  هشدارمهمی درحوزۀ شرایط و آداب تزکیه وتعلیم طالبان علم به شمارآورد؛

” درآن گرمای نجف که نمی دانم چند درجه بود، من که آن وقت درجه نداشتم، ولی همین قدر می دانم که آب لوله را که باز می کردیم، جوش بود وشب که می خوابیدم ویک طرف بدنم را زمین می گذاشتم، با حرارت آجرفرش گرم می شد وعرق می کرد. وقتی می غلطیدم نسیم خنکی پدید می آمد وبه خواب می رفتم تا طرف دیگرعرق کند. آن مدت دو یا سه دقیقه شاید بیشتر[ طول] نمی کشید. چشم من به خواب می رفت، باز آن طرف هم داغ می شد. . . . . با نهایت اشتیاق هم درس می خواندیم ومن این را به صراحت می گویم که بهترین دوران زندگانی من همان سالهایی بود که سخت ترین دوران زندگی ام بوده است.”

دکتر علی قیصری در شب سید جعفر شهیدی ـ عکس از ژاله مجتبی سالک
دکتر علی قیصری در شب سید جعفر شهیدی ـ عکس از مجتبی سالک

چند سال پیش که برای اجرای پروژه ای در قم به سر می بردم، مدارس علمیه ای را دیدم که مهم ترین مشکل اجرایی شان، تعمیر ونگهداری برج های خنک کن سیستم چیلر مدرسه به دلیل بالا بودن میزان املاح آب این شهر بود!

تا نگردد خون دل و جان وجهان       لب بدوز و دیده بر بند این زمان!

                                                    والسـلام علیکم ورحمة الله

از دیگر بخش‎های شب سید جعفر شهیدی پخش بخش‎هایی از فیلم مستند منوچهر مشیری درباره استاد شهیدی با عنوان دُردانه عشق بود و در پایان برنامه از سوی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار مجموعه کتاب‎هایی به محسن شهیدی اهداء شد.

اهدای چند مجلد کتاب از سوی بنیاد موقوفات دکتر افشار توسط آقای افسری ـ عکس از ژاله ستار
اهدای چند مجلد کتاب از سوی بنیاد موقوفات دکتر افشار توسط آقای افسری ـ عکس از ژاله ستار
شب سید جعفر شهیدی ـ عکس از امید علمداری
شب سید جعفر شهیدی ـ عکس از امید علمداری
صحنه ای دیگر از شب شهیدی ـ عکس از امید علمداری
صحنه ای دیگر از شب شهیدی ـ عکس از امید علمداری
نمایش بخشی از تألیفات دکتر سید جعفر شهیدی در کانون زبان فارسی ـ عکس از امید علمداری
نمایش بخشی از تألیفات دکتر سید جعفر شهیدی در کانون زبان فارسی ـ عکس از امید علمداری

 

مشهد سمينار بيهقي شهريور  1349
مشهد سمينار بيهقي به همراه  ایرج افشلر شهريور  1349

 

ایرج افشار و دکتر شهیدی
ایرج افشار و دکتر شهیدی

 

مشهد کنگره بيهقي شهريور 1349
مشهد کنگره بيهقي شهريور 1349
دکتر شهیدی به همراه ایرج افشار
دکتر شهیدی به همراه ایرج افشار

[1] . خوشبختانه این وعده به انجام رسید و فرهنگ دوجلدی در اخرین روزهای حیات استاد در بستر بیماری به اعلاع ایشان رسید و نفسی کشیدند و تشکر کردند.