روسیه را بهتر بشناسیم/ویکتور ارافیف/ ترجمه: روشن وزیری

این مقاله نشان میدهد الکل و روحیه مصرف الکل در یک ملت بر چه میزان در سقوط ارزشهای اخلاقی مؤثر است.

(مجله بخارا)

 

دولت روسیه بنا به دستور رئیس جمهور مدودف و بهمنظور مبارزه با پدیدة مزمن الکلسیم و میخوارگی در کشور، از اول ژانویه 2010 اقدام به افزایش بهای ودکا کرده است. این نخستین بار نیست که کوششهایی در این زمینه صورت میگیرد. آنچه میخوانید مقالهای است به قلم ویکتور ارافیف که به مناسبت پانصدمین سالگرد تولید این نوشابه به تاریخچة آن میپردازد. ویکتور ارافیف متولد 1947در مسکو است و فارغ التحصیل رشتة زبانشناسی از دانشگاه مسکو. عنوان پایاننامهاش: «داستایفسکی و اگزیستانسیالیسم فرانسوی» بود. در 1978، در دوران حکومت پرژنف، سالنمای «متروپل» را در انتشارات زیرزمینی سامی زدات منتشر کرد. از جمله نویسندگان سالنما فاضل اسکندر، واسیلی آکسیونف؛ و ولادیمیر ویسوتسکی بودند. در نتیجه کار به اخراج او از انجمن نویسندگان شوروی کشید. وی تا سال 1988 ممنوع القلم بود. سپس موفقیت رمان زیبای روسی و ترجمة آن به 27 زبان زنده دنیا نام او را بر سر زبانها انداخت. به تازگی نیز سازمان جوانان طرفدار پوتین نام او را جزو فهرست «دشمنان خلق و میهن و اخلاق» آورده است. کوتاه آنکه ارافیف در سال 1992 جایزه ادبی ناباکوف و در سال 2006 «نشان ملی ادب و هنر فرانسه» را دریافت کرد. از ارافیف رمان استالین خوب که تاکنون به بیست زبان ترجمه شده توسط زینب یونسی به فارسی ترجمه شده است.

خدای روسی[1]

در ابتدا کلمه بود، و کلمة نزد خدا بود، و این کلمه ودکا بود. در پهنة گسترده و بستة کشور روسیه ودکا سکة رایجی است که میخرد و میفروشد، مالیاتی که از فقط یک نوع ودکا، سیمرنوف، اخذ میشد مخارج یک سوم ارتش روسیه در اوایل قرن بیستم را تأمین میکرد. اما این چوبی دو سر بود که با سر دیگرش بر فرق همین ارتش میکوبید. چه بسیار سنگینتر از خود جنگ، اگر در افغانستان ظرف ده سال 14 هزار سرباز شوروی جان باختند، هم اکنون در روسیه بر اثر مسمومیتهای الکلی سالیانه 30 هزار آدم میمیرند. میزان مصرف نوشابههای الکلی در روسیه در بالاترین سطح جهانی است (5/14 لیتر الکل خالص به ازای هر شهروند آماری ودکا بیش از نیمی از این مقدار را تشکیل میدهد). ودکا، همانند جنگ با هیتلر و سرکوبهای استالینی، در دایرهای بسته تقریباً کلیة خانوادههای روسی را دربرمیگیرد. نمیتوان واکنش یک روس را به هنگام شنیدن واژه «ودکا» پیشبینی کرد. انگار سوراخی متهوار از ضمیر ناخودآگاه او عبور کرده باشد: در آنجا همه چیز به غلیان میافتد، متورم میشود، میلرزد و به صورت انواعی از حرکات و ژستهای گوناگون و عجیب و غریب بروز میکند، خطوط چهرة فرد تغییر میکنند و چشمها شعلهور میشوند، یکی دستها را به هم میمالد، دیگری چشمکهایی معنادار میزند، سومی پلکها را بر هم مینهد، چهارمی ابلهانه میخندد، دیگری بشکن میزند، کس دیگری هم ممکن است اخم کند و به ورطة فرسودگی بیفتد اما هیچکس، از بالاترین قشرها گرفته تا پایینترین طبقات اجتماعی، بیتفاوت و بیاعتنا نمیماند و از بازی بیرون نمیرود. در روسیه همة ما، بیش از آنکه گروگان هرگونه رژیم سیاسی باشیم، گروگان ودکا هستیم. به عبارت کوتاه، ودکا خدای روسیه است. خدایی که در 2003 سالگرد 500 سالگی تولدش را برگزار کرده است.

نمايي از ملت روس
نمايي از ملت روس

*  *  *

در یکی از روزهای اوایل دهة 1970 آندری گرومیکو، وزیر خارجة وقت اتحاد شوروی، با اتومبیل از داچایاش در حومة مسکو، به پایتخت بازمیگشت. رانندة اتومبیل استثناً شخص دبیرکل حزب کمونیست، لئونید برژنیف بود. بنابراین چون تنها بودند، گرومیکو به خود جرأت داد تا موضوعی بسیار دردناک را مطرح کند:

– لئونید ایلیچ، باید یک فکری برای ودکا بکنیم. ملت بدجوری به مستی زده است. برژنیف واکنشی نشان نداد. گرومیکو میرفت تا از طرح موضوع پشیمان شود، اما برژنیف بعد از پنج دقیقه، ناگاه انگار به هوش آمده باشد، گفت:

– آندری، انسانِ شوروی بدون ودکا نمیتواند سر کند.

این روایت تاریخی را از زبان میخاییل گورباچف شنیدم، موقعی که به مناسبت سالگرد تولید ودکا به دیدارش رفته بودم. گورباچف بدون آنکه شگفتیاش را مخفی کند، پرسید:

– آخر چرا برای گفتگو دربارة ودکا یکراست پیش من آمدهاید؟

– پیش شما، به عنوان بزرگترین دشمن ودکا.

مدتی دراز در دفتر آرام و نیمه تاریک او در بنیاد گورباچف گفتگو کردیم. دفتر دبیرکل اسبق حزب کمونیست اتحاد شوروی به سبک انگلیسی مبله شده و روی یکی از دیوارهای آن پرتره بزرگ رنگ و روغن مرحوم همسرش، رائیسا، آویخته بود. گورباچف، چنانکه میدانیم، درستی و دوراندیشی سخنان برژنیف را باور نکرده بود و بنابراین به یگانه رهبر روسی بدل شد که همیشه و در هر شرایطی، با آن به مخالفت برخاست تا یکسره نابودش کند. به من گفت: «آمار و ارقام وحشتانگیز بودند. جراحات در کارخانهها و کارگاهها، سقوط سطح تولید و بازدهی، کوتاه شدنِ شاخص طول عمر، حوادث رانندگی. این معضل در 1972 یک بار در دفتر سیاسی بررسی شده بود اما حل و فصل آن را به بعد موکول کرده بودند. در واقع نمیشد هیچ راهحلی پیدا کرد، چون بودجة کشور خودش «مست» بود یعنی به طور مستقیم به فروش ودکا وابسته بود.

نمايي ديگر از تفريح نظاميان روس
نمايي ديگر از تفريح نظاميان روس

این بودجه را استالین موقتاً تصویب کرده بود، اما هیچ چیزی پایدارتر از تصمیمهای موقتی نیست. در دوران زمامداری برژنیف «بخشِ مست» بودجه از 100میلیارد روبل به 170 میلیارد رسید این سود دولت بود ازفروش ودکا.» گورباچف لحظهای مکث کرد و بعد ادامه داد: «در دوران کاری خودم، شاهد سیاه مستیهای وحشتناکی در حزب بودم. برژنیف ودکا میخورد، علی الخصوص در ابتدای کارش، و یلتسین با مست کردن حتی احترام زنها را برمیانگیخت، میگفتند: «ببینید، او هم یکی مثل ماست!» اگر چه در غرب هراس برمیانگیخت، آخر دگمه اتمی در دستش بود.»

گورباچف بیدرنگ پس از اشغال کرسی دبیرکلی، در 1985، حکمی را زیر عنوان «انجام اقدامات در جهت مبارزه با میخوارگی و الکلسیم» صادر کرد. این مهم را از بررسی وضعیت در 200 کارخانه پیشتاز دولتی آغاز کرد. میخواست نظر «خلق» را بداند. «خلق» مطیعانه مخالفت خود را با قانون منع کامل مشروبات الکلی و موافقت با محدود کردن مصرف آن را اعلام کرد. اما روند مبارزه در واقع شکل نمونهدار دستگاه دیوان سالاری کمونیستی، یعنی «زیادهروی» را به خود گرفت. کارخانههای الکلسازی مورد بازرسی و انواع مزاحمتها قرار گرفتند، مغازههای فروش انحصاری را بستند، کوپن جیرهبندیِ ودکا به مناسبتهای عروسی و عزا را به جریان انداختند و پذیرایی با ودکا را در میهمانیهای سفارتخانههای شوروی ممنوع کردند، و سرانجام کار به آنجا رسید که انبارهای نگهداری مشروبات الکلی در کرملین، گرجستان، مُلداوی و سایر جاها را به زیر بولدُزر انداختند. حال آنکه تمام این اقدامات با مویه و فریاد و فغان یا کرکر خندة ملتِ میخواره همراهی ميشد. تا آنجا که گورباچف را با عنوان «دبیر کل آب معدنی» مشخص کرد. هر چند، به روایت گورباچف، در نتیجة این تدابیر «سرانجام چشم زنان به دیدن شوهرانشان روشن شد» و نرخ رشد جمعیت و طول عمر افزایش یافت، اما از سویی دیگر انبوه مردم به سوی خرید شکر هجوم آوردند. شکر برای ساخت ودکای خانگیِ Samogon، نتیجه اینکه شکر به صورت کالایی نایاب درآمد. از این گذشته، عدهای شروع به نوشیدن مایعاتی از قبیل اودکلن و حتی مایع ترمز ماشین کردند. در آن زمان به چشم خودم در منطقة ولگای شمالی روی در دکانی روستایی این اطلاعیه را دیدم: فروش اودکلن از ساعت دو بعد از ظهر.

در همین محل گارسونها در رستوران از مشتریان خودشان مخفیانه با کونیاک در فنجانهای چایپذیرایی میکردند.

شاید گورباچف که خود اهل استاوروپل Stavropol بود منطقهای نادر در روسیه که در آنجا شراب بیش از ودکا نوشیده میشودـ به اهمیت روانشناسانه ودکا پی نبرده و بیفکرانه دست به کار شده بود. اما در کشوری که در سالهای دهة 1980 ودکا در واقع پول دوم کشور شده بود. جایی که 70 درصد قتلها در حالت ناهوشیاری الکلی رخ میداد ودکا نیرومندتر از تمام اهرمهای قدرتی بود که گورباچف در اختیار داشت. آخر سردبیر کل وقتی از آمار مسمومیتها آگاه شد، شکست خود را پذیرفت. «احتمال دارد که عمداً کار را به این انحرافات کشانده بودند تا حکومت مرا بیاعتبار کنند.» و افزود: «میتوانستم تزار روسیه باشم، فقط اگر پرسترویکا را را شروع نکرده بودم» در این موقع با لبخندی، لطیفهای هم دربارة خودش برایم گفت: «صفی طولانی برای خرید ودکا شکل گرفته، در این میان یکی طاقت نمیآورد، میگوید میروم کرملین و این گورباچف را میکشم؛ یک ساعت بعد برمیگردد و میبیند صف نوبت کماکان دراز است. مردم میپرسند: کلک گورباچف را کندی؟

نظاميان روس نوشابه به دست
نظاميان روس نوشابه به دست

– نه بابا! صف داوطلبان از این هم طولانیتر بود.»

*  *  *

چگونگی کشف ودکا در هالهای از راز و رمزی به تقریب عرفانی پیچیده است، که تعجبی هم ندارد. ودکا دارای ویژگی قدسی است. بنابراین در آگاهی روسی به وضوح فاقد تاریخچه است؛ فرآیندهای تاریخی مواد جاودانی را دربرنمیگیرند. انگیزهای که سبب آغاز مطالعات در زمینة تاریخچة تولید ودکا شد، ماجرایی بود که در 1977 پیش آمد، وقتی که درگیرودار تلاش برای وارد کردن ودکای شوروی به بازار آمریکا و دریافت گواهینامة اصالت کالا به مشکل برخوردند. روسها باید ثابت میکردند که ودکای واقعیِ روسی اصلاً از روسیه است. بزرگترین ضربه را لهستانیها وارد کردند و با اینکه هنوز عضو وفادار پیمان ورشو بودند، اعلام کردند که ودکا نوشیدنیِ خالص لهستانی است و روسها حق ندارند از این نام استفاده کنند. کارگزاران شوروی به هراس افتادند و کوشیدند کسی را پیدا کنند که بتواند تاریخچة ودکا را بازسازی کند. روزنامه نگاری را یافتند به نام ویلیام پوخلبکین W.Pochlebkin که کار را به دست گرفت و رسالهای قانع کننده، و تا امروز تنها رساله، را دربارة تاریخچة ودکا نوشت. در آنجا او ثابت میکند که لهستانیها چندین دهه بعد از روسها تولید ودکا را آغاز کردند. آقای پوخلبکین را در سال 2000 در خانهاش در حومة مسکو به قتل رساندند و تا امروز در پایتخت روسیه این شایعة سفیهانه سر زبانهاست که لهستانیهای کینه توز او را کشتهاند.

برخی از مورخان اعتیاد ملی را به ودکا با سلطة تاتارها قیاس میگیرند؛

در این همانندپنداری طنزی تاریخی نهفته است. اگر افسانه را باور کنیم؛ ودکا را برای نخستین بار راهبانی در کرملین تهیه کردند، در اواخر قرن پانزدهم و کم و بیش مصادف با زمانی که روسیة آن زمان خود را از سلطة تاتارها رها کرده بود. این راهبان در ابتدای کار از الکل یا همان spirit، وارداتی از بندر خبوا استفاده میکردند. چیزی نگذشت که یاد گرفتند ودکا را به کمک «مایة خمیر» و آب نرم چشمه درست کنند. در این برهه همه چیز فوقالعاده نمادین است: همدستی خادمان خدا در تهیة ودکا، نام صومعة چودووا بنای آن حفظ نشده است و مهر و موم پایتخت روسیه. کلیسای ارتدوکس روسی بسیاری از اسناد مربوط به تهیة آغازین ودکا را در اواسط قرن شانزده نابود کرد و این نوشابه را اختراعی شیطانی نامید. در واقع اما کاهنان همواره ودکا را به چشم احترام مینگریستند.

صرفِ آمیختن الکل خالص با آب اشارهای به فرهنگ مدیترانهای دربردارد، به ویژه به فرهنگ یونان باستان که در آنجا معمولاً شراب را با آب مخلوط میکردند. به احتمال زیاد مخلوط الکل و آب را در ابتدا برای ضدعفونی کردن زخمها به کار میبردند. به زودی اما کنترل کار از دست طبیبان بیرون میرود و مایع ضدعفونی به «آب آتشین» بدل میشود. این خبری است که در 1505 سوئدیها برای اولین بار از مسکو میآورند، و «آب آتشین» ظرف چند دهة آتی روسیه را به آتش میکشد. محبوبیت عام این نوشیدنی چنان است که حکومت وقت در 1533 حق تولید آن را به دست صاحبان میخانهها میسپارند که در تشریفاتی خاص و با بوسیدن صلیب سوگند میخوردند ودکا را شرافتمندانه بفروشند. منتها خیلی زود پایشان در گل فساد فرو رفت و شروع به فروش ودکای بیکیفیت کردند. چه بسا این خرید و فروش ودکا بود که به طور کلی محرک فساد در روسیه شد. گذشته از این، کل اقتصاد کشور رو به آشفتگی رفت: چه لزومی داشت کالایی تولید شود، وقتی خلق خدا آخرین شاهی را بابت خرید ودکا از دست میداد؟

بعدازظهر يك خانواده روس
بعدازظهر يك خانواده روس

سرخوشی همگانی دیری نپایید. در 1648 «شورش میخانهای»، اول در مسکو و سپس در سایر شهرها درگرفت. اوضاع فاجعهبار بود. یک سوم جمعیتِ مذکر کشور به پیالهفروشیها بدهکار بود و علاوه بر این، دهقانان چند سالی بود که به علت میخوارگی به زراعت بیاعتنا شده بودند. دولت برای نجات اقتصاد کشور داد و ستد ودکا را به انحصار خود درآورد. نتیجة این تمهید البته کاهش درآمدهای دولت بود و دقیقاً در همین برهه سایة بلند و تاریخی ودکای خانگی، یعنی همان نوشیدنی دستساز گسترده شد. ملت خودش یاد گرفت نوشیدنی مشابهی را در خانه تهیه کند، و بدون کمترین اعتنا به هرگونه منع قانونی تا امروز این کار را ادامه میدهد. به این معنا که در روستاهای روسیه به ازای هر یک بطری ودکای کارخانهای، چهار و نیم بطری «ساموگُن» Samogon مصرف میشود. دولت روسیه تاکنون شش بار در مقاطع مختلف انحصار تولید ودکا را لغو کرده است (آخرین بار در 1992 یلتسین آن را لغو و و در 1993 دوباره برقرار کرد).اما این الاکلنگ قانونی راه به هیچ جایی نبرده جز رشد و گسترش میخوارگی.

تزار الکساندر سوم روزی به وزیر اقتصادش، کُنت سرگی وتیه (Witte) گفته بود: «دلم برای خلق روس میسوزد. اینطور که خودش را در ودکا غرق میکند». کنت وتیه در در 1894 کوشید تولید ودکا را کنترل کند و از راه انحصار دولتی کیفیت آن را بهبود بخشد. بدین منظور از شیمیدان برجسته، دمتیری مندلیف، درخواست کمک کرد. پیش از آن ودکا را با روش بسیار سادهای تهیه میکردند، به این ترتیب که الکل را با آب به تناسب یک به یک مخلوط میکردند. البته فرآیند تکنیکی کار مستلزم عمل آوردن آب با به کارگیری اندک افزودههایی بود که طعم نوشیدنی را ملایم میکرد. مندلیف متوجه این ویژگی خاص الکل شد که در پیوند با آب مایع به دست آمده به گونهای معمایی متراکم میشود (500 گرم آب و 500 گرم الکل در پیوند با یکدیگر 941 گرم ودکا میدهد). به هر حال او موفق شد سالمترین و خوش طعمترین نوع ودکا، ودکای 40 درصدی را، از راه مخلوط کردن الکل و آب نه به نسبت حجمی بلکه دقیقاً وزنی به دست آورد. همزمان در سراسر کشور انجمنهای هوشیاری سازمان یافت. در این میان جنگ اول جهانی در گرفت و قانون ممنوعیت مشروبات الکلی به اجرا درآمد، در نتیجه کل روسیه اجباراً هوشیار ماند.

قانون ممنوعیت در تمام دورة انقلاب 1917 و سپس در سالهای جنگ داخلی رسمیت داشت، هر چند میدانیم که سرخها و سفیدها هر دو، تا خرخره عرق میخوردند و انبارهای ودکا را خالی میکردند. البته بنا به فرضیة پوخلبکین سرخها از ترس حکم تیرباران کمتر مست میکردند و به همین دلیل هم پیروز میدان بودند. استالین که قدرتاش روز به روز بیشتر میشد و به دنبال کسب محبوبیت میان مردم بود. در 1923 قانون ممنوعیت مصرف ودکا را لغو و مجوز تولید ودکای 30 درصد را صادر کرد. سپس سال بعد، در پی مرگ لنین، نُرم 40 درصدی را بازگردانند و درآمد حاصل از فروش آن را به سوی هدف صنعتی کردن شوروی سوق دادند.

در تمام دوران جنگ جهانی دوم هر سرباز شوروی در سرتاسر جبهههای جنگ جیرة روزانهای برابر با صد گرم ودکا داشت که به تصویب وزارت دفاع رسیده بود. به باور تقطیرکنندگان این تدبیر به بهبود و ارتقای روحیة سربازان مدد رسانده و در پیروزی بر نازسیم نقشی برابر با اهمیت راکتهای کاتیوشا ایفا کرده است. اما یکی از سرشناسترین نظریهپردازان الكليسم در روسیه، پروفسور ولادیمیر نوژنی نظری به کلی متفاوت دارد. او در گفتگویی با من به تأکید گفت که این صدگرم ودکای روزانه به مصیبتی برای کل نسل بعد از جنگ بدل شد. تعداد معتادان به الکل افزایشی چشمگیر یافت و رفته رفته در سالهای 1960 به صورت مرحلهای جدید در تاریخ میخوارگی درآمد. سپس، لغو انحصار تولید در اوایل دهة 1990 صنعت مشروب سازی را به هرج و مرج کشاند و از تقطیرکنندگان زیرزمینی قشر ثروتمند «روسهای جدید» را به وجود آورد، همانها که موتور کاپیتالیسم درنده خوی روسی را به حرکت درآورند. ودکا دوباره نشان داد که چه کسی است آن یگانه خدای روسی که فیلسوفان اسلاوپرست روس در قرن نوزدهم با چنان سرسختی و سماجتی در جستجویش بودند.

شادخواري طبقة فقير روس
شادخواري طبقة فقير روس

*  *  *

مندلیف نه فقط نمونة ودکای روسی را مشخص کرد بلکه این فکر را نیز جا انداخت که نام آن نوشیدنی ودکا باشد. با این همه تا سال 1906 در اسناد رسمی به واژة «ودکا» به معنای نوشابه برنمیخوریم. بلکه در طول چند قرن همواره از آن به نام «شراب خمیرمایه» یاد میشود. ودکا را با بسیاری نامهای خودمانی نامیدهاند: از «شراب داغ» گرفته تا «انحصارکی»، «تلخک» و در عصر شوروی به طور معمول «نیم لیتری» یا «ربع لیتری» و بسیاری اسامی دیگر. ودکا به لحاظ ریشة زبان شناسیاش همان واژة آب voda است که افزودن حرف کاف تخفیف آن را خودمانی میکند.

به هر حال تازه از اواسط قرن نوزدهم است که واژة ودکا به عنوان نوشیدنی برای نخستینبار به صفحات واژه نامههای زبان روسی راه مییابد. گفتنی است که این واژه در محافل نخبگان و قشرهای بالای جامعه واژهای زننده، «بیفرهنگ» و تقریباً مبتذل و عوامانه تلقی میشد. عموماً این قشرهای پایین بودند که ودکا میخوردند (مثلی که هنوز رایج است: مست مثل کفاش). این امر هم به دلیل کیفیت نازل و بوی بد و ناخوشایند ودکا و هم به علت طرز نوشیدن میخانهای و عاری از ظرافت آن بود. تا اواخر قرن نوزدهم ودکا را در شیشه نمیریختند بلکه اندازهگیری آن با سطل انجام میگرفت.

راز نهان این نوشابه را باید در تأثیر آن بر تودهها جستجو کرد، در آن آمیزة احساس عطش و شرم، عنصری مشابه میل جنسی، فرد معتاد ودکا را به جای نامزدش میگیرد، از نشان دادن احساساتش نسبت به محبوبه واهمه دارد و در عین حال قادر به مهار آن عواطف نیست. «ودکا» یکی از پرقدرتترین واژههای زبان روسی است.

روسها ضمن ادای این واژه دچار سراسیمگی میشوند. دختران شهرستانی تا همین امروز میکوشند آن را بر زبان نیاورند. ذکر نام ودکا حال و هوای توطئه را القا میکند، وجد عارفانه برمیانگیزد. در آگاهی روسی غلیانی کهن، کرختیِ مرتدانه و خوفی انگار در رویارویی با خرس، سحر و نفرین بروز مییابد. پیرامون خدا ودکا، در میدان بیرمق مقاومت انسانی شکل میگیرد. اما ودکا ذاتاً بیحیا و بیرحم است.

نوشیدن ودکا در واقع، در تفاوت با سایر نوشیدنیهای الکلی، هیچ توصیه قابل قبول و شایستهای ندارد. فرانسوی میتواند عطر کونیاک را بستاید، اسکاتلندی از طعم ویسکی تمجید کند، حال آنکه ودکا چیزی خنثی است، نامریی، بدون رنگ، بدون طعم، افزون بر آن، مخلوطی است تند و آزارنده، روسها ودکا را لاجرعه سر میکشند، در حالی که چهره درهم میکشند، قیافه میگیرند و زیر لب دشنام میفرستند، و بیدرنگ دست به طرف مزه دراز میکنند، یا دنبال نوشابهای غیرالکلی، یا نان سیاه برای بوییدن، میگردند. برای روسها فرآیند نوشیدن اهمیتی ندارد، مهم اثر نوشابه است.

اما کاملاً هم اینطور نیست، امری که تمام مردم روسیه از آن آگاه هستند، به استثنای آن 5 درصد جمعیت بزرگسال کشور که به طور کلی مشروب نمیخورند. ودکا مثل یک ترانه است. ترانه میتواند حاوی کلماتی معمولی و ملودی بسیار سادهای باشد، اما تلفیق کلام و ملودی (همانند مخلوط الکل و آب) میتواند ترانه را به آهنگ محبوب روز بدل کند. آیین نوشیدن ودکا در ژن هر فرد روسی جا گرفته است، با تمام خصوصیات آن، با تمام خرافات و امثال و حکم و ترتیب زمانی آن (میخوارگان روسی، در تفاوت با معتادان به الکل، تازه از ساعت 5 بعد از ظهر شروع میکنند) و مزههای ویژه مثل ماهی، خیارشور، ترشی قارچ و غیره…. و البته نوشیدن به سلامتی این و آن.

القصه، ودکا نیرومندتر از مذهب ارتدکس و حکومت مطلقه فردی و کمونیسم از آب درآمد و در مرکز تاریخ روسیه ایستاد. کنترل اراده و وجدان بخش عظیمی از جامعه را به دست گرفت. اگر تمام وقتی را که از روسها به ودکا اختصاص دادهاند حساب کنیم، اگر همة آن فورانهای ودکایی روحِ روسی را که به شکل اعمال، اوهام، رویاهای جنونآمیز، میخوارگیهای بیوقفة هفتگی بروز یافتند، همچنین فاجعههای خانوادگی و قتلها و خودکشیهای برآمده از اعتیاد، به علاوة حوادث مصیبتبار (از آن جمله یخزدن در حالت مستی و سقوط از بلندی پنجرهها بازی محبوب جوانان جامعه) و روانآشفتگیهای الکلیت و هذیانهای سفید و خماریهای اخلاقی و ترسها را گردآوریم روشن میشود که تاریخ کشور روسیه بُعدی یکسره متفاوت و اسرارآمیز را در خود مخفی کرده است که اهمیت آن تاکنون به درستی درک نشده و ماهیت دین شناسی ودکایی هنوز مورد تحقیق عمیق قرار نگرفته است. پس بیدلیل نیست که به رغم تمامِ شکستها و مصائب مستانه، آنچه خود را در درجة اول به رخ میکشد شور و شعف بیجهتِ تقریباً همگانی و ملی است که صحنة ودکاخوریهای روسی برمیانگیزد.

دکتر روشن وزیری (عکس از جواد آتشباری)
دکتر روشن وزیری (عکس از جواد آتشباری)

بازتاب این واقعیت را در گزارش سیاهان شگفتزدة خارجی مییابیم، برای مثال در روایت دیپلمات هلندی، بالتازار کوتله Koetle که در 1676 نوشت: «ما فقط شاهد اوباشگریِ عیاشانی بودیم که دیگران تجربة میخوارگی و سیاه مستیشان را به چشم تحسین مینگریستند.» همین حکمت را در محبوبترین و پرفروشترین کتابهای سامی زدات (تحت عنوان مسکو محلة پتوشکا). در سالهای حکومت برژنیف مشاهده میکنیم. در آنجا به بیانی نیشدار آمده است: «در روسیه همة انسانهای ارزشمند، تمام کسانی که کشور به وجودشان نیاز داشت، همه خوک وار عرق میخوردند.»

نوشیدن ودکا خلوت بردار نیست، تنهایی را برنمیتابد. از جان اشتاین بک، نویسندة آمریکایی، روایتی داریم که ضمن سفرش به مسکو از معنای سرانگشتی که دو نفر آدم خوش برخورد نشانش داده بودند، عاجز مانده بود. البته سرانجام با آنها «سه نفري» میان درگاه ورودی ساختمان ودکا خورده بود و گویا پشیمان هم نشده بود، ودکا اعترافبرانگیز است. کاملاً ممکن است که معنای مناسک ودکاخوری روسی نه تنها از صرفِ تشریفات شادخواری فراتر میرود در حالی است که ناظر بیطرف میبیند که چگونه کار به عریان کردن روح، تا قلههای خودشناسی و فراخواندن به دگرگونی روانی میرسد. ودکا ارزشهای انسانی و آداب عرفی را مورد تردید قرار میدهد. در نتیجه به رهایی کامل از تاریخ، از مسئولیت فردی، از سلامتی و سرآخر از خود زندگی دعوت میکند. این عالمِ پرواز آزاد، این حالت بیوزنی اخلاقی و بیجسمی عرفانی، در عین حال هم نوعی مبارزة فلسفی است علیه غربِ «خردورز» و هم ماهیت غرورآمیز و اصیل حقیقت روسی را در بطن خود دارد.

میخاییل گورباچف عقیده دارد که «ودکا زیانهایی بسیار بیشتر از فواید آن برای ملت روسیه آورده است.» اما نویسندة معاصرمان، یوگنی پوپوف Popov، که خودش اهل سیبری است و با ودکا هم بیگانه نیست، نظری یکسره متفاوت دارد. در گفتگویی که با او در بارِ کانون مرکزی ادبیات داشتم، به من گفت که ودکا دست مردم را گرفته است تا فشار و استرسِ ناشی از زندگی در کشوری بسیار دور از مطلوب را تحمل کنند. ودکا راه رهایی از مداخلة حکومت در زندگی خصوصی مردم بوده است، جایی که بتوان آرام گرفت و ناملایمات را فراموش کرد. در هیچ جای دنیا ادبیات و نوشیدن الکل مانند روسیه چنان تنگاتنگ به یکدیگر وابسته نبودهاند، شاعر انقلابی نیکلای نکراسوف، نویسندة مهاجر الکساندر کوپرین، نویسندة اصلی رژیم استالین الکساندر فادیف، برندة نوبل میخاییل شولوخف، و چه بسا بهترین نویسندة روسی قرن بیستم، آندری پلاتونف هر کدام به نوبة خود مغازلهای را با بطری تجربه کردهاند.

حکمت ودکا همچنین دربردارندة چهرة تاریک اجبار است. میزبان میهمانش را وادار به نوشیدن میکند تا فاصلة اجتماعی را کاهش دهد، یا از میزان تحقیر و تمسخر بکاهد، یا کسب منفعتی را پیش رو دارد. جباران روسی، آنها که گرایشهایی سادیستی داشتند، مانند پتراول و استالین، وقتی میهمانانشان را مجبور میکردند ودکا بنوشند، احساس رضایت میکردند. ودکا فقط شوقبرانگیز نیست بلکه میتواند تحریک به خودزنی، توبه و تحقیر نفس کند، همینهاست که چهرة دو وجهی ذهنیت روسی را مشخص میکند. از اینروست که پرسش بنیادین معتاد روسی از رفیق بطریاش این است: آیا برایم احترام قایل هستی؟ میخوارة روسی دوگانگی بیتردیدی است از غلیانهای هوشیارانه و مستانه. حکومت بر چنین ملتی سهل و ساده نیست.

به زودی در مسکو موزة ودکا افتتاح میشود، همچنین جشنوارهای به مناسبت پانصدمین سالگرد آن برگزار خواهد شد. تصمیم گرفتم با سازندگان گفتگو کنم و دربارة برگزاری مراسم، بپرسم که چرا در سال 2003؟ ابتدا به سراغ بزرگترین کارخانة مسکو رفتم که ودکای کریستال را با کیفیت بالا تولید میکند. اما راه یابی به آنجا از ملاقات با گورباچف دشوارتر بود. کارخانه مانند قلعهای نفوذناپذیر بود و فقط با پشتیبانی تلویزیون دولتی توانستم راهم را به آنجا باز کنم. ساختمان آجری عبوسِ کارخانه را در دوران انحصار الکل در 1901 ساختند. آلمانیها آن را در جنگ دوم بمباران کردند، چون در آنجا کوکتل مولوتفهایی فوقالعاده تولید میکردند. به هر حال ساختمان تعمیر شد و تولید هر دو فراورده، ودکا و کوکتل مولوتف، و ارسال آنها به جبهههای جنگ ادامه یافت. این کارخانه در حال حاضر ماهیانه پنج میلیون بطری تولید میکند. در درون کارخانه جوّ شکوه کلیسایی حاکم است. کارکنان روپوش سفیدترین دارند. ودکا روی خط ویژه آلمانی ایتالیایی تولید میشود که به طور خودکار آب (آب لوله کشی مسکو ولی البته تصفیه شده) را با الکل مخلوط میکند، این مایع سپس به بطریها ریخته شده و سر بطریها با چوب پنبه بسته میشود. رئیسِ انگار قدری محزون کارخانه، اَلکساندر تیموفیف (در حال حاضر از این سمت برکنار شده) میکوشید گفتگو با مرا کوتاه کند و از زیرش در برود. تنها چیزی که از او فهمیدم اینکه خودش اهل مشروب نبود و از ودکا سررشته نداشت. هدیهای درجة یک از فرآوردة کارخانهاش را به من داد و مرا از سرش باز کرد.

*  *  *

چارهای نداشتم، برای دریافت پاسخ اصلی باید نزد بالاترین مقامات میرفتم. امری بدیهی و مثل روز روشن که گفتگو با «سلطان ودکا» نیز آن را تأیید کرد، کسی که در روز ملاقات مان 40 درصد تولید ودکا در روسیه را در دست داشت. سرگی زِونکو Zevenko میگوید فقط یک بار در زندگیاش مست لایعقل بوده است، آن هم زمانی که یار دبیرستانیاش را برای خدمت نظام بدرقه میکرده است. اکنون در 34 سالگی از آن رویداد با خنده و انزجار یاد میکند: «یک هفتة تمام نمیتوانستم به خود بیایم. بدنم فشارِ فوقالعادهای را تحمل کرد.»

زونکو زندگی آسانی نداشته است. رقبا به شکوه شاهانة او حسادت میکردند. «روسهای جدید» او را «آدم موقت» به حساب میآوردند، حاضر بودند برای سرش 6 میلیون دلار بپردازند، بنابراین او حتی در راهروهای دفاتر «کارخانههای اسپریت روسیه» با دو نفر محافظ و در شهر همراه شش نفر محافظ مسلح به اسلحة خودکار رفت و آمد میکرد. فقط در خارج از روسیه میتوانست کمی احساس آرامش کند. شرکتهای خصوصیِ سازندة ودکا (انگار انحصار دولتی فقط روی کاغذ است) آماده بودهاند سالیانه دو میلیون دلار بابت همکاری به او بدهند، اما او ترجیح داده در خدمت دولت باقی بماند.

با سرگی زِوِنگو در دفتر کارش، در ساختمان چندین طبقة اداری، در خیابان کوتوزف دیدار کردم. پنجرههای اتاق بزرگ کارش رو به رودخانة مسکو باز میشوند. مردی باریک اندام با قیافهای ورزشکارانه در پُلوور سیاه و شلوار تنگ سیاه که نه شباهتی به بوروکراتهای رژیم شوروی داشت و نه به سیاستمدارهای دوران پوتین. او نیز مانند گورباچف اهل استاوروپل است و با لهجة مردم جنوب روسیه صحبت میکند. با همین لهجه درآمد که او هیچ وقت انسان شوروی نبوده: «دوست نداشتم داخل صف قدم بردارم» گرچه رسماً عضو کامسامول [سازمان جوانان کمونیست] بوده است. فارغالتحصیل رشتة حقوق است. اما خودش را زیر عنوان «مدیر» تعریف میکند.

به عقیدة او مسئله اصلی روسیه کمبود کادر است. میگوید 80 درصد کارمندان امروزی روسیه «در حال پوسیدن» هستند. امید او به نسل جوان است که میتواند روسیه را به «عضو کامل و شایسته دنیای متمدن» بدل کند. گفتگوی ما پیرامون این پرسش دور میزد که چرا روسیه پس از 500 سال تجربه هنوز روش نوشیدن ودکا را یاد نگرفته است. چه باید کرد؟ این فکر که همزمان باید ودکا را مهار کرد و روشی یافت که هم به سود دولت کار کند و هم در عین حال باعث شود که ملتی سالم به وجود بیاید. فکری که هر چند متناقض است اما رئیس 34 ساله تولیدکنندگان ودکا آمادة مبارزه در این جهت است، هر چند به خوبی آگاه است که تلاشهایش در این راه هرگز به شایستگی مورد قدردانی قرار نخواهند گرفت. بازار ودکا معضلی «بیش از حد وحشتناک» است، ولو آنکه در واقع فرقی با بازار مواد مخدر ندارد. «بگذریم که روسها آخر سر با پیاله خواهند ماند و به سُرنگ تغییر جهت نخواهند کرد به رغم وسعت و اهمیت فعلیِ مسئلة مواد مخدر در کشور.» سلطان ودکا در ادامه، به قصد توضیح، گفت: «در یک کشور سرد که آرام با ماری جوآنا گرم نمیشود.» او گر چه به انحصار کامل بازار باور نداشت اما میکوشید ودکاهای بیکیفیت و ارزان را از آنجا دور بیندازد. از دفتر او با این احساس بیرون آمدم که بالاخره در روسیه آدمهای جدیدی پیدا میشوند که منتظر قدرشناسی نه از ناحیه دولت هستند و نه از جانب مصرفکنندگان. اما معلوم شد دنیای ودکا به راستی بیش از حد «متلاطم» است. پیشبینی «روسهای جدید» درست از آب درآمد و به زودی بعد از ملاقاتم با زِوِنکو، او نیز از کار اخراج شد و بدون هیچ ردپایی ناپدید گردید. اگر چه باز دچار تناقض میشویم و به رغم اینکه برگزاری جشنوارة ودکا بیتردید به منظور تبلیغ و ترویج انحصاری کردن دولتی بازار برگزار شد، اما میتواند به نقطة عطف و آغاز بدرود درازمدت ملتِ ما با ودکا بدل شود.

ولادیمیر نوژنی ضمن انتقاد از گورباچف بابت روش مبارزهاش با الکليسم به وضوح ابراز عقیده کرد که آیندة ودکا در روسیه بستگی مستقیم به موفقیت کاپیتالیسم روسی دارد: «نسل جدید کارگزاران و مدیران دیگر ودکا نمیخورند. جوانان نیز هم اکنون آبجو را ترجیح میدهند. آنها باید در هوشیاری تصمیم بگیرند. امروزه در کارخانههای خصوصی بدون مجامله هر کس را که مست سرکار بیاید، بیرون می‌‌اندازند. احتمال دارد ظرف 15-20 سال آینده تغییرات جدی و رو به بهبود رخ دهد، بله، همه چیز به اقتصاد بستگی دارد.»

ودکا قشرهای اجتماعی را از یکدیگر جدا میکند. نخبگانِ اهل مسکو میان نوشیدنیهای وارداتی و ودکای درجة یک انتخاب میکنند. مینوشند، اما مست نمیکنند.

مهمتر اینکه ننوشیدن رفته رفته باب روز میشود، به صورت مُد درمیآید. از این منظر پوتین جودوکار و مشروب نخور سرمشق مناسبی برای کل جامعه است. در شهرهای دیگر نیز گزینش میان ودکای ارزانقیمت و ودکا با کیفیت بالاست. فقط روستاها هنوز از قافله عقب ماندهاند و در آنجاست که ودکا مانند گذشته پول دوّم است. در روستاها ودکای گرانقیمت را ولخرجی و جلوهفروشی یا بلهوسی میپندارند. مختصر اینکه ودکا به این آسانیها تسلیم نمیشود. اما سرانجام معجزه امکانپذیر است: ودکا متمدن و مؤدب خواهد شد، خدای روسی رام میشود، حتی بسا ممکن است به شکل اسطورهای تاریخی درآید، نوشابهای که در روسیه همواره میان بهشت و جهنم زیسته است: کافی است یاد میکنیم از کتاب ماکسیم گورکی دربارة کودکی کنار رودخانة ولگا. آنجا که مردم از فرط شادی مینوشیدند، همچنین از عمق استیصال آری، در برابر روح روسی امکانات زیادی وجود دارد.


 



[1]) مطلب فوق از نخستین شمارة روزنامة گازتا ویبورچا، Gazeta Wyborcza چاپ ورشو در سال 2004 نقل شده است.