شش مشیرالدوله/ ایرج افشار
تاريخچة انتقال لقب
لقب «مشيرالدوله» اولين دفعه به ميرزا جعفرخان تبريزي داده شد. بعد از فوت او در تاريخ 1282 قمري ميرزا حسين خان قزويني به اين لقب مفتخر گرديد. چون او در 1299 فوت شد برادرش ميرزا يحييخان قزويني به مشيرالدوله ملقب گرديد و در 1309 قمري پس از 62 سال زندگي به رحمت ايزدي پيوست.
پس از او، ناصرالدين شاه، مرحوم حاج شيخ محسن خان مظاهر را كه مدت بيست سال سفير ايران در دربار عثماني بود فراخواند و به وزارت عدليه منصوب كرد و لقب مشيرالدوله را به او داد. چون مشيرالدولة مظاهر در سال 1317 در هشتاد سالگي در پاريس وفات يافت ميرزا نصراللهخان مشیرالملک نائيني به لقب مشيرالدوله ملقب گرديد. ميرزا نصرالله خان پس از چندي صدراعظم و مصدر مشاغل مهمي شد و در سال 1325 قمري زندگي را بدرود گفت.
پس از اينكه مشيرالدولة نائيني، اولين صدراعظم دورة مشروطه، در 1325 فوت كرد پسر بزرگش حسن که ملقب به مشیرالملک بود مشيرالدوله گرديد.
ميرزا جعفرخان مشيرالدولة تبريزي
ميرزا سيد جعفرخان فرزند ميرزا تقي از مردم تبريز و معروف به «مهندس» از جمله محصليني است كه سال 1230 به اروپا رفت و به تحصيل رياضيات پرداخت.
پس از مراجعت به ايران در شهر تبريز به تدريس علوم رياضي مشغول شد و در سال 1252 به فرمان محمدشاه به سفارت استانبول منصوب و عازم گرديد. مدت هفت سال در آنجا خدمتگزاري كرد. در سال 1275 ناصرالدين شاه ميرزا آقاخان نوري اعتمادالدوله را كه صدراعظم بود معزول كرد و به جاي تعيين صدراعظم جديد، شش وزارتخانه تأسيس كرد كه به «شوراي دولتي» نامگذاري شد و مشيرالدوله در صدر شوراي دولتي قرار گرفت.
مشيرالدوله در سال 1277 از طرف دولت ايران به سمت ايلچيگري فوقالعاده مأمور دربار انگليس شد. پس از يكسال اقامت در آنجا به ايران مراجعت كرد. پس از بازگشت با حفظ مقام رياست شوراي دولتي به سمت «متوليباشي» آستانة قدس رضوي منصوب گرديد. پس از چندي خدمت در آنجا، در جماديالاخري 1279 فوت كرد. او يكي از پيروان اميركبير و مردي تحصيلكرده و شريف بود.
از كارهاي مهم سياسي مشيرالدوله به هنگامي كه در استانبول بود، تهيه و امضاء قرارداد تجاري ايران و بلژيك و همچنين ايران و اسپانياست. ديگر از خدمات او تعيين خط سرحدي ايران و عثماني است كه به اتفاق نمايندگان دولتهاي روس و انگليس و عثماني بدان كار موفق گرديد و نامي بلند از خود به يادگار گذاشت.
مشيرالدوله كتابي در علم حساب به نام «خلاصهًْالحساب» تدوين نمود كه چاپ هم شده است. اثر ديگر او رسالة «تحقيقات سرحديه» است كه راجع به جريان كار تعيين خط سرحدي ايران و عثماني و حاوي مطالب دقيق و قابل استفادة تاريخي و خواندني است. اين متن تاريخي نفيس هنوز چاپ نشده است.[1]
مشيرالدوله از كساني است كه داراي نشان «اميرنوياني» بود.
ميرزا حسين خان مشيرالدوله قزوینی (سپهسالار اعظم)
مرحوم حاج ميرزا حسين خان فرزند ميرزا نبيخان امير ديوان قزويني است. در سال 1241 در شهر قزوين متولد گرديد. پدرش او را براي تحصيل به اروپا فرستاد. با اينكه مدت زيادي در اروپا توقف نكرده بود، چون مردي زيرك و فاضل و محرر بسيار خوبي بود با تمدن فرنگي زود آشنا شد.
ميرزا حسين خان ترقي عمدة خود را مديون ميرزا تقيخان اميركبير ميدانست. زيرا هنگامي كه امير در معيت ناصرالدين شاه از تبريز به سوي طهران آمد، چون پدر ميرزا نبيخان فوت كرده بود ميرزا حسين را همراه خود به طهران آورد و در تعليم و تربيت او كوشش كرد و بعد هم او را به مدارج اداري رسانيد.
اميركبير ميرزا حسين خان را براي اولين بار به مأموريت خارج يعني كارگزاري بمبئي فرستاد. پس از سه سال خدمت در بمبئي به تهران احضار شد و به سمت ژنرال قونسولي ايران در تفليس منصوب گرديد.
در سال 1275 مجدداً احضار و به سمت وزير مختاري استانبول عازم آن ديار شد. درين مرحله است كه كفايت و درايت سياسي او جلوه كرد.
مشيرالدوله در سال 1280 براي امور داخلي به طهران فراخوانده شد و در «شوراي دولتي» كه از آن ذكر رفت عضويت يافت. چندي نپائيد كه مجدداً مأمور استانبول گرديد. درين مأموريت بهواسطة ابراز لياقت و كارداني لقب مشيرالدولگي به او اعطا شد.
مشيرالدوله در سفري كه ناصرالدين شاه براي زيارت به عتبات عاليات رفت در التزام ركاب بود و به وزارت عدليه منصوب گرديد.
در سال 1288 به وزارت جنگ نائل و ملقب به «سپهسالار اعظم» شد. اواخر همين سال بود كه به منصب مهم و بزرگ «صدارت عظمي» رسيد.
مشيرالدوله در سال 1290 موجبات سفر شاه به اروپا را فراهم كرد. قصدش آن بود كه شاه را با تمدن اروپائيي آشنا كند. خودش هم در اتفاق جمعي ديگر از رجال درباري همراه شاه به سفر رفت. ناصرالدين شاه پس از بازگشت از سفر اروپا، بهواسطة دسيسهكاري اطرافيان و حسادت رقباي سپهسالار، مجبور به عزل او شد. اجباراً او را در رشت گذاشت و خود به تهران آمد و امر صدارت عظمي را به ميرزا يوسف خان مستوفيالممالك واگذار كرد.
شاه در سال 1291 مشيرالدوله را به سمت وزارت خارجه منصوب و بعد از چندي وزارت جنگ را كه قبلاً نيز در عهدة او بود، به او محول كرد.
شاه در سال 1295 براي بار ديگر عازم سفر اروپا شد و مشيرالدوله نيز از همراهان ناصرالدين شاه بود. در بازگشت به واسطة فتنهانگيزي حسودان از كار معزول شد و به قزوين تبعيد گرديد.
مدتي از اين تبعيد نگذشته بود كه در آذربايجان غربي واقعة شيخ عبيدالله كُرد پيش آمد و فتنه روز به روز دامنهدارتر گرديد. شاه براي رفع اين غائله مشيرالدوله را به نام فرماندة قشون و پيشكاري آذربايجان مأموري كرد. آن فتنه بر اثر كارداني و حسننظر مشيرالدوله مختوم گشت.
ناصرالدين شاه براي قدرداني از او در رفع غائله، مايل بود كاري به او رجوع كند ولي چون حسودان آسوده ننشسته بودند شاه او را براي تسليت دادن به امپراطور روسيه مأمور آن مملكت كرد.
در سال 1298 مشيرالدوله به سمت والیگری خراسان و توليت آستان قدس رضوي منصوب گشت و همانجا چون سلف خود (مشيرالدولة اول) وفات يافت.
میرزا يحييخان مشيرالدوله قزويني
ميرزا نبيخان قزويني چهار پسر داشت كه شرح حال فرزند بزرگ او را، ميرزا حسينخان مشيرالدوله، پيش ازين ديديم.
سومين پسر او يحييخان است. يحييخان بعد از فوت برادر به مشيرالدوله ملقب گرديد.
ميرزا يحييخان تحصيلات خود را در فرنگ شروع كرد و در پاريس به آموختن زبان فرانسه پرداخت.
پس از بازگشت به ايران به مترجمي وزارت خارجه و بعداً به سفارت ايران در پطرزبورغ نايل گرديد. در سال 1273 ميرزا آقاخان اعتمادالدوله نوري، يحييخان را به سمت «آجوداني» خود انتخاب كرد. پس از عزل اعتمادالدوله يحييخان «آجودان مخصوص» شاه شد.
در سال 1277 از طرف شاه مأمور مخصوص استانبول شد. در سال 1278 در معيت مظفرالدين ميرزاي وليعهد به آذربايجان رفت و در سال 1284 به «معتمدالملك» ملقب شد.
در سال 1288 حكومت عراق به او تفويض گرديد. چندي از اين مأموريت نگذشته بود كه به «وزارت مخصوص» رسيد. مشيرالدوله در سفر 1290 شاه به فرنگ همراه بود و در سال 1291 حاكم يزد و پس از يك سال يعني در 1292 والي فارس شد.
در سال 1294 به حكومت مازندران منصوب گرديد. در همين مقام بود كه شاه براي بار دوم عازم فرنگستان شد و سپهسالار اعظم كه وزير جنگ و خارجه و از همراهان و ملتزمين راه بود برادر خود (يحييخان) را به كفالت وزارت خارجه و سپهسالاري قشون معين كرد.
ميرزا يحييخان در سال 1297 «وزير ديوان بنائي ممالك محروسه» بود. چون برادرش مشيرالدوله (سپهسالار اعظم) در 1299 قمري فوت كرد به وزارت عدليه رسيد و مشيرالدوله شد.
در سال 1301 ناصرالدين شاه يحييخان را بهواسطة نسبتي كه با شاه داشت (يعني عزتالدوله خواهرشاه، زن سابق اميركبير، در عقد او درآمده بود) مأمور تبريك جشن بلوغ وليعهد روسيه شد. در همين سفر يحييخان لقب «جناب اشرفي» گرفت.
يحييخان مشيرالدوله همواره طالب مقام وزارت امور خارجه و مدتها در انتظار آن بود. پس از فوت برادر، براي رسيدن به مقصود، از نزديكي به خارجيان كوتاهي نكرد و معروف به داشتن رابطه با روسها بود. عاقبت هم در سال 1303 به وزارت خارجه رسيد.
در سال 1305 در پيشآمد و موضوع سردار ايوبخان افغاني از كار معزول شد.
در زمان بيكاري باز فارغ ننشست و دائماً سفير روس را واسطه ميكرد تا بالاخره بر اثر فشار سفير روس يحييخان مجدداً به وزارت عدليه منصوب شد و وزارت تجارت هم ضميمة مشاغل او گرديد. او شاغل همين سمت بود كه در سال 1309 فوت كرد.
لرد كرزن در كتاب معروف «ايران و مسألة ايران» دربارة يحييخان مينويسد: «يحييخان از تمام وزيران ايران متمدنتر است. چند زبان خارجه ميداند. تحصيلاتش در خارجه بوده و از حيث فكر و سليقه و عقيده و زندگي به اروپائيان شبيه است… در نخستين ملاقات به من اظهار داشت كه اگر انگليسها نصف پولي را كه در افغانستان مصرف ميكنند در ايران خرج كنند، راه هند به خوبي تأمين ميشود. آنچه مشهور است يحييخان به روسها تمايل داشته و دارد ولي اين مراتب مانع آن نيست كه وي را از بهترين و عاليترين وزيران مملكت شير و خورشيد بدانيم.»
شيخ محسنخان مشيرالدوله (مظاهر تبريزي)
چهارمين فردي كه لقب مشيرالدولگي يافت مرحوم حاج شيخ محسنخان مظاهر است.
شيخ محسن فرزند حاج شيخ كاظم تبريزي است. پدرش تجارتپيشه بود. شيخ محسن تحصيلات خود را در دارالفنون به اتمام رسانيد. زبان فرانسه را خوب ميدانست.
شيخ محسن پس از فراغت از تحصيل در همان مدرسة دارالفنون به مترجمي مشغول شد. بعد از چندي به عضويت وزارت امور خارجه درآمد. در اوايل صدارت اعتمادالدوله مأمور پطرزبورگ و در سال 1282 قمري وزير مختار لندن و ملقب به «معينالملك» گرديد.
در سال 1289 سفارت كبراي عثماني به عهدة او واگذار شد. مدت بيست سال متوالي در آن آب و خاك خدمت كرد. در 1309 او را به تهران احضار و به وزارت عدليه منصوب كردند. در همين سال بود كه ميرزا يحييخان مشيرالدولة سوم فوت شد. پس از طرف ناصرالدين شاه لقب مشيرالدولگي به شيخ محسن خان اعطا گرديد.
شيخ محسنخان در وزارت عدليه باقي بود تا اينكه در 1314 يعني در زمان سلطنت مظفرالدين شاه و صدارت امينالسلطان به وزارت امور خارجه رسيد. اما به واسطة بروز كسالت مجبور به مسافرت پاريس شد و در همانجا زندگي را بدرود گفت.
ميرزا نصراللهخان مشيرالدولة نائيني
پنجمين مشيرالدوله ميرزا نصرالله خان نائيني است. ميرزا نصرالله خان براي اعاشه از زادگاه خود به سوي تهران آمد و در تهران به كسب علم و دانش پرداخت.
در زمان ناصرالدين شاه و وزارت ميرزا سعيدخان مؤتمنالملك سمت «ثباتي» وزارت خارجه را بر عهده داشت.
به واسطة كياست و كارداني از مرحلة ثباتي به درجة «منشيگري» سوم ارتقاء يافت. بعدها منشي اول شد و استحقاق افزودن لقب «خان» بر اسم خود يافت. كمكم به رياست «ادارة روس» رسيد و لقب «مصباحالملك» به او اعطا گرديد.
ميرزا نصراللهخان از مرداني بود كه براي نيل به مقامات عالي دائماً ميكوشيد تا بالاخره معاون وزارت خارجه شد. بعدها در زمان سلطنت مظفرالدين شاه به لقب «مشيرالملك» و بعد به مقام «وزارت لشكر» نائل شد. هنگامي كه شيخ محسنخان مشيرالدوله فوت كرد، ميرزا نصرالله خان (كه در آن زمان معاون وزارت خارجه بود) به لقب مشيرالدوله و به مقام وزارت خارجه نائل شد. (1317 قمري)
در كشاكش انقلاب مشروطه و به واسطة فشار علماء و بازاريان عينالدوله از صدارت عزل و مشيرالدوله به جاي او منصوب گرديد. او اولين صدراعظم زمان مشروطه است.
مظفرالدين شاه پنج روز پس از امضاي فرمان مشروطيت فوت كرد. هنگامي كه محمدعلي ميرزا تاجگذاري كرد، مشيرالدوله از كار كنار رفت و شش ماه پس از كنارهگيري در پنجم شعبان دنيا را وداع كرد.
ميرزا حسن خان مشيرالدوله (پيرنيا)
يكي از سياستمداران زبده و نامور ايران در قرن اخير مرحوم ميرزا حسنخان پيرنيا (مشيرالدوله) است.
ميرزا حسن خان اوائل سال 1291 پا به عرصه وجود نهاد. پدرش او را براي تحصيل به مسكو و برادرش حسين را به فرانسه فرستاد. حسن در رشتة حقوق تحصيلات خود را به پايان برد.
دو برادر موقعي كه عازم مسكو بودند به دستور ناصرالدين شاه و سعايت حسودان در انزلي متوقف گرديدند.[2] اما پدرشان كه در آن زمان عضو وزارت خارجه بود و به لطف امينالسلطان متكي، مجدداً وسايل حركت آنها را فراهم كرد.
حسن پس از تحصيلات متوسطه و عالي به اخذ درجة ليسانس در حقوق به ايران مراجعت كرد و عضو وزارت خارجه شد.
ميرزا حسنخان اولين بار به عنوان وابستة سفارت ايران در پطرزبورگ تعيين گرديد. زماني كه پدرش وزير خارجه بود به تهران احضار و رئيس كابينة آن وزارتخانه و به «مشيرالملك» ملقب شد.
در همين ايام مشيرالملك به فكر تأسيس مدرسة عالي سياسي، كه خود در آن رشته تحصيل كرده بود، افتاد. پس اين فكر را با پدر در ميان نهاد. چون مشيرالدوله پذيرفت فرمان آن از طرف شاه صادر شد.
مشيرالملك پس از مراجعت شاه از سفر دوم فرنگ به سمت سفارت پطرزبورگ معين گرديد.
مشيرالملك پس از مرگ پدر، به مشيرالدوله ملقب و براي اولين بار در كابينة ناصرالملك وزير خارجه شد (18 رمضان 1320).
بعد از كابينة ناصرالملك، بيست مرتبه در كابينههاي مختلف نظامالسلطنه، علاءالسلطنه، ناصرالملك، سپهدار اعظم، صمصامالسلطنه، عينالدوله و مستوفيالممالك به وزارتهاي خارجه، معارف، عدليه، تجارت، پست و جنگ نائل آمد.
مشيرالدوله چهار مرتبه در سنوات 1332 (ربيعالثاني) و 1338 (شوال) و 1340 (جماديالاولي) و 1341 (ذيالقعده) به رياست وزرايي رسيد و درين سمت به كسب وجهة ملي و حيثيت خاص موفق شد.
تأليفات مرحوم مشيرالدوله عبارت است از:
حقوق بينالملل، 1319 قمري ـ ايران باستاني، 1306 شمسي ـ داستانهاي ايران قديم، 1307 شمسي ـ تاريخ ايران قديم، چاپ اول، 1308 شمسي ـ چاپ دوم، 1309 شمسي ـ تاريخ ايران باستان (3 جلد) 1311 ـ 1317 شمسي، جلد سوم بارها عیناً و هم با چاپهای غیردقیق تجديد چاپ شده است.
در اين سالهاي اخير، دوست دانشمند آقاي محمد ابراهيم باستاني كتابي به نام «محیط سیاسی و زندگانی مشیرالدوله» در زندگي مشيرالدوله نوشت (تهران، 1341) و چاپ دوم آن به نام «تلاش آزادي» (تهران، 1347) انتشار يافته است.