شبهای وحدت ملی ۱ـ کردستان/پریسا احدیان
*عکس ها از: متین خاکپور و یاسمین شواهدی
عصر چهارشنبه، ششم دی ماه سال یکهزار و سیصد و نود و شش، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با همراهی مجلۀ بخارا نخستین شب از مجموعه شب های وحدت ملی را با عنوان شب «کردستان» برگزار کرد.
در این شب دکتر سید مصطفی محقق داماد، دکتر اسعد شیخ الاسلامی، دکتر اسماعیل شمس و استاد شهرام ناظری و علی دهباشی به سخنرانی پرداختند.
در ابتدا علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در این مجلس چنین گفت:
“از سال گذشته جناب آقای دکتر محقق داماد در اندیشۀ برگزاری شب های وحدت ملی بودند و همواره دربارۀ چگونگی این شبها صحبت داشتند؛ تا اینکه به امشب رسیدیم و اولین شب را در خدمتتان خواهیم بود. اینکه اهداف واقف در بنیاد موقوفات افشار و این شبها چه نسبتی دارند، استاد سخن خواهند گفت و از انگیزه های فرهنگی و اجتماعی و تاریخی و ملی این شبها خواهند گفت.”
سپس سردبیر مجلۀ بخارا از دکتر محقق داماد دعوت کرد تا به سخنرانی بپردازد. رئیس تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با اشاره به تفاوت های فرهنگی و مذهبی و زبانی و … اقوام مختلف ایران و مسألۀ وحدت میان این اقوام به شرح اهداف برگزاری شب های وحدت ملی پرداخت و با شعری از نظامی گنجوی اینچنین سخنانش را آغاز کرد:
“همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چون که ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد
زان ولایت که مهتران دارند
بهترین جای بهتران دارند
ما اینجا که نشسته ایم اختلاف بسیاری با هم داریم؛ اختلاف جنسیت، زبان، لهجه، شکل و سلیقه، مکتب و مذهب؛ اما در عشق دو چیز با هم مشترکیم: یک- عشق به ایران زمین. همه عاشق ایران هستیم و از صمیم دل ذره ذره های سلول های تنمان می گوید:
چو ایران نباشد تن من مباد
بر این بوم و بر زنده یک تن مباد
دومین عشق، عشق به زبان پارسی است. هر لهجه ای داریم، ترکیم، کُردیم و عرب و گیلک و ترکمن اما عاشق زبان پارسی هستیم. از مغز استخوانمان خطاب به زبان پارسی می گوییم:
که ای زبان پارسی افسونگری
هرچه گویم از تو زان بالاتری
این صدای توست کندر گوش ماست
میشناسم من صدایی آشناست
بانگ او وابانگی از آهنگ توست
این صدای پای پیشاهنگ توست
در تک آور پای و سر در پیش نه
تک روان را بر قفای خویش نه
یادم آمد کز زمان کودکی
می شنیدم از تو نام رودکی
تو به فردوسی توان بخشیده ای
ازتوان برتر، روان بخشیده ای
این موقوفات که خدا رحمت کند واقف محترمش را آنچه داشته در طبق اخلاص نهاده است، برای ایران برای زبان پارسی و جغرافیای ایران و تاریخ ایران، برای وحدت ملی و تحکیم آن. از خلیج همیشه فارسش
تا اقصی نقاط تحت سیطرۀ ایران است و زبان فارسی ایرانی.
تصمیم بر آن گرفته ایم که برای اجرای نیّات واقف، سلسله شب هایی را برگزار کنیم و از عزیزمان جناب دهباشی خواهش کردیم که مدیریت کنند و برای هر منطقه ، استانی و قومی بزرگداشتی باشد که نامی از آن منطقه و بزرگان و عالمانش ببریم. اولش افتتاح شد به نام کردستانِ از جان عزیزترمان.
در ادامۀ این شب دکتر اسعد شیخ الاسلامی ضمن ابراز خرسندی از برگزاری شب های وحدت ملی از تلاش خود در بخش دانشگاهی در جهت وحدت دو گروه اهل سنت و شیعه چنین بیان داشت:
“خبر خوبی است؟ خبر بسیار دل انگیزی است؛ اینکه جناب دکتر محقق به این فکر افتادند که چنین جلسه ای را تشکیل دهند، جای قدردانی زیادی دارد. در مورد مسألۀ کردستان آنطورکه لازم بود، به طور تفضیل فرمودند. همۀ ما ایرانی هستیم.کردستان جزو ایران، جزو خاک ایران است و به اعتقاد من تمام کردستان نه تنها برای ایران بلکه سوریه و عرق و ترکیه این ها هم ایرانی هستند.
همانطور که دکتر محقق فرمودند ما اختلافات زیادی داریم؛ ولی در یک چیزمشترکیم و آن ایران است. نباید ایران را فراموش کنیم چرا که هیچ چیزی جایش را نمی گیرد. مذهب مطلب دیگری است؛ ولی ایرانی بودن یعنی وطنت کجاست و متعلق به کجا هستی. این جلسات باید تکرار شود و واقعا به گوش کل مقامات هم برسد و همه بدانند که ملت ایران دلشان می خواهد یکی باشند. حالا در مذهب اختلاف و مسائل جزئی داریم که قابل حل است.
در لحظاتی دیگر از این جلسه دکتر اسماعیل شمس، رئیس دپارتمان مطالعات کُردی در مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی به تحلیل تاریخی اختلافات قومی و نژادی و ایده هایی جهت مدیریت و رفع این موانع ارائه کرد و چنین سخن گفت:
اگر سخن و نوشتۀ ما برای وصل دل ها و نزدیک کردن روح ها به یکدیگر باشد به سان گُل، نوید بخش جامعه ای آرام و دلپسند برای فرزندانمان است و اگر بر طبل فصل ها و جدایی ها بکوبد، به گلوله ای تبدیل می شود که سرانجام روزی بر قلب ما یا فرزندانمان فرود خواهد آمد.
خوشجالم که زلزلۀ کرمانشاه -که همین جا برای درگذشتگانش بهشت برین وبرای مصدومان و بازماندگانش شفای غریب و صبر جمیل آرزو دارم- به رغم همۀ سختی هایش حاوی نویدهای امید بخشی بود. به نظرمی رسد که مردم ما در این زلزله به این نتیجه رسیدند که فارغ از دولت هاو سیاست هایشان و فراتر از ملیت و قومیت و زبان و مذهب و جنسیت و تنها و تنها برمبنای انسانیت به هم نزدیک شوند. خوشبختانه غم های مشترک ورنج های مشترک و امیدهای مشترک مردم را به رغم همۀ تلاش هایی که برخی نا اهلان داخلی و خارجی برای جداکردنشان داشتند در کنار هم قرار داد. من به همۀ این مردم به خاطر این همدلی بزرگ که می توان بعد از زلزلۀ طبیعی آن را زلزله ای اجتماعی نامید، تبریک می گویم. و از همین تریبون هم به استاد بزرگوار جناب آقای شهرام ناظری که از ولایت زلزله زده برخواسته اند و در غم مردم اهل دیار و تبارشان سوگوارند تسلیت و خوش آمد می گویم.
سپس علی دهباشی با یادی از ابراهیم یونسی و محمد قاضی به شرح خاطره ای از محمد قاضی پرداخت و چنین گفت:
چطور می توانیم در این شب یادی نکنیم از دو تن: ابراهیم یونسی و محمد قاضی که نسل قبل ما و نسل ما و نسل بعدتر ما با نوشته ها و ترجمه های این دو بزرگمرد و با ترجمه هایشان از شاهکارهای ادبیات جهان کتابخوان شدیم که بسیاری از این شاهکارهای ادبی به قلم این دو بزرگ به زبان فارسی برگردانده شد و با دریچه هایی که به روی جهان برای ما گشودند آشنا شدیم. یادشان گرامی!
خاطره ای را از زنده یاد محمد قاضی نقل می کنم که ایشان در کانون پرورش فکری کودکان میزی داشتند که غالبا در آنجا ترجمه می کردند و گرفتار سرطان حنجره شدند و به آلمان رفتند. مرحوم کاظمیه نقل می کردند که:
در سال 52 محمد قاضی در آلمان بستری شدند.به ایشان گفتند که پزشک معالج شما یکی از بداخلاق ترین پزشکان آلمانی است و حساب خود را بدان. خلاصه پزشک آمد و معاینه کرد و گفت که چون تصمیم برای عمل تصمیم دشواری برای بیمار است چرا که منجر به برداشتن تارهای صوتی می شود پس شما می توانید یکی دو ماهی به کشورتان بازگردید و مدتی فکرکنید. این حرف را گفت و با عجله رفت. هنوز به دم در نرسیده آقای قاضی گفت که برگردید! من تصمیم را گرفتم. من آمادۀ عملم. پزشگ گفت:”چطور! تمامی بیماران من معمولا با تردید می گویند. ” محمد قاضی گفت:”آخر من از کشوری می آیم که در آن حرف زدن ممنوع است!”
آقای قاضی این عمل جراحی را انجام دادند و ده ها سال دیگرترجمه کردند و به قول زنده یاد انجوی شیرازی که می گفت:”تو جای سالم برای عزرائیل نگذاشتی! اینقدر عمل کردی!”
آقای ابراهیم یونسی هم همینطور. چگونه می شود تصور کرد که یک مردی در طول سال هایی که با آن معلولیت جسمی این حجم وسیع متون ادبی را ترجمه می کند؟ این ها هیچگاه در تاریخ زبان فارسی و ادبیات کردستان قابل فراموش شدنی نیستند.”
در خاتمه استاد شهرام ناظری نخست یادآور شد که حضور وی را در این جلسه بسیار دیر به او اطلاع دادند و بنابراین آمادگی برای خواندن ندارد و در ادامه از سیاست های فرهنگی حاکم بر کشور گله کرد.