شب نویسندگان ایران و اتریش برگزار شد/ آیدین پورخامنه

شب نویسندگان ایران و اتریش برگزار شد

مجله بخارا با همکاری انجمن فرهنگی ایران و اتریش و مجله کاروان سیصد و دوازدهمین شب خود را سه‌شنبه دوم آبان‌ماه به قصه‎خوانی نویسندگان اتریشی و ایرانی اختصاص داد.

در این شب نویسندگان اتریشی بودوهل، پیتر گروبر و اندرآ نیسنر حضور داشتند. آنها از تاریخ ۲۳مهر الی چهارم آبان‌ماه در ایران هستند تا به عنوان شبان در منطقه کلاردشت با شبانان این منطقه تجربیات خود را تبادل نمایند.

توماس کلویبر با توضیحاتی درباره پروژه «اتریش می‌خواند» این شب را آغاز و سخنان او را سعید فیروزآبادی ترجمه کرد:

برنامه امشب از مجموعه برنامه‌های پروژه بزرگی با نام «اتریش می‌خواند» است که سال‌ها است در ایران برگزار می‌شود. در این برنامه با عنوان «عالم آلپ » نویسندگان اتریشی سخن خواهند گفت. سه نویسنده اتریشی و دو گیاه‌شناس به ایران سفر کرده اند و برنامه بینا فرهنگی دارند که در آن کار کشاورزی هم انجام می‌شود.

توماس کلویبر و سعید فیروزآبادی

نقطه اوج این پروژه نشستی است که امشب برگزار می‌شود و در آن یک نویسنده ایرانی و سه نویسنده از کشور اتریش حضور دارند. جواد ماهزاده از ایران، بدوهل، آندرآ نیسنر و توماس کلویبر از کشور اتریش هستند. جواد ماهزاده بخشی از داستانی را خواهند خواند که در محیطی که شبانی هست اتفاق افتاده است، از بدوهل دو متن را خواهیم داشت که با ساز زنبورک و تار ایرانی همراهی خواهد شد. بدوهل یکی از نویسندگان مطرح هستند و یک جایزه بسیار مهم در اتریش که جایزه اریش فریتز است در سال 1991 به او تعلق گرفته است.

آندرآ نیسنر متنی مردم‌شناسانه را در اینجا قرائت خواهند کرد که درباره شغلی است که امروز وجود ندارد. این متن درباره کندن پوست لاشه‌های حیوانات است که موضوع مطرحی بود. پتروگلوبر (از حوزه دیگری آمدند و رمان و قطعات نمایشی دارند) امروز یادداشت‌های روزانه کنت توماس شی سوئیت را برای ما قرائت خواهند کرد و فضایی در منطقه آلپ را برای ما به تصویر می‌کشد.

از علی دهباشی، مدیر مجله بخارا و من (سعید فیروزآبادی ) برای ترجمه تشکر کردند. اعتقاد بر این است که بعد از سال‌ها همکاری به این نتیجه رسیدیم که هرچقدر این همکاری ادامه پیدا کند کیفیت آن بهتر می‌شود. از سه دانشجویی که اینجا حضور دارند بسیار تشکر می‌کنیم. متن‌های فارسی این نویسندگان را در کلاردشت قرائت کردند از دکتر یاسمین غرابی هم بسیار متشکر هستیم که ترجمه متن بدوهل را انجام دادند و از علیرضا مرادپور برای نوازندگی تار متشکریم.

بدیهی است که انجام چنین پروژه‌ای بدون حمایت‌های مالی امکان‌پذیر نبود، امروز گروه دی. ام. سی اینجا نیستند ولی ازآنها هم متشکریم  و به خصوص گالری هنری آریانا که حمایت‌های مادی خود را در انجام این پروژه داشتند. شب خوبی داشته باشید.

توماس کلویبر، سعید فیروزآبادی و علی دهباشی

علی دهباشی با اشاره به فیلمی که از شب‌های بخارایی که با همکاری ایران و اتریش تهیه شده است، پخش شد، گفت:

همانطور که در فیلم دیدید همکاری ما با انجمن فرهنگی ایران و اتریش به بیش از 23 شب رسیده است که در طول هفت سال گذشته ادامه پیدا کرده تا به امروز برسد. تا به حال شماره‌های مخصوصی از مجله بخارا را به نویسندگان آلمانی مثل کونتر گراس، پترهانتگه، فرانتس سوبل و دیگر نویسندگان آلمانی زبان اختصاص داده ایم.

دهباشی در ادامه پیش از دعوت جواد ماهزاده برای داستان‌خوانی، توضیحاتی درباره این نویسنده ارائه داد:

جواد ماهزاده متولد اسفند 1357 در سال 76 در رشته نمایش از هنرستان صدا و سیما فارغ التحصیل شد مدرک کارشناسی را روی ادبیات نمایشی در دانشگاه هنر گرفت. با رمان «ما قبلا مرده بودیم» در انتشارات علمی و فرهنگی، جایزه دوم را گرفت. به عنوان خبرنگار و دبیر سرویس ادبی در نشریاتی مانند اعتماد ملی، خبرگزاری مهر و مجلات ادبی از جمله بخارا قلم زده اند. سال 87 رمان «خنده را از من بگیر» را منتشر کردند که به مرحله نهایی جایزه روزی روزگاری رسید. انتشار سومین رمان ایشان با عنوان «ریحانه دختر نرگس» که امروز بخشی از آن را خواهیم شنید، در سال 93 منتشر شد که جایزه نشان نقره‌ای لاک پشت پرنده را گرفت. آخرین رمان او سال گذشته با عنوان «وداع در المارتینو» در انتشارات محراب قلم منتشر شد.

سعید فیروزآبادی، جواد ماهزاده و علی دهباشی

جواد ماهزاده ابتدا درباره رمان توضیح داد تا حضار در فضای آن قرار بگیرند. او گفت:

یک خانواده شهری به همراه دخترشان ریحانه به قصد فرار از کشور در یک روستای کرد نشین زمین‌گیرشده اند و اینجاست که خانواده از هم پاشیده است.

در ادامه ماهزاده قسمتی از داستان را خواند و فیروزآبادی آن را به آلمانی ترجمه کرد.

بدوهل نویسنده آلمانی قسمتی از متن کتابش را در حالی خواند که دکتر یاسمین غرابی متن او را ترجمه کرد و علیرضا مرادپور با ساز تار آنها را همراهی کرد.

بدوهل، علی دهباشی و علیرضا مرادپور

متن خوانده شده توسط آندرآ نیسنر توسط شادی حبیبیان ترجمه شد. اسم متن «جستجوی گوساله‌های مفقود همینطور مستیقیم، پوست بینوا» بود.

پتروگروبر نویسنده دیگری بود که متن او توسط بهنام داداشی ترجمه شد. او گفت: آثار ادبی من بیشتر به کوهستان داخشتاین مربوط می‌شود.

بهنام داداشی، پیتر گروبر و علی دهباشی

در ادامه شب بدوهل قسمتی دیگر از متنش را با عنوان «مردم‌شناسی کوچک» خواند و دکتر یاسمین غرابی متن او را ترجمه کرد در حالی که علیرضا مرادپور با ساز تار آنها را همراهی کردند.

دهباشی در ادامه از نویسندگان دعوت کرد تا به سوالات حضار پاسخ دهند.

از گروبر پرسیده شد آیا خودشان کوهنورد هستند؟ چون روح نوشتارشان با روح کوهنورد هماهنگ است.

بدوهل، آندرآ نیسنر، جواد ماهزاده و پیتر گروبر

گروبر در پاسخ گفت: صخره نورد نیستم اما کوه می‌روم. در واقع برای توصیف کسی که 19 روز در مکانی یخ زده محبوس شده است، باید انسان طبیعت و احساس آن شرایط طبیعی را بشناسد تا بتواند آنچه بر سرش آمده را توصیف کند.

بدوهل در توضیح سوالی درباره زنبورک، سازی که او می‌نوازد گفت:

زنبورک سازی بین‌المللی است که همه جا می‌تواند وجود داشته باشد البته در سیسیل شوهرِ زن باردار نمی‌تواند این ساز را بنوازد. در منطقه تیرول در اتریش از این ساز استفاده می‌شود، پسران وقتی می‌خواهند دخترانی که بالا خوابیده اند را صدا کنند از این وسیله استفاده می‌کنند. زمانی کلیسای کاتولیک این ساز را ممنوع کرده بود ولی حسنش بر جیبی بودنش است. انواع مختلفی از این ساز وجود دارد در جنگل‌های آفریقا با نی میسازندش.

بدوهل توضیحاتی درباره ساز زنبورک و همچنین آشنایی اش با ایران ارائه داد.

دهباشی از بدوهل پرسید: اولین بار نام ایران را چه زمانی شنیدند و از آن چه تصوری داشتند و در این مدت که ایران بودند از آن چه تصوری به دست آوردند؟

 

بدوهل پاسخ داد: نام ایران را از دیوان غربی و شرقی گوته می‌شناسم و احساسی غافلگیری مثبت دارم.

از جواد ماهزاده پرسیده شد: آیا داستان شما که به نوعی گریز از وطن است؟ یا اینطور است که دختر با فردی شهری ارتباط برقرار می‌کند؟

ماهزاده  در پاسخ گفت: بنابر رفتن این دختر است ولی چون گرفتار شده اند همزیستی را تجربه می‌کند. دوستی و عشق پیدا می‌شود ولی دختر همواره می‌خواهد پدر را پیدا کند. این اتفاقی هست که هر زمانی در این جغرافیایی می‌تواند رخ داده باشد.

 

از آندرآ نیسنر خواسته شد تفاوت‌ها و تشابه‌های کلاردشت و آلپ را بیان کند.

بدوهل، آندرآ نیستر، جواد ماهزاده، پیتر گروبر و سعید فیروزآبادی

آندرآ نیسنر در پاسخ گفت: به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم و برایم جالب است با اینکه پوشش گیاهی بسیار متفاوتی در این مناطق وجود دارد، زندگی افراد بومی شباهت زیادی با هم داشت.