شعر و موسیقی از عناصر اصلی ما ایرانیان است/ پریسا احدیان

roshanravan50-70 (1)

عصر یکشنبه، چهاردهم شهریور ماه سال یکهزار وسیصد و نود و پنج، دویست و پنجاه و هشتمین شب از مجموعه شب های بخارا، با همراهی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، میزبان شب «کامبیز روشن روان»، موسیقی دان و آهنگساز ایرانی بود.

این جلسه با حضور اساتید و هنرمندانی از جمله: محمد سریر، داریوش طلایی، کیوان ساکت، اسماعیل واثقی، فریدون شهبازیان، اسماعیل تهرانی، فاضل جمشیدی، بیژن بیژنی، کارن همایونفر و  وحید تاج، کوروش بزرگ پور برگزار شد.

در ابتدا علی دهباشی ضمن عرض خوشامدگویی به میهمانان این نشست، بخش هایی از زندگینامۀ کامبیز روشن روان را قرائت کرد و گفت:

“ایشان متولد نوزدهم خرداد ماه سال 1328 در تهران، کوچۀ کاشانچی مقابل کافه شهرداری، در یک خانوادۀ مذهبی هستند. پدرشان کارمند وزارت دارایی و مادر ایشان از علاقه مندان به هنر و ادبیات و جزو اولین بانوانی بودند که موفق به اخذ مدرک ادبیات از دانشگاه شدند. از دوازده سالگی موسیقی را در هنرستان عالی موسیقی ملی زیر نظر اساتیدی چون: حسین دهلوی، مصطفی کمال پورتراب، ارفع اطرایی، منوچهر منشی زاده، محمد اسماعیلی و حسین تهرانی آغاز کردند. استاد، دیپلم موسیقی خود را در سال 1346 از هنرستان عالی موسیقی ملی گرفتند و وارد دانشکدۀ هنرهای زیبای تهران شده و در سال 1351 موفق به اخذ درجۀ لیسانس موسیقی با گرایش آهنگسازی شدند. سپس برای ادامۀ تحصیل به دانشگاه جنوب کالیفرنیا رفتند و در سال 1358 فوق لیسانس آهنگسازی خود را اخذ نمودند. استاد روشن روان در سال 1380 از دانشگاه آمریکایی هاوایی، دکتری آهنگسازی خود را دریافت کردند. در گروه موسیقی دانشکدۀ هنرهای زیبای تهران با اساتیدی همچون: امانویل ملیک اصلانیان، توماس کریستین داوید، علیرضا مشایخی، محمد تقی مسعودیه و مهدی برکشلی همکاری داشتند. دکتر روشن روان از بدو بازگشت به ایران، در سال 1358 به تدریس در گروه موسیقی دانشگاه تهران پرداختند و از سال 1361، عضو هیئت علمی دانشکدۀ صدا و سیما بودند. ایشان همچنین سابقۀ 33 سال همکاری و آموزش در هنرستان های موسیقی و دانشگاه هایی همچون: دانشگاه آزاد و تربیت مدرس را دارند و دارای مدرک درجۀ یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، می باشند.”

علی دهباشی بخش هایی از زندگی کامبیز روشن روان را بازگفت
علی دهباشی بخش هایی از زندگی کامبیز روشن روان را بازگفت

سردبیر مجلۀ بخارا، در ادامۀ سخنانش به بخش هایی از فعالیت های آهنگساز موسیقی فیلم «بچه های ابدی»، پرداخت و بیان کرد:

“بخشی از فعالیت های ایشان در زمینۀ عضویت در مجامع، شوراها و مسئولیت های اجرایی عبارتند از:

مدیربخش دروس پایۀ دانشکدۀ صدا و سیما (1384-1364)، عضو هیأت داوران جشنواره های موسیقی فجر (1384-1368)، رئیس شورای مرکزی و مؤسس کانون موسیقی دانان سینمای ایران(1380- 1372)، عضو شورای فنی کانون موسیقی دانان سینمای ایران (1394 – 1372)، رئیس کمیتۀ ملی موسیقی وابسته به یونسکو (1381 – 1373)، مدیر مسئول نشریۀ سینما (1381-1377)، عضو هیئت مدیرۀ خانۀ سینما(1379-1377)، رئیس هیأت مدیره و عضو مؤسس خانۀ موسیقی(1383- 1378)، عضو شورای عالی خانۀ موسیقی(1387-1378)، رئیس هیئت مدیرۀ کانون آهنگسازان و رهبران ارکستر موسیقی(1385 – 1383)، عضو شورای راهبردی موسیقی کشور(1386-1385)، دبیر بیست و دومین، بیست و سومین و بیست و چهارمین جشنوارۀ بین المللی موسیقی فجر(1385و 1386و 1387)، عضو شورای ارکستر سمفونیک(1387- 1386) و بسیاری از فعالیت های دیگر.”

علی دهباشی، در بخشی دیگر از معرفی میهمان شب بخارا، به تعدای از سخنرانی های او اشاره داشت و گفت:

“از سخنرانی های ایشان می توان به:

سخنرانی در مرکز فرهنگی آسیا و اقیانوسیه وابسته به یونسکو،دهلی نو و هندوستان و همینطور تالار اندیشه، حوزۀ هنری، تهران (1371)، شورای جهانی موسیقی، آلیکانته، اسپانیا(1372)،  شورای جهانی موسیقی، سئول، کرۀ جنوبی(1374)، مرکز مطالعات خاورمیانه، واشنگتن دی سی، ایالت متحدۀ امریکا (1378)، خانۀ هنرمندان ایران، دومین جشنوارۀ موسیقی آئینی، تهران(1381)، دانشگاه سایمون فریزر، ونکوور، کانادا (1390)، و بسیاری دیگر از سخنرانی های ایشان در طول این سال ها، اشاره کرد.”

جمعیت شرکت کننده در شب استاد کامبیز روشن روان
جمعیت شرکت کننده در شب استاد کامبیز روشن روان

وی در ادامه به کتب در دست تألیف و منتشر شدۀ دکتر روشن روان پرداخت و بیان داشت:

“تعدادی از آثار منتشر شدۀ استاد عبارتند از:

-پارتیتور سمفونی فلک افلاک/انتشارات سرود 1380

-پارتیتور (پوئم سمفونی پرواز) از خیام تا مولوی/ انتشارات سرود 1381

-هارمونی جامع کاربردی جلد اول/ آموزشگاه آزاد موسیقی سرایش 1385

-کنسرتو برای فلوت به همراه ارکستر زهی/ آموزشگاه آزاد موسیقی سرایش 1386

-سازشناسی و ارکستراسیون موسیقی ایرانی

-تکنیک های اجرایی موسیقی فیلم

-موسیقی در نمایش

-فرم و آنالیز موسیقی

-تاریخ موسیقی غرب

-هارمونی جامع کاربردی جلد دوم/آموزشگاه آزاد موسیقی سرایش

-هارمونی جامع کاربردی/ انتشارات معین 1393”

وی  از آثار موسیقی کامبیز روشن روان در بخش آهنگسازی های ایشان نمونه هایی را نام برد و چنین گفت:

“آثار موسیقی استاد:

پرلود و روندو برای فلوت و پیانو، کنسرتو فلوت به همراهی ارکستر زهی، دوازده واریاسیون روی دوازده صدا برای فلوت تنها، کوارتت برای سازهای کوبه ای ایرانی، انقلاب برای سازهای برنجی و کوبه ای، آزادی برای گروه کر و پیانو، سوئیت برای پیانو، تریو بادی، مینیاتورها برای هفت تنبک، سمفونی فلک افلاک، پوئم سمفونی پرواز (از خیام تا مولوی) برای ارکستر سمفونیک

و از آثار موسیقی منتشر شدۀ ایشان:

-گل های داوودی موسیقی متن فیلم، 1361

-دستگاه های موسیقی ایران/ محمدرضا شجریان/ 1354

-یادگار دوست/ شهرام ناظری/ مولوی/ 1367

-دود عود/ محمدرضا شجریان/مولوی/1369

نهان خانۀ دل/بیژن بیژنی/مولوی، حافظ، طیب اصفهانی/1370

-دیلمان/محمدرضا شجریان/1375

پوئم سمفونی پرواز/ بیژن بیژنی/ سعدی، حافظ، خیام، مولوی/ 1381

-هفت سین/محمداصفهانی/1381

-دیدی که رسوا شد دلم/ علیرضا قربانی/1385

-ساقی نامه و صوفی نامه/ شهرام ناظری.

و بسیاری آثار دیگر.

استاد داریوش طلایی در شب استاد روشن روان
استاد داریوش طلایی در شب استاد روشن روان

از آثار موسیقی متن فیلم در کارنامۀ کاری استاد:

«مسافر» به کارگردانی عباس کیارستمی در سال 1353، «شاه شکار» فیلمی از سعید نیکپور در سال 1362، «با من حرف بزن» کاری از مسعود جعفری جوزانی در سال 1363، «گل های داوودی» به کارگردانی رسول صدرعاملی در سال 1363، سریال «امیرکبیر» به کارگردانی سعید نیکپور در سال 1364، «رابطه»، فیلمی از پوران درخشنده در سال 1365، «بچه های طلاق» کاری از تهمینه میلانی در سال 1368، «وزیر مختار» به کارگردانی سعید نیکپور در سال 1370، «بی بی چلچله» کاری از کیومرث پوراحمد در سال 1364، «صنوبر» فیلمی از مجتبی راعی در سال 1383، «بچه های ابدی» به کارگردانی پوران درخشنده در سال 1385، می توان اشاره کرد.”

سپس نخستین سخنران این شب، فریدون شهبازیان، به بیان خاطراتی از دوران همکاری و دوستی خود با دکتر روشن روان پرداخت و اظهار داشت:

“در این روزها که کامبیز از من خواسته بود در این جلسه سخنرانی کنم، خیلی فکر کردم که چه بگویم که همه ندانند! در اینکه او معلم موسیقی برتر جامعه است، حرفی نیست! در اینکه آهنگساز مطرح سرزمین ماست و یکی از اساتید گرانقدر دانشگاه بوده و سال ها در این مکان زحمت کشیده و آثارش زبانزد همه است و همگان می شنوند و لذت می برند، حرفی نیست. پس در مورد این ها حرف نمی زنم و تنها خاطره ای از خود و کامبیز روشن روان می گویم:

در سال 1340 عضو ارکستر سمفونیک تهران بودم و بعدها وارد ارکستر «گل ها» شدم. چند سال بعد ارکستری با نام ارکستر «صبا» تشکیل شد که رهبری آن با عالیجناب حسین دهلوی بود. در عین حال ایشان رئیس هنرستان ملی موسیقی نیز بودند.  موسیقی را در نوجوانی در هنرستان عالی موسیقی گذراندم، در بخش موسیقی کلاسیک کار می کردم. بسیاری از آهنگسازهای فعلی در این هنرستان بودند. به عنوان یک هنرجو همانند هر شخص دیگری آرزو داشتم که در پایان دورۀ هنرستان، هنگامی که سال ها، سازی را در کنار اساتید معتبر تمرین می کنی، این امکان فراهم شود که بتوانی با ارکستر، یکی از قطعاتی که با استادت کار کرده ای را اجرا کنی. برای هنرستان عالی موسیقی این امکان پیش نیامد. کما اینکه، من در دانشگاه موفق به اجرای چند کنسرتو،  با ارکستر شدم. اما برای بچه های هنرستان موسیقی ملی، عالیجناب حسین دهلوی این امکان را فراهم کرد و آن سبب آشنایی من و کامبیز روشن روان، شد. من در ارکستر صبا نوازندگی می کردم. سالنی در وزارت فرهنگ و هنر، همین ارشاد فعلی در میدان بهارستان بود که در این سالن صبح ها تمرین و شب ها هم که برنامه اجرا می کردیم. آقای دهلوی آثارشان را می آوردند و ما این قطعات را تمرین می کردیم. روزی ایشان چند اثر که شامل کنسرتو  و دوبل کنسرتو برای سنتور و ارکستر و به زندان شوشتری روی ملودی زنده یاد ابوالحسن صبا بود، برای ما آوردند. این آثار را اجرا کردیم و بعد من با خودم فکر می کردم که چه کسی می خواهد نوازندۀ این کارها باشد؟! زنده یاد فرامز پایور و زنده یاد محمد حیدری، استاد بزگ تار، هوشنگ ظریف، زنده یاد فرهاد ارژنگی و دیگرانی که بودند و گمان می بردم که ایشان، حضور خواهند یافت و اجرای این قطعات با این بزرگان خواهد بود. در عین تمرین، در سالن باز  و جوانی با ساز، همراه چند نفر دیگر، وارد شدند. در سالن روی صندلی نشستند. تمرین که تمام شد در هنگام استراحت، آقای دهلوی ایشان را صدا کرد. پسر جوان، با سازش روی سن آمد و شروع به نوازندگی کرد و حیرت همه را برانگیخت. آن جوانی که روی سن آمد، کامبیز روشن روان، با حدود شانزده سال سن، بود. چند نفر همراهش هم: اسماعیل تهرانی و اسماعیل واثقی و علی رهبری بودند. این دوستان  به عنوان یک سولیست در کنار ارکستر، آهنگ ها را اجرا کردند. این که من می گویم سولیست اجرا کردند، شما ساده نپندارید. چون نوازنده باید تکنیک و موزیکالیته و اوتوریتۀ لازم و از همه مهم تر اعتماد به نفس داشته باشد، تا بتواند اینگونه اجرا کند. یک جوان شانزده ساله از محیط بستۀ هنرستان، سر ارکستر صبا و ارکستر سمفونیک و ارکستر گل ها که بهترین نوازندگان تهران را استخدام کرده بودند، از جمله آقای فخرالدینی که من در کنار ایشان بودم، می نواخت و همین کار پشتوانه ای برای او شد که امروز شخصی بشود که برایش بزرگداشت بگیریم و آثارش را بشنویم. من خود به عنوان موسیقی دان چندین بار «یادگار دوست» را شنیده ام. بعضی چیزها از یک هنرمند به جا می ماند که هیچگاه فراموش نمی شود، مثلا سکانس معروف «گل های داوودی» که کامبیز روشن روان، موسیقی درخشانی با تغییر تنالیته برای آن، ساخته است. زمانی داور جشنوارۀ موسیقی فجر بودم و دختر خانمی، کنسرتو فلوت روشن روان را اجرا  و خوب هم اجرا کرد و حتی بعد از سال ها از شنیدن آن لذت بردم. چقدر نوشتن این کار برای یک آهنگساز کار مشکلی است؛ حتی برای کامبیز روشن روان. از این خاطره 45 سال می گذرد! هنوز آن آهنگ و کنسرتو برای سنتور و ارکستر را در ذهن دارم و از جمله زندان شوشتری که علی رهبری در آن زمان اجرا کرد. همانطور که می دانید در موسیقی اصیل ایران، یکی از جذابیت ها و تکنیک های برتر، تکنوازی است. تکنوازی کردن در موسیقی ایران، بسیار مشکل است و این نوازنده باید به حدی تجربه داشته باشد که بتواند به عنوان یک سولیست اجرا کند و این نمی تواند بدون پشتوانه به وجود بیاید. من خاطره زیاد دارم چون پنجاه سالی است در ارکسترهای موسیقی هستم. این ها را گفتم تا بدانید که یک شخص، بیهوده، کامبیز روشن روان، نمی شود. امیدورام خداوند عمر بلندی به او بدهد که باز هم آثار خوبی خلق کند و ما بشنویم.”

فریدون شهبازیان از خاطرات سالهای دوستی و همکاری با استاد روشن روان گفت.
فریدون شهبازیان از خاطرات سالهای دوستی و همکاری با استاد روشن روان گفت.

آهنگساز موسیقی متن فیلم «شیر سنگی»، در ادامۀ سخنانش به بررسی کوتاهی از وضعیت کنونی موسیقی ایران اشاره و چنین بیان داشت:

“ناملایماتی این روزها گریبانگیر موسیقی ماست، گرفتاری هایی که همه داریم، اتفاقاتی که می افتد و دلمان را به درد می آورد. هنر والای موسیقی ما که زندگیمان را برایش گذاشتیم، ارزشمند تر از این است که این اتفاق ها برایش بیفتد و ما باید این محیط را پاک و منزه نگه داریم! برای این اتفاقات متأسفم! البته منظور من لغو کنسرت ها و … نیست. اینقدر مشکلات بسیاری در درون موسیقی وجود دارد که این مشکلات ظاهری چیزی نیست!  همیشه به هنرجویانم  می گویم که درست است که ریتم های مختلف 4/4 و 4/2 و 4/3 و … وجود دارد ولی موسیقی، یک ریتم درونی دارد که باید آن را احساس کنید تا آثارتان، به دل بنشیند. ما باید درون این موسیقی را بکاویم؛ وگرنه لغو کنسرت ها و … مشکل اصلی ما نیست. من همیشه در پایان صحبت هایم جمله ای را می گویم که به آن اعتقاد دارم:

روزگارا تو اگر سخت به من می گیری / با خبر باش که پژمردن من آسان نیست / گرچه دلگیر تر از دیروزم /

لیک باور دارم / که خدایی دارم / دلخوشی ها کم نیست / زندگی باید کرد…

دعا می کنم هر برگی که از درخت به ارادۀ خداوند می افتد، آمینی باشد برای آرزوهای قشنگ همۀ ما.

در لحظاتی دیگر، از این مجلس، دکتر محمد سریر ، خلاصه ای از تاریخ موسیقی دهۀ سی و چهل را یادآور شد و گفت:

“با سلام و سپاس از شما عزیزان که برای سپاس از یکی از موسیقیدانان شناخته شدۀ این سرزمین حضور یافته اید و سپاس مجدد از آقای علی دهباشی عزیز که همیشه به دنبال فعالیت های فرهنگی اساسی و شاخص در جامعه بوده و جایگاه مؤثری در عرصۀ فرهنگ و هنر داشته اند. حوزۀ موسیقی در جامعۀ ایران از سده های گذشته، شاهد حضور هنرمندانی بوده است که عموما در فعالیت های خود با فراز و فرودهایی مواجه بوده اند و امروز هم که حضور موسیقی در زندگی نسل های مختلف پررنگ تر شده، همچنان یک علامت سئوال در مورد بعضی از انواع موسیقی وجود دارد و طبعا فعالیت حرفه ای در این حوزه را با اما و اگرهایی مواجه کرده که در بسیاری موارد پاسخ روشنی هم برای آن وجود ندارد. در چنین شرایطی در گذشته خانواده هایی که نگاه مثبتی به فعالیت حرفه ای موسیقی برای فرزندانشان داشتند با دو سئوال مهم روبرو بودند: اول آنکه اصولا این حرفه می تواند زندگی آیندۀ آن ها را تأمین کند؟ در جایی که موفقیت در این فعالیت نسبت به مشاغل دیگر با چشم انداز روشنی مواجه نیست. حتی اگر تلاش خودش را هم به کار ببرد مثل رشته های دیگر که درسش تمام شد بالاخره یک دکتر و مهندسی می شود در این رشته چنین تعهدی وجود ندارد. ممکن است آهنگساز نشود و یک معلم بشود و …. دوم اینکه به علت حساسیت های عاطفی و احساسی که رهروان این رشته دارند به هر حال با نسیم ها یا طوفان های موافق و مخالف در کارشان ضربه پذیر هستند و خلاصه آن مسیر متعادل زندگی را کمتر تجربه می کنند. در این چند دهۀ اخیر البته با پیدایش بازار موسیقی و حضور تکنولوژی های جدید و شتابی که در زندگی عموم مردم در مقیاس با قبل پیدا شده و رونق بیشتر موسیقی تفننی همین محاسبات هم خیلی کارائی ندارد و عوامل دیگری در این کار وارد شده که موضوع بحث بسیار است. با این مقدمه قطعا ورود به تحصیل وهدف گذاری برای این حرفه یک نوع علاقه مندی ویژه و دیدگاه غیر مادی و قوی می طلبد و یک عشق باید در خانواده ای باشد که فرزندش را به این جهان مبهم ولی سراسر شور و معنویت هدایت کند. در دهۀ سی، بخصوص انگیزه هایی قوی در خانواده، ایجاد شده بود که فرزندانشان در حوزۀ هنر و فرهنگ فعال بشوند. در همین سال ها اوج رونق شعر را هم داریم که البته تحصیلات معمول با مطالعات ضمنی می تواند یک علاقه مند را به سمت کار حرفه ای هدایت کند. اما موسیقی یک تعلیمات خاصی را می طلبد جدا از مدرسه و برای کار حرفه ای باید به هنرستان موسیقی رفت. در همین دوران با همان ملاحظات که اشاره کردم، کامبیز روشن روان به هنرستان ملی موسیقی وارد شد و با ساز سنتور که در میان سازهای ملی یک ظرفیت تولید اصوات متعدد را هم دارد یعنی اندیشه پلی فونیک، کارش را آغاز کرد. رئیس هنرستان موسیقی استاد حسین دهلوی که خداوند ایشان را حفظ نماید، علی رغم کسالتی که دارند، یک “پدا گوگ” ارزنده در حوزۀ موسیقی بود و در سمت ریاست هنرستان، سیستم آموزشی آنجا را دگرگون کردند. به نظر من بررسی روش های آموزشی آن دوره که به همت ایشان تدوین و برقرار شد نه تنها حیات تازه ای به آموزش در این هنرستان بخشید بلکه نقطه عطفی را در آیندۀ موسیقی ملی ما پایه گذاری کردند. به عنوان مثال:

-همه باید بر روی شناخت علمی ریتم، تنبک بنوازند.

-همه باید دروس علمی موسیقی جهانی را بیاموزند.

-قطعات اجرایی سازهای ملی از جهت تکنیک و محتوی پیچیده تر و غنی تر شد.

-موسیقی پولیفونیک در اندازه ای که بر اساس و جانمایۀ موسیقی ملی لطمه نزند، وارد کار آموزش شد.

-در آن دوران به طور قطع طلیعه ای از ادراک و برداشت جدید از موسیقی ملی با هدف ارتقاء ادراک شنونده از هنر موسیقی به عنوان یک ارزش هنری برای همۀ هنرجویان یک هدف و یک ارزش معرفی شناخته شد.

دکتر محمد سریر از جایگاه استاد روشن روان در موسیقی ایران گفت.
دکتر محمد سریر از جایگاه استاد روشن روان در موسیقی ایران گفت.

با این دیدگاه علاقه مندی فارغ التحصیلان به دستیابی به دانش و بینش افزایش و گسترش پیدا کرد. دانشگاه تهران اقدام به تأسیس رشتۀ موسیقی کرد که در ابتدا ورود فقط شامل فارغ التحصیلان دبیرستان و رشته های علمی بود و بعد از دو سال که تعداد داوطلب واجد شرایط به حد نصاب رسید با اصلاحیه ای ورود فارغ التحصیلان هنرستانی پذیرفته شد و تعدادی از فارغ التحصیلان هنرستان از جمله آقای روشن روان هم به دانشگاه تهران وارد شدند. در این مقطع، برنامۀ دانشگاه با تکیه بر شناخت موسیقی جهانی، جهانی گسترده تر را در مقابل دانشجویان قرار داد و در واقع موجب شد تا اندیشه و تکنیک چند صد ساله از موسیقی علمی در معرفی و درخشندگی جانمایه های کهن موسیقی ملی ایران به کار گرفته شود. برای کامبیز روشن روان و برخی از هنرجویان این ورود، آغاز فعالیت های خستگی ناپذیر بود. کار با اساتیدی که ضمن اعتقاد به موسیقی ملی ایران دانش و بینش جهانی خود را در اختیار هنرجویان علاقه مند و شیفته می گذاشتند. اتمام این دوره در شرایطی بود که جامعه، مشتاق نگاه های تازه و بالغانه در دریافت هنر از جامعۀ موسیقی بود. آقای روشن روان بعد از یک دوره خدمت نظام با دریافت بورس دانشگاهی با تکمیل هیئت علمی دانشگاه فارابی به امریکا اعزام شدند و فوق لیسانس خود را در آهنگسازی دریافت کردند که مراجعت او هم زمان با تحولات سیاسی در ایران بود…

من اطلاع دارم که در دهۀ شصت او با چه علاقه ای به فعالیت های هنری خود ادامه داد. قطعات بسیاری برای انتشار در نوار و موسیقی برای فیلم تصنیف کرد. اگرچه این کار اساسا فقط با عشق انجام می شد و چشم داشتی نداشت. فعالیت در سمت هیئت علمی دانشکدۀ صدا و سیما و تصنیف موسیقی های ارزنده کلامی با صدای بزرگان موسیقی و مدیریت فرهنگی در خانۀ موسیقی و خانۀ سینما – خانۀ هنرمندان بیش از یکصد موسیقی فیلم ، ده موسیقی با کلام، مقالات و نشست های مختلف در تهران و شهرهای دیگر و خارج از کشور، حاصل تلاش های این سال های اوست. از میانۀ دهۀ 80 کناره گیری از کار صدا و سیما و سفر و نوشتن کتب و مقالات مختلف علمی و چاپ آثار تصنیف شده و امروز یک دوران “رتروسپکتیو” یعنی مروری بر آنچه بر او نسل همزمان او رفته است. اما در خاتمه این سر گذشت. من روشن روان را از اوایل دهۀ چهل که در هنرستان موسیقی تحصیل می کرد می شناختم. من با اختلاف سنی آن زمان در دانشگاه بودم. در خانۀ جوانان گروه موسیقی را راه انداخته بودیم و او و بعضی همکلاسی ها را دعوت می کردیم. بعدها برنامۀ هنری و کارهایمان و دیدارهایمان بیشتر شد و بعد برای خانۀ موسیقی اساسنامه نوشتیم و نشست و همفکری ها و اندیشه های بلند…”

صحنه ای دیگر از شب کامبیز روشن روان
صحنه ای دیگر از شب کامبیز روشن روان

دکتر سریر در ادامۀ سخنانش به تحلیل آثار آهنگساز  موسیقی فیلم «بی بی چلچله» پرداخت  و بیان نمود:

“آثار آقای روشن روان، پیوند ارگانیکی با موسیقی ملی دارد و جان مایۀ آن از موسیقی ملی گرفته شده و به همین جهت هویت ایرانی اش، پرچم کارهایش هست. در موسیقی کلامی انتخاب شایسته ای از کلام دارد. او آهنگ کلام را می شناسد. در تصنیف موسیقی چند صدایی شأن و منزلت نغمه را فدا نمی کند. می گذارد تا نغمه ای که متولد شده و حاصل سال ها فعالیت و مطالعۀ او از موسیقی ملی است، خودش را معرفی و دلبرانه در میان ارکستر گردش و طنازی کند و بار معنایی کلام را سرخوشانه به دوش بگیرد. کامبیز روشن روان اکنون در قلۀ تجربه و بلوغ خلاقیت می تواند فصل های تازه ای را به کتاب هنر زندگی اش اضافه کند؛ اگرچه همین اندازه هم معادل زندگی چندین هنرمند برجسته است.”

در بخشی از این شب، کوروش بزرگ پور، به نوازندگی تنبک، پرداخت.

کوروش بزرگ پور قطعاتی را با تنبک برای استاد نواخت
کوروش بزرگ پور قطعاتی را با تنبک برای استاد نواخت

دیگر سخنران این مجلس، اسماعیل تهرانی، با یادی از خاطرات دوران تحصیل در کنار کامبیز روشن روان در هنرستان عالی موسیقی، چنین سخن گفت:

” 57 سال سابقۀ دوستی من با جناب کامبیز روشن روان است. آن روزی که وارد هنرستان موسیقی شدیم را به خاطر می آورم. روی نیمکت پشت میز مدرسه با ایشان نشستیم و یکی دیگر از دوستان، جناب اسماعیل واثقی و علی رهبری هم، همراهمان بودند. سال ها با هم خو گرفتیم و هر چه می گذشت افکارمان به هم نزدیکتر می شد. به یاد دارم گروه کوبه ای را تشکیل دادیم. در سال 1340 وارد هنرستان شدیم، در همان سال ها به ساز تنبک نگاهی مهربانانه شد و به عنوان ساز دوم در هنرستان آن را پذیرفتند و این به همت استاد دهلوی انجام گرفت. به یاد دارم در نقطۀ آغاز این دوره،  بنده و آقای اسماعیل واثقی سر  کلاس نشستیم. در آن زمان مرحوم حسین تهرانی، این درس را تدریس می کرد. چندی بعد گذشت و آقای روشن روان، وارد این کلاس شد. به سرمان زد یک کوارتت کوبه ای درست کنیم، قرار شد که قطعات تازه ای بنویسیم. اولین قطعه را من مرتکب شدم. به یاد دارم با یک قاشقک و سه تنبک و یک دایره زنگی اجرا کردیم و مورد توجه قرار گرفت. در آن زمان آقای علیرضا مشایخی در انجمن ایران-امریکای وقت، کنسرتی با گروه «قرن بیستم» داشت و از ما خواستند که با این گروه همکاری کنیم. قطعۀ دوم را کامبیز روشن روان برای همین ترکیبی که نام بردم، نوشت.

کار دیگر  را باتفاق بر اساس یک تم کُردی یعنی یکی دو موتیف ریتمیک کُردی که ده بیست درصد آن در ذهنمان طراحی شده بود و هشتاد درصد آن بداهه نوازی بود، در یک استودیو رفتیم و قرار بود که این کار به شکل بداهه نوازی اجرا کنیم. این بداهه نوازی زده شد و بعد که گوش کردیم متوجه شدیم اتفاقات جالبی در این قطعه افتاده است.

بعد از آن خاطرات تحصیل بود که پا به وادی تدریس گذاشتیم. شاید من کمی زودتر وارد این عرصه شدم. آقای روشن روان، در سال ،1347 تدریس را آغاز کردند. معمولا تدریس با مواردی مثل مبانی آغاز می شد. رئیس هنرستان وقت، از ما می خواست که این کار را انجام دهیم. بعد رفته رفته موارد فنی موسیقی مطرح می شد. مثل آشنایی با علم ترکیب اصوات و آکوردشناسی و هارمونی و …. به تدریس درس هارمونی که رسیدیم، باید به شاگرد مسألۀ هارمونی می دادیم تا او حل کند و ما تصحیح کنیم. وقت گیر بود هر چه آقای روشن روان به طرف تدریس این درس می رفت، من از تنبلی به جهت دیگری می رفتم تا زیر بار این تدریس نروم. حاصل چه شد؟ شاید، بیش از چهل سال آقای روشن روان در این زمینه به حدی فعالیت کرد و پیش رفت که نقطۀ پایانی آن کتاب «هارمونی جامع کاربردی» شد. این حاصل آن دوران بود. همینطور که همۀ ما در واقع تکیه امان به آثار گذشتگان است و بدون آن ها فاقد ریشه و هویت هستیم، آیندگان هم چشم به کار ما دوخته اند. من از آقای روشن روان خواهشی دارم. حال که بیش از شش دهه از عمرمان می گذرد، حداقل سی سال دیگر قلم را کنار نگذارد و به نوشتن ادامه دهند.”

اسماعیل تهرانی از اغاز همکاری و تداوم کاربا استاد روشن روان گفت
اسماعیل تهرانی از اغاز همکاری و تداوم کاربا استاد روشن روان گفت

وی به ویژگی های اخلاقی، همکلاسی دیروزش پرداخت و ادامه داد:

“در اینجا به دو ویژگی از اخلاق و خصوصیات ایشان اشاره می کنم. کامبیز روشن روان، شخصی خلاق و اهل قلم است. کسی که اهل قلم است باید به قول معروف از خودگذشتگی بسیار داشته باشد و حتی ترک سر و جان کند. این را گفتم که خصوصیات ایشان را به تصویر بکشم به راستی ایشان این ویژگی ها را دارد و اهل قلم و دور از کبر و ریا است. در این سال ها، هیچگاه ندیدم که کامبیز روشن روان از چیزی آشفته حال شود و  به کسی ایراد بگیرد و فریادی بر سر شخصی بزند. با وجود اینکه از ایران دور بودم اما می شنیدم که نابسامانی های بسیاری در زندگیش دیده است و حاشیه سازان همیشه در صحنه بوده اند ولی ایشان با آرامش، راحتی و مهر و محبتی که دارند، یا راه حلی پیدا می کردند یا سعی داشتند که  از کنار این ها به شکلی بگذرند.”

رهبر ارکستر ایران، در پایان سخنانش دو آرزو برای جایگاه موسیقی ایران بیان داشت و تصریح کرد:

“در پایان، دو آرزو دارم. امیدورام شما هم این آرزوها را داشته باشید. یکی اینکه حس می کنم جامعۀ فعلی با نابسامانی هایی که همگی می دانیم و در هنر مهجور موسیقی وجود دارد، در مسیر تحول است. در این دو سالی که در ایران هستم، به خوبی این موضوع و افق روشن را می بینم. دوم اینکه با توجه به رویکرد تمامی جامعه به هنر موسیقی به طور ویژه، به اینجا برسیم که هنر در مملکت ما شکل «ضرورت» بگیرد. امروز این هنر، نود درصد رنگ تفنن دارد و بیست درصد ضرورت است؛ ولی امیدورام این ارقام جابه جا شود. بیست درصد تفنن و هشتاد درصد ضرورت. به امید آن روز!”

دیگر سخنران این نشست، فاضل جمشیدی، با شعری از فریدون مشیری سخنان خود را دربارۀ همکاری اش با کامبیز روشن روان در بخش اجرایی، اینچنین آغاز کرد:

“نقش پایی مانده بود از من، به ساحل چند جا / ناگهان، شد محو، با فریاد موجی سینه سا!

آن که یک دم، بر وجود من، گواهی داده بود / از سر انکار، پرسید:کو؟کی؟کِی؟کجا؟

ساعتی بر موج و بر آن جای پا حیران شدم / از زبان بی زبانان می شنیدم نکته ها:

این جهان:دریا، زمان:چون موج،ما:مانند نقش /لحظه ای مهمان این هستی ده هستی ربا!

یا سبک پرواز تر از نقش، مانند حباب /  بر تلاطم های این دریای بی پایان رها

لحظه ای هستیم سر گرم تماشا ناگهان/ یک قدم آن سوی تر، پیوسته با باد هوا!

باز می گفتم: نه! این سان داوری بی شک خطاست / فرق بسیار است بین نقش ما، با نقش پا

فرق بسیار است بین جان انسان و حباب / هر دو بر بادند، اما کارشان از هم جدا:

مردمانی جان خود را بر جهان افزوده اند / آفتاب جانشان در تار و پود جان ما!

مردمانی رنگ عالم را دگرگون کرده اند / هر یکی در کار خود نقش آفرین همچون خدا!

هر که بر لوح جهان نقشی نیفزاید ز خویش / بی گمان چون نقش پا محو است در موج فنا

نقش هستی ساز باید نقش بر جا ماندنی / تا چو جان خود جهان هم جاودان دارد تو را

افتخاری برای من است که به بهانۀ چند سال کار اداری و اجرایی با آقای روشن روان به زوایای شخصیت ایشان و خانواده اشان و دوستان و هنرمندان و حتی فرد فرد، افراد، آگاه شدم. خیلی دیر با استاد در حدود سال های 79 آشنا شدم، البته آشنا که بودم اما درکی از محضرشان نداشتم تا اینکه از عرصۀ صنعت و تجارت و هنر به بخش اداری آمدم و چند سالی هم سِمت معاونت اجرایی ایشان را در خانۀ موسیقی داشتم. اجازه دهید از دو بعد شخصیت آقای روشن روان، به سهم خود، سخن بگویم. در جایگاهی نیستم که از کارهای ایشان بگویم که همگی خوب است. نقشی که آقای روشن روان در جامعۀ موسیقی دارند. اول: شخصیت انسانی و صداقت و راست گویی و شرافت و رفتار نیکو بی زیرکی است، چرا که “زیرکی ز ابلیس و عشق آدم است”. دوم: تسلط بر مدیریت آرام و کارآمد. سوم: عدالت و قضاوت صحیح. چهارم: تسلط بر علم موسیقی و آهنگسازی. پنجم: آگاه به شعر و ادبیات. ششم: صبر، حوصله، خرد، تدبیر و انسان دوستی. هفتم:خانواده دوستی به عنوان اولین بنیاد یک جامعه. هشتم:مهماندوستی  و نهم: مفید بودن در جامعه. و اما می گوید:”گر عاشق دلداری ور سوختۀ یاری/ بی نام نشان می رو زین نام و نشان تا کی؟” هر چند که همه ایشان را می شناسند اما استاد، هیچگاه به دنبال شهرت نبودند.

فاضل جمشیدی از تجربه همکاری با استاد گفت.
فاضل جمشیدی از تجربه همکاری با استاد گفت.

“کسی راه معروف کرخی بجست / که بنهاد معروفی از سر نخست”

از بُعد دیگر، ویژگی روشنفکر بودن ایشان است. روشنفکر در یک جامعه چند ویژگی دارد: اول اینکه بی تعصب است و عادل و آگاه به مسائل جامعه و انتقاد پذیر و دوم: شجاع. روشنفکر همیشه باید پیش قدم باشد.”

خوانندۀ موسیقی ایران، در بخشی دیگر از سخنانش به شرایط کنونی مدیریت در بخش موسیقی اشاره داشت و گفت:

“چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید / گفتا ز چه نالیم که از ماست که بر ماست”

” به عنوان شخصی که تحصیلاتش در رشتۀ جامعه شناسی است و بخشی هم در هنر فعالیت داشته و از طرفی  در بخش اقتصادی نیز فعال بوده است، سخن می گویم. این سه مثلت به من آموخت که در جامعۀ ما هر شخصی ادعا کند که کسی در ارتباط با ضعف جامعۀ موسیقی، مقصر است، اشتباه است و خودمان مقصریم. که ما در آن چند سال، با دست خالی، در کنار آقای روشن روان سعی داشتیم با مدیریت ایشان در خانۀ موسیقی از بخش های مختلف، کمک بگیریم تا گره ای از کار هنرمندان را باز کنیم اما متأسفانه هنوز این گره ها پابرجاست و قشر ما یکی از ضعیف ترین اقشار هنری جامعه چه به لحاظ تأمین اجتماعی و چه به لحاظ بازنشستگی ها و همبستگی و همراهی و فقدان مدیریت است. آقای روشن روان در این مدت تلاش بسیاری کردند و من هم در کنار ایشان سعی داشتم که قدمی بردارم. اما باور کنید که بداخلاق ترین و بی سوادترین مسئول هم اگر با برنامه و روشی سازمان دهی شده، وارد اتاقش بشوی، می توانی از او برای هنرمندان امتیازی بگیری. به همین دلیل باعث افتخار من است که چند سال با ایشان کار کردم و به عنوان یک کارگر جامعۀ موسیقی، به دوستان می گویم که مشکل جامعۀ موسیقی  در خودش است. یک سری مسئول داریم، یک سری هنرمند، یک بخش مردم و مخاطب و یک بخش دیگر شرکت ها. حال این چهار پایه را به عنوان ریخت شناسی مقایسه کنید و ببینید کدام یک توانمند هستند و چه ضعف هایی دارند. می بینیم یک سری نهاد به عنوان نهاد مدنی درست شده که این ها رابطۀ بین مردم و دولت و مسئولین می باشند. مردم که مصرف کننده هستند که گرفتار موضوع نیستند، هنرمند هم گرفتار مشکلات شخصی خویش است، شرکت ها هم که با تجارت سر و کار دارند. مسئولین باقی می مانند. پس رابطۀ نهادهای مدنی با دولت، حلقۀ واسطه در جهان امروز است. دسترسی به دولت نزدیکتر نیست اما به نهاد مدنی نزدیکتر می باشد. پس حساس باشید و امیدوارم دوستان کمک کنند و اگر کسی قابلیت دارد بیاید و تلاش کنیم تا بتوانیم امروز به دو اصل اساسی مورد نیاز هنرمندان برسیم که تأمین اجتماعی آن هاست. هنرمندان ما دو دسته هستند، اگر پیر باشند سنوتشان کم است و اگر جوان باشند مشکلاتشان، بیمه و کف حقوقشان است. پیشنهاد و خواهش ما این است که آقای روشن روان به دلیل قابلیت هایشان به همان نهادهایی که سال ها کمک کردند و اساسنامه هایشان را نوشتند و بیمه هاشان را بررسی نمودند، هم اینک به رشد و تعالی نهاد صنفی هنرمندان موسیقی، کمک کنند. بزرگترین نیاز ما حضور و  استفاده از مدیریت هنرمندان مدیری است که از ایشان به تعداد انگشتان دست هم نداریم. یکی از شریف ترین موسیقی دان های ایرانی در تمام ابعاد آقای کامبیز روشن روان هستند. انشالله دلشان شاد و لبشان خندان باشد.”

در بخشی دیگر، بیژن بیژنی از دوران آشنایی و همکاری خود در بخش خوانندگی بر روی آثار آهنگساز تصنیف «دلدار من» پرداخت و بیان داشت:

“به تو می اندیشم ، من مناجات درختان را ، هنگام سحر، رقص عطر گل یخ را با باد ، نفس پاک شقایق را ، در سینۀ کوه ، صحبت چلچله ها را با صبح ، بغض پایندۀ هستی را در ، گندمزار، گردش رنگ و طراوت را در گونۀ گل، همه را می شنوم، می بینم ، من به این جمله ، نمی اندیشم ، به تو می اندیشم ، همه وقت ، همه جا ، من به هر حال که باشم ، به تو می اندیشم

برای من روز خجسته ایست که برای دوست عزیز و دیرینه ام استاد کامبیز روشن روان سخن بگویم. آشنایی با جناب روشن روان موسیقیدان و استاد دانشگاه، پژوهشگر و آهنگساز برجستۀ کشورم به سی سال پیش، بازمی گردد. در آن ایام ایشان آلبوم «یادگار دوست» را با صدای استاد شهرام ناظری منتشر کردند که چقدر من با آن اثر روزگار خوشی داشتم و به عبارتی موسیقی بالینی من بود و همینطور آلبوم «ساقی نامه و صوفی نامه» در حال آماده سازی بود که خوشنویسی روی جلد آن به من پیشنهاد شد که انجام دادم و به چاپ رسید. در آن سال ها اثر دیگری با عنوان «دود عود» با آهنگسازی زنده یاد استاد پرویز مشکاتیان دوست عزیز و نازنینم و با صدای خسروی آواز ایران استاد محمدرضا شجریان و با تنظیم درخشان استاد روشن روان به همراهی ارکستر سمفونیک تهران منتشر شد که بسیار آن آلبوم را دوست داشتم و تا به امروز همچنان خاطرات خوشش با من ماندگار شد. بعد از آن دیداری در دانشکدۀ صدا و سیما و محل کار استاد داشتیم. در آن دوران، اولین آلبوم با عنوان افسانۀ سرزمین پدری ام با آهنگسازی هنرمند ارجمند جناب ارسلان کامکار و به خوانندگی من و زنده یاد حسین سرشار منتشر شده بود که تقدیم جناب روشن روان کردم و از ایشان تقاضا نمودم که این اثر را گوش دهند و اگر صدای من مورد پسندشان است، اشعاری انتخاب کنم و کار مشترکی را با هم، آغاز کنیم. در زمانی کوتاه جناب روشن روان پاسخ مثبت دادند و انتخاب اشعار از حضرت مولانا و طیب اصفهانی آغاز شد و سرانجام آلبوم «نهان خانۀ دل» به انتشار رسید که بسیار با اقبال عمومی روبرو شد. البته باید عرض کنم که سال ها پیش از آن با موسیقی متن فیلم های سینمایی و سریال امیرکبیر استاد آشنایی داشتم. قبل از اینکه این همکاری شروع شود، خدمت ایشان عرض کردم که نمی خواهم شبیه هیچ یک از خواننده های مطرح بخوانم و با بضاعت اندک خود، می خواهم مثل خودم بخوانم. در خوشنویسی هم چنین نگاهی داشتم و دارم که استاد بسیار پسندیدند و امروز، حاصل کار مشترک ما به هشت آلبوم رسیده که بسیاری از این تصانیف بخشی از خاطرات و حافظۀ شنیداری هم وطنان عزیزم شده است. دوستیِ عمیق ما، همواره در این سال ها بیشتر و اشتیاقم به نوع موسیقی نویسی جناب روشن روان عاشقانه تر شده است. هر آلبومی که آغاز می شد، تب و تابم بیشتر  شده و  حس می کردم اولین بار است که به استودیو ضبط می روم! اکنون بعد از این همه سال، همان تب و تاب را دارم شاید که همان لطیفۀ نهانی است که عشق ار آن خیزد. در این دوران همکاری، از جناب روشن روان بسیار آموختم. آرامش و طمأنینه ای که در شخصیت و منش حضرت استاد وجود دارد را بسیار دوست دارم. باور کنید تا به امروز هیچ نکته ای که خاطر ما را مکّدر کند، نداشتیم. بارها از بنده سوال می شد که چرا فقط آثار استاد روشن روان را اجرا می کنید؟! پاسخم این بود که اینگونه نیست. اول اینکه: آسایش و آرامشی که هر دو ما، از هنگام نوشتن موسیقی تا به ضبط در استودیو، داریم شاید مثال زدنی باشد. ضمنا من با آهنگ سازان بسیاری کار کرده ام و خوانندۀ آثارشان بوده ام. جا دارد نامشان را با احترام ذکر کنم استادان اسماعیل تهرانی، اسماعیل واثقی، محمد سریر، پشنگ کامکار، ارسلان کارمکار، محمد جواد ضرابیان که همگی را بسیار دوست دارم و برایشان احترام بسیاری قائل هستم. اما ایشان از دوستان خوب من هستند و مایلم بیشتر با استاد همکاری کنم.”

بیژن بیژنی از تجربه  کار با استاد گفت
بیژن بیژنی از تجربه کار با استاد گفت

خوانندۀ تصنیف «نهان خانۀ دل» در بخشی دیگر از اشارات خود از جدیدترین اثر در دست انتشارش با همراهی کامبیز روشن روان، چنین سخن به میان آورد:

“آلبوم تازه ای با جناب روشن روان آماده شد. در حقیقت موسیقی آن نوشته شده و امیدوارم به زودی به ضبط برسیم. آقای روشن روان در تمام این سال ها خستگی ناپذیر کار کردند. شاهد این بودم که به موسیقی دان ها و همکاران با چه سعۀ صدری، نگاه می کنند. هرگز به هیچ کس حسادتی نداشتند و با احترام از باقی همکاران یاد می کردند. اگر آثاری که با استاد ضبط و منتشر شده و بر دل و جان دوستداران ما نشسته به عبارتی شاید ساز دل بود که هم کوک بود که در گذشته ها این چنین بوده است.”

وی در مورد ویژگی آثار آهنگساز «پوئم سمفونی پرواز»، اظهار داشت:

“آثار جناب روشن روان را عاشقانه دوست دارم چرا که موسیقی اش بوی وطنم را می دهد و ملهم از شادی ها و غم های سرزمینم است؛ چون به موسیقی ایرانی بسیار دلبسته است و این در حالی است که از تمام ظرفیت های موسیقی کلاسیک غربی هم بهره می برد. من به عنوان خوانندۀ آثار استاد، بسیار مباهات می کنم. تجزیه و تحلیل فنی آثار جناب روشن روان از دانش و بضاعت اندک من، خارج است. در حقیقت این دل نوشته هایی بود کوتاه از همکاری و معاشرت بنده با استاد . برای ایشان آرزوی تندرستی و سلامت می کنم و امیدورام همواره حضورش بر سر موسیقی ایران مانا باشد و همینطور شاهد درخشش بیشتر ایشان در آثاری که خلق می کنند، باشم.”

  • در این بخش از شب های بخارا، پنج قطعه  از آثار استاد کامبیز روشن روان با تنظیم رضا مرتضوی، از آهنگ متن سریال امیرکبیر تا  دلدار من، به اجرا در آمد. خواننده وحید تاج و نوازندگان: ویولن اول همایون رحیمیان ، ویولن دوم علی جعفری پویان ، ویولا دانیال جورابچی،ویلون سل کریم قربانی، کمانچه نگار خارکن  و تار آزاده امیری

کارن همایونفر، از آهنگسازان دهه های اخیر، به تأثیر آثار کامبیز روشن روان بر تفکرات هم نسلانش و اهمیت موسیقی فیلم،  اشاره داشت و بیان نمود:

“بعضی ها بدون اینکه بخواهند و تلاشی بکنند افسانه می شوند. با برخی، چای می نوشید و می خندید و گفتگو می کنید و از موسیقی حرف می زنید و فراموش می کنید آن شخصی که مقابل شما نشسته است یک اسطوره است! به واسطۀ کارم اسطوره های بسیار بزرگی را در طول زندگی ام دیده ام؛ یکی از آن معدود اسطوره های من که هر چقدر آشنایی و نزدیکی ما، بیشتر ادامه پیدا کرد، احترمشان بیشتر شد، آقای کامبیز روشن روان بودند. ایشان را باید شنید! نمی شود گفت! این موسیقی که پخش شد، بخشی از کارهای ایشان است. درست زمانی به داد آدم می رسد که شخص، انتظارش را ندارد. من همانند اساتیدی که صحبت کردند، خاطرۀ مشترک زیادی با ایشان ندارم، چون هم نسلشان نیستم. من در آن دهه که ایشان در بخش موسیقی تحصیل می کردند، به دنیا آمده ام! اما اجازه دهید که  سپاسگزاری خود را به نمایندگی از طرف نسل خودم از ایشان اعلام کنم. سال های عجیب دهۀ شصت که ما هنرجویان جوان بودیم و طبیعتا به عنوان اشخاصی که در موسیقی کلاسیک کار می کردیم و ارتباط برقرار کردن با موسیقی ملی برایمان سخت بود و همیشه نوعی گارد در مقابل موسیقی ملی می گرفتیم، چون فکر می کردیم وابسته به یک  مکانیزم ساخت یافته به نام موسیقی کلاسیک، هستیم، یکی از کسانی که این ارتباط قلبی ما با موسیقی سرزمین خودمان را برقرار کرد استاد روشن روان بودند. با مشکلاتی که در دهۀ شصت برای موسیقی وجود داشت، فهمیدیم که می توانیم با موسیقی فیلم و و موسیقی هایی دیگر این ارتباط را برقرار کنیم و نقشی کلیدی که آقای روشن روان برای نسل من انجام دادند،همین بود. دیدیم که موسیقی ایرانی هم می تواند ساختارمند باشد و به شکل جمعی در سالن ها پخش شود. موسیقی فیلم هم می تواند از ساخت یافتگی که ما در موسیقی کلاسیک سراغ داریم، برخوردار باشد. پارتیتورهایی که ایشان چاپ کردند، به ما نشان می دهد که موسیقی فیلم هم در این سرزمین یک پدیدۀ بعد از انقلابی است که به واسطۀ زحمات اشخاصی چون آقای روشن روان راه را برای ما باز کرد. نه راه زندگی بلکه راه نفس کشیدن ما را باز کرد و این چیزی بود که هرگز نباید فراموش کرد. کافی است در سرزمین دیگری باشیم و یک سمفونی فلک افلاک بنویسیم تا ابد ناممان در معرفی و رزومۀ این کشور باشد. مطلب بلند بالایی آماده کرده بودم و بعد فکر کردم که من نمی توانم از روی کاغذ، در وصف آقای روشن روان، بخوانم، من باید از روی دلم برای ایشان بخوانم و بتوانم حرفی بزنم که مربوط به نسل من است. اخیرا، کتابی از ایشان چاپ شده است. چند شب پیش، دخترم که سال آخر هنرستان است به من گفت که:”پدر! وقتی چند فصل اول این کتاب را  خواندم تازه متوجه شدم که هارمونی به چه معناست.” به او گفتم دخترم من هم همینطور! وقتی این کتاب را می خوانیم متوجه یک ذهن درخشان الماس گونه می شویم که در ایشان وجود دارد. دلیل حضور موفق استاد در همۀ حوزه ها، چه بخش آهنگسازی و تدریس و تألیف و چه بخش مدیریتی همین جاست. این مکانیزم درخشان خود به خود شروع به کار کردن کرده و درست هم کار می کند و به قولی همین که جزو گروه کم ها باشی کم چیزی نیست و آقای روشن روان از آن بسیار کم ها هستند. تنها سپاسگزاری نسل من از خودتان را اعلام می کنم. ما و هم نسلانم و فرهنگ این سرزمین  تا ابد، مدیون شما و زحمات شما هستیم و هستند و خواهند بود.”

کارن همایونفر به تأثیر آثار کامبیز روشن روان بر تفکرات هم نسلانش اشاره کرد
کارن همایونفر به تأثیر آثار کامبیز روشن روان بر تفکرات هم نسلانش اشاره کرد

در واپسین لحظات این نشست، کیوان ساکت به اجرای قطعاتی با سه تار پرداخت.

پس از اجرای استاد سه تار ایران، علی دهباشی با عنوان معجزۀ موسیقی  ایرانی، گفت:

:”همین که دوستان اشاره کردند، امشب، شب عجیبی است و این لطف معجزۀ موسیقی است. سرزمینی که اولین شناسۀ آن شعر و موسیقی می باشد و طبیعی است که هر جا صحبت از موسیقی و شعر فارسی هست این جوشش و همبستگی در قلب ها بوجود می آید.”

کیوان ساکت قطعه ایی به افتخار استاد نواخت
کیوان ساکت قطعه ایی به افتخار استاد نواخت

اسماعیل واثقی، از یاران دیرین کامبیز روشن روان، در سخنان کوتاهی از حضور خود در ایران  و این شب ابراز خرسندی نمود و بیان کرد:

“خوشحالم که در زمانی که به ایران آمدم ، چنین شبی برگزار شد. بزرگداشت دوست عزیزم که خیلی سال است او را می شناسم  و سال های خوبی با هم داشته و داریم. حتی با وجود اینکه  دوراز هم همستیم اما از حال هم با خبریم. در حقیقت دل هایمان همیشه با هم بوده است و سال های سال به عنوان سه تفنگدار  معروف بودیم و هر جا باشیم به یاد هم هستیم و این برای دومین بار است که من و کامبیز عزیز و اسماعیل تهرانی یکدیگر را می بینم و این باعث خوشبختی است.”

اسماعیل واثقی از نیم قرن دوستی و همکاری گفت
اسماعیل واثقی از نیم قرن دوستی و همکاری گفت

در خاتمه، کامبیز روشن روان، ضمن تشکر از علی دهباشی و برگزار کنندگان این شب و حضور اساتید و هنرمندان، اظهار داشت:

“از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر / یادگاری که در این گنبد دوار بماند

در واقع موسیقی دان ها آن رشتۀ اتصال از عالم بالا به زمین هستند و آن ها آنچه را که در عالم بالا می شنوند از زبان ساز و کلامشان به زمینیان منتقل می کنند و این همان صدای سخن عشق است. این هنر والا در واقع یک هنر درونی انسانی و هنری فطری است. بچه از لحظه ای که به دنیا می آید با موسیقی متولد می شود؛ زیرا زمانی که در رحم مادر است، اولین حسی که در او شکل می گیرد، گوش اوست و مادرها آنچه را زمزمه می کنند و می شنوند در روح و جان جنین،  اثر می گذارد و آن نوزاد با آن موسیقی، متولد می شود. به همین دلیل بسیاری از بزرگان معتقدند که موسیقی را باید نُه ما قبل از تولد آموخت.

استاد کامبیز روشن روان
استاد کامبیز روشن روان

دوستانی که امشب سخن گفتند، صحبت هایشان بسیار از حد من بزرگتر بود و من خود را در این اندازه نمی بینم. امیدروام که بتوانم تنها ذرۀ کوچکی از چیزی که اساتید می فرمایند، باشم. لازم می دانم که در وهلۀ اول از آقای علی دهباشی به خاطر آنچه که در واقع زندگیشان را برای فرهنگ و ادب و هنر این سرزمین گذشته اند، تشکر کنم. هیچ وزارتخانه ای تا به امروز این کار را انجام نداده است که ایشان به تنهایی و بدون امکانات زیاد انجام می دهد! کاری سترگ و ارزشمند است. ایشان به تنهایی کارهایی کرده اند که اگر چند وزارتخانه هم جمع بشوند از پس آن برنمی آیند. بدون ادعا و بدون اینکه سرو صدا و تبلیغاتی انجام دهد، کاری کرده است کارستان! چه آن زمان که نشریۀ کلک را در می آوردند و چه حالا که سردبیر بخارا هستند. هر جلد از این کتاب یک دنیا دانش و فرهنگ در آن است. دانشی که همۀ ما بدان نیازمندیم و همۀ مفاخر این سرزمین در آن مطلب می نویسند و مقالاتشان را به جایی می دهند که در نشریه های دیگر نمی توانید، پیدا کنید. وارد مسائل سیاسی نشده اند و کاری بزرگ را انجام داده اند. از تمام اساتید گرانقدر که صحبت کردند، تشکر می کنم و همینطور از عزیزانی که امروز اجرا داشتند. استاد کیوان ساکت که عمری است بر ایشان ارادت دارم و گروهی که دیدید، کسانی بودند که در طی ضبط تمامی آثار من، نوازندگان همکارم بودند. از زمانی که  بخاطر دارم، سال ها در کنار هم، خاک استودیو خوردیم و آثاری بوجود آوردیم و همه شنیدیم. این عزیزان واقعا ارزشمند هستند. از دو خانم نوازندۀ گرانقدر تشکر می کنم که نوازندگان برجسته ای هستند و حضور ایشان در شرایطی که ما در آن زندگی می کنیم، با ارزش است. تشکر از دوستانی که زحمت هایی در پشت پرده، کشیدند. از آقای رضا مرتضوی عزیز که با مهارت، پنج قطعه را پشت سر هم تنظیم کرد و از آن یک اثر جدید بوجود آورد و زمان بسیاری گذاشت. از آقای مهدی بزرگمهر که  در برگزاری این مراسم تلاش کرد که همیشه کنار من بوده اند. از همۀ شما عزیزان که قدم رنجه فرمودید و در این شب که برای من شبی فراموش نشدنی است، تشریف آوردید که این مجلس با حضور شما گرمتر و گرمتر شد.”

اسماعیل واثقی . بیژن بیژنی. اسماعیل تهرانی و کامبیز روشن روان
اسماعیل واثقی . بیژن بیژنی. اسماعیل تهرانی و کامبیز روشن روان

آهنگساز موسیقی سریال امیرکبیر، در پایان سخنانش بخشی کوتاه از خاطرات موسیقی و جوانی اش را یادآور شد و گفت:

“بله. ما در هنرستان موسیقی، از صبح تا شب، ساز می زدیم، استاد گرانقدر ما آقای دهلوی شب از خانه اش به مدرسه می آمد و گوش من را می گرفت و از مدرسه بیرون می انداخت و سرایه دار هنرستان در را می بست. بعد از آن دوران هم، روزی 22 ساعت کار کردن نتیجه اش آثار و کارهایی است که حاصل عمر چند آهنگساز است. به هر حال نتیجه اش امشب است که من در حضور شما هستم و این احساس خوبی که شما نشان دادید، جبران این تلاش هاست و از همگی شما سپاسگزارم. بخصوص مرحوم دکتر افشار که چنین فضایی را در اختیار ادب و فرهنگ و هنر این سرزمین گذاشته است. برای همگی شما، آرزوی شبی بسیار خوش دارم.”

در بخش هایی از این شب آلبوم عکس هایی از خاطرات کامبیز روشن روان در طول این سال ها، ورق خورد و بخش هایی از فیلم هایی که ایشان خالق موسیقی متن این آثار بودند، به نمایش درآمد. تدوین این مجموعه را مریم اسلوبی به عهده داشت.

  • عکس ها از : محتبی سالک، مریم اسلوبی و ژاله ستار