شب سفر در ایران برگزار شد/ پریسا احدیان

و چند سال بعد آن در سیراف بودم. در این شهر آثار یک مسجد قدیمی وجود دارد. یک آقای اروپایی روی یکی از پایۀ این ستون ها در سیراف ایستاد و گفت چند سال پیش که ما به این منطقه آمدیم آثار با ارزش تاریخی زیادی را کشف کردیم که خیلی برایمان جالب بود. با لبخندی پرسیدم که این آثار در حال حاضر کجاست؟ نگاهی به من کرد و لبخندی زد و جوابی نداد اما هر دو فهمیدیم که منظور چیست! این آثار دیگر در ایران نیستند. اینجاست که ارزش آدمی مثل منوچهر طیاب پیدا می شود. ثبت می کند که ایران چگونه است و آیندگان خواهند فهمید که ایران دوران ما چه بود و امیدوارم آنچه که بود بماند و آیندگان بتوانند به آن رجوع کنند.

کارگردان فیلم«عروس آتش» به چهار کتاب سفر در ایران و نثر تصویر ساز و روان منوچهر طیاب اشاره کرد و بیان داشت:

کتاب های طیاب شامل: « همراه باد در دل تنهایی کویر»، «البرز، زادگاه فرهنگی به قدمت تاریخ»، «دریای پارس»، «زاگرس ، گاهوارۀ تمدنی کهن» می باشد. این کتاب ها را خواندم و به یک نکته که بسیار معتقد به آن هستم رسیدم. جمله ای از سال ها پیش دارم و دوباره تکرار می کنم و این است:”آسان را مشکل گفتن، آسان است. مشکل را آسان گفتن، مشکل است.”

تاریخ، جغرافیا، مردم و آداب و سنن، موسیقی، رفتار های اداری و خشکی و داغی کویر و سرسبزی البرز، گذشته و حال و در همۀ این ها، طیابِ فیلمساز و تخیلش حضور دارد و چنان آسان و صمیمی و روان، مخاطبش را با خود همگام می کند که باید نویسنده باشی تا بدانی که ادغام همۀ آن معقولات در یکدیگر بدون آنکه پیچیده باشی و مخاطب را سردرگم کنی، چه کار مشکلی است. من این بُعد هنری طیاب را بعد این شصت سال کشف نکرده بودم. کتاب هایش را که می خوانم، واقعا لذت می برم. چون فیلمسازی را تجربه کردم و با خواندن این کتاب ها با او همسفر می شوم. خصوصی ترین مسائل ذهنی و حسی خود را مطرح می کند و در عین حال تاریخ و موقعیت جغرافیایی و شرایط اجتماعی آن لحظه ای که در آن کار می کند را به تصویر می کشد و همۀ این ها در کنار هم بدون اینکه ذهن من را آشفته کند، اتفاق می افتد. قسمتی از نوشته هایش را برایتان می خوانم تا ببینید چگونه تاریخ و طیاب با هم ادغام شده اند:

“کار ما رو به اتمام است که هوا تیره و تار می شود و باد شدیدی وزیدن می گیرد. من که خود را در مقابل باد به پایل لبۀ لرزان داربست آهنی چسبانده ام چشم از این همه عظمت برنمی گیرم و با حافظه ام که پر از اسرار تاریخ است کلنجار می روم و بدنبال چرایی افول و پایان کار هخامنشی می گردم. ابری سیاه از غرب تا شرق آسمان ایران را می پوشاند. در میان صدای مهیب باد که بسان زوزۀ گرگان گرسنه می ماند اصوات مبهم دیگری از دور به گوش می رسد که هر دم رساتر و رساتر می شوند. در میان زوزۀ این طوفان که هر چه را سر راه می بیند از جای می کند و با خود می برد چیزی از دور برق می زند و انگار ناگهان فسفر در فضا پاشیده باشند. این برق زدن ها گاه در هاله ای از گرد و غبار خاموش و دگر بار روشن می شوند و صداها هر لحظه بلند و بلند تر…صدای بوق و صدای کرنا، صدای طبل و صدای سرنا و صدای شیهۀ اسبان تیزرو و صدای پای پیاده نظام فالانش مقدونی و قژ! قژ! چندش آور چرخ ارابه ها و و صدای ضجۀ جان خراش زخم خوردگان و فریاد سربازانی که بر صف دشمن می زنند. هراسی بر دلم انداخته است…”

و چه زیبا از تاریخ به خود می رسد! بسیار ساده به جلو می رود. از زمان هخامنشی به موقعیت خود در آن لحظه پل می زند حتی بدون اینکه ما احساس کنیم که چیزی را نفهمیدیم. این کار یک فیلمساز است. فیلمسازی که عادت به فلاش بک دارد. در پایان باید بگویم با خواندن این کتاب ها با خودم زیر لب گفتم:”منو جان! کاری کردی، کارستان!”

سخنران دوم این نشست اسعد نقشبندی، عکاس پروژۀ سفر در ایران، به خصایل منوچهر طیاب اشاره کرد و گفت:

“بیست سال در کنار منوچهر طیاب هستم و این بخشی از بزرگترین افتخاراتی است که دارم. اگر بخواهم خود را معرفی کنم چیزی حدود سی و پنج سال است که عکاسی مستند می کنم و رشتۀ تحصیلی ام عکاسی بوده است. اگر مقطعی را برای یک نشانه در این دورۀ سی و پنج سال بگذارم می توانم این سال ها را اینگونه تقسیم بندی کنم: دوره ای که قبل از آشنایی با ایشان داشتم و دوم دوره ای بود که بعد از آشنایی با ایشان در زندگی حرفه ای خود به دست آوردم. در سال 1375 آقای طیاب، قصد ساخت فیلم «همراه باد در دل تنهایی کویر» را داشتند و من در کنار این پروژه به عنوان عکاس بودم. آشنایی مختصری از کارها و سابقه اشان داشتم ولی چنان وابسته و مجذوب این انسان شدم که هنوز هم بعد از بیست سال به عنوان یک شاگرد و یک کلاس درس از او آموختم. بخشی در مورد کار حرفه ای است که امشب کمتر از آن خواهم گفت و بیشتر به شخصیت اخلاقی منوچهر طیاب می پردازم. در وجود آقای طیاب مسألۀ بزرگی به اسم بخشندگی وجود دارد. کافی است که متوجه این شود که شما تشنۀ آموختن هستید. سطح دانش شما برای ایشان اهمیت ندارد. مهم این است که قصد آموختن دارید و آن زمان بی دریغ حاضر هستند تمام اطلاعاتشان را با انرژی و با دقت در اختیارتان بگذارند. اشخاصی چون منوچهر طیاب که با تواضع و حوصله با تمام ندانستن های شما کنار بیایند و به سوالات پیش و پا افتادۀ اشخاص پاسخ گویند، نایاب هستند. من از ایشان اخلاق را یاد گرفتم و هرگز ندیده و نشنیده ام که در مورد شخصی بدگویی کنند. دروغ نمی گویند و حرفی را به اشتباه نمی گویند و آن چیزی که ممکن است ندانند به راحتی می گویند که نمی دانم! این خصلت ها ی اصلی بود که از ایشان یاد گرفتم. آقای طیاب فیلمسازی بودند که خود بسیار به عکاسی علاقه داشتند و تمام زمان هایی که با هم بودیم با وجود عکاسانی که در تیم بودند خودشان هم دوربینی در دست داشتند و عکس می گرفتند. مهمترین اتفاق دیگری که در خصلت های ایشان است و همانطور که جناب سینایی فرمودند، قلم و تصویر فیلم هایشان به گونه ای است که نا خود آگاه زمان های مختلف تاریخ را چنان ادغام می کنند و چنان مخاطب را در زمان پیش می برند یا در تاریخ به عقب می رانند که شخص متوجه این گذر نمی شود و بخوبی یاد خواهد گرفت. این هنر معلم و استاد است.”

اسد نقشبندی مستندهای منوچهر طیاب را شرح می دهد
اسد نقشبندی مستندهای منوچهر طیاب را شرح می دهد

نقشبندی تعدای از عناوین مستندهای طیاب را نام برد و گفت:

” حاصل این سال ها تنها این چهار فیلم و چهار کتاب نیست. ما در طول این بیست سال فیلم های بسیاری کار کردیم. از جمله فیلم هایی در مورد استاد «علی اکبر صنعتی» کار شد. مجموعه ای در مورد نقاشی ایران از ابتدای تاریخ نقاشی در ایران تا دورۀ قاجار و فیلمی در مورد معماری آستان قدس رضوی ساخته شد و ده ها طرح و فکر و ایدۀ دیگری که مدت ها با هم نشستیم و حاصلش همیشه ارزشمند بوده است. در مورد این چهار کتاب باید بگویم که تلاش پیگیرانۀ خود ایشان بود. خستگی و بی حوصلگی در ایشان نبوده و نیست و این جدیت سفرها، باعث بدخلقی یا حاکمیت او در کار نبوده است. در چنین پروژه ای ایجاد چنین شرایطی آسان نیست.

برای اولین بار است که در تاریخ ایران اتفاق می افتد که کتابی بعد از نشر همراه با یک دی وی دی فیلم حرفه ای سینمایی مستند همراه باشد. این دو مکمل هستند و در واقع آنچه را که در مدت زمان فیلم نمی توانستیم بگنجانیم، در کتاب و آن چیزی که در کتاب نمی توانستیم تصویر کنیم در فیلم آوردیم.”

در بخشی دیگر علی دهباشی از اسماعیل میرفخرایی دعوت کرد تا به عنوان سخنران میهمان در مورد منوچهر طیاب و آثارش سخنانی را بیان دارد. میرفخرایی گفت:

” آقای نقشبندی لطف کردند و به من گفتند که گویندۀ این تصاویر باشم و تعجب کردم که مگر آقای طیاب من را می شناسد؟! چرا؟! چون دانشجو بودم و روبروی دانشگاه تهران کانونی بود و فیلم های سینایی و طیاب و هژیر داریوش را برای ما دانشجوها نشان می دادند و من با کارهای آقای طیاب و بخصوص در آن زمان با تأکیدی که بر معماری ایران داشتند، آشنایی داشتم ولی گمان نمی کردم که روزی آقای طیاب به من بگویند که روی فیلم ایشان گویندگی کنم و با ذوق این کار را پذیرفتم. حدود سال   1346 بود و تصور نمی کردم که کارهای آقای طیاب اینطور به درد امروز بخورد چون در آن زمان می گفتیم که ایران در مسیر خودش می رود و فیلم هم ساخته می شود اما بعدها متوجه شدیم که چقدر کارهای آقای طیاب در این عصر و زمانه ماندگار است. نگاه به ایران یا عربی و یا بوتیکی شده. کمتر می بینیم که دوربینی ایران را از صمیم قلب به ما نشان دهد. با یک ریتم شش و هشتی ایرانی را به ما نشان می دهند که برای خود ما بیگانه است و اینجاست که متوجه این می شویم که فیلم های طیاب برای ایران ابدی است و امیدورارم روزی رادیو و تلویزیونی داشته باشیم که فیلم هایی نظیر فیلم های طیاب و سینایی بسازد نه فیلم های بوتیکی!”

اسماعیل میرفخرایی: از من خواستند تا گوینده تصاویر باشم
اسماعیل میرفخرایی: از من خواستند تا گوینده تصاویر باشم

سخنران بعدی این جلسه مسعود کازری، مدیر مسئول انتشارات کتاب خورشید، گزارشی از چگونگی انتشار مجموعۀ سفر در ایران را با بیان اینکه شخصیت های فرهنگی مانند منوچهر طیاب به مرور زمان تبدیل به گنجی بی پایان می شوند، برای حضار قرائت کرد:

“برگزاری شب سفر در ایران مرا به یاد رونمایی از چاپ اول کتاب دریای پارس انداخت که با همت دوست گرامی آقای علی دهباشی در سال 1385 در خانۀ هنرمندان ایران برگزار شد.

در آن سال تنش در منطقۀ خلیج فارس بالا گرفته بود و کتاب تقریبا همزمان با فیلم رونمایی شد و به فاصلۀ دو ماه به تجدید چاپ رسید. در آن سال شبکه های اجتماعی مانند امروز حضور و نفوذ نداشتند. بنابراین حضور کتاب و فیلم مستند راجع به ایران و خلیج فارس جایگاه ویژه ای پیدا کرد. پیش از آن هم در سال 1381، یکسال پس از تولید فیلم همراه باد در دل تنهایی کویر، کتابی با همین نام و با عنوان دوم «یادداشت های تصویری کارگردان» منتشر شده بود که به صورت تک رنگ و با طراحی کاملا آزاد متن و عکس-تمرین و تجربۀ خوبی بود برای گام های بعدی و رسیدن به طراحی و ترکیبی که بار تصویری متن را خنثی نکند. در طول مسیر این آزمون و خطاها ، فیلم های زاگرس و البرز هم ساخته شد و ما از آقای طیاب جا ماندیم. دلیل هم داشت. ایشان استاد مسلم کار خویش بودند و زمان زیادی هم درگیر تولید فیلم. یک دلیل دیگر هم داشت. ما پس از چند آزمون و خطا به این نتیجه رسیده بودیم که ساختار هشت عنوان کتاب را با هم تعریف کنیم. جملۀ کلیدی آقای طیاب برای من این بود که کتاب و فیلم دو رسانۀ متفاوت هستند و هر کدام کارکرد خودش را دارد؛ ما در فیلم بیان خودمان را داریم و شما هم برای کتاب ها بیان و ساختار خود را تعریف کنید. رسیدن به این تعریف برای ساختار چهار کتاب فارسی و چهار کتاب انگلیسی، تعریف مخاطب و زبان مقصد، ترجمه و ویرایش زبان انگلیسی که تقریبا همزمان با زیرنویس فیلم ها انجام می شد بسیار دشوار بود. به دلیل افزایش حجم متن ترجمه نسبت به متن فارسی باید به الگویی می رسیدیم که هر فصل کتاب فارسی مانند همان فصل کتاب انگلیسی باشد، با همان عکس ها در همان جایی از متن که در نسخۀ فارسی تعریف شده. بنابراین هر عنوان کتاب فارسی با نسخۀ انگلیسی کتاب همزمان طراحی می شد تا با کم و زیاد شدن صفحه ها ضرباهنگ متن کتاب و عکس های انتخاب شده تغییر نکند و در جای خود قرار گیرد. برای پدید آوردن چنین آثاری که مانند آثار ترجمه شده مرجعی در مبدأ ندارد و شاید آن نیز موجود نیست و همچنین برای همسازی تمام موارد (از متن و منابع، سطر و اندازۀ حروف، تا رنگ و طرح و نقشه و عکس) باید فکر شود و چند باره کنترل شود بخصوص که این آثار در حوزۀ ایرانشناسی قرار داشته باشد.

مسعود کازری ـ مدیر کتاب خورشید
مسعود کازری ـ مدیر کتاب خورشید

چهارده سال زمان واقعی برای شکل گیری این مجموعه است ولی در حقیقت بخشی از آن در هم نشینی با آقای طیاب سپری شد. گاهی هم حضور دوست عزیزی همچون آقای نقشبندی یا جا گذاشتن کتابی و کلاهی دستاویز می شد برای دیدار مجدد.

شخصیت های فرهنگی مانند آقای طیاب به مرور زمان تبدیل به گنجی بی پایان می شوند. دانش و تجربه در هم افزایی قرار می گیرند و نتیجۀ آن بینش خلاق می شود که به هر پدیده از زاویه های دیگری هم نگاه می کند.

مجموعه کتاب های سفر در ایران و فیلم همراه نیز بر همین مبنا شکل گرفت تا با شناختی جدید چشم ما را روشن کند.

در نهایت، فکر و اجرای این مجموعه روایت ماست از سفر در ایران و مهمترین چیزی که از آقای طیاب آموختم این است که در حوزۀ کار فراهنگی همیشه جای کار برای همه هست. از خانم هایده مشایخ و خانم صوفیا کوتلاکی که در ترجمه و ویرایش به زبان انگلیسی و زیر نویس فیلم ها با صبوری یاری گر این پروژه بودند تشکر می کنم و همچنین از دوست و همکار خوبم آقای مهدی میردشتی و همکاران فرهنگسرای میردشتی که اگر یاریشان نبود این مجموعه با این کیفیت اینجا نبود.

امیدوار هستم گشایشی نیز در شرایط اقتصادی چاپ و نشر مجموعه سفر در ایران به زبان انگلیسی به وجود آید تا در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران با حضور آقای طیاب و دوستان گرامی رونمایی شود.

همچنین امیدوارهستم مجموعۀ سفر در ایران مورد پسند دوست داران فرهنگ ایران قرار گیرد.”

سخنران آخر این مجلس منوچهر طیاب بود که از سختی ها و پستی و بلندی های پژوهش در گذشته برای جمع سخن گفت:

“چه بگویم که ناگفتم بهتر است! در این سال ها که گذشته و سن و سالی را گذراندیم با خود می گویم که ای داد! ما که هیچ یاد نگرفتیم و بسیاری چیزها را باید یاد می گرفتیم که به ما یاد ندادند و چقدر وقتمان تلف شد و متأسفانه جایی هم نبود که بتوانیم با مراجعه به آن یاد بگیریم. بایستی که کوله باری بر می داشتیم و دور این مملکتی که وسعت بسیار بزرگی دارد با فراهنگ های اقوام و جغرافیایی بسیار مختلف و زیبا که هر کدام بازده فرهنگ و زندگی این ناحیه بوده است، می گشتیم اما در طول این مدت بیشتر از اینکه بخواهیم چیزی به کسی یاد بدهیم از انسان های شریفی که با آن ها روبرو شدیم و بدون کمک آن ها نه فیلمی ساخته می شد و نه کتاب و اطلاعاتی کسب می شد خود یاد گرفتیم. باید از آن ها بابت راهنمایی هایشان تشکر کرد. این مسأله مسأله ای نبود که به یکباره اتفاق بیفتند.

نامی از آقای ایرج افشار و استاد منوچهر ستوده برده شد. که ایشان در دبیرستان البرز معلم من بودند. به یاد دارم انجمن فرهنگی داشتیم و بین کلاس های نهم و دهم یکی از پایه گذاران اولین مجلۀ سینمایی در ایران با عنوان مجلۀ «ستارۀ سینما» بودم. این خود باعث می شد که برای تهیۀ مقالاتی که در مجله درج می شد مطالعه کنیم. اما همین کمبود دانش و مسئولیتی که قبول کرده بودیم باعث می شد به دنبال کسب اطلاعات بیشماری برویم. به یاد دارم روزی در آن زمان که سینمای ما سینمایی بود به عنوان فیلم فارسی، من در مورد «سرگئی آیزنشتاین» و «فسیه والات پودوفکین» دو فیلمساز بزرگ روس مقاله می نوشتم. اطلاعات کمی داشتم. به کتابخانۀ مقابل سفارت روسیه رفتم و کتابی در موضوع آیزنشتاین خواستم و خانمی که روس بودند پرسیدند تو روسی می دانی و برای چه کتاب را می خواهی؟

منوچهر طیاب از فراز و فرود کار پژوهش سخن می کوید
منوچهر طیاب از فراز و فرود کار پژوهش سخن می کوید

گفتم:”شما کتاب را بدهید و شخصی را پیدا خواهم کرد که روسی بداند.” این کتاب را گرفتم و هر جا در این شهر گشتم هیچکس را برای ترجمه نیافتم. گفتند خانم ارمنی در خیابان منوچهری هستند که روسی می دانند. حال بماند که روسی و فارسی این خانم به چه شکلی بود که من بتوانم در مورد یک چنین مقالۀ تخصصی در مورد آیزنشتاین مطالبی دستگیرم شود! مونتاژ روشنفکرانه را فرا بگیرم. ما تمام دانشی را که کسب کردیم به سختی به دست آوردیم. مگر اینکه در سر راه ما استادانی همانند دکتر ستوده قرار می گرفتند که ما را راهنمایی می کردند. اما ایشان یک چیزی را گفتند که شما به عنوان یک ایرانی باید کشورتان را بشناسید. کسانی هستند که از خارج می آیند و ایران شناس هستند. چطور است که ما خودمان در ایران به این مسأله توجه نمی کنیم. خب به هر جال آن کسانی که به ایران آمدند و زحمت کشیدند مقامشان در کنار فرهنگ ما کاملا روشن است و به همۀ آن ها احترم می گذاریم اما در اینجا مطرح می شود که ما چه می کنیم؟! البته این مسائل دیگر نو نیست. امروزه اشخاص زیادی هستند که مطالعات بسیاری در مورد ایران دارند و کتاب های بسیار زیادی در داخل مملکت چاپ شده و اطلاعات بین ما رد و بدل می شود. اما صحبت بر سر این است که باید این قدم برداشته می شد.”

مستند ساز ایران در ادامۀ سخنانش به چگونگی شکل گیری مستند سفر در ایران و مجموعۀ چهار جلدی اش اشاره کرد و گفت:

“اتفاقی در زندگی من افتاد. در سال دوم دانشکده در وین معلم تاریخ سینما به من گفت که اسناد بسیار زیادی در دوران هیتلر از اتریش به آلمان رفته است و حالا که مجددا اتریش مملکتی است که جدا از آلمان مطرح می شود این اسناد برمی گردد و ما بایستی که آرشیوهایی را برای اتریش تهیه کنیم. ایشان من را مأمور کردند که بروم و در این زیرزمینی که کوهی از فیلم هایی از دوران پادشاهی اتریش جمع شده بود، فیش برداری کنم. متوجه شدم سینما چقدر می تواند در جمع آوری سند برای یک ملتی لازم و حیاتی باشد. حال آن زمان سینما جای خود را داشت. اما امروز وقتی نگاه می کنیم می بنیم دنیا دنیای تصویر است. واقعا با تصویر و نشان دادن مسائل خود و هر آنچه را که در فرهنگ و … کشور خود داریم می توانیم فرهنگ سرزمین خود را قبل از اینکه شخص دیگری در مورد ما بنویسد به دنیا ارائه بدهیم. در آن زمان تصمیم گرفتم که کارم را باسینمای مستند، به نمایش بگذارم و در این پنجاه سال گذشته هم جز فیلم مستند کار دیگری نکردم اما در گذشته ای دور که سینمای مستند در ایران شروع شد اکثر کسانی که دست به تهیۀ فیلم مستند بردند بیشتر همه از شعر و ادبیات به سینما آمده بودند و پایه های سینمای مستند ما براساس ادبیات شکل گرفت. در عین حال که فیلم می ساختم همیشه در این فکر بودم که می شود ادبیاتی داشته باشیم تصویری. یعنی اینکه جمله بندی و داستان سرایی نکنیم بلکه خواننده وقتی این جملات را می خواند، تخیل خود را به کار بیندازد و آنچه را که من می نویسم را ببیند. بنابراین از کتابی که می شود دید و فیلمی که می شود خواند، نام بردم! این سعی را کردم حال آنکه تا چه اندازه موفق بودم نمی دانم. با کمک دوستانی که در این راه کمک حال من بودند و این راه را برای من هموار ساختند. بارها با آقای سینایی در مورد این کتاب صحبت کردیم. من و آقای سینایی با هم موزیک می زدیم. ایشان آکاردئون می نواختند. ارکستر کوچکی در دوران دبیرستان داشتیم. خسرو به شعر و موسیقی علاقه مند بود و من به سینما و عکاسی. همیشه با هم جلسه داشتیم و بحث می کردیم. به یاد دارم سینایی شعری در مورد کلیسایی در وین گفته بود و من همیشه فیلم آن شعر را در ذهنم می ساختم. این روابطی است که انسان می تواند در راه های مختلف هنر به هم قرض بدهد و کمک بگیرد تا بتواند به جلو برود. دیگران از ادبیات به سینما رسیدند و من سعی کردم از سینما به ادبیاتی برسم که مکمل کارهای من بود. وقتی کار تحقیقی و پژوهشی انجام می دهم، شاید یک چهارم آن را می توانم در فیلم بگنجانم اما کتاب هم مکمل کار من است. این دو را از هم تفکیک نمی کنم. آن روزی که شروع به یادداشت برداری کردم و فکر هم نمی کردم که امروز به چهار کتاب ختم شود، آرزو داشتم این یادداشت ها در انبار خانۀ من نماند. همانند کسانی که یادداشت ها و تمام دانششان در انبارها و صندوق ها ماند و از این دنیا رفتند و بعد دیگران آمدند و در آن صندوق ها را باز کردند و گفتند که ای داد و بی داد که ما چه دانشی در این صندوق ها داشتیم و هیچکس به دادش نرسید. همانطور که ما از گذشتگان این فرهنگ را گرفتیم وظیفۀ خود دانستم با دانشی که از آن ها کسب کردم حداقل یک گوشه ای هم به آن اضافه کنم و برای آیندگان بگذارم و در این مجموعه چه بخواهیم از دیگری کمک فکری یا مالی بگیریم و چه معنوی یکی از وظایف ما این است که اگر چیزی برای ارئه دادن داریم هرچه سریع تر انجام بدهیم. برای اینکه ممکن است وقت تنگ باشد. از خانم کوتلاکی و مشایخ بابت ترجمۀ این اثر تشکر می کنم که با دقت بسیار این کار را انجام دادند. گمانم تشکر از آقای نقشبندی و آقای خسرو سینایی معنا و مفهومی نداشته باشد چون ما دائما در حال مباحثه و بده بستان علمی و هنری و فرهنگی با دوستان هستم و کامل کنندۀ یکدیگر هستیم و اگر یکی نباشد کل پروژه دچار مشکل خواهد شد. از تمام اعضای گروه تولید هم تشکر می کنم. چه بسا کار دشواری بود و در این حد دشوار که ما زمان می گذاشتیم و کوه بلندی را به سختی بالا می رفتیم تا به یک نقش برجسته برسیم که هیچ احدی از آن اطلاع ندارد. ما بیش از دو هزار عکس گرفتیم و امیدورایم این هم بصورت یک نمایشگاه به نمایش گذاشته شود.”

IMG_3861

در این نشست از مجموعۀ چهار جلدی سفر در ایران با حضور منوچهر طیاب، خسرو سینایی، اسعد نقشبندی، اسماعیل میرفخرایی، مسعود کازری و مهدی میردشتی، پروفسور کارلو چرتی، هایده مشایخ و حسین راثی رونمایی شد و در بخشی دیگر، گزیده ای از فیلم مستند سفر در ایران به نمایش در آمد.

در خاتمه منوچهر طیاب با دوستداران خود که هر یک کتابی از سفر در ایران را در دست داشتند به گفت و گو نشست. در بخشی از جلد 2 با عنوان: «همراه باد در دل تنهایی کویر» می خوانیم:

“آن روز وقتی در خرابه های ارگ بم بالا و پایین می رفتم لحظه ای از عاقبت غم انگیز لطفعلی خان غافل نبودم. انگار تاریخ جلو چشمانم تکرار می شد، بدون آنکه بتوانم نقشی در تغییر آن داشته باشم. خیلی دیر شده بود. در آن بعد از ظهر داغ، کاری از دست من برای لطفعلی خان تاریخمان ساخته نبود. محل حادثه اصطبل ارگ بم بود…

انگار در خواب بختک رویم افتاده باشد، نفس در سینه ام سنگینی می کرد و حس حرکت نداشتم که صدای تق و تق دوربین عکاسی نقشبندی که از ویرانۀ عظیم تاریخ عکس می گرفت، به دادم رسید. وقتی به خود آمدم، زبانم از فرط تشنگی خشک شده بود، سرم درد می کرد و چشمانم در آفتاب یک تیغ کویر می سوخت.”

رونمایی از مجموعه سفر در ایران توسط منوچهر طیاب و پروفسور کارلو چرتی
رونمایی از مجموعه سفر در ایران توسط منوچهر طیاب و پروفسور کارلو چرتی

  • عکس ها از : ژاله ستار