پاپوش‎هایی به وسعت تنوع اقلیمی ایران/ زهرا ناطقیان

من پنج برادر داشتم و تنها دختر خانواده بودم ، از کودکی خیلی پر جنب و جوشی بودم و فقط پنج نوع کفش داشتم ، چون من رول اسکیت و پاتیناژ بازی می کردم ، برعکس من برادرهایم خیلی آرام بودند . کفش برای من جایگاه خیلی ویژه ای در زندگی داشت ، چون خیلی راه می رفتم ، دوچرخه سوار حرفه ای بودم و بعدها کوهنورد هم شدم و حتی وقتی بچه هایم را حامله بودم به کوه می رفتم و وقتی هم که به دنیا آمدند آنها با چادر به خودم می بستم و به کوه می بردم و امکانات امروزی هم نبود . این زندگی پر جنب و جوش من نتیجه اش این شد که من سر از گردشگری در آوردم ، چون پدرم هم نظامی بود ، ما خیلی سفر می رفتیم و پدر بزرگم هم شهردار تبریز بود و تصویر ایشان هنوز در شهرداری تبریز هست . در وااقع  پدرم عشق به این سرزمین را به من آموخت و همیشه سرود ” ای ایران ، ای مرز پر گهر ” را در گوش من می خواند ، من به یاد دارم حتی خاک ایران را هم می بوسید .

وقتی وارد کار گردشگری شدم ، هر بار که به سفر می رفتم و بر می گشتم می دیدم استادِ چارق دیگری را از دست داده ایم و این خاموش شدن بزرگان من را نگران می کرد . من راهنمای حرفه ای شیراز بودم و پله های آپادانا تخت جمشید برای من جایگاه ویژه ای داشت و اسم آن را موزه پوشاک ایران می گذاشتم ، چون شما می توانید روی این پله ها تنوعی از کفش ها و لباس ها را بر تصاویر سنگی ببینید . همیشه دوست داشتم روی موضوع خاصی کار کنم و اثری از خودم به جای بگذارم ، کم کم شروع کردم به خریداری کفش ها ؛ در آن زمان نیت من این نبود که در این زمینه یک کار علمی و فرهنگی انجام دهم و فقط از سر کنجکاوی کفش ها را جمع آوری می کردم ، چون برای خودم کفش جایگاه خاصی داشت خصوصاً هنر چارق و گیوه که مورد استقبال مهمان های خارجی قرار می گرفت . از سال 80 شروع کردم و اولین کفش را از روستای هجیج ( از توابع شهرستان پاوه استان کرمانشاه ) خریدم ، اسم این روستا را موزه زنده صنایع دستی ایران می گذارم زیرا در هر خانه ای حال و هوای خلق یک اثر هنری دیده می شود ، کفش دوم ، ” سواس ” را از یک نمایشگاه و از یک خانم بلوچ خریدم که حتی نمی توانست زبان من را بفهمد ، چون کفش خودم گرم بود و می خواستم یک کفش سبک ترداشته باشم ؛ سواس کفشی است که از الیاف گیاهی درست می شود ، خصوصاً از الیاف درخت خرما .

بیش از ده سال است که مطالعه کفش ها را به صورت حرفه ای شروع کرده ام و فقط دو سال برای استخراج نام ها کار کتابخانه ای انجام داده ام ، ابتدا پرداختم به پیدا کردن نام کفش ها از کتاب ها و سپس در روستاها و شهرها به دنبال خود این نام ها گشتم . من سی استان ایران را شاید پنج بار زیر پا گذاشته باشم و بیش از پانصد سفر رفته ام ، چون من خاطرات سفر هایم را می نویسم و تمام بلیط های اتوبوس ها ، قطارها و …. را نگه داشته ام ؛ البته من خیلی از سفرها را خودم با وانت و یا حتی بعضی مکان های سخت گذر را با تراکتور رفته ام .

اگر بخواهم با خراسان شمالی شروع کنم باید بگویم یکی از زیباترین کفش هایم چارقی است که از قوچان جمع آوری کردم و یک جفت از آن را در بریتیش میوزیم گذاشته ام . از نظر من کفش های ما مربوط به سه منطقه جغرافیایی و اقلیمی هستند ، شمال ایران از شرق تا غرب بیشتر کوهستانی است و کفش های این ناحیه بیشتر چارق و چموش است که جنس آن از چرم گاو میش و گاو گرفته تا کفل الاغ است که یکی از زیباترین کفش هایست که امروز برای شما آورده ام . نتوانستم که همه کفش ها را بیاورم ولی عکس های آنها هست ، من کفش هایی دارم که قبل از دباغی می پوشیدند و در واقع پوست حیوان بوده است که به دور پایشان می کشیدند . از گرگان و مناطق ترکمن نشین کفشی خریده ام که از پشم شتر است و در یورت هایشان صندل ها و کفش هایی که مخصوص رقص ترکمنی می باشد را دیده ام . از مازندران کفش بسیار خاصی دارم که مربوط به صد سال پیش است ، یک تکه چرم گاومیش است که سوراخ دارد ، آن را در آب می اندازند ، باز و نرم می شود و می توانند به آن شکل پا را بدهند . از گیلان یک جفت کفش عجیب در ارتفاعات حدود سه هزار متری دلفک ( از توابع شهرستان رودبار استان گیلان ) پیدا کردم ، این کفش دورش از چوب است و وسط آن از روده گاو ، در ارتفاعات و برف سه متری شما با هیچ کفش معمولی نمی توانید راه بروید ، مگر اینکه پهن باشد و سطح اتکای شما را افزایش دهد ، به نظر من در طراحی این کفش از پنجه پرندگان ایده گرفته اند ، به راحتی با این کفش ها راه می رفتند و وقتی مریض هایشان را می خواستند از یک روستا به روستای دیگر ببرند احتیاج داشتند که خیلی سریع حرکت کنند و این کفش برای این کار خیلی مناسب است ، وقتی به موزه باتا تورنتو رفتم که با دوهزار جفت کفش ، بزرگترین موزه کفش جهان است ، این کفش عیناً در آنجا بود و متعلق به سرخپوستانی بود که آن را روی برف می پوشیدند ، دراستان گیلان یک دمپایی مخصوص حمام هم خریدم که جاهای دیگر هم دیده بودم .حسن کفش های ایرانی این است که علاوه بر رعایت اصول زیبایی شناسی ، ارگونومی و آناتومی پا ، کاربردی هم هستند . این دانش کاملاً هوشمندانه است و طراحی کفش ها همگی بی نظیر است ، چیزی که من متوجه شدم این است که مردم ایران با آن هوشمندی که داشتند نیازشان را برطرف می کردند و هیچ کدام از برندهای معروف دنیا به فکر کفشی نیستند که شما بتوانید فقط روی برف بپوشید و یا کفشی را ندارند که در دمای 50 درجه بتوانید به راحتی بپوشید ؛ شما اگر به جنوب ایران بروید هیچ کفش معمولی روی شن های داغ کویر جوابگو نیست ، مگر کفشی که کف آن چوبی باشد ، که من نمونه آن را برای شما آورده ام ، کفش کمی ارتفاع دارد ، از زمین فاصله می گیرد و هادی گرما نیست . از شمال ایران تا جنوب ایران ، از سردترین تا گرمترین نقطه کفش مناسب آن اقلیم دوخته شده است . در مرکز ایران که هوا نسبتاً معتدل تر است بیشتر گیوه حاکم است . انواع گیوه هایی که من جمع آوری کردم  هرکدام دوخت خاص خود را دارند ؛ گیوه مانند یقه لباس طراحی و شناسنامه ویژه خودش را دارد .

دیدار و گفتگو با شعله جلیلی - عکس از متین خاکپور
دیدار و گفتگو با شعله جلیلی – عکس از متین خاکپور
  • من تمام استادانی که در این زمینه کار کرده اند شناسایی و برایشان شناسنامه درست کرده ام ، یکی دو روز پیش آن ها مانده ام تا از رفتارهای آنها و آثاری که خلق می کنند درس بگیرم ؛ متأسفم از اینکه نسل جدید از آنها فاصله گرفته است ، نسل جدید این هنر را به عنوان یک هنر نمی شناسند و من دیدم که بچه های روستایی به جای اینکه این تجربه های ارزشمند را یاد بگیرند ، موبایل به دست دارند و با یک حالت تمسخری به شغل پدر بزرگ و مادربزرگ هایشان نگاه می کنند . حالا که بحث مادربزرگ ها شد بگذارید بگویم ما در بعضی زمینه های صنایع دستی می بینیم که زن ها در آن ها نقشی ندارند ولی در کفش های ایرانی حتماً زن ها نقش داشته اند و از وقتی که این کفش ها دارند از بین می روند به همان اندازه هم زن ها شغل هایشان را از دست می دهند ، چون رویه و بخش زیبای کفش با هنر گلابتون و گلدوزی زن ها شکل می گیرد.نسل جوان روستایی این کفش ها را کمتر می پوشند که جای تعجب است ، چون این کفش ها و لباس های محلی بخشی از هویت آن هاست و ما داریم بسیار از فرهنگمان فاصله می گیریم که این جای تآسف است . من فکر می کردم که با این پژوهش ها می توانم دوباره این کفش ها را احیا کنم ، چون من خیلی از موزه ها دنیا از موزه گاوچران های آمریکا گرفته تا موزه کلارک را دیده ام و اکثر آن ها می گویند که محال است این تنوع کفش برای یک سرزمین باشد.

برخی طرح های ما از ایران در گذشته خارج شده اند و دوباره به عنوان یک طرح اروپایی به ما برگشته اند . قدیمی ترین کفشی که ما الان در ایران داریم مربوط 1700 سال پیش و دوره ساسانیان است ، که مربوط به مرد نمکی می باشد ؛ استاد حیدری که از هنرمندان کفاش بزرگ زنجان است الگوی کفش مرد نمکی را برای من در آورد و ما شبیه آن را ساختیم . ولی اصل آن هنوز به پای مرد نمکی است و کاملاً هم سالم می باشد ، چون این جنازه ها را از نمک در آوردند تجزیه نشده است ؛ این پوتین 1700 ساله از همه نظر کامل و بی عیب است و ما می بینیم که همین کفش در زمان قاجار به عنوان کفش اروپایی به ایران می آید

کل مجموعه دو هزار تایی موزه تورنتو به اندازه مجموعه من تنوع ندارد ، کفش های ایرانی ، کفش های کاربردی هستند ؛ مثلاً یک کفش تک هست که فقط مخصوص بیل زدن است ، چون شما با کفش معمولی و یا پا برهنه نمی توانید بیل بزنید و به سرعت کفش هایتان خراب می شود و یا پایتان آسیب می بیند  . کفش مخصوص حمام هم طوری طراحی شده است که از زیر گره های کنف حفظ شده است تا کفش به روی زمین خیس حمام سر نخورد ، من حتی با ارتوپد ها و طراحهای کفش هم صحبت کرده ام که دلیل این گره ها را بدانم و متوجه شدم که به خاطرسر خوردگی ، شکستگی کمر یا پا در حمام ها بیشتر است ، پس نشان می دهد که با وجود اینکه ما الان به این نکته توجه نمی کنیم و هر کفش نایلونی را در حمام می پوشیم ، ولی در گذشته حتی این شرایط نیز در نظر گرفته شده بود و برای آن یک کفش خاص طراحی کرده اند . من خودم یادم هست که در کرمان وقتی به حمام عمومی می رفتیم هیچ وقت کفش ها سر نمی خورد .

در گذشته تفاوت مذاهب و یا اختلافات اجتماعی و طبقاتی را از روی کفش ها می شد فهمید ، کتابی می خواندم که به یک گروه از اقلیت های مذهبی حکم شده بود که باید کفش هایشان را تا به تا بپوشند که مشخص باشند و به این طریق بتوانند آن ها را تحقیر کنند و یا کفش پرت کردن به سمت کسی ، خودش یک فرهنگ و مفهومی دارد که در ایران و مخصوصاً در قسمت کرد نشین وقتی کسی از نظر اجتماعی نمی تواند حقش را از کسی بگیرد کفشش را به سمت او پرت می کند .

دیدار و گفتگو با شعله جلیلی - عکس از مجتبی سالک
دیدار و گفتگو با شعله جلیلی – عکس از مجتبی سالک

من خیلی کفش ها را غیر این که خودشان را جمع آوری کردم می خواستم بدانم در ادبیات شفاهی و در زندگی مردم در مورد کفش چه چیزهایی هست و حدود 15 جلد کتاب در مورد ضرب المثل ها و اشعار بین مردم در مورد کفش جمع آوری کرده ام . خود واژه کفش حدود 120 واژه دارد ، برای خودم باور کردنی نبود چون با مردم که صحبت می کنم نهایتاً گیوه و چارق را می شناسند ، من یک کفش دارم به اسم کلارک نمی دانم که چقدر این واژه به گوش شما خورده است ، جنس این کفش از شاخ بز وحشی است ؛ و آن را از ارتفاعات چهار محال بختیاری پیدا کرده ام . من به خیلی از موزه های دنیا به خاطر مجموعه ام ، دعوت شده ام ، این خاص بودن ، تنوع کفش ها و اینکه اینقدر حساب شده از عناصر اطراف برای نیازهاشان استفاده کردند ، همگی تنوع قومی و هوشمندی مردمان سرزمین ما را نشان می دهد و من به سهم خودم به آن افتخار می کنم و هر کجای دنیا که می روم با دست پر می روم .

اسکیموها ماهی را باز ، خشک و دباغی می کردند و به دور پایشان می پیچیدند ، ما این را به شکل دیگری در ایران داشتیم . من دباغی را در روستاها به چشم خودم دیدم که کار خانم ها و بسیار دقیق و ظریف است ، چرم هایی که در ایران دباغی می شوند برای استفاده های متفاوت به شکل های مختلفی دباغی می شوند ، مثلاً برای نگهداری ادویه ، روغن ، ماست ، شیر و … همه این ها دباغی هایشان با هم فرق دارد ، برای کفش هم همینطور است و قسمت های مختلف بدن حیوانات برای قسمت های مختلف کفش استفاده می شد . یکی از علل مرغوبیت و کیفیت کفش های ایتالیا رعایت این نکته است که هر قسمت کفش را از یک قسمت چرم حیوان می سازند ، مثلاً پنجه روی کفش باید از گردن حیوان باشد ؛ که همه این اصول عیناً در کفش های ایرانی رعایت شده است .

اگر از نظر تاریخی بخواهیم کفش را بررسی کنیم ، حدود صد هزار سال پیش که اولین سکونت گاه های بشری در کرمانشاه بوده است ، مردم در آن زمان پاهایشان را در سم حیوانات می کردند و من این را اولین بار در موزه های خارج از ایران دیدم و بعد در ایران آثارش را پیدا کردم ، ولی خود کفش را هنوز نتوانسته ام پیدا کنم و همچنان راه بسیاری برای مطالعاتم در پیش دارم .

من بررسی هایم را از سنگ نگاره های ماقبل تاریخ شروع کردم وهر چیزی که از کفش درآن تصویرو یا اثری دیده می شود ، از مهر گرفته تا سکه ، بشقاب ، سینی و … همه این تصاویر را من جمع آوری کرده ام ، در حال نوشتن کتاب آن هستم و آرزو می کنم این کتاب چاپ بشود ، در کتابخانه ها من زیاد کار مطالعاتی و مقایسه ای بروی کفش ندیدم ، فقط در مورد کفش های مدرن و فشن کتاب نوشته شده است ؛ آرزو می کنم روزی کتاب های من در همه کتابخانه های دنیا باشد تا آوازه کفش ایرانی به همه جا برسد .

علی دهباشی - عکس از متین خاکپور
علی دهباشی – عکس از متین خاکپور

سپس حاضرین به طرح پرسش هایشان از شعله جلیلی پرداختند و ایشان همزمان با پاسخ دادن به آن ها توضیحات مختصری هم در مورد برخی از کفش های مجموعه شان دادند .

من به یاد دارم که در حدود 40 50 سال پیش در روستای پدرم که از توابع قزوین است اکثریت مردم پا برهنه راه می رفتند و کمتر کسی کفش به پا می کرد ، لطفاً عرض کنید که با توجه به مطالعاتی که شما داشتید چه برداشت اجتماعی در مورد پوشیدن کفش وجود داشت ؟

  • کفش در دوره های مختلف تاریخی به عنوان نوعی تشخص محسوب می شد و مردم عادی دربعضی مواقع حتی حق پوشیدن کفش را هم نداشتند . من در اینجا کفشی دارم به نام ” کب کاب ” که از قشم آمده است و محلی ها می گفتند که این کفش را فقط خانم های حکام اجازه داشتند بپوشند تا دیگران با صدای کفش از آمدن ایشان باخبر شوند درحالی که زن های معمولی حق نداشتند حتی کفش بپوشند ، صدای این کفش دقیقاً هست : کب – کاب ؛ و اسم آن هم از این صدا گرفته شده است ، البته یک درخت خرما هم به همین نام داریم ، ولی این کفش از جنس آن درخت نیست .
  • من در ابتدا فکر می کردم که پا از بدن واجب تر است برای اینکه مستقیماً با زمین تماس دارد در صورتی که در غلات (از توابع شهرستان شیراز ، استان فارس ) من شاهد این بودم که یک خانم روستایی مسن از ارتفاعاتی که حتی شاید کمتر کوهنوردی می تواند از آن بالا برود با پای برهنه بالا می رفت و گیاهان دارویی جمع آوری می کرد ، کف پای این خانم مثل سم حیوانات محکم و ضخیم شده بود و من فکر می کنم از دوران غارنشینی به این طرف درابتدا پای ما به طور طبیعی به سختی سم حیوانات بوده و بعد از اینکه درون کفش رفته لطیف شده است ، این چیزی که شما می فرمایید برای خود من هم جای سئوال دارد ، قدیمی ترین کفش چرم جهان مربوط به 5500 سال پیش است که دو- سه سال پیش در مرز ارمنستان و ترکیه ، یعنی از نظر جغرافیایی دقیقاً بالای گوش گربه نقشه ایران پیدا شد و من دقیقاً شبیه آن را از یک کشاورز گرفته ام و نمی دانم چطور تا یک دوره ای کفشی دوختش کامل می شود و بعد باز در دوره های بعد از آن می بینیم که مردم خیلی کفش های ساده تر و ابتدایی تر از دوره های قبلی می پوشند و هنوز این مهره گمشده و دلیل افت و خیزها را نتوانسته ام پیدا کنم ؛ اما در شهر سوخته یک بند کفش پیدا شده است که در موزه آرمیتاژ نگهداری می شود و چون من عضو انجمن بین المللی ایکوم هستم به من این اجازه را دادند که از این بخش بازدید کنم ؛ تمام مجموعه دارها و موزه دارهای دنیا در پاریس گرد هم جمع شدند و انجمن ایکوم را تشکیل دادند که من هم عضو این انجمن هستم و اعضای آن مجاز هستند بخش هایی که بازدید از آنها برای عموم مجاز نیست را ببینند . این افت و خیزها در مطالعات من فواصلی ایجاد کرده که نمی توانم آن ها را بهم وصل کنم و دلیلشان را پیدا کنم . می توانیم دلیل کفش نپوشدین را فقر فرض کنیم که به نظر من بعید است ، چون من در این جا سه نوع کفش دارم از گران ترین کفش که از چرم گاومیش است تا لاستیک ماشین که ارزان ترین آنهاست و من آن را در روستای ماخونیک ( از توابع شهرستان سربیشه ، استان خراسان جنوبی ، روستایی با مردمان کوتاه قامت که در خانه های آن ها 50 – 60 سانتی متر است و این روستا شهرت جهانی پیدا کرده است ) پیداکردم . بهرحال در مورد پوشیدن کفش طبقه اجتماعی و فقر می تواند تآثیرگذار باشد و یا این باور که مردم معمولی حق ندارند کفش بپوشند در آنها باقی مانده است .

در مورد تاریخ و نحوه پیدایش کفش پاشنه بلند چه اطلاعاتی دارید ؟

  • کفش هایی که در تخت جمشید هست پاشنه پنهان دارند ، چیزی که به تازگی مد شده است ، ولی در ایران از دوره قاجار به بعد بیشتر کفش پاشنه بلند دیده می شود ، چون از اروپا و یا روسیه به ایران آمده بود و جنبه مد پیدا کرده بود ولی قبل از قاجار هم خصوصاً سوار کاران در تخت جمشید و یا در دوره ساسانیان به ناچار باید پوتین های پاشنه دار می پوشیدند تا هنگام سوار شدن پاشنه به رکاب گیر کند و بتوانند خودشان را بالا بکشند . بنابراین کفش های پاشنه بلند قبل از قاجار هم در ایران وجود داشته است . من یک جفت کفش پاشنه بلند مربوط به آن زمان دارم که کفش راحتی نیست و در هر صورت پنجه پای خانمی که این کفش را می پوشد بیرون می ماند ، من خودم این برداشت را کردم که شاید مثل کفش های چینی که کوچک هستند تا زن ها را مجبور کنند با متانت و وقار راه بروند این کفش ها هم به همین دلیل کوچک هستند ، یک جفت کفش دیگر هم دارم که پاشنه آن برعکس است و به جای اینکه از زیر کفش به بیرون باشد به سمت داخل آن است .
علی دهباشی و شعله جلیلی - عکس از مجتبی سالک
علی دهباشی و شعله جلیلی – عکس از مجتبی سالک

شما در مورد ممنوعیت پوشیدن کفش برای عوام در دوره های مختلف زمانی سندی هم دارید ؟

  • بله من چیزهایی که می گویم با استناد به مطالبی است که در کتاب ها خوانده ام و در کتاب ها این موضوع آمده است مثلاً در دوره ساسانیان چون موبدان کفش می پوشیدند ، طبقات اجتماعی پائین تر از اینها حق پوشیدن کفش نداشتند و این ممنوعیت حتی در تمدن های دیگرهم وجود داشته است مثلاً در تمدن مصر .

در ادامه محمد حسین اسلام پناه از معنای کنایی سواس در بین مردم جنوب ایران می گوید : سواس کفش بلوچستانی است ولی این واژه در بین عوام به شکل طنز آمیزی واحد مسافت هم شده است ، مثلاً وقتی از کسی می پرسی تا فلان ده چقدر راه است ؟ می گویند سه سواس در ، یعنی سه دفعه کفشت پاره می شود تا به آن ده برسی .

  • بله وسواس و گیوه تنها کفش هایی هستند که هر دو یک جورند و کفش پای چپ و راست با هم فرق ندارند ، من دلیل را پرسیدم ، در مورد گیوه گفتند که برای اینکه وقتی یک لنگه آن خراب می شود لازم نباشد یک جفت کفش نو بخرند و تنها کافی باشد آن یکی که خراب شده را عوض کنند که معمولاً هم جفت راست خراب می شد ، و سواس هم فلسفه تاریخی دارد وقتی که به سیستان و بلوچستان حمله می شود ، حاکم وقت برای اینکه رد پای دزدان و یا کسانی که حمله کردند گم شود دستور داد کفش های یک جور درست کنند که سر و ته آن یکی است یعنی شما نمی توانید پاشنه و پنجه کفش را تشخیص دهید در نتیجه کسانی که حمله کرده بودند نمی توانستند رد پا را تشخیص بدهند که به کدام طرف رفته است .

شما اشاره گذری به پاپوش و یا کفش اقلیت های مذهبی کردید ، آیا در این زمینه پژوهشی هم انجام داده اید ؟ چون همانطور که این اقلیت ها پوشش متفاوتی داشتند و دارند حتماً باید پاپوش های متفاوتی هم داشته باشند .

  • من در این مورد خیلی با زرتشتی ها ، ارامنه و … صحبت کردم ، برای خود من هم همیشه عجیب بود که مگر می شود کسی هویت و پوشش متفاوت باشد ولی پاپوشش با بقیه یکسان باشد ؟! من به فریدن ( از توابع شهرستان داران ، استان اصفهان ) رفتم ، گرجی های آنجا لباسشان برای من بسیار عجیب بود و بعد متوجه شدم که این ها از گرجستان آمده اند و هنوز به همان سبک لباس می پوشند ، متاًسفانه من نتوانستم در مورد کفش های اقلیت ها و اینکه آیا متفاوت بوده یا نه اطلاعاتی بدست بیاورم و خیلی هم در جلسات آن ها شرکت کرده ام تا نکته ای دستگیرم شود ولی متأسفانه دیر شده است و هر روز خبر این را می شنویم که یکی دیگر از هنرمندان کفاشمان را از دست داده ایم و دیگر کسی هم چیزی در مورد تاریخ کفش نمی داند ، یک هنرمند کفاشی هست که 110 سال سن دارد و می توانست اطلاعات خیلی ارزشمندی داشته باشد که متأسفانه حافظه اش را از دست داده است و به سختی می تواند حرف بزند . یکی از دلایلی که من نتواستم در مورد کفش اقلیت ها به خصوص کفش زنان به نتیجه برسم این بود که در اکثر تصاویر لباس زنها بلند است و معمولاً کفش آن ها پیدا نیست و برای همین مطالعه روی کفش زن ها دشوار است ، هرچند بیشتر کتاب ها نوشته اند که کفش زنان و مردان یکسان بوده ولی این برای من کمی عجیب است .

در مورد گیوه فرمودید و یکسان بودن جفت چپ و راست ، من زنجانی هستم و دقیقاً به خاطرم هست در کودکی من در زنجان کار کفش بسیار مهم بود و یک راسته بلند بالایی به نام راسته کفاشان در آنجا بود که هنوز هم به همین نام هست ولی دیگر منحصر به  کفش نیست ، در آن زمان خود زنجان دباغ خانه داشت ولی چرم هایی که از همدان می آمد خیلی مرغوب بود و کفش آماده هم خیلی کم بود و بیشتر کفش ها را  در کفاشی اندازه پایمان را می گرفتند ، مدتی صبر می کردیم و کفشمان آماده می شد ؛ در آن زمان دو جور کفش داشتیم یکی کفش های همسان که چپ و راست نداشت و کمی ارزان تر بود یکی کفش های  نا همسان ، سوال من این است که آیا شما اطلاعاتی در مورد تاریخچه و نحوه شروع به استفاده از کفش های چپ و راست دارید ؟

 

* حاضران در جلسه پرسش هایی را مطرح می کنند . عکس‎ها از : مریم اسلوبی

گفته می شود که کفش چپ و راست از کشور های دیگر وارد ایران شده است ، ولی من این را قبول ندارم چون کفش مرد نمکی دقیقاً جفت چپ و راست دارد ، تمام کفش هایی که در آثار باستانی ما دیده می شود جفت چپ و راست دارد ، اما ما این ها را ثبت نمی کنیم و یک جای دیگر دنیا این ها را به نام خودشان ثبت می کنند و به خود ما باز می گردد . و در واقع تاریخچه کفش های چپ و راست به ما قبل تاریخ برمی گردد . تنوع رویه گیوه در ایران بی نظیر است و هر کس برای خودش یک سبک متفاوتی دارد ، ولی به طور کلی سه نوع گیوه داریم ؛ یک خانمی که طراح کفش است به من گفت که الان کفش ها هم سه نوعند یعنی یا نوک آنها تیز است ، یا گرد و یا صاف که این تنوع عیناً در گیوه هست و ایتالیا که مدعی طراحی کفش است تاکید می کند که یکی از این سه حالت باید برای کفش استفاده شود .

یکی از اساتیدی که من به سختی و بعد از موانع بسیار و برخوردهای بد رؤسای میراث فرهنگی پیدایش کردم ، همه وسیله های کارش را به من داد ، چون دیگر این شغل را کنار گذاشته بود ، او می گفت که یک تیم ژاپنی به ایران آمدند و هفت روز پیش این استاد نحوه دوختن گیوه را یاد گرفتند و الان ژاپن به کانادا و آمریکا گیوه ایرانی می فرستد چیزی که می توانست برای خود ما اشتغال زایی ، درآمد و ارز آوری داشته باشد . من آرزو می کنم بتوانم همه کفش های ایرانی را نمونه سازی کنم و در مجموعه خودم داشته باشم تا در این مجموعه تمام کفشهایی که در موزه های داخلی و خارجی دیده شده است ، وجود داشته باشد جالب اینجاست که در موزه باتا  فقط یک کفش از مجموعه من بود و اسم آن را هم نمی دانستند ، موزه باتا از من دو جلسه برای مجموعه ام دعوت کرده است چون بیشتر کفش هایی که موزه ها دارند مربوط به دوره قاجار است ، ولی کفش های مجموعه من اکثراً برای آنها تازگی دارد . در موزه باتا یک جفت کفش هم از فتحعلی شاه دیدم که پاشنه بلند بود .

آلمانی ها به تازگی پی برده اند  که سربالایی بودن پنجه کفش باعث می شود به شصت پا فشار نیاید و سردردها و چشم دردهایی که بیشتر به خاطر کفش نامناسب است برطرف شود ، در این چارقی که 120 سال عمردارد این اصل رعایت شده است ، اول برای این که چارق آنها به جایی گیرنکند و دوم اینکه پنجه و تیزی این چارق آنقدر محکم است که اگر حیوانی به شخص حمله می کرد می توانست از پنجه آن به عنوان نوعی سلاح برای دفاع از خود استفاده کند ، روی همین کفش زن ها شروع کردند به گلابتون کاری . قدیمی ترین کفش جهان که از الیاف گیاهان درست شده است و در موزه مصر نگهداری می شود را عیناَ ما در روستاهای ایران داریم .

من دو روز پشت سرهم به دانشگاه سوربن دعوت شدم و در آنجا به من گفتند که کار مطالعاتی تو آنقدر ملموس است و زندگی در آن جاریست که کاری به مطالعات آکادمیک ندارد .

گره های کفشی را که از ارتفاعات درفک پیدا کردم عیناً همان گره هاییست که کفش های سرخپوستان در موزه ونکوور دارد و محققین تا بحال توانسته اند مشترکات بسیاری بین قشقایی های ایران و سرخپوستان پیدا کنند ؛ واژه های مشترک ، رقص آتش مشترک ، چند گردنبد که به این ایران آوردند و مقایسه کردند و دقیقاً همان ها را در ایران پیدا کردند و یا حتی فیگور صورت ها و… من سعی دارم در مورد کفش ها این شباهت را بدست بیاورم ، به شما گفتم که گاوچران ها کفش های مخصوصی می پوشیدند که دقیقاً الگوی آن در سنگ نگاره های تخت جمشید دیده شده است حتی طراحی روی این کفش ها هم شبیه هم است وو این حرکت تاریخ برای من بسیار جالب است که تمدن از کجا به کجا آمده است .

حرفه شما راهنمای تور است ، آیا گروه هایی که برای گردشگری به ایران می آیند این تمایل را دارند که کفش های ایرانی به پا کنند ؟

  • ما در دوخت کفش چرم از کشورهای غربی جلوتریم ولی در کفش های اسپورت آنها از ما جلوترند ، ما اگر نوآوری کنیم می توانیم این کفش ها را به گردشگرها بیشتر معرفی کنیم و به نظر من کفش های ما برای طبیعت گردی ، مثلاً در کویر و ارتفاعات و … مناسب ترند و شاید انها هم ناچار باشند همین کفش ها را بپوشند ، چون کفش های معمولی مناسب این شرایط نیستند ولی من تا به حال ندیدم که گردشگران از کفش های ایرانی استفاده کنند .

قبل از اینکه نفت کشف شود و انگلیسی ها به ایران بیایند ، مردم لرستان یک تکه چوب به کف پایشان می بستند و کوه به کوه و منطقه به منطقه با سرعت جابجا می شدند ، این چوب را انگلیسی ها صیقل می دهند و به عنوان چوب اسکی وارد ایران میکنند در صورتی که پیش از این مردم ایران در روستاها این چوب اسکی را استفاده می کردند و در واقع نیاز ، مادر اختراع است .

شعله جلیلی - عکس از مجتبی سالک
شعله جلیلی – عکس از متین خاکپور

شرایط نگهداری این مجموعه شما چگونه است ؟ چون بالاخره این کفش ها درمعرض آب و هوا آسیب می بینند .

  • من موزه های دنیا را که رفتم یکی از اهدافم مقایسه بود و یکی دیگر اینکه ببینم از کفش ها چگونه نگهداری می کنند ؟! تمام موزه های کفش دنیا تاریکند و هوا مطلقاً نباید جریان داشته باشد چون به مرور در تماس با هوا ترک بر می دارند ، من مدت هاست که دیگر این کفش ها را بیرون نمیاورم چون یک جفت از شاخ بز وحشی من در همین جابه جایی ها گم شد و من امروز احترام زیادی برای آقای دهباشی قائل بودم که این کفش ها را آوردم و مدت هاست که این ها را با خودم جایی نمی برم ، آن کفشی که گم شد خیلی خاص بود ، خاص تر از همه کفش هایی که داشتم ، آروز می کنم که زودتر این کفش ها در موزه بگذارم ، دو سال پیش هم پیشنهاد موزه را در تبریز به من دادند و من فکر می کنم که تا چند ماه آینده این کفش ها به موزه بروند و ثبت معنوی این کفش ها هدیه ایست برای خانواده میهنی ام .

من هم شغل پدریم کفاشی بود و هم در حال حاضر خودم تولیدی کفش دارم و بسیار علاقه دارم کاری که تلفیقی از هنر سنتی و مدرن باشد ، طراحی و تولید کنم و می خواهم بدانم توصیه شما چیست ؟ در حال حاضر ما به زیر انحصارکشور ترکیه رفته ایم و همه مدل ها و طرح ها از این کشور می آید و من می خواهم این انحصار را بشکنم .

  • ما صندل ها و کفش هایی داریم که بسیار از صندل ها و کفش هایی که از ترکیه می آیند زیباترند ، ما در واقع بیشتر مشکل کف کفش داریم تا رویه و من در کشورهای دیگر دیدم که رویه گیوه ما که تنوع بافت بی نظیری دارد را استفاده می کنند ، ولی کف کفش فوق العاده خوب ، سبک و بادوام است ؛ من فکر نمی کنم که نیاز باشد بخواهیم دوباره این کفش ها را تولید کنیم همین قدر که با لبا س سنتی ما حفظ شود ودوباره محلی ها شروع کنند به تولید و استفاده از اینها به نظر من کافیست . من طرحی برای دمپایی هتل ها دادم ،که چرا باید در هتل ها دمپایی حوله ای بدهند ، می توانند به جای آن دمپایی چرم بدهند و روی هزینه های هتل حساب کنند و آن را به توریست بدهند که با خودش ببرد چون مراکش همین کار را کرده است و در حال حاضر پای دمپایی های مراکشی دارد به هتل های ایرانی نیز باز می شود ، چرا از دمپایی های مراکشی استفاده کنیم ؟! وقتی خودمان این همه نمونه زیبا داریم تا بتوانیم به این طریق این هنر ایرانی را به دنیا معرفی کنیم .
دیدار و گفتگو با شعله جلیلی - عکس از مجتبی سالک
دیدار و گفتگو با شعله جلیلی – عکس از مجتبی سالک