فرهنگ ایران و ترکیه از دیرباز به هم پیوسته است/ مریم محمدی

من در زمینۀ ادبیات فارسی سال‌هاست که در ترکیه تحصیل و تدریس می‌کنم و آرزو دارم که ارتباطات بین دو کشور ایران و ترکیه بیشتر و بهتر شود، همچنانکه در گذشته چنین بوده است. من شش روز پیش به تهران آمدم تا تفاهم‌نامه‌ای را بین دو دانشگاه تهران و قریق قلعه به تأیید برسانم. پیش از این استادان ما در ترکیه در دانشگاه تهران تحصیل کرده بودند و ما شاگردان ایشان هستیم. دانشگاه ما تقریباً نوپاست و 25 سال از تأسیس آن می‌گذرد، ولی اولین گروه مترجمی زبان فارسی در آن تشکیل شده است و ما حدود 150 دانشجو در این رشته در مقطع کارشناسی و 30 دانشجو در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا داریم. من مفتخرم که در این زمینه خدمتگزار ادبیات ترک و ادبیات فارسی هستم. به جز تدریس در دانشگاه ما جلساتی هم با حضور مردم عادی برگزار می‌کنیم که به نظر من مهم‌تر از تدریس در دانشگاه است. چون کسانی که آرزو دارند به مولانا و افکار او نزدیک باشند یا فعالیتی در این زمینه بکنند در این جلسات حاضر می‌شوند. مثلاً 15 سال است که من و تعدادی از همکارانم در انجمن نویسندگان ترکیه در آنکارا دوشنبه شب‌ها جلسات هفتگی مثنوی‌خوانی برگزار می‌کنیم. 8 سال هم هست که در مکانی دیگر با دو همکارم به نوبت جلسات مثنوی‌خوانی را اداره می‌کنیم. باید یادآور شوم که در شهر قونیه هم درخصوص مولانا کارهای زیادی انجام می‌شود و ما هم تاحدی در انجام آن‌ها نقش داریم. اعتراف می‌کنم که در قرن اخیر استادان ایرانی کارهای بسیار مفیدی در زمینۀ شناخت مولانا و تفسیر مثنوی انجام داده‌اند که برای ما راهگشا بوده است. ما منابع معتبر بسیاری هم در کتابخانه‌های ترکیه داریم. با استفادۀ بهینه از این دو موهبت امیدوارم بتوانیم کارهای پژوهشی و تحقیقاتی خوبی در این زمینه تألیف کنیم. خوشحالم که در دهۀ اخیر این رفت و آمدها بین دو کشور ما جهان اندیشۀ ما را بزرگ‌تر کرده است. این مسئله دستیابی به اهداف تحقیقی را آسان‌تر می‌کند.

سؤال شده است که تعداد دانشجویان زبان و ادبیات فارسی در کشور ترکیه چند نفر است و در چه دانشگاه‌هایی و در چه مقاطعی تحصیل می‌کنند؟

حضار محترم می‌دانند که زبان و ادبیات فارسی در ترکیه جایگاه مهمی دارد. در قرون قبل بزرگان ما آثار زیادی به زبان فارسی نوشته‌اند. یعنی علم و فرهنگ ایشان درحدی بود که می‌توانستند به این زبان هم بنویسند. امروز هم این تمایل و توجه در ترکیه ادامه دارد هرچند که این تمایل نسبت به گذشته کمتر شده، ولی از بین نرفته است و من فکر می‌کنم دوباره به همان وضع بازمی‌گردد. دانشجویان زبان و ادبیات فارسی در ترکیه حدود 2000 نفر هستند که در 5 دانشگاه استانبول، آنکارا، قریق قلعه، دانشگاه سلجوقی قونیه و دانشگاه آتاترک ارزروم تحصیل می‌کنند. البته دانشجویان ما در دانشگاه قریق قلعه مترجمی زبان فارسی می‌خوانند. مدتی است که دورۀ دکترای زبان و ادبیات فارسی هم در ترکیه داریم. دانشجویان رشته‌های دیگر مثل رشتۀ زبان و ادبیات ترک، فلسفه و تاریخ هم گاهی درس‌هایی به زبان فارسی می‌آموزند. گاهی هم دانشجویان رشته‌های دیگر برای آموختن زبان فارسی به آموزشگاه‌های خاصی که به این منظور دایر شده است می‌روند. با این احوال فکر می‌کنم که در مجموع تعداد کل آموزندگان زبان فارسی در کشور ترکیه به 20000 نفر برسد.

اشاره کردید که در گذشته توجه به زبان و ادبیات فارسی در کشور ترکیه بیشتر بوده و در حال حاضر کمتر شده است. به نظر شما علت آن چیست؟

طبیعی است که با گذشت زمان دنیای پیرامون ما تغییر کرده است. دنیای اسلام هم دچار پراکندگی شده و می‌توان گفت که متأسفانه جایگاه علم و فرهنگ تنزل یافته است. با این حال آثاری که از گذشته برای ما باقی مانده است آنقدر ارزشمند و گرانقدرند که همواره ارتباط میان کشور ما و ایران را حفظ خواهند کرد. مثلاً از قرن 13 میلادی بیش از صد هزار بیت در دست ماست که در آناتولی نوشته شده است. این ارزشمند است و من امیدوارم که این آثار در دوره‌های بعدی بیشتر مورد توجه و علاقه قرار گیرد.

علی دهباشی ، کمال گلستانی و منوچهر انور ـ عکس از جواد آتشباری
علی دهباشی ، کمال گلستانی و منوچهر انور ـ عکس از جواد آتشباری

بخشی از کارهای شما در حوزۀ مولوی‌پژوهی است. لطفاً کمی در این خصوص و نیز دربارۀ مراکز مولوی‌پژوهی در قونیه و دو دانشگاهی که در آنجا وجود دارد توضیح دهید.

در حال حاضر شهر قونیه 4 دانشگاه دارد. بدیهی است که مرکز تحقیقات دربارۀ مولانا باید در قونیه باشد، ولی باید در نظر داشت که شهر مهم ترکیه که بسیاری از منابع در آنجاست استانبول است. پایتخت ترکیه یعنی آنکارا هم جایی است که بیشتر استادان و پژوهشگران در آنجا متمرکزند؛ بنابراین بخش بیشتر تحقیقات در این دو شهر انجام می‌گیرد. اما همانطور که پیش‌تر گفتم ما با قونیه در ارتباط هستیم و از یافته‌های علمی هم سود می‌بریم. گذشته از این، نباید فراموش کنیم که قونیه جلوه‌گاه عاطفی مردم ترکیه هم هست. مثلاً در قونیه هر هفته شنبه شب‌ها مراسم سماع برگزار می‌شود. گاهی در این جلسات مثنوی هم خوانده می‌شود. مشتاقانی که هر هفته آنجا جمع می‌شوند حدود 2000 نفرند که با دقت و احترام این مراسم را می‌بینند و حس می‌کنند. جالب است که این احساسات و تمایلات در ترکیه در سال‌های اخیر افزایش یافته است و مردم و دانشجویان یکدیگر را به درک حرف‌ها و افکار مولانا دعوت می‌کنند.

در حال حاضر در قونیه مؤسسه‌ای به نام انستیتو تحقیقات مولانا وجود دارد، ولی چنانکه گفتم قونیه مرکز فرهنگی و سیاسی ترکیۀ امروز نیست و اینگونه فعالیت‌ها بیشتر در دو شهر استانبول و آنکارا انجام می‌گیرد.

شما چاپی از مثنوی را در قونیه منتشر کرده‌اید. دربارۀ این کارتان کمی توضیح دهید.

ما البته کار کوچکی کردیم. هدفمان این بود که صد سال بعد هم در ترکیه متن مثنوی به زبان فارسی وجود داشته باشد و چاپ شود. انجام‌دادن یک کار علمی و دقیق مد نظر ما نبود. مهم ماندگاری این متن به فارسی بود. ما به گفتۀ استادانمان مثل گولپینارلی هم اعتماد کردیم که معتقدند نسخۀ شمارۀ 51 قونیه معتبرترین نسخۀ مثنوی است و بر این مبنا این اثر را منتشر نمودیم. تکرار می‌کنم که ما در پی این آرزو حرکت کردیم که صد سال بعد هم نسخۀ فارسی مثنوی در ترکیه چاپ شود. این کتاب تاکنون چندین بار در ترکیه چاپ شده است. امیدوارم نسخه‌های بهتر و دقیق‌تری از مثنوی هم در سال‌های بعد چاپ شود.

در حال حاضر چه کارهایی در دست دارید؟

در حال حاضر بیشتر به دنبال ملموس و قابل فهم کردن افکار و اندیشه‌های مولانا برای مردم جامعه‌ام هستم. خود مردم هم مشوق امثال من هستند و استقبال می‌کنند. مثلاً من به مفاهیمی این چنینی از مولانا دلبسته‌ام:

حاصل این آمد که یار جمع باش    همچو بتگر از حجر یاری تراش

زانک انبوهی و جمع کاروان       رهزنان را بشکند پشت و سنان

و یا در جای دیگر می‌گوید:

کار مردان روشنی و گرمی است           کار دونان حیله و بی‌شرمی است

ما در ترکیه به این افکار نیاز داریم. تألیف مقالاتی با این مضامین یا تدریس این مفاهیم به آحاد جامعه این روزها (علاوه بر تدریس در دانشگاه) دلمشغولی مهم من است و می‌توانم بگویم در حال حاضر وقت زیادی را صرف آن می‌کنم.

محمد علی موحد و عدنان اوغلو ـ عکس از مهدی خدیری
محمد علی موحد و عدنان اوغلو ـ عکس از مهدی خدیری

در ادامۀ جلسه آقای منوچهر انور از مهمان این نشست پرسیدند: در تاریخ اشاراتی وجود دارد مبنی بر اینکه سلاطین عثمانی به شاهان ایرانی مانند شاه عباس و یا سایر شاهان صفوی نامه‌هایی به زبان فارسی نوشته‌اند و جالب اینکه پادشاهان ایرانی به زبان ترکی به این نامه‌ها پاسخ داده‌اند! حتی گفته شده که معلمان کارآزمودۀ زبان فارسی در دربار عثمانی بوده‌اند؛ آیا این گفته‌ها واقعیت تاریخی دارند؟

می‌دانیم که روابط ترکیه و ایران قدمت زیادی دارد. ما تاریخ مشترک زیادی با هم داریم. تاریخ غزنویان و سلجوقیان بخشی از تاریخ مشترک ماست. ما با هم زندگی کرده‌ایم و چند قرن است که کشور همسایۀ هم هستیم. در کتاب‌هایی که منشآت نامیده می‌شوند همانطور که شما فرمودید نامه‌هایی از سلاطین ترک به زبان فارسی و برعکس آن وجود دارد.

آقای دکتر موحد به‌عنوان حسن ختام این جلسه حاضران را به کلامی چند مهمان کردند:

امروز از روزهای خوش زندگی من است و از اینکه در کنار پرفسور عدنان هستم خرسندم. صحبت از کارهایی شد که در ترکیه انجام می‌شود و حدود و گسترۀ تاریخی و جغرافیایی این کارها. لازم می‌دانم چند کلمه‌ای برای جوانانی که سنشان اقتضای گذشته را نمی‌کند عرض کنم. از میان محققان دورۀ حاضر ترکیه جناب پرفسور نمایندۀ برحقی هستند. ایشان کار چاپی ارزشمندی دارند که البته با تواضع از آن نام بردند، ولی این کار نمونۀ دقت و امانت علمی است. در این کار مطلقاً شلختگی نمی‌بینید. درست است که ایشان نسخۀ 51 قونیه را چاپ کردند، ولی در چاپ حروفی دقت خاصی لازم است تا از بروز غلط‌های کتابتی و نوشتاری جلوگیری شود. در نسخۀ اصلی مورد استفادۀ ایشان یک مقدار غلط نوشتاری وجود دارد. ایشان بسیاری از آن‌ها را اصلاح کرده‌اند که نشان‌دهندۀ دقتشان است. امانت را هم کاملاً رعایت کرده‌اند. بنابراین اثر ایشان هم دارای صلاحیت علمی است و هم دارای دقت علمی و امانت علمی. تأکید من براین است که در نسل پیش از این بزرگان حاضر، که ما مدیون کارهای ارزشمندشان هستیم، هم چهره‌های مطرح در ترکیه کم نداشتیم. کسانی چون احمد زکی ولیدی طوغان، فاروق سومر، تحسین یازیجی، عبدالباقی گولپینارلی، احمد آتش و ده‌ها تن دیگر که انسان‌های بزرگی بودند. وقتی که مغول‌ها آمدند و چراغ ادبیات فارسی را در نوحی افغانستان و خراسان کنونی خاموش کردند، این چراغ تنها در دو جا روشن نگه ‌داشته ‌شد: در فارس (شیراز) و در بلاد روم که افرادی چون مولانا و و نجم‌الدین رازی و… این زبان را در این منطقه زنده نگه ‌داشتند. اگر اندکی به مقولۀ ادبیات مهاجرت در عصر حاضر توجه کنیم می‌بینیم که متأسفانه ایران نمایندۀ شاخصی در این زمینه ندارد و آثار ادبی پدید آمده حتی به نسبت دوران مشروطیت هم چشمگیر و قابل ملاحظه نیست. این در حالی است که آثار ادبیات مهاجرت ایران در قرون قبل درخشان هستند. مثنوی ادبیات مهاجرت است، مقالات شمس همین‌طور، مرصاد العباد هم همین‌طور و الی آخر.

دربارۀ تفسیر مثنوی هم نکته‌ای بگویم که تا پیش از مرحوم فروزانفر در ایران این کار سترگ انجام نگرفته بود. صرفنظر از دقت و صحت علمی این کار (که در حال حاضر به آن نمی‌پردازم) چنین فعالیتی تا آن زمان انجام نشده بود و این در حالی است که در ترکیه نه یک تفسیر که تفسیرها دربارۀ مثنوی نوشته شده بود. افرادی مثل خوارزمی و ملا هادی سبزواری هم که تفاسیر قدیمی ایرانی را نوشته‌اند فقط مشکلات مثنوی را شرح داده‌اند نه کل آن را. فروزانفر کسی بود که خوب و با متد دقیق این کار را شروع کرد، ولی متأسفانه اجل امانش نداد. در حال حاضر البته تلاش‌هایی در این زمینه شده است و چندین شرح از معاصرین ایرانی داریم. اما در گذشته ترکیه در این امر از ما جلوتر بوده است. جوانان ما امروز باید بدانند که ما چقدر به هم نزدیکیم، چقدر به هم پیوسته‌ایم و چقدر مدیون هم هستیم. دورۀ ما دورۀ گذار است و من فکر می‌کنم این دوران سپری خواهد شد و ما باز به همدیگر خواهیم رسید. این یک نیاز روحی و عاطفی و فرهنگی است. نگاه‌ها و طرز تلقی‌های ما از زندگی یکی است و این موجب می‌شود که دوباره یکدیگر را دریابیم و به شکوفایی برسیم.

در پایان این نشست آقای دکتر موحد قلم یادبود مولانا را که توسط بازرگانی گلستانی طراحی و ساخته به آقای عدنان قارا اسماعیل اوغلو تقدیم نمودند و ایشان نیز با کمال مسرت گفتند: یادگاری بزرگی است و دریافت آن موجب افتخار من است.

عدنان اوغلو، محمدعلی موحد ، علی دهباشی و کمال گلستانی ـ عکس از مهدی خدیری
عدنان اوغلو، محمدعلی موحد ، علی دهباشی و کمال گلستانی ـ عکس از مهدی خدیری
دیدار و گفتگو با عدنان اوغلو ـ عکس از جواد آتشباری
دیدار و گفتگو با عدنان اوغلو ـ عکس از جواد آتشباری