شب ژول مول برگزار شد

 تجلیل از مترجم شاهنامه به زبان فرانسه پس از قریب دویست سال

شب ژول مول

شب « ژول مول» صد و سیزدهمین شب از شب‎های مجله بخارا بود که غروب روز پنچشنبه 10 اسفند ماه 1391 ( 28 فوریه 2013) ، با همکاری مؤسسه فرهنگی هنری ملت، بخش فرهنگی سفارت فرانسه در ایران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار ، مرکز دایره‎العمارف بزرگ اسلامی و گنجینه پژوهشی ایرج افشار در محل ساختمان کانون زبان پارسی برگزار شد.

به این ترتیب، پس از گذشت نزدیک به دویست سال برای اولین بار در ایران از ژول مول، مترجم شاهنامه به زبان فرانسه تجلیل به عمل آمد.

این نشست پس از خوش‎آمدگویی علی دهباشی، مدیر مجله بخارا، با سخنرانی برونو فوشه، سفیر فرانسه در تهران آغاز شد و آرمان کریمی گودرزی این سخنان را به فارسی ترجمه کرد:

«من به طور ویژه از افتتاح این کنفرانس که مجلۀ بخارا برای ژول مول و ترجمۀ شاهنامه به زبان فرانسه توسط او برگزار می‎کند خوشحالم. این کنفرانس در چارچوب دیدارهای علمی و ادبی است که مجله بخار به طور منظم برگزار می‎نماید.

در حقیقت ژول مول کاری استادانه را به انجام رسانده است.ترجمه ی کامل حماسه فردوسی بزرگ به زبان فرانسه.

او سفارش رسمی این کار را در 1826دریافت کرد و نزدیک 50سال برای انجامش وقت گذاشت.اولین مجلد شاهنامه در1836منتشر شد و هفتمین و آخرین مجلد آن در 1878 پس از در گذشت او توسط پاونیه دومنار شاگرد پیشین و جانشینش بر کرسی زبان فارسی در کولژ دوفرانس منتشر شد.

اما ترجمۀ او بدون کار جمع آوری متن شاهنامه امکان پذیر نمی شود و او به عنوان متن شناس نسخ مختلف موجود در کتابخانۀ سلطنتی پاریس،کتابخانۀ کمپانی هند شرقی، موزۀ بریتانیا و کتابخانه آکسفورد را بررسی و مقایسه کرد.

چاپخانه سلطنتی فرانسه هم مجلد های شاهنامه را به طرز نفیسی به صورت دوزبانه منتشر کرد که متن فارسی فردوسی و متن فرانسه مول را در برابر دیدگان خوانندگان قرار می دهد. این متن بر روی سایت ادارۀ ملی فرانسه قابل دیدن و دانلود هست. پس  بزرگداشت این عالم بزرگ و مترجم شایسته است.

برای آنکه حق مطلب را برای همۀ کارهای او ادا کنیم باید به مشارکت و همراهی او اشاره کرد،  نبه نزدیک نیم قرن فعالیتش در زمینۀ مطالعات شرق‎شناسی در جامعۀ آسیایی  در شهر پاریس که گزارش‎های سالانۀ آن را  از 1840 تا 1868 خودش نگاشته است.

دکتر داریوش شایگان، هانری لوبرتون و برونو فوشه ـ عکس از جواد آتشباری
دکتر داریوش شایگان، هانری لوبرتون و برونو فوشه ـ عکس از جواد آتشباری

طی این مدت او مجموعه کتابهای شرقی را ایجاد کرد و پروژه های عالمان متعددی را خارج از زمینه ی شخصی تحقیقاتی اش مورد حمایت قرار داد.

ژول مولِ متن‎شناس و مترجم خود را وقف انتشار شاهنامه کرد زیرا می خواست متنی را به زبان فرانسه در اختیار جمع گسترده ای از خوانندگان قرار بدهد که آنرا به عنوان منبع اصلی اطلاعات در مورد ایران کهن تلقی می‎کرد.

در اینجا ما علاقه ی بسیارش را به تاریخ ادیان می بینیم. ضمنا پروژۀ او برای شناساندن یک حماسۀ وسیع که با نمونه های یونانی و لاتین فرهنگ کلاسیک حماسه برابری می‎کند جزو حرکت و جنبش بیداری مردمان و مللی قرار می‎گیرد که اروپای آن زمان را به حرکت درآورد.

درنهایت او کاملا آگاه بود که با ترجمۀ شاهنامل فردوسی در ورود یک نویسندۀ عمده به ادبیات جهان مشارکت می‎کند.

این مرد اهل کتاب که درزمان تولد آلمانی بود و هیچگاه به ایران سفرنکرده بود نقش مهم واسطه را میان دو کشورمان و دو فرهنگمان بازی کرد.

او مطمئنا در زمرۀ متخصصان، متن شناسان ، فیلسوفان،تاریخ دانان،باستان شناسان،جغرافی دانان و جامعه شناسانی قرار میگیرد که از دو قرن پیش خود را تمام و کمال وقف مطالعه و تحقیق بر روی ایران و دنیای ایرانی کرد.او یکی از فضلای بسیار برجسته ای بود که در شناخت متقابل بهتر میان ایران وفرانسه مشارکت کرد. واین نقش به نظر من دقیقا نقش مطالعات یر روی فرهنگ ها وجوامع است. آن جیزی است که به این مطالعات بها می دهد و مارا برمی انگیزد که انجام این مطالعات را ترغیب و تشویق کنیم تا علم پیشرفت کند ومباحثه علمی موجب پیشرفت تبادلات بشود.

برونو فوشه ـ عکس از جواد آتشباری
برونو فوشه ـ عکس از جواد آتشباری

من از مجلۀ بخارا که مرا در برنامۀ امشب شریک کرد سپاسگزارم و تبریکات خود را به این مجله و برگزار کنندگان این کنفرانس و این ابتکار زیبا تجدید می‌کنم.»

سپس نوبت به هانری لوبرتون، رایزن فرهنگی سفارت فرانسه در تهران رسید که به ژول مول و دشواری‎های ترجمه شاهنامه پرداخت و مترجم گفتار او نیز آرمان کریمی گودرزی بود.

« این نشست به ژول مول و ترجمه او از شاهنامه فردوسی اختصاص دارد و من درصدد هستم تا چند تأمل شخصی‎ام را در مورد مسیری که ژول مول طی کرده با شما در میان بگذارم.امیدوارم که این تأملات به روشن شدن اثر این مترجم یاری برساند.

عنوانی که من برای این سخنرانی انتخاب کرده‎ام، ” ژول مول عالمی میان دو فرهنگ و مترجمی میان دو رشته ” است.

نکته اول : ژول مول در میان آلمان و فرانسه. زبان فرانسه در نسل ژول مول زبان فارسی و ابیات فردوسی را تجلی می‎کند و از فردای روز چاپ مجلد اول شاهنامه فردوسی کسبومن دومنسی شخصیت مقتدر مطالعات پاریس مقالات متعددی را در نقد کار ژول مول منتشر کرد و در میان انتقادهایی که از ژول مول شده می‎بینیم که  سبک کدر و گاه تیره و حداقل تحت‎اللفظی آن مورد سرزنش قرار می‎گیرد.

اگر ما تنها کمی اغراق کنیم، می‎توانیم بگوییم که زبان فرانسه ژول مول که با نام ژولیون فون مول متولد شده در تمامی معانی کلمه یک فرانسه وام گرفته است. در حقیقت این مسئله و کاری که او کرده خیلی رایج نیست. ژول مول به ترجمه شصت هزار بیت از زبان فارسی به غیر از زبان مادری خودش دست زده است. کارشناسان ارزش ترجمه‎اش را مورد ارزیابی و پسند قرار می‎دهد . اما به نظر من می‎رسد که هنگامی که دربارۀ اصالت آلمانی ژول مول و به کارگیری زبان فرانسه صحبت می‎کنیم باید از خطر خطای تاریخی اجتناب کنیم.

ژول مول در سال 1800 در اشتوتگارت با نام ژولیوس فون مول متولد شد. او پسر دوم خانواده‎ اشرافی و مرفه آلمانی با مذهب پروتستان است. در 1824 در پاریس مستقر می‎شود و در 1843 ملیت فرانسوی را اختیار می‎کند و به تابعیت فرانسه درمی‎آید و در 1875 در پاریس فوت می‎کند. پرونده سجل احوالی بسیار ساده‎ای دارد و مسیر علمی که طی کرده به همین ترتیب است. در آلمان آموزده دیده، تخصصش و زندگی آکادمیک درخشانش را در فرانسه داشته. با این همه همانطور که گفتم باید از خطای تاریخی اجتناب کنیم . اول از آلمان صحبت کنیم.

ژول مول جوانی خودش را در گوتنبرگ، یکی از 39 حکومت کنفدراسیون ژرمانیک گذارند. این آلمان قدرت واحدی که بعد از پیروزی در جنگ پروس با اتریش به وجود آمده نیست. آلمان موزاییکی است از یک مجموعه حکومت‎هایی که بسیار به استقلال خودشان و ویژگی‎های خودشان وابسته هستند و گوتنبرگ یکی از این حکومت‎های نزدیک فرانسه است. ژولیوس آموزش اروپایی را که پدرش می‎خواست به چهار پدرش بدهد دریافت کرد و پدرش این چهار پسر را ترغیب می‎کرد که تحصیلات خودشان در خارچ از حکومت خودشان پیدا کنند. در فرانسه و در انگلستان. وقتی که ژولیوس در پاریس مستقر شد، هیچ تفاوتی را از طرف استادان و همکاران فرانسوی‎اش که به طور عمده مثل او مطالعات علوم انسانی کلاسیک را گذرانده بودند احساس نکرد. او آلمانی است ولی همینطور یک رنانی است . این آلمانی جوان که بعد از سفرهای دانشجویی‎اش در پاریس مستقر می‎شود، متعلق است به جامعۀ جهان وطن آریستوکراسی و علمی که بدون پاسپورت در اروپا در سفر هستند و گردش می‎کنند. پاسپورت در آن دوران برای برقرار نظم عمومی بود و نه برای کنترل هویت مسافران.

هانری لوبرتون ـ عکس از جواد آتشباری
هانری لوبرتون ـ عکس از جواد آتشباری

در مورد زبان فرانسه نیز باید از این خطای تاریخی اجتناب کرد. زبان فرانسه در آن دوران زبان فرهنگ و ارتباط مورد استفاده در اروپا هست. در محیطی که مول در آن زندگی می‎کند و پدرش وزیر شاعر گوتنبرگی است همه به زبان فرانسه و دیگر زبانها صبحت می‎کنند. تبادلات علمی به زبان فرانسه انجام می‎شود و دانشگاه آلمانی یا نمونه دانشگاه آلمانی به عنوان مدل آموزش مدرن تنها در سی سالۀ آخر قرن نوزدهم به وجود آمد. مول به عنوان یک آلمانی متولد شده، در فرانسه مستقر شده و یک نمونه‎ای است از اروپاییان گذشته و آینده. کشور آلمان برای او در تمام طول زندگی‎اش بیشتر از آن که یک نسبت ملی باشد، یک نسبت فرهنگی است. با این همه با جنگ میان آلمان و فرانسه در سال 1870، این دوران برای او به پایان می‎رسد و ژول مولی که رنانی است، آلمانی است، فرانسوی است و اروپایی است در چشم برخی از همکارانش به دشمن آلمانی تبدیل می‏شود و از این مسئله بسیار رنج می‎کشد.

خطای دوم ژول مول میان متن‎شناسی ( فقه‎اللغه ) و ادبیات است. ژول مول در تمام طول کار بزرگش بر روی شاهنامه نه تنها این تصمیم را گرفت که یک متن تحقیقی از کتاب فردوسی ارائه بدهد و آن را ترجمه بکند بلکه در فضایی کار کرد که بین دو رشته و دو زمینه کاری قرار داشت که تنها موضوع یکسان آنها زبان بود. اما این دو رشته با زبان ارتباطی بسیار متفاوت داشتند. این دو رشته فقه‎اللغه و ادبیات است. متن‎شناسی و ادبیات.

متن‎شناسی بر اساس عبارت و گفته نیچه … منزوی می‎کند، جدا می‎کند و به دنبال معنی است. فقه‎اللغه یا متن‎شناسی در مسیر ظن و گمان است اما ادبیات دختر تخیل است، بازی تکثر و گردش معنی است. ادبیات در مسیر تداعی حرکت می‎کند و ژول مول در قلب این مناقشه قرار دارد.

تصویرهایی که از ژول مول داده شده، بر روی آموزش‎هایی که در دانشگاه گوتینگن دریافت کرده تأکید می‎کند. دانشجوی الهیات پروتستان بود، و به همین خاطر باید با زبان عبری در کنار زبان لاتین و یونانی آشنا می‎شد. او در تماس با استادانش با روش‎های مطالعه در سنت لوتری آشنا می‎شوند. همانطور که لوتر خودش می‎گوید:« نوشته خودش را تفسیر می‎کند» ما بقیه مسیری را که ژول مول طی کرده می‎شناسیم. الهیات را کنار می‎گذارد و تحصیلات خودش را در زمینۀ فقه‎اللغه و زبان‎های شرقی در آلمان و فرانسه پی می‎گیرد. ابتدا زبان چینی و بعد زبان فارسی. در حقیقت اولین آموزش‎هایی که می‎گیرد دیدگاه علمی را که با کمک آن با متن و فردوسی مواجه می‎شود تعریف می‎کند و تعیین می‎کند .

ژاله آموزگارـ حامد فولادوند ـ داریوش شایگان ـ هانری لوبرتون ـ برونو فوشه و آرمان کریمی گودرزی ـ عکس از سمیه لطفی
ژاله آموزگارـ حامد فولادوند ـ داریوش شایگان ـ هانری لوبرتون ـ برونو فوشه و آرمان کریمی گودرزی ـ عکس از سمیه لطفی

در مورد ادبیات به نظر من می‎رسد که ما علاقۀ ژول مول را در زمینۀ ادبیات دست کم می‎گیریم . ادبیات در سالن‎های ادبی و در محیط‎های فکری فرانسه حکومت دارد. در دوران امپراتوری دوم یک حکایت است که بسیار در این زمینه اهمیت دارد. وقتی که ژول مول در 1830 از لندن به پاریس برمی‎گردد، کمی بعد از رسیدنش خانوادۀ کومیه او را دعوت می‎کنند. یک عالِم جوان که بعدها دوست صمیمی ژول مول می‎شود، یعنی ژان ژاک آمپر در یک لحظه جلوی شومینه می‎نشیند و آخرین شعرهایی را که گفته در شور و اشتیاق عمومی دکلمه می‎کند. ژول مول چند سال بعد می‎نویسد، « من بسیار متحیر شده بودم. هیچ وقت چنین چیزی را ندیده بودم. با این که بعد از آن بسیار مسائلی از این دست را شاهدش بودم؛ هیچ وقت نتوانستم به چنین مسئله‎ای عادت کنم.» او آداب سالن‎ها را که بسیار با آنها بیگانه بود کشف کرد و با دنیای اجتماعی و ادبی جدیدی آشنا شد. اما در این دنیای ادبی مشارکت می‎کند. در تمام طول زندگی‎اش با برخی از بزرگ‎ترین نویسندگان زمان خودش آشنا می‎شود و برخورد می‎کند. او به سالن خانم کراک، خانم انگلیسی که در پاریس اقامت داشت رفت و آمد می‎کند و بعدها تنها دختر این خانم به نام مری را به همسری برمی‎گزیند. مول جزو حلقه دکامینه است که میزبان سنت بوو، توکویل ، لامارتین و بالزاک است . با شاتوبریان صمیمی است . و شاتوبریان آپارتمانی در طبقۀ پایین ماری کراک دارد. … شاهد ازدواج آنهاست هر جمعه میزبان یک سالن است و همین مؤلفان را پذیرا می‎شود و پیرامون ژول مول از آنها پذیرایی می‎کند.

در زمینۀ دانشگاهی‎تر این مسئله، باید بگوییم که ژول مول با ژان ژاک آمپر تاریخ‎دان ادبیات ارتباط نزدیک دارد که مثل او استاد کلوژ دوفرانس می‎شود. و ژول مول و آمپر طی هفده سال همخانه هستند و آمپر به ویژه مؤلف تاریخ شعر منتشر شده در 1830 است و کتاب دیگری در زمینۀ ادبیات فرانسه و روابطش با ادبیات بیگانه دارد. ژول مول احساس تحسین برادرانه‎ای نسبت به … دارد که تاریخ‎دان، زبان‏شناس و استاد ادبیات خارجی در سوئیس است و مؤلف کتابی به نام ترانه‎های مردمی در یونان و همینطور ریشه‎های حماسۀ شهسواری. ما در این روابط اجتماعی، روابط دوستی و منابع فکری مول می‎بینیم که چقدر در ادبیات ارتباط داشته و درون ادبیات بوده، ادبیاتی که در سالن‎های پاریسی مورد بحث قرار داشته. در ارتباط نویسندگان رومانتیک نیمه اول قرن نوزدهم و ادبیاتی که مورد پژوهشی آکادمیک زمان او بود.

در مورد کار بزرگ ژول مول یعنی ترجمه شاهنامه، نمی‎توانیم آن را فقط در زمینۀ متن‎شناسی مورد بررسی قرار دهیم، بلکه باید آن را در زمرۀ ادبیات هم گذاشت اگر در هر مترجم یک نویسنده وجود دارد و نهفته است می‎توانیم این تصور را داشته باشیم که ژول مول با آغاز این کار شاید یک طرح ناخودآگاه را پی‎ریزی می‎کرد. این که در کنار نویسندگان درخشانی قرار می‎گیرد که خود با آنها برخورد می‎کند و رفت و آمد می‎کند و تبدیل بشود به یک مؤلف اثر استثنایی به زبان فرانسه. من امیدوارم توانسته باشم گوشه‎ای از کار فرهنگی و آکادمیکی را که ژول مول با آن به ترجمه اثر بزرگ فردوسی همت کرده به شما داده باشم. »

دکتر ژاله آموزگار سخنران بعدی این نشست بود که از ایران‎شناسی، ژول مول و فردوسی سخن گفت:

« سدۀ نوزدهم و اوایل سدۀ بیستم میلادی، دوران زرین ایران‎شناسی است. در آن سالها برگزیدگان، فرهیختگان و هوشمندانی از میان دانشمندان مغرب زمین، با پشتوانه‎ای از علوم متداول زمان خود، زمینۀ مطالعات تخصصی خود را فرهنگ شرق قرار دادند و ایران‎شناسی از اهمیت خاصی برخوردار گشت. پژوهشهای ارزندۀ این دانشمندان، این سالها را به درخشان‎ترین دوران ایران‎شناسی تبدیل کرده است.

ژول مول یکی از بزرگان برجسته شرق‎شناسی آن دوران است. او در اوایل قرن نوزدهم در آلمان به دنیا آمد، تحصیلات اولیه شرق‎شناسی را در این کشور آغاز کرد و سپس به پاریس رفت و تحصیلات عالیه خود را در فرانسه و انگلستان ادامه داد. به مقامات علمی مهمی دست یافت و به استادی زبان فارسی در کولژ دوفرانس نیز منصوب شد.

در 1826 از طرف دولت فرانسه به او مأموریت داده شد که نسخۀ منقحی از شاهنامه را فراهم کند و با ترجمۀ فرانسه به چاپ برساند. از این پس ژول مول بخش اعظم زندگی را هم چون خود فردوسی صرف این کار سترگ کرد.

دکتر ژاله آموزگار ـ عکس از سمیه لطفی
دکتر ژاله آموزگار ـ عکس از سمیه لطفی

او برای تصحیح شاهنامه از 35 دستنویس موجود در اروپا بهره برد و متن تصحیح شده‎ای را با ترجمۀ فصیحی به فرانسه ارائه داد. حاصل کار او به پشتوانۀ دولت وقت فرانسه در هفت مجلد با چاپی بسیار زیبا و استثنایی، با جلد نفیس و در قطع بزرگ در چاپخانه دولتی فرانسه به چاپ رسید که از لحاظ هنر چاپ، درشتی و زیبایی حروف هم از شاهکارهای صنعت چاپ آن دوران به شمار می‎رود.

از آن پس این اثر مورد استفاده محققان اروپایی قرار گرفت و ولف دانشمند معروف آلمانی فرهنگ شاهنامه خود را بر پایه این مجموعه تدوین کرد.

در این که ژول مول دانشمند و محقق بزرگی است شکی نیست، ولی برای ما ایرانیان که شاهنامه فردوسی را بخشی از هویت و موجودیت فرهنگی خود به شمار می‎آوریم و در حافظه احساسی و تاریخی ما، فردوسی و اثر جاودانش جای خاصی دارند، به این دانشمند که بیشترین سالهای عمر خود را برای بهتر به جلوه درآوردن شاهکار فرهنگی ما صرف کرده است، به چشم یک قهرمان می‎نگریم. و این یکی از نمونه‎ها در شکسته شدن حصارها در قلمرو فرهنگ‎هاست. اینجاست که می‎بینیم ایرانی، فرانسوی،آلمانی و دیگر ملیت‎ها چگونه می‎توانند در کنار هم و با هم برای شناسایی بهتر و معرفی یک شاهکار جهانی تلاش کنند.

اما ارتباط با شاهنامه چگونه است؟ ما چرا این چنین عاشقانه به این اثر و گزارندۀ آن می‎نگریم. مگر فردوسی چه کرده است؟

سر آن ندارم که آنچه را که دانشمندان و پژوهشگران ارزنده دربارۀ شاهنامه، سبک ادبی و دیگر مشخصات آن گفته‎ان و خوب هم گفته‎اند تکرار کنم. اما پرسش کوچکی را مطرح می‎کنم:

چرا شاهنامه در میان آثار همانندش این چنین خوش درخشیده است و ماه مجلس شده است و آثار دیگری از این قبیل وشعرهای شعرای نامدار دیگر ، چنین پایگاهی نیافته‎اند؟

در تاریخ ادبیات جهان و ایران، فهرست بلند بالایی از نویسندگان و سرایندگان نامدار می‎توان یافت . ولی از میان آنها، تعداد معدودی هستند که از استقبال بیشتری برخوردار می‎شوند، در حالی که بن مایۀ گفتار در بیشتر این آثار همانند است.

همۀ شعرای پیشین ما از یار و دلدار و می و معشوق و وصل و هجران سخن گفته‎اند، ولی هیچ کدام حافظ نشده‎اند.

در زمینۀ شاهنامه‎سرایی، نگارش تاریخ اساطیری و حماسی هم از دیرباز طبع‎آزمایی بسیاری  شده است. هم به نظم و هم به نثر. ولی هیچ‎کدام در میان مردم مقبولیت شاهنامه فردوسی را نیافته‎اند.

سخن سنجان بر این باورند که در یک اثر ادبی و هنر، نحوۀ گفتن بیش از محتوای آن نقش بازی می‎کند و بیش از آن چه به آن چه گفته می‎شود، توجه شود ، چگونه گفتن مدّ نظر قرار می‎گیرد.

فردوسی نیز، با زبان سهل و ممتنعی که ما هنوز پس از گذشته ده قرن با آن بیگانه نیستیم، این مهارت را به بهترین صورت به نمایش درآورده است.

اما به نظر من دلیل دیگری نیز می‎تواند وجود داشته باشد و آن « آنی» است که شاهنامه را آن چنان‎تر کرده است و مقبول همگان. به جز نحوۀ گفتار، صحنه‏آرایی‎های ماهرانه، ایجاز و اطناب بجا و دیگر ظرایف، فکر می‎کنم سایۀ عشق و ایمان و صمیمیت او به فرهنگ ایرانی و طنین فریاد خویشکاری درونی و ناخودآگاه او که باید کاری کرد که این فرهنگ از دست نرود و ماندگار شود، این مقبولیت را بدو بخشیده است. گویی فردوسی احساس کرده است که فره ایرانی را باید در لابلای ابیات شاهنامه جای دهد تا دیوان آن را نربایند. و شاید این فره ایرانی است که به اثر او نور جاودان می‎بخشد.

از این روست که به عنوان مثال آثار دقیقی، کسائی مروزی، ابوالمؤید بلخی و تاریخ‎های طبری، بلعمی، مسعودی، ثعالبی و غیره که در نوع خود از اهمیت و ارزش فراوان برخوردارند چون نتوانسته‎اند فره ایرانی را از آن خود کنند به چنین مقامی نرسیده‎اند و شاید هم برای این که به اندازۀ فردوسی عاشق آن نبوده‎اند.

ضمناً همان طور که همۀ ما می‎دانیم فردوسی مطالب خود را عمدتاً از شاهنامه منصوری که به دستور ابومنصور عبدالرزاق توسی تدوین شده بود برگرفته است که آن خود بر پایه خدای‎نامه‌ها و روایت‎های تاریخی، اساطیر دوران و نقل‎قول‎های موبدان و دهقانان بوده است. خود فردوسی نیز بنا به شواهد متعدد، از سنت ادبیات شفاهی بهره گرفته است. اما آنچه هنر فردوسی را در بازگویی این مطالب بارزتر می‎کند این است که او بیشتر سراینده و شاعر است تا تاریخ نگار. او طبری نیست که تنها شرح رویدادهای تاریخی کند. او عشق و علاقه به سرزمین ایران را با روایتها درمی‎آمیزد. او به این اکتفا نمی‎کند که آن چه را خوانده و شنیده، تنها نقل کند و به نظم کشد زیرا اگر چنین بود، ما با اثر خشک و بی‎روحی هم چون دیگر تاریخ‎های آن دوران رو به رو بودیم. در حالی که در کلِ شاهنامه ما روحی می‎بینیم متعالی، جوهر شعری می‎بینیم لطیف و به دل نشستنی. حماسه‎ای می‎بینیم با قهرمانانی قدبرافراشته و تحسین برانگیز که گویی جان دارند.

و موضوع مهم‎تر دیگر که به نظر من به این استادی باید افزود، این است که فردوسی شخصاً یا بر مبنای متنی که در دسترس او بوده است چون دیگر راویانِ روایت‎ها با حوادث و قهرمانان خدای‎نامه‎ها یکسان برخورد نمی‎کند. او بنا به شرایط زمان چرخشی به رویدادها، شخصیت‎ها و باورهای دوران باستان می‎دهد. به دلایلی بر برخی پوشش دیگری می‎پوشاند تا خلاف عرف و عادت حاکم بر جامعۀ آن روز نباشد و برخی را از صحنه خارج می‎کند و با این ترفندها کوشش می‎کند این یادگارهای فرهنگی کهن ایران را از خشم دوران در امان دارد.

گاهی نیز رویدادها را از حالت کاملاً اساطیری، به صورتی ملموس و قابل قبول درمی‎آورد تا تعارضی پیش نیاید و در حافظۀ آشکار و نهان ایرانیان به راحتی جای گیرد.

برای تک تک این موارد مثال و نمونه بسیار است و مسلماً معرف حضور حضار نیز هست.

با این توضیحات، من فردوسی را تنها پیکرتراشی نمی‎بینم که پتکی بر سنگی بکوبد تا پیکری بیجان بسازد. او برای من آرشی است که همۀ هستی، عمر و جان و روانش را در این اثر نهاد و هم چون آرش که خود تیر شد تا گسترۀ ایران گسترده‎تر شود، فردوسی نیز خود شاهنامه شد تا فرهنگ ایرانی زنده بماند. او پیر شد. پیمان‎شکنی از فرمانروایان دید، مرگ غریبانه‎ای به سراغش آمد اما موفق شد سایه‎بانی بسازد که نام و فرهنگ ایران، در سایۀ آن، از گزند زمان، در امان بماند و فره ایرانی او چنان گسترده شد که دانشمند صاحب‎نامی چون ژول مول، در سرزمینی با فرسنگ‎ها فاصله از ایران زمین ، هم چون خود او، سالهای عمرش را هزینه کند، آنجا دولتمردان فرهنگ پرورش یاریش دهند، تا این اثر گرانبها را در دسترس فرهنگ دوستان جهان قرار دهد.

درود بر این دو بزرگ مرد. فردوسی دو هزار سال پیش و ژول مول در دو قرن پیش .

در بخشی دیگر از این نشست، متن سخنرانی دکتر محمود امیدسالار توسط علی دهباشی خوانده شد:

« ژول مول را بیشتر فضلا و حتی متخصصین شاهنامه فرانسوی پنداشته‎اند. مثلاً استاد یارشاطر در مقدمهء مجلد اول شاهنامه در ذکر تصحیحات شاهنامه نوشته اند: “چاپ مَکـَن [از شاهنامه] بزودی رواج یافت …[و] نه سال بعد، ژول مـُل، دانشمند فرانسوی چاپ تازه‎ای از شاهنامه را با ترجمهء آن به زبان فرانسه بر اساس سی و پنج نسخه” منتشر کرد.[1]  مرحوم مینوی هم نوشته اند که “یک نفر فرانسوی به نام ژول مهُل سی چهل سال در تصحیح متن شاهنامه و ترجمهء آن به فرانسه و طبع متن و ترحمه در هفت مجلد بزرگ عمر گذرانید.”[2]  فقیر هم گویا به اشتباه این دانشمند آلمانی را اینجا و آنجا فرانسوی دانسته و نوشته باشم.  ازین میان تا آنجا که بنده دیده است مرحوم استاد ریاحی به آلمانی بودن او اشاره کرده مُل را دانشمندی فرانسوی و آلمانی تبار خوانده اند.[3]  تداوم ذکر نادرست ملیت مُل و “آلمانی تبار” خواندن او، ممکن است برخی خوانندگان را بدین اشتباه بیفگند که مول خودش فرانسوی، اما اجدادش آلمانی بوده اند.    اما حقیقت امر اینست که ژول مُل (که های میان نامش تلفظ نمی شود) اصلا ً زاده و پروردهء سرزمینی بود که امروزه آلمان خوانده میشود.[4]

نام کامل این شاهنامه پژوه عالیقدر یولیوس فُن مـُل (Julius von Mohl) بود. او در 25 اکتبر 1800 میلادی معادل با 3 آبانماه 1179 شمسی در شهر اشتوتگارت آلمان زاده شد و در تاریخ 4 ژانویه سال 1876 میلادی معادل با 14 دیماه 1254 شمسی در پاریس درگذشت .  خانوادهء او اهل علم بودند و پدرش بنیامین فردیناند فن مُل (1766-1845) از رجال سیاسی امیرنشین کوچکی به نام Württemberg  بود که اکنون Baden-Württemberg نامیده میشود و یکی از ایالات شانزده گانهء آلمان است و در جنوب غربی جمهوری فدرال آلمان قرار دارد.  سه برادر مـُل، روبرت فن مُل (1799-1875) ، هوگو فن مُل (1805-1872)، و موریتز فن مُل (1802-1888) همه از مشاهیر علم و سیاست آلمان به شمار می روند.  روبرت از حقوقدانان و اساتید علوم سیاسی دانشگاه توبینگن و هوگو استاد گیاهشناسی آن دانشگاه بود.  موریتز از جوانی در سیاست وارد شد و به عضویت پارلمان های فرانکفورت و وُرتمبرگ هم در آمد و تألیفات بسیاری در باب اقتصاد و سیاست منتشر کرد.

هر چهار پسر خانوادهء مُل از کودکی بسیار با استعداد و تیز هوش بودند.  به گزارش مادر ژول مُل، او از چهارسالگی بقدری به مطالعه علاقه داشت که هر روز ساعت چهار صبح برای خواندن کتاب بیدار میشد.  پس از اتمام تحصیلات ابتدائی و متوسطه، مُل به قصد مطالعهء علوم دینی وارد دانشگاه توبینگن شد اما اساتید و رویکرد دانشکده را خوش نداشت.  با این حال، مطالعهء زبان عبری که از لوازم تحصیل در رشتهءعلوم دینی بود، او را نیز مانند بسیاری دیگر از شرقشناسان که آشنائیشان با مشرق زمین با مطالعهء این زبان آغاز شد، به رشتهء شرقشناسی کشید و در سال 1823 مُل تصمیم گرفت که برای ادامهء تحصیل درین رشته به پاریس برود زیرا کولژ دو فرانس تنها مدرسه یی بود که در آن دوران دانشکدهء خاورشناسی هم داشت.  در آن دانشکده، مُل وارد کلاسهای عربی و فارسی دوساسی (De Sacy) شد و و در عین حال به کلاسهای آبل رموسا (َAbel Rémusat) که زبان چینی تدریس میکرد نیز میرفت زیرا نمی خواست خود را به یک زبان یا ادب محدود کند و چنان که ازو نقل کرده اند، مایل بود با اندیشهء شرقی که از دیرباز بر سیر تفکر بشری حاکم بوده است آشنا گردد.  تیزهوشی و دقت مُل، او را مورد توجه اساتیدش قرار داد و با حمایت ایشان، کم کم معروفیتی کسب کرد چنان که در سال 1826 دولت وُرتمبرگ که دنبال شرقشناس جوانی می گشت که بتواند این رشته را در دانشگاه توبینگن تدریس کند، او را به استادی آن دانشگاه منصوب کرد با این مزیّت که لازم نیست که مُل بلافاصله برای احراز کرسی استادی خود به وطن برگردد، بلکه اجازه دارد در پاریس بماند و به تحصیلات و تحقیقات خود ادامه دهد.  بنابرین علیرغم این که مُل به ورتنبرگ بازنگشت و هیچ کلاسی در توبینگن تدریس نمی کرد، حقوق استادی او مرتباً پرداخت میشد و این شرایط تحقیقات او را در فرانسه تسهیل کرد.  در سالهای 1830 و 1831 مُل سفری هم به انگستان رفت و در آن بلاد با چندین خاورشناس دیگر که در استخدام کمپانی هند شرقی بودند آشنا شد.  گویا درین دوران تمایلی به رفتن به هند پیدا میکند تا تحقیقات خود را در زمینهء شرقشناسی تکمیل نماید اما نمی تواند به این خواسته جامهء عمل بپوشاند و به پاریس میگردد.

پس از بازگشت به پاریس مُل به تحقیقات خود در زبان چینی ادامه میدهد و دو مجلد از امهات کتب چینی را که یکی “شی کینگ” و دیگری “یی کینگ” نام داشت در سالهای 183، 1837 و 1839 به قول امروزیها، ویراستاری و چاپ میکند.  البته این دو کتاب را یک کشیش فرانسوی در نیمهء دوم قرن هجدهم میلادی از چینی به لاتینی ترجمه کرده بود، اما ترجمهء او تصحیح نشده و هیچگاه به چاپ نرسیده بود.  درین دوران علاقه و ارتباط مُل با زبان و ادب فارسی در تزاید روزافزون بوده تا آنجا که تخصص او درین زبان برای او معروفیتی کسب میکند.  ظاهراً دولت فرانسه در سال 1826، هنگامی که مُل جوانی بیست و پنج ساله بوده، ترجمه و تصحیح شاهنامه را به او می سپارد با این امید که شاهنامه در مجموعه یی با عنوان “مجموعهء شرقی” (Collection Orientale) در دسترس علاقمندان قرارگیرد.  اما متأسفانه حاصل کار به قدری نفیس و گرانقیمت در میاید که کسی به جز اشخاصی که دولت فرانسه این کتاب را به ایشان هدیه میداد، قادر به خرید آن نبود.  علی ای حال پس سال 1826 که تصحیح و چاپ شاهنامه به مول محوّل میشود، او این کار را در دست میگیرد تا در سال 1833 اولین مجلد شاهنامه را برای چاپ آماده ساخته آن را به چاپخانه می سپارد.  در همین سال، برای این که بتواند تمام همّ خود را مصروف چاپ این کتاب بکند، از کرسی استادی خود در دانشگاه توبینگن استعفا میدهد و تا آخر عمر در پاریس می ماند.  نمیدانم که آیا تابعیت فرانسوی هم پیدا میکند یا نه، و اصولاً آیا در آن زمان این مطلب در جوامع اروپائی که بسیاری از آنها تازه داشتند به صورت کشورهای مشخص ظاهر میشدند، اهمیتی داشته است یا نه.  آنچه که میتوان بدان مطمئن بود اینست که ماندن مُل در فرانسه تا پایان عمر و عضویتش در مجامع مهم و معروف علمی آن کشور، حتماً درین توهم که ملیت او فرانسوی بوده نقش داشته است.

مجلد اول شاهنامه که گفتیم در سال 1833 به چاپخانه می رود، در سال 1383، مجلد دوم در 1842، مجلد سوم در 1846، چهارمین در 1855، جلد پنجم در 1866، و مجلد ششم در سال 1868 از مطبعه در میاید اما عمر مُل به اتمام تصحیح جلد هفتم شاهنامه کفاف نمی دهد و در ژانویهء سال 1870 دار فانی را وداع میگوید.  تصحیح مجلد هفتم، که آخرین مجلد شاهنامهء اوست در عهدهء دوست و شاگردش باربیه دو مینار (Barbier de Meynard 1826-1908) قرار میگیرد و در سال 1876 منتشر میگردد.  با این حساب میان سالهای 1826 که دولت فرانسه پروژهء تصحیح و چاپ شاهنامه را به او می سپارد، تا سال 1868 که آخرین مجلدی که به دست خود او تصحیح شده از چاپخانه خارج میشود، ژول مُل 42 سال از عمر 76 سالهء خود را بر سر تحقیق و تصحیح شاهنامه صرف میکند و این معادل بیش از 55% کل حیات اوست.

چنان که گفتیم، چاپ قطع بسیار بزرگ و لوکسی که دولت فرانسه از شاهنامهء مُل فراهم آورد، به حدّی گران بود که کسی توان خرید آن را نداشت و مع التأسف فقط به اشخاصی که به قول اسطوره شناس بزرگ آلمانی و ساکن انگلستان، مَکس مولر (Max Müller) “کمترین قابلیت های استفاده از آن را داشتند،” هدیه می شد. خوشبختانه، همسر مُل، ماری الیزابت مُل (1793-1883) ترجمهء فرانسهء شاهنامه را از چاپ شوهرش در سال 1878 در هفت مجلد به قطع جیبی در فرانسه منتشر کرد.[5]  ناگفته نماند که همسر مُل، از خانم های فضیلتی بود که فعالیت های فرهنگی او موضوع کتب و مقالات مستقل قرار گرفته است.[6]  همچنین نامه هائی که میان ژول مُل و همسرش ردّ و بدل شده است نیز به خاطر محتوای قابل استفاده شان جمع آوری و منتشر شده اند.[7]

نکتهء آخری که در مورد تصحیح ژول مُل از شاهنامه قابل ذکر است اینست که با این که در مقدمهء تصحیح نوشته است که بیش از سی نسخهء شاهنامه برای این تصحیح مقابله شده اند، مقابلهء متن مصحح او با نسخهء پاریس به نشانهء پ در تصحیح خالقی مطلق نشان میدهد که متن تصحیح مُل اساساً متن همین نسخه است که با برخی بدخوانی ها و اغلاط تقریباً طابق النعل بالنعل حروفچینی و چاپ شده است.  البته شکی نیست که مُل این نسخه را با برخی از نسخ دیگری که در دسترس او بوده مقابله کرده است اما این مقابله به برخی از ابیات محدود میشده و از نوع مقابله هائی که در تصحیحات اخیر شاهنامه می بینیم نبوده است.  در هرحال چون مُل هیچ نسخه بدلی به دست نداده قضاوت در باب نوع مقابلهء او و یا میزان این مقابله به آسانی مقدور نیست.

محمود امیدسالار

کتابخانهء دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در لس آنجلس

پنجم اسفندماه 1391.»

 تصویر و سخنانی از مجتبی مینوی درباره فردوسی و سرودن شاهنامه بخش کوتاهی دیگر از این مراسم بود.

و سپس دکتر حامد فولادوند و سوسن سپهری بخش‎هایی از شاهنامه فردوسی، ترجمه ژول مول را به فارسی و فرانسه برای حاضران خواندند.

دکتر حامد فولادوند ـ عکس از سمیه لطفی
دکتر حامد فولادوند ـ عکس از سمیه لطفی
سوسن سپهری ـ عکس از سمیه لطفی
سوسن سپهری ـ عکس از سمیه لطفی

امیر صادقی با نقالی و شاهنامه‎خوانی و نیز سرودن ابیاتی فی‎البداهه در وصف این بزرگداشت و تک تک سخنرانان جذابیتی دیگر به این مراسم بخشید.

در پایان کمال گلستانی قلم فردوسی را به برونو فوشه، سفیر فرانسه تقدیم کرد و قاب‎های مزین به مینیاتورهای بایسنقری از سوی مؤسسه فرهنگی هنری ملت به سخنرانان اهدا شد و جامی نقره نیز به امیر صادقی اهداء گردید.

و علی دهباشی از کتابخانه مجلس شورای اسلامی و آقای رجبی تشکر کرد که امکان نمایش چاپ اول شاهنامۀ ژول مول را فراهم آورد و همچنین از دکتر داریوش شایگان سپاسگزاری نمود که نسخۀ کامل یکی از چاپهای ژول مول را در اختیار برگزارکنندگان این مراسم قرار داده بود تا به نمایش درآید.

نمایشگاهی از مینیاتورهای بایسنقری از دیگر جذابیت‎های این شب از شبهای مجله بخارا بود که در کنار این مراسم برپا شده بود.

امیر صادقی ـ عکس از جواد آتشباری
امیر صادقی ـ عکس از جواد آتشباری

 

 

اهدای قلم فردوسی به برونو فوشه و قابهای مزین به مینیاتورهای شاهنامه بایسنقری به سخنرانان
اهدای قلم فردوسی به برونو فوشه و قابهای مزین به مینیاتورهای شاهنامه بایسنقری به سخنرانان

 

دکتر حامد فولادوند و سوسن سپهری ـ عکس از امید علمداری
دکتر حامد فولادوند و سوسن سپهری ـ عکس از امید علمداری

 

دکتر مسعود غلامپور راد ( مدیر مؤسسه فرهنگی هنری ملت) و فخرالدین فخرالدینی ـ عکس از امید علمداری
دکتر مسعود غلامپور راد ( مدیر مؤسسه فرهنگی هنری ملت) و فخرالدین فخرالدینی ـ عکس از امید علمداری
دکتر ژاله آموزگار ـ عکس از امید علمداری
دکتر ژاله آموزگار ـ عکس از امید علمداری

 

دکتر مسعود غلامپور راد ( مدیر مؤسسه فرهنگی هنری ملت) و فخرالدین فخرالدینی ـ عکس از امید علمداری
دکتر مسعود غلامپور راد ( مدیر مؤسسه فرهنگی هنری ملت) و فخرالدین فخرالدینی ـ عکس از امید علمداری
نمایشگاهی از مینیاتورهای شاهنامه بایسنقری ـ عکس از امید علمداری
نمایشگاهی از مینیاتورهای شاهنامه بایسنقری ـ عکس از امید علمداری

 

 


[1]  شاهنامهء تصحیح خالقی، دفتر یکم، ص 13.

[2]  مینوی، “اهتمام در تهیهء متن صحیح شاهنامه و چاپ آن” در مینوی و شاهنامه، تهران: بنیاد شاهنامه، 2536، ص 99.

[3]  سرچشمه های شاهنامه شناسی، چاپ اول، 1372، صص 101-102.

[4]  پس از درگذشت مُل مقالات و یادبود های زیادی در باب او منتشر شد که یکی از بهترین اینها به زبان انگلیسی که بنده در تهیه این مختصر از آن سود برده ام منبع زیر است:

Müller, Max. “Julius Mohl,” Biographical Essays.  London: Longmans, Green, and Co. 1884, pp.272-311.

[5] Le Livre de Rois, par Abou’lkasim Firdousi, traduit et commenté par Jules Mohl, publié par Madame Mohl. 7 vols. Paris: Imprimerie Nationale, 1878

[6] O’Meare, Kathleen. Madame Mohl, Her Salon and Her Friends. BiblioBazaar, 2009.

[7] Simpson, Mark Charlotte Mair. Letters and Recollections of Julius & Mary Mohl. London: K. Paul Trench & Co., 1887.