گزارش رونمایی چاپ دوم کتاب مثنوی معنوی به تصحیح استاد محمدعلی موحد/ پریسا احدیان

صبح روز پنجشنبه، دومین نشست روزهای پنجشنبه صبح  مجلۀ بخارا در خانۀ وارطان با همراهی نشر هرمس به جلسۀ «رونمایی چاپ دوم کتاب مثنوی معنوی به تصحیح استاد محمدعلی موحد» اختصاص یافت.

در این جلسه که با حضور دکتر محمد استعلامی، دکتر توفیق سبحانی، مریم مافی و علی دهباشی برگزار شد، هر یک از استادان در حضور دکتر محمد علی موحد به سخنرانی پرداختند و استاد به سؤالات مثنوی پژوهان و مثنوی دوستان پاسخ گفت.

در ابتدا علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در این مجلس با اشاره به خبر چاپ سوم مثنوی معنوی تصحیح دکتر موحد، چنین گفت:

“این جلسات به دنبال 186 جلسه ای است که در کتابفروشی آینده برگزار می شد و حالا در اینجا ادامه پیدا کرد. در واقع این نشست به مناسبت انتشار چاپ دوم مثنوی به تصحیح دکتر موحد است و همین اکنون خبر رسید که چاپ سوم هم آغاز شده است؛ بنابراین به نوعی پایان چاپ دوم و آغاز چاپ سوم مثنوی در این فرصت کوتاه اقبالی است که باید خدمت دکتر موحد و مولوی پژوهان و در نهایت زبان فارسی تبریک بگوییم.”

علی دهباشی، مریم مافی، استاد محمدعلی موحد، دکتر محمد استعلامی و دکتر توفیق سبحانی
علی دهباشی، مریم مافی، استاد محمدعلی موحد، دکتر محمد استعلامی و دکتر توفیق سبحانی

سپس سردبیر مجلۀ بخارا از دکتر محمد استعلامی دعوت کرد تا به عنوان نخستین سخنران دربارۀ تازه ترین اثر دکتر موحد سخن بگوید. دکتر استعلامی بیان داشت که:

“از من خواسته اند در مورد کاری صحبت کنم که به خود حق قضاوت نمی دهم! من به حق بسیار آموختم از حضرت استاد موحد و شاگردی هستم که بدون اسم نویسی در آن مدرسه -که این شاگردی در واقع شاگردی عمیق تری است- از آثارشان بسیار فیض برده ام. 9 ماه پیش اینجا بودم و بعد از چند سال ایشان را زیارت کردم. از من پرسیدند که کجا هستی؟ گفتم که در سر کلاس درس شما! دلیلش هم این است که آثار ایشان در زمینه های مختلف طوری بوده که من همۀ این ها را خریده ام و برده ام و برخی را خودشان به من لطف کردند.  در یک طبقه از کتابخانۀ کوچک من در یک آپارتمان کوچک، استاد محمدعلی موحد حضور دارند و به کارهای ایشان بسیار مراجعه می کنم.

در مورد کار مثنوی، روشن است کاری که ایشان انجام می دهند با کار من خیلی فرق دارد؛ منتهی در عین حال جهت اطلاع دوستان از ایشان اجازه می گیرم تا یکی دو نکته ای مطرح کنم.”

دکتر محمد استعلامی از شیوه های گوناگون مثنوی پژوهی سخن گفت
دکتر محمد استعلامی از شیوه های گوناگون مثنوی پژوهی سخن گفت

وی در ادامۀ سخنانش به نقد از نظرات منتقدان مثنوی معنوی به شرح خویش، پرداخت و چنین گفت:

“سال های اولی که کار تصحیح و شرح مثنوی را با مرحوم اکبر زوار شروع کردیم، فکر کردیم هر جلد و متن توضیحات را با هم دربیاوریم و سه جلد را تک تک بیرون بدهیم. و آلان فکر می کنم اشتباه بزرگی بوده است؛ برای اینکه آن جلدها نه مقدمۀ موثق و نه فهرست داشت.. آن سال ها آن سه جلد تک تک را که باعث شرمندگی است خدمت استاد موحد تقدیم کردم ولی این باعث شده است که درواقع از کل کار من اطلاع نداشته باشند. و بخصوص که ایشان مکرر از من به عنوان «شارح» یاد می کنند!

اگر من صد امتیاز به کاری بدهم که در طی بیش از بیست سال انجام داده ام و ده چاپش امروز در هفت جلد در بازار است، از امتیاز صد گانه شاید تنها بیست امتیاز به شرح کتاب برسد! کار ایشان کاری نیست که من بخواهم اثر خودم را با آن مقایسه کنم. بسیار بالاتر و بیشتر است اما دقیقا یک خط موازی را طی کرده ام که حضرت استاد مثل اینکه به نظرشان نرسیده است!

تصحیح مثنوی را بر اساس نسخۀ قونیه در بهار 59 آغاز کردم. نسخۀ دیگر هم قاهره بود. بحث بر روی این نسخه و مخدوش بودن تاریخش را باز نمی کنم ولی زمانی که قرار شد نقدی بکنند برادر من دکتر توفیق سبحانی روی نسخۀ قاهره رفتند و تمامی این نسخه را مثل شمشیر به گردن من کشیدند! و بعد چیزی که جالب بود زیر آن مقاله یادداشتی آمده بود سردبیرانه که دکتر استعلامی می خواهد کار خود را با مثنوی نیکلسون مقایسه کند! در حالیکه هزار بار اسم نیکلسون زیر صفحات است! خب البته من فکر می کنم که این نوشته کار ایشان نبود و به هیچ وجه این یادداشت نمی توانست از ایشان باشد. حتی باور نمی کنم که سردبیر نشر دانش چنین اشتباهی کرده باشد. مراتب فضل ایشان را هم می دانم. شخص دیگری هم یک سری بد و بیراه به من گفت که آن را هم چاپ کردند و همان بد و بیراه ها در نامه های ایرج افشار هم چاپ شده است! 

جلسه رونمایی از چاپ دوم مثنوی معنوی
جلسه رونمایی از چاپ دوم مثنوی معنوی

من یک شاگرد مدرسه هستم. به تمام دانشجویانی که بیش از بیست ملیت مختلف هستند و با من کار کردند همیشه گفته ام که استاد خوب آن است که دانشجو بماند. هنوز هم دانشجو هستم با اینکه  82 سال دارم. ولی از 6 صبح پشت میزم می نشینم و درس می خوانم. از حضرت استاد موحد بسیار آموخته ام. شاگردم و اگر ایشان اجازه دادند تا در کنارشان بنشینم خیلی لطف کردند. اما کار من تصحیح مثنوی بر اساس نسخۀ قونیه، بر اساس یک نسخۀ بی تاریخ قونیه نسخۀ 668، نسخۀ قاهره نسخۀ مرحوم قزوینی و نیکلسون است. بر اساس این ها متن در آمده است. در حد توان، حروفچینی دقیق انجام شده البته نه در حد امکانات فرهنگستان،  شرح نوشته شده و اعراب گذاری و نقطه گذاری شده است. این کار به تدریج جای خود را باز کرده است؛ پس یعنی من جواب مردم را داده ام.

 این کار ده چاپ در هفت جلد داشته و در این روزگار و بازار کتاب جای خوشحالی دارد. نه برای اینکه من خوشحال باشم و آن را باز کنم و غروری داشته باشم بلکه به خاطر اینکه چیزهایی به مردم داده ام. حضرت استاد استدعایی که دارم این است که نیم ساعت به من وقت بدهند و چاپ دهم را نگاهی بکنند.”

سپس دیگر سخنران این جلسه، دکتر توفیق سبحانی در توضیح سخنان دکتر استعلامی چنین اظهار داشت:

“اجازه بدهید من از آخر شروع کنم. جناب دکتر استعلامی مطالبی فرمودند و باید بگویم واقعا آن سطر آخر از من نیست و خوشبختانه خودشان هم به این موضوع عنایت کرده اند. به یاد دارم زمانی به قاهره رفته بودم و تصادفا در آنجا شخصی که مدیر کتابخانه بود این نسخه را به من نشان داد و عکس گرفتم. در مورد این موضوع مقاله ای با عنوان«دربارۀ نسخه ای از مثنوی» آورده ام. ولی بعد از من آقایی این متن را طور دیگری نوشت که من با خود گفتم که ای کاش من نمی نوشتم و اول ایشان می نوشت؛ چرا که به بی راهه رفته بود. حرف هایی زده بود که زدنی نبود! من گفته بودم که بهتر است جناب دکتر استعلامی به نسخۀ 677 عنایت بفرمایند تنها همین. البته خوشبختانه خودشان مطرح کردند که این مطلب از من نیست.”

دکتر توفیق سبحانی از آثار دکتر موحد به عنوان مراجع مورد وثوق سخن گفت
دکتر توفیق سبحانی از آثار دکتر موحد به عنوان مراجع مورد وثوق سخن گفت

دکتر سبحانی در ادامۀ سخنانش در مورد آثار دکتر موحد به عنوان منبع موثق مورد استفاده در تحقیقات خود در سال های دور سخن گفت و بیان داشت که:

“زمانی ترجمۀ کتاب مولانا جلال الدین از مرحوم عبدالباقی گورپینارلی را شروع کرده بودم. این کار را از چاپ اول شروع کردم و تمام شد؛ اما متوجه شدم که این کتاب چاپ سوم هم دارد. نزد استاد باستانی پاریزی رفتم و گفتند من یکی دارم اما آن را به پدرم هم نمی دهم! ولی کسی هست که سه شنبه این کتاب را می آورد. کهنه فروشی را یافتم و این کتاب را پیدا کردم.

خب سراغ مقالات شمس رفتم چون مرحوم عبدالباقی ارجاعات مکرری به مقالات شمس داشت. دیدم شمس عجب حرف های بی معنی گفته و جملات فعل و فاعل مشخص ندارد. تا آنکه نیمۀ نخست مقالات شمس استاد موحد منتشر شد. خب دیرزمانی بودکه با آقای دکتر صمد موحد (برادر استاد موحد) دوستی داشتم و در آن زمان اصلا استاد را زیارت نکرده بودم. مقالات را خریدم و مطالعه کردم. اینبار همۀ جملات سر و تهی داشت و این شد هند بوک من؛ تا اینکه نیمۀ دوم درآمد. همۀ این ها  برای من که مدتی (از 69 میلادی) با مولانا زندگی کردم، همه یک هندبوک ارزشمند بودند و همه از شیرازه جدا شده اند!

 به یاد دارم در سال96 در مورد مثنوی معنوی یک کار در ترکیه و دیگری در ایران انجام گرفت. مثنوی استاد موحد از چاپ در آمد. ولی مشخص است که مثنوی استاد موحد با استقبال بیشتری مواجه شده است و به همین ترتیب راه خود را ادامه خواهد داد. برای ایشان سلامت کامل آرزو می کنم که کارهای درخشان دیگری در مورد دیوان کبیر انجام دهند.”

 

در بخشی دیگر مریم مافی از سخنرانان این مجلس از آشنایی خود با کتاب مقالات شمس به تصحیح دکتر موحد سخن گفت و کتاب ترجمه شدۀ خود با عنوان گزیده ای از مقالات شمس به زبان انگلیسی را تقدیم استاد کرد. وی در این مورد چنین گفت:

“افتخار من این است که نزد استاد نشسته ام. استاد! حدود بیست سال پیش وقتی وارد این راه شدم اولین کتابی که به دست گرفتم، گزیدۀ مقالات شما بود. به دفتر دوست پدرم می رفتیم و با هم سعی می کردیم این مقالات را بخوانیم.خیلی سنگین بود و از پسش برنمی آمدم. در طول این مدت با مثنوی و غزلیات حضرت مولانا آشنایی پیدا کردم. کار من کار ترجمه بود. به جایی رسیدم که بالاخره توانستم مقالات استاد موحد را ترجمه کنم و این کتاب را خدمت شما تقدیم می کنم.  حرف زیادی جز این ندارم. قسمت اول کتاب شرح حال حضرت شمس است و قسمت دوم گزیده ای از گزیدۀ استاد موحد که به زبان صریح و ساده برای عموم به زبان انگلیسی ترجمه شده است تا شاید دریچه ای باز شود برای انگلیسی زبان ها تا با عرفان ایرانی آشناتر شوند.”  

 

مریم مافی به تجربه خود در خواندن مقالات شمس اشاره کرد
مریم مافی به تجربه خود در خواندن مقالات شمس اشاره کرد

 

در ادامه علی دهباشی ضمن دعوت از دکتر محمد علی موحد جهت سخنرانی در این مجلس دربارۀ مقالات شمس و مثنوی معنوی به تصحیح ایشان گفت:

“شاید این بیستمین جلسه ای باشد که دربارۀ مثنوی در تهران، تبریز، آنکارا، استانبول، پاریس و اسپانیا و چند شهر دیگر در دنیا جلساتی برای چاپ مثنوی و ترجمۀ برخی دیگر از کارهای استاد تشکیل شده باشد و برای استاد هیچ کدام از این ها تازگی نداشته باشد.

 خب همگان در کتابخانه هایتان آثار استاد را دارید و می شناسید و کاری عبث است اگر بخواهم آن ها را معرفی کنم؛ اما یک واقعیت مهم این هست که مسئلۀ مولوی شناسی و مثنوی شناسی به دو دوره تقسیم می شود: یکی دورۀ قبل از انتشار مقالات شمس که در رأس آن استاد بدیع الزمان فروزان فر قرار داشت و دیگر اساتید بودند. بعد از کاری که در حدود 50 سال پیش دکتر موحد برای نخستین بار مقالات شمس را منتشر کردند کلیۀ پژوهش ها دربارۀ مولانا و شمس دگرگون شد. با متنی روبرو شدیم که دریچه های بزرگی را برای آشنایی و شناخت مولانا و شمس برایمان گشود. هر آیینه اگر این متن توسط استاد موحد چاپ نمی شد هنوز گرفتار همان پژوهش هایی بودیم که هر چند بسیار ارزشمند اما مسائل جدیدی که در شناخت روح و روان مولانا و شمس و به طبع مثنوی و غزلیات هست، پیش نمی آمد.

صحنه ای از جلسه رونمایی چاپ دوم مثنوی معنوی
صحنه ای از جلسه رونمایی چاپ دوم مثنوی معنوی

 هنوز هم که هنوز است پس از گذشت نیم قرن هنوز جایگاه و اهمیت مقالات شمس شناخته نشده است. با اینکه مکرر  این متون به چاپ رسید اما در فهم آن دچار مشکل بودند تا استاد مجبور شدند که گزیده ای از مقالات شمس را بنویسند. متن مهم مقالات شمس هنوز هم جای بحث دارد چون یکی از پیچیده ترین متون ادبیات فارسی است پس از آن هم استاد کتاب جامع شمس تبریزی را که دربارۀ او به صورت مستقل نوشتند بسیاری مسائل پاسخ داده شد.

خوشبختانه خداوند به ایشان مدد رساند و سلامتی عطا کرد که یکی از آرزوهایشان و آرزهای همۀ ما و مولوی پژوهان است، متنی از مثنوی ارائه شود و آن را به سرانجام برسانند. امیدواریم که بازهم استاد سلامت باشند و بتوانند به شرح و باقی کارهای مثنوی بپردازند.”

سپس دکتر محمد علی موحد ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در این مجلس دربارۀ شرح مثنوی معنوی دکتر استعلامی چنین گفت:

“کار در مورد مثنوی در ایران بسیار بود اما تا زمان معاصر شرح کاملی از مثنوی نداشتیم. یادداشت هایی بود و معانی بیت هایی ولی شرح کل مثنوی خیر. شرح مثنوی به نظر آسان می آید. برای اینکه بخواهیم اصل مطلب را از این کتاب دریابیم باید شرحش را بخوانیم. خب می خواهیم بدانیم محتوا و مضمون مثنوی چیست؟ نه لفظ مثنوی چراکه لفظ مقدمه ای است برای وصول به آن مغز و اصل.  بنابراین اگر بنده در مورد اثر استاد استعلامی ایشان را به عنوان «شارح» نامیدم، بیراه نیست. خب هر شارحی برای تشریح متن باید ابتدا متن را ثبت بکند و بعد شرح آن را بنویسد. ایشان وقتی مثنوی را شرح می کردند، مجبور بودند متن را تثبیت کنند. نیکلسون هم همین کار را کرده است. و این تصحیح نیکلسون مقدمۀ شرح او است. بنابراین به هیچ وجه در ذهن بنده اصلا این موضوع خطور نکرده که دربارۀ استاد فکر دیگری داشته باشم.

استاد موحد در سخنانی به شرح دکتر استعلامی بر مثنوی معنوی پرداخت
استاد موحد در سخنانی به شرح دکتر استعلامی بر مثنوی معنوی پرداخت

در هر کاری و در هر زمینه ای از جمله زمینۀ تصحیح متون، کسی کاری را انجام می دهد و خب نکاتی را که از نظر مصحح اولی فوت شده است، متذکر می شود. یا اگر مصحح اولی به دو نسخه اکتفا کرده این شاید یک نسخۀ اضافۀ دیگری هم در دست داشته باشد؛ بنابراین هم بخش اضافی را در یادداشتش می آورد و هم مطالبی که از ذهن مصحح اولی فوت شده است. اما به هیچ وجه دلیل این نیست که مصحح بعدی بر اولی فضیلتی دارد. دیوان حافظ را ببینید! ابتدا علامۀ قزوینی شروع به تصحیح کرد. بعد از او مرحوم خانلری این اثر را تصحیح کردند؛ بعد از ایشان آقای نیساری تصحیحی داشت و بعد سایه این کار را کرد. اما هیچ کسی این موضوع به ذهنش خطور نمی کند که سوادِ یکی بر دیگری برتری داشته است.

استاد استعلامی برای تصحیح متن در درجۀ اول بر دو نسخۀ قدیم تکیه داشتند. که صحت و اعتبار آن مورد قبول همه هست. خب ما به استناد به این دو نسخه کار کردیم و در مورد نسخۀ قاهره موارد زیادی را در پاورقی متذکر شدیم؛ ازجمله  نسخه بدل ها و دگرسانی هایی که خب شاید ایشان متوجه نشدند. اما باز هم این دلیل خاصی نیست. ایشان یک تنه این کار را انجام دادند و من با همکارانم.

ما یازده نسخه را کلمه به کلمه و سطر به سطر مطالعه کردیم و این کار آسانی نیست و مطالب را با هم تطبیق دادیم. بنابراین به هیچ وجه نه قصد و نیت اینکه بخواهیم بگوییم آثار گذشته گناه عظیم است و معصیت بزرگی است نداشتیم.”

اسماعیل شفق از موسسه یونس امره در جلسه رونمایی چاپ دوم مثنوی معنوی
اسماعیل شفق از موسسه یونس امره در جلسه رونمایی چاپ دوم مثنوی معنوی

دکتر موحد در ادامۀ سخنان خود از شیوۀ کاری خویش در تصحیح و شرح مثنوی معنوی مولانا اظهار داشت:

 “اما به جز این مسئله کاری که ما انجام دادیم این بود که می خواستیم یک نسخۀ استاندارد و معیار به دست بیاوریم؛ به طوریکه به قول افضل الدین کاشی:«مبتدیان باذوق را  هم به کار آید…» و از طرفی خب منبعی مورد تحقیق برای محققان مثنوی باشد.

مثنوی را خود مولانا به قرآن کریم تشبیه کرده است و در خیلی جاها تأکید بر این موضوع دارد. فکر می کنم به لحاظ سرنوشت هم تشابهاتی با قرآن دارد؛ از جمله همین مسئله‌ای که عرض می کنم: حدود سی سال پس از رحلت پیغمبر، در زمان عثمان گفتند که بر نسخه های متفرقه و دگرسانی هایی آن ها باید خاتمه ای قائل باشیم. نسخه ای با نام قرآن کریم تهیه کردند که در دست ماست. دیگر نسخه ها و آن دگرسانی ها را هم برای اهل تحقیق نگاه داشتند. اینگونه که گفتند هر چه از نسخ هست برای هفت یا چهارده قرائت است.

در مورد مثنوی، مرحوم مینوی گفته است هیچ بیتی از مثنوی نیست که در اختلاف قرائت نسخه نباشد. خب مثنوی که می گوییم، شش دفتر است. مجموع شش دفتر در برخی از نسخه های خطی که جدیدتر است تا سی و دوهزار بیت می رسد. در مثنوی ما بیست و پنج هزار و ششصد بیت می باشد؛ یعنی شش هزار و چهارصد بیت اضافه بوده است! خب هر چه زمان گذشته هم ابیات الحاقی زیاد شده و هم دگرسانی ها.

محمود آموزگار در کنار استاد محمدعلی موحد
محمود آموزگار در کنار استاد محمدعلی موحد

با خود گفتیم که یکجایی باید خطی تاریخی در نسخ کشیده شود و همانند نسخ معتبر قرآنی که در 15 سال اول بعد از رحلت پیامبر یا 30 سال اول بعد از رحلت است؛ در مورد مثنوی هم ناچار هر کس باید این کار را بکند. نیکلسون گفته است که تمام نسخه هایی که در قرن هشتم به بعد نوشته شده از حساب خارج شود. برای چاپ دیوان کبیر مولانا مرحوم فروزانفر گفته بود نسخه هایی که صد سال بعد از وفات مولانا است کنار گذاشته شود. ما کار خود را به 15 سال یا حداکثر به سی سال -عینا مثل قرآن کریم- محدود کردیم.

خب باید دقت داشت که اختلاف نسخه ها دربارۀ قرآن کریم با توجه به اینکه آن زمان لهجه های مختلف میان طوایف عرب و تلفظ کلمه وجود داشته است کاملا طبیعی است. پس اختلاف نسخه ها و دگرسانی های قرآن با عنوان اختلاف قرائت در قرآن است. چون در خط آن زمان نقطه گذاری و اعراب وجود نداشت و این ها بعدها در تکمیل خط آمده است. خب این دگرسانی ها هنوز هست و الآن باید در کتب تفسیر این ها را پیدا کنیم.

در مورد مثنوی تصحیحی ما پانزده سال نخست انتخاب شد؛ چراکه اینگونه نبوده تا هر کسی بتواند مطابق ذوق خود قرائت تازه ای پیشنهاد کند. این ها دگرسانی ها و اختلاف قرائت هایی بود که در حضور خود مولانا مطرح شده و ایشان برای این تلفظ اجازه فرموده است. همانطور که در مورد دگرسانی های قرآن خود حضرت محمد اجازه فرموده که قرآن را با این قرائت ها بخوانند.”

استاد محمد علی موحد در کنار علی دهباشی
 علی دهباشی سئوالات علاقمندان به مثنوی را مطرح کرد 

در این قسمت علی دهباشی به طرح سؤالت مختلف رسیده از علاقه مندان فارسی زبان مثنوی معنوی و دکتر محمدعلی موحد به ایمیل مجلۀ بخارا پرداخت:

-در مورد فاصله گذاری در مثنوی سؤال داشته اند. اینکه چرا و چگونه این فاصله های میان داستان وجود دارد؟

محمد علی موحد: در مورد فاصله گذاری در مقدمۀ کتاب گفته ایم. مثنوی مثل موسیقی «باخ» می ماند. این کتاب فوق العاده مهم و دقیق است. اینکه مولانا چطور مطالب علمی دقیقی را با قدرت شاعرانگی اش مطرح کرده است. مثنوی ترکیبی از یک عده کلان قصه و خرده قصه است و در تمام این قصه ها دو جمله می گوید که خروجی و مثل شاهراه است و در این بخش ها مطالبی که در تأملات خودش می آورد.

مولانا تشبیهی در این باره دارد و آن را با چوب نبات مشابه می داند. چوب نبات، چوب کوچکی است که شیره نبات دورش است. نبات فروش در هنگام فروش، نبات را با چوبش وزن می کند؛ درحالیکه شما پس از مصرف این چوب را دور می اندازید. چوب تنها این اهمیت را دارد که حامل شیره است. بنابراین اصل آن شیره است. قصه برای مولانا مثل آن چوب لاغر است. ما فکر کردیم با این فاصله گذاری ها خواننده را دعوت به این می کند تا در این راه نفسی تازه کند.

مولانا مثنوی را به جزیره تشبیه می کند:  

گر شدی عطشان بحر معنوی

فرجه ای کن در جزیرۀ مثنوی

پس مثنوی جزیره ای است در کنار بحر معنا. در این جزیره شش شهرک داریم و آن شش دفتر است. اگر بخواهیم تفرجی در این شهرک داشته باشیم در خیابان هایش قدم می زنیم. شاید بایستیم و مکانی را معرفی کند. او برای هر قدم می ایستد و تعریفی دارد. سعی کردیم توقفگاه ها را مشخص کنیم و به خواننده بگوییم آرام تر! به تاخت نرو وکمی بایست و توجه کن! هیچ سندی هم نداشتیم و حجتی جز اینکه یکسره این را نخوانده است.

نمایی دیگر از نشست رونمایی چاپ دوم مثنوی معنوی
نمایی دیگر از نشست رونمایی چاپ دوم مثنوی معنوی

علی دهباشی: شما مثنوی معنوی را در بخش ادبیات مهاجرت می دانید؟

محمد علی موحد: این موضوع را زمانی در استرالیا مطرح کردم. شکایتم از این بود که ایرانی های مهاجر در هفت اقلیم جهان چه چیزی برای ما آورده اند! این ها سِتورن شده اند -البته استثناهایی هم وجود داشته است-اما معمولا ما چیزی از این ها ندیدیم.

ما مشروطه را مرهون همین ادبیات مهاجرت هستیم. روزنامه هایی همچون «اختر» و «ثریا» و «حبن المتین» و …. این ها کار می کردند و کتاب می نوشتند. یا خود مثنوی جزو ادبیات مهاجرت است؛ چون یک ایرانی در بلاد روم چنین اثری را خلق کرده است.. «مرصادالعباد» جزو ادبیات مهاجرت است و بسیاری دیگر از این دست آثار.

در  تصحیح مثنوی قبل از انتشار دوباره سؤال کردم که آیا نسخۀ تازه ای کشف شده است یا نه؟ گفتند که نه! هیچ بعید نیست فردا نسخه ای کشف شود که در همان 15 سال اول نوشته شده باشد و ما آن ها را ندیده باشیم. چند روز پیش در باغ کتاب جلسه ای داشتیم و در آنجا یکی از محققین ترکیه گفت که 150 میلیون سند در کتابخانۀ سلیمانیه وجود دارد. دکتر سبحانی در معرفی این ها در ترکیه بسیار زحمت کشیده است. اگر هر کسی که از ایران می رود تا در مملکتی دیگر درس بخواند، پیشرفته ترین تحقیقات محققین آنجا را در مورد مثنوی و شاهنامه و … مثل ایشان ترجمه کند و در اختیار قرار دهد اتفاقات خوبی خواهد افتاد.  

این کتابخانه در ترکیه خزینۀ بی پایانی از کتاب های خطی است که تنها ثبت شده و کسی به سراغشان نرفته تا آن ها را معرفی کند. متأسفانه در میان جوانان الفبا عوض شده و نسل جدید ترکیه خیلی از این مطالب دور افتاده اند. از گورپینارلی به بعد چیز تازه ای کشف نشده است. درست است مثنوی جزو ادبیات مهاجرت است.

 

 

علی دهباشی: در مورد زبان مولانا دانشجوی افغانستانی از دانشکدۀ ادبیات کابل پرسیده اند که تصور ما این است که این زبان به بخش شرقی افغانستان نزدیکتر است. آیا استاد موافق هستند؟

دکتر موحد: به گوش این عزیز برسانید که مولانایی که ما از او صحبت می کنیم به اختلاف روایت 5 یا 6 سال یا حداکثر دوازده ساله در بلخ بوده است. این آدم وقتی شروع به مهاجرت کرد حداکثر دوازده ساله بوده است.. چون اگر 604 متولد شده باشد، پدرش با نزدیک شدن خطر مغول ها  وسایلشان را جمع کرده و کوچیده اند. بنابراین ما سند مکان بلخ را در 615 داریم. پیش از اینکه پای مغولان به آنجا برسد از اینجا هم رفته بوده اند. در جریان این مهاجرت از ایران رد شده به عراق و حجاز رفته و بعد شامات و بعد بلاد روم. مولانا با لهجه های مختلف بلاد روم که شامل تمام مهاجرانی است که از همه جای ایران جانشان را برداشته و رفته بودند و هر یک از گوشه ای بوده از فارس و خراسان و …. زبان آموخته است. فارسی دری ما زبان مشترکی بین اقوام مختلف است. سعدی وقتی به بازار می رفت به زبان گلستان سخن نمی گفت او به زبان شیرازی سخن می گفت که شاید امروز برای من نامفهوم است.

زبان دری فارسی یک زبان مشترک بود اما هر کدام لهجه های خودشان را داشتند. مولانا مجموعه ای تمام این لهجه های مختلف را دارد. بعد مدتی در مدرسه بوده و زبان اهل مدرسه را آموخته است. خب هر قشری ادبیات خاص خودش را دارد. یک عالم شیعه یا یک بیولوژیست اصطلاحات خودشان را دارند. دراویش ادبیات خاصی دارند. خب مولانا تک بعدی نبوده و آدمی بوده که با اشخاص مختلف در ارتباط بوده است و شما اثرش را در مثنوی می بینید. مثال هایی در این کتاب برای روشن شدن این مطلب در مقدمۀ 160 صفحه ای آورده ام. او در بلخ زاده نشده است و طبق اسناد وقتی مولانا متولد شده، پدرش در وخش بوده که امروز برای تاجیکستان است. بعد به سمرقند آمده است. در بلخ زبان باز کرده و در سمرقند در بازی با بچه ها اصطلاحاتی یاد گرفته است.

مریم مافی ترجمه خود از مقالات شمس را به دکتر موحد اهدا می کند
مریم مافی ترجمه خود از مقالات شمس را به دکتر موحد اهدا می کند

علی دهباشی: در طی این سال هایی که در مورد مولانا کار کردید چه تصوری از تصویر ظاهر و چهرۀ او دارید؟

دکتر موحد: من در مورد هر چیزی فکر کرده بودم جز این!(می خندد) خب زرد چهره بود. آنچه مسلم است این است که این ریش و پشم مفصلی که می گویند را نداشته است. به دلاک می گفته به همین اندازه بزن که فرق میان زن و مرد معلوم شود! وقتی به شمس رسیده لباس روحانیت برکنده و حتی در لباس ظاهر هم همانند شمس لباس می پوشیده است. من ندیده بودمش اینطور می گویند! به هر حال فرق نمی کند که مولانا چه شکلی داشته باشد . او یک آدم معمولی بوده و مسلما نفوذ کلام داشته و سخنور درجۀ یک بوده است. و در منبر که حرف می زده همه را مجذوب می کرده است

در واپسین لحظات این مجلس دکتر موحد از مریم مافی خواست تا در مورد ترجمۀ مقالات شمس که خانم مافی به زبان انگلیسی منتشر کرده بود، سخن بگوید. دکتر موحد قبل از سخنان ایشان بیان داشت که:

“در همین یکی دو ماه گذشته در پاریس رونمایی فوق العاده مهمی از ترجمۀ مقالات شمس به زبان فرانسه داشتیم که آقای «دوفوشه کور» این کار را انجام داده بود. ایشان ایرانشناس مهم و شناخته شده ای است که چند سالی بر روی این موضوع کار کرده و قسمت اول مقالات شمس را ترجمه کرده است. ترجمۀ زیبایی است. ناشران معتبر فرانسه هم این کتاب را چاپ کرده اند و در آن جلسه ای که اشخاص مهمی از جمله: آقای محمدعلی امیرمعزی و خانم لیلی انور صحبت کرده اند.

کار خانم مافی هم که مقالات شمس را به انگلیسی درآورده است با ارزش است. پیش از این خانم شیمل قسمت مهمی از مقالات شمس را که اتوبیوگرافی شمس هست ترجمه کرده بود؛ منتهی ترجمۀ دوفوشه کور  شرح مفصلی دارد. حق این است که مقدمه و توضیحات ایشان ترجمه و در اختیار محققین ما قرار بگیرد.

استاد محمدعلی موحد به همراه دکتر توفیق سبحانی هنگام ورود به خانه وارطان
استاد محمدعلی موحد به همراه دکتر توفیق سبحانی هنگام ورود به خانه وارطان

به خانم مافی تبریک می گویم و می خواهم که کمی بیشتر در مورد برداشتشان بنویسند.

مریم مافی در پاسخ به سؤال و تحلیل دکتر موحد چنین سخن گفت:

“چند کتاب از ترجمۀ اشعار حضرت مولانا داشتم. کتاب آخرم که در دست انتشار است داستان های کوتاه مثنوی است. کتاب حاضر، سال پیش چاپ شد و وقتی به خدمتتان آمدم هنوز منتشر نشده بود. قسمت اول شرح حال مختصری است و قسمت دوم کتاب از مقالات شمس استاد موحد گردآوری شده است. این کتاب به زبان خیلی ساده نوشته شده و خیلی ساده تر ترجمه کرده ام که برای عموم قابل فهم باشد. شمس در خارج شناخته نشده است و اغلب نمی دانند که او کیست؟ و منظور من این بود که به نوبۀ خودم بتوانم تا حدی ایشان را به انگلیسی زبان ها و خیلی از ایرانیانی که متأسفانه بخاطر بزرگ شدن در خارج از کشور نمی توانند فارسی بخوانند معرفی کنم.

دکتر موحد در ادامۀ سخنان مریم مافی گفت:

“شمس در بین محققین غرب شناخته شده نیست؛ برای اینکه عده ای منکر وجود او بودند و فکر می کردند یک آدم خیالی در ذهن مولانا بوده است و مولانا غزل هایش را به نام او ساخته و تنها بازی شاعرانه ای و مخلوق خیال مولانا بوده است. اما عدۀ دیگری با استناد به مدارک متوجه شدند مسائل با هم نمی خواند. معتقد بودند که شمس یک شخصیت تاریخی بوده ولی قلندری که مولانا از او خوشش می آمده است. نه تنها محققین خارجی این را می گفتند حتی مرحوم مینوی هم همین عقیده را داشت.  اما زمانی که مقالات شمس اول بار چاپ شد، مرحوم فروزانفر متوجه این معنا شد که این مطالب نشان می دهد که شمس یک آدم وارد بود و راه را پیموده است و بعد دیگر همان حرف های فروزانفر بود که ما را تشویق کرد که دنبال این موضوع برویم.

ایرج زبردست رباعی سروده خود را می خواند
ایرج زبردست رباعی سروده خود را می خواند

سپس  ایرج زبردست شاعر و رباعی سرای معاصر رباعی در وصف مولانا و شمس تقدیم استاد موحد کرد:

در ساعت من حکایتی ناپیدا است

در ساعت من قطره هزاران دریاست

 

این عقربه ها که گرد هم می چرخند

انگار یکی شمس و یکی مولاناست

 

در خاتمه  مهرناز محافل دیباچۀ مثنوی معنوی به تصحیح دکتر موحد را برای حاضرین خواند.

مهرناز محافل دیباچه مثنوی معنوی را می خواند
مهرناز محافل دیباچه مثنوی معنوی را می خواند

بخش دوم این نشست به جلسۀ امضای کتاب با حضور دکتر موحد و دوست دارانش اختصاص داشت.