با تو ای استاد/ جواد مجابی

(سروده ای از دکتر جواد مجابی)

با تو ای استاد!

 

بیدار شو!

بگشا طلسم شگرف رؤیات را!

زیبایی را با خود می‌بری به تمامی، چرا؟

التفات نداری دیگر، به دوستدارانت

نگاه می‌کنی تنها به ژرفنای دل خویش

فارغ از ما که بیرون از تو وامانده‌ایم.

برخیز!

با لبخند دلپذیرت، روز تار ما را بتازان!

روا نیست عاشقانت را از یاد برده باشد

                                            آن ذهن پرشفقت.

هر کس اقلیم بینش‌اش را با خویش مي‌برد

اما اقلیم تو عدم نیست

فر فرهنگ و بی‌کران حضورست

میهن اندیشه بوده‌ای و اندیشناک میهن.

اگر که بی‌خویش می‌روی و بی‌ما

آینده، آینه‌هایی رویارو

تا ماه و خورشید را بتاباند بر هم.

 

کوی نویسندگان .  1/12/96