شب احمد نوری زاده برگزار شد/آیدین پورخامنه

سیصد و بیست و هفتمین شب از شب‌های بخارا که به احمد نوری‌زاده اختصاص داشت، دوشنبه دوم بهمن‌ماه در موسسه ترجمه و تحقیق هور با همکاری شورای خلیفه‌گری ارمنیان ایران و مجله بخارا برگزار شد.

همزمان با سی و ششمین سالگر تاسیس موسسه ترجمه و تحقیق هور و بیستمین سالگرد انتشار فصلنامه فرهنگی و اجتماعی پیمان، یکی دیگر از برنامه‌های این موسسه تحت عنوان شب احمد نوری‌زاده شاعر پارسی ملت ارمنی با مساعدت شورای خلیفه‌گری ارمنیان ایران و همکاری مجله بخارا و علی دهباشی برگزار شد.

روابط میان ایرانیان و ارمنیان دارای تاریخ چند هزار ساله است، همسایگی این دو قوم کهن پیوندی عمیق میان آنها ایجاد کرده که ریشه‌های بس محکم در ایجاد روابط آنها دارد. علی رغم این پیوند تاریخی متاسفانه در چند دهه گذشته ادبیات ارمنی به فارسی ترجمه نشده است و اندک فعالیت‌‌هایی که در این زمینه صورت گرفته صرفا مقطعی و از سر ذوق مترجمانی بود که هیچگاه تبدیل به جریان خاصی نشد. بی‌شک در این زمان اندک فرصت کنکاش در خصوص این امر و بی‌رغبتی مترجمان نسبت به ترجمه آثار ارمنی به زبان فارسی وجود ندارد. با توجه به ریشه‌های مشترک زبان فارسی و ارمنی و درهم آمیختگی فرهنگ این دو قوم و آشنایی با آثار فرهنگی دو ملت، زوایای تاریک بسیاری از تاریخ آن را آشکار خواهدساخت.

موسسه ترجمه و تحقیق هور در سال 1361 خورشیدی با هدف برقرای ارتباط هرچه مستحکم معنوی، فرهنگی و فکری میان ارمنیان و ایرانیان و شاناساندن هرچه بهتر تاریخ، فرهنگ و ادب ارمنی آغاز به کار کرد و تنها بعد از گذشت یک دهه از شروع آغاز به کار خود، سکان فعالیت‌های فرهنگی خود را به فصلنامه پیمان سپرد تا نمایشگر فعالیت‌های فرهنگی سترگ این دو قوم باشد. موسسه هور طی بیش از 36 سال فعالیت و فصلنامه پیمان بعد از انتشار 79 شماره و درک رسالت گرانبار خود قدم در راه تحقیق و پژوهش در زمینه شناخت هویت و فعالیت‌های هنرمندان و شخصیت‌های اجتماعی سیاستمدارن و ادیبانی نهادند که در شکل‌گیری جریان روشنفکری و شناخت ارمنیان ایران، نقش به سزایی داشتند.

در خصوص ترجمه و شناساندن ادبیات ارمنی شناساندن آن به خوانندگان فارسی زبان، تا چند دهه اخیر فعایتی انجام نگرفته بود که شاید ناشی از نا آشنایی مترجمان فارسی با ادبیات ارمنی بود. در دسترس نبودن ترجمه آثار ارمنی به زبان‌های دیگر و در دسترس نبودن موسسه آموزش ارمنی در ایران از جمله عوامل این امر بوده است، اما در این بین افراد معدودی هم بودند که به دلیل علایق شخصی به ادبیات ارمنی بار این کاستی‌ها را بر دوش کشیده و گوشه‌ای از ادبیات ارمنی را برای ایرانیان آشکار ساختند.

دکتر احمد نوری‌زاده که مراسم امشب به پاس خدمات ایشان برگزار می‌شود یکی از این معدود افراد است. او به دلیل شرایط نامناسب سلامتی نتوانست دراین  مراسم شرکت کند. بیش از سه دهه فعالیت فرهنگی و خلاقیت ادبی چهره آشنایی از احمد نوری‌زاده، شاعر، پژوهشگر، مترجم و روزنامه‌نگار معاصر ترسیم می‌کند. نوری‌زاده که به سبب التفات ویژه اش به امر شناساندن تاریخ، فرهنگ و ادبیات ارمنی به حق باید او را بنیانگذار ارمنی‌شناسی فارسی عنوان کرد تا کنون 14 عنوان کتاب تالیف، ترجمه و تدوین کرده است که برخی از آنها مانند «صد سال شعر ارمنی» در نوع خود برگزیده و ستودنی است.

نوری‌زاده که علاوه بر فارسی به زبان ارمنی هم شعر می‌سراید، شعرهای ارمنی خود را با عنوان «سلام بر شما ارمنیان» منتشر کرده است، می‌توان به حق او را شاعر ارمنی زبان غیرامنی دانست. احمد نوری‌زاده به پاس این فعاایت‌ها جوایز بسیاری دریافت کرده است که در این بین جایزه فرهنگی جهانی و معتبر گاربیس پاپازیان در سال 2000 میلادی به پاس 30 سال فعایت بی‌وقفه در راه شناساندن فرهنگ و ادبیات ارمنی به احمد نوری‌زاده تعلق گرفت. همچنین دریافت عالی‌ترین نشان فرهنگی ارمنستان از روبرت کوچاریان رئیس جمهور وقت ارمنستان در سال 2001 به عنوان پرکارترین ارمنی‌شناس جهان از دیگر افتخارات او است.

 

 

ماندانا پرنیان، همسر دکتر نوری‌زاده نخستین سخنران این شب بود. او درباره نوری‌زاده گفت:

نوری‌زاده در روزگار سلامتی با باوری راسخ و ایمانی ستودنی، عشق به انسان و انسانیت را در طریق زندگی و اشعارش جار زد و صد البته که در مسیر پر سنگلاخ خواه یا ناخواه جام شوکران را سر کشید من به عنوان دوست و همراه و همسر نوری‌زاده بر این باورم که یقین او به جایی که در آن ایستاده بود، از همان آغاز آنقدر شفاف، واضح و پرصلابت بود که آگاهی از چنین فرجامی به معنی تقلیل رفتن دردناک قوای جسمانی نیز هرگز نمی‌توانست دریچه‌های دیگری را در طریقه هستیدن وی بگشاید، و او را بر آن دارد که به موجودی بدل شود که از خود واقعی او جهانی فاصله دارد، بی‌شک در درک اینهمانی هر انسانی ضروری می‌دانیم تا در شناخت جنبه‌های گوناگون زندگی او پازل پرقطعه این آگاهی را با دقت و ظرافت بچینیم و سعی کنیم قطعه‌ای را از قلم نیاندازیم تا مگر به آن تصویر نهایی دست یابیم که در این مرحله به غلط این همانی اش می‌کنیم.

در خصوص احمد نوری‌زاده بر این باورم که گرچه درک این همانی خاص روح و شخصیت او وابسته به درک جنبه‌های مختلفی است که او خوانده، تجربه کرده و زیسته است ولی تکیدگی او در بحث خاص این همانی اش مدیون شناخت بعد دیگری است که بر فراز همه جنبه‌های دیگر ایستاده است. شاعری و مترجمی و غیره همه حکایت از جنبه‌هایی دارد که از بسیاری کسان شاعر و مترجم ساخته است و صد البته شاعران و مترجمان بسیار قابل، توانا، دقیق، نکته‌سنج و درخور، اما برخی چون او بسیار بیگانه و خود ویژه و بسیار تنها بر فراز قله تکینگی ایستاده اند. در جایی که محک و معیار آن بر اساس متر و معیار آکادمیک قدیمی دانشگاهیان سنجیده نمی‌شود. جایی که از اعماق قلب یک شاعر راه می‌گشاید و به عمق قلب ملتی که در چنین دیداری او را فرزند خویش می‌خوانند. این امر تحقق نمی‌یابد مگر آنگه او در درون خویش به ملاقات دیگری دست یافته باشد. حکایت ملاقات درونی و عمیق احمد نوری‌زاده با ملت ارمنی از آن قسم حکایاتی نیست که در تجربه مهاجران صورت گیرد. ارجح دانستن خاکی و فرهنگی بر خاک و فرهنگ دیگر و در پی آن یک طریق زیستن دیگر درافکندن.

این حکایت، حکایت دل‌دادگی است. سخن از آن، آنی است که عاشق را در بر می‌گیرد، کدامین عاشق را چنان برشناخته باشیم که عشق را از میان ده‌ها و صدها و هزاران معیار دل‌فریب بس هوشیارانه برگزیده باشد؟ عاشق راستین آن کسی است که در عشق ترازو به دست جنبه‌ها را وزن نمی‌کند، او آن کس ویژه است که توانسته آن آن ویژه معشوق خویش را ملاقات کند. آنی که شاید هرگز راز سر به مهر خود را بر نامحرمان نگشاید ولی دراینجا معشوق به تمامی ابعاد این دیدار واقف بوده است. واقف بوده است که این چنین با سخاوت آغوش گشوده و این چنین مهرورزانه این عاشق شوریده حال را فرزند خویش خوانده است.

این خطاب لزوما خطاب یک فرد و یک سالار و ادیب ویژه نیست که به نمایندگی از مردمان او را فرزند خوانده باشند. این خطاب نماینده قلب آحاد مردمی است که وی را در عمق قلب خویش جای داده اند. آن زمانی که او با همه هستی خویش فریاد کرد و سرود « ماسی کوه نیست، ماسی سنگ نیست» این خطاب ندای قلب مادر کهن سالی است که در ایروان دوره می‌گشت و دست بافته‌‎های خود را می‌فروخت. من خود به چشم دیدم که چگونه وقتی آن نازنین مردم احمدشان را دوره کرده و حتی در خیابان وی را سرافراز حضور خویش می‌دانستند، سخاوت مادری پیش رفت و بافته‌ای کوچک را در دستان احمد قرار داد و گفت « پسرم، این هدیه مادری است به فرزندش، و این چنین شد که آن پسر درهمه سفرهایی که به اقصی نقاط جهان داشت، توشه سفرش را از خود جدا نکرد. احمد با آنچنان وسواسی آن توشه را در جیب مشرف به قلب پیراهنش، حمل می‌کرد که گویی جادویی را با خود از سرزمینی به سرزمین دیگر می‌برد. من نیک می‌دانم که او یگانه کس بود که جادوی عشق را به تمامی دریافته بود، آن هم جادوی عشق قلب‌های بسیار را.

من امروز در این جایگاه به یقین و با صلابتی هرچه تمام بیان می‌کنم که زبان ارمنی برای احمد نوری‌زاده به هیچ زبان دیگری مانند نبود، این زبان خانه وجود او بود. زبانی که از عوام کودکی او را در خود تنید و شکل داد. زبانی که برای او عالم شد و حتی گذاشت در آن و از آن فراتر رود و اینچنین بود که فراروندگی شاعر در بستر زبانی که برای او عالم شد، رخصت داد تا از طریق این ادراک وجدآمیز این رخداد از آن خود کننده او خود عالمی برآمیزد.

 

آندرانیک سیمونی، زبانشناس و متخصص تاریخ ادبیات ارمنی درباره خاطرات خود با نوری‌زاده توضیح داد و گفت:

با نوری‌زاده درباره ادبیات و شعر ارمنی صحبت کردم، عشق و علاقه در بین همه ایرانیان در برابر ارمینان وجود دارد. عشق و علاقه‌ای که دو ملت که زبان، دین و باور متفاوت دارند، آنچه بین ایرانیان و ارمنیان است، بی‌مانند است. ما محبوب قلوبیم در این مملکت و آن نشانه فرهنگ هفت هزار ساله این مملکت که سه هزار سالش موجود است و احمد نوری‌زاده فرزند این فرهنگ است و این نگاه را نسبت به فرهنگ و جامعه ارمنی متجلی کرده است و هرآنچه می‌توانست به عنوان ارمنی نامیده شود و می‌توانست خیلی برای احمد عزیز باشد.

بار اول از طریق آلمان به ارمنستان رفته و برگشته بود بایک عشق عجیبی درباره آنجا صحبت می‌کرد، این چیزی بود که در احمد وجود داشت، تمام ذرات وجودش عشق و تبلور آن عشق بود. دوستی با احمد افتخار است. دوره‌ای که نشریه ای در ایران چاپ می‌کردیم، خرمگس (نوشته اتل لیلیان ونیچ) را با دو ترجمه ارمنی با هم مقایسه می‌کرد. روی ترجمه‌های دیگر هم اینکار را انجام می‌داد، کمتر دیدم که مترجمی روی فضای معانی این چنین نگاه و ارزیابی داشته باشند.

 

سیمونی در ادامه سخنانش از خوانندگان آثار نوری‌زاده خواهش کرد و گفت:

خواهش می‌کنم اگر اثری از احمد می‌خواندی این را در نظر بگیرید، او کاری کرده که به عنوان ایرانی آنچه مشترک دارید را درک می‌کنید. تاریخ اشکانیان و قبل از آن را داربم، تاریخ دوره قرن پنج را به زبان ارمنی داریم. که عصر طلایی ادبیات ارمنی است و در آن هرچه وجود دارد، تاریخ ایران است.

متاسفم که 50 سال است که در دانشگاه اصفهان گروه ادبیات ارمنی داریم، در تهران هم 22 سال است است که گروه آزاد ادبیات ارمنی داریم ولی با اینکه برای ارشد این رشته سال‌هاست فعالیت می‌کنیم هنوز موفق نشدیم. من شادمانم که باید برای نهادهایی که برای جامعه ارمنی به وجود آمده اند تبریک بگویم. اینکه همیشه دراینجا نشست‌هایی هست که به افرادی که در راستای مشترکات ایرانی و ارمنی فعالیت کرده اند، پرداخته می‌شود.

« موهای بلند وتیره ای که تکیدگی صورت استخوانی اش را می‌پوشاند، و چشمانی زلال و امیدوار، این چشم‌ها به هنگام شادی، برق شیطنت کودکانی و هنگام غم، هنگام غم چهره احمد نوری‌زاده را کمتر دیده ایم ولی بدون شک یکی از این زمان‌ها هنگامی بود که خبر شهادت برادرش را شنید. با اندامی لاغری و نحیف که پرورش دهنده افکاری ژرف است، افکاری که با هزاران رشته مهرآمیز، فرهنگ و ادب ارمنی در هم تنیده شده است. والدینم آذربایجانی هستند، من در محله‌ای در بندر انزلی گیلان به دنیا آمدم، که فرزندان اقوام مختلف ساکن آن بودند، در همان سال‌های کودکی و بازیهای کودکانه مان، زبان ارمنی را آموختم و به تکمیل آن همت گماردم، آشنایان به من می‌گویند: فرزند فارسی زبان ملت ارمنی.

پدرم که آتشنشان بود زود از دنیا رفت از همان سال‌های کودکی مجبور بودم، کار کنم، سه سال رنج طاقت فرسا (این را از صدسال رنج ارمنی جدا کردم) او نه تنها به زبان ارمنی تسلط دارد، بلکه رموز و فنون درک اسناد علمی را هم به خوبی می‌داند او اطمینان می‌دهد که این اسناد را با مدارک ارمنی و غیرارمنی آفریده است.

پسرکی که در سواحل خرم و سرسبز جنوب دریای خزر زندگی می‌کرد و هر بهار در باغ‌های گیج کننده عطر بهار نارنج سرگردان می‌شد و برآمدن خورشید زندگی بخش از آبی بیکرانه شادمانش می‌کرد، در هر غروب فرو رفتن خورشید روحش را محزون می‌کرد و وجودش را می‌آشفت. پسری که اینگونه قد می‌کشید و رشد می‌کرد و درعین حال زبان ارمنی همبازی‌هایش را با زبان آذری خانواده اش و زبان فارسی مدرسه اش می‌آمیخت و روحش را با عشق و محبت و صمیمیت جوانه می‌داد»

این متنی است که من و یورگن ملکیان امضا کردیم و چاپ شده است.

 

بعدها که وارد شعر و ادبیات ایران شدم، در یکی از نشریات پرتیراژ ( روزنامه اطلاعات) وارد کار شدم. با خودم اندیشیدم که اطلاعات ارمنی اطرافیانم را به دانش علمی ارتقا بخشم. در محدوده توانایی به کار ترجمه ارمنی بپردازم. نزد برخی اساتید ادبیات ارمنی را آموختم و برای ارتقای سطح دانشم چندماهی را به صورت آزاد در کلاس‌های ارمنی‌شناسی دانشگاه گذراندم و بدین سان، احمد نوری‌زاده دست به قلم برد.

 

سیمونی سپس درباره سابقه و آثار نوری‌زاده توضیح داد:

ابتدا اشعار خود را که از 16 سالگی در نشریات مختلف به چاپ سپرد، عادت پسندیده ای که ادامه داد. نخست آثاری همچون «قدرت معجره‌گر» در سال 52، «سلام بر تو ای انسان» سال 54  را از گالوست خاننس ترجمه کرد. «آی وطن، آی وطن» مجموعه اشعار هوانس تومانیان بود و سرودهای سرخ یقیشه چارنتس را ترجمه کرد. بعد «26 کمیسر» اثر هراچیا کوچار را ترجمه کرد و بعد تسولاک اثر ارزشمند آکسل باکونتس را ترجمه و منتشر کرد. این سال‌هایی بود که احمد داشت شکل می‌گرفت و با گام‌های کوچکتر خود را آماده می‌کرد و بعد در این دوره است که احمد فکر بسیار بزرگی را پرورش می‌دهد که بتواند گام بلندی بردارد و سه سال فقط ترجمه «صد سال شعر ارمنی» طول کشید.

بارها گفتم که حتی در بین ارمنی‌ها ملاحظات سیاسی و اجتماعی، فرهنگی، است ولی احمد به دور از همه اینها «صد سال شعر ارمنی» را جمع کرد. بزرگترین ایرادی که به این ترجمه احمد گرفتند، بزرگترین حسن آن بود، گفتند که شاعران مختلف شبیه به هم شده اند. من می‌گویم که تقصیر احمد ‌نوری‌زاده چیست؟ که به تنهایی وظیفه یک انستیتوی ادب‌پژوهی را بر عهده گرفته است، جایی که باید حداقل 10 تا 20 شاعر ترجمه‌هایی انجام دهند. در اینجا با یکصدسال شعر ارمنی سرو کار داریم یک احمد نوری‌زاده، این تجلی‌گاه ویژه برای فعالیت‌های اوست، او با فراموش کردن خود این کار را انجام داد. این پیدیده در نوع خود حتی برای ارمنستان هم منحصر به فرد است.

برخی از شواهد حکایت از آن دارد که شاعران مختلفی سعی در ورود به این مجموعه داشتند، افرادی که شنیده بودند احمد چه کاری می‌کند، پیشنهاد داده بودند که پول پرداخت می‌کنند تا اشعاری از آنها هم در ان کتاب جا گیرد. احمدی که جای خواب شبش را هنوز ندارد، این خدمت فرهنگی را با شائبه دیگری آلوده نمی‌کند و در بلندای فرهنگی باقی می‌ماند، وقتی در این بلندا باقی می‌ماند باید از تو تجلیل شود. این آن دینی است که  به احمد و علم و فرهنگی که او از آن حفاظت می‌کند داریم.

افرادی که این کتاب را دیده اند، میدانند که کتاب 150 صفحه مقدمه دارد که چکیده ای از تاریخ ارمنی است. بعدها نشر چشمه می‌گفت که تاثیر زیادی داشتند.

در همین دوره است که احمد با بزرگترین شانس زندگی اش و نشانه ای که عشق خدا را به احمد نشان می‌داد، دیدار می‌کند و با هم زندگی مشترکی تشکیل می‌دهند. نه تنها ماندانا پرنیان بلکه تمام خانواده پرنیان که برای احمد پدری، مادری و بزرگی می‌کنند. من برای خانواده این افراد ارزش زیادی قائل هستم.

وقتی اولین بارها بود که از ارمنستان باز می‌گشتیم با خانواده او آشنا شدیم، پیش از این همواره او را در کوچه و خیابان می‌دیدم. در کنار همه اینها فرهنگ ارمنی در اولویتی قرار می‌گرفت. بعد از ازدواج مشوق اصلی او خانم پرنیان بود. اگر به جلد کتاب یک‌صد سال شعر ارمنی توجه کرده باشید، جنگلی است که درختانش جابجا قطع شده اند که نمادی از قتل عام و نسل کشی است و آنجایی که شاعرانی که در کتاب از اشعارشان صحبت شده در ارمنستان غربی قتل عام شده اند.

دکتر سیمونی در خصوص تاثیر مترجمام بر فرهنگ کشورها توضیح داد:

مترجمین از زبان دیگر ترجمه می‌کنند. وقتی به یک زبان مسلط شوید، به آن زبان فکر می‌کنید. احمد به تشویق نشر چشمه کتاب دیگری تحت عنوان تاریخ و فرهنگ ارمنستان را  تالیف کرد. مبنای این کتاب 150 صفحه آغازینی بود که درباره کتاب صد سال شعر ارمنی نوشته بود و آنجا سوال پیش آمده پود و این کتاب می‌توانست ترجمه باشد ولی تالیف بزرگ است که احمد نورزی‌زاده انجام داد. از منابع مختلف که هرکدام در جایگاه خود و مقطع تاریخی خود انتخاب و کتاب عرضه شد. بعد از آن احمد نوری‌زاده که ترجمه و تالیف می‌کند، اولین اشعار ارمنی خود را به چاپ رساند. شعر گفتن به زبان مادری، کلام مخیل موزون به روایت خواجه نصیر و دیگرانی که می‌آیند است. این کار هر کسی نیست ولی احمد نوری‌زاده اینطور بود.

من یک شعر او را ترجمه کردم و توضیح آن این است که بیت ارمنی چهار مصرع دارد و در اینجا تکرار مصرع هفتم و چهارم است که مثل سطر اول هستند:

اگر آخرین سرودهای من هستی/ امید بزرگ قلب‌های آیندگان باش/ سرود آتشین آزادی باش/ اگر آخرین سروده‌های من هستی

تو اشتیاق عدالت باش/ عطش جاوید پگاهان بی‌زبان/  اگر آخرین سرودهای من هستی/ امید بزرگ قلب‌های آیندگان باش.

اگر آخرین سرودهای من هستی/ بیرق خونین بر فراز دستان باش/ دستان وفاداد آزموده به رزم/ اگر آخرین سرودهای من هستی

جاوید بی زوال، سپاه در سپاه / جون نماد فتح در اهتزاز آ/ اگر آخرین سرودهای من هستی/ بیرق خونین بر فراز دستان باش

این شعرهایی است که احمد نوشته مجموعه شعرهای روایی و غنایی هستند، می‌دانید که در شعرهای روایی تفکر غلبه دارد، اما در اشعار غنایی این خیال است که غلبه دارد و در کتاب اول اینطور است. این که ماسیس کوه نیست تفکر ارمنی است.

سیمونی در قسمت پایانی سخنانش با جوایزی که نوری‌زاده دریافت کرده است اشاره کرد و فگت:

درباره جوایزی که نوری‌زاده دریافت کرد، در سال 2000 جایزه ادبی گاربیس پاپازیان را نوری‌زاده دریافت کرد. 19 اکتبر 2001 یعنی مهرماه سال 80 نشان موسا خورنی به او داده شد به دست رئیس جمهور ارمنستان و یک نشان دیگر که به آن نشان ترجمان گفته میشود و نشان گانتخ است به معنی مشعل به این شاعر و مترجم اهدا شده است. این نشان را انجمن نویسندگان ارمنستان و کلیسایی که مرجع تقلید است به صورت مشترک بنیان گذاشتند برای مترجمینی که در امر ترجمه فعالیت می‌کنند.

محمدفرهاد کلینی، سفیر ایران در ارمنستان در روزی که نشان را به احمد دادند، در ایروان اعلام کرد امروز نوری‌زاده سمبل روابط دو ملت ایران و ارمنستان است. در همین روزها بود که نشریه کلاب درباره نوری‌زاده مطلب وسیعی را چاپ و ارائه کرد.

امروز در قاب عکس‌های نوری‌زاده با جای جوانی که مو و ریش بلند داشت، مرد میانسالی با مو محاسن سفید نشسته است. مردی که به پختگی سخن می‌گوید تا نشان دهد که این موها را در کجا سفید کرده است و امروزه جوانان با اعتماد به نفس که در دانشگاه‌های ایران در پی یافتن رموز زبان ارمنی هستند. همان‌هایی هستند که زمان از ایشان توقعات بسیاری دارد. فرزندان ملتی که سه هزار سال تاریخ مدون دارد و پنج هزار سال پیشینه فرهنگی و مشترکات زاده شده از آن را به یدک می‌کشند، هنوز از داشتن فرهنگ لغاتی که دسترسی به کلمات زبان دیگر را ممکن می‌سازد محروم اند. در چنین شرایطی وظیفه همه فعالین است که با افتادگی و متانت کار کنند گنج خانه‌های زبان و فرهنگ ارمنی که طی هزاره‌ها بسیاری از مشترکات فرهنگی ایران و ارمنستان را صادقانه‌تر از ایرانیان پاس داشته اند در انتظار دست‌هایی هستند که جوانیشان را در راه بازستانی عظیم و زیبای فرهنگی وقف دوستی برای تحکیم ایران کنند و با کلیدهای همت رمزگشایی کنند همه عاشقان بین راه  وظایف خاص خود را خواهند داشت.

این شعر را به ارواح همه عاشقان فرهنگ تقدیم میکنم

چارنتس شاعر شهیدی است که این شعر نماد زندگی اش است و این برای من نماد احمد است که شهید نشده است.

هرچه از خورشید در قلب من است/ همه از آن تو باد/ هرچه از آتش، شادی سوزان/ همه ازآن توباد/ همه را هدیه برای تو کنم هیچ نماندم گور / تا نلرزی تو به سرمای زمستان/ همه ازآن تو باد

من بلندایی که احمد نوری‌زاده در ادبیات ایران آفریده سر تعظیم فرود می‌آورم و خدمتی که او با ترجمه به فرهنگ ایران کرده و خدمتی که او با فرزند فارسی زبان ملت ارمنی برای ارمنیان انجام داده است.

 

 

ادوارد هارطونیان سخنران بعدی این شب بود. او با ابراز تاسف از فقدان نوری‌زاده در این شب سخنانش را آغاز کرد و گفت:

ای کاش در این شب بزرگداشت، خود ایشان نیز حضور داشتند و در حضور او نگاهی به فعالیت‌های ادبی ایشان می‌کردیم. احمد نوری‌زاده از نخستین  همکاران فصلنامه پیمان است ایشان عهده دار ویراستاری مطالب پیمان بودند. از ایشان دعوت شد مطالبی نیز برای فصلنامه پیمان بنویسد با اینکه پیمان هنوز در عرصه مطبوعات کشور ظاهر نشده بود و جایگاهی نداشت نوری‌زاده متقبل شدند با نوشتن مطالبی با فصلنامه پیمان همکاری کنند.

نوری‌زاده با ترجمه هایی که از ادبیات ارمنی انجام داده بود، چهره ای شناخته شده بود. مانیز با آثار اولیه او آشنا بودیم. با وجود سابقه طولانی ارمنیان در ایران و آشنایی آنان با زبان و ادبیان فارسی متاسفانه در گذشته تلاشی موثر برای برگرداندن ادبیات ارمنی به فارسی صورت نگرفته بود. و این قصور بیش از هرچیز متوجه ارمنیان است که به هر دو زبان آشنایی داشتند. در سال‌های 1350 تا 53 ماهنامه دو زبانه فارسی ارمنی هور منتشر می‌شد (که البته با موسسه هور هیچ ارتباطی نداشت) در این ماهنامه آثاری از نویسندگان و شاعران ارمنی ترجمه و چاپ می‌شد که آثار شعری آن به خصوص به طور عمده با ترجمه آلک خاچاطوریان و دکتر اراند هوکاسیان که مقیم اصفهان بودند (هر دو مرحوم) به چاپ می‌رسید. در سال‌های بعد مجموعه‌هایی از شعرهای شاعران ارمنی با ترجمه این دو تن منتشر شد اما ناگهان صدسال شعر ارمنی نوری‌زاده به بازار آمد که کاری بود کارستان اثری ممتاز چه از نظر حجم و چه از نظر تعداد شاعرانی که آثارشان معرفی شده بود. کتاب دارای مقدمه ای بود در معرفی تاریخ و ادبیات ارمنی که خود نیز می‌توانست کتابی مجزا باشد. در کتاب صد سال شعر ارمنی شاعرانی از ارمنستان و ایران معرفی شده اند که بسیاری از آنها برای ارمنی‌ها هم کمتر شناخته بودند و بسیاری با این کتاب آنها را شناختند.

با این سابقه ترجمه، ویراستاری فصلنامه پیمان به نوری‌زاده سپرده شد و از ایشان درخواست همکاری نیز شد، جستاری کوتاه در تاریخ ارمنی، مدخلی بر اساطیر ارمنی، معرفی شاعران ارمنی از مقاله هایی هستند که با امضای نوری‌زاده در پیمان منتشر شده اند و قطعا در معرفی پیمان در عرصه مطبوعات در سال‌های اول عمر پیمان موثر بود.

دراین فرصتی که از طرف موسسه هور فراهم شده از طرف سردبیر و اعضای تحریریه پیمان از فعالیت‌های نوری‌زاده در این فصلنامه سپاسگزاری می‌کنیم. در پایان چهارپاره ای آماده کرده بودم که دکتر سیمونی بهتر از من ارائه دادند.

 

 

حسن کیائیان، مدیر انتشارات چشمه که علاوه بر دوستی چند ساله قسمت عمده‌ای از کتاب‌های او را منتشر کرده اند، در ادامه درباره این شب گفت:

وقتی گفتند فرزند پارسی گوی ملت ارمنی به من بر خورد من فکر می‌کردم فرزند ارمنی گوی پارسی ولی بعد از صحبت‌هایی که شنیدم، فهمیدم که تفاوتی نمی‌کند. ایشان متعهد هر دو ملت است. من هر وقت درباره نوری‌زاده صحبت می‌کردم، گلگی می‌کردم که درباره او آنطور که باید حق مطلب ادا نشد، تصور می‌کنم اگر آقای نوری زاده به این مقوله نمی‌پرداخت، بسیاری از  دوستان پارسی گوی ما نمی‌توانستند در این ابعاد با زبان و فرهنگ ارمنی آشنا شوند.

 

او سپس یادداشت خود تحت عنوان « احمد نوری‌زاده شاعر و پژوهشگری انسان» ار خواند:

سال 1363 مدت زمان کوتاهی پس از شروع به کار کتابفروشی نشر چشمه با احمد نوری‌زاده آشنا شدم. محل سکونت او در نزدیکی کتابفروشی بود. آشنایی او با ادبیات زمینه دوستی و آشنایی ما شد. نوری‌زاده شعر را می‌شناخت و سابقه سرودن آن را داشت. کتاب می‌خواند و در قالب روزنامه‌نگاری با سابقه در مسائل روز در حوزهای مختلف آشنا بود. هریک از این موارد به تنهایی می‌توانست محور گفتگو دوستان در آن سال‌ها باشد. روزگار از او که از نوجوانی محکوم به کار کردن بود، انسانی دردکشیده و محکم ساخته بود. انسانی با شاخک‌های عاطفی بسیار حساس و حداقل توقع از جامعه و مردمانش. این انتظار حداقلی از مردمان یکی از ویژگی‌های شخصیتی نوری‌زاده بود.

بعدها که به تسلط زبان ارمنی او آگاه شدم، شگفت زده شدم می‌دانستم که مترجمان حلقه‌های واسط آشنایی دو فرهنگ اند اما داستان زبان ارمنی برای من از نوعی دیگر بود در ذهنیتم که طی سال‌ها ساخته شده بود، زبان ارمنی تنها بخشی از یک ملت نبود. این زبان و فرهنگ بخش جدانشدنی از یک مذهب بود. که در مقام قیاس تنها می‌شد آن را با زبان لاتین به عنوان زبان رسمی واتیکان مقایسه کرد یعنی زبانی به مثابه دو بخش جدا نشدنی برای همین بود که تا آن زمان ندیده بودم کسی که میان زبان‌های مختلف به آموختن زبان ارمنی پرداخته باشد. کاری که بعدها شنیدم با این عمق و گسترگی آشنایی نوری‌زاده با زبان ارمنی در هیچ کجا سابقه نداشته است. علت این امر شاید در آن باشد که زمان پذیرش مسیحیت در ارمنستان و ابداع حروف ارمنی چون دو همزاد آنقدر به هم نزدیک اند که کسی نمی‌تواند یکی را بدون پذیرش دیگری برگزیند.

آشنایی نوری‌زاده با زبان ارمنی یک آشنایی ساده و سطحی نیست. از کودکی و زمان کار کردن با ارامنه زادگاهش به سرعت آشنایی اولیه را پیدا کرد ولی ذهن پیگیر و جستجوگر او به همینجا متوقف نشد. نگاه گذرا به مقدمه کتاب صدسال شعر ارمنی نوری‌زاده و عمق و تنوع مزامینی که دستمایه او در این پژوهش تاریخی است، گواهی بر این پژوهش تاریخی و دلبستگی اش به زبان و فرهنگ هم میهنان ارمنی ماست و تصویر روشنی که نوری‌زاده از تاریخ فرهنگ و زبان ارمنی و انواع شعری آن در این مقدمه به دست می‌دهد دلیلی بر این مدعا است که سالیان درازی از عمرش را صرف پژوهش در زبان وادبیات ارمنی کرده است. نام بردن از جمع کثیری از شاعران ارمنی در یکصدسال گذشته و نوشتن شرحی برای هریک کار سترگی بود که با استادی تمام توانست آن را به انجام برساند.

انصاف چنین حکم می‌کند در همینجا از همکاری گروهی از فرهنگ دوستان ارمنی با او یادی کرده باشم ولی با جرات می‌توانم بگویم که خدمتی که نوری‌زاده به این فرهنگ کرده است در تاریخ ادبیات معاصر ما کم نظیر است. بیش از هزار صفحه ترجمه شعر ارمنی آن هم با دقت و وسواسی که می‌دانم نوری‌زاده در انتخاب هر واژه داشته و دارد و نوشتن مقدمه جامع در ابتدای کتاب، صدسال شعر ارمنی را به اثری ممتاز مبدل کرده است. کتاب‌های صدسال شعر ارمنی و تاریخ و فرهنگ ارمنستان از حیث شیوه کاری و زمان و وقت زیای که صرف آنان شد باید پروژه‌ای چند ساله یک دپارتمان ادبی با بودجه کلان با تشکیلاتی آنچنانی می‌بود نه زحمت و همت یک نفر وهمچنین ترجمه کم نظیر او از کتاب تاثیرگذار پتر اول.

بارها نوری‌زاده را دیدم که برافروخته از لغزش‌های زبانی و بی دقتی‌هایی که برخی از صاحب‌های قلم در خلق آثار خود داشتند یاد می‌کند. تعهد او به زبان تنها به زبان ارمنی نبود و نیست و همین حس زیبای تعلق خاطر را به زبان مادری خود، زبان فارسی هم داشته و دارد. شعر می‌سرود و در همین اواخر داستان هم نوشت. روزنامه‌گاری جدی بود که اگر جفای زمانه موجب جدایی او از عالم روزنامه نگاری نم‌یشد، چه بسا که سرنوشتش به نوعی دیگر رقم می‌خورد.

در آن سال‌ها با همسر آینده اش در نشر چشمه آشنا شد، بانوی هنرمندی که طرح جلد کتابش را کار کرده بود. می‌دانم که این ازدواج نقطه عطف مهمی در زندگی او بود و این پیوند نقش بسزایی در زندگی اش داشت.

در کتاب تاریخ و فرهنگ ارمنستان در شرح و بسط داستان حماسی، نوری‌زاده می‌نویسد حتی در نبرد با دشمنی کینه توز و خون آشام نیز به فکر سوء استفاده از موقعیت‌ها نیست و به دشمن که آمادگی رزمی ندارد شبیه خون نمی‌زند بلکه با صدای بلند، آواز سر می‌دهد، آهای هرکه در خواب است، بیدار بادی، هرکه بیدار است، اسب خود را زین کند، هرکه اسبش را زین کرده است است، سلاح بردارد و هرکه سلاح بر کمر بسته است، پس سوار اسب شود و به میدان آید تا کسی نگوید که داوید دزدانه آمد و دزدانه رفت.

نگاه نوری‌زاده به این حماسه بیانگر شیفتگی او و امثال او از هم نسلانش به همین منش پهلوانانه است که حتی در تقابل دشمن خود نیز از چهارچوب اخلاق خارج نمی‌شوند.

برای آشنایی با دقت وسواس گونه نوری‌زاده در انتخاب اشعار و ترجمه آن نگاهی به شعرهای کتاب صدسال شعر ارمنی انداختم به قصد آنکه نمونه ای ازاین شعرها را برایتان بخوانم، به واقع انتخاب سختی بود. برخی مضامین و در جایجای آن ترجمه زیبای شعرها ساعتی مرا از هدفی که داشتم دور کرد. پنداری در باغی پر گل بخواهید زیبا ترین و خوشبوترین آنان را برای عزیزان یبپچینید. از خیر وسواس نوری‌زاده گونه گذشتم و به یک شعر کوتاه ازاین مجموعه اکتفا کردم با آرزوی سلامتی برای نوری‌زاده عزیزو خانم گرامی ایشان ماندانا پرنیان و ترانه زندگی اش کیانای عزیز

شعری از گئورگ امین

شاعر نمی‌تواند او چشمانش را بربندد/ چشمان مردم خویش است شاعر/ حق ندارد او سکوت کند و نسراید/ بر لبان میهنش او کلام حقیقت است/ شاعر اگر گوش‌هایش را بربند، چگونه بشنود خاک صدای تاریخ اش را/ اگر او آنگاه که لازم است قربانی نشود، چگونه معجزه رستخیزش را به ثبوت برساند؟/ حق ندارد سر به زیر افکنده قدم بردارد/ به سراسر زندگی او بر آینده می‌نگرد/ به زیر هیچ باری نباید که تا شود پشتش/ تقدیر قرنش را بر دوش می‌برد او/ اینگونه م‌یزید شاعر واقعی/ و اگر که لازم شد اینگونه میدان را ترک خواهد کرد.

روبرت بگلریان، رئیس شورای خلیفه‌گری و ایساک یونانسیان، رئیس هیدات مدیره موسسه هور تندیس و لوحی را به خانواده نوری‌زاده اهدا کردند.

ایساک یونانسیان، رئیس هیدات مدیره موسسه هور ترجمه لوحی که از سوی دانشکده ایرانشناسی دانشکده ایروان برای نوری‌زاده ارسال شده است را خواند:

استاد گرانقدر، جناب آقای دکتر احمد نوری‌زاده

با وجود پیوندها و روابط هزاران ساله دو ملت ایرانی و ارمنی، سده‌های متوالی روابط ایرانی و ارمنی در دسترس ایرانیان نبود، اما در نتیجه زحمات خستگی ناپذیر و بی‌دریغ جنابعالی این ادبیات و فرهنگ در فارسی شهرت عام یافته و امکان گفتمان ادبی دو ملت را تشکیل و محور جریانات نوین در زمنیه فرهنگ و تمدن مشترک را به صورت خمیره ادبی جدایی ناپذیر و برادرانه ایجاد می‌کند.

همانگونه که فردوسی این مرد بی بدیل زبان فارسی با چندین دهه ایثار به خلق جاودانه شاهنامه همت گماشت، تا حیات روح ایرانی را ابدی سازد، شما نیز حدود نیم قرن فعالیت بی‌وقفه در زمینه فعالیت ادبی و علمی، حماسه فرهنگی ایرانی و ارمنی را ذره ذره در هم آمیختید تا آن را برای نسل‌های بعد جاودان و پاینده نگه دارید. دراین روز پرشکوه، که بزرگداشت جنابعالی در تهران برگزار می‌شود، مراتب احترام عمیق دانشگاه دولتی ایروان و دانشکده ایران شناسی را با آرزوی زندگی طولانی و قلمی پر بار برای شما برای اعتلای روابط ایران و ارمنستان و گسترش نوری که از نام نوری‌زاده در ایران و ارمنستان پراکنده است، ابراز می‌کنیم.

دوم بهمن ماه 96

رئیس دانشگاه دولتی ایروان

یونانسیان در ادامه به نکته‌ای اشاره کرد که در فیلمی که از نوری‌زاده و فعایلت‌های او اکران شد، مربوط بود.

من تنها نکته‌ای که می‌خواهم به آنها اضافه کنم، نکته‌ای است که بعد از دیدن فیلم و نکته ای که نوری‌زاده عنوان داشتند، به ذهن من رسید، می‌خواهم مقایسه ای بین نوری‌زاده و شاعر فقیدایرانی-ارمنی کارو داشته باشم. که البته نسبت به او هم کم لطفی شده است. کارو در کتاب «برادرم ویگن» می‌نویسد که من زبان مادری ام (ارمنی) را که چون زبان فارسی یکی از زبان‌های مستقل ملت‌ها است، به خوبی می‌دانستم اما من باور دارم که دلیل موفقیت کارو در زمینه شعر و ادبیات پارسی، تسط بی چون و چرای او به زبان و ادبیات پارسی نیز بوده است.

نوری‌زاده علاوه بر این که زبان مادری‌اش (فارسی) را می‌دانست، زبان نامادری‌اش (ارمنی) را خوب می‌دانست و به واسطه این تسلط کامل بر زبان وادبیات ارمنی است که شاهد این تسلط کامل بر ادبیات ارمنی هستیم.

از این دو شاعر یکی به حق شاعر ارمنی فارسی زبان جهان است و دیگری (کارو) یکی از بهترین شاعران ارمنی است که به فارسی هم شعر می‌سرود.

من مطمئن هستم چنانچه نوری‌زاده در این جمع حضور داشت در سخن انتهایی خود جمله‌ای که در اکثر کتاب‌هایشان دیدیم به جمع خطاب می‌نمود «آی آدمای کودکی و گذشته من، آی آدمای به هر چهره و در هر کجای جهان که ساکن هستید، زندگی در کامتان خوش باد»

و گزارشی تصویری از این شب به روایت مجتبی سالک و ژاله ستار