شب شاعران ایران و ترکیه برگزار شد/ پریسا احدیان

عصر چهارشنبه، سوم آبان ماه سال یکهزار و سیصد و نود و شش، سیصد و سیزدهمین شب از مجموعه شب های مجلۀ بخارا با همراهی مؤسسه یونس امره ترکیه در تهران، مجله کاروان و گالری محسن، پلتفرم داربست،  به شب «شاعران ایران و ترکیه» اختصاص یافت.

کاوه خلعت فضلی ترجمۀ اشعار و گفتار این نشست را به عهده داشت.

در ابتدا علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در این نشست، چنین گفت:

از آقای احسان رسول اف، مدیر داربست پلتفرم سپاسگزاریم. ما از این مکان خاطره داریم و چند شب بخارا در سال های قبل در اینجا برگزار شد. امشب شاعران میهمانی از ترکیه و ایران داریم و به بحث در مورد شعر دو کشور خواهیم پرداخت:

آقای عثمان اوزباغچه که در سال 2007 مجموعه اشعارشان برندۀ جایزۀ کتاب سال اتحادیه نویسندگان ترکیه شد و آقای خاقان شرق دمیر”که مجموعه شعر ایشان نیز ” بازگشت قهرمان” از سوی اتحادیۀ نویسندگان ترکیه به عنوان بهترین کتاب شعر انتخاب شد.

علی دهباشی هر یک از شاعران حاضر را به اختضار معرفی کرد
علی دهباشی هر یک از شاعران حاضر را به اختضار معرفی کرد

دو شاعر از ایران: خانم کبوتر ارشدی، شاعر و روزنامه نگار حوزۀ اندیشه و ادبیات که دو مجموعه شعر از ایشان منتشر شده و خانم فرزانه قوامی، دانش آموختۀ ادبیات از دانشگاه علامه طباطبایی، که از ایشان نیز چهار مجموعه شعر منتشر شده است که شعرهایشان را خواهند خواند.

این جلسات تجربه ای است که پایۀ شب های دیگری با نویسندگان و شاعران ترکیه خواهد بود. ما پیش از این شب اورهان پاموک و شبی برای خانم اسین چلبی برگزار کردیم که خانم چلبی لطف کردند از قونیه به این نشست تشریف آوردند.”

سپس تورقان شفق، مدیر مؤسسه یونس امره ترکیه در تهران و فارغ التحصیل زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، ضمن خوشامدگویی به حاضرین در مورد وضعیت فعلی شعر مدرن در ترکیه چنین بیان داشت:

“ادبیات و شعر در ترکیه بیشتر در محور مجله مورد بحث قرار گرفته و مطرح می شود. تا آنجا که می دانم در سال های اخیر در ایران مجله ای مختص شعر در نظر گرفته نشده است؛ برعکس در ترکیه پنج شش مجله به طور اختصاصی به شعر تعلق دارد. خب من به عنوان یک فعال فرهنگی برای آَشنایی با شاعران جوان شعر فارسی باید به کدام مجله مراجعه کنم؟”

تورفان شفق که درباره  وضعیت فعلی شعر مدرن در ترکیه سخن گفت
تورقان شفق که درباره وضعیت فعلی شعر مدرن در ترکیه سخن گفت

در بخشی دیگر از این نشست نخستین شاعر میهمان عثمان اوزباغچه به خوانش شعر خود پرداخت.

عثمان اوزباغچه در سال 1971 در شهر قونیه به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در شهرستان ایلگین از توابع قونیه به اتمام رسانید. از دبیرستان امام خطیب ایلگین . دانشگاه الهیات دانشگاه آنکارا فارغ التحصیل شد. اولین شعر وی در مجلۀ «کولتور ادبیات» ضمیمه روزنامۀ «ینی تاشوا» به چاپ رسید. اشعار و نوشته هایش به ترتیب در عیانه، درگاه، یدی اقلیم، قیدلر، ایکیندی یازیلاری، یارین ادبیات، هجا، چراغ، ادبیات اورتامی، آتلیلار، بومرنگ، خروج، اوقونتو، کوکلر، مملکت درگی، قاراگوز، آشکار، اوجرا، محله مکتبی، ترک دیلی، خیال دفتری به چاپ رسید. سردبیری فصلنامۀ ادبی کوکلر را بر عهده داشت که از آوریل 2003 تا ژوئن 2006 منتشر شد. در بین بنیانگذاران مجله های قاراگوز، و آکادمی اتحادیۀ نویسندگان ترکیه جای گرفت. کتاب وی با عنوان قورال دیشی در سال 2007 موفق به کسب جایزۀ کتاب سال اتحادیۀ نویسندگان ترکیه در شاخۀ نقد گردید.

عثمان اوزباغچه یکی از اشعار خود را خواند
عثمان اوزباغچه یکی از اشعار خود را خواند

مجموعه اشعار او: اوزون یورکلی نهر در سال 1999، دوشمن لیک 2004، کرال در سال 2012، ترکیه کتابی.

نوشتارهای ایشان:  قهرمان دونوشو: مدرن اپیک شعر اوزرینه (تحلیل شعر)، پوئتیک حکم (حِکم شاعرانه)، و در بخش ترجمه ها نیز: معصومیت تورکولری (ترانه های معصومیت)، گون گورموشون تورکولری (ترانه های تجربه)، جنت و جهنمین اولیلیگی (ازدواج جهنم و بهشت) هر سه از ویلیام بلیک و الشتیری نین آناتومی سی، «برینجی دنمه تاریخسل الشتیری: کیپلر قورامی» (تشریح نقد)، نورتروپ فرای از کارهای ایشان است.

«گل دوردست»

برف چشمان فانی هاست

و گیسوانشان باران

فانی های بی احتیاط ایستادند

من بی احتیاط ایستادم

کشورها جمع شده در اطلسم

جمع شده در میان زمان ها

از دشت های دوردست پاشیده شدم

به دستهایشان خوردم و زلال شدم

من قلبم را زنده زنده در اطلسم دفن کردم

گوشتم کور است اکنون

لبخندهای با افراز و نشیب

رنگ ها معشوقه های فرشتگان

آسمانی سرخ و ناهنجار

به کشاندن ستاره های اصولی به شب هایم

همگی به سجده های من

خیل خزندگان دریایی که می نوشاند رود را

 عقلم از اثرش می سوزد

عقلم از خنکی اش خونریزی می  کند

خدایا شاید من

در متروک ترین دوره زندگی متولد شدم

تک و تنها از تقویم ها گذشتم

از خیابان های پر تردد اطلاعات آلوده

از آهن، از جیوه، از گرانیت

رودخانه ای که جاری می کرد به چاهی بی صدا

قلب های سنگین دختران سیاه را

در مغز سرد پرندگان مرده بزرگ شدم

خونی باریک از اطلسم کنده شده

شدتی باریک به سینه ام فرو رفت

با آخرین قدرت وق وق کردم

نامت را به ذهنم پیچیدم

من اکنون دورترین رایحه

گل شکفته شده در کربلا هستم

از تاریکی مخزنی درون عشق

نمی توانی نامم را از پرتگاهت پس بگیری

با هزاران شمشیر تکه تکه می شوم

از دهان پر از مورچه ام

کاوه خلعت فضلی که مسئو.لیت ترجمه را بر عهده داشت
کاوه خلعت فضلی که مسئو.لیت ترجمه را بر عهده داشت

در لحظاتی دیگر از این مجلس، فرزانه قوامی دو شعر از آثار خود با عنوان «احتمال بهبودی» و «وارثان صدای خش دار» را برای حاضرین خواند.

 فرزانه قوامی دانش آموختۀ ادبیات فارسی از دانشگاه علامه طباطبایی است. آثار منتشر شدۀ ایشان: گفته بودم من از نسل شهرزادهای مضطربم در نشر میرکسری در سال 1381 نامزد جایزۀ شعر کارنامه بخش روزنه بود، از من فقط النگویی می ماند در نشر آرویج در سال 1384 منتشر شد و نامزد جایزۀ شعر خبرنگاران شد، بعد از هفت ساعت و بیست و نه دقیقه گریه در نشر نیلوفر در سال  به چاپ رسید1390، کاترینا توفان مورد علاقۀ من است در نشر چشمه در سال  انتشار یافت1394و نامزد جایزۀ خبرنگاران بود.

شعرخوانی فرزانه قوامی
شعرخوانی فرزانه قوامی

1-«احتمال بهبودی»

دوست داشتم نازی صدایم کنی

انگار گربه هستم

ملوس!

مغرور!

نرم و نازپرورده!

دوست داشتم «بی بی» صدایم کنی

انگار طوطی هستم

سبز آبی و قرمز طوق!

برگشته از جنگل های مهیب آفریقا

دست در گردن زرافه ای بیندازم

با هم بجویم شاخه های نارس طوبی را

دوست داشتم «گُلی» صدایم کنی

انگار زیبا هستم

اطواری و لوس!

عور و برهنه شوم

زیر سقف ضربی خانه ای گنبد شکل

نفسم بگیرد از رنگ های تند

بر گلدوزی ملحفه در حجلۀ مادرِ بزرگترم

دوست داشتم «آفاق» صدایم کنی

بوی تریاک بدهد یقۀ هفت پیراهنم

و در نامه ای طولانی بگویم:

“بو تو عادت نمی کنم!”

به من بگو نازی!

این شاخۀ نارس طوبی را

از قعر دورترین غارهای آبی آورده ام

این بوسه های آتشین را

از فیلمی سیاه و سفید در آرشیوی ناپیدا…

من که گفتم سیزده پلاک خوبی نیست

ترس خواهر مرگ است

و احتمال بهبودی ام کم!

من که گفتم یک روز، هنگام بازی، از روی شیطنت

توی تنور روشن می شوم

و صدای دختر نُه ساله پر می کشد از حنجره ام

به من بگو نازی!

ما غریبه نیستیم

دیر یا زود

با بوسه ای آتشین

فرو می روم در آغوش بیم و هراس تو

تا خرخرۀ اعتراف!

 

2-«وارثان صدای خش دار»

پدربزرگ اما روایتی دیگر داشت

از دست هایی که لای خاکستر خزیده بود

و این گونه آغاز می کرد:

_تو نمی فهمی!

ما سرنخ را پیدا کرده بودیم

-تو نمی فهمی!

اما سوزن را گم کردیم

-تو نمی فهمی!

و ساتن بنفش ات را به روز دیگری واگذار می کنی

فحاشی کردی به گردترین نقطۀ زمین

دست مالی شدی در زاویه ای سرخ از افق

و خمارآلوده خزیدی در بستر رودخانه ای خشک!

چشم بگشا

به گرگ و میشی که از زوزه ای دراز وارد می شد

و می پیوست به روزه ای در سکوت!

تعالیم اخلاقی اما روایتی دیگر داشتند

کجا ظاهر شوم

و باطن ناپاک ام را در کدام برکه بشورانم

با سرپنجه های تواب ام چه می کنم

در گلوی تو که تکرار می کنی “چرا؟”

بیدار می شوم

کمی وجدانم را عذاب می دهم

کمی خودم را شیفته وار نوازش می کنم

کمی اشک برایت می فرستم

و بوسه روانه می کنم به رد پایت در جاده ای خاکی

زیادتر از همیشه

عشق می پراکنم در جعد خرمایی موهایم

وابسته ام

به رویش درد در ناف و کشالۀ کش دار زیر زمین!

به راستی “ب” در بحران فقط یک نقطه داشت؟

سرکش این «گاف» در گذر زمان

چگونه بدل شد به شاخ تیز و غرشی که انهدام حال را به دنبال داشت؟

اینک

ما وارثان صدایی خش دار و گونه هایی زردیم

که چادر می زنیم

اطراف هر چیزی که قطره قطره می آید

می دانی من چقدر به کوهانم افتخار می کنم؟

و در جابه‌جایی ایل ام تا چه اندازه کوتاهی کرده ام؟

صحرایم به محشر می رسید

خزندگانش در آغوش ام خسبیده بودند

که ندا آمد ناگهان

دست از پا درازتر شده اید

کمر شما خم خواهد ماند

اگر راست نشوید در زمان مقرر

و گاه رفتن از گاه رفتن گذشته بود!

من اما روایت خودم را داشتم

سکوت می کردم

و سکوت می کردم

و سکوت می کردم

تا لالۀ گوشم خودروتر از خودم بروید

در واحد مسکونی کوچکی

که فقط یک پنجره به آفتاب داشت

تو نمی فهمی!

تنهایی در کوچه هم پیدا می شود

تو نمی فهمی!

آدم های مغموم از هیچ چیز رنج نمی برند

تو نمی فهمی!

رابطۀ پر خطر ما زیر پل

رویدادی عاشقانه بود

نمایی از شب شاعران ایران و ترکیه
نمایی از شب شاعران ایران و ترکیه

در ادامۀ این شب، خاقان شرق دمیر، شعر خود را با نام «دانش جاذبۀ زمین» برای میهمانان خواند.

وی شاعر و نویسنده و نقاش ترک در 20 اوت 1971 در استانبول به دنیا آمد. دوران کودکی اش در شهرستان پازارجیق شهر ماراش سپری شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطۀ خود را در شهر بالق اسیر به اتمام رسانید. در سال 1989 از دبیرستان نظامی قله لی و رد سال 1995 از دانشکدۀ علوم سیاسی دانشگاه آنکارا فارغ التحصیل شد. اولین شعر وی در سال 1994 در ملکیه مکتبی به چاپ شد. اشعار، نقدها و ترجمه هایش در نشریات شهر انگیز، یدی اقلیم، آتلیلار، درگاه، اولکه، قرقلار، کوکلر، هجا، هوس، قاراگوز و قارغیش به چاپ رسید.

در اوایل انتشار مجلۀ آتلیلار ویراستاری اشعار را به عهده گرفت. نگارگری هایش در برخی نشریات به چاپ رسید. در سال 1998 در یک استودیوی خصوصی تولید انیمیشن فعالیت نمود. کتاب وی با عنوان «بازگشت قهرمان» موفق به کسب جایزۀ کتاب سال اتحادیۀ نویسندگان ترکیه در شاخۀ «نقد ادبی» گردید. وی در این کتاب به شرح ماجرای تاریخی شعر حماسی مدرن پرداخت. شرق دمیر در این اثر با ارائۀ نمونه هایی از اشعار سروده شده به زبان ترکی و دیگر زبان های جهان اقدام به نقد و بررسی شعر حماسی مدرن که چشم اندازی جدید در شعر معاصر ایجاد کرده، نموده و با دیدگاهی نظری به دفاع از دیدگاه مذکور پرداخته است. سپس ضمن افزودن عناصر عینی تجربی، و تصویری به شعر خود، به شعری فراگیر که خود نامیده روی آورد که در آن پارودی همچون هتروپوئتیکا نیرویی بنیانگذار طراحی شده و تمامی تکنیک های شعری را گردهم آورده است. وی به عنوان سردبیر نشریۀ قاراگوز و با کمک عثمان اوزباغچه و سرقان ایشین اقدام به انتشار این نشریه نمود. در حال حاضر فعالیت های هنری خود را در قالب تحصیل در رشتۀ کارشناسی ارشد نقاشی موسسۀ هنرهای زیبای دانشگاه حاجت تپه ادامه می دهد. وی متأهل و دارای یک فرزند است.

خاقان شرق دمیر، اولین نفر از سمت راست که شعر خود را خواند
خاقان شرق دمیر، اولین نفر از سمت راست که شعر خود را خواند

مجموعه اشعار او : باتیق دگیرمنلر در سال 1997 (آسیاب های مغروق)، یر چکیمی بیلگیسی در سال 2007 (دانش جاذبۀ زمین)، تعداد در سال 2006

و از اشعار مصور ایشان:

گورولتولو کاغذلر (کاغذهای پرهیاهو) مجلۀ یاساق، قول حقی قولاق آرقاسی (حق الناس پشت گوش)

Ten Turkish Visual Poets, Trickhous Vol 2012

 

«دانش جاذبۀ زمین»

اگر عشق نباشد همه چیز بدون اصل است

بدون اصل است وضع کنترل ها چنان که می گفتی است

“بازم تلویزیون چیزی نداره، نه؟”

اگر عشق نباشد، شنیده هایت بدون اصل است

در حقیقت هیچ ربطی به ما ندارد

نه با گل خار نه با رز

همه چیز آویزان است

همچون شاخه های انگور آویزان از بالکن

وگرنه باور کن، سایه هاشان خلائی گندیده است

اعداد اصلی هم تصوری از اصالت به دست نمی دهند

فقط مخصوص احمق هاست گرامر و هندسه

اگر عشق نباشد، همۀ نقاط اتکایت دروغ است

هیچ زمین و پایگاهی محکم نیست

هر نقطه ای گام بگذاری ویران است

مطمئن نیست، پناهگاهت نمی شود

هیچ یک محل مرگ یک قهرمان نیست

و یا محل انتظار یک معشوق

نه آشور، نه طرسوس، ای آشیل

یک آسپرین بگیر و برو انتهای صف

گوش به فرمان برو ته صف

برو ته صف، بخواب، دراز بکش، اول نفسی عمیق بکش

بعد هدف بگیر

بعد خود را بشوی که تفاله های روز از رویت بریزد

زودباش بلند شو، برو ته صف، حتی اگر عشق نباشد

ترانه ای از گذشته ها برایمان زمزمه کن تو

زودباش دیگر، بگو که زندگی هم ارزشی دارد، اما

رقص کنان بگو که ارزشی دارد، ماشین مدل بالاتر

چسب ارزشی دارد، بگو با صدای بلند

“این همان جایی است که می خواهم باشم، همه چیز دقیقا مطابق میلم است”

دارم دیوانه می شوم، می میرم ، ازدواج کنیم، دو… دو… دوستت دارم، بگو با صدای بلند لعنتی

دوستت دارم ها و هر یک از خرابی ها ارزشی دارند.”

سپس ، کبوتر ارشدی به خوانش چند شعر از مجموعه آثار خود پرداخت.

کبوتر ارشدی شاعر و روزنامه نگار حوزۀ اندیشه و ادبیات است. آثار وی: از من چقدر شبیه تو، مجموعۀ اول در سال 1398 توسط نشر نوح، بیا به دمشق سفر کنیم، مجموعۀ دوم در سال 1396، توسط انتشارات بوتیمار منتشر شد و مجموعه تاریخ شفاهی با عنوان “گپ” که به زودی با اولین شماره وارد بازار کتاب خواهد شد. وی روزنامه نگاری را از سال 1370 آغاز کرد و تاکنون به عنوان روزنامه نگار آزاد با اکثر روزنامه ها و نشریات پرتیراژ و معتبر همکاری حرفه ای داشته است. تمرکز بر گفت و گو و یادداشت نویسی، از علاقه مندهای ایشان در فعالیت ژورنالیستی بوده است. این روزها با همکاری گالری «آ» به مدیریت خانم آسیه مزینانی نشست آگاهی را برای ارتباط بینارشته ای در حوزۀ هنر و علوم انسانی برگزار می کند.

شعرخوانی کبوتر ارشدی
شعرخوانی کبوتر ارشدی

کبوتر ارشدی قبل از پرداختن به اشعار خود با اشاره به رابطۀ ادبی میان شاعران ایران و ترکیه چنین بیان داشت:

“ضمن خیر مقدم به شاعران اهل ترکیه، امیدوارم این نشست ها میان شاعران کشورهای مختلف استمرار یابد؛ در زمانه ای که احتمالا فلسفه و سیاست نمی تواند ما را در کنار هم آشتی نگه دارد، شاید شعر آن ساحتی باشد که ما را دوستانه تر و محکم تر کنار هم نگاه دارد.

1

قانون هايم را بنويسم و برعكس بخوانم

راه بندها را بردارم

مخروط اين همه كوه را وارونه كنم

به رنگ هاي قرمز ، يشمي از سبزينه بپاشم

به سرآستينم

بر لبه دامنم

به پاهايم

با اين همه كتاب و بايد-نبايد

با اين كلمات كه مي كوبند بر سرمان

با همه اشك ها

همه شان با هم

ما نتوانستيم شليك ها را به وقفه بيندازيم

گورهاي دسته جمعي را چه كنيم

زنجيره اي از قتل ها و ردي از طناب و دار

سپري براي سينه ها و سرها ميخواهم

يادمان باشد

هيچ نشد نوزاد مرده اي از ميان لاي و لجن

در گهواره اي سفيد چشم باز كند

اگر همه چيز را از بيرون داخل بكشيم

و هرچه را داريم از توو

به كرانه اي دور فشار دهيم

همه چيز را ديگر نخوانيم

الفباها را

و نام ها را

و اسم سرداران را خط بزنيم

و اسم فلاسفه را

و تنها چيزهاي ديگري را به خاطر بسپاريم

براي آشتي شايد

نام يك شاعر ما را به بوسه اي جهاني برساند

درويش،ناظم،فروغ يا نرودا

شعرخوانی شاعران ایران و ترکیه
شعرخوانی شاعران ایران و ترکیه

2

از هر طرف به سمت تو مي آيم زيباترم

نه از قلم موي لئوناردو

نه تنديس ونوسي بي وقفه

زني ساده از روزنه هاي كوچك نورم

پاشيده ام به زيبايي دست هايت

دست هايت

سلام

ويك فشار كوتاه

تا از هنر در گذر زمان بيشتر شوم

بوم ها مرا بكشند

موزه ها آبگينه ام كنند

و مكتب خانه ميرزا عبدالله

جامه دران شود

ناگفته

شعور سطرها مي شدم نگاهم كه مي كردي

 

3

باری اضافه بر دوش های تو بود

صلحی که پایداری اش

به سرزمین های مادری نرسید

ام القری، بیروت ،دمشق، تهران

نه از ادامه بال ها و تلخی زیتون

نه پیمان های آشتی

پرنده سفید ماند و  آسمان سیاه

و خاطره ای که سرما را مضاعف کرد

در مسیرهای آبی مرگ

از گلوی “عبدالناصر

تصنيف “ملک

و آزادی که انواع بشر دارد

با منوی مرغ سحر

برای پنجاه و چند نفر

ایست قلبی کرده پرنده

پرسش و پاسح در شب شاعران ایران و ترکیه
پرسش و پاسح در شب شاعران ایران و ترکیه

در آسمان بالای خاورمیانه                                                                                                                                                                                                  

بخش دوم شب شاعران ایران و ترکیه به جلسۀ بحث و گفت و گو میان میهمانان شاعر و سردبیر مجلۀ بخارا با حاضرین اختصاص یافت:

*نخستین سؤال در مورد مختصات شعر امروز در ترکیه و قالب های موجود از گذشته تا به امروز در شعر ترکیه بود که عثمان اوزباغچه بدان پاسخ گفت:

عثمان اوزباغچه: در حال حاضر در ترکیه تنها شعر نو یا آزاد و در کنار آن شعر مصور وجود دارد. قالب هایی مثل غزل و قصیده در شعر کلاسیک کاربرد دارد و تقریبا دیگر استفاده نمی شوند. تقریبا از سال 1850 م به بعد شعر ترکی کم کم از شعر کلاسیک و دیوانی فاصله گرفت و شعر کلاسیک بود که از قالب هایی مثل غزل و قصیده استفاده می کرد. تقریبا از سال 1850 م تا جنگ جهانی اول شعر از هر چیزی که می توانست اسم شعر قدیمی داشته باشد دور شد و بعد در دورۀ تأسیس جمهوری ترکیه از عروض به هجایی منتقل و از سال 1950 به بعد دیگر شعر آزاد کاملا حکم فرما شد. ما در ترکیه به ترانه ها به عنوان شعر نگاه نمی کنیم و آن اتفاقی نیست که در چهارچوب ادبیات بیفتد و کاملا متفاوت است.

*در بخشی دیگر کبوتر ارشدی نقدی بر سخن تورقان شفق در مورد رخوت شعر معاصر و مدرن در سال های اخیر ایران داشت و چنین گفت:

 “ابتدای جلسه با صحبت جناب تورقان شفق به پیش فرضی اشاره شد که پذیرفتیم و آن پیش فرض این بود که شعر در ایران با رخوت روبرو شده است. می خواستم بگویم که شاید در حوزۀ انتشار شعر یا نشریات رسمی این اتفاق افتاده باشد ولی ما از دهۀ هفتاد و تا اکنون جریان ها و محافل جدی در شعر فارسی داشتیم که ممکن است بازتاب های رسمی نداشته اما جریان شعر ما جریان پرتلاشی است و بحث های متنوعی در حوزۀ زبان و فرم و بحث اجرا پیش برده است؛ که لازم دانستم این تذکر را در حد اشاره بیان کنم.”

علیرضا مجابی از شاعران حاضر در این شب پرسش خود را مطرح می کند
علیرضا مجابی از شاعران حاضر در این شب پرسش خود را مطرح می کند

*سپس علی دهباشی با طرح سؤالی از خاقان شرق دمیر از آشنایی او با شعر فارسی معاصر ایران و وضعیت ترجمۀ آثار فارسی به ترکی ادبیات معاصر ایران در ترکیه جویا شد:

خاقان شرق دمیر: دربارۀ شعر ایران اطلاعات زیادی ندارم. در ترکیه هم کم هست؛ اما در سفری که داشتم اطلاعات کمی از کشور شما به دست آوردم و معتقدم که شعر ایران ارزشمند ا و قابل پیگیری است. به این نتیجه رسیدم این یک نقص جدی در مورد من است که اطلاعاتم در این زمینه کافی نیست. یک شاعر باید زبان شعر خود را بداند و دربارۀ شعر جهان اطلاعات عمومی داشته باشد. خود من بیشتر در زمینۀ شعر غربی و آنگلوساکسون مطالعه دارم و از شعر شرقی اطلاعات چندانی ندارم؛ البته با چند شاعر عربی آشنایی دارم و شعر ایران را از طریق منطق الطیر و شاعران کلاسیک خوانده ام ولی در مورد دورۀ معاصر خیر!

تورقان شفق در تکمیل سخنان خاقان شرق دمیر در مورد وضعیت انتشار آثار ادبی ایران در ترکیه گفت:

“در ترکیه ادبیات کلاسیک فارسی تا بیدل شناخته شده است؛ صائب طرفدار زیادی دارد. در مورد بخش ادبیات معاصر، متأسفانه تنها صادق هدایت را می شناسند و تقریبا تمام کتاب هایش چاپ شده است. در مورد شعر، با فروغ آشنایی بیشتری دارند و بعد از او سهراب تا حدی برای مخاطب ترکیه آَشنا است؛ کتبی از نیما ترجمه شده است اما طرفدار زیادی ندارد. کتاب های زیادی ترجمه می شود اما در مورد ادبیات معاصر ایران تنها صادق هدایت و فروغ است و آقای مصطفی مستور که یکی از کتاب هایش را هم خود من ترجمه کردم، خوانندگان ترک بسیاری دارند.

*میهمانی از میان حاضرین با طرح این مسئله که شعر در ایران تنها مختص زبان فارسی نیست و بخش ترکی آذربایجان و زبان های دیگر در محدودۀ جغرافیای ایران را شامل می شود گفت:

  “شاعران ایران همه فارسی گو نیستند؛ ما در شعر ترکی آذربایجان شاعران جوان بسیاری داریم که پیشرفت های چشم گیری دارند و اشعار زیبایی خلق می کنند.”

علی دهباشی در تأیید سخن ایشان چنین بیان داشت:

“جز بخش آذربایجان، شاعران کرد زبان و بلوچ و لر ما و سایر حوزه های مختلف جغرافیای تاریخی ایران فعالیت دارند و شعر دری و پشتو در افغانستان نیز از جمله آثار فارسی است.”

نمایی دیگر از شب شاعران ایران و ترکیه
نمایی دیگر از شب شاعران ایران و ترکیه

*سپس مدیر مجلۀ بخارا با یادی از مترجمان ایرانی در بخش ادبیات ترکی استانبولی به بررسی و طرح پرسشی از تورقان شفق در زمینۀ دلیل گرایش خوانندگان ترک زبان به آثار فلسفی و سیاسی ایران و کم توجهی به ادبیات معاصر و امروز کشورمان، چنین گفت:

“در اینجا باید یاد و خاطرۀ افرادی که شعر و ادبیات ترکیه را به زبان فارسی ترجمه کرده اند، زنده نگاه داریم؛ از ثمین باغچه بان، رضا سید حسینی و جلال خسروشاهی، که سال های سال آثار یاشار کمال و … را در مجلات ترجمه کردند.

اما یک نکته این است که چرا در حوزۀ تفکر و اندیشه با هر گرایشی مجموعه آثار دکتر علی شریعتی و مجموعه آثار دکتر عبدالکریم سروش و همینطور کتاب دکتر شایگان در ترکیه به چاپ هفتم رسیده و در حوزۀ تفکر روشنفکران ترکیه اقبال بیشتری داشته اند تا ادبیات. خب بوف کور به 27 زبان ترجمه شده و گرچه شاهکار ادبیات معاصر ماست اما معیار ادبیاتمان نیست. دلیل اینکه بیشتر خوانندگان ترکیه به سمت اندیشه و تفکر می روند و کم تر به سوی ادبیات روی می آورند ناشی از چیست؟

تورقان شفق در پاسخ چنین اظهار داشت:

“در ترکیه دورۀ عثمانی تا دهۀ پنجاه شکستگی و فاصله در اندیشه ها بوجود آمد. در دهۀ پنجاه و شصت اندیشمندان ترکیه به دنبال حل مسائل بودند بنابراین آثار مختلفی نه تنها از ایران بلکه از کشورهای عربی و هندوستان و پاکستان و اروپا ترجمه شد. مردم کشور ما به دنبال این بودند که مسائل را چگونه حل کنند. البته تأثیر انقلاب اسلامی ایران هم کم نبود و بعد از آن کتاب های دکتر علی شریعتی ترجمه شد و تقریبا چند سال پیش کلیات دکتر شریعتی را بازترجمه و به چاپ رساندند؛ اما امروز این استقبال کم تر شده و تنها کتب دکتر شایگان خواننده دارد و چهار کتاب از ایشان و دو تا هم از فرانسه ترجمه شده است. ولی در خود ترکیه آثار اندیشمندان کشورهای هم جوار پیگیری می شود اما استقبال کم تر شده است و مخاطب بیست سال قبل را ندارد. کتاب های دکتر سروش مخاطب گذشته را ندارد. فکر می کنم مخاطبان ما دنبال چیزی فراتر هستند و می خواهند راه خود را خود پیدا کنند.”

عثمان اوزباغچه در ادامۀ سخنان تورقان شفق چنین گفت:

“ما تقریبا در ترکیه تمامی اتفاقاتی که در عرصۀ اندیشه در ایران و جهان می افتد را می دانیم؛ اما معتقدم عرصۀ اندیشۀ ترکیه در ایران شناخته نمی شود. به تازگی کتابی در ترکیه از  شعر ایران (از دوران مشروطه تا امروز) تدوین شده است که گردآوری آن دو سال طول کشید. ما امروز تا جوان ترین شاعران ایران را در این آنتولوژی می توانیم ببینیم. این اثر را مطالعه کردم و احساس کردم که اشعار در ایران حول یک محور مشخص سروده می شود. و می توانیم تلاش هایی را که برای نوآوری در شعر دیده می شود و آن جدایی از عروض است را مشاهده کنیم.

به نظر من شاعر «ابن الوقت» و فرزند دوران خود است و باید اولویتش انعکاس انسان امروز و دنیای درونی او باشد. در حقیقت شعر هر چه در حول فلسفه و حکمت و بینش سیاسی بچرخد، قدرت خود را از دست می دهد و تا آن اندازه که به زخم ها و دردها و کمبودهای انسان ها بپردازد، شعر است. ما امروزه همه در شهرهای بزرگ زندگی می کنیم و به صورت فردی. به نظر من شعر باید از چنین دنیایی نشئت بگیرد و نه بخاطر یک ایدئولوژی سیاسی. از این منظر می توان گفت که در ترکیه یک شعر مدرن و معاصر سروده می شود. آرزوی ما این است که تا حد ممکن آثار شاعران جوان ایران و ترکیه ترجمه شود و به دست همگان برسد. شعرای کلاسیک را همه می شناسند و آنچه مهم است ترجمۀ شاعران جوان است.”

اهدای لوح های تقدیر از مؤسسه یونس امره ترکیه در تهران
اهدای لوح های تقدیر از طرف مؤسسه یونس امره ترکیه در تهران

علی دهباشی در این زمینه اظهار داشت:

“یک مقدار از این مسئله کم کاری خودمان است؛ که فلان شاعر آمریکای لاتین را می شناسیم اما شاعران عراقی و هندی و اردو را خیر! حتی شاعران معاصر افغانستان را نمی شناسیم. این گرایشی در ادبیات ما بوده است که اگر هم گاهی دست به ترجمۀ آثار شاعران و نویسندگان همسایۀ خود می زدیم، به علت این بود که آن ها به زبان های دیگر اروپایی ترجمه و تأیید می شدند؛ مثلا ترجمۀ آثار اورهان پاموک به دلیل جایزۀ نوبل و … بود؛ ولی در مورد شاعران جز آقای خسروشاهی و سید حسینی شخص دیگری را نداشتیم که به این امر بپردازد. این ایرادی است که ما داریم. به یاد دارم شبی با شاعران زبان اردو برگزار کردیم و جالب بود بسیاری از آن ها را نمی شناختیم؛ در صورتی که دانشگاه آکسفورد دو آنتولوژی به زبان اردو فراهم کرده است!”

*سؤال دیگر از میان حاضرین دربارۀ آموزش زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه های ترکیه بود با تأکید براین نکته که اگر بخواهیم شعر را ترجمه کنیم باید توجه داشته باشیم که ترجمۀ شعر با ترجمۀ نثر بسیار متفاوت است؛ گرچه مترجم شعر اگر به زبان واقف باشد کار بسیار آسان تر است ولی باید به سنجش موضوع زبانی اشراف داشته باشد.

تورقان شفق در پاسخ به این پرسش چنین بیان داشت:

“دانشگاه های ترکیه در مقطع لیسانس و فوق لیسانس در پنج دانشگاه زبان فارسی تدریس می شود و در حال حاضر هر دورۀ لیسانس پنجاه نفر دانشجو دارند. از نظر آموزش مشکلی نیست اما اگر یک شخص بخواهد متنی را ترجمه کند، باید زبان و ادبیات خود را خوب بداند. اشخاص بسیاری را می شناسم که فارسی را خوب می دانند ولی ترکی و زبان مادری خود را خوب نمی شناسند و در ترجمه ها با مشکل روبرو می شوند. کتاب ها ترجمه می شود ولی کسی که این کار را کرده ذوق ادبی خوب نداشته است. در حال حاضر در بیست دانشگاه گروه زبان و ادبیات فارسی تشکیل شده است ولی هنوز دانشجو نگرفته اند. در جاهای مختلف از جمله کانون ها هم آموزش خصوصی زبان فارسی را داریم  اما مسئله بیشتر شناخت ادبیات و شعر  فارسی و ترکی است.”

هدای لوح های تقدیر از مؤسسه یونس امره ترکیه در تهران

*آخرین پرسش از میان حاضران این جلسه دربارۀ تأثیر ادبیات کلاسیک و دیوانی در ادبیات مدرن و معاصر ترکیه بود که خاقان شرق دمیر بدان چنین پاسخ گفت:

“باید بگویم شعر مدرن ترکی نقطۀ آغاز بسیاری از جنبش هاست و منبع شکل گیری حرکت فرهنگی است؛ که از زمان دورۀ سقوط امپراطوری عثمانی آغاز می شود، چه از نظر اقتصادی و نظامی و چه در بخش های دیگر که مستلزم انجام یک سری اصلاحات بوده است. باید بگوییم که این طرز تفکر در شعر هم منعکس شده است؛ اما قبل از آن، آنچه باعث این جنبش ها بوده «نثر»  است که سبب ظهور این شعر مدرن ترکی که هم طراز با اندیشۀ جهان غرب بوده، شده است. که در اشعار ناظم حکمت و … ادامه پیدا کرده است و در تمام عرصه های فرهنگی این تغییر را مشاهده می کنیم. طبیعتا در آن دوره شاهد جریان هایی مثل غرب گرایی و ملی گرایی هستیم و در تمامی بخش ها جنبش هایی ادبی و هنر و فرهنگ همگی با هم مرتبط‌اند.

 باید این نکته را هم اضافه کنیم که شعر سرودن کار هر کسی نیست و اساسا اثر هنری وقتی تأیید می شود که نیازمند یک پس زمینۀ فکری باشد؛ اما شعر نباید در مورد شعر نوشته شود و باید با کلمات باشد؛ حتی امروز می بینیم که کلمات هم ارزش خود را از دست می دهند.  اگر شعر پیغامی داشته باشد از شعر بودن خارج می شود. و طبیعتا این بر شعر ما هم تأثیر گذاشته است و در منطق خود شعر هم اتفاق می افتد.

شاعر باید دوران کلاسیک و … را بشناسد و نگوید که من نمی خواهم در هیچ یک از این مکتب ها اثری را ارائه دهم. یک شاعر ی قالب کلاسیک را برمی دارد یا به شکلی نو و یا به همان شکل نخستین استفاده می کند اما باید گفت شعر کلاسیک به عنوان یک ذهنیت به اتمام رسیده است.”

در خاتمه لوح های تقدیری از مؤسسه یونس امره ترکیه در تهران به شاعران ایران و ترکیه تقدیم شد.

* عکس ها از : ژاله ستار و مجتبی سالک