شب محمد زهرایی برگزار شد/ پریسا احدیان

  • عکس ها از : ژاله ستار و مجتبی سالک 

عصر پنجشنبه، بیست و ششم مردادماه سال یکهزار و سیصد و نود شش، سیصد و دومین شب از مجموعه شب های مجلۀ بخارا با همراهی انتشارات کارنامه به مناسبت چهارمین سالگرد خاموشی بنیانگذار این انتشارات به شب زنده یاد «محمد زهرایی» اختصاص یافت که با حضور شخصیتهایی همچون : دکتر ایرج پارسی نژاد . صفدر تقی زاده .رضا خاکیانی. و همسرمحمد زهرایی (مهدیه مستغنی ) و فرزندان: روزبه ، ماهور، و سپهر با حضور ناشرانی چون مروارید . کتاب خورشید. نشر و پژوهش شیرازه. نشر پارسه . فرهنگ معاصر . نشر امه برگزار شد.

 همچنین در این مراسم از دو کتاب جدید نشر کارنامه رونمایی شد:

اردک وحشی/هنریک ایبسن /منوچهر انور

شازده کوچولو/ انتوان دوسنت اگزوپری/ رضا خاکیانی

در این شب سخنرانان: محمود آموزگار، داوود موسایی، مونا سیف، محمدتقی عرفا نپور، روزبه زهرایی و علی دهباشی به سخنرانی پرداختند و  فیلمی از مهرداد دفتری با اظهار نظرهایی از محمدعلی موحد، نجف دریابندری و منوچهر انور به نمایش درآمد.

در ابتدا علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در این نشست از روند و کارهای محمد زهرایی در دنیای نشر چنین سخن گفت:

” گفتنی ها در مورد اهمیت و جایگاه زنده یاد زهرایی در زمینه های گوناگونی که او بدان مشهور بوده است گفته و باز هم خواهند گفت و خواهند نوشت. زنده یاد زهرایی از جهاتی مردی خوش اقبال بود. نخستین اقبال و شانس او حضور شریک زندگیش خانم مهدیه مستغنی یزدی بود که بدون تردید اگر این همسر در زندگی زهرایی نبود هرگز موفق نمی شد ایده های بزرگی که در ذهن داشت، انجام دهد و به سرانجام برساند. هم اکنون نیز حضور خانم مستغنی است که ادامه‌دهندۀ آن راه برای فرزندانش می باشد که از کودکی و نوجوانی تا بحال با نفس این زن و شوهر زندگی کرده اند. و اکنون جوانان برومندی شده اند که راه پدر را ادامه می دهند.

علی دهباشی از جایگاه ویژه زنده یاد محمد زهرایی سخن گفت
علی دهباشی از جایگاه ویژه زنده یاد محمد زهرایی سخن گفت

شانس دوم زهرایی بلند پروازی های او در کار نشر بود. او در گذران زندگی اش به کم ترین قانع بود اما در کارهای نشر کتاب به بیشترین هم راضی نمی شد. یک نوع کمال گرایی او را همیشه به کارهای نو هدایت می کرد. شانس دیگر او این بود که حسرت به دل از جهان نرفت گرچه برای صد سال آیندۀ زندگی اش برنامه ها داشت و ایده ها در سر داشت اما موفق شد در این عمر کوتاه به بسیاری از اهداف خود جامۀ عمل بپوشاند؛ و به جایی برسد که برای خودش سبکی در صنعت نشر دست و پا کند که به سبک زهرایی شهرت یافت.”

وی در ادامه از رواج استانداردهای زهرایی در دنیای نشر گفت:

“چه زمان حیاتش چه بعد از او هنوز اینجا و آنجا می بینید که همه از او تقلید می کنند. برخی البته ناشیانه اما عده ای به درستی از او وام می گیرند اما این سعادت کم چیزی نیست. ای کاش فرصت بود و کتابچۀ خاطرات را با او می گشودم و دقایق و وسواس های او و از آنچه که او بدان پای می فشرد بیشتر سخن می گفتم؛ اما فرصت کوتاه است.”

سپس نخستین سخنران این مجلس، محمدتقی عرفانپور ، ریاست هیئت مدیرۀ نشر کارنامه با یادی از مراحل انتشار حافظ به کوشش سایه توسط محمد زهرایی بیان داشت که:

“امروز بهانه ای شد تا از پنج نفر یاد کنم: دو نفری که زنده هستند و امیدواریم سایه اشان مستدام باشد، آقای ابتهاج و آقای خاکیان و سه نفری که نیستند: استاد وحید هرمز، محمد زهرایی و محسن باقرزاده. موضوع بر سر چاپ کتاب حافظ است. حافظ به سعی سایه که در مرحلۀ اول قرارداشت و انتشار آن با نشر توس بود. آقای باقرزاده برای تنظیم و تهیه کار سفارش کار را به آقای زهرایی داده بودند. آقای زهرایی نمونه ای کار کردند و برای تأییده به آقای باقرزاده ارسال کردند. قیمت پیشنهادی ایشان دو میلیون تومان برای لی اوت کتاب بود. با توجه به شناختی که از دوستمان آقای باقرزاده داشتیم اصلا در سبک کاری اش نبود که اینقدر برای کاری سرمایه گذاری کند. خب معترض شده و موضوع را به آقای دکتر خاکیان ارجاع داده بود. و ایشان گفتند که من جلسه ای برگزار می کنم و نتیجه را برای شما خواهم گفت. جلسه ای در منزل آقای خاکیان برگزار می شود و آقای ابتهاج و باقرزاده و آقای دکتر خاکیان در مورد این موضوع صحبت می کنند. آقای هرمز وقتی خبر را می شنوند، می فرمایند که هزینه اش پانصد تومان است و زهرایی رقم بالایی گفته است. اما وقتی نمونۀ ترانس پرینت را به جلسه می برند و بررسی می کنند به دو مطلب را اشاره می کنند: یکی اینکه می گویند این کار من نیست خود زهرایی باید انجامش دهد و مطلب دوم می فرمایند قیمتش همین دو میلیون تومان است. همین موضوع باعث می شود که آقای باقرزاده از چاپ کتاب انصراف دهند و بخاطر توقعی که با ریزه کاری های آقای زهرایی در آقای ابتهاج بوجود آمده بود، کتاب را به زهرایی تحویل دهند.”

محمدتقی عرفانپور به ویژگی های اخلاقی محمد زهرایی اشاره کرد
محمدتقی عرفانپور به ویژگی های اخلاقی محمد زهرایی اشاره کرد

وی در ادامه از خصایل و ویژگی های اخلاقی مؤسس نشر کارنامه چنین گفت:

“محمد زهرایی نو اندیش و تحولگرا و کمال گرا بود. کپی بردار نبود بلکه الگو ساز بود. وی هر کاری که شروع می کرد بلافاصله مورد تقلید قرار می گرفت؛ اما خب در این بخش هم دیگران کم تر موفق بودند. تنها حسنش این بود که توقع اهل کتاب را از کتاب و کتابفروشی بالا برد. امروز رونق شهر کتاب هایی مدیون همت و دقت محمد زهرایی است. نام و یادش برای همیشه زنده است.”

در بخشی دیگر محمود آموزگار، رئیس اتحادیۀ ناشران و کتابفروشان، از خدمات محمد زهرایی در صنعت شنر کتاب در کشور اظهار داشت:

“امروز به مناسبت بزرگداشت زنده یاد محمد زهرایی اینجا گرد هم آمدیم و من فکر می کنم که اگر به تأثیرات ایشان بر نشر بازگردیم و در مورد آن ها صحبت کنیم شاید بتوانیم بخشی از دِینی که نسبت به تلاش ها و کوشش های او داشتیم ادا کنیم.

محمد زهرایی یک بخش قابل توجهی از زندگی اش با سیاست عجین شده بود و اگر سیاست نبود استعدادهای او خیلی زودتر شکوفا می شد؛ و وقتی در دورۀ دوم زندگی اش که در واقع همّ و غم خود را مصروف این می کند که به کار نشر بپردازد، ما شاهد جنبه های مختلفی از ابداع و نوآوری در کارهای او هستیم. وی در عین حال که بسیار آدم سنت گرا و عاشق سنت ها بود؛ و آرایش دکوراسیون دفتر کار و ساختمان زندگی همه به نوعی دلبستگی او را حفظ سنت ها نشان می داد، اما آغوش بازی بر روی پدیده ها و روش های نو و تجربیاتی که ملل دیگر در دنیا در بخش نشر استفاده می کردند، داشت.

دکتر محمود آموزگار از خدمات محمد زهرایی در صنعت شنر کتاب در کشور سخن گفت
دکتر محمود آموزگار از خدمات محمد زهرایی در صنعت نشر کتاب در کشور سخن گفت

چیزی حدود بیست و یک سال از تأسیس نشر کارنامه می گذرد و تعداد عناوینی که با نام کارنامه منتشر شده است شصت تا است و تقریبا به طور متوسط سالی سه عنوان به بازار می آید. ولی واقعیت این است که اگر نشر کارنامه را از تاریخ نشر کشور حذف کنیم، شاید دیگر چیز زیادی باقی نماند؛ چون هر کدام از این کتاب ها که انتخاب شدند در بخش پدیدآورنده و کتاب آرایی و نوع چاپ و کاغذ و محتوی تک است. به یاد دارم که برخی مواقع کاغذهایی را از بازار می گرفت و خود تغییراتی در بافت آن می داد و کارهایی انجام می داد که به فرمی که می خواست، تبدیل شود. از حیث ویرایش یا اینکه آن کتاب بی نقص منتشر شود دقت کنید، در همۀ زمینه ها متوجه می شوید که چه ثروت گرانبهایی به داشته های نشر کشور افزوده شده است.

در حوزۀ کتاب آرایی از مجموع تجاربی که در جهان وجود داشت استفاده و مرتب بررسی و مطالعه می کرد و هیچ زمان توقف نمی کرد و همیشه هر زمان به خدمتش می رفتیم، یک ایدۀ نویی داشت؛ و واقعا کتاب موضوع مورد علاقۀ او بود. برای همین همیشه می گفت کتاب را باید عزیز بداریم.

خاطرم هست وقتی کتاب رسالۀ سپهسالار منتشر شد، یک نسخه برای من فرستادند و من به همین مناسبت به دیدنشان رفتم و صحبت سر قیمت کتاب شد و چهل هزار تومان قیمت داشت. خب آن دوران کمی قیمت بالایی بود؛ اما وقتی شرح آماده سازی کاغذ این کتاب و جلد آن را توضیح دادند و حروفچینی که نوع منحصر به خود را داشت قانع شدم و جالب بود بعد از چند ماه به وقتی کتاب به چاپ دوم رسید ایشان را دیدم که  پشت میزشان نشسته بودند و همان متن چاپ شده را دوباره غلط گیری می کردند. و ما این را در کم تر همکاری می بینیم.”

وی در ادامۀ سخنانش گفت:

“ایشان بسیار جسور بود و در دوره ای با تعدادی از همکاران دور هم جمع شدند تا بتوانند به سیستم سنتی توزیع سر و سامانی بدهند. شرکت سهامی تکا را تأسیس کردند که خب ایشان نقش مفیدی داشتند هر چند که این شرکت به نتیجۀ مطلوبی نرسید. خب من این شکست را مربوط به زنده یاد زهرایی نمی دانم. وقتی تلاش خانوادگی آن ها را می دیدم، ردپای جدی از زنده یاد زهرایی در نوآوری هایی که در حوزه های نشر کتاب صورت می گرفت را شاهد بودم.

ایشان خیلی به حقوق مؤلف اعتقاد داشتند. به یاد دارم ناشری در آلمان بود که کتاب های نت منتشر می کرد. یکی از تجربه های آقای زهرایی وارد کردن قابل توجهی از این کتاب ها با نسخۀ اصلی آن ها بود. ما حتی با ناشر آلمانی صحبت کردیم و کار ها خوب پیش می رفت اما متأسفانه بخاطر تحریم ها و فوت دوست از دست رفته امان این قضیه متوقف شد.

نمونۀ دیگر فعالیت های زهرایی، سی دی های کلاسیک موسیقی اروپا بود و در نمایشگاه فرانکفورت با غرفل انتشارات مربوطه صحبت کردیم تا با قیمت کم تری این سی دی های اورجینال را خریداری کنیم و این ها در کتابفروشی نشر کارنامه فروخته می شد.

در بحث تولید کتاب به هیچ وجه طوری با مؤلف ارتباط داشت که فاصله ای میلان او و نویسنده وجود نداشت.”

صحنه ای از شب محمد زهرایی
صحنه ای از شب محمد زهرایی

دکتر آموزگار از بخش کتاب آشپزی منتشر شده توسط انتشارات کارنامه گفت:

“نمونه ای که می توانم بگویم بحث کتاب آشپزی است. وی هر جا غذای تازه ای می خورد، در پی یافتن دستور تهیۀ آن بود. به یاد دارم یکبار صحبتی با او داشتم که یک رستورانی در ابهر هست و چند تا از سفیران با خانواده روزهای تعطیل بدانجا می روند و ششلیک می خورند و بازمی گردند. دو سه ماهی از این ماجرا گذشته بود که یک روزی با آقای عرفانپور از تبریز بازمی گشتند. به من زنگ زدند که این رستوران دقیقا کجاست؟

وقتی به تهران رسیدند و از غذای رستوران سؤال کردم، گفتند که من ششلیک نخوردم. خوراک ماهیچه اش عالی بود و رفتم در آشپزخانه با سرآشپز صحبت کردم و دستور پختش را گرفتم که چه موادی دارد. و این ها همه به مجموعه افزوده شد.”

وی در قسمتی دیگر از سخنانش به فعالیت های زهرایی در بخش بازار جهانی کتاب اشاره داشت و بیان کرد:

“همکاران ما غفلت بسیار عمیقی نسبت به حضور در بازار جهانی داشتند؛ اینکه بتوانیم کتاب ایرانی را به بازار خارج عرضه کنیم. کسی که پایمردی کرد و از مدت ها قبل بدان اندیشیده بود، زنده یاد زهرایی بود. حتی به یاد دارم که قرار شد برای هزینۀ غرفه هر ناشر پولی بدهد، ولی ایشان بدون اینکه کتابی در آن نمایشگاه برای ارائه داشته باشد سعی داشت سهم خود را بپردازد.

سال بعد که ما بعد از چانه زنی های فراوان توانستیم یک مکانی را با عنوان غرفۀ ایران بگیریم، تعداد قابل توجهی از همکاران ما که قرار بود تنها یک تعداد کتاب بفرستند، شروع به مخالفت کردند و گفتند که فایده ندارد و همکاری نمی کردند. از جمله کسانی که زهرایی و آقای موسایی تلاش بسیاری برای مذاکره با آن ها کردند. امروز به جایی رسیده ایم که امسال چهار ناشر مطرح در پکن غرفه گرفته اند. واقعا چهار سال از خاموشی زنده یاد زهرایی می گذرد و این ماجرا هفت سالی است شروع شده است و در آن سال ها ایشان نقش بسیار مهمی در این بخش داشت.”

صفدر تقی زاده در شب محمد زهرایی
صفدر تقی زاده در شب محمد زهرایی

محمود آموزگار در پایان سخنانش از ایدۀ شهر کتاب توسط زهرایی چنین گفت:

 “ایدۀ شهر کتاب کار سختی بود و به یاد دارم شب عید،  زهرایی ماهی در شهر کتاب برای فروش گذاشت و به این ترتیب مردم را جذب کرد. در این بین فکر می کنم نقش شهر کتاب کامرانیه بسیار ممتاز است.

روزهای آخر عمرشان چند بار با ایشان صحبت کردم که تجربیاتتان را در جلسات و کارگاه  هایی در اتحادیه در اختیار دیگران بگذارید اما خب نشد. البته یک گفت و گویی با مجلۀ همشهری داشتند که  در آنجا بخشی از این دانش متراکم شده و ما آن را در مجلۀ صنعت نشر بازچاپ کردیم. من به جز یک رفیق خوب یک حامی بزرگ را از دست دادم.

در این بخش از نشست  بخش هایی از فیلمی مستند ساختۀ مهرداد دفتری به نمایش درآمد. در این فیلم دکتر محمدعلی موحد دربارۀ محمد زهرایی گفت:

“محمد زهرایی را می گویم که حقی گران به گردن من دارد. یکسال پیش که ناگهان چشم از جهان بربست، من تهران نبودم. یادداشتی فرستادم که در مراسم او خوانده شد. متأسفم که امروز هم آنجا نیستم. سال گذشته فرزندم، مقاله هایی که دربارۀ او نوشته شده بود جمع کرده و برای من نگاه داشته بود. الحق و الانصاف سنگ تمام گذاشته بودند. دربارۀ هنر او در اشارت به مقام ممتازی که او در میان ناشران داشت. محمد زهرایی به کتابی را که چاپ می کرد، وقار می بخشید و در این تردیدی نیست تا کتابی جلب نظر زهرایی را نمی کرد به چاپ آن تن در نمی داد. کتابی را هم که کمر به چاپ آن می بست به ابزاری برای نمایش ذوق و سلیقۀ توأم با وسواس هنرمندانۀ او تبدیل می شد. اسب تازی نبود که به شتاب، شتری بود که آهسته می رفت و شب و روز می رفت. چند تا از کتاب های من نمونه های درخشانی از دستاوردهای اویند که صبورانه این مراحل را پیموده اند.

دکتر محمد علی موحد
دکتر محمد علی موحد

 آری کتاب را در هر صورتی می توان ارائه کرد. آب را هم در لیوان پلاستیکی می توان خورد و هم در یک جام بلورین. اما لیوان پلاستیکی در ضیافت بزرگان راه پیدا نمی کند.

گرچه در نفت سیه چهره توان دید ولیک

آن نکوتر که در آیینۀ بیضا بینند

 من امروز می خواهم فارغ از هنر زهرایی از صفات انسانی او نیز یاد کنم. از صفا و وفای او، دوستی و مهربانی او، رادمردی و شکیبایی و خویشتن داری او. خوش نیت و خیرخواه بود. همواره امیدوار و نظری بلند داشت و دلی فراخ. یک نوع محاسبۀ نفس داشت. گاهی که می نشست و از گذشته های خود می گفت، متوجه می شدم که از این معتقدان به مکافات عمل است. هر پیشامد خوب یا بد را با عمل گذشتۀ خود ارتباط می داد و باور داشت که این جهان کوه است و فعل ما ندا. درود می فرستیم به مقام او و تسلیت می گوییم به همسر گرامی و فرزندان برومند او و به همکارانش که می کوشند همچنان چراغ کارنامه را روشن نگه دارند.”

در بخشی دیگر از این فیلم منوچهر انور در رابطه به بازترجمۀ کتاب پینوکیو و همکاری او و برادرش ایرج با محمد زهرایی بیان داشت:

“دو سال پیش زنده یاد محمد زهرایی که در صنعت نشر تک‌تاز بود از برادرم ایرج خواست که ماجراهای معروف پینوکیو را که نیم قرن پیش صادق چوبک آن را از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده بود، اینبار از زبان ایتالیایی به فارسی برگرداند. ایرج چند ماهی وقت گذاشت و دو تا از ده ها ترجمۀ داستان به انگلیسی را هم یدک گرفت. زهرایی در این میان جویا و پویا مثل همیشه به تازه ترین و شصت و چندمین ماجراهای پینوکیو به انگلیسی برخورد و اینبار از من و ایرج، هر دو درخواست کرد که با نگاه نزدیک تر به این ترجمه برگردان ایرج را پرداخت کنیم. درخواست های سرشار از ذوق و شوق زهرایی را نمی شد نادیده گرفت. این پرداخت به شش پرداخت کشید و یک سالی وقت برد تار زهرایی راضی شد اما سفارش کرد مثل همیشه که یک نگاه دیگری بدان بیندازید با همراهی دوستان سه نگاه دیگر بدان انداختیم و با بهره گرفتن از ایرادهای به جا برگردان را یکی دو پله بالاتر بردیم .زهرایی اگر می بود حالا دیگر به گمانم دستور چاپ کتاب را صادر می کرد.”

منوچهر انور
منوچهر انور

دیگر سخنران این مجلس، داوود موسایی، مدیر فرهنگ معاصر سخنان خود را با عنوان «زهرایی استاد هنرمند کتابساز» چنین آغاز کرد:

“از سال 51 من با ایشان آشنا شدم.  تا قبل انقلاب با آقای نیک دست کار می کردند و در سال های 56 و 57 شروع به همکاری با انتشارات نیل کردند. من بیشتر به آقای زهرایی نزدیک شدم. محمد زهرایی یک ناشر نبود. یک هنرمند کتاب ساز بود یا به عبارتی یک کتاب ساز هنرمند. وی حدود شصت عنوان کتاب تا آخرین روزهای عمرش کار کرد و در واقع زندگی کرد که کار بکند. من هیچ وقت او را بیکار ندیدم. وقتی وارد انتشارات نیل شد با اینکه سن کمی تری از او داشتم ولی نبوغ یک آدمی را می توانستم تشخیص دهم. وی وقتی ژان کریستف را با آن کاورهای کتانی منتشر کرد یا با آن قطع جیبی به بازار آورد، یک تحولی در انتشارات نیل ایجاد شد که کاملا این مؤسسه را از دیگر همکاران متمایز کرد و این تحول و تحول‌خواهی تا روزهای آخر زندگی همراهش بود.”

داود موسایی از " زهرایی استاد هنرمند کتابساز" سخن گفت
داود موسایی از ” زهرایی استاد هنرمند کتابساز” سخن گفت

وی در بخشی دیگر از سخنانش به خصوصیات کلامی زهرایی اشاره کرد و بیان داشت:

“زهرایی چند کلمۀ کلیدی داشت:

یکی همان «صحنه» بود که مدام تکرار می کرد؛ و دیگری «شعله ور» بود. می گفت این کار باید شعله ور شود. و آدم به وجد می آمد تا ساعت ها کنارش بنشیند و از تجاربش استفاده کند. به نظر من او هم خود صحنه  بود و هم شعله ور و نشر کارنامۀ او  نشان دهندۀ این است.

اگر نشر کارنامه کتب کمی دارد ولی هر یک از آن ها یک شخصیت مستقل دارند. اکثر ما ناشران به دنبال این هستیم که به دنبال یک مؤسسه  یا برند باشیم تا بتوانیم برای خود هویت سازی کنیم و به گونه ای کار کنیم که شناخته شویم. محمد زهرایی این کارها را نکرد؛ ولی هر کتابش به معنای واقعی می توانست یک اثر هنری جداگانه در حرفۀ ما با هویت و شخصیت محمد زهرایی باشد و این چیزی بود که می توانم با قاطعیت بگویم. هر موضوعی و کتابی در کارنامه، حروف چینی خاصی دارد. زهرایی در همۀ بخش ها دخالت می کرد و حاصلش همین می شود که ما امروز می بینیم. وی شخص زحمتکش بود و در طول چهل سالی که او را می شناختم هر کاری که شروع می کرد دلش می خواست به بهترین شکل ممکن باشد. اگر پخش کتاب راه می انداخت یک پخش نمونه بود. وی یک شخص جامع الاطراف بود. و فکر می کنم صد سال عمر برایش کم بود که به این خواسته هایش برسد.

ما آدم بزرگی را در حرفه خودمان از دست دادیم. اگر وی می خواست ناشر باشد می توانست دو هزار عنوان در سال کتاب منتشر کند. یکبار به او گفتم که دلیل تعداد کم آثار منتشر شدۀ کارنامه وسواس اوست و اگر نداشت می توانست کتاب های زیادی را منتشر کند.”

صحنه ای دیگر از شب محمد زهرایی
صحنه ای دیگر از شب محمد زهرایی

سردبیر مجلۀ بخارا پس از سخنان داوود موسایی از عدم حمایت برخی ناشران از ایده های زهرایی چنین گفت:

” ایشان امثال ایشان تنهایی هایی هم داشتند. شما تصور کنید همیشه در هر کاری در کشور ما یک اقلیتی بار یک اکثریتی را به دوش می کشند و آبروی این صنف هستند. امروز جز تعداد محدودی از ناشران، باقی کجا هستند. در همان زمان که ایشان این کارهای مدرن را در کار نشر می کرد، کم نبودند کسانی که او و ظرافت های او و نکته بینی ها و هزینه های سنگینی که در نظر می گرفت را به تمسخر می گرفتند. هزینه ها را برای خود تحمل می کرد تا آبرویی برای نشر ما درست کند و این ها تعدادشان به انگشتان یک دست هم نمی رسد. امثال آقای زهرایی بار آبروی نشر ایران را به دوش کشیدند و بدین جا رساندند و باید نشان داد که زهرایی امروز در گوشۀ هر انتشاراتی نشسته است و نگران ضعف های کار ما است.”

در ادامه مونا سیف از کادر فنی نشر کارنامه از خاطرات و ویژگی های کارگاه های کارنامه و کار با زهرایی چنین بیان داشت:

“اگر بخواهم یک مقدمۀ مختصری بگویم این است که من کارم را با آقای زهرایی به عنوان ویراستار شروع کردم. روزی که برای مصاحبه رفتم گفتند که رزومه ات چیست و تنها جمله ای که من به ایشان گفتم این بود که من زبان شیرین فارسی را می دانم، همین یک جمله برایشان کافی بود که به من اعتماد کنند و اولین پروژه بدهند.

یک مقدار در مورد کارگاه نشر کارنامه حرف می زنم. در زمان زهرایی جنب و جوشی که در نشر کارنامه بود و حاصل کار کردن شخص خود زهرایی بود و نوع کارش همین جنب و جوش را تولید می کرد. ما  طبق قواعد مرسوم کار نمی کردیم و برای تولید هر کتاب یک روش منحصر به فردی را تجربه می کردیم.  علت وجود این وضعیت هم وسواس نبود یک اجبار زیبایی شناسانه ای بود که زهرایی، گریزی از آن نداشت و نمی توانست جز این عمل کند . تمام ساختمان کتاب از روکش آن تا متنی که داخلش هست و هر چیزی که بدان مربوط می شود، برای زهرایی موضوعیت پیدا می کرد و ساده نبود که بخواهد ساده بگذرد؛ بلکه هر روز بررسی می کرد و کارمندانش را به این جریان می کشید.

مونا سیف از خاطرات و ویژگی های کارگاه های کارنامه سخن گفت
مونا سیف از خاطرات و ویژگی های کارگاه های کارنامه سخن گفت

تشخیص دقیقی داشت. از هر چیزی که قابلیتش را داشت استفاده می کرد تا به تناسب برسد. جای اجزای متن را به خوبی تشخیص می داد. تا بتواند متن را به یک ریتم مناسب برساند. زهرایی راه های متعدد را تجربه می کرد تا به یک تناسب متعدد برسد و تناسب های مختلف با وزن های مختلف در کتاب های او هست. این تناسب ها باعث می شد که وقتی کتاب به دست مخاطبان می رسید آن ها تنها متوجه یک کلیت متناسب می شدند. و این رمز کار زهرایی بود.

زهرایی می توانست گرافیک واژه ها را مهار کند و همان روش سهل ممتنعی بود که به راحتی قابل تقلید نبود و کسی را تا به امروز ندیدم که بتواند الگوهای ایشان را دقیق اجرا کند. سفرنامۀ ابن بطوطه ای که همکاران من می توانند تشخیص دهند که بستن این کتاب تا چه حد دشوار و سخت بود و وقتی آن را با آن ویژگی های عجیب با دیگر چاپ های این کتاب مقایسه کنید متوجه هنر این کتاب ساز جوینده ای می شوید که هیچ زمان از جستن و از پیدا کردن باز نایستاد. ارزشمندی محمد زهرایی در نظر من این هاست. اگر او را به عنوان یک استاد در این زمینه می دانیم پس باید بگردیم و استانداردهایش را پیدا کنیم. یک سبک شناسی اصولی در مورد آثارش می تواند بسیاری از رمزهای کار او را بگشاید. تعریف از محمد زهرایی به چه درد ما می خورد. او در زمان حیاتش حتی در خاکسپاری تنها بود. پس بیاییم استانداردهای کارش را بشناسیم تا حقش را ادا کنیم.

در واپسین لحظات این نشست، روزبه زهرایی به خلاصه ای از فعالیت های پدرش و انتشارات کارنامه اشاره کرد و گفت:

“نشر کارنامه و آنچه دستارودهای خانوادۀ زهرایی است  و امیدوارم این نام باقی بماند، حاصل تلاش مرحوم محمد زهرایی و در واقع پیگیری دیوانه وار ایشان است و حضور مستمر و با شکوه و دائمی مادر من خانم مهدیه مستغنی است.

 من فکر می کنم که نشر کارنامه وارد عصر جدید خود شده است و امیدوارم این عصر پویا باشد؛ اما در عصر گذشته اگر من از رضا خاکیانی و اهمیت حضور ایشان نگویم فکر می کنم بخشی از موفقیت تاریخ کارنامه پنهان می ماند.

روزبه زهرایی به خلاصه ای از فعالیت های پدرش و انتشارات کارنامه اشاره کرد
روزبه زهرایی به خلاصه ای از فعالیت های پدرش و انتشارات کارنامه اشاره کرد

 آقای زهرایی به نظر من یک پیگیر کوشای خستگی ناپذیر بود و من مخالفم که ایشان وسواس داشته است. ایشان معتقد بود که باید در مقابل کاری که به مردم تحویل می دهم، پول حلال از ایشان بگیرم و دوست داشت که به نحو احسنت و با حداکثر کیفیت کار را تحویل دهد. من این را از پدر شنیدم که باید کار خود را درست انجام دهم و این نامش وسواس نیست. الان فکر می کنم که این حرف خیلی درست است. تا جایی که من دیدم بارها در کار متوقف می شدند و کارهای خودشان ایشان را راضی نمی کرد و منظم این کارها تغییر می کرد و حتی در چاپ های بعد هم دستخوش تغییرات مهم و متفاوتی می شد. فکر می کنم بهترین میزان و الگو برای بررسی هر آدمی به ویژه اشخاصی که کار می کنند این است که کارهایشان را ببینیم و روال حرکت کارشان را بسنجیم و با شرایط و امکانات بررسی اشان بکنیم  و در آن صورت کارنامۀ زهرایی نمرۀ قبولی می گیرد.

آقای زهرایی منتقد زیاد دارند . تعدادی از اینکه کارهایشان به تعویق افتاده است خب حق دارند و بسیاری صبوری می کنند و پای نشر کارنانمه ایستاده اند و من هم مدیون ایشان هستم و هم از طرف خانوادۀ زهرایی و کارنامه از ایشان سپاسگزاری می کنم. فکر می کنم بیشر از هر چیزی قبل از اینکه ناشر باشد یک کارگردان و تهیه کننده بود. طوری در کارها حضور پیدا کرده و مداخله می کرد که واقعا نمی شود اثرش را در متن کار ندیده گرفت و شنید. و این به نظر من نوعی کم لطفی است به کیفیت عمل. چند روز پیش آقای دریابندری میراث زندۀ خوراک ایران شده اند واقعا همۀ کسانی که در آن پروژه حضور داشتند شهادت می دهند که آن کتاب آشپزی چه بود و به چه رسید. به هر حال وقتی که کسی کار می کند خطای کارش دیده می شود. آقای زهرایی نه اینکه از عیب جویی ها دلخور نشود نه! ولی کارش را انجام داد و از استاندارهای خود کوتاه نیامد؛ بلکه آن ها را ارتقا داد. حتی کتاب هایی که در کتابخانه تجدید چاپ می شد بیش از انتشار اول وقت گیر وهزینه ساز بود.  وقتی شما متفاوت باشید پیش می آید که نقص هایی هم داشته باشید.”

وی در پایان سخنانش از بازچاپ کتاب شازده کوچولو با تصاویری از اصل کتاب در زمان حیات اگزوپری خبر داد.

در پایان مهدیه مستغنی یزدی همسر محمد زهرایی از فعالیت همسر خود و زندگی مشترکش و نشر کارنامه چنین سخن گفت:

” بیش از هر چیز شوهر من عاشق کار وزندگی بود و کارنامۀ کار او تنها این کتاب ها را شامل نمی شود. او برای سیستمی که عقیده داشت کتاب منتشر کرد و برای ناشران دیگر هم  خدمت کرد. من خیلی متأسفم که در چهل و چهار سال زندگی مشترک فرصت کمی برای زندگی کردن داشتیم. چرا که تمام وقت ما صرف انتشارات کارنامه شد.”

روزبه زهرایی از بازچاپ کتاب شازده کوچولو خبر داد
روزبه زهرایی از بازچاپ کتاب شازده کوچولو خبر داد

سخنان سپهر زهرایی  با یادی از پدر و خانواده اش و کارنامه پایان بخش این نشست بود.

 

 

 

 

 

.