شب دائره المعارف بزرگ اسلامی برگزار شد/ پریسا احدیان

عصر دوشنبه، بیست و ششم تیرماه سال یکهزار و سیصد و نود و شش، دویست و نود و نهمین شب از مجموعه شب های مجلۀ بخارا با همراهی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، کتابفروشی آینده، و مجلۀ بخارا به شب «دایرة المعارف بزرگ اسلامی» اختصاص یافت.

در این شب استادان: سید مصطفی محقق داماد، صادق سجادی، آذرتاش آذرنوش، اصغر دادبه و کاظم موسوی بجنوردی به سخنرانی پرداختند. در این جلسه ایرانشناسانی از کشور چین نیز حضور داشتند.

در ابتدا علی دهباشی ضمن عرض خوشامدگویی به میهمانان این نشست خلاصه گزارشی از برگزاری  شبهای بخارا را بیان داشت و گفت:

“اگر حمایت ها و اشارات و نظرات جناب آقای سید مصطفی محقق داماد، ریاست شورای تولیت بنیاد موقوفات دکتر افشار نبود، هرگز موفق به برگزاری چنین شب های باشکوهی نبودیم. اشراف و راهنمایی های ایشان در برگزاری شب های قرآنی که برای اولین مرتبه دانشمندان قرآن پژوه داخل و حتی خارج از  کشور وجوه گوناگون این کتاب مقدس را بررسی کردند و هم زمان با انتشار ترجمۀ انگلیسی قرآن مجید با حضور دکتر نصر از طریق ماهواره در حدود یک ساعت در همین سالن و بر روی همین پرده بحث های بسیار علمی درگرفت. همچنین شبی که در مورد ترجمه های فارسی نهج البلاغه در ماه مبارک رمضان برگزار کردیم.

علی دهباشی گزارشی از برگزاری شبهای بخارا داد
علی دهباشی گزارشی از برگزاری شبهای بخارا داد

 شب هایی که دربارۀ ایرانشناسان به نام ایرانی و خارجی همچون پروفسور فراگنر، ماری کخ و ایزوتسو برگزار کردیم و همچنین اشخاصی چون پرویز رجبی و شهریار عدل و بسیاری دیگر. و باز زیر نظر استاد محقق داماد بوده است که در حوزۀ جغرافیایی تاریخ زبان فارسی، شب افغانستان، شب زبان اردو و رودکی که هر کدام جداگانه دربارۀ رجال فرهنگ و ادب این حوزۀ تمدنی بودند، شب هایی را برگزار کردیم. از تاگور در هند و افتخار عارف در پاکستان، رهنورد زریاب از افغانستان و ایرانشناسان گرجی و لهستانی و ایتالیایی.

در زمینۀ فعالیت های علمی در داخل کشور نیز استاد محقق داماد تأکید ویژه بر این شب ها داشتند. که تاکنون شبی را برای تجلیل از فعالیت های دایرۀ المعارف تشیع برگزار کردیم. شبی را برای فرهنگنامۀ کودکان و نوجوانان در زمان حیات زنده یاد توران میرهادی و شب هایی برای فرهنگ نویسان نامدار از جمله محمد معین، سلیمان حییم و دهخدا برپا داشتیم.”

وی در پایان سخنانش از روابط دیرینه با مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی و همکاری اساتید این بخش در نگارش مقالاتی در کلک و بخارا چنین گفت:

“قصدم از این گزارش کوتاه این بود که بر بستر چنین سابقه ای، امشب افتخار برگزاری شب دایرة المعارف بزرگ اسلامی را داریم. اما ما در بخارا روابط دیرینه ای با این مرکز علمی داشته ایم. تنها و تنها نشریۀ زبان فارسی بودیم که برای اولین بار در مهر ماه 1373 ویژه نامه ای در شمارۀ 56 مجلۀ کلک دربارۀ این نهاد علمی منتشر کردیم. آن زمان هنوز دایرة المعارف در دفتر اول فعالیت های خود بود. درآن شماره گفت و گوی مفصلی با استاد کاظم موسوی بجنوردی داشتیم. در مقاله ای دیگر سازمان اداری و علمی سازمان دایرة المعارف را به آگاهی رساندیم. در مقالۀ دیگری دکتر صادق سجادی دربارۀ مجلدات دایرة المعارف که تا آن زمان منتشر شده بود مقاله ای لطف کردند. همچنین زنده یاد دکتر شرف الدین خراسانی در همان ویژه نامه، مقالۀ پروفسور شارل ورنر (دربارۀ دایرة المعارف) را ترجمه کردند که آقای بهرامیان هم ملاحظاتی بر آن نقد نوشتند.

اینک خوشحالیم که یکبار دیگر در ساعات محدود این شب در خدمت شخصیت های یکی از این نهادهای بزرگ علمی هستیم. بدیهی است سخنرانی های امشب نمی تواند دربرگیرندۀ تمامی وجوه کار عظیمی باشد که در این سی و چند سال در این مرکز علمی اتفاق افتاده است. اما آغازی است بر جلساتی که امیدواریم بتوانیم با حضور دانشمندان عضو هیئت علمی این نهاد، مرتب برگزار کنیم تا شناسانندۀ بخشی از کارهای عظیم دایرۀ المعارف بزرگ اسلامی باشیم.”

نخستین سخنران این مجلس، دکتر سید مصطفی محقق داماد، از خاندان فرهیختۀ سید کاظم بجنوردی یاد کرد و بیان داشت:

ایرانیان که فرّ کیان آرزو کنند

باید نخست کاوۀ خود جستجو کنند

مردی بزرگ باید و عزمی بزرگ تر

تا حل مشکلات به بازوی او کنند

در اندلس نماز جماعت شود به پا

آن ها که قادسیه به خون ها وضو کنند

کار دایرۀ المعارف به دست یک نفر اهل همت انجام شد. از خانواده ای اصیل و شریف علم و ادب اسلامی. جناب آقای محمد کاظم بجنوردی. ایشان یکی از نوادگان مرجع عالی قدر بزرگ، مرحوم آیت الله حاج سید حسن اصفهانی است که مرجعیت عامه ای که ایشان داشتند در تاریخ مرجعیت به این عمومیت و عظمت سابقه ای نداشته و ندارد. پدر بزرگوارشان علامه آیت الله میرزا حسن موسوی بجنوردی که هنگامۀ آثارش برای اهل فقه و اصول روشن است. کار عمده ای که در مجلدات عظیم قواعد فقه (القواعد الفقهیة) و در مفاتیح الاصول انجام دادند، کارهای بسیار بزرگی از ایشان است و هر کس آن کتاب را بخواند به سلیقۀ این بزرگوار واقف می شود. ایشان شاگرد مرحوم میرزای نائینی است اما خود چیزی کم تر از نائینی ندارد.

دکتر سید مصطفی محقق داماد از خاندان فرهیختۀ سید کاظم بجنوردی یاد کرد
دکتر سید مصطفی محقق داماد از خاندان فرهیختۀ سید کاظم بجنوردی یاد کرد

 یکی از برادران کاظم بجنوردی، عالم گمنامی که در گوشۀ خانه از روی بزرگی و عظمت، جهان بنشسته در گوشه ای است، آیت الله سید محمد مهدی بجنوردی است اما یک دنیا علم و فضیلت و تقوا به بار دارد. در این میان کاظم عزیز ما از جوانی دنبال این بود که برای این ملت کاری کند. راه های مختلف رفت و  راهش به زندان کشیده شد. چهارده سال در گوشۀ زندان دوران ستم شاهی بود به امید اینکه کاری کرده باشد. “

ریاست تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار در ادامۀ سخنانش از فراز و نشیب های دوران اولیۀ دایرة المعارف بزرگ اسلامی چنین گفت:

“باز هم خداوند به کاظم بجنوردی توفیق داد. وی از زندان که بیرون آمد پس از مدت کوتاهی در مسائل سیاسی و نمایندگی مجلس فعالیت داشت. اما زود دست از سیاست کشید و به دایرة المعارف آمد و در گوشۀ اتاقی مشغول به کار شد. امروز تمثال ها و عکس هایی که دیدید از که بزرگانی هستند و در کنار آقای بجنوردی مشغول کارند و به حمدالله کار بزرگی در 22 دو جلد تحویل شده است. ترجمه به انگلیسی و عربی آن در حال انجام است. چندین دایرۀ المعارف در کنار این پژوهش و گردآوری از جمله: دانشنامۀ حقوق ایران، دانشنامۀ تهران بزرگ و …. در دست کار است.

همتی که کاظم ما با دست خالی در این بحران جنگ و بمب باران و … داشت را خوب به خاطر دارم. به یاد دارم که جلسۀ شورای علمی بود که ناگهان صدای آژیر بلند شد. همه به پناهگاه رفتیم و بعد دوباره به سر کار بازگشتیم. به هر حال در کنار هم این بحران ها را پشت سر گذاشتیم.”

دکتر محقق داماد در پایان سخنانش جوانان اندیشمند را مخاطب خود قرار داد و چنین افزود:

“جوانان عزیز!  باید جای این افراد پُر شود. جوان ها باید اهتمام کنند و این صندلی ها را پُر کنند. افراد بزرگی چون: دکتر شرف الدین خراسانی، علامۀ زریاب خویی، دکتر زرین کوب، مرحوم آقای رفیع و استاد ایرج افشار و بسیاری دیگر، همگی دوستان دایرۀ المعارف بودند و از میان ما رفتند. اما این کشور بایستی با دانش و فرهنگ اداره شود. حرف بی محتوا نباید زد. باید کشور را با دانش گرداند. سرمایۀ ایران زمین سرمایۀ تمدن و فرهنگ است. اجازه بفرمایید این فرهنگ به دست شما جوانان ایرانی باقی بماند. من از دوستان اهل قلم و ذوق دعوت می کنم تا به ما ملحق شوند و این کار را ادامه دهند. سالی که من قلم به دست گرفتم و اولین مدخل آیین دادرسی را نوشتم، سال  1362 ه.ش بود. نمی دانم چند سال از آن زمان می گذرد!”

علی دهباشی و دکتر کاظم موسوی بچنوردی
علی دهباشی و سید کاظم موسوی بچنوردی

در این بخش عکس هایی از سال های دور و نزدیک فعالیت های محققان در مجموعۀ دایرة المعارف بزرگ اسلامی به نمایش درآمد. تدوین این بخش را مریم اسلوبی با همکاری محبوبۀ صوفی به عهده داشت.

دیگر این سخنران این مجلس، دکتر صادق سجادی به دوران آغاز فعالیت خود در دایرة المعارف بزرگ اسلامی و نقش تربیتی این مرکز در مورد محققان جوان اشاره داشت و گفت:

همانطور که استاد محقق داماد فرمودند، جوان ها پیر می شوند. بنده امروز سی و سومین سالی است که با دایرة المعارف بزرگ اسلامی همکاری می کنم. و آنچه که دربارۀ وضع علمی دایرة المعارف و شکل گیری این جریان مهم فرهنگی عرض می کنم، هیچ یک از راه شنیده ها نیست. در تمام جزئیاتش شرکت داشته ام و شاهد بسیاری از این تحولات بوده ام.

استاد محقق داماد در مورد تربیت جوانان سخن گفتند و این حقیقتی است که نمی شود انکار کرد. در دوره ای که ما جوانتر بودیم و افتخار شاگردی اساتید بزرگی چون دکتر زریاب، دکتر زرین کوب، عنایت الله رضا، شرف الدین خراسانی را داشتیم، همین نگاه بر این مجموعه حاکم بود و امروز هم حاکم است. تدابیری که برای تشکیل کلاس ها و تربیت محققان اندیشیده می شود، همه در جهت تأیید سخنان دکتر محقق داماد است.

دایرة المعارف بزرگ اسلامی در اسفند ماه سال 1362 شمسی  تأسیس شد. مقارن این سال آقای بجنوردی اعلامیه ای مشتمل بر تحلیلی از نگاه اسلام شناسان و ایرانشناسان غربی به فرهنگ و تمدن اسلامی منتشر کردند و آرزوی تدوین دایرة المعارفی در این زمینه ها به دست مسلمانان مخصوصا ایرانیان داشتند. این هدف اصلی و اولیۀ ایشان بود که خوشبختانه  تحقق یافته است و امروز هم در حال تحقق بیش از پیش و تکمیل است. مطلب مهم پایداری بر سر تدوین دایرۀ المعارف و رساندن این اثر بزرگ به جایگاه امروزی است. من به لحاظ وسایل مادی و مالی سخن نمی گویم. به لحاظ علمی عرض می کنم که فعالیت در این مجموعه و مدیریت آن کاری بس دشوار بوده و هست.

دکتر صادق سجادی از آغاز فعالیتهای خود در دایره المعارف بزرگ اسلامی سخن گفت.
دکتر صادق سجادی از آغاز فعالیتهای خود در دایره المعارف بزرگ اسلامی سخن گفت.

در آغاز، دایرة المعارف یکی دو بخش بیشتر نداشت. یکی بخش گزینش عناوین بود که به عنوان مدخل یابی، از برخی کتب اصلی مثل لغت نامۀ دهخدا و برخی از متون فقهی و اصولی، تاریخی و ادبی فیش برداری می کرد. در اوایل سال 63 که من به این مجموعه پیوستم، مرکز دارای یک بخش تازه ای یعنی بخش پرونده های علمی شد که با وجود محدود منابع موجود در آن زمان، بر حسب هر مدخلی که تصویب می شد، منابع موجود را کپی می کردند و برای نویسندگان خارج از مرکز می فرستادند.

از  اواخر سال 63 و مخصوصا در سال 65 که گروه بزرگی از محققان و اساتید درجۀ یک همچون: استاد زریاب خویی و دکتر احمد تفضلی و… به این مجموعه پیوستند، روند تدوین دانشنامه تغییر کرد. بدین معنا که حدود یکسال یا اندکی بیش از آن تعداد قابل توجهی مقاله آماده شده بود که بر اساس نگاه های بعدی که در دایرۀ المعارف شکل گرفت، باید مستند و دقیق و مبتنی بر مهم ترین منابع تحقیق و همچنین منطبق با شیوۀ جهانی دانشنامۀ نویسی می بود و به لحاظ زبان، بیان، صورت، محتوی و شکل مدخل اصولی رعایت می شد که این مقالات فاقد آن بود. به همین سبب قسمت اعظم این مقالات توسط شورای علمی کنار گذاشته شد.

نخستین گروه های پژوهشی، تاریخ به مدیریت دکتر زریاب و دستیاری من، هنر به مدبریت یحیی ذکا، ادبیات عرب به مدیریت دکتر آذرنوش، و ادبیات غیر عرب (مشتمل بر ادبیات فارسی و ادبیات اقوام دیگر مسلمان)، بخش ادیان و عرفان به مدیریت استاد فتح الله مجتبایی و برخی از بخش های دیگر تشکیل شد و مقالات بر حسب بخش ها تفکیک گردید. از آن پس مقالات به طور تخصصی برای تألیف به نویسندگان ارائه می شد. یکی از وظایف این بخش ها در آن ایام شناسایی متخصصان در زمینه های مختلف بود. گرچه مدیران بخش ها و دستیارانشان در زمینه هایی که مسئولیتی بر عهدة آن ها گذاشته شده بود، خود در زمرۀ متخصصان درجۀ اول بودند.”

دکتر سید مصطفی محقق داماد در کنار دکتر اصغر دادبه
دکتر سید مصطفی محقق داماد در کنار دکتر اصغر دادبه

وی در ادامه اظهار داشت:

“یکی از اهداف دایرة المعارف تربیت محققان جوان برای جایگزینی اساتید کهن سالی بود که طبیعتا بعد از چند سال نمی توانستند، بار جریان اجرایی تدوین دانشنامه را بر دوش بکشند. در طی این سال ها این مرکز از این جهت به دلایل مختلف بسیار موفق بوده است. در سال 1366 که بخش پرونده ها به شکل جدید ایجاد شد، تعداد قابل توجهی از جوانان علاقه مند جذب شدند. جذب جوانان یکی از خصایص آقای بجنوردی است که جوان های علاقه مند و فاضل را جلب می کنند. ابدا مانعی بر سر جذب جوانان احساس نمی کردند و نمی کنند. یکی از توفیقات دانشنامه در تدوین این آثار گرانقدر، همین است که به جوانان اعتماد کرده و به آن ها میدان داده است و اجازه می دهد که در این مجموعه تعلیم ببینند، و عملا و نظرا مبانی تحقیق را فرا گیرند و نزد اساتید آموزش ببینند. و تبدیل به نویسندگان تراز اول شوند. امروزه بسیاری از کسانی که در موسسات پؤوهشی کشور مشغول تحقیق و تألیف هستند، تربیت شدۀ دایرۀ المعارف بزرگ اسلامی هستند.”

وی در ادامه اظهار داشت:

“یکی از اهداف دایرة المعارف تربیت محققان جوان بود و برای جایگزینی اساتید کهن سالی بود که طبیعتا بعد از چند سال نمی توانستند، بار جریان اجرایی تدوین دانشنامه را بر دوش بکشند. در طی این سال ها این مرکز به دلایل مختلفی بسیار موفق بوده است. در سال 1366 که بخش پرونده ها ایجاد شد، تعداد قابل توجهی از جوانان علاقه مند جذب شدند. جذب جوانان یکی از خصایص آقای بجنوردی است که جوان های علاقه مند و فاضل را جلب می کنند. ابدا مانعی بر سر جذب جوانان نداشتند و ندارند. یکی از توفیقات دانشنامه در تدوین این آثار گرانقدر، همین است که به جوانان اعتماد کرده و به آن ها میدان داده است و اجازه می دهد که در این مجموعه تعلیم ببینند، و عملا و نظرا به مبانی تحقیق بپردازند و نزد اساتید آموزش ببینند. و تبدیل به نویسندگان تراز اول شوند. امروزه بسیاری از کسانی که در کشور مشغول تحقیق و تألیف هستند، تربیت شدۀ خود دایرۀ المعارف بزرگ اسلامی هستند.”

 

نمایی از شب دایره العمارف بزرگ اسلامی
نمایی از شب دایره العمارف بزرگ اسلامی

دکتر صادق سجادی دربارۀ تأثیرات بیرونی دایره المعارف بزرگ اسلامی چنین ادامه داد:

“طیف وسیعی از رساله های دانشگاهی بعد از آغاز انتشار دانشنامه به کلی تغییر کرد. یک مقایسة اجمالی میان رساله هایی که پیش از سال1367  و پس از آن در رشته های علوم انسانی مورد عنایت دایره المعارف بزرگ اسلامی نوشته شده است، اگر به عمل بیاید، مخصوصا با رساله هایی که در اوج فعالیت دایره المعارف از سال 73 به این سو، نوشته شده است، بدون هیچ تکلف و دشواری ای مشخص می شود که رساله های فوق لیسانس و دکتری در زمینه های تاریخ و ادبیات عرب، ادبیات فارسی، هنر و فلسفۀ کلام و عرفان تا چه اندازه متأثر از مدخل ها و مقالات این دانشنامه بوده و هنوز هم هست.

آقای دکتر چارلز ملویل که از دوستان و همکاران نزدیک ماست، نقدی بر جلد اول دایره المعارف نوشت و تأکید کرد نظیر این دایرة المعارف در جهان اسلام تاکنون نبوده است. او بسیاری از مدخل ها را مورد بررسی قرار داد و ضمن انتقاد از بعضی، آنهم از لحاظ منابع و نگاه نویسنده، از بسیاری از آنها تعریف و تمجید کرد و صریحا نوشت اند که محققان اسلام شناس دنیا از این پس از دایرة المعارف بزرگ اسلامی بی نیاز نخواهند بود. این پیش بینی فی الواقع درست از آب در آمد. پیشنهادی هم که بعدها توسط خود اروپایی ها به واسطۀ مؤسسۀ مطالعات اسماعیلی به دایرة المعارف بزرگ اسلامی برای ترجمۀ این دایرۀ المعارف به انپلیسی شد، موید این معنی است. از این ترجمه زیر عنوان اسلامیکا تاکنون پنج جلد توسط انتشارات «بریل» منتشر شده، است و خود مؤید این نظر است که اسلام شناسان و ایرانشناسان غربی تا چه اندازه به دایرۀ المعارف بزرگ اسلامی به لحاظ شیوۀ تحقیق و منابع معتبر عنایت داشته و دارند.

به جز این دایرۀ المعارف تأثیر دیگری هم داشته است و آن تب دایرۀ المعارف نویسی است که یک مرتبه در ایران شروع شد و از حدود بیست سال پیش همه جا متوجه دایرۀ المعارف نویسی شدند و اغلب سازمان ها حتی برخی مؤسسات خصوصی به دنبال دانشنامه نویسی افتادند، بدون اینکه به نحوۀ نگارش آن آگاه باشند!  یا از ملزومات مادی و معنوی و لزوم حضور متخصصان درجۀ اول در زمینه های مورد علاقۀ دانشنامه مطلع باشند! این امر سبب شد که اکثر آن ها در همان گام های نخست فعالیت خود با شکست مواجه شوند.  از آن میان چند دانشنامۀ معتبر باقی ماند که از همه پیشروتر دایرۀ المعارف بزرگ اسلامی است که به سه زبان فارسی، انگلیسی و عربی منتشر می شود و در جهان اسلام شناسی اعتبار خاصی دارد.

این همه دست نمی داد مگر با پایمردی و پایداری. برخی از مشکلاتی که ما در این سی و چند سال با آن مواجه بودیم کافی بود که همۀ ما را به کلی از ادامۀ کار نا امید کند. نخستین کسی که این پایداری را نشان داد، شخص آقای بجنوردی بود. مشکلات مادی و معنوی بسیار زیادی بر سر راه ما بود. به لحاظ معنوی در کشوری که سابقۀ دانش نامه نویسی زیاد نبود، مشکلات گاه حل ناشدنی به نظر می رسید. ما در آن زمان یک دایرۀ المعارف مصاحب داشتیم که قسمت عمدۀ آن ترجمۀ کلمبیا بود و بخش تألیفی آن مربوط به اسلام و ایران است. البته که دانشنامۀ بسیار معتبر ی است. دیگر دانشنامة ایران و اسلام بود که به کوشش دکتر احسان یار شاطر بنیان نهاده شد و مبتنی بر دایره المعارف اسلام چاپ اروپا بود و آنچه که مربوط به فرهنگ و تمدن ایران و بخصوص مذاهب شیعی بود به کتاب افزوده می شد؛ اما بیش از ده جزوه از آن منتشر نشد و به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی این کار متوقف گردید. بنابراین ما به طور جدی تجربۀ دانشنامه نویسی نداشتیم و این فقدان تجربه خود بر مشکلات می افزود. فقدان این تجربه یعنی آنکه به محققان ایرانی اموخته نشده بود که ممکن است آنچه بنویسند، مورد قبول واقع نشود. نیاموخته بود که ممکن است چند ویراستار جوان بتوانند  مقاله  یک استاد را مورد اصلاح قرار دهند. این دشواری های بسیاری برای ما ایجاد می کرد. بخصوص اینکه قسمت اعظم این مقالات در آغاز کار ما به همین دلایلی که عرض کردم، کنار گذاشته و دوباره تألیف شد و این به مذاق نویسندگان خوش نمی آمد. برخی به کلی قطع رابطه کردند و برخی به سختی به ادامۀ همکاری تن دادند و به تدریج در خط علمی که مورد نظر دایرۀ المعارف بود -به لحاظ شیوۀ تحقیق- افتادند و همکاری کردند.

رَد کردن مقاله یا ضعیف تشخیص دادن آن یکی از بزرگترین مشکلاتی بود که همیشه با آن دست به گریبان بوده و هستیم. محققان جوانتری که از یک سوی به لحاظ غلمی ضعیف اند و محضر اساتید بزرگ را درک نکرده اند و اصلا به آنها شیوه های تحقیق آموزش داده نشده و خود نیز در پی آن نبوده اند، حالا به هیچ وجه نمی پذیرند که مقالاتشان مورد  اصلاح قرار بگیرد تا چه رسد به اینکه رد شود و این بسی شگفت است که جریان تحصیلات دانشگاهی و تربیت محقق به کجا دارد می رود. با این همه همیشه جوانان را تشویق کرده ایم (بخصوص کسانی که به زمینه های مورد تحقیق ما علاقمندند) که به دایرۀ المعارف بیایند و مقاله بگیرند و در آغاز کار نشان بدهند که در چه سطح و مایه ای از تحقیق هستند. یکی از مهم ترین وظایف این مرکز غیر از تحقیق در آثار دیگر، تربیت محقق چه در خارج و چه در داخل خود دایرۀ المعارف است.

نمایی دیگر از شب دایره المعارف بزرگ اسلامی
نمایی دیگر از شب دایره المعارف بزرگ اسلامی

 

وی در پایان سخنانش به کتابخانۀ  مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی پرداخت و افزود:

“کتابخانۀ بسیار بزرگی که به همت آقای مجیدی، البته با حمایت بی‌دریغ آقای بجنوردی در مرکز پدید آمده است و اکنون نزدیک به هشتصد هزار جلد کتاب کاغذی و تعداد بسیاری کتاب دیجیتال دارد و در طی این سال ها پذیرای تعداد بسیاری از محققان و دانشجویان اعم از محققان و دانشجویان ایرانی داخل و خارج بوده است. تا سه چهار سال پیش حدودا سالی ده محقق غیر ایرانی از نقاط مختلف جهان داشتیم که به طور منظم می آمدند و با اساتید مذاکره و از کتابخانه استفاده می کردند. در برخی مواقع جایی در کتابخانه ها به آن ها اختصاص داده می شد که به کار تحقیق می پرداختند. در واقع دایرۀ المعارف بزرگ اسلامی به یک مجمع پژوهش های اسلامی-ایرانی در سطح بین المللی تبدیل شده است.

در بخشی دیگر دکتر آذرتاش آذرنوش از همکاری خود با دایرة المعارف بزرگ اسلامی سخن گفت:

“سی سال همکاری با مرکز دایرة المعارف باعث می شود من حرف های گفتنی بسیاری داشته باشم. و به برخی از آن ها اشاره کردند. در آغاز کار هنگامی که با آقای بجنوردی گفت و گو می کردیم، همیشه بحث بر سر این بود که ما بایستی یک دایرۀ المعارف ایرانی بنویسیم و از ذکر چیزی که خاورشناسان داشتند و ترجمۀ مستقیم آن ها به فارسی و تکرار مطالب دست برداریم. بایستی به عنوان دانشمندان و محققان ایرانی واقعی به تدوین این کتب بپردازیم. خب من در زندگی خاورشناسان بوده ام و از کارهایشان اطلاع داشتم. در اروپا درس خوانده بودم  و این صحبت ها مرا نگران می کرد؛ چون انگار هنوز این عقده در دل ما بود که ما نتوانیم پای در جای پای خاورشناسان بزرگی بگذاریم که در نزد آن ها درس خوانده یا از آثارشان بهره برداری کرده بودیم.

این صحبت پیوسته تکرار می شد. به همین جهت است که ما شیوه امان را با شیوۀ آن دایرة المعارفی که در فلسطین هست و کارشان ترجمه بود و خود من مدتی با آن ها همکاری داشتم، به کلی جدا شد. و کارمان ما تألیف بود نه ترجمه.”

دکتر آذرتاش آذرنوش از همکاری خود با دایرة المعارف بزرگ اسلامی سخن گفت
دکتر آذرتاش آذرنوش از همکاری خود با دایرة المعارف بزرگ اسلامی سخن گفت

وی در ادامۀ سخنانش به تأثیر فرهنگ ایران بر جهان اسلام اشاره کرد و از نقش دایرة المعارف بزرگ اسلامی در این زمینه با ذکر مثال هایی گفت:

“نکتۀ دیگر اینکه آقای بجنوردی، لطفی در حق ما کرد. و آن این است که هرگز دست به سانسور مقالات ما نزد. ایشان این اجازه را به ما داده بود که آنچه می خواهیم بنگاریم و کسی این در نوشته ها دست نمی برد مگر در بخش های اشتباه و لغزش های بزرگ، اما هیچگاه کسی نیامد که به من بگوید نویسندۀ مقالۀ فلان بایستی این شیوه را پیروی کنی و از گفتن چنین و چنان پرهیز کنی! البته این مسئولیت بزرگی بر دوش ما گذاشت و راهی را برای ما گشود که به نظر من خجسته بود و آن این است که ما در زمینۀ ادبیات عرب هزاران کتاب و مقاله و تاریخ ادبیات داشتیم  به راحتی می توانستیم مقاله ای در این زمینه بنگاریم. اما پس از این آزادی وظیفه ای داشتیم و آن این بود که آنچه را که خاورشناسان و  یا نویسندگان عرب بر ما منع می کردند را بازیابی کنیم و در نوشته ها و آثار خودمان جلوه اش دهیم.

مراد من از این سهمی که مغفول مانده بود، آن فرهنگ ایرانی است که می بایستی در جهان اسلام نقش مهمی بازی می کرد که کرد؛ ولی کسی به دنبال بازیابی این فرهنگ که نقش مهمی در حیات فرهنگ اسلامی داشت، نپرداخت.

ما خود هرگاه در این زمینه صحبت می کردیم، مورد تهاجم دوستان عرب قرار می گرفتیم. یادم نمی رود که در یک میهمانی با رشدی راشد سر اینکه چقدر ما ایرانی ها در جهان عرب نقش داشتیم، به اختلاف و جدل بزرگی رسیدیم.

دکتر ژاله آموزگار در شب دایره العمارف بزرگ اسلامی
دکتر ژاله آموزگار در شب دایره العمارف بزرگ اسلامی

در نتیجه ما به این فکر افتادیم که حال که قلم در دست و دایرۀ المعارف مقابل و کاغذهای سفید آمادۀ پذیرش نکات نویافتۀ ماست، بایستی کمر همت ببندیم و آن را بنویسیم. این کار رنجی بر دوش من نهاد که امروز بخاطر آن بسیار به خودم مغرورم و سنگینی آن ر ا به دوش خود تحمل کرده ام. و آن این است که برای یافتن آثار ایرانی در یک اثر، بایستی آن اثر را از اول تا آخر خواند.

جاحظ صد جلد کتاب دارد و من برای اینکه بتوانم فرهنگ ایرانی را در آثار او پیدا کنم، ناچار شدم تمام آثار را مطالعه کنم. نتیجۀ خوبی داشت و توانستم از آثار او انبوه روایاتی از ایران و اطلاعات قابل توجهی را به دست بیاورم. و جمله های بسیار عجیب فارسی که نگاشته بود در آثارش یافتم. علاوه بر آن چیزی حدود سیصد کلمۀ فارسی در کتب او بود که فهرستش در مقاله هست. این کار بر دوش من بسیار سنگین می آمد اما یک وظیفۀ وجدانی بود و باید آن را انجام می دادم.

شوخی نیست تأثیر نقش ایرانی و فرهنگی ایرانی بر زبان و فرهنگ عربی. و اجازه بدهید به یکی دو نکته در این زمینه اشاره کنم:

در مورد دوره های پیش از اسلام تمام ا اشعار جاهلی را خواندم و کلمه های فارسی را استخراج کردم. خب ایرانیانی در حجاز و مناطق اینچنین زندگی می کردند و از زرتشتیانی و مانویانی بودند و شاعران عرب و برخی امیران ایرانی بودند. اما در سال های 6 هجری قمری حادثۀ جالبی رخ می دهد و شاعری عبید الله بن زیاد را هجو می کند. زیاد، شاعر را با طنابی می بندد و با شرایط بسیار بد در شهر بصره می چرخاند. این آدم شروع به هجو گفتن می کند و اولین شعر فارسی که در تمام تاریخ ادبیاتمان داریم این شعری است که او می خواند:

آب است و نبیذ است

دکتر زاله آموزگار در کنار دکتر حسن انوری
دکتر زاله آموزگار در کنار دکتر حسن انوری

نکتۀ دوم نقشی است که یک مرد ایرانی استثنائی در زبان و فرهنگ عربی داشته است. این نقش از آن مردی به نام ابن مقفع که به نظر من شهسوار ادب عرب و ایرانی در سراسر تاریخ ادبیات عرب بوده است. این مرد کاری کرد که شاید بتوان آن را بزرگترین گام در زمینۀ نثر و ادبیات عرب به حسابش آورد. بدین معنا که او اولین کسی بود که حکمت های ایرانی را به زبان عربی ترجمه کرد. پس از آن جزوه های رساله هایی در زمینۀ حکومت داری به شیوۀ ساسانی در این باره نوشت. بعد کتاب داستان های ایرانی هندی کلیله و دمنه را به زبان عربی نوشت.

ادبیات عرب و زبان عربی پیش از اسلام چیزی به نام نثر عربی نداشته است. در مقابل هزاران هزار شعر از دوران جاهلی، یکی دو سطر بیشتر نثر عربی نداریم. به قرآن می رسیم که کلام خدایی است و کلام انسان نیست و شیوۀ خود را دارد و کسی نمی تواند از این کتاب تقلید کند. نهج البلاغه هم شیوۀ خود را دارد و زبانش زبان گفتاری نیست. و فاخر و ادیبانه است. یک چند خطبه داریم که خطبه های عرب. این ها خطبه هم  ریتم و قافیه دارند و هنوز زبان عربی یک زبان عادی مردمی همگانی که بتواند فرهنگ یک دولت را بازگو کند و داستان های عامیانۀ مردم را بیان دارد یا داده ها و یافته های مردان هنرمند را ثبت کند بوجود نیامده است. بایستی کسی بیاید و اقدام خاصی کند و یا زبان و فرهنگ عربی بایستی چند دهه ای درنگ کند تا به کمک نفوذ فرهنگ های بیگانه یک زبان جدید بوجود بیاید و این زبان بتواند گویای فرهنگ باشد. کسی که این خدمت را به زبان عربی کرد و باعث شد عرب ها بیهوده سال ها منتظر تحول نمانند و بی درنگ این تحول را در زبان عربی ایجاد کرد، ابن مقفع بود.

وی ایرانی و زبان اصلی اش زبان فارسی دری بود. اطلاعاتی داشت و زبان دومی که می دانست زبان پهلوی و زبان سومی که آموخت عربی بود.

این آدم شروع به نوشتن داستان کلیله و دمنه به زبان فارسی کرد. و نوشته های او خالی از هرگونه تکلف و سجع و قافیه است و هیچ شباهتی از نظر ساختار زبانی با قرآن و نهج البلاغه ندارد. زبانی است شفاف و روشن و کلام گویای همۀ مردم. ما همه اهل کار هستیم و کتب بسیاری را ترجمه می کنیم و گاهی از فارسی به عربی و گاهی برعکس. وقتی می خواهیم از فارسی به عربی که زبان مادری امان نیست ترجمه کنیم کار بس دشوار می شود. ابن مقفع هم زبانش ایرانی است و زبان عربی را آموخته است. اما ملاحظه کنید که نثر جدید مورد حاجت جامعۀ اسلامی را نقل می کند. او به فارسی می اندیشد و به عربی می نویسد و این برای مترجمان دردآور و رنج آور است اما او به شدت موفق است. به همین جهت برخی از بزرگان عرب دنبال غلط در نثر او می گردند.

این گام بزرگترین گامی بود که می شد برای زبان عربی برداشت. این مقفع با اینکه تا زمان های بسیار متأخر از عمر کم خود، زرتشتی بود اما خدمتی به اسلام کرد که پیوسته باید مورد تقدیر قرار گیرد؛ زیرا دولت اسلام در آن روزگار به روی فرهنگ های بیگانه از فلسفۀ یونان تا نجوم و حکمت ایرانی و هزاران فرهنگ دیگر آغوششان را گشوده بودند و این فرهنگ احتیاج به یک زبان شفاف و پویای پرتوان برای ترجمه داشت.

این داستان را برای این عرض کردم که بگویم که وقتی ما این آزادی را داریم که هر چه می خواهیم در دانشنامه بنویسیم، مسئولیتمان سنگین تر می شود و باید مستندات بسیاری برای اثبات گفته هایمان بیاوریم.

صحنه ای دیگر از سخنرانی دکتر سید مصطفی محقق داماد
صحنه ای دیگر از سخنرانی دکتر سید مصطفی محقق داماد

به پایان قرن دوم که می رسیم حادثۀ بزرگ دیگری اتفاق می افتد که ناگهان تمام فرهنگ مادی ما ایرانیان در شعر عرب بازتاب می یابد. شاعر عربی به نام «ابو نواس» که مادری ایرانی دارد و خود در اهواز زندگی می کرده است. این شاعر بزرگ به قدری سنت ها و آیین های ما ایرانی ها را در قرن دوم و سوم هجری بیان می کند که متعجب می شویم. و ناچاریم فرهنگ زندگی خود را از کتاب او بیرون بکشیم؛ چراکه منبع فارسی در این زمینه نداریم. وی در چند جلد دیوان خود چیزهای بسیار دل انگیزی آورده است و می تواند به فرهنگ ایرانی خدمت کند. وی در آثارش سیصد کلمۀ فارسی و سه چهار قطعه شعر به زبان فارسی پهلوی دارد. و بیشتر مرحوم مینوی بر روی این ها کار کرده است.  اولین شعری که در سراسر جهان در مورد بازی چوگان گفته شده است از ابو نواس است.. من این شعر را ترجمه کردم و در دانشنامه چاپ شده است.”

سپس سردبیر مجلۀ بخارا، به فهرست نام های تعدادی از اهداکنندگان کتاب به کتابخانۀ دایرة المعارف بزرگ اسلامی اشاره کرد و افزود:

“850 هزار جلد کتاب در این کتابخانه گردآوری و فهرست شده است. نام شریف چند تن از شخصیت هایی که کتاب هایشان را به این مرکز اهدا کردند برایتان می خوانم:

سلطان علی سلطانی، شیخ الاسلامی بهبهانی، ایرج افشار، صادق کیا، منوچهر ستوده، عبدالحسین زرین کوب، بهرام فره وشی، منوچهر مرتضوی عنایت الله رضا، مهیار خلیلی، مجتبی کمره ای، محمود افشار یزدی، فریدون آدمیت، فرخ سعیدی، احمد پاکتچی، کامبیز اسلامی، شاهرخ مسکوب، احمد و علی نقی منزوی، محمد جواد حجتی کرمانی، فتح الله مجتبایی، نصرالله پورجوادی، سید جعفر و سید صادق سجادی، مهدی رفیع، امیرهوشنگ کاووسی، همایون صنعتی زاده، خاندان سالور، مهدی بیانی، محمد جواد مشکور، فریدون مشیری، محمد حسن گنجی، احمد اقتداری، شرف الدین خراسانی، شفیعی کدکنی، قاسم آرین پور، غلامعلی و غلامرضا توسلی و بسیاری دیگر که در لوح بزرگی در قسمت ورودی دایرة المعارف نام شریف اهدا کنندگان کتاب را خواهید دید.”

سپس ، دکتر اصغر دادبه در ادامۀ بحث از تأثیر فرهنگ ایرانی بر فرهنگ اسلامی سخن راند:

“وقتی استاد آذرنوش سخن می گفتند یاد شعری از حافظ افتادم:

نقدها را بود آیا که عیاری گیرند

تا همه صومعه داران پی کاری گیرند

خوش گرفتند حریفان سر زلف ساقی

گر فلک شان بگذارد که قراری گیرند

امیدوارم روزی این وضع پیش بیاید که نقدهایی بشود و مشخص شود که تا چه حد ما خودمان تأثیری بر این امر داشتیم و تا چه آن مدعیانی که هیچ تأثیری نداشتند. معتزله در چه سالی شکل گرفت؟ سال  130 ه.ق و این بدان معناست که اتفاقاتی که باید بیفتد، افتاده است. و فرهنگ ایرانی در طول این مدت با همت بزرگانی که نام بردند به عربی ترجمه شده بود و در این زمان بود که نظام های فکری که اساس کار بود شکل گرفت. از طرفی دوران ترجمه از نیمۀ دوم قرن دوم آغاز شد. پنجاه سال قبل از اینکه ترجمه ها شروع شود، ماجرای شیعۀ معتزله پیش آمد و آن هستۀ بنیادی تفکر و اصلش از ایران بود. دیگر اینکه همه می دانیم که این آثار بیدادگرانه نابود شد و تنها برخی از آن ها را می شناسیم. برخی رساله های پهلوی همه در این دوران ترجمه شده و این فکر شکل گرفته بود.

دکتر اصغر دادبه به تأثیر فرهنگ ایرانی بر فرهنگ اسلامی پرداخت
دکتر اصغر دادبه به تأثیر فرهنگ ایرانی بر فرهنگ اسلامی پرداخت

کتاب استاد آذرنوش «چالش میان فارسی و عربی» را حتما بخوانید تا  ببینید معجزه گون پیدا شدن رشد زبان فارسی با آن همه بیدادگری ها و درد آلوده بودن ها که ایشان نشان داده اند و آن همه دشمنی های خودی علیه این زبان چگونه است! بزرگترین دلیل بر اعجاز فرهنگ و زبان ما این است که دشمنان قسم خوردۀ این زبان، ایرانی بودند. این است که امروز باز شمشیر ها علیه این زبان و فرهنگ آخته شده است، همگی باید بیش از پیش این مسئله را دنبال کنیم و بدانیم که بودیم و کجا بودیم.

 وقتی برنامه ریزی های آموزشی ما به گونه ای است که دانشجوی دکتری ادبیات نمی تواند حافظ را به درستی بخواند، مشخص است که فردا روز قرار است که چه اتفاقی بیفتد. اگر آن سخن مولا علی که انسان دشمن کسی است که نمی داند از دیدگاه دیگری بنگریم و بگوییم که دوست کسی است که می داند پس می توانیم بگوییم که وقتی ندانیم چگونه می خواهیم دفاع کنیم یا نسبت به این موضوع مهر بورزیم. باور کنید بزرگترین وظیفۀ ما این است که فرزندانمان را با این متون که در ابتدا حافظ و سعدی و بعد فردوسی است آشنا کنیم. وگرنه باخته ایم. به معنی واقعی باخته ایم.

کودتایی علیه زبان فارسی در جریان است که اگر بخواهیم ریشۀ تاریخی آن را دنبال کنیم به لحظۀ ورود انگلیسی ها بر سر راه زبان می رسیم. رسالۀ دکتر شادمان شامل دو بخش حکایت و اشارت است. حکایت قصه است. اشارت که کوتاه است و از رساله هایی است و نشان می دهد این قصه از کجا و چگونه شکل می گیرد.

تمام عزیزانی که کارشان خواندن و نوشتن بوده و هست اگر در مرکز دایرة المعارف نبودند، خیلی چیزها را نمی خواندند و خیلی چیزها را نمی نوشتند. در دوران دانشجویی، سخنی از ولتر خواندم که ما که نمی توانیم همۀ معارفی که از گذشته وجود دارد را بخوانیم، بنابراین ضرورت دارد که دایرة المعارف بنویسیم و گزارش آن ها را در دانشنامه بیاوریم. این موضوع همان توجهی که در قرن 18م در فرانسه شکل گرفت و در واقع به نوعی مستند به همین طرز تفکر ولتر بود. به مقدمۀ کتاب «نفائس الفنون»  شمس الدین آملی که در قرن هشتم به زبان فارسی نوشته شده بود و در واقع نوعی دایرة المعارف است، مراجعه کردم.  وی در این مقدمه از حوادث قرن هشتم شکوه کرده است بیان می دارد که با وجود این مشکلات  صد و شصت علم را طبقه بندی کرده است. این صورت بیان کهن همان حرفی است که قرن ها بعد ولتر زد و ما در هر دو صورت قضیه یعنی فرهنگنامه هایی که گزارش های کوتاه دارد یا دایرة المعارف هایی که به شیوۀ کار خودمان مفصل است و در برخی موارد حد ندارد، این موضوع را در فرهنگمان می بینیم. از دورۀ فارابی این اتفاق افتاده است و ما این سنت را قرن به قرن داشته ایم. چه به عربی نوشتیم که ما نوشتیم و چه به فارسی  نوشتیم.

اهدا سبد گل از سوی دوستداران دایره المعارف بزرگ اسلامی به اقای بجنوردی.
اهدا سبد گل از سوی دوستداران دایره المعارف بزرگ اسلامی به اقای بجنوردی.

نکته ای وجود دارد اینکه در آغاز حرف هایی که در مورد قرون وسطی می زدند، همه منفی بود. کافی بود شما در مورد عصر جدید کلی اطلاعات داشته باشید و عکس آن اطلاعات به قرون وسطی می رسید. اما از قرن بیستم نگاه دیگری به این موضوع شد و از قرون وسطی چیزهای بسیاری یافتند. ما باید در مورد دورۀ صفوی چنین کاری کنیم. برخلاف آن تندروی هایی که کردیم اما بسیاری چیزهای دیگر از جمله زبان علمی که امروز داریم از این دورۀ تاریخی آغاز شده است. از دوران صفوی بود که می خواستند مفاهیم مذهبی را برای همه بنویسند. همین مسئله باعث شد که ماجرا به کتاب های فقهی و کلامی و فلسفی کشیده شود. و این سیر به دورۀ قاجار برسد و تا امروز که این توانایی را داریم ادامه یابد.”

وی در بخشی دیگر از سخنانش به نقد وضعیت فعلی زبان فارسی و ساختار آن در جامعۀ کنونی ایران پرداخت و گفت:

“امروزه با این بیان ها نوشته های عجیب و غریب جوان های عزیز دیگر نمی شود کاری کرد. روزنامه ای را دیدم که عکس وزیری را انداخته بود و کنار سر او نوشته بود فک می کند! (جایگزین فکر می کند) از کنار این ها آسان می گذریم ولی من بر این باور هستم که تمام این اتفاقات حساب شده است و اما سرنخ آن را خیمه شب بازان می دانند که چه است و چه می کنند.

ضرورتی که دانشنامه ها دارند طبیعی است. این آثار مجموعه ای از میراث یک ملت است تا همه بتوانند بدان دست پیدا کنند و به عنوان یک پشتوانۀ فرهنگی آن را حفظ کنند. نداشتن این‌طور کتاب ها نشان دهندۀ عدم پیشرفت و واماندگی هایی است که داشته و داریم. ما این کارها را باید خیلی پیشتر انجام می دادیم. بعد از تحولاتی که نامش مشروطه است این توجهات پدید آمد. دایرۀ المعارف فارسی زنده یاد استاد مصاحب حدود پنجاه سال پیش تحت تأثیر بازمانده های تفکر دوران مشروطه شکل گرفت. و دانشنامۀ ایران و اسلام که بعد ها به جهان اسلام تغییر نام یافت و واژۀ ایران در آن گم شد هم تلاشی بود که ناقص ماند تا اتفاق مهمی که دوستان اشاره کردند افتاد و شخصی همچون آقای بجنوردی آغازگر این کار بود.

خیلی اوقات هست اگر بنشینیم و برنامه ریزی کنیم کار به جایی نمی رسد. می دانید که این تعبیر دیوانگی مثبت ترین کلمه است :

به راه عقل برفتند سعدیا بسیار

که ره به عالم دیوانگان ندانستم

این دیوانگی اوج خردمندی است. همان عشق و جنونی است که در فرهنگ ما وجود دارد و صورت تکامل یافتۀ عقل است:

این خرد خام به میخانه بر

تا می لعل آوردش خون به جوش

این خرد کاملا استدلالی است که وقتی خونش به جوش آمد اَشکال دیگری می یابد. پس اگر من بگویم دیوانگی پا برهنه از آب گذشت

برداشت منفی نداشته باشید. این همان شور و اشتیاقی که لازمۀ خیلی کارهاست و نباید ترسید و گام نهاد و رفت. ماها در لب آب پل می جوییم. باید به آب زد. چون در دیار ما یافتن پُل مشکل است. و آقای بجنوردی این کار را انجام دادند. در سال های آغازین کارشان همه معتقد بودند این کار شدنی نیست اما ایشان ایستادگی کرد.”

وی در پایان سخنان خود تصریح کرد:

من با دایرۀ المعارف نویسی کارم را شروع کردم و پایان نامۀ دکتری من فرهنگ اصطلاحت کلامی و دایرۀ المعارف گونه ای بود. دایرة المعارف تشیع هم بود و از آنجا که کار شروع شد سپس کار آقای بجنوردی کار وسیع تری را آغاز کردند و بسیاری جذب این مسئله شدند.

گاهی از آقای بجنوردی شِکوه می کنیم که بگذار در ابتدا کار اصلی را به ثمر برسانیم. شاید برخی در هنگام پایان کار زنده باشیم. چراکه این نگرانی وجود دارد عمر وفا نکند. از طرفی مسائل مالی و امکانات علمی از یک طرف و استدعا از جوانان از طرف دیگر.

سخنم با محققان جوان است که اگر در این فکر باشید که چه سودی از نظر مالی دریافت خواهید کرد باید توصیه کنم که هر چه پول دارید یا دلار بخرید یا زمین! هر جایی از این مملکت که زمین بخرید چند سال بعد چیزی گیرتان می آید. اما برای این کارها با این متر نیایید؛ بلکه با همان متر جنون و شیدایی بیایید. بحثی نیست نانتان را اگر توانستید جای دیگر بیابید اما شیدایی که اینجا به درد می خورد در وجود آقای بجنوردی و دیگران هست.”

آخرین سخنران این مجلس سید کاظم موسوی بجنوردی با اشاره به زحمات علی دهباشی و برگزاری شب های بخارا چنین گفت:

“از جناب آقای دهباشی تشکر می کنم که شب های بخارای او خود یک دایرة المعارف است. البته ایشان دایرة المعارف های دیگری چون کلک و بخارا را نوشته اند و باید به صورت جداگانه در یک فصل دیگری خدمات ایشان را بیان کنیم.”

در ادامه وی به زمینه های طراحی و شکل گیری مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی پرداخت::

“واقعیت این است که نخستین سؤالی که دیگران از من دارند این است که شما چگونه به فکر تشکیل این گروه دانشنامه افتادید؟

یکی از آن ها این است که در ایران  آن دوران که ما شروع  به کار کردیم،  آن تبی که امروزه برای دایرة المعارف نویسی در ایران هست، نبود. یکی کارهای آقای مرحوم مصاحبی بود و عشق و علاقۀ این مرد بزرگ در دو جلد که بسیار وزین منتشر شد و دیگری خدمات آقای یارشاطر که از چهره هایی است که من همیشه دوست داشتم و به او افتخار می کنم که یک خادم فرهنگ هست که جوانمردانه فرهنگ ایرانی را معرفی کرد. و کسانی که او را نمی شناسند و ارزش او را بی مقدار جلوه می دهند باید در عقل و خردشان تردید کرد. این کل تجربۀ ما بود.

شاید تصوری از زندان سیاسی دوران قبل از انقلاب نداشته باشید. اما برای من بزرگترین دانشگاه بود. چیزی برتر از آکسفورد بود چرا که بیش از هزار نفر از متفکران مرتباً در داد و ستد  فکری بودند. می توانم بگویم که من تربیت شدۀ این مکان هستم. در آنجا نیروهای چپ و نیروهای مذهبی بودند. نیروهای چپ در زمینه های اقتصاد و فلسفه تا زیبایی شناسی کتاب داشتند. و ما مسلمان ها دستمان خالی بود. ما با این گروه در تعامل فکری و مباحثه بودیم. در آن زمان بود که به فکرم رسید باید فرهنگ اسلامی و ایرانی را جمع آوری کنم و چیزی را در اختیار جوان ها بگذارم که قابل فهم و جذاب باشد و این همان دانشنامه است.

سید کاظم موسوی بچنوردی از چگونگی شکل گیری دایره المعارف بزرگ اسلامی سخن گفت
سید کاظم موسوی بچنوردی از چگونگی شکل گیری دایره المعارف بزرگ اسلامی سخن گفت

مطالبی از رشته های بسیاری در زندان آموختم. به یاد دارم پروفسوری در بخش رشتۀ تغذیه و دکتری خود را از فرانسه گرفته بودند. به او گفتم که شما هم کلاسی بگذار و در مورد اغذیه برای ما صحبت کن. گفت اگر مشتری داشته باشید من حاضرم! او هم برایمان دوره هایی گذاشت که هنر آموزش های او هنوز هم آویزۀ گوش من است. در یک چنین شرایطی به این فکر افتادم. در زندان کتاب «الملل و النحل» نوشتۀ محمد بن عبدالکریم شهرستانی  را در دسترس داشتم. و شروع به فیش برداری کردم.اما خب متوجه شدم که باید کار وسیع تر باشد و به تنهایی نمی توان در زندان این کار را انجام داد.

 بعد انقلاب و آزادی از زندان، دورۀ اول مجلس به مجلس رفتیم. این فکر به ذهنم رسید که حالا باید دایرة المعارف را بنویسیم و از سیاست کناره گیری کنم. ما باید خودمان فرهنگ خودمان را معرفی کنیم نه دیگران. که البته کار دیگران کار ارزشمندی است و هنوز هم در تمام زمینه ها از کار خاورشناسان بهره می بریم. ولی ما صاحبان این فرهنگ هستیم و باید خودمان دست به کار شویم.

در آن زمان رئیس ما آقای رفسنجانی بودند.  به ایشان گفتم من چنین فکری در ذهن دارم که سیاست را کنار بگذارم و مشغول دانشنامه نویسی شوم. خیلی استقبال کردند. بودجه ای معادل ماهی ده میلیون تومان را بررسی کردند و گفتند که شما اساسنامه را بنویس ما بودجه را تأمین می کنیم. با وجود نیاز مالی گفتم که بودجه ای نمی خواهم چون نمی خواهم که کار دولتی باشد.  دوستانی دارم که نسبت به من محبت دارند و کمک حالم خواهند بود. شاید راز اصلی موفقیت ما همین یک جمله بود. نمی دانم چطور شد این شهامت در من بوجود آمد که این حرف را بزنم!

 گفتند که بسیار خب از من چه می خواهی؟

گفتم که دو چیز می خواهم. یکی در جریان کار من باشید. و دوم اینکه سپر حمایتی می خواهم. از من حمایت کنید تا فردا روزی مانع کار ما نشوند. بلافاصله یک یادداشت نوشتند و ما کار را شروع کردیم. مقداری کتاب در منزل داشتم که آوردم و یک سازمان غیر انتفاعی را با سرمایۀ صد هزار تومان و با اهدای یک سوم آن به بانک تأسیس کردیم. مشغول فیش برداری شدیم. خیلی عجیب بود که همۀ اساتید و بزرگان با ما همکاری کردند. و به تدریج گرد هم آمدند. استاد مجیدی برای جمع آوری منابع تحقیق غوغا کرد.

در ابتدای کار اساتید محترم به من می گفتند که شاید نتوانیم دانشنامه را تألیف کنیم و باید مطالب را ترجمه کنیم چرا که ما منابع تحقیق و متخصص نداریم. من بر روی این دو کمبود برنامه ریزی کردم. شاید امروز بتوانم ادعا کنم بیش از 250 هزار جلد کتاب فتوکپی داریم. یعنی از منابع نایاب و کم یاب از گوشه کنار ایران و کشورهای دیگر کتاب ها جمع آوری و فتوکپی شد. به طور متوسط ماهی 700 هزار صفحه فتوکپی و کتاب تولید می کردیم. بخاطر دارم آقای سزگین از آلمان آمده بود و به من می گفت که چیزی به تو یاد می دهم که بتوانی به منابع تحقیق دسترسی داشته باشی و باید کتاب ها را فتوکپی کنی. من چیزی نگفتم. بعد که به طبقۀ پایین آمدیم و بخش زیراکس را دیدند که چند نفری مشغول فتوکپی کردن هستند، بی اختیار دستانشان را بالا بردند. چون من به مؤسسۀ سزگین در فرانکفورت رفته بودم . شخصی در بخش فتوکپی نشسته بود و گاهی خمیازه ای می کشیدو وقتی آقای سزگین تلاش همکاران ما را دید، متوجه شد که داستان دیگری است و علاقه و عشق عجیبی وجود دارد.

امیدورام خدواند به ما توفیق دهد و عمر کافی که این کار را به اتمام برسانیم.”