شب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی برگزار شد/آیدین پورخامنه

 

دویست و نودمین شب مجله بخارا به بررسی کتاب “گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی” تألیف دکتر بهرام گرامی اختصاص داشت که عصر یک‌شنبه سوم اردیبهشت سال ۱۳۹۶ با همکاری انتشارات گاندی، کتاب‌فروشی آینده، گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، انتشارات سخن و مجلۀ بخارا برگزار شد.

علی دهباشی مدیر مجله بخارا با توضیح درباره چرایی برگزاری این شب سخنان خود را چنین آغاز کرد:

دکتر بهرام گرامی و کتاب “گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی” بهانۀ اصلی ما در برگزاری امشب بود و این گل ریزان و گل بارانی که می‌بینید کار آقای گلزار است که خواهش می‌کنم تشویقشان کنید. ایشان از حامیان محیط زیست و گل و گیاه هستند که سال‌هاست در این زمنیه کار و پژوهش می‌کنند و گلخانۀ زیبایی در کُردان دارند که همه را دعوت می‌کنند در روز مبعث مهمان ایشان باشند.

 

دهباشی درباره دکتر گرامی نویسنده کتاب “گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی” گفت:

دکتر گرامی متولد ۱۳۲۱ در تهران هستند و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر گذرانده اند. در سال 1343 لیسانس مهندسی کشاورزی را از دانشکدۀ کشاورزی دانشگاه تهران، در سال 13۴۹ فوق لیسانس در رشته اصلاح نباتات و بیماری‌های گیاهی را از دانشگاه آمریکایی بیروت و در سال 1356 دکترای خود را در ژنتیک و علوم گیاهی از دانشگاه مانیتوبا در کانادا اخذ نمودند. ایشان با سمت کارشناس و محقق در سازمان تحقیقات کشاورزی ایران به تناوب از سال 13۴۳ تا 13۵۷ خدمت کردند. ایشان از سال 1358 تا 1364 با سمت استادیار در دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان به تدریس و تحقیق پرداختند.

دکتر گرامی در سال 1364 به امریکا رفتند و به مدت ده سال در دانشگاه کالیفرنیا در دیویس به تحقیق پرداختند. ایشان در سال‌های 1377 تا 1382 در دو انجمن علمی شیمی غلات و بیماری‌های گیاهی به عنوان ویراستار علمی خدمت کرده اند و به عنوان استاد مدعو در هنگ کنگ، بحرین و چین تدریس نموده اند. در سال های اخیر از ایشان سه کتاب: “گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی” و “سنگ و گهر در هزار سال شعر فارسی” و “گیاهان در قرآن” منتشر شده است. نسخه هایی از این کتابها توسط ناشران آنها در اختیار ما قرار گرفته است که می‌توانید بعد از جلسه تهیه کنید و خودشان حضور دارند و برای شما یادگاری‌نویسی ‌می‌کنند.

استاد بهاءالدین خرمشاهی نخستین سخنران این شب بود. او سخنان خود را با سلام و نام و یاد جاودانۀ خداوند که مظهر جاودانگی است شروع کرد و گفت:

بنده سخنرانی می‌کنم ولی سخنران نیستم، شعر هم می‌گویم ولی شاعر نیستم، ترجمه هم می‌کنم ولی مترجم نیستم. هرکس به هنری، نوشتنی، وسیلۀ ابلاغی یا وسیلۀ اطلاع‌رسانی علاقه دارد. همۀ اینها از شعر تا مجسمه‌سازی برای در میان گذاشتن یک راز و رؤیایی است که صاحب هنر دارد و می‌خواهد با دیگران در میان بگذارد. این مطلب شماره یک در خاطرتان باشد تا اگر گفتند که استاد گرامی بارها از این جلسات داشتند تعجب نکنید چون ایشان می‌خواهند همان چیزهایی را که خوانده اند و درباره آنها تحقیق کرده اند با چه دقت کم نظیری، که اشاره خواهم کرد، با عده بیشتری در میان بگذارند. (در همین زمان جناب دکتر محقق داماد وارد جلسه شدند و استاد خرمشاهی با ذکر آنکه تازه شروع کرده اند، از ایشان رخصت ادامۀ گفتار گرفتند.)

من که اینجا نشسته بودم به این گل‌ها نگاه می‌کردم و هنوز هم مطمئن نیستم که این گل‌ها طبیعی هستند یا مصنوعی. روزی استاد کامران فانی در منزل ما تشریف داشتند، دسته گلی طبیعی بود و آقای فانی با برگ گل بازی کردند و گفتند چقدر طبیعی است، عین گل مصنوعی می‎ماند! ضمناً ما گل‌شناس نیستیم مگر آنهایی که گل باز و گل‌شناس هستند. ما یعنی اکثریت افراد در دنیا گل‌ها را نمی‌شناسیم. من اسم کتاب اخیرم را گذاشتم “با ده زبان خموش” که از شعر حافظ گرفته شده: ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد / چه گوش کرد که با ده زبان خموش آمد. معنی دقیق این شعر را نمی‌دانم. چرا سوسن آزاد است؟ مگر بقیۀ گل‌ها در بندند و آیا سوسن همان قدر که دیگر گل‌ها در بندند، در بند است؟ چرا ده زبان دارد و چرا خموش بوده است؟ بعد از ۵۰ سال حافظ پژوهی در اوّلیّات مانده ام. خدا را شکر که ندانم گویی و نمی‌دانم را بر من تفضّل کرده است و همیشه آشکارا و به راحتی بی هیچ احساس گیر و گره و اُفت می‌گویم نمی‌دانم و باید دید. آقای انوشه که دانشنامۀ فارسی می‌نویسند می‌گویند که ما در دوران دبیرستان دبیر ادبیاتی داشتیم که وقتی از او لغتی می‌پرسیدیم، این دورانی بود که لغت حکومت می‌کرد و هر کس لغت می‌دانست علّامه و دانشمند بود و هر کس لغت نمی دانست جزو جهّال بود، هرچیزی از او می‌پرسیدیم در پاسخ می‌گفت باید دید. این باید به دیدن و دیدن به باید ختم نمی‌شد که بگوید برو لغت نامه فرهنگ فارسی معین را بیاور. در آن سال‌ها فرهنگ فوق العاده جامع و جوابگوی استاد انوری نبود یا لغت نامه دهخدا که اگرچه سخت است، الان با تعداد جلد کمتر هم به چاپ رسیده است و سی دی هم دارد.

استاد بهاءالدین خرمشاهی ویژگی‎های اخلاقی دکتر گرامی را برشمرد
استاد بهاءالدین خرمشاهی ویژگی‎های اخلاقی دکتر گرامی را برشمرد

 

حدود یک دهه پیش اولین از این سلسله جلسات به همّت صاحب جلسه دکتر گرامی و میزبانی میراث مکتوب برگزار شد که در آن بسیاری چیزها یاد گرفتیم اگرچه از یاد بردیم. حالا انشالله تجدید عهد می‌شود و همین‌جا به یاد می‌آوریم به شرطی که بدانیم سوسن آزاد ده زبان چرا خموش است؟ بعد تازه با ده زبان خموش را اصرار می‌کردند “بادِه” ننویسید، بلکه “با دَه” بنویسید. یک اشکال دیگر هم می‌گرفتند که من پیش بینی نمی‌کردم. همه این مصرع را به صورت “با ده زبانِ خموش می‌خواندند” در صورتی که باید یک جزم هم آخر “زبان” می‌گذاشتیم.

 

 

همین یکی از ویژگی‌های حیرت‌آور استاد گرامی است، چون سخت پیگیر کار هستند. تا آخرین مراحل حتی بعد از آخرین مراحل که خوب هم بسته‌بندی شود پیش می‌روند. در غلط گیری چندان پیشرفته هستند که مانند اروپاییان عمل می‌کنند و در کتابشان من تا حال غلط ندیده ام. ممکن است در کتاب اشتباه علمی وجود داشته باشد که خود پی ببرند. اشتباه برای هر انسان حقیقت دوست و پژوهنده‌ای در واقعیت پیش می‌آید. من در ترجمه قرآن بارها اشتباه کرده ام که به صورت چاپ شده یا مکتوب، به صورت نامه، به من ارائه شده است.

 

عرض بنده رو به پایان است. فقط یک موضوع در دل من موج می‌زند. من کمتر به دقت علمی آقای دکتر گرامی دیده‌ام. واقعا ندیده ام. یا بسیار بسیار کم دیده ام. حتی در دانشنامۀ مصاحب اِشکال وجود دارد، غلطی که در پنج هزار نسخه با دست اصلاح کرده اند که خود اسطوره و معیاری هست. وقتی دکتر گرامی مطلب خود را می‌دهند اغلب پاکیزه، زیبا، بی غلط و تایپ شده است. پشتش توضیحات می‌آید. بعد می‌نویسند 8 را با ۹ عوض کنید. بعد برای اینکه مطمئن شوند که این کار را می‌کنید، پرینت می‌فرستند. کارهایی می‌کنند شگفت‌آور که واقعاً از حوصلۀ جامعه علمی ما فراتر است این کاری را که می‌کنند. همان اسطوره ها که از قزوینی شنیده اید، که ببالم به همشهری‌گری با او، در دکتر گرامی هم با دونسل فاصله دیده می‌شود و شما همین یک جملۀ بنده را به جای صد جمله بپذیرید که باقی در همین زمینه خواهد بود. دقت‌هایی از گرامی دیدم و جاخوردم از این همه دقّت و از اینکه چرا من این دقّت را ندارم. شگفتا ایشان درباره خود بهداشت کتاب را پدید می‌آورند.

 

مکارم اخلاقی ایشان، خصال تنیده و ویژگی‌های علمی شان در این جلسه برای بنده به زبان در نیامدنی است، برای اینکه مفصّل است نه اینکه مبهم است. من عادت دارم در این جلسات رباعی می‌خوانم، تقریبا باالبداهه:

زآثار دقیق خویش نامی شده ای / بس مرجع را همیشه حامی شده ای

مانند دبیر فلک و محبوبی / زآن است که بهرام گرامی شده ای

 می‌پویی و آثار تو هم می‌پاید / از خامۀ تو هوش و هنر می‌زاید

قزوینی علّامه وکالت داده‌ست: / قزوینی دیگری تو را بستاید

سرو از قد تو قد خود اندازه گرفت / گل از قلمت زندگی تازه گرفت

از شرق به غرب بس پراکندی علم / هر مرجعی از کار تو آوازه گرفت

اگر زیاده، نا بجا یا نادرست گفتم، همه را ببخشید. تشکر می‌کنم.

 

سخنران بعدی دکتر سید مصطفی محقق داماد بودند که سخنان خود را با این ابیات آغاز کردند:

گل نعمتی ست هدیه فرستاده از بهشت / مردم کریم تر شود اندر نعیم گل

ای گل فروش، گل چه فروشی برای سیم؟ / وز گل عزیزتر چه ستانی به سیم گل؟

سلام، خیلی خوش آمدید خانم‌ها، آقایان، اساتید، ادبا. جلسۀ بسیار بسیار با شکوه و با عظمتی است. شخصیت‌های عالیقدر و اساتید ادب را می بینم که با آنها بُرخوردیم و آمدیم ادبیات یاد بگیریم.

حدود سال ۱۳۶۰ اولین باری که در انجمن فلسفه با استاد بهاءالدین خرمشاهی دوست شدم که همان روز زیبا تر از من بودند و حالا جوانتر و زیبا تر شده اند. ولی خُب من پیر شدم و ایشان جوان مانده اند. درست همسن هستیم و در یک سال متولد شدیم. همان ایام که در انجمن فلسفه که کارهای مشترکی انجام می دادیم و در جلساتی که شرکت داشتیم من معجب بودم به وجود ایشان که شخصیّتی جوان بودند و برای من خیلی جالب بود که شخصیتی ذوالفنون آن وقت در مکتب فلسفه بود، بعداً با فلسفه قهر کرد. آقای فانی و دکتر معصومی بسیار معجب بودم که چقدر دانش دارند در حد خودشان و بسیار ارزشمند. کار مستطابی که ایشان کرد درباره حافظ و برنده جایزه سال شد. خود عضو آن کمیسیون بودم و واقعا با افتخار آن را امضا کردم و هنوز هم همان کتاب ارزشمند ماندنی است. کاری که ایشان کرد موجب شد تا افراد حافظ را غلط نخوانند.

دکتر محقق داماد درباره دکتر گرامی چنین گفت:

جناب آقای گرامی که سالهاست خدمتشان ارادت دارم، همان طور که استاد فرمودند بسیار اهل دقت است و واقعاً نظر دقیق دارد. تخصص ایشان در امر دیگری است. ایشان استاد کشاورزی است و باید در دانشگاه صنعتی اصفهان کشاورزی تدریس کنند، ولی چه می‌شود کرد که نگذاشتند ایشان تدریس کند. حالا یا خودش نخواست یا نگذاشتند، و حالا که می خواهد درس بدهد نمی گذارند، نمی دانم چرا. ذوق و تذوق مسألۀ دیگری هست. آنقدر پزشک داریم که دوست دارند در جلسات ادبا و فلسفه و تاریخ شرکت کنند، مثل دکتر قاسم غنی که پزشک است. حدیثی هست که در قلب مؤمن حفره ای هست که چیزی پُزَش نمی کند جز شیرینی. هیچ چیز بعضی از نفوس را پر نمی‌کند جز ادبیات و ذوقیات. علم او را قانع نمی‌کند. این آقای بزرگوار ما آقای گرامی تخصص اش اقناعش نکرد، ولی کانالی زد از تخصص اش به ادبیات، گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی و کار دومی که من به او پیشنهاد کردم و اخیراً منتشر شده گل و گیاه در قرآن مجید بود که کار جالبی هست و من گردنش گذاشتم که کرد. الحمدالله.

 

دکتر محقق داماد از دوستی و مهربانی ایرانی ها سخن گفت
دکتر محقق داماد از دوستی و مهربانی ایرانی ها سخن گفت

دکتر محقق داماد با بیان نکته ای مهم درادامه سخنانش گفت:

حضار محترم، خانمها، آقایان، اساتید محترم، همه بچه‌های ایران هستیم. ایران خانه ماست. مام وطن را همه احساس می‌کنیم. آنهایی که ایرانی نیستند و مام وطن را احساس نمی‌کنند خطابم به آنها نیست. آنهایی که ایرانی هستند این تربت مقدس را که جمجمه اجدادمان در آن دفن است و سرشتمان با این خاک آمیخته است و زندگی می‌کنیم درک می‌کنند. ما وظیفه داریم این ایران را که روزی گلستان بوده باز هم گلستان نگه داریم. سعدی شیرازی اسم کتاب خود را گلستان می‌گذارد. بوستان، گلستان نشان دهنده این است که ما ایرانیان گل باز و گل دوست هستیم و ایرانمان گل بود. ما با عربستان سعودی فرق داریم. ایران ما ایران طراوت است، ایران گل هست. اولا باید در حفظ محیط زیست همّت بگماریم و آن را حفظ کنیم. جای گل و درخت آهن نکاریم، به جای درخت تیرآهن نصب نکنیم، بگذارید توی کوچه‌ها صدای بلبلی و بوی گلی بشنویم. درست است که:

از این سَموم که بر طرف بوستان بگذشت / عجب که بوی گلی هست و رنگ یاسمنی

ما باید سعی و تلاش کنیم و از کوشش و تلاش دریغ نکنیم. بگذریم از بهره‌ها و سودجویی های غلطی که ویران کردیم خانه سبز خودمان را! پیرزنی لاری بود به من جمله‌ای گفت که از آن استفاده کردم. می‌گفت در سابق پدران ما در بوم سبز بودند. پرسیدم کجا؟ گفت جزیره‌ای که در خلیج فارس است، یعنی ابوموسی. ابوموسی بوم سبز بود، می‌گفت ما اجدادمان از بوم سبز بوده اند. دیر بجنبیم همین طور می‌شود. شُل بیاییم همین طور می شود. سرزمین خود را سبز نگه داریم تا بوی سبزی آن را حفظ کنیم. یعنی باید از نظر فیزیکی سابقه و ویژگی خود را حفظ کنیم. جناب گرامی تحقیق کردند که هزار سال در ادبیات ما گل و گیاه بوده است. در حالی که اگر به آن طرف آب به کشورهای عربی بروید و ببینید غیر از شتر و غیر از معشوقۀ فیزیکی و مادی، نه عشق عرفانی، آیا به دلیل دیگری شعر گفته اند؟ تمام اشعار آنها دربارۀ معشوقه های فیزیکی آنهاست.

اما ما درباره گل چقدر شعر زیبا داریم. در حافظ که چه غوغایی هست از نسرین و نسترن و لاله و غیر اینها و ما که چنین ادبیاتی داریم باید در روحیه خود تأثیرش را ببینیم. چرا خشن شده ایم؟ چرا همدیگر را فحش می‌دهیم؟ چرا از همدیگر بدمان می‌آید؟ چرا سرمان را از ماشین بیرون می‌آوریم و به هم توهین می کنیم که چرا او یک ذرّه جلوتر رفته است؟ ما ایرانی‌ها چنین نبودیم، ما اهل مهربانی و دوستی بودیم. اهل غمخواری یکدیگر بودیم. پیشنهاد می‌کنم از این مسائل ادبی در تجربه تربیتی استفاده کنیم و انشاءالله همه مثل گل شاد و خرم باشید و همیشه با لبخند و دوستی و مهربانی با هم صحبت کنیم و گل بگوییم و گل بشنویم.

 

سپس علی دهباشی در ادامه این شب مقدمة ایرج افشار بر کتاب «گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی» که وجه تسمیه آن را دکتر گرامی خواهند گفت. را برای حضار خواند:

گل همین پنج روز و شش باشد

این گلستان همیشه خوش باشد

خوانندگان گرامی

این کتاب همچون راهنمای «باغ گیاهان» است که قدم تفرّج بدان می‌گذارید و روشن است که هر یک از گلهای گوناگون و رنگارنگ باغ شما را به سویی می‌کشد و وقت شما را به گونه‌ای خوش می‌کند و بوی دلاویز یا رنگ دلپذیرشان هوش از سر شما می‌رباید. اکنون به جای آن چنان راهنمایی، کتاب خوب و دلپذیر آقای بهرام گرامی را در دست دارید که راهنمای شما برای گردش در باغ فراخ و کُنانة شعر فارسی‌ است که هر گوشه‌ای از آن گلی و گیاهی سرکشیده است.

این کتاب هم خواندنی است برای لذت‌بری و هم مرجعی است برای شناخت تشبیهات و تعبیرات شاعرانه از گلهای شناخته میان شاعران. خواندنی است زیرا در هر برگش چند یا چندین بیتِ به گل آمیخته می‌بینید و از مضامین هر یک پی به اندیشة شاعری می‌برید که گلی یا گیاهی را در خیال خویش ‌وسیلة جان دادن و زیبا کردن واژه‌های دیگر شعر خود کرده است و درمی‌یابیم که گلها و گیاهانی که در باغ و راغ می‌بینیم چه مایه از سرشاری برای تجسم صُوَر خیال در خود نهان دارند.

اینکه گفته شد کتاب جنبة مرجعی دارد از این روست که به آسانی جنس و گونه و خانوادة هر گیاه را با نامهای علمی آن می‌شناسید و اگر بخواهید شاهد و مثال شعری برای هر یک داشته باشید چندین بیت خوب را در آن می‌یابید و از راه توضیح و تحلیلی که مؤلف آشنا و کارشناس داده است بر نحوة تلقی و احساس شاعر از آن گیاه آگاه می‌شوید و چون مؤلف معنی کلمات دشوار را هم آورده است مشکلی پیش روی شما نمی‌ماند.

گردآورندة گرامی کتاب چون در رشتة کشاورزی آموزش دیده و با شعر فارسی مأنوس است در سالهای دوری از وطن به یاد گل و گیاهانی بوده است که شاعران هموطنش از هزار سال پیش می‌شناخته‌اند و زیبایی و خوشبویی آنها را در شعر خود ماندگار ساخته‌اند. این گیاهان از مهمترین عناصری بوده‌اند که همیشه در شعر فارسی مرتبتی اساسی و طراوت‌بخش داشته‌اند. کدام شاعر زبان فارسی است که در شعرش از یاد گل که یکی از مظاهر زیبا و جان‌بخش طبیعت است به دور مانده باشد. شاید اغراق نباشد اگر گفته شود که امری محال است. شعر فارسی و گل ـ دو جوهر زیبایی ـ پیوندی دارند ناگسستنی.

گرامی چون با گیاه آشناست متوجه بوده است که برای فهم درست شعرهای به گل آمیخته، باید خواننده نوع و شکل و خواص هر یک را درست بداند و چون دیده است که فرهنگهای فارسی در حل مشکل برای این گونه نکات راهگشا نیستند در پی آن شده است که با بررسی دیوان‌های بسیاری از شاعران مبهمات و مشکلاتی را که ممکن است پیش راه بیاید و خواننده نتواند توجیه روشنی از بیت داشته باشد، او را یاری دهد و با شناساندن لفظی و علمی، سبب و نحوة استعمال آن گیاه را روشن سازد. پس کار گرامی دارای دو جنبة لغوی و معارفی است. او در این کتاب پانصد صفحه‌ای پنجاه گل و گیاه را با تعریف علمی هر یک از نظر دانش گیاه‌شناسی می‌شناساند و سابقة‌ انس و آشنایی شاعران را با آنها به شما واگو می‌کند.

ایشان بجز آن تعداد گل و گیاهی که در بخش اول برای هر یک مبحث خاصی ترتیب داده است، بخش کوتاهی را به شناساندن چهل و هشت [در چاپ دوم، شصت] گل و گیاه دیگر که تشبیهات و مضامین کمتری در شعر فارسی دارند اختصاص داده است. بنابراین بر روی هم از نود و هشت [در چاپ دوم، صد و ده] گل و گیاه درین یادگارنامة ادبی ـ‌ گیاهی نام و نشانی هست. فهرست دیگری نیز از گیاهان در کتاب گرد آمده که گرچه نام آنها در شعر فارسی هست ولی مضامین و تشبیهات چندانی که دلاویز باشد برای درج در کتاب نداشته‌اند. مؤلف نگاه حافظ به گیاهان را شایستة آن دانسته است که در گفتاری جدا و حتی در پیشانی کتاب طرح کند، زیرا دید آن سخنسرای بزرگ دارای معنویتی دگرگونه است و هر گلی را که به باغ شعر خود نشانیده بدان برجستگی و حشمت داده است. قدر گل نزد حافظ همانندست با ارزشی که مرغ سحر بدان می‌نهد.

زنده یاد ایرح افشار
زنده یاد ایرح افشار

در اشعار فارسی بیشتر درختهای طنّاز و با حشمت مثل سرو و چنار و صنوبر و عرعر (نه آنچه امروز نام عرعر دارد) که تناوری حضور دارند، و از گلها آنها که در باغها دیده شده‌اند و اهلی شده بودند مانند نرگس و ارغوان و یاس و بنفشه و گل‌سرخ یاد شده است. اما اگر دیوان شاعران مضمون‌یاب و طرفه خیال دورة صفوی به جستجو بپردازیم چه‌بسا که دربارة‌ گلپر و مرزه و ترخون و نعناع که جزو عادیات لوازم زندگی در شمار می‌بودند نیز اشعاری به دست بیاید.

گل و گیاه در فرهنگ ایرانی جایی شایسته دارد. در ادب فارسی به‌ویژه شعر مرتبتش بسیار والاست و این کتاب گواهی راستین در آستین. در مَثَل و حکمت هم چنین است. اگر نگاهی به امثال و حکم دهخدا بیندازید خواهید دید که در میدانی فراخ باید قدم گذارد: بادنجان بم (یا بد) آفت ندارد، نخود هر آش نباید شد،‌ فلفل مبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه، زیره به کرمان نباید برد، با پنبه سر بریدن کار ناکسان است، فلان کودک مثل هلوی پوست‌کنده می‌ماند یا مثل برگ‌گل است و هزار مَثَل دیگر حکایت از لزوم تجسسی پی‌گیر می‌کند. دوستم دکتر جامی شکیبی گیلانی با مهارت و ذوقی دلنشین زمانی را مصروف بدین کار کرد و بخشی از آن را به نام «پندیاب» به چاپ رسانید. جز آن در نقاشی و قالی‌بافی و کنده‌کاری و هنرهای دیگر هم گل و گیاه جای خاص خود را دارند. نگاره‌هایی شده‌اند که همچون تشبیه در شعر ارزشمند هستند.

شاید بیش از همه برتولد لوفر (Berthold Laufer) در کتاب Sino-Iranica که در سال 1919 در شیکاگو چاپ شد توجه فرهنگی و تمدنی به سابقة آورد و برد گیاهانی کرد که میان چین و ایران انجام شده بود و نشان داد که اسپست (یونجه) ‌و هلو چگونه از ایران به سرزمین‌های دیگر رفت. همچنانکه پس از او ابرا هیم پورداود در کتاب نامور هرمزدنامه نشان داد که گونه‌های خانوادة گیاهی مرکّبات چگونه از سویی به سویی رفت و بالمآل پرتقال و نارنگی و دارابی و بکرایی و بیدخونی و نارنج و ترنج و لیمو در میان ما چه گذشته‌ای داشته‌اند. راستی بهرام گرامی شاید بتواند به نام پرتقال در رستة دوم پژوهش خود اشاره کند از باب آنکه در عصر صفوی شراب پرتقالی در ایران رواج داشت و شاعران آن دوره از یادکرد آن غافل نمانده‌اند، اما پرتقال در اینجا ناظر به محل کاشت آن درخت بوده است:

چشم فرنگی تو مسلمان نمی‌شود

یک جام اگر شراب دهد پرتگالیم

«سالک قزوینی»

 

چشم زان ایمان و پیمان بسته بگزیدی کنون

کنج باغ و صحبت غیر و شراب پرتگال

(ذکره روز روشن)

اگرچه بهرام گرامی در مطالعة دلکش خود به زمینة خاص نفوذ گل و گیاه در شعر فارسی پرداخته است، اما روشن است که این مظهر طبیعت به مناسبتهای دارویی، خوراکی، عطرگیری، رنگرزی، کاغذسازی، درودگری، کنده‌کاری، باغچه‌داری و اخیراً گل‌آرایی نیز باید مورد رسیدگی تمدنی ما قرار گیرند، کمااینکه در کتب نبات قدما (مانند کتاب‌النبات دینوری) و همه فلاحتهای قبطی و رومی و ایرانی و همچنین در عجائب‌نامه‌های منسوب به طبری، همدانی، قزوینی و دیگران به گوشه‌هایی متنوع از گیاهان و حتی خیالی آنها اشاره شده است.

نمایی از شب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی
نمایی از شب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی

 

به طور مثال، یکی از ظرایف و برجستگیهای مربوط به گل و گیاه بررسی نام‌گذاریهای جغرافیایی است که از روی نام گیاهان انجام شده است. مانند گلپایگان، گلدسته، گلپرآباد، انجیره، انار، انجیلاوند، گل بداغ، گل تپه، گل چشمه، گلخندان، ارغوان، چناران، صنوبر و شاید هزارها ترکیب دیگر،‌ و البته بسیاری از آنها نامهایی است که ممکن است برگرفته از نام محلی گیاهان باشد و به‌طور عموم برای ما معانی آنها ناشناخته است ولی از نظر معرفت گیاهی اهمیت خواهد داشت.

در این یادداشت درهم می‌باید یادی از کتاب ممتاز شارل هانری دوفوشه‌کور (Ch. H. de Fouchecour) ایرا‌شناس فرانسوی بشود که در موضوع وصف طبیعت در شعر غنایی ـ غزلی فارسی قرن پنجم نوشت و از گلها و گیاهانی که در آن زمانه زبانزد شاعران بوده است یاد کرد، با نام:

La description de la nature dans la poésie lyrique persane du xiè siècle (Paris, 1969).

پس از آن کتاب برجستة دیگری به قلم‌ ایران‌شناس آلمانی Jürgen Ehlers درباره اوصاف طبیعت در شاهنامه فردوسی انتشار یافت که در آن بخشی به کیفیات لغوی، اصطلاحی و قصه‌ای مرتبط به گیاهان (Pflanzen) اختصاص دارد، با نام:

Die Nature in der Bildersprache des sahname (Wiesbaden, 1995).

و همچنین نوشته‌هایی به فارسی که حضرت گرامی یاد آنها را در مقدمة خود آورده‌اند.

چهل سال پیش که منظومة رمزالریاحین در توصیف باغ هزار جریب نو (اصفهان) سرودة ‌شیخ محمد  هادی بن حبیب کاشانی متخلص به رمزی (متولد 1040 قمری) را چاپ می‌کردم دیدم شاعری صحنة مناظره میان گلهای آن باغ ایجاد کرده و زیبایی و رعنایی هر یک را که بدان فخر می‌کرده‌اند به زبان شعر بیان کرده است. در این مناظره هر گلی از خوبی و دلکشی خود سخن می‌گوید و بر گل دیگر عیب‌جویی و ستیزه‌گری می‌کند. نرگس می‌سراید:

ز جام حسن خود پیوسته مستم

بود زرین قدح دایم به دستم

بنفشه ضمن آنکه ادعای نرگس را رد می‌کند از خوبی خویش می‌گوید:

ز شوخی غیر رسوایی نداری

همه چشمی و بینایی نداری

چو مشکین خال دلبر خوش نمایم

چو هندوی نگه مردم‌ربایم

پس ازو از زبان بیدمشک می‌خوانیم که بنفشه سیاه و کج‌نهاد است، ولی من:

شفای حال بیماران زارم

خزان درد را جوش بهارم

پی درمان خود در هر سرایی

ببخشندم ز روی مهر جایی

دیگر گلهایی که به میدان این مناظره می‌آیند یاسمین کبود است و ارغوان سرخ، جعفری، شب‌بوی زرد، قرنفل، عاشق معشوق، زلف عروسان، زنبق زرد، زبان در قفا، مشکچه، سوسن، نسترن، ریحان، سنبل، یاس سفید، زنبق سفید، شقایق، گل زرد، گل رعنا و بالاخره گل‌سرخ که آن مناظرة بامزه با سخنان او پایان می‌گیرد و درحقیقت شاعر خواسته است که آن را برترین گل باغ در شمار آورد. این‌ گونه بازیهای ذوقی با گلها در شعر فارسی مثالهای متعدد دارد.

بسیاری از گیاهان سرگذشتی دارند که در طول دوران تمدن انسانی در جوانب مختلف زندگی آدمی تأثیر داشته‌اند و در روزگار نزدیک به ما بجز گیاه‌شناسان نامی چون کمپفر آلمانی، شلیمر هلندی، رخینگر اطریشی، احمد پارسا، حسین گل‌گلاب، علی زرگری، کریم ساعی، احمد قهرمان و دیگران که گیاهان را در مقولة علمی شناسانده‌اند، دانشمندانی چون ابراهیم پورداود، هوشنگ اعلم، محمدحسن ابریشمی و اکنون بهرام گرامی مؤلف گرامی حضور آن موجود طبیعی را در اندیشه و ذوق و تاریخ بشری شناسانده‌اند و ما سپاسگزار همگی آنها هستیم.

ایرج افشار

بیست و هفتم فروردین 1386

سخنران بعدی دکتر نرگس روان پور بود که سخنان خود را با شعری از هوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه) شروع کرد:

ارغوان شاخۀ همخون جدا ماندۀ من

آسمان تو چه رنگ است امروز؟

آفتابی است هوا یا گرفته است هنوز؟

ارغوان پنجه خونین زمین، دامن صبح بگیر

وز سواران خرامندۀ خورشید بپرس

کِی بر این دره غم می‌گذرند؟

تو بخوان نغمۀ ناخوانده من

ارغوان شاخه همخون جدا مانده من

بیش از هزار سال شاعر پارسی گوی با زبان گل و گیاه و درخت با معشوق سخن گفته است. زیبایی‌هایش را ستوده، از دوری و هجران شِکوه کرده و گاه از همین پدیده‌ها نمادی ساخته برای تصویر کردن فضای خودکامگی که در آن می‌زیسته و یارای اعتراضش نبوده است. زبان شعر نجیبانه فارسی همواره پیچیده در پوششی از حریر گل و گیاه به جای بیان صریح در خطاب به یار در استعاره متوسل شده است. به جای چشم او از نرگس و به جای قامت وی از سرو و صنوبر یاری جسته است و گاه بیدادگری‌های اجتماعی را از درون لاله و شقایق فریاد بیرون آورده است:

ما آن شقایقیم که با داغ سینه سوز / جامی گرفته ایم و به صحرا نشسته ایم

و یا

از خون جوانان وطن لاله دمیده / وز حسرت سرو قدشان سرو خمیده

و ما خواندیم و دگرگون شدیم و با شاعر، در کلاس‌های مدارس و دانشگاه به جوانان پس از خویش انتقال دادیم. اما هرگز به این صرافت نیفتادیم که از این سخن گویان خاموش اصل و نسبشان را بپرسیم.

دکتر نرگس روان پور سخنانش را با بیتی از هوشنگ ابتهاج آغاز کرد
دکتر نرگس روان پور سخنانش را با بیتی از هوشنگ ابتهاج آغاز کرد

گویی این راه ناپیموده را به قول حافظ رهروی می‌بایست، جهانسوزی، نه خامی، بی‌غمی. بی‌تردید جاده در انتظار سواری بود ره‌شناس، سختکوش و عاشق. تا نور افکن به دست گیرد و به یکایک اعضای شعر فارسی پرتوی بتاباند و ویژگی‌های رنگ و بو، اندام‌ها، گلبرگ‌ها و ساقه‌ها و نژاد و تبارشان را از نگاهی دانشورانه برای ما آشکار سازد. توفیق دیدار با این رهرو آگاه برای من چهار سال پیش دست داد در جلسه ای ادبی. سخنگوی مجلس او را با عنوان دکتر بهرام گرامی مؤلف کتاب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی به جمع معرفی کرد. اما سکوت حضار که نمایان بود نام کتاب را برای اولین بار می‌شنوند و درباره ارزش ادبی آن در ذهن خود گرفتار پرسش اند مرا که با محتوای این اثر آشنایی داشتم و مؤلف آن را از سر انصاف در دل ستوده بودم بر آن داشت که در سخنی هرچند کوتاه سترگ بودن چنین پژوهشی را در ادب فارسی بیان کنم. و تصادفا به یادم آمد که در آن گروه دانشجویی چندی پیش از آن با لحنی طنز آمیز به مضمون این شعر انتقاد کرده بود که “گل بی‌خار نیابی هرگز / هر کجا هست گلی خاری هست”، استدلالش اینکه گل‌های لاله، بنفشه و سنبل و بسیاری دیگر که خار ندارند چگونه شاعر چنین حکمی صادر می‌کند؟ چنانکه مصراع دوم آن هم می‌شود جزء مثل سایره در زبان ما. هر چند درآن گفتگو مراد از واژه گل را توضیح داده بودم. در روز حضور دکتر گرامی خطاب به آن جوان گفتم، دوست عزیز دانشجو که حتی بی‌مراجعه به فرهنگنامه ای طرح دعوا می‌کنی برای مثال اگر کتاب گل وگیاه در هزار سال شعر فارسی را ورق زده بودی پاسخ پرسش انکاری ات را جزء ابتدایی‌ترین مشکلات درباره واژه گل می‌یافتی که در شعر کلاسیک فارسی این نام اختصاصاً به گل سرخ یا رُز اطلاق می‌شود و سپس اشاره کردم به بحث دقیق دکتر گرامی درباره نسخۀ حافظ به تصحیح یکی از ادبای گرانقدر زبان فارسی در این بیت که:

شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست / صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست

که مصحّح محترم صفت حمرا را برای حافظ حشو زائد دانسته و از میان نسخه بدل‌ها واژه خمری را ترجیح داده که به معنای شرابی رنگ است. نکته ای که دکتر گرامی با ذکر شواهد فراوانی برای گل حمرا یا سرخ در شعر شاعران پارسی گوی این استدلال را رد کرده است. و حتی از شعر خود حافظ نمونه آورده که:

به عشق روی تو روزی که از جهان بروم / ز تربتم بدمد سرخ گل به جای گیاه

که سرخ گل دقیقا به معنی گل حمرا است. سپس اثبات این نکته تحقیقی که در شعر فارسی مراد از همه اینها گل سرخ یا رُز است، گل، گل سرخ، گل حمرا، گل سوری، گل صد برگ ، گل لعل، گل محمدی، گل نوروز یا نوروزی . این موارد از ساده‌ترین نمونه‌های رفع ابهام است در شعر فارسی از کتاب گل وگیاه که چه بسا از آنها به آسانی گذشته ایم و در شرح آنها به بیان نام گلی یا گیاهی یا درختی بسنده کرده ایم.

                          

 

دکت محقق داماد در کنار بهاءالدین خرمشاهی و بهرام گرامی
دکتر محقق داماد در گفتگو با بهاءالدین خرمشاهی ،علیرضا شجاع پور و بهرام گرامی

دکتر روانپور در ادامه سخنان خود اظهار داشت:

به عنوان نمونه‌ای دیگر نام نرگس که رایج‌ترین مشبهٌ‌به در شعر فارسی برای چشم معشوق است. وقتی شاعر می‌‎گوید:

کرد روز و روزگارم را به یک دیدن سیاه / کِی مرا این چشم بود از نرگس شهلای تو

چه بسیار که نرگس شهلا یکی از گونه‌های این گل معنا می‌دهد همچون نرگس شیراز یا نرگس مسکین برای نوع کم‌پر این گل و محقق گرانمایه خواننده را به این نکته توجه داده است که واژه عربی شهلا به معنی مؤنّث اشهل به معنای کبود رنگ، نه صفت بیانی برای گل بلکه، وصف چشم معشوق است برای سیاه رنگ بودن آن وگرنه اصولا چنین گونه ای از نرگس با جام گل سیاه به جای سپید و زرین در طبیعت وجود ندارد

به هر رو من بر این باورم که جناب دکتر گرامی اگر در این اثر بدیع به کار تخصصی خود یعنی شناساندن این عروسان شعر فارسی پرداخته بودند نیز باز کاری می‌بود بس ارجمند، اما چنانکه می‌بینید ایشان به این مرحله از پژوهش بسنده نکرده و با همت و پشتکاری تحسین برانگیز ده سالی عمر بر سر این کار گذاشته اند و به کتاب خود جنبه ادبی نیز داده اند یعنی گشودن معنای ابیات بسیاری از شاعران زبان فارسی که ناشی از بدخوانی‌ها و غلط خوانی‌های نسخ خطی بوده است و به این ترتیب اثری قابل استناد به کتابهای قابل مراجعه در ادب فارسی افزوده اند، کاری که بی هیچ مبالغه در حد یک تز دکترای ادبیات فارسی است. دست مریزاد جناب دکتر به راستی گرامی.

 

در ادامه، علی دهباشی سه پیام زیر را که برای این شب به ایشان رسیده بود، برای حاضران خواند:

 

پیام دکتر احمد مهدوی دامغانی

هُوَ

هفتم فروردین 1396

جناب آقای دکتر بهرام گرامی استاد فاضل دانشگاه که خداوند سلامتش بداراد و توفیقش را مستدام فرمایاد، سال‌هاست که با زحمت خستگی ناپذیر دربارۀ گل و گیاه هایی که در شعر و ادب فارسی از آن یاد و نام برده شده است تحقیق و تتبّع می فرماید و در کتاب نفیسی که تألیف فرموده است معرّفی های لازم و آگاهی های سودمندی را با ذکر شواهد در آن گِرد آورده است و از این راه زکات علم خود را که “گیاه شناسی” است به ادب فارسی پرداخته است. خداش خیر دهاد.

پیام دکتر احمد مهدوی دامغانی خوانده شد
پیام دکتر احمد مهدوی دامغانی خوانده شد

پیش از این به مناسبتی در نوشته ای (البته با حفظ مراتب و در خصوص مورد) کار بسیار مفید ایشان را در این زمینه اقتباس و پیروی از سرمشقی که بزرگترین دانشمندان ایران یعنی ابوریحان بیرونی که با تألیف دو کتاب مستطاب “الجماهر معرفة الجواهر” و “الصیدنة” بر اهل فضل و تحقیق منّتی عظیم گزارده است، شمرده ام.

مزید توفیق جناب دکتر گرامی را مسألت می‌کند.

                                                          فقیر فانی:

احمد مهدوی دامغانی 

 

پیامی به : شبِ گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی

                                                                                  از محمد استعلامی

 

    سرزمین هایی مانند ایران و هند و یونان و مصر، که پایه های دیرین تمدن بشری در آنها ست زبان و فرهنگ و هنر و ادبیات شان هزاران موضوع متفاوت و قابل تأمل دارد که وقتی یک کتابدار می خواهد نوشته ها و آثار آنها را طبقه بندی کند، همان هزاران موضوع متفاوت هم برای طبقه بندی همۀ کتابها کافی نیست، و او بارها با کمبود موضوع و عنوان رو به رو می شود و در درون یک موضوع، باید موضوعات جنبی یا فرعی را هم ببیند و گاه به آنها عنوان تازه یی بدهد. تا اینجا کار آن کتابدار ضوابط  و دستوری دارد و تجربۀ او هم سرمایۀ کار اوست. اما گاه پیش می آید که یک پژوهندۀ نکته یاب و تیزهوش، فراتر از موضوعاتی که در زبان و فرهنگ و هنر و ادبیات یک جامعه هست و ذهن مردم هم با آنها آشنا ست، کتابی عرضه می کند که در کار فهرست نویسی و دادن موضوع به آن تأمل بیشتری باید کرد. گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی یکی از آن کارهای تازه است و باید گفت دکتر بهرام گرامی با عرضۀ آن، یکی از لحظه های تأمل را برای  کتابداران پدید آورده است.

     نگاهی به سوابق تحصیل و پژوهش دکتر بهرام گرامی، نشان می دهد که او در پی مطالعات کشاورزی و گیاه شناسی و ژنتیک و رشته هایی که با عوالم اهل ادب و علوم نظری ارتباط مستقیم ندارد، قدم به دنیای مرجع شناسی و تألیف مرجع نهاده است، اما تازگی کار او با همان زمینۀ مطالعه و تحصیل او ربط دارد. برای ما که عمری را در دنیای ادبیات و علوم انسانی گذرانده ایم، او روزنۀ تازه یی گشوده است، و ای کاش این گونه پژوهش ها گسترش بیشتری بیابد تا استادان و پژوهشگران همۀ رشته های علوم و فنون هم رنج فراهم کردن موادّ مرجع را بیش از همیشه تحمل کنند و هر یک دسترسی به شناخت رشتۀ خود را برای دیگران آسان تر کنند.

     وقتی که من در اردیبهشت 1392 نسخه یی از کتاب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی را دریافت کردم و بستۀ پستی را گشودم، عنوان کتاب تازه بود و در یک نگاهِ گذرا دریافتم که محتوای آن هم متفاوت است و نگاه یک پژوهندۀ تیزهوش و تازه جو در پشت این صفحات است.  پس از صفحۀ عنوان کتاب، در یک صفحۀ خاصّ، مؤلف آن را به علاّمۀ دهخدا هدیه کرده است که غیر مستقیم به خواننده می گوید که این هم یک کتاب مرجع است، و وقتی که من مقدمه یا تقریظ استاد ایرج افشار را خواندم، دیدم که او هم کتاب را یک مرجع شناخته و آن را « راهنمای باغ گیاهان» نامیده و از وجوه ممتاز این اثر سخن گفته است، که داوری او تأیید اعتبار علمی کتاب است.

دکتر محمد استعلامی در پیام خود به ویژگی های کتاب گل و گیاه...اشاره کرد
دکتر محمد استعلامی در پیام خود  به ویژگی های کتاب گل و گیاه…اشاره کرد

      پیش از این، در بسیاری از کتابهای مرجع، شقایق لاله است و لاله و شقایق از یک تیره اند و همین! و از این که آن تیره کدام تیره است ؟ و آن گل یا آن درخت یا آن گیاهِ خودرو به کدام اقلیم تعلق دارد؟ و چه خواصّی در آن هست؟ سخنی نیست. گردآوردن عباراتی مشابه و بازنویسی آن زیر مدخلهای الفبایی، از هر نوآموزی برمی آید.  نقل چند شاهد از شعر و نثر را هم دیگران، نه با این نظم و دقت، انجام  داده اند. اما در گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی، کار به گردآوری منظم شواهد پایان نمی پذیرد. هر درختی یا گیاهی زادگاهی دارد و در این کتاب پیدا می کنید که او اهل کدام ولایت است؟ و با کدام درخت یا گیاه دیگر هم خانواده است؟ در ثبت نامهای لاتین و یونانی در شرح هر مدخل، باز خوانندۀ آشنا با زبانهای اروپایی، از معنای آن واژگان و ربط آنها با نامهایی که در زبانهای انگلیسی یا فرانسه به کار می رود، به معلومات جنبی دیگری می رسد که اعتبار کتاب را به عنوان یک مرجع می افزاید.

    نشر موفق کتاب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی، دکتر بهرام گرامی را از جستجویی مشابه در زمینه های دیگر بازنداشته و چهار سال پس از این کتاب، سنگ و گهر در هزار سال شعر فارسی را به بازار آورده است که آن هم به عنوان یک مرجع شایستۀ توجه و استقبال دانشوران است و من وقتی که آن را به لطف دکتر گرامی دریافت کردم و دیدم، در سپاس از مهر ایشان یادآوری کردم که کتابخانه های ایران و مراکزی که روی ایران کار می کنند، باید این دو کتاب را در قسمت مرجع خود داشته باشند، در کنار کتابهایی که به خارج از کتابخانه نمی رود و همیشه باید در دسترس مراجعان باشد. در صورت لزوم باید کتابداران را متوجه آن کرد که محتوای این دو کتاب هر یک در موضوع خود، به مراتب عالمانه تر و آموزنده تر از مراجعی است که از هر گیاه یا گل یا درخت به یک تعریف کلی بسنده کرده اند.  بر پا داشتن مجلسی برای معرفی این دو کار دکتر بهرام گرامی، ادای حقّ کوششی است که او در این سالیان کرده است و از دهباشی عزیز هم که از جان و دل برای جلوۀ ارزشهای فرهنگ و ادب ایران کار می کند باید سپاس بسیار داشته باشیم، هر چند آن دهباشی که من دیری شاهد تلاش عاشقانۀ او بوده ام، هرچه می کند، آن را وظیفۀ خود می داند و انتظار سپاس ندارد.

مریم تقدیسی
مریم تقدیسی

پیام دکتر محمد حسین مصطفوی:

دکتر گرامی با آن سخن گفتنِ سرشار از ادب و تواضع، توانِ مقاومت در برابر درخواستش را از مخاطب سلب می کند. من با شنیدن نام سخنرانان این جلسه، منصفانه از فرستادن این یادداشت و گرفتن وقت حاضران عذر خواستم، امّا او معتقد بود که پس از چندین سال که من “دایگی” این نوزاد خوشقدم را کرده‌ام، حق دارم که با تماشای قد و بالای جوانی که او شده است، از دوران کودکی و زحماتی که برای پروراندن او کشیده شده، مختصری بازگویم.

در حدود ده سال پیش که یکی از مقالات دکتر گرامی را که دربارۀ فندق در فصلنامۀ “ره‌آورد” چاپ شده بود خواندم و از دقّت و خوش ذوقی نویسندۀ آن به وجد آمدم. فکر کردم که جای این گونه مقالات برای شناخت علمی گلها و گیاهانی که در شعر فارسی آمده چقدر خالی است. بی درنگ نامه ای به نشانی “ره‌آورد” نوشتم و از چاپ این مقاله به زنده‌یاد حسن شهباز دست مریزاد گفتم.

در نامۀ دیگری به دکتر گرامی، به معنای یک بیت خاقانی در مقالۀ فندق اشاره ای کردم و نظرم را دربارۀ آن، که ناموافق با نظر او بود، نوشتم. پس از چند روز تلفنم زنگ زد و صدایی خوش آهنگ خود را معرفی و از نامۀ من تشکر کرد: بهرام گرامی.

من در ضمن تشکّراز حُسن ظنّ او،از اینکه جسارتاً معنی بیت را تصحیح کرده بودم عذر خواستم، امّا او با چنان شوقی از اظهار نظر من استقبال کرد و با چنان تواضعی مطالعۀ مقالات دیگرش را از من خواست که واقعاً شرمنده شدم و این کار کوچک خود را سزاوار آن همه لطف ندیدم، امّا ابرام دکتر گرامی در تشویق من به خواندن مقالاتی که برای چاپ آماده کرده بود، چنان صمیمانه بود که قبول کردم و البته منتظر خواندن آنها ماندم.

دکتر محمد حسین مصطفوی در پیام خود تولّد کتاب "گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی" را شرح داد.
دکتر محمد حسین مصطفوی در پیام خود تولّد کتاب “گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی” را شرح داد.

مقالات در زمانی اندک رسید. با خواندن هر مقاله شوقم بیشتر می‌شد و پس از خواندن چند مقاله این فکر به ذهنم رسید که چرا نباید این مقالات – که با این همه دقّت و ذوق تنظیم شده – به صورت کتاب دربیاید تا فیضش عام‌تر باشد و فرهنگی اختصاصی و قابل اعتماد به فرهنگ‌های فارسی علاوه شود؟

این فکر را با دکتر گرامی در میان گذاشتم و از او خواهش کردم این فایده را از علاقمندان زبان فارسی دریغ ندارد، امّا او با تواضع بسیار می‌کوشید تا مرا قانع سازد که این مقالات در خور کتاب شدن نیست. البته سرانجام شوق و اصرار من بر فروتنی او فایق آمد و او با یک پیش شرط آن را قبول کرد: این که این مقالات باید بازنویسی و گاهی کم و زیاد شود و کُلاً هیئت جدیدی بیابد و من باید قول بدهم که آنها را مجدداً و به عنوان کتاب بخوانم. پاسخ من البته مثبت بود، و بدینسان کتاب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی متولّد شد.

من در این مختصر، نه در مقام و نه در صدد برشمردن اهمیّت و فواید این کتاب نیستم، چرا که اطمینان دارم سخنرانان صاحبنظر و دانشمند حق مطلب را ادا خواهند کرد. تنها به یک مقاله از مقالاتی که پس از انتشار کتاب گل و گیاه و با همان سیاق در بارۀ عبارت قرآنی “نخیلٌ صِنوان و غیرصِنوان” در نشریۀ “ترجمان وحی” در قم، شمارۀ 28، چاپ شده و اینک در کتاب گیاهان قرآن وجود دارد، اشاره می کنم و داوری دربارۀ کیفیّت تحقیق و همچنین اهمیت آن را به خوانندگانش وا می گذارم.

در پایان عرایضم می خواهم به آرزویی که در ضمن مطالعۀ مقالات این کتاب در دلم پیدا می شد، اشاره ای بکنم: هرگاه که نکته ای دقیق یا کشف معنای صحیح اصطلاحی را در مقاله ای می خواندم، یقین می کردم که اگر استاد زنده یاد، دکتر محمد معین، این کتاب را می خواند، یکی از آن “آفِرین” ها را که گهگاه با امساک تام و کسر “ف” به بعضی از دانشجویان مرحمت می فرمود، به دکتر گرامی نثار می کرد.

دکتر حورا یاوری سخنران بعدی این شب بود:

خیلی خوشحالم که سفر کوتاه من به ایران مقارن شد با برگزاری این جلسه و توفیقی فراهم کرد برای ادای دِین به پژوهنده ای که حاصل سال ها ممارست و تلاش او جای خالی بررسی های مربوط به بازنمود گل و گیاه را در ادبیات فارسی پرکرده و همان طور که ایرج افشار در مقدمه ای که بر کتاب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی اشاره می کند امکان تفرج و دم زدن در هوای برگشودۀ باغ همیشه بهار شعر فارسی یا همان “گلستان همیشه خوش” سعدی را به فارسی زبانان ارمغان داده است. آقای دکتر گرامی از مشاوران دانشنامه ایرانیکا هستند و کتاب های ایشان از منابع مورد مراجعه مکرّر همکاران دانشنامه است. کتاب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی از نظر مطالعات ایرانشناسی حايز اهمیت فراوان است و آغارگر راهی است که بیگمان پژوهندگان دیگر پی خواهند گرفت.

 

دکتر حورا یاوری به حسن انتخاب دکتر گرامی اشاره کرد
دکتر حورا یاوری به حسن انتخاب دکتر گرامی اشاره کرد

کتاب استوار است بر پژوهش های گسترده در گنجینۀ پربار شعر فارسی و گزینش گویاترین و رساترین نمونه ها در مورد هر گل و هر گیاه. اما مؤلف وقتی به شعر حافظ می رسد از گزینش و انتخاب چشم می پوشد و همان طور که از عنوان فرعی کتاب “همراه با شرح و معنی همۀ ابیات مربوط به گل و گیاه در شعر حافظ” مستفاد می‌شود، کلیه ابیاتی را که نام گل و گیاهی در آن آمده است در مجموعه می گنجاند، تفاوت های مفهومی آن ها را نشان می دهد و هاله های معنایی آن ها را در زبان استعاری شعر حافظ متذکّر می شود.

 

کتاب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی هم حق فرهنگ نویسان و پژوهندگان سلف را با ذکر نام و آثار آن ها ادا می کند و هم با اذعان به دامنه و گستردگی کار و طرح پرسش های متعدد، مشارکت و اظهار نظر پژوهندگان دیگر را موجب می شود و مثل هر اثر پژوهشی معتبر راه را برای محققان دیگر هموارتر می کند، که از نمونه های آن می توانیم به تحولات تاریخی این مفاهیم و تشبیهات و استعارات برخاسته از آن ها در طی این هزار سال و کاربردها و معناهای تازۀ آن ها، به خصوص در دو قرن، اخیر اشاره کنیم. دکتر شفیعی کد کنی در کتاب با چراغ و آیینه: در جستجوی ریشه های تحول در شعر معاصر ایران به این سیر تحولی در مورد پرندگانی مثل کبوتر و پرستو اشاره می کند و با ذکر نمونه هایی نشان می دهد که بازنمود این دو پرنده در ادبیات معاصر با آنچه در ادبیات کلاسیک می شناسیم متفاوت است، و به خصوص این که این مفاهیم و مشابهات آن ها در قرن بیستم با پذیرفتن بارهای افزودۀ سیاسی معانی و کاربردهای تازه یافته اند. نکته ای که در مورد “لاله” هم صدق می کند. از نمونه های دیگری که در کتاب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی به آن اشاره شده باید از “گل” نام برد که در گذشته به طور اَخص به گل سرخ اطلاق می شده و امروز دلالت گسترده تری دارد و به گل در مفهوم عام آن اشاره می کند.

دانش و خواسته است نرگس و گل / که به یک جای نشکفند به هم

هر که را خواسته است دانش نیست / وانکه را دانش است خواسته کم

به همراه دکتر حورا یاوری در حیاط کانون زبان فارسی
به همراه دکتر حورا یاوری در حیاط کانون زبان فارسی

از امتیازات دیگر کتاب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی اینکه هرگاه مؤلف به گلی با بازتاب گسترده در شعر فارسی رسیده بخش جداگانه ای را به آن اختصاص داده است، که از نمونه های آن باید از نرگس نام برد . نرگس همانطور که خانم دکتر روانپور هم اشاره کردند، در شعر فارسی استعاره شناخته شده ای برای چشم است. نرگس در کتاب در دو بخش جداگانه، یکی در شعر فارسی به طور اعم، و یکی در شعر حافظ به طور اخص (44 بار)، و در حجمی حدود بیست صفحه مورد بررسی قرار گرفته است. این فصل با منظومه شصت بیتی سلمان ساوجی درباره نرگس، که با ردیف نرگس سروده شده، خاتمه پیدا می کند. در این بخش، از جمله، به همریشگی نرگس با نارسیس در زبان یونانی اشاره شده است. نارسیس در میتولوژی یونان شکارچی جوانی است که دل از عارف و عامی می رباید اما نه به هیچ کس دل می بندد و نه سرش را بلند می کند که به جهان پیرامونش نگاهی بیندازد. در کنار رودخانه ای نشسته است و شیفتۀ بیقرار تصویر خودش در آب است و سرانجام هم با تصویر خودش در آب یکی می شود و می میرد و به جایش یک شاخه گل نرگس در کنار آب می روید. فروید هم از همین معنایی که به نام نارسیس در ادبیات غرب گره خورده کمک می گیرد و اصطلاح نارسیسیزم به معنای “شیفته بودن بر خود” خیلی زود به دلیل همین بار معنایی آشنا جا می افتد و رواج پیدا می کند. اما نکتۀ جالب اینجاست که نرگس با این که از نظر لغوی با نارسیس همریشه است، به شعر فارسی که می رسد دیگر به خودش نگاه نمی کند، بلکه چارچشمی جهان و دیگران را می پاید. حتی همان طور که “آن ماری شیمل” هم اشاره می کند، بنا به روایتی دراطاقی که گل نرگس هست، بهتر است آدم ها خودشان و رفتارشان را بپایند. نرگس ادبیات فارسی بر خلاف نارسیس اروپایی نه تنها با تصویر خودش در آب یا آیینه عهد و پیمانی ندارد، و به سخن دیگر به خودش نگاه نمی کند، بلکه چشمی است که به جای نگریستن به خود و شیفتۀ خود شدن، به دیگران و به جهان بیرون می نگرد:

نسترن جام عقیقی به سمن خواهد داد / چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

نرگس شعر فارسی اگر هم سر به زیر دارد از خجلت و شرم است.

نرگس که فلک چشم و چراغ چمنش کرد / چشم تو سرافکنده به هر انجمنش کرد

 

در این جا باید به نکته مهم دیگری هم اشاره کرد که به تفاوت معنایی نرگس ایرانی با نارسیس اروپایی از نظر نگاه کردن به جهان یا به خود و خودشیفتگی بار افزوده ای می دهد. نرگس شعر فارسی، در سفری که از یونان به ایران پشت سر می گذارد، تمام صفات و ویژگی‌هایی را که در زبان یونانی به کلمه نارسیس پیوند می خورد با خود به همراه می آورد. به سخن دیگر، چشمی که در زبان فارسی به نرگس تشبیه می شود یا مست و مخمور و عربده زن و تیغ بر کف است یا بیمارو گرفتار، به سخن دیگر یا در شب شراب است یا در بامداد خمار:

نرگسش در طاق ابرو خفته مست / مست در محراب هرگز دیده ای

و یا

همیشه نرگس مست تو را بیمار می بینم / ولی در عین بیماریش مردم دار می بینم

و یا

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان / نیمه شب یار به بالین من آمد بنشست

همراهی این هاله های معناییٍ گره خورده به مستی و مخموری با کلمه نرگس در ادبیات فارسی از جمله دلایلی است، که درگفتگو بر سر مذکّر بودن معشوق هم در شعر فارسی مورد استناد قرار گرفته است. پرسش های دیگری هم هست که متأسفانه فرصتی برای پرداختن به آن ها در برنامّ امروز نیست .به طور نمونه این که چرا نرگس که نامش در ادبیات غرب بیش از هر چیز به خودستایی پیوند خورده است، در ادبیات فارسی از پذیرش این بار معنایی تن می زند؟ یا چرا همه صفات سربرکشیده از مستی و مخموری آن چنان به نامش در ایران گره می خورد که جدایی ناپذیر می نماید؟

این مختصر تنها سپاسی است از دکتر گرامی و از آنچه می توان از کتاب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی آموخت. خیلی متشکرم.

 

دکتر ژاله آموزگار در پیامی که برای دهباشی فرستادند گفتند که بعد از بازگشت از سفر فرانسه دچار برونشیت حاد شدند و چون با همان حال مجبور شدند به یزد بروند، حالشان بدتر شد و اکنون تحت معالجه هستند. ایشان در پیامشان نوشتند: “با این وضع و حال از عهدۀ بازنویسی مقاله بر نمی‌آیم و شما می‌دانید که دوست ندارم کار ناقص ارائه کنم. مرا ببخشید قول می‌دهم متن کامل شدۀ این مقاله را در بخارا ارائه کنم”.

 

دکتر بهرام گرامی آخرین سخنران بود. او گفتار خود را با این دو بیت شروع کرد:

شوق دیدار تو را این همه راه آمده ایم / رو سپیدیم ولی نامه سیاه آمده ایم

دیدن و ترک تو کردن گنه اندر گنه است / گناه آلود به تکرار گناه آمده ایم

و بعد از سلام، این طور ادامه داد:

آخر من در برابر این همه مهر و بزرگواری، این همه تعریف و تحسین از من و کار کوچک من، چه بگویم؟ آنهم از زبان این بزرگان و ناموران کشورمان. چه بگویم؟ اگر قرار باشد چیزی دربارۀ خودم و کارم بگویم که این سروران صد مقابل آنچه سزاوار باشد گفته اند. من چه دارم که بگویم؟ اجازه می خواهم در مقابل ساعتی که این بزرگان دربارۀ من و کار من سخن گفتند، فقط چند دقیقه من با بیان نارسایم چند کلمه دربارۀ آنان بگویم.

 

 

علی دهباشی از ویژگی های کتاب «گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی» سخن گفت
علی دهباشی از ویژگی های کتاب «گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی» سخن گفت

جناب دکتر محقق داماد که مراتب فضل ایشان و حوزۀ تخصص شان در حقوق ورای آن است که من بتوانم در مورد آن سخنی بگویم. حتی از بیم آنکه نتوانم نام و عنوانی را درست ادا کنم از ذکر آثارشان خودداری می‌کنم. ایشان دانش آموخته حوزه علمیه قم و دورۀ دکتری در رشتۀ حقوق بین الملل از دانشگاه معتبر و قدیمی لووَن در بلژیک هستند، دانشگاه لووَن با 600 سال قدمت قدیم‌ترین دانشگاه بلژیک است. احراز درجۀ اجتهاد در سنین جوانی، عضویت پیوسته در فرهنگستان علوم ایران  مدیریت گروه علوم و معارف اسلامی در  فرهنگستان علوم  ایران و استادی دانشکده حقوق معدودی از بسیار  در کارنامۀ درخشان و پر افتخار ایشان است.

 

جناب دکتر احمد مهدوی دامغانی، مشتهر به استاد الاساتید، که طی 60 سال در عرصۀ ادبیات عرب و ادبیات فارسی صدها رساله و مقالۀ ارزشمند ارائه داده اند و 30 سال تدریس در دورۀ دکترا در دانشگاه هاروارد را در کارنامۀ خود دارند. اینکه ایشان در پیامشان از کتاب “الجماهر فی معرفة الجواهر” ابوریحان بیرونی نام بردند اشاره شان به کتاب دیگر من سنگ و گُهر در هزار سال شعر فارسی است.

 

جناب دکتر محمد استعلامی که قبلا  شبی از شبهای بخارا به ایشان اختصاص داشته است، بسیار بیش از آنچه سزاوار است، کتاب گل و گیاه را مورد تحسین قرار داده‌اند. با کارهای ارزشمند ایشان عموماً آشنا هستیم، از جمله دورۀ 7 جلدی شرح مثنوی معنوی و دورۀ دو جلدی درس حافط که شرح غزلیات حافظ است و تصحیح تذکره الاولیاء عطار که مکرّر تجدید چاپ یافته، و نیز سالها تدریس در دانشگاه مک گیل در کانادا را در کارنامۀ خود دارند.

 

جناب دکتر محمد حسین مصطفوی، همان طور که در پیامشان اشاره کردند، پس از خواندن حدود 20 – 25 مقاله دربارۀ گل و گیاه در شعر فارسی تکلیف فرمودند که همۀ مقالات گل و گیاه باید به صورت کتابی منتشر شود. دکتر مصطفوی در میان دوستان و همکارانشان به سختگیری شهرت دارند، سختگیری به معنی پایبندی به اصولی که از آن عدول نمی کنند. ایشان نقص و نقصان و نادرستی و اشتباه کسی را محض خشنودی او نادیده نمی گیرند و به خاطر همین خصلت سختگیری ایشان است که طی ده سال گذشته حتی یک نوشته از این قلم منتشر نشده، مگر آنکه قبلاً از نظر ایشان گذشته باشد.

 

خانم دکتر نرگس روانپور دانش آموختۀ دورۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران که چند دهه تحقیق و تتبع در این عرصه را پشت سر گذاشته اند. از خانم دکتر روانپور مقالات ارزشمند بسیار برجای مانده و در مقام مؤلف و مترجم آثار ارزشمندی دارند که از آن میان می توان دو کتاب گزيدۀ تاريخ بیهقی و گزیده هایی از سیاست‌نامه و قابوس نامه را نام برد.

 

خانم دکتر حورا یاوری دانش آموختۀ ادبیات انگلیسی و روانشناسی از ایران و آمریکا با دوره های مطالعاتی در فرانسه. ایشان از اعضای برجسته و فعال در مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه کلمبیا و مسئول بخش ادبیات معاصر فارسی در دانشنامۀ معتبر و ماندگار ایرانیکا بوده‌اند و کتابها و مقالات ارزشمند بسیار در زمینۀ ادبیات معاصر و ادبیات داستانی ایران، از دیدگاه روانکاوی، منتشر کرده‌اند. چه کسی بهتر از ایشان می توانست به تفصیل در مورد نرگس و نارسیسیزم سخن بگوید.

 

دیشب، دیروقتی، خانم دکتر ژاله آموزگار با پیام ایمیلی اطلاع دادند که به سبب بیماری برونشیت در روزهای اخیرمقاله شان برای ارائه آماده نیست  و چون هر دو در پای کامپیوتر و بیدار بودیم، فرصت گفتگویی به دست آمد. گفتند مقاله ای درمورد گل و گیاه در ایران باستان در دست تهیّه دارند که در بخارا به چاپ خواهد رسید. جایشان در اینجا یک خرمن گل خالی!

دگتر بهرام گرامی از سخنرانان یک به یک تشکر کرد
دکتر بهرام گرامی از سخنرانان یک به یک تشکر کرد

استاد بهاءالدین خرمشاهی، مؤلف، مصنف، محقق، منقد، مصحح، مترجم و شاید بیش از اینها. در عرصۀ زبان و ادبیات فارسی کدام مقوله هست که استاد خرمشاهی در آن قلم نزده باشند. در ایام نوروز که در حضورشان بودم، چند کتاب تازه شان را به من مرحمت کردند. پشت جلد یکی از کتابها نوشته بود که مؤلف کتاب دارای 200 مقاله است. چه خطای چاپی؟ چه سهو و غفلتی از سوی ناشر در ندیدن و تصحیح نکردن این خطای چاپی؟ هرچند عدد صحیح در داخل کتاب آمده بود، ولی در پشت جلد رقم یک جا افتاده بود، مؤلف دارای 1200 مقاله است. در سالیان دور که آثار ایشان مانند حافظ نامه، ذهن و زبان حافظ و مقالات بسیار از ایشان می خواندم به خود و سایرین می گفتم که صاحب این قلم چقدر روان و صمیمی می نویسند. بعدها که از نزدیک با ایشان آشنا شدم دیدم که کلام ایشان همچون قلمشان گرم و شیرین و دلنشین است. نام استاد خرمشاهی در کشور ما مرادف با حافظ پژوهی است، حافظ پژوهی اصطلاحی است ابداع خود ایشان و چقدر برازندۀ خود ایشان.

بزرگان دیگری در مجلس هستند.

جناب دکتر موسوی گرمارودی، ایشان یک نوار صوتی از غزلیات حافظ برای علاقمندان عرضه کرده اند و در واقع به ما می آموزند که اشعار حفظ را چگونه بخوانیم. ایشان با اِشرافی که به زبان عربی و معارف اسلامی دارند ترجمه ای از قرآن کریم را در اختیار همگان قرار داده اند.

استاد علیرضا شجاع پور، شاعر بسیار توانای کشورمان که شنیدم و می بینم که امروز همراه با گروهی از شاگردانشان کلاس درس شاهنامه و حافظ در فرهنگسرا را به حضور در این مجلس تبدیل کرده اند. کیست که شعر بلند وطن ایشان را نشنیده باشد؟

وطن یعنی سرای ترک با پارس / وطن یعنی خلیج تا ابد فارس

وطن یعنی گذشته، حال، فردا / تمام سهم یک ملّت ز دنیا

چند روز پیش از دوستی که هم اکنون در این مجلس هستند پرسیدم می دانی شاعر شعر وطن که کسانی از آن تقلید و به نوعی آن را به خود منتسب می کنند کیست؟ گفت: نه، مهم هم نیست که بدانم، گفتم چطور مهم نیست که نام شاعر چنین شعری را ندانی؟ در پاسخ گفت: ملتی می گویند “اِی ایران اِی مرز پُرگهر”، چند درصدشان می دانند که گویندۀ آن حسین گل گلاب است. شعر وطن حماسۀ امروز کشور ماست. تقریباً قانع شدم. دو بیت آغاز گفتارم (گنه آلود به تکرار گناه آمده ایم) نیز از ایشان است.

جناب دکتر اکبر ایرانی، چه کار عظیمی در میراث مکتوب می کنند. آنچه از متون و نسخه های خطی در موزه ها و کتابخانه های دوردست و گمنام از قرنها قبل باقی مانده توسط نسخه شناسان و کارشناسان خبره جمع آوری، مقابله، مقایسه و ارزیابی می شوند و نسخۀ نهایی و چاپ شده آن در دسترس عموم گذارده می شود که در غیر این صورت شاید تا قرنها بعد هم فراموش شده و ناشناخته باقی می ماندند.

 

جناب دکتر محمد حسن ابریشمی محقق سخت کوش و دقیق. زنده یاد ایرج افشار در مقدمه ای بر کتاب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی از چهار نفر که حضور گل و گیاه را در اندیشه و ذوق و تاریخ بشرى شناسانده‏اند به ترتیب نام برده اند: ابراهیم پورداود، هوشنگ اعلم، محمّد حسن ابریشمى و افتخار چهارمین نفر را نصیب من کرده اند.

 

با بیش از سی سال دوری از وطن نباید انتظار داشت که همۀ چهره ها و نام و نشانها را در خاطر داشته باشم. البته عوارض شناسنامه هم جای خودش را دارد! از جناب گلزار که مجلس را گلباران کرده اند می‌خواهم که بلند شوند تا از ایشان قدردانی شود. تمام گلهای امشب را ایشان از گلستان خود آورده اند.

دکتر گرامی درباره مجله بخارا و شب‌های بخارا و تاثیر آن چنین گفت:

همه این حرف‌ها به یک سو، به سوی دیگر می‌رویم. اشتهار بخارا و شب‌های بخارا از مرزهای ایران فراتر رفته است. هر شمارۀ بخارا ۷۰۰ تا ۸۰۰ صفحه است یعنی یک (با پوزش از واژه غیرفارسی) یک textbook است. مگر نه اینکه کسانی که در بخارا می‌نویسند بیشترشان همان کسانی هستند که در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی و پژوهشی تدریس یا تحقیق می‌کنند. با این تفاوت که مطالب مقاله همیشه مرتب تر و شسته رفته تر از حرف‌های سرکلاس است. اگر کسی دوره بخارا را از شماره اول تا اینجا مطالعه کند، ببینید با چه گنجینه ای از دانستی‌های مفید روبه روست. در هر شماره حدود 20 – 30 مقاله توسط نویسندگان نامور و اهل قلم نوشته شده است.

 

شب‌های بخارا شبهای بزرگی هستند که امشب دویست و نودمین آن برگزار می‌شود.  در هر شب بخارا یک نویسنده، پژوهنده، شاعر، موسیقیدان یا هر هنرمند و شخصیت مشهور ایرانی یا غیرایرانی ایران‌شناس و ایران‌دوست از سوی دیگران از چند منظر معرفی می‌شود و آثار و کارهای او مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد. شب‌های بخارا کسانی را معرفی کرده که حقی بر گردن ما و این آب و خاک دارند. شبهای بخارا شبهای بزرگی هستند. به من نگاه نکنید، من را ملاک نگیرید، من از اینجا رد می شدم گفتند بیا تو سخنرانی کن.

 

همۀ اینها، بخارا و شبهای بخارا، حاصل همّت و پایمردی یک نفر، فقط یک نفر، است: جناب دهباشی. آنهایی که مختصر دستی در این جور کارها دارند متحیرند که چگونه این بار سنگین را یک نفر، با وجود ناراحتی جسمی که دارد، به تنهایی به دوش می‌کشد. تا جایی که دیده ام شورای نویسندگان و دبیرخانه هم ندارد. ما به اینجا می‌آییم و به حرف سخنرانان گوش می‌دهیم و همه می‌دانیم که چه زحمتی دارد. هیچکس در کشور ایران با هر نوع عقیده و گرایش نمی تواند این واقعیت را انکار کند که علی دهباشی مظهر و نماد پرکاری و سخت کوشی است. ما به اینجا می آییم و سخنرانی ها را می شنویم و چای و قهوه ای هم می خوریم و می رویم و همه مان هم قدر شناس همت و کوشش او هستیم، اما نمی توانیم یک به یک حقشناسی خودمان را به او بگوییم و نمی توانیم هم کلام حق شناسانه‌مان را زیر این سقف بلند کنیم. همه برای حق شناسی یکبار رو به روی این شخص بایستیم و بگوییم که حق شناس تو هستیم.

                                              

سپس دکتر گرامی در توضیح کتاب و کار خود گفت:

در مورد کتاب گل و گیاه در جاهای مختلف تا به حال 53 بار صحبت کرده ام که به دو گروه کلی تقسیم می‌شود، یکی گل وگیاه در هزار سال شعر فارسی که شکل کوتاه شدۀ آن را امشب در اینجا ارائه می دهم و دیگر گل و گیاه در اشعار عرفانی که چند بار به فارسی و انگلیسی در امریکا و اروپا ارائه داده ام. در همه جا ۱۰ – ۱۵ دقیقه مقدمه می‌گویم که روش کار چیست که دراینجا نخواهم گفت زیرا زیره به کرمان بردن است. فقط به یک نکته اشاره می‎کنم که در چند دهه اخیر این همه کتاب و مقاله در مورد شعر قدیم فارسی نوشته شده ولی هیچ کار جامعی حتی در مورد یک گل یا یک گیاه مشخّص منتشر نشده است. مقالات ارزنده و کلّی درباره باغ، طبیعت و گلستان است ولی به این شکل نبوده است. با بسیاری در این باره صحبت کرده ام و دلیلش را این دیده ام که تقریباً همۀ محققان و ادیبان ما فکر می کردند که وقتی شاعران از گل و سنبل و سرو و صنوبر می گویند قصدشان توصیف بهار یا طبیعت و پرکردن جای خالی آن در شعر بوده است و در واقع شاعران اسم گل وگیاه را می آورده اند تا زینت بخش شعرشان باشد. در حالی که مطلقاً چنین نیست. خواهید دید که شاعران ما با باریک بینی و نازک اندیشی به ویژگی‌های گل‌ها و گیاهان دقت می‌کردند ومورد تشبیه و استعاره قرار می‌دادند و لابه لای تشبیه‌ها و استعاره های خود حرف‌هایی زده اند که اگر می‌خواستند به نحو دیگری بزنند به این خوبی از آب در نمی آمد. این گلها همیشه بوده اند، این تشبیهات و استعارات در کتابها بوده اند. من کاری نکردم. شاید بتوانم بگویم که من این سکه های زر را از زیر خاک درآورده ام، غبار آنها را گرفته ام و به چشم صاحب نظران رسانده ام.

نمایی از شب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی
نمایی از شب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی

آنگاه دکتر گرامی با نمایش دهها اسلاید رنگی از گلها و گیاهان شامل نرگس، سوسن، سرو، گل سرخ، شقایق، بنفشه، چنار، بید و نیلوفر همراه با اشعار شاعران قدیم گفتاری در حدود نیم ساعت ارائه داد و در پایان از حاضران تشکر کرد.

 

دکتر بهرام گرامی به همراه آقای گلزار که کانون زبان فارسی را گلباران کرد
دکتر بهرام گرامی به همراه آقای گلزار که کانون زبان فارسی را گلباران کرد