دیدار و گفتگو با محمد تقی غیاثی/ پریسا احدیان

giyasi

صبح روزر پنجشنبه، نوزدهم فروردین ماه سال یکهزار و سیصد و نود و پنج، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با همراهی مجلۀ بخارا و کتابفروشی آینده در چهل و نهمین نشست از مجموعه جلسات کتابفروشی آینده، میزبان دکتر محمد تقی غیاثی مترجم و منتقد زبان و ادبیات فرانسه و فارسی بود.

علی دهباشی
علی دهباشی

در ابتدا علی دهباشی ضمن خوشامدگویی از دکتر فضل الله قدسی دعوت کرد تا  از کارنامۀ دکتر غیاثی در تدریس و ترجمه و تألیف سخن بگوید.

دکتر قدسی:”امروز با کوشش های بی دریغ آقای دهباشی گرد هم آمدیم تا از بزرگمرد فرهیخته ای قدردانی کنیم که در طول زندگی خود هر گز لحظه ای از پای ننشست و در جهت ارتقاء علم و دانش خود و جامعۀ فرهنگی تلاش کرده است. استاد دکتر محمد تقی غیاثی برای شاگردانشان اسوۀ تلاش و کوشش و پافشاری و موفقیت می باشد. ایشان پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه، رشتۀ زبان فرانسه را با موفقیت و با احراز رتبۀ اول به پایان می رسانند و با استفاده از بورس تحصیلی وزارت فرهنگ دولت ایران به فرانسه می روند و با موفقیت دکتری خود را در رشتۀ زبان و ادبیات فرانسه در دانشگاه سوربن پاریس به اتمام می رسانند و در بازگشت به ایران در دانشگاه تهران مشغول به تدریس زبان فرانسه می شوند. ایشان برای اینکه به طور غیر مستقیم به دانشجویان خود درس سخت کوشی و پشت کار را دهند از فعالیت های اولیۀ خود یاد می کردند که چگونه شعری را ترجمه می کردند یا مقاله ای می نوشتند و به مجلات مختلف می رساندند و اگر دفتر مجله تعطیل بود کارشان را از زیر در به داخل دفتر می فرستادند و بدین گونه بود که جامعۀ تشنۀ فرهنگی آن روزگار با نام و کارهای ایشان آشنا شد و در مرحلۀ بعدی این همان مجلات بودند که به سراغشان می رفتند و تقاضای کار و مقاله می کردند. به هر روی استاد گرانقدر با آثار ارزشمند خود مراحل پیشرفت را طی و با افتخار به مرتبۀ استاد تمامی دانشگاه تهران ارتقا می یابد و همچنان به ترجمه های اساسی و خلق آثار اصولی ادامه می دهد. پس از بازنشستگی از دانشگاه تهران ایشان قبول زحمت نمودند و در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات به ادامۀ تدریس در بخش دکتری زبان و ادبیات فرانسه مشغول شدند و به جرئت می توان ادعا کرد که پربارترین بخش زندگی حرفه ای ایشان همین دوران است چرا که گروه و تعدا بسیاری از اساتید دپارتمان های زبان فرانسه در واقع نسل دوم اساتید امروز دانشگاه ها، توانستند تحت راهنمایی و مشاورۀ ایشان دکتری خود را بگذرانند و ایشان دین بزرگی بر گردن همگی آن ها دارند. دپارتمان زبان فرانسه دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز متشکل از بیست و هشت استاد است که همگی دارای دکتری زبان فرانسه و اکثرا تحت راهنمایی و مشاورۀ استاد برجسته تحصیلات خود را به پایان رساندند. شاید بتوان آثار با ارزش ایشان را که به بیش از هشتاد جلد می رسد در چهار گروه متمرکز کرد:

یک: آموزش زبان فرانسه و دستور زبان. مانند دستور زبان فرانسه، کلید زبان و روش نو در آموزش زبان، ساختمان جمله در زبان و فرانسۀ گام به گام که خود چهار جلد است و واژه شناسی زبان فرانسه.

دو: فرهنگ های لغت. فرهنگ اصطلاحات فرانسه، فرهنگ دانشجوی زبان فرانسه، فرهنگ مکالمۀ زبان فرانسه.

دکتر قدسی از سالها کار مستمر دکتر غیاثی می گوید
دکتر قدسی از سالها کار مستمر دکتر غیاثی می گوید

سه: ترجمه های آثار اساسی و بنیادی زبان فرانسه به تعداد بسیار زیاد از «خدایان تشنه اند» آناتول فرانس گرفته تا «نقد تکوینی» لوسین گلدمن یا «سهم سگان شکاری» امیل زولا، «دلهرۀ هستی» آلبر کامو و «هفتۀ مقدس» لویی آرگون و کتاب با ارزش «شعر فرانسه در سدۀ بیستم».

چهار: استاد در زمینۀ ادبیات، چه فرانسه و فارسی کتابهای تفسیر معتبری نوشته یا ترجمه کردند از آن جمله: «تأویل بوف کور» و «تحلیل ساختاری شعر سهراب سپهری»، «بیگانۀ آلبر کامو» و …

ضمن خوشحالی از حضور استاد در این جلسه و ایران از خداوند منان خواستار عمر طولانی با عزت و سلامت این چهرۀ ماندگار دوران خود هستیم.”

سپس علی دهباشی با همراهی دکتر قدسی به طرح سئوالاتی از دکتر محمد تقی غیاثی پرداختند:

علی دهباشی: آقای دکتر غیاثی شما تقریبا هیچ وقت مصاحبه نکردید و از خودتان نگفتید. از محیط زندگی خودتان اینکه در کجا متولد و در بستر چه خانواده ای بزرگ شدید و در آن دوره ای که شما تحصیلات بعد دانشگاه و بعد سفر به فرانسه را گذراندید یک دورۀ خاصی از فرهنگ ایران بوده که دلمان می خواهد بحث را اینگونه آغاز کنیم:.

دکتر فصل الله قدسی و علی دهباشی در گفتگو با دکتر محمدتقی غیاثی
دکتر فصل الله قدسی و علی دهباشی در گفتگو با دکتر محمدتقی غیاثی

دکتر غیاثی: در سال 1311 در خمام بین رشت و انزلی و در یک خانوادۀ نسبتا فرهنگی به دنیا آمدم. پدرم بخشدار خمام بود. علاقۀ بسیاری به کتاب داشت و به من می گفت که کتاب هایت را بیاور تا مطالعه کنم. اما یک روز از صحبت او دلسرد شدم زیرا به من گفت که زود بیاور! می خواهم بخوابم! متوجه شدم که با این کتاب ها می خوابد! مادر بسیار نازنینی داشتم که وقتی در سوم ابتدایی بودم ایشان فوت کرد. تأثیر خیلی بدی روی من داشت. پدرم در جوانی چپ بود و طبق گفتۀ خودش جزو نیروی سرخ بودند. در گیلان تقریبا همه بخشی از این نیرو بودند. بعدها وارد حزب توده شد و همیشه می گفت که حزب توده را من به خمام آوردم. یک روز روزنامه ای که چهار صفحه بیشتر نداشت را به من داد و گفت بخوان! و من به سختی خواندم و متوجه شدم که پدرم را از حزب توده اخراج کرده اند.