دیدار و گفتگو با صفدر تقی زاده

  • باز هم به ترجمه مشترک ادامه دادید؟

بله. چندی بعد متن مصاحبه‎ای با ویلیام فاکنر نویسندۀ آمریکایی به دستمان رسید که ترجمه کردیم و برای مجله سخن به تهران فرستادیم که چاپ شد و خیلی از آن تعریف کردند و بیشتر به دلیل حرف‎های جذاب و تازۀ فاکنر و نکات هوشمندانه و طنزآمیز او دربارۀ چند و چون نویسندگی‎اش.

  • ترجمه مشترک با محمد علی صفریان چگونه بود و به چه نحو ترجمه می‎کردید؟

به این صورت بود که دو سه صفحه را بنده ترجمه می‎کردم و دو سه صفحه را صفریان. بعد هر کدام ترجمه دیگری را می‎برد و می‎خواند و نکاتی که به نظرش می‎رسید یادداشت می‎کرد. بعد این نکات را با هم مرور می‎کردیم و باز مطلب را از نو می‎خواندیم و پاک‎نویس‎اش می‎کردیم. کار وقت‎گیری بود اما ترجمه نسبتاً دقیق و رضایت‎بخش از آب درمی‎آمد.

علی دهباشی و صفدر تقی زاده ـ عکس از مهدی خدیری
علی دهباشی و صفدر تقی زاده ـ عکس از مهدی خدیری
  • شما چه تعریفی از ترجمه دارید؟ آیا آن را کاری خلاقانه می‎‎دانید یا یک کار مکانیکی؟

ترجمه خوب ادبی ترجمه‎ای است که خواننده حین خواندن آن از تمام متن لذت ببرد. همان طور که وقتی یک اثر داستانی از یک نویسندۀ خوب می‎خواند لذت می‎برد و همین نکته است که ترجمه را به صورت یک کار خلاقۀ ادبی درمی‎آورد. از بعضی جهات کار مترجم از یک نویسنده سخت‎تر هم هست چون نویسنده وقتی مطلبی می‎نویسد اگر دید توان شرح و توصیفش را ندارد می‎تواند موضوع را عوض کند. اما مترجم با یک کتاب نوشته شده سر و کار دارد و باید همان طور که هست ادامه‎اش بدهد و دخالتی در متن نکندو

  • از میان داستان‎نویسان ایرانی، داستان‎های چه کسی را بیشتر می‎پسندید؟

صادق چوبک. او شاید اولین نویسندۀ ایرانی بود که با ادبیات نوین آمریکا یعنی با نویسندگانی مثل ارنست همینگوی و ویلیام فاکنر و اسکات فیتزجرالد و جان اشتاین بک به طور مستقیم آشنا شد. ظاهراً زبان انگلیسی را خوب می‎دانست. مجموعه داستان خیمه شب بازی را که از اولین کارهای چوبک است بسیار می‎پسندم. خیمه شب بازی ساختاری مشابه داستان‎های کوتاه نویسندگان آمریکایی آن ایام دارد منتها چوبک چنان استادانه از مایه‎های بومی و محلی استفاده کرده که به داستان‎ها استقلال و اصالت ایرانی بخشیده است.

و از میان نویسندگان امروز نیز آثار خانم فریبا وفی را بسیار می‎پسندم.

  • شما همیشه به داستان کوتاه علاقه‎مند بوده‎اید. این علاقه را چطور توصیف می‎کنید؟

داستان کوتاه، سکوی پرشی است برای نوشتن رمان. بیشتر داستان‎نویسان دنیا، کار خود را با نوشتن داستان کوتاه شروع کرده‎اند. اما باید دید که جرا باید به داستان و داستان کوتاه اهمیت داد. چرا باید داستان را که شخصیت‎ها و ماجراهیش وجود خارجی نداشته‎اند جدی بگیریم؟ معمولاً و هم شاید منطقی آن است که زندگی‎نامه‎ها و حوادث تاریخ را معتبر بشمریم و بپذیرم نه حوادث ساختگی و تخیلی را. پرسش بجایی است . پاسخ دادن به این پرسش کار آسانی نیست. به خصوص اگر مخاطب با ادبیات داستانی انس و الفتی پیدا نکرده باشد. از قضا روی سخن ما با چنین مخاطبانی است که برای آنها باید مراسم تشرف برگزار کرد. یعنی زمینه‎چینی کرد.

داستان بخشی از ادبیات خلاقه است و ادبیات خلاقه ادبیاتی است که در آن نویسنده‎ها می‎کوشند به یادری قوۀ تخیل خود، رویدادهای واقعی و زندگی‎ای مشابه زندگی‎های واقعی خلق کنند.

داستان شکل‎های گوناگونی دارد که دو شکل برجسته و بارز آن رمان و داستان کوتاه است. داستان کوتاه، امروز با گذشت زمان، شکل مستقلی به خود گرفته است طوری که گاه به رقابت با شکل رمان مقایسه می‎شود.

یکی از ویژگی‎های داستانِ کوتاه خوب آن است که در همان بار اول خواندن، دل خواننده‎اش را برباید. در این حرف تردید نباید کرد هر چند این دلربایی می‎تواند شکل‎های گوناگونی داشته باشد و در خوانندگان گوناگون درجاتی چند پیدا کرد. حتی داستانی ممکن است دل خواننده را برباید اما چنگی به دلِ خوانندۀ دیگر نزند.

گفتگو با صقدر تقی زاده ـ عکس از مهدی خدیری
گفتگو با صقدر تقی زاده ـ عکس از مهدی خدیری

داستان کوتاه تا اوایل قرن نوزدهم شکل خام و انشاواری داشت و شرح ماجراهای سوزناک و احساساتی و اشک‎آور بود . در اواسط قرن نوزدهم، نویسندگان داستانِ کوتاه داستان‎های خود را با پند و اندرزهای مستقیم یا غیرمستقیم درآمیختند و بعدها که تودۀ مردم با سواد شدند، نقش پندآموز و اخلاقی ادبیات دگرگون شد و خوانندگان بیشتر به تأثیر عاطفی رویدادها و به داستان‎هایی دلبستگی یافتند که با طرحِ سنجیده و احساس زنده و یگانه و تأثیر یکپارچه و واحد به پایان می‎رسید. نسل‎های بعد طالب داستان‎هایی شدند که موضوع آنها وقایع عادی و جاری زندگی بود. زمانی هم فرا رسید که داستان‎های کوتاهی پسندِ خوانندگان شد که در پایان آنها اتفاقی عجیب و دور از انتظار رخ می‎داد. گی دومو پاسان فرانسوی و اُو هنری آمریکایی، با نوشتن این گونه داستان‎ها، یکی دو نسلی از خوانندگان فرانسوی و آمریکایی را سرگرم کردند.

نسل‎های بعد اندک اندک از داستان‎های طرح‎دار و پرحادثه دلزده شدند و چیزی که برایشان جذاب شده بود، بینش‎های به ظاهر جزیی اما پر معنی و مربوط به تجربه‎های ملموس زندگی انسان بود.

شروود اندرسون آمریکایی وجود طرخ و مشخصات فرمولی دیگر را برای داستان کوتاه ضروری ندانست . در عوض داستان‎های کوتاه و ساده اما مؤثری درباره زندگی آدم‎های عادی شهر و محله‎ای که خود در آن می‎زیست نوشت که رأی خوانندگان جذاب بود. توصیف دقیق خصوصیت شخصیت‎های گوناگون و سرشت پیچیدۀ تجربه‎های انسانی با زبانی ساده و شیرین از ویژگی‎های داستان کوتاه اوست. و نسل امروز به داستان‎های کوتاهی گرایش یافته است که در عین سادگی تأثیرگذار هم باشند.

داستان کوتاه در طی عمر خود فراز و فرودهای بسیاری را از سر گذرانده است. زمانی شیفتگان فراوانی داشته و زمانی از محبوبیتش کاسته شده است. از این رو در هر دوره با شکل‎های ابتکاری و نوینی ظاهر شده و از ترفندها و شگردهای تازه‎ای سود جسته تا حرمت و طراوتش را همچنان حفظ کند.

 

پس از این توضیحات درباره داستان کوتاه ، پرسش‎هایی از آقای تقی زاده شد که ایشان هم پاسخ دادند.

گفتگو با صقدر تقی زاده ـ عکس از مهدی خدیری
گفتگو با صقدر تقی زاده ـ عکس از مهدی خدیری

 

 

عکس یادگاری با صفدر تقی زاده ـ عکس از متین خاکپور
عکس یادگاری با صفدر تقی زاده ـ عکس از متین خاکپور