عبدالوهاب شهیدی ، تصویری از یک آرزو

هوشنگ ظریف سخنران بعدی نکوداشت عبدالوهاب شهیدی است که در وصف شهیدی چنین گفت : ما خاطرات زیادی با استاد شجریان و استاد شهیدی داشتیم . حالا راجع به استاد شهیدی صحبت بکنیم، ما هر وقت ضبط و برنامه کنسرت داشتیم ، هیچ گرفتاری نداشتیم، ایشان به موقع می‎خواندند ، وقفه‎ای نمی‎انداختند . و همانطور که اطلاع دارید زمانی که با استاد شجریان برنامه داشتیم آخر سر می‎گفتند و از ایشان می‎خواستند که مرغ سحر را بخوانند و بعد دیگر دو سه باری هم ما با استاد شهیدی رفتیم اروپا و آمریکا و کانادا و وقتی آنجا کنسرت تمام می‎شد، همه دست می‎زدند و می‎گفتند ” زندگی ” که مقدمه‎اش را آقای پایور نوشته بودند . این را که شروع می‎کردیم، این سالن دستی می‎زدند غیرقابل وصف و استاد شهیدی این تصنیف را می‎خواندند. واقعاٌ هیچ گرفتاری موقع ضبط و اجرای کنسرت نداشتیم. و من دیگر صحبتی ندارم بکنم و در خدمت این اساتید هستیم .

هوشنگ ظریف ـ عکس از متین خاکپور
هوشنگ ظریف ـ عکس از متین خاکپور

ما برنامه‎هایمان را گذراندیم و انشاءالله جوانها بتوانند آنطور که باید و شاید موسیقی ما را حفظ بکنند ولی امروزه متأسفانه ، و من این را جاهای دیگر هم عرض کرده‎ام، تار مادر سازهای ایرانی است . خودم هفت هشت سالم بود ساز استاد مجد را از رادیو می‎شنیدم . عاشق تار شدم ، در کلاس پنجم ابتدایی ، هنرستان که توسط زنده‎یاد روح الله خالقی افتتاح شد ، رفتم هنرستان. و ایشان گفتند چه سازی می‎خواهی بزنی، گفتم تار. گفتند همینطوری می‎گی؟ گفتم ساز استاد مجد را شنیدم که گفتند خوب برو کلاس موسی خان مجد بشین و من هم رفتم و با ایشان و من هم شروع کردم و در دوره لیسانس رفتم با علی اکبر خان شهنازی تا ردیف‎ها را بدانم. ولی متأسفانه امروز نوازندگی تار خیلی عوض شده . همان موقع هم که من شاگرد هنرستان بودم قطعات استاد وزیری را می‎زدم . هر کسی هم از خارج می‎آمد هنرستان را ببیند آقای خالقی می‎گفتند فلانی برای ایشان یک چیزی بزن. آن وقت هم بداهه‎نوازی می‎کردم و قطعات آقای وزیری را هم کار می‎کردم و یادم هست آن آقای پرویز منصوری، استاد کُر ما بودند ، هنرستان می‎آمدند. یک دفعه که آمدند، گفتند عجیبه در این اتاق آقای وزیری نشسته دارد ساز می‎زند. بعد آمدم و در زدم تا با ایشان سلام و علیک بکنم. در زدم و باز کردم و دیدم تویی . گفتم خوب من آقای وزیری را دوسًت داشتم و کارهایش را می‎زدم . ولی امروزه، معذرت می‎خواهم که می‎گویم، حالت نوازندگی تار از بین رفته و جسارتاً می‎گویم حالت آکروبات دارد و یا عین سیخ کردن کباب کوبیده است . آخر این درست نیست. این ساز مادر سازهای ایرانی است . باید اصالتش حفظ بشود. و انشاءالله اساتید محترم سلامت باشید و ما تا جایی که ‎توانیم در خدمتتان باشیم.

در این قسمت مجتبی عسگری ( آواز ) و سامان صادقیان ( تار ) قطعه ارغوان را اجرا کردند.

مجتبی عسگری (آواز) و سامان صادقیان( تار)
مجتبی عسگری (آواز) و سامان صادقیان( تار) عکس از : متین خاکپور

و پس از آن علی دهباشی از دکتر موقتیان دعوت می‎کند که خاطراتی را که دارد نقل کند:

و موقتیان نقل قول هایی می کند از جلال الدین همایی و آقا موسی صدر در مورد عبدالوهاب شهیدی ، که شرح سخنرانی او بدین قرار است :« زهره گر در مجلس بزمش نباشد بربطی / در میان اختران چون زاد فی الطنبور باد زاد ” ، فی الطنبور یک ضرب المثل عربی است برای آنهایی که فالش و خارج از ریتم می خوانند و بنده هم در این مجلس همین حکم را دارم و حضورم هیچ محلی از اعراب ندارد ، اما من به اقتضای دانسته های خودم دو خاطره که از جناب شهیدی دارم برایتان نقل می کنم ؛ سال 1352 بزرگداشت مولانا در تالار رودکی برگزار شد ، در آن سال من هم مسئولیتی داشتم وگفته بودند که جزوه ای راجع به زندگی مولانا تهیه بکنم که در آن روز به خدمت ارباب دانش و فضل تقدیم کنم ، جلسه بسیار با شکوهی بود ؛ در بدایت برنامه بعد از سخنرانی علامه جلال الدّین همایی از استاد شهیدی خواهش کردند قطعه ای اجرا کنند و استاد هم اثری در شأن جلال الدین محمد بلخی ارائه کردند . من در آن سال ها و سال های قبل از آن همنشین و مونس مرحوم همایی بودم و روزهای سه شنبه خدمت ایشان می رسیدم ، از سال 48 بود که احوالات ایشان را می نوشتم و در آن روزگار استاد همایی وقتی که مکتوبات و دست نوشته های خودشان را به من نشان می دادند ، درباره هر یک صحبتی می کردند ، از جمله تاریخ هنر اصفهان که در مورد آن هم مطلبی برایتان می گویم .

دکتر موقتیان ـ عکس از متین خاکپور
دکتر موقتیان ـ عکس از متین خاکپور

سه شنبه بعد از برگزاری جلسه بزرگداشت مولانا که خدمت ایشان رسیدم ، فرمودند که : ” من امروز فهمیدم که رودکی با ابونصر سامانی چه کرد و او را از بخارا برگرداند ، این آقای شهیدی از همان قماش است ” ؛ این جمله استاد همایی بود در حق استاد شهیدی . مرحوم جلال الدین همایی تبحَر و دانش زیادی در فقه ، ادبیات ، اصول ، منطق ، ریاضی و … داشتند و موسیقی را آنچنان خوب می دانستند که آدم متعجب می ماند که این اعجوبه زمان چگونه این ها را آموخته است و چگونه با موسیقی عشق ورزی می کند . خاطره دوم به این قرار است که وقتی که آقا موسی صدر از لبنان به تهران می آمدند ، همنشین ، همدم و مونس ایشان عبدالوهاب شهیدی بود . یک شب آقا موسی صدر به من گفتند که این ساز آقای شهیدی ساز دل است و آنقدر صفا در دل این آدم وجود دارد که آدم یاد این غزل حافظ می افتد ” منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن / منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن / وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم/ که در طریقت ما کافریست رنجیدن ” .

اینها را گفتم که بدانید بزرگان مملکت ما ” بررسته ” بودند نه ” بربسته ” ؛ اگر هر کجا زبان باز می کردند خودشان هم از جنس آن مطلبی بودند که عنوان می کردند ، اگر شما امروز هنری را از هنرمندان ما ، پیشکسوتان ما می شنوید یا می بینید ، بدانید حتماً از خمیر مایه وجودیشان سرچشمه گرفته است و تقلیدی نبوده است . باور بفرمایید اگر فرهنگ مملکت ما تا به امروز پایدار مانده است ، در گرو زحماتی است که پیشینیان ما با تمام وجودشان ، عشقشان و باورشان کشیده اند.»

شب عبدالوهاب شهیدی ـ عکس از ژاله ستار
شب عبدالوهاب شهیدی ـ عکس از ژاله ستار

و در بخش بعدی حسن ناهید در سخنرانی کوتاهی از عبدالوهاب شهیدی از خاطراتش با وی چنین روایت می‎کند : با بیانات استادان عزیز من لزومی برای صحبت کردن خودم نمی بینم ، ولی مختصری از خاطراتی که با استاد شهیدی دارم ، عرض می کنم . حدود پنجاه و دو یا سه سال است که من شاگرد استاد شهیدی هستم ، چه در زمینه اخلاق و ادب و چه در زمینه هنر ؛ خود استاد شهیدی هم در زمینه اخلاق و هنر خیلی به مرحوم اسماعیل مهرتاش عقیده داشتند و یکی از خاطرات خوبی که ما با مرحوم مهرتاش داشتیم این بود که روزی بنده و جناب شهیدی و مرحوم پایور به منزل استاد مهرتاش رفتیم ، که چون قرار بود بزرگداشتی برای ایشان در تالار رودکی برگزار شود ، برای آن مراسم چند کار با تنظیم استاد مهرتاش و استاد پایور ضبط کردیم و به خوبی در تالار رودکی با حضور اساتید بزرگی چون عبدالوهاب شهیدی ، مرحوم پایور، هوشنگ ظریف و دیگران اجرا شد . در جشن های هنر و همه برنامه هایی که استاد شهیدی داشتند ، بنده هم افتخار حضور داشتم ، به همراه استاد شجریان و دیگر اساتیدی که در بسیاری از برنامه ها بودند ؛ در اجراهای تمام کشورهای اروپایی و کانادا و آمریکا نیز در خدمت جناب شهیدی و اساتیدی چون مرحوم پایور ، هوشنگ ظریف و دیگران بودم و در این مدت جز مهربانی و لطف و محبت از عبدالوهاب شهیدی هیچ چیز ندیدم ، برای ایشان و خانواده محترمشان سلامتی ، عزت و عمر دراز آرزو می کنم .»

حسن ناهید ـ عکس از ژاله ستار
حسن ناهید ـ عکس از ژاله ستار

در ادامه علی دهباشی یادآور می‎شود که از یک سال پیش در تدارک چنین شبی بود اما چون حضور هم‎زمان استاد شجریان و سایه‎ی یگانه ممکن نشده بود، برگزاری این شب تا امروز به تعویق افتاده بود و سپس افزود : « وقتی من برای استاد سایه از چنین شبی گفتم ایشان در جواب فرموند : حتماٌ اگر من در ایران و در تهران باشم در آن شب شرکت خواهم کرد. و گفتند یکی از شریف‎ترین هنرمندانی که من دیدم آقای شهیدی است. و مطالبی از خاطراتشان در دوران همکاری و آشنایی بیان کردند. و با وجودی که آقای سایه در همان ابتدای ورود به من گفتند که سخنرانی نمی‎کنم اما از سوی حاضران در این جلسه می‎خواهم از ایشان خواهش کنم که ما عنایت خود را از ما دریغ نکنند .»

و سرانجام ه.ا.سایه از عبدالوهاب شهیدی و تصویری از یک آرزو سخن گفت :

« من چیزی ندارم که در شأن آقای شهیدی باشد و عرض کنم خدمتتان. قبل از این که بخت آشنایی با خود شهیدی را داشته باشم با صداش آشنا بودم. و شیفتۀ کارش بودم، مخصوصاٌ آن برنامه معروف داغستانی را . از آن برنامه چندین اجرای مختلف انجام گرفت، به اسم گل‎های رنگارنگ 264 ، 264 ب ، 264 ث.. با تغییراتی که ایشان دادند. آقای شهیدی همیشه برای من یک تصویری از آرزویی بود که من درباره هنرمند داشتم ، با مناعت ، بی‎غرض‎ورزی. بی حقارت‎هایی که ماها داریم، معمولاٌ، پشت پرده هنر قایم می‎کنیم حقارت‎های خودمان را. آقای شهیدی به من امید دادند که می‎شود واقعاٌ هنر خالص داشت، هنر ناب داشت، انسان بود، فروتن بود، مهربان بود و کار هنری شایسته هم کرد. من دلم می‎خواست اینجا اهل فن اشاره‎ای می‎کردند به نوازندگی آقای شهیدی. برای این که عودی ایشان می‎زدند، تا آن جایی که من شنیدم، شاید صلاحیت کامل نداشته باشم برای این کار، تنها کسی بودند که عود ایرانی می‎زدند. این ساز همیشه خودش را به نوازنده‎ها تحمیل می‎کرد، با لهجه غلیظ عربی. این امر خیلی مهمی است در این کار. آقای شهیدی در کنار آوازشان مهارتی در نوازندگی عود داشتند . امشب مثل این که خیلی دارد به اختصار می‎گذرد . در شأن شهیدی بیش از این حرف‎ها هست . شهیدی همیشه برای من عزیز بوده ، همیشه من می‎توانستم به عنوان یک هنرمند به او تکیه بکنم، به اخلاق هنری، به اخلاق انسانی‎اش. و می‎توانست بیش از این سرمشق هنرمندان باشد. روزگار مساعدت نکرد. سال‎های که هنوز امکان کار هنری درخشان بود، آقای شهیدی برکنار ماند. حیف. همین حالا به خودم فشار آوردم که از ایشان نپرسم: آقای شهیدی هنوز عود می‎زنی؟ با نوای عودت می‎خوانی؟ گمانم، بعله، نمی‎شود نخواند. این بلایی را که آقای دهباشی سر من آورد، می‎خواهم سر آقای شهیدی بیاورم و از او بخواهم که اینجا بیاید. مرغ مرده و زنده‎اش صد تومانه. این اصطلاحی هست که درست هم هست واقعاٌ.آن صدق و صفایی که در هنر هست به هزار نیروی جوانی هم می‎چربد. بیایید آقای شهیدی.»

ه.ا.سایه ـ عکس از ژاله ستار
ه.ا.سایه ـ عکس از ژاله ستار
عبدالوهاب شهیدی و ه.ا.سایه ـ عکس از جواد آتشباری
عبدالوهاب شهیدی و ه.ا.سایه ـ عکس از جواد آتشباری

و به این ترتیب استاد عبدالوهاب شهیدی نیز با مشتاقان خود سخن گفت و از سنگینی بار خاطرات :

« به نام ایران. به نام مردم ایران، مردم هنرپرور ایران. به نام اساتید ،اساتید چه در ادبیات و چه در موسیقی که همیشه نامشان را تکرار می‎کنم. سلام بر حضار. می‎دانم محبت کردید. جناب آقای دهباشی، من تقریبا چندین جلسه است که ایشان را زیارت کردم و واقعاً شیفته اخلاقشان شدم . همه مجلاتی که برای من فرستادند و خواندم ، واقعاٌ شاهکار است . کار بسیار بزرگی ایشان کردند . امیدوارم که بتوانند به پایان برسانند و مردم هم کمک کنند . کار بسیار ارزنده‎ای است . خیلی خوشحال شدم که دوست عزیر و گرانمایه خودم آقای سایه را اینجا دیدم . من همیشه به ایشان ارادت داشتم. کارهایی که ایشان در گلهای تازه کردند و من هم در برنامه‎های ایشان بودم. ترتیبی دادند برای هنرمندان . همه آنهایی را که پراکنده شده بودند جمع کرد و برای آنها حقوق بیشتری تقاضا کرد ، محل استراحت خوبی برایشان تهیه کرد و جایگاه ایشان بیش از این حرف‎هاست. دوست عزیزم، آقای شجریان، سالها با هم بودیم . به مسافرت مشهد در حضور آقای سایه رفتیم، به مزار خیام، خاطرات خیلی زیاد و مجال گفتن ندارم. خیلی قوی است، این خاطرات برای من سنگین است ، نمی‏‎توانم بکشم. مرغ پر بشکسته را آواز نیست/ سینه مجروح را آواز نیست. من از تمام برگزارکنندگان این برنامه، بخارا ، تشکر می‎کنم. هنرمندانی که در این برنامه‎ها شرکت می‎کنند غنیمتی است . باید ارجشان گذاشت. دیگر عرضی ندارم و باز هم تشکر می‎کنم. از تمام دست اندر کاران، از استاد ظریف، از استاد ناهید. جناب شجریان که امشب اینجا تشریف دارند و من روی ماهشان را می‎بوسم. همیشه برایم عزیز هستند . من با شما خداحافظی می‎کنم و دعا می‎کنم که آقای سایه ما را خداوند نگه دارد .»

عبدالوهاب شهیدی ـ عکس از ژاله ستار
عبدالوهاب شهیدی ـ عکس از ژاله ستار

در بخشی دیگر از این مراسم اجرای موسیقی بود توسط علیرضا فریدون پور ( آواز) و شهرام میرجلالی ( عود )

  ( آواز )  و .... ( عود) ـ عکس از ژاله ستار
علیرضا فریدون پور( آواز ) و شهرام میرحلالی  ( عود) ـ عکس از ژاله ستار

 

و سپس علی دهباشی پیام فرهاد فخرالدینی را خواند :

« دوست گرامی و ارجمند، آقای علی دهباشی

با سلام و تجدید ارادت و با تشکر از دعوت صمیمانه شما برای حضور در مراسم بزرگداشت هنرمند بزرگوار و عالیقدرمان ، جناب آقای عبدالوهاب شهیدی. با تأسف اعلام می‎دارم که به علت گرفتاری شانس حضور در این مراسم را نخواهم داشت. در زمانی که در کشورمان به موسیقی توجه کافی نمی‎شود این اقدام جنابعالی در بزرگداشت یکی از چهره‎های درخشان موسیقی مل ما شایسته تقدیر و سپاس فراوان می‎باشد.

خواهشمند است مراتب ارادت اینجانب را خدمت استاد عبدالوهاب شهیدی و دیگر استادان حاضر در جلسه ابراز فرمایید .

 

با مهر و ارادت بسیار

فرهاد فخرالدینی

بیستم اردییهشت هزار و سیصد و نود و چهار