دیدار و گفتگو با جمشید ارجمند/زهرا ناطقیان

دهباشی در ادامه متنی از دکتر شایگان درباره جمشید ارجمند را که در کتاب ایشان(جشن نامه 45 سال کار ، به کوشش : زاون قوکاسیان و حسین رسول اف ، انتشارات روزنه کار) آمده است ، قرائت کرد :
جمشید ارجمند را اولین بار در سال 1345 ملاقات کردم . از طرف چنگیز پهلوان مأموریت داشت که مقاله ای را که من برای یونسکو درباره ی هنر ایران نگاشته بودم ، به فارسی برگرداند . جمشید ارجمند مردی خوش سیما ، مبادی آداب و مهربان به نظرم آمد و از همان لحظه اول با او احساس همدلی کردم و بعد به مرور زمان با هم دوست شدیم و سرنوشتمان با هم گره خورد . موقعی که تصدی ” مرکز ایرانی مطالعه ی فرهنگها ” را به عهده گرفتم از او خواهش کردم که در امر ویراستاری انتشارات مؤسسه مرا یاری دهد و ارجمند بی دریغ در این کار همت گماشت و مسئول ویراستاری بسیاری از نوشته هایی شد که در دست تألیف یا ترجمه بود . بعد از انقلاب هم رابطه ی عمیقی که ما را به هم پیوند می داد گسسته نشد و ارجمند در نشر نوپای فرزان روز با ما همکاری کرد . ابتدا کتاب بسیار زیبای اصفهان ، تصویر بهشت را به فارسی برگرداند و بعد به ترجمه ” آئین هندو و عرفان اسلامی ” [ شرح انتقادی بر مجمع البحرین محمد داراشکوه ، نوشته داریوش شایگان ، نشر فرزان روز 1382 و 1384 ] . که اثری بسیار غامض و پیچیده است ، مشغول شد . خوب به خاطر دارم که موقع برگرداندن این اثر که مملو از اصطلاحات فنی فلسفه هندو و عرفان اسلامی است ، ارجمند تا چه حد وقت صرف کرد و با چه حوصله خستگی ناپذیری به پیچ و خم این افکار رخنه کرد و بر آنها مسلط شد . او در سیر و سلوک مجدد در کنه این عوالم نا آشنا ، آنها را از نو احیا کرد و مفاهیم موجود در آنها را به زبان رسا و فاخری آراست .
شخصیت ارجمند ، مانند بسیاری از روشنفکرانی که در سال های پایانی سلطنت رضا شاه متولد شده اند و در دوران گذار پرورش یافته اند ، چندوجهی است . ارجمند در سال 1318 در تهران متولد شد ، ابتدا در دانشگاه تهران حقوق خواند ، سپس فوق لیسانس خود را در رشته زبان های باستانی ایران تحت نظر استادانی چون صادق کیا ، فره وشی ، نجم آبادی ، رضایی و ژاله آموزگار به پایان رساند . در اواخر دهه 40 عازم فرانسه شد و در دانشگاه اکس – مارسی به مطالعه تبلیغات و اقتصاد جهانگردی پرداخت . در این دوران شغل دولتی او در سازمان جلب سیاحان بود . در سال 1355 به سازمان برنامه انتقال یافت و در معاونت برنامه ریزی آن سازمان ف کارشناس تدوین و تلفیق برنامه ها شد . ارجمند از نوجوانی زبان فرانسه را خوب آموخته و شیفته فرهنگ فرانسوی بود .
از این رو خیلی زود به ترجمه آثار ادبی دست یازید و همکار ناصر نیر محمدی سردبیر وقت مجله فردوسی شد . نخستین ترجمه چاپ شده اش یکی از قصه های چخوف بود . او در ضمن به سینما علاقه ای خاص می ورزید و به همین مناسبت با پرویز نوری که همدوره ی دبیرستانی او بود و در آن زمان سردبیری مجله ستاره ی سینما را به عهده داشت همکاری کرد و نخست به ترجمه مقالات و رپرتاژهای سینمایی مجلات فرانسوی از قبیل سینه موند و سینه روو و بعد کایه دو سینما پرداخت و بعد ، از سال های 1342-1343 به نوشتن نقد سینمایی پرداخت و یکی از شاخصترین منتقدان سینمایی گردید . برگزیده ای از نقد های چهار دهه ی او با عنوان نقد فیلم … در انتشارات فروزان به چلپ رسیده است . به موازات این کار دست از ترجمه آثار بزرگ ادبی برنداشت و آثاری از سولژنیتسین ، کازنووو جووانی گوارسکی را به جامعه روشنفکری معرفی کرد . ذکر اسامی تمام کارهایی که او در این زمینه انجام داده است در حوصله این مختصر نمی گنجد .
موقعی که انسان به ابعاد و زوایای متنوع شخصیت ارجمند می نگرد ، از تعدد ذوق ادبی و هنری او به حیرت می آید . چگونه می توان در عین حال هم ادیتور بود و هم منتقد ، هم مترجم بود و هم برنامه ریز ، هم کارشناس جهانگردی و هم کارشناس کشاورزی و هم طلبه علوم عقلی و سیر و سلوک عرفانی . این چند وجهی بودن ، فقط منحصر به جمشید ارجمند نیست و شامل بسیاری از روشنفکرانی است که در سال های 30 و 40 پا به عرصه فرهنگی ایران گذاشتند و مشغول کار شدند . سئوالی که مطرح می شود این است : دلیل این پراکندگی چیست ؟ دلیلش شاید این است که روشنفکر به معنی اخص کلمه در ایران ، هنوز از” نظام معرفتی خاص ” که صرفا به دید انتقادی مسلح باشد بهره مند نیست و طبیعتاً نمی تواند خود را در تنگنای رشته ای خاص محدود کند و چون به نحوی این کمبود را احساس می کند ، در جستجوی راه های گوناگونی است که به نگاهش جامعیتی هر چند ناقص بخشد و او را از این قفس برهاند تا بتواند روشنفکرانی که خواهان دیدی فراگیر و طالب جایگاه استوار هستند و در جامعه ای می زیند که در آن هنوز نقش روشنفکر چندان روشن نیست ، این شیوه ی ” موزاییکی ” شاید نزدیکترین و کوتاهترین راه برای دستیابی به نوعی احاطه بر شناختهای پراکنده ای است که در عرصه ی پهناور علوم انسانی معلق و شناورند . از این لحاظ ، جمشید ارجمند با سایر افراد برجسته نسل خود فرقی ندارد . اما به نظر من آنچه او را از دیگران ممتاز می سازد ، سجایای اخلاقی اوست . ارجمند از خشم و کینه توزی مبراست و از تورم نفس و خودنمایی هم آزاد است . او به چنان شفافیت درون ، تواضع و صفای دل آراسته است که انسان در مقابل او خواه نا خواه انسان بهتری می شود .

علی دهباشی و جمشید ارجمند
علی دهباشی و جمشید ارجمند

در متن فوق دکتر شایگان اشاراتی به آثار جمشید ارجمند داشتند اما کتاب های ایشان بیش از این هایی است که اشاره شد ، ایشان از همان نوجوانی که وارد فعالیت های سیاسی شدند کار مطبوعاتی خودشان را شروع کردند ؛ ایشان در سال 1351 کتاب ” درباره چند سینماگر” و کتاب “درباره سینما ” ، سال 1352 کتاب ” فیلم ساختن ” ؛ سال 1372 کتاب ” دستور و خط نگارش فارسی برای ویراستاران ” را تألیف کردند و در سال 77 کتاب ” گربه روی شیروانی داغ ” اثر تنسی ویلیامز، سال 51 کتاب بسیار مهم سولژنیتسین با نام ” حقوق نویسنده ” ، سال 52 ” کتاب ” جامعه شناسی رادیو و تلویزیون ” اثر ژان کازانو .سال 54 کتاب “چهره عریان آمریکا ” ، سال 50 کتاب ” دنیای کوچک دون کامیلو ” اثر جووانی گوارسکی که چندین و چند بار تجدید چاپ شده است ، کتاب اصفهان یا تصویر بهشت که مهمترین کتابیست که در مورد اصفهان نوشته شده است و هانری کربن بر آن مقدمه نوشته است ؛ سال 79 کتاب مینیاتور ایرانی نوشته آقای یوسف اسحاق پور ایرانی ساکن فرانسه که به فرانسه نوشته شده بود ، مجددا از جووانی گوارسکی در سال 80 کتاب ” شوهر مدرسه ای ” و سال 82 کتاب ” آئین هندو و عرفان اسلامی که رساله دکترای دکتر شایگان بود ترجمه کردند که این کتاب به سبب اصطلاحات تخصصی یکی از دشوارترین کارهای ایشان بود و بعد در سال 81 کتاب ایرانیان ، یونانیان و رومیان اثر ژوزف ویسهوفرایران شناس و مورخ آلمانی را ترجمه کردند و صد ها مقاله و چندین کتاب دیگر که عناوین آنها در بخش کتاب شناسی آثار ایشان موجود می باشد .
آقای دهباشی : رشته سخن را به دست خود استاد می دهیم تا از تجربیاتشان برای ما بگویند .
استاد ارجمند : آقای دکتر معینی فر که اقتصاد دان می باشند و در اوایل دوره ی انقلاب رئیس سازمان مدیریت و برنامه بودند بنابر عادت مذهبیشان در ابتدای سخنرانی هایشان آیه ” رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی” را می خوانند ، من فکر می کنم شاید در این شرایط بهتر باشد که به جای این آیه برای شما دو سه خطی از منظومه بسیار زیبای هوشنگ ابتهاج بخوانم که محتوایی نزدیک به این آیه دارد ؛
روزگارا قصد ايمانم مكن
زآنچه مي‌گويم پشيمانم مكن
كبرياي خوبي از خوبان مگير
فضلِ محبوبي ز محبوبان مگير
گم مكن از راه پيشاهنگ را
دور دار از نامِ مردان ننگ را

که آقای ابتهاج خودشان این شعر را برای زنده یاد احسان طبری سروده اند .
من هم این شعر را برایتان خواندم تا همگی بر سر ذوق بیاییم و به وجه درونی کارهایمان بپردازیم ، وجه درونی که می گویم به معنی زیبای عشق و زندگیست . آقای دهباشی عزیز آنچه گفتنی بود در مورد من گفتند و من فقط یک نکته به آنها اضافه می کنم آن هم این است که من بسیار بسیار پابند به فضیلت عشق هستم ، دوست داشتن را بسیار دوست می دارم و همه زندگی من به دوست داشتن گذشته است .
دهباشی : از آنجایی که تعدادی از دوستانی که در اینجا حاضر می باشند کار ترجمه و ویراستاری انجام می دهند از شما می خواهم که با توجه به سابقه ای که طی چند دهه در این امر دارید ، چند نکته در مورد ویرایش به دوستانی که می خواهند در این عرصه کار کنند بفرمائید .
جمشید ارجمند : ویرایش همان طور که از نامش پیداست کاریست مختص به ویراستن و پیراستن متن . در ویرایش عشق به زبان فارسی بسیار تأثیر گذار و در واقع پیش شرطی برای ورود به این عرصه است ، نکته مهم دیگر این است که ویراستار حتما باید به زبان مبدا تسلط فراوان داشته باشد ، آنقدر مسلط که گویی از آغاز تولد با ویرایش آن زبان آشنا بوده است . بدین جهت من هم انتظار و هم آرزو دارم جوانانی که می خواهند در مسیر ویرایش قدم بگذارند به گونه ای بروند که اولا راه برگشتی نداشته باشند و دیگر اینکه کار ویرایش را به قدری جدی بگیرند که گویی می خواهند مطلبی را از نو بنویسند .
دهباشی : از آنجایی که شما علاقه زیادی به فیلم دیدن دارید و سینما بخشی از زندگی شماست به ما بگویید که از نظر شما تأثیرگذارترین کارگردان ایرانی چه کسی است ؟
ارجمند : در سینمای ایران نام های زیادی داریم ، مثلا در زمینه نگارش سناریو ، چه تئوریک و چه عملی .
از نظر تأثیرگذاری بر جریان سینما و ادبیات سینمایی ایران نمی توان تنها از یک نفر نام برد ، به نظر من مسعود کیمیایی ، داریوش مهرجویی از مهمترین ها می باشند ، یا مثلا آقای بیضایی که کارگردان خوبیست ، ولی خوب ، کارگردان مورد علاقه من نیست و خیلی نام های دیگر که الان به ذهنم نمی رسد .
دهباشی : از فیلم هایی که در ایران ساخته شده است ، آنهایی را که از نظر شما مهمترین ها بوده اند ، چه فیلم هایی بودند ؟
ارجمند : به نظر من قیصر یکی از مهمترین هاست ، از این نظر که این فیلم آموزه هایی هم دارد ؛ و یا فیلم اجاره نشین ها که به نظرم فیلم بسیار زیبایی بود . البته شرایط جلسه برای من بسیار سخت است و من خیلی نکات و اسامی را در این فرصت کوتاه به یاد نمی آورم ، و اسامی بسیاری از خاطرم رفته است .
دهباشی : در حوزه مسائل ملی و سیاسی که بخشی از فعالیت های شما در این زمینه ها بوده است ، در داخل ایران چه شخصیتی به روی شما اثرگذارتر بوده است ؟
ارجمند : من تا دنیا دنیاست نام دکتر مصدق بزرگ را خواهم آورد .
دهباشی : در همین زمینه در سطح جهانی چه کسی برای شما مهم تر و اثر گذارتر بوده است ؟
ارجمند : در سطح جهانی به نظر من گاندی شخصیت بسیار مهم و تاثیر گذاری بوده است .
دهباشی : آقای ارجمند با توجه به این که شما بسیار رمان می خوانید ، از نظر شما مهمترین رمان های زبان فارسی کدام هاست و اگر بخواهید چند پیشنهاد برای یک نویسنده جوان داشته باشید چه رمان هایی را معرفی می کنید ؟
ارجمند : مسئله انقدر اهمیت دارد که نمی شود خیلی سریع به آن جواب داد و نیاز به زمانیست برای فکر کردن رو سوال های شما . مثلا بوف کور صادق هدایت ، تنگسیر صادق چوبک ، سووشون سیمین دانشور ، ملکوت بهرام صادقی ، آثار بزرگ علوی ، برخی آثار جمال میر صادقی و در نهایت غلامحسین ساعدی که به نظر من نویسنده بسیار بزرگی بود که شرایط زندگی حقوق او را پایمال کرد و به اندازه توانائیش به شهرت نرسید .
در دوران رشد حزب توده نویسنده های بزرگ و مهمی در ادبیات ایران شکوفا شدند ، البته منظورم این نیست که این نویسندگان عضو حزب و یا مکتب خاصی بودند .
حمید دهقان : استاد لطفا نظرتان را در مورد نقش شادروان دکتر هوشنگ کاووسی در سینمای ایران را بفرمائید ؟
ارجمند : آقای دکتر کاووسی در سینمای بی تأثیر نبودند ، ایشان به یک موضوع بسیار شهرت دارند آن هم ابتکار و ترکیب در فیلم فارسی است که به نظر من هر کس دیگری هم ممکن بود این کار را بکند و این ترکیب را بسازد ولی خوب خود آقای کاووسی این قضیه را بسیار در بوق و کرنا کرد و مهم جلوه داد ؛ ولی خوب به نظر من چیزی که بیشتر در مورد کاووسی مورد اهمیت است این است که شرایط به او این امکان را داد که خودش را مطرح کند و به نظرم او در یک بزنگاه وارد معرکه شد . آقای کاووسی در یک مقطعی از زمان در ادبیات سینمایی ما ظهور کرد که در آن دوره جامعه تشنه بود که در مورد سینما بیشتر بشنود و با آن آشنا شود و در آن زمان در ایران سینما امر تازه ای بود و من به یاد دارم خودم که آن دوره نوجوان بودم بسیار به یاد گرفتن اسامی اینها مشتاق بودم .
در واقع هویت اصلی او پشت یک سری حواشی مخفی ماند ، حواشی مانند اینکه برخی می گفتند او دکتر نیست و یا مسائلی دیگر .
دهباشی : آقای پرویز دوائی از دوستان شماست ، لطفا برای ما از آشنائیتان با ایشان بگویید .

B-2
ارجمند : ظاهرا همیشه این طور است که گفتگو در باره سینمای ایران بدون ذکر نام پرویز دوائی غیرممکن است . من و پرویز دوائی حدوداً اواخر دهه سی با هم آشنا شدیم .اگر شرایط مناسب برای او فراهم بود پرویز دوائی خیلی بیشتر از چیزی که هست مطرح می شد ، اما خوب خودش هم آدم بی صدا و متواضعی بود و با وجود توانایی های بسیاری که دارد مشکلاتی هم دارد مثلا اینکه به روی یک موضوع خاص به شدت پافشاری می کند .
در اینجا یکی از شرکت کنندگان در این دیدار به اشاره چنین می گوید : آقای دهباشی متاسفانه شرایط جلسه و پراکندگی مطالب به آقای ارجمند اجازه این را نمی دهد که همه مطالبی را که می دانند در مورد شخصیت ها و سایر مسائل بیان کنند ؛ در این مدت که ما با ایشان حشر و نشر داریم راجع به هرشخصیت ادبی و سیاسی که نام می بریم ایشان در مورد خصوصیات و کتابها و فعالیت هایشان به تفصیل صحبت می کنند ؛ با توجه به فرمایش آقای دهباشی که فرمودند افرادی در این جمع حضور دارند که کار ترجمه و ویرایش انجام می دهند از شما می خواهم که در مورد فارسی نویسی و استفاده از جمع های عربی و غیر عربی کمی برایمان صحبت کنید.

گفتگو با جمشید ارجمند
گفتگو با جمشید ارجمند

ارجمند : الان موضوع اختلاط زبان فارسی و عربی به نوعی پذیرفته شده است و نمی توان این دو را از هم جدا کرد ولی مسئله مهم این است که چگونه می توان لااقل سهمی را از زبان فارسی خط کشی کرد و گفت که این سهم متعلق به زبان فارسی است و کسی نباید متعرض به این سهم شود ؛ در شرایطی که ما قرار داریم آنقدر پیگیر مسائل سیاسی شده ایم که مسئله اصلی که پرداختن به زبان فارسی است ، از یاد رفته است .
هارون يشايائي: یکی از نکاتی که در مورد آقای ارجمند باید گفته شود این است که ما بخشی از سینمای جهان را از دریچه چشم آقای ارجمند شناخته ایم و ایشان این فضا را به ما معرفی کرده اند ؛ سئوالی که می خواهم مطرح کنم این است که کارگردانانی که شما نام بردید کارگردانانی بودند که قبل از انقلاب فعالیتشان را آغاز کردند و بعد از انقلاب هم آثار با ارزشی ارائه کردند ولی نامی از کارگردانانی که بعد از انقلاب سینمای جدیدی را فارغ از محدودیت ها و سانسورهایی که داریم از ایران به جهانیان شناساندند ، نبردید ؛ در حالی که به نظر من این کارگردانان سینمای ایران را بهتر از کارگردانان قبل از انقلاب به جهان معرفی کرده اند ، از کارگردانان جدید به نظر شما چه کسی فرهنگ بومی ایران را بهتر به جهان معرفی کرد و موثرتر واقع شد ؟
ارجمند : سینمای ایران قبل از انقلاب کاملا با سینمای بعد از انقلاب متفاوت بود و این تفاوت مانند روز روشن است ، سینمای قبل از انقلاب آنقدر درگیر حواشی دست و پا گیر بود که کمتر موردی بود که بتوان از کنار این حواشی و خرده مسائل به اصل موضوع رسید ، در واقع پیش از انقلاب ما سینمای مهمی نداشتیم و یا اگر داشتیم وسعتی نداشت و به تدریج شرایط بهتری در سینما پیش آمد .
علی دهباشی در ادامه بخشی را در مورد ترانه ها از کتاب جمشید ارجمند [ جشن نامه 45 سال کار ، به کوشش زاون قوکاسیان ، حسین رسول اف ، انتشارات روزنه کار] برای حضار خواند:
در برنامه گلها بخشی از برنامه ” گلهای صحرایی ” نام داشت که در آن آهنگهای محلی با تنظیم علمی ارکستری ضبط و پخش می شد و از نظر خواننده هم محدودیت کمتری از بخشهای دیگر ” گلها ” داشت . سال 1340 بود که یک ترانه مازندرانی با نام ” رعنا ” و با صدای رشید مستقیم در رادیو پخش شد و خیلی مورد استقبال قرار گرفت . آهنگی شاد بود و ریتم قشنگی هم داشت . پیرنیا از این آهنگ خوشش آمد و داد آن را زنده یاد جواد معروفی تنظیم کرد و یک روز – با اطلاع از اندک عشقی که من به شعر و ترانه داشتم – از من پرسید می توانی در زمانی کوتاه ، یک شعر فارسی برای این آهنگ بسازی ؟ شاید ترانه سازهای دیگر برنامه گلها در دسترسش نبودند . یا شاید می خواست از یک نیروی جوان هم استفاده کند . گفتم بله . و همان روز در استودیوی کوچک برنامه کوچک برنامه کودک که در سه کنجی دفتر خودش ساخته شده بود ، نشستم و ترانه رعنا را ساختم (برنامه کودک را هم پیرنیا بنیان گذاشت و نخستین گوینده و مجری آن پسر کوچکش معروف به ” آقا بیژن ” بود که امروز از صاحب منصبان بانک مرکزی است . این برنامه زیر نظر خود پیرنیا و در دفتر او ضبط می شد . )
رعنا اولین ترانه من در برنامه گلها بود که بانو الهه آن را خواند و چند بند بود :
از شام زلفانت حذر رعنا از چشم خندانت حذر رعنا
چندان که می خندی به چشمانم از برق چشمانت حذر رعنا
این فتنه در سرای دل بنگر چه خوش فکندی
برگو فرشته صورتم بر صید خود چه خندی …
پیرنیا معنقد بود و به همه می گفت که ارجمند با وجود جوانی ، موفق به تلفیق شعر و آهنگ شده است . آن زمان ترانه سازان بزرگ و معروف ، برای ساختن شعر روی آهنگ ، از روش ” پایه برداری ” استفاده می کردند . یعنی ملودی های یک آهنگ را می شنیدند و در حال شنیدن ، به اندازه و هم وزن جمله های موسیقی ، کلماتی سردستی و خلق الساعه ، که خودشان به آن ” معر ” می گفتند ، می گذاشتند و بعد سر فرصت ، ” معر” ها را تبدیل به شعر می کردند . ارجمند از همان اول ، یک نسخه از آهنگ را روی نوار ضبط می کرد و آنقدر آن را می شنید تا حفظ می شد و فضا و حال آن برایش ملموس و آشنا می شد ، و با زمزمه این آهنگ در ذهنش ، شعر را می ساخت .
وقتی تجربه رعنا در گلهای صحرایی موفق از آب در آمد ، پیرنیا آهنگ های دیگری را به او داد که برایشان شعر بسازد . بیشتر مربوط به گلهای رنگارنگ (برنامه اصلی گلها ) و دو سه تا برای گلهای صحرایی . از این قبیل است ترانه های ” دلم را بی خبر می بری ” ، ” باز مه من این منم که سویت روانم ” ، ” خواهم شوی روزی چو من بسته دامی ” ، “شکوفه خندد به جهان ” ، ” دامن کشان ساقی می خواران ” و ” من امشب دیده بر راه تو دارم ” . این آهنگ ها را بیشتر بانو الهه خوانده بود . آقایان ویگن و کورس سرهنگ زاده هم خواندند .
ارجمند تا سال 1343 در برنامه گلها بود . صبحها دانشکده می رفت و از بعد از ظهر تا شب کار می کرد . تا جایی که می توانست ، محرمانه و بی خبر نام خود را از اعلام برنامه گلها به عنوان ترانه ساز ، حذف می کرد و از اسم مستعار ” کاوه ” استفاده می کرد . آن زمان در تشکیلات دانشگاهی جبهه ملی فعالیت داشت و به طور جدی مشغول ” مبارزه ” بود و فکر می کرد برای هویت سیاسی و مبارزه او ، سبک است که به عنوان ترانه ساز شناخته شود .

B-1
بخشی از متن نقد فیلم هالو
هالو یک فیلم عمومی است . فیلم مردم است . طرح یک مسئله بزرگ اجتماعی ، یعنی رابطه جامعه شلوغ ” مادر شهر ” است با جامعه ولایتی ؛ هر چند که ” فرد ” ها طرف های قضیه هستند . هالو یک فیلم جامعه شناسی است همراه با ارزیابی و اظهار نظر ، و سر انجام با یک اصظلاح قدیمی کلیشه ای ، هالو ادعانامه ای است علیه شهر و له صداقتها و پاکیهای دست نخورده شهرستانیهای برکنار از تأثیر ” مادر شهر ” و رای قاطع بر جدایی این دو جامعه . نتیجتاً ، هالو یک فیلم انتقادی – اجتماعی است و به جرئت می توان گفت ، اولین فیلم انتقادی – اجتماعی سینمای جوان ماست .
بخشی از نقد فیلم مغول ها
اشاره می کند که کیمیاوی هنگام ساخت این فیلم 35 سال داشت و این فیلم اولین فیلم بلند اوست و مغول ها لااقل برای مخاطب ایرانی کاملا تازگی داشت از یک جنبه نمی توان شکل و محتوای این فیلم را از هم جدا کرد . مضمونی که کیمیاوی در این فیلم آورده ، یقینا جز در این شکل مخصوص به غایت خود نمی رسید . تداخل صحنه های تخیل و واقعیت با مونتاژ نو ، افه های رنگ و صدا و پرداخت نوی فیلم به اقتضای مضمون ذهنی و بی قصه آن بود . محتوا و مضمون مغولها که درباره اش بسیار صحبت شده به طور خلاصه عبارت است از عشق به سینما و ترس از تلویزیون ، کیمیاوی این دو وسیله ارتباط جمعی را با هم مقایسه می کند . در ابتدا با لحن دریغ آمیز از سینما و تاریخچه آن یاد می کند و در اثنای کار ، آن را معمایی لاینحل جلوه می دهد که هنوز به حل آن دست نیافته است و این خود ستایشی است از عظمت سینما .
بخشی از متن نقد فیلم تنگسیر
من در تنگسیر بیشتر امیر نادری را دیدم تا صادق چوبک را ، و خیلی ها این را تائید کردند . یعنی سینما را تائید کردند که زمینه ای است جدا از ادبیات و رمان . نادری در زیر قشر ناتورالیسم چوبک تجربه ای در رئالیسم کرده است ، گیریم که زمان وقوع داستان در گذشته باشد . در مورد بعضی فیلمها و بعضی فیلمسازها شنیده ایم و حس کرده ایم که بر لبه پرتگاه احساسات گرایی بوده اند و آگاهانه خود را نجات داده اند و تعادل خویش را حفظ کرده اند . اما در مورد تنگسیر باید بگویم که این تعادل ماهرانه تر از آن حفظ شده که موقعیت های آن را ” پرتگاه ” بنامیم .
اما امتیاز تنگسیر موضع کلی آن است . تنگسیر سوژه ای است که ممکن بود ضمن آنکه خوب پرداخت می شد ، یک فیلم ” انتقام فردی ” باقی بماند . حالا چیزی بالاتر از اینهاست . زار محمد ( که خیلی زوذ از طرف مردم شیر محمد لقب می گیرد. ) جوانی است که شیوخ و بازرگانان و معتمدان بوشهر اندوخته اش را از چنگش در می آورند . او ابتدا می کوشد با خواهش و استرحام حق خود را بگیرد ، اما جز با تمسخر و توهین رو به رو نمی شود .
برای شناختن فیلم خوب ، یک معیار احساسی داریم . اگر از سینما درآمدی و فیلم به دنبالت آمد فیلم خوبی دیده ای . تنگسیر همچنان نه دنبالمان ، بلکه درون ماست .
بخشی از متن نقد فیلم مسافران
مسافران بیگمان تلخ ترین و جدی ترین فیلم در منظومه آثار بهرام بیضایی ، فیلمساز تلخ اندیش ماست . بیضایی همپای گذر عمر پر حاصلش ، کتاب عمر اندیشه خود را نیز ورق می زند ، کتابی که هر چه بیشتر ورق می خورد صفحاتی خاکستری تر پیدا می کند ، رابطه ای مستقیم و منطقی میان رنگ موهای آشفته او و دلمشغولی فکریش برقرار است . از اینجاست که مسافران ، در چارچوب و ساختار زبان سینمایی خاص بیضایی یکسره وقف بیان سودای ذهنی مردی اهل اندیشه است که در پنجمین دهه زندگی ، برگمان وار به معمای هستی می اندیشد و در دهلیزهای این هزارتوی ازلی ، این گمخانه ابدی آسیمه سر ندا سر می دهد که :
این چرخ فلک که ما در او حیرانیم فانوس خیال از او مثالی دانیم
خورشید چراغدان و عالم فانوس ما چون صوریم کاندرو حیرانیم
اما بیضایی برخلاف خیام پس از مرحله حیرت و عجز در برابر معمای هستی ، واکنش اپیکوری نشان نمی دهد و مخاطب خود را به خوشباشی و بی خبری و رندی دعوت نمی کند ، بلکه به تلخی و گزندگی ، ” داستانی پر آب چشم ” ، می سراید . داستانی که هم از آغاز ، غرابت خود ، بیضایی وار بودن خود را ظاهر می کند . حکایتی استوار بر اندیشه جبر از یک سو ، و یک سلسله تضاد و تقابلها از سویی دیگر ، آمیخته و بیان شده با واژگان آشنای بیضایی ، عناصر زبانی خاص او .

عکس یادگاری با جمشید ارجمند
عکس یادگاری با جمشید ارجمند

 

عکس ها از : متین خاکپور