شب توشی هیکو ایزوتسو ، اسلامشناس برجسته ژاپنی ، برگزار شد
و پروفسور ایزوتسو چنین پاسخ داد: شما هم اکنون آنچه را که من میبایست بگویم گفتید. یک « ترکیب» یا « بستگی» و یک « ترکیبشکنی» وجود دارد. بیایید اینطور شروع کنیم که یک « ترکیب» یا « چبز بسته و منعقد شده » وجود دارد. سپس شما با مراقبه و استغراق این ترکیب را میشکنید یا تجزیه میکنید تا به حالت هیچی میرسید ، جایی که دیگر اصلاٌ و ابداٌ ترکیبی در میان نیست: همه چیز سیال است. شما کاری نمیکنید ، غرق در مراقبه هستید، اما آن چیز، آن واحد یا هر چه میخواهید آن را بنامید، آن بینام بر خود نام میگذارد . این مهمترین مرحله در در تجربۀ ذن است که من در این سخنرانی به آن اشاره کردم.»
متن کامل سخنرانی پروفسور ایزوتسو و دیگر اساتیدی که اسم بردم ، بعدها، بیست و چند سال بعد، به زبانهای آلمانی و فرانسه و انگلیسی ترجمه شد و در کتاب « اندیشه غربی و گفت و گوی تمدنها» ترجمه و منتشر شد.
در اینجا جلسه را با سخنرانی پروفسور شین نوموتو که استاد اسلامشناسی در دانشگاه کیو هستند و اتفاقاٌ در کلاسهای درس دکتر مهدی محقق در دانشگاه مکگیل هم شرکت داشتند ادامه میدهیم”
پروفسور نوموتو سخنان خود را با مضمون توشی هیکو ایزوتسو، پس از بازگشت از سفر به ایران آغاز کرد:
من در اینجا به خلاصهای از بسط تفکر پروفسور ایزوتسو در ژاپن و پذیرش آن در ژاپنِ معاصر میپردازم.
مقدمه من به پذیرش آثار پروفسور ایزوتسو در زادگاهش ژاپن و بیرون از ژاپن برمیگردد و در اینجا البته چند مسئله زبانشناسی وجود دارد که موجب تفاوت در پذیرش و دسترسی به آثار وی نزد مخاطبان ژاپنی و غیرژاپنی میشود و همین مسئله لزوم بررسی آثار پژوهشی و فلسفی وی به زبانهای ژاپنی و انگلیسی را بیشتر نشان میدهد.
II آثار توشی هیکو ایزوتسو به زبان ژاپنی
- دلبستگی ایزوتسو به تجربه عرفانی « وجود» با شاهکاری شروع شد که در سی سالگیاش پدید آورد: فلسفه عرفانی ( بخش اول) ـ تفکر یونان، توکیو : کیو شوبو، 1949
- پروفسور ایزوتسو پس از آن که در مقطعی از زندگی حرفهایاش به تحقیق در زمینههای گوناگون ( از آن جمله مطالعه معنایی قرآن کریم، الهیات اسلامی، اخلاق اسلامی، و مسئله زبان و … پرداخت، بار دیگر به موضوع تجربه وجود برگشت. چه وقت و چگونه این « بازگشت» رخ داد، موضوع پژوهش بعدی ما است.
- خاستگاه فلسفۀ اسلامی ( توکیو: ایوانامی، 1980)، که نخستین اثر درخور توجه ایشان پس ازسفر به ایران و بازگشت به ژاپن بود: این کتاب که به سه سخنرانی ایشان در دهۀ 1970 برمیگردد، به بحث پیرامون تجربۀ وجود در فلسفه و عرفان اسلامی میپردازد. «تجلی وجود در مابعدالطبیعه» عنوان بخش دوم کتاب است که موضوع کتاب را به طرزی موجز بیان میکند.
- یکی از قلههای فعالیتهای علمی و فلسفی پروفسور ایزوتسو کتابی است با عنوان آگاهی و ماهیات: در جستوجوی شرق روحانی ( 1983) با این کتاب ایزوتسو پژوهش خود را در نمونههایی از تفکرِ « وجودی» در مکاتب گوناگون فلسفی در « شرق» آغاز میکند.
پروفسور ایزوتسو پروژهای را برای ساخت « نمونههایی همزمان از فلسفۀ « شرق» آغاز کرد. یعنی ساخت( یا بازسازی) فلسفه شرق.
III
« بقای» پروفسور ایزوتسو پس از مرگ
- انتشار برگزیده آثار توشی هیکو ایزوتسو ( توکیو ، 1993-1991)
- انتشار « یادنامه ایزوتسو» ، آگاهی و ماهیات ( توکیو، اوانامی 1995)
- پروژه حفظ مجموعه ایزوتسو : کتابخانه دانشگاه کیو به تأسیس کتابخانه ایزوتسو همت گماشت. مجموعه ایزوتسو اکنون بخش جداییناپذیر کتابخانه دانشگاه کیوست. انتشار دو مجلد فهرست دستی از مجموعه ایزوتسو (کتابخانه دانشگاه کیو، کاتالوگ کتابخانه ایزوتسو، دو مجلد ( توکیو، اوانامی 3-2002 )
IV « رنسانس » ایزوتسو در یکصدمین سال زادروز وی
- اواخر دهه 1990 تا اواخر دهه 2000 ، دوران رکود در پذیرش و مطالعه آثار پروفسور ایزوتسوست. در این دوران بیشتر آثار قدیم او نایاب بود ، گرچه ترجمه قرآن کریم در 3 جلد ( توکیو، اوانامی 1958 ـ تجدید چاپ در 1964 ) و آگاهی و ماهیات و فرهنگ اسلامی : آنچه در اساس این فرهنگ نهفته است ( توکیو، اوانامی ، 1981) هنوز نزد ناشرش اوانامی بانکو موجود بود.
- تلاش انتشارات دانشگاه کیو ( به مدیریت هیروشی ساکاگامی، ریاست سابق انتشارات و رئیس کنونی هیئت مدیره آن ) برای احیای ایزوتسو
انتشار اولین زندگی نامه ایزوتسو و ارزیابی تمام آثار اصلی او از نگاه منتقدین ادبی : ایوسکو واکاماتسو ، توشی هیکو ایزوتسو : فلسفه حکمت ، ( توکیو ، انتشارات دانشگاه کیو، 2010)
انتشار چاپ جدید آثار قدیم پروفسور ایزوتسو به زبان ژاپنی که برای مدتی طولانی نایاب بود، از جمله فلسفه عرفانی ( 1949) ، ادبیات روسی ( توکیو : کیو تسوشین ، ) و فلسفه عربی ( توکیو ، هیکاری ـ نو ـ شوبو، 1948) و برخی دیگر از آثار.
شروع انتشار چاپ جدید آثار قدیم پروفسور ایزوتسو به زبان انگلیسی ، از جمله ترجمه انگلیسی او از لائوتسه ( پس از مرگ وی منتشر شد) ، مقالات ارانوس وی ( ساختار فلسفه شرق: گزیده مقالات کنفرانس اِرانوس در دو مجلد ، 2008) زبان و جادو ( توکیو: مؤسسه مطالعات فرهنگی و زبان شناسی ، 1956، چاپ جدید 2011) رسالۀ وی درباره فلسفه زبان و زبان شناسی و دیگر مقالات.
شروع انتشار کل مجموعه آثار توشی هیکو ایزوتسو در 2013 ( قرار است در 2015 کامل شود) که کلیه آثار وی را به زبان ژاپنی دربرمیگیرد ، به استثنای کتابهایی که به زبانهای خارجی ترجمه شده است.
- سال 2010 تا امروز: دوران تقدیر از پروفسور ایزوتسو به عنوان فلیسوف و متفکر بزرگ ژاپن مدرن.
V پس از صدمین سال زادروز وی
- گامی به سوی آینده یا دوران پس از رنسانس پروفسور ایزوتسو ( برای «پژوهش ایزوتسو » در آینده چه خواهیم کرد؟)
چگونه میتوانیم پروژه وی را در « فلسفه شرق» در شرایط کنونی جهان محقق سازیم (فلسفه شرق محور) ؟
چگونه دستاوردهای علمی او را در پرتو پژوهش معاصر، در مطالعات اسلامی و دیگر زمینههای پژوهشی وی ارج بگذاریم و میراث او را در فحوای این زمینهها ( فلسفۀ شرق محور) احیا کنیم؟
- برخی از تلاشهایی که در همین زمینهها و بیش از این انجام گرفته است:
انجمن مطالعات ادبیات میتا در دانشگاه کیو و انتشارات دانشگاه کیو در هشتم نوامبر 2014 سمپوزیومی را با عنوان « توشی هیکو ایزوتسو و حوزههای گوناگون خردمندی» برگزار کرد.
مؤسسه مطالعات فرهنگی و زبان شناسی سلسله سخنرانیهایی را در دوازدهم و نوزدهم اکتبر 2013 با عنوان « توشی هیکو ایزوتسو و تفکر ” غرب” برگزار کرد.
دانشگاه تویو در دسامبر 2014 سمپوزیومی را با عنوان « پیش به سوی فلسفه همزیستی مسالمتآمیز» تدارک دید.
و انجام پروژه مطالعاتی محققان به ریاست پروفسور یوشهیت سوگو ساوادا ( دانشگاه تنری) با عنوان « مطالعه تطبیقی بر ساخت تفکر شرقی ایزوتسو» و ساختار خردمندانه آن» .
سپس نوبت به دکتر مهدی محقق رسید و وی در آغاز خوشحالی خود را از حضور دانشجوی سابقش، پروفسور شین نوموتو ، در ایران ابراز کرد و درباره آشنایی و همکاری خود با پروفسور ایزوتسو چنین ادامه داد:
« کتاب الاصلاح یکی از آثار مهم اسماعیلیه است که به وسیله ابوحاتم رازی نوشته شده ، ابوحاتم رازی از طرف خلفای فاطمی در ناحیه ری مامور تبلیغ بود ؛ او دو کتاب مهم دارد : کتاب ” الزینة الالفاظ ” که درباره تحلیل الفاظ عربی قرآن است و دیگری کتاب “الاصلاح” است که قرآن را بر اساس مذهب اسماعیلی توجیه می کند .
آقای نوموتو یک مقاله به انگلیسی نوشته بودند که همان وقتی که ما میخواستیم این (کتاب الاصلاح ) را چاپ کنیم اجازه خواستم که در مقدمه آن کتاب این مقاله را بیاوریم و زحمت ترجمه فارسی آن هم به مرحوم دکتر مجتبوی دادیم که ایشان رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بودند ، بنابراین من خیلی خوشحالم که آقای شین نوموتو را در تهران می بینم و این کتاب را هم به خدمتشون تقدیم می کنم .
من به مدت مدیدی با پروفسور ایزوتسو محشور بودم ، حتی در مونترال هم که بودیم ما با هم همکاری داشتیم . کتاب شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری را با هم تصحیح و به انگلیسی ترجمه کردیم ، که این ترجمه در نیویورک چاپ شد و بعدها دکتر پور جوادی در نشر دانشگاهی آن را تجدید چاپ کرد و برای سومین بار هم دانشگاه تهران آن را چاپ کرد .
آغاز ترجمه مشترک من و پروفسور ایزوتسو از آن جا بود که من برای تدریس زبان فارسی به کانادا رفته بودم و دوکتاب را برای تدریس انتخاب کرده بودم یکی کتاب” اسرار نامه عطار” و دیگری “جامع الحکمتین ناصر خسرو” . پس از آشنایی با پروفسور ایزوتسو ایشان از من خواستند که در کلاس من حاضر شوند من هم گفتم که مفتخر هستم از اینکه شما به کلاس من تشریف بیاورید.
در آن کلاس ما بعضی از اشعار و فلسفه حاج ملاهادی سبزواری را ذکر می کردیم ، یک روز بعد از درس آقای ایزوتسو گفتند که این باعث تاسف است که شما چنین دانشمندانی در مملکت خودتان داشتید و ناشناس مانده اند . گفتم خوب چکار بکنیم ؟ گفتند ترجمه شان کنید به انگلیسی ؛ گفتم من به تنهایی نمیتوانم ترجمه کنم ؛ ایشان گفتند که من کمک می کنم ، هر کمکی که شما بخواهید .
ما در مدت دو سال قرار گذاشتیم که هفته ای دو روز ، هر جلسه دو سه ساعت می نشستیم و این را ترجمه می کردیم البته جمله بندی های آن ترجمه کار آقای ایزوتسوست ولی انتخاب کلمات مناسب برای اصطلاحات فلسفی که در کتاب حاج ملاهادی سبزواری بود،با من بود ؛ برای بسیاری از آن الفاظی که معادل آن در زبان لاتین موجود بود مسئله ای نبود ولی بعضی از اصطلاحاتی که حاجی به کار می برد در لاتین نبوده و آن ها را من کمک می کردم تا معادل مناسبش را پیدا کنم ، مثل اصالت وجود یا اعتباریت ماهیت (اعتباری بودن ماهیت) که این اعتباری بودن مقداری دشوار بود زیرا در لاتین معادل مناسبی نداشت . وقتی که ترجمه تمام شد ، کتاب ما نیاز داشت تا برای آماده چاپ شدن بازبینی شود و من چون مدت ماموریتم در کانادا ، که سه سال بود تمام شده بود ناچار بودم برگردم ، پروفسور ایزوتسو گفتند من هر کاری که داشته باشم رها می کنم و به تهران می آیم که با هم دو مرتبه این کتاب را بخوانیم و برای چاپ آماده کنیم و متن عربی آن را هم به همین کیفیت تصحیح کنیم .
خود ایشان مقدمه ای تفصیلی بر کتاب “الهيات بالاعم” نوشتند که تحت عنوان ” ساختار اولیه متافیزیک ” چاپ شد ، ما هم مقدمه ای که ایزوتسو نوشته بود با ترجمه فارسی تحت عنوان ” بنیاد حکمت سبزواری ” در ایران چاپ کردیم. گذشته از این ، تعلیقه ای را که مرحوم آقا میرزا مهدی آشتیانی بر شرح منظومه نوشته بودند را هم با کمک مرحوم دکتر فلاطوری چاپ کردیم ، که ایزوتسو بر آن هم مقدمه ای نوشت .
همکاری ما به همین ترتیب ادامه داشت و کتابی آماده کردیم تحت عنوان “منطق و مباحث الفاظ “شامل حدود دوازده متن چاپ نشده از دانشمندان ؛ بیشتر از دانشمندان ایرانی مثل خواجه نصیر الدین طوسی و دیگران .
بعد از آن پرداختیم به ” قبسات میرداماد ” که تا آن زمان چاپ آبرومندی نداشت و آن را هم منتشر کردیم و ایزوتسو یک مقدمه انگلیسی بر آن نوشت و مرحوم فضل الرحمان هم که رئیس دپارتمان اسلام شناسی در دانشگاه شیکاگو بودند محبت کردند و ایشان هم مقدمه ای نوشتند بنابراین به کتاب قبسات میرداماد علاوه بر مقدمه مرحوم سپهبدی که به فارسی هم ترجمه شده بود (مقدمه سپهبدی به فرانسه بود) دو مقدمه انگلیسی هم در چاپ ما اضافه شد.
این همکاری را ما با ذوق و شوق هرچه تمام ادامه دادیم و حتی شاید دو سال هم از آن سه سالی که من در آنجا بودم آقای پروفسور ایزوتسو آمدند درساختمانی که ما آپارتمان داشتیم آپارتمانی گرفتند که بتوانیم با هم مراوده نزدیک داشته باشیم .
گذشته از این کار ترجمه شرح منظومه ملاهادی سبزواری ، تصحیح قبسات و رسائل منطقی ؛ شب ها هم جلساتی داشتیم که درآن کتابهایی از دانشمندان زبان شناس معاصر مانندAyer می خواندیم ؛ و در این مواقع پروفسور ایزوتسو از من میخواست که قسمت هایی که اصولی از کتاب های آنها را با اصولی ازکتاب های فقه و منطق ما که قابل قیاس است برای او ذکر کنم ؛ در واقع نوعی مطالعات تطبیقی میخواست ، خصوصا در ارتباط با اصطلاحات .
ایزوتسو از من خواست معلمی به ایشان معرفی کنم که اصول فقه به او یاد بدهد و من از مرحوم دکتر گرجی خواهش کردم که هفته ای دو مرتبه به پروفسور ایزوتسو فقه درس بدهند و ایزوتسو موفق شد که مقایسه زبان شناسی جدید را با اصول فقه ما انجام دهد .
ما از دانشگاه مک گیل خواستیم که برای ادامه کارمان محلی در تهران داشته باشیم که آقای ایزوتسو هم به تهران منتقل بشود پروفسور ایزوتسو به تهران منتقل شدند و شعبه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل را سال 1347 در تهران افتتاح به عنوان یک موسسه کانادایی همچنان باقیست .
ما متجاوز از 170 -180 کتاب از فلسفه و عرفان و منطق وحتی تاریخ پزشکی و ادبیات فارسی منتشر کردیم وهنوز هم این موسسه فعال می باشد ، اما به دلیل اینکه موسسه ما از نظر مادی دست تنگ بود در دو سال آخرپروفسور ایزوتسو بر خلاف میل باطنی همکاری خودشان را با انجمن شاهنشاهی فلسفه شروع کردند ، و چاره ای نبود چون که تکفل هزینه پروفسور ایزوتسو در تهران برای ما مقدور نبود ، موسسه ما بودجه نداشت و در واقع الان هم ندارد و پروفسور ایزوتسو ناچار بود از نظر رسمی به عضویت انجمن فلسفه درآید که در آن جا ” شرح فصوص الحکم ” را تدریس می کردند که آقای پروفسور چیتیک ، آقای دکتراعوانی وآقای دکتر پور جوادی از محضر درس ایشان استفاده می کردند.
درروزهای انقلاب به بنده تلفنی شد از طرف پروفسور ایزوتسو . ایشان در خیابان فلسطین رو به روی وزارت اطلاعات آپارتمانی در یک ساختمان اداری داشتند که به جهت جریان انقلاب همه آنجا را ترک کرده بودند ، ایزتسو به ما گفت که ما نه آب داریم نه برق و نه گاز و هیچ کس هم در این عمارت به جز ما نیست ؛ همسر من خانم انصاری به ایشان گفتند هر چه دارید رها کنید و هر کدام با یک چمدان به خانه ما بیاید، به منزل ما آمدند و در این دوره با محبت و سادگی برای بچه ها فال می گرفتند (ای چینگ) و ما هم از این صمیمیت خیلی خوشحال بودیم تا اینکه بعد از حدود دو هفته اقامت در منزل ما با اولین پرواز از تهران به ژاپن آقا و خانم ایزوتسو از ایران رفتند و من دیگر ایشان را ندیدم ؛ تا یک سفری در لندن که از من دعوت کرده بودند درس اسماعیلی بدهم در همان زمان هم آقای ایزوتسو آنجا تدریس می کردند درس ایشان مقایسه متن عربی” پاتن جل ” ابوریحان بیرونی با ترجمه انگلیسی” یوگا سوترا ” بود که در آنجا ایزوتسو میخواست اثبات کند که ابوریحان بیرونی که مسلمان بود به چه کیفیتی و چه بخش هایی از این کتاب را برای ترجمه عربی انتخاب کرده که بتواند آن را به مخاطب مسلمان عرضه کند . به علت اینکه در کتاب هایی که به وسیله یهودی ها و مسیحی ها ترجمه شده در پزشکی و نجوم و داروشناسی مسئله ای پیدا نکرد .
در مسئله متافیزیک یا در واقع ماوراٍ الطبیعه و خداشناسی اینها چون قدرت نداشتند که بفهمند آغازگر دشمنی با فلسفه شدند که اگر این آثار به وسیله دانشمندانی که این مسائل را می فهمیدند ترجمه و یا تلخیص می شد چنین مشکلاتی پیش نمی آمد . نظیرش کتاب ” نوامیس ” افلاطون است که به وسیله ابونصر فارابی خلاصه شده است. من زمانی که در مک گیل تدریس می کردم یکی از تکالیف دانشجویان را این قرار دادم که تلخیص نوامیس افلاطون را با متن حقوق(قوانین) افلاطون مقایسه کنند تا دریابند که فارابی که مسلمان بوده وقتی کتاب را خلاصه می کرده کدام قسمت ها را کنار زده و حذف کرده است . در حقیقت کاری که پروفسور ایزوتسو در موسسه اسماعیلی می کردند مقایسه پاتن جل که موضوعش این است که انسان چگونه می تواند روح لطیف خودش را از وجود جسمانی خلاص بکند بود با یوگا سوترا و توضیح می داد که به عنوان مثال این قسمت را ابوریحان ترجمه نکرده است به دلیل اینکه مخاطب این کتاب مسلمان ها بوده اند چیزی را آورده که در متن اسلام باشد مانند نوامیس افلاطونی که فارابی تلخیص کرده .
این آخرین باری بود که من ایزوتسو را در لندن دیدم و دیگر ایشان را ندیدم تا آن که در یکی از این سفرها که به ژاپن رفتم تلفن کردم که ما میخواهیم شما را رسماَ از طرف دانشگاه تهران دعوت بکنیم که به ایران بیاید ایشان گفتند که من الان از بیمارستان برگشتم و پزشکان مسافرت را برای من ممنوع کردهاند .
در هر حال همه خانواده من خاطرات ایزوتسو را در دل دارند و وجودش در ایران و همکاریش با من منتج آثار بسیار گران بهایی شد : ترجمه حاج ملا هادی سبزواری که بعد از اینکه کتاب آقای ابن رشد به لاتین ترجمه شده بود این اولین بار بود که یک نظام منسجم فلسفی از عالم اسلام به غرب رفت ؛ چون در کتاب حاج ملاهادی ما امور عامه و جوهر وعرض را ترجمه کردیم که دوبار دیگر نیز چاپ شد .
بنابراین ایزوتسو موجود پر بار و پربرکتی بود و ما یک مجلس بزرگداشت هم در انجمن آثار و مفاخرفرهنگی برای ایزوتسو گرفتیم و یک جزوه هم چاپ کردیم شامل تصویر هایی از موسسه مطالعات اسلامی ، خط ایزوتسو ؛ که کتاب هایی که با خط خودش به من لطف کرده بود در آنجا موجود هست و تا آنجایی که یادم هست هشت کتاب از ایزوتسو به زبان فارسی ترجمه شده است . ” خدا و انسان در قرآن ” که من قسمتی از این را به آقای آرام دادم که ترجمه بکنند و ایشان فرمودند که این اولین باری است که یک خارجی قرآن را ترجمه می کند و خالی از تعصبات مسیحی گری و یهودی گری است ، گفتم حالا که اینطور ارزیابی میکنید بقیه کتاب را هم ترجمه کنید که رابطه غیر زبانی میان انسان با خدا در قرآن بود و این کتابی بود که آقای آرام ترجمه کرد “مفاهیم دینی و اخلاقی در قرآن “را هم آقای فریدون بدره ای ترجمه کردند و پنج شش کتاب دیگر نظیر ”خلق مدام” و “مقایسه ابن عربی با لائوتسه ” که در دسترس ایرانیان قرار گرفته است.
بنابراین ایزوتسو وجودش وجود پر برکتی بود و این داستان آشنایی من با پروفسور ایزوتسو بود ، ایزوتسو نه تنها برای کشور خودش ژاپن مایه برکت بود بلکه برای مملکت ما هم مایه برکت بود و این آثاری که به زبان فارسی ترجمه شده است و مورد استفاده اهل علم قرار گرفته نشانه وجود پر برکت ایزوتسوست .
سپس دکتر غلامرضا اعوانی از نخستین آشنایی خود با پروفسور ایزوتسو حکایت کرد:
من پروفسور ایزتسو را برای اولین بار در سال ۱۳۴۸ دیدم و با ایشان آشنا شدم. بعد وقتی فهمیدم گفت که قرار است ایشان فصوص ابن عربی را تدریس کنند ، من هم که علاقمند بودم به همراه دکتر پورجوادی در منزل ایشان به طور هفتگی درس فصوص را میخواندیم و طبعاٌ این آشنایی گستردهتر شد. ایزوتسو از سال ۵۲ تا ۵۷ به طور مرتب و رسمی در همین انجمن فلسفه به تدریس مشغول شد.
پروفسور ایزوتسو از شور و حالی خاصی بهره داشت و به محافل علمی ما غنایی ویژه بخشید. وی نبوغ و استعداد شگفتانگیزی در تدریس فصوص ابن عربی نشان داد به طوری که شاید تا کنون چنین موردی را ندیده باشم. آثار دیگر مانند اشارت ابن سینا و فلسفه چین و ذن و بودیسم را نیز تدریس میکرد. پروفسور ایزوتسو کتاب «ذن و بودیسم» را نیز در همان زمان تألیف کرد که یکی از کتابهای مرجع درباره این نوع تفکر به شمار میرود. البته من به همراه دکتر پورجوادی نزد ایشان یونانی را نیز آموختیم.»
دکتر اعوانی در ادامه سخنان خود افزود :. ایزوتسو به خوبی عرفان ژاپنی، چینی و اسلامی را میدانست. ایشان حتی کتابی تألیف کرد که در این کتاب عرفان ابن عربی را با حکیم و عارف بزرگ چینی، لائوتسه تطبیق کردکه به زبان فارسی هم ترجمه شده است. ایزوتسو نه تنها بر افکار ابن عربی تسلط داشت بلکه در افکار حکمای شرقی نیز تبحر پیدا کرده بود . ایزوتسو در زمانی که در ایران مشغول مطالعه و تحقیق بود قصد داشت فلسفه چینی را تدریس کند حتی از ژاپن تقاضا کرده بود که حدود دو هزار کتاب درباره فلسفه چینی برای ایشان ارسال شود. وی با مطالعه عمیقی به تطبیق مبادی عرفان نظری اسلامی و چینی مشغول بود. باید گفت که ایزوتسو از موهبت خاصی نیز برخوردار بود و آن اینکه به زبان های مهم شرقی که در حدود ۱۷ زبان بود تسلط داشت. ایشان در مدرسه مطالعات شرقی لندن ترجمه پاتانجلی فارابی را با تطبیق آن به متن اصلی سانسکریت تدریس می کرد.
ایزوتسو تسلط خاصی بر قرآن هم داشت و اولین فردی بودند که قرآن را به ژاپنی ترجمه کرد و تا آنجا که میدانیم بهترین ترجمه به زبان ژاپنی است.
سپس علی دهباشی از دکتر نصرالله پورجوادی دعوت به سخنرانی کرد و اضافه نمود :« در دو سه ماه اخیر در گفتوگوهایی که با دکتر پورجوادی داشتم ایشان به من یادآور میشدند که بهتر است شمارهای از مجله بخارا را به پروفسور ایزوتسو اختصاص بدهم . و در حقیقت برگزاری این شب با ارشاد و راهنمای ایشان بود.»
دکتر پورجوادی درباره پروفسور ایزوتسو چنین گفت:
ما معمولاٌ پروفسور ایزوتسو را به عنوان اسلامشناس ژاپنی معرفی میکنیم.ولی ایزوتسو اسلامشناس به معنای کسی که در سنت اسلامشناسی ادامه داده بود نبود. او نزد هیچ کس اسلامشناسی اروپایی و آمریکایی را نخوانده بود . اسلامشناسان معمولاٌ سنتی دارند و در دانشگاههایشان اسلامشناسان را تربیت میکنند اما پروفسور ایزوتسو به هیچ کدام از این دانشگاهها نرفته بود. اسلامشناسان ژاپنی بودهاند که به یکی از دانشگاههای اروپا و آمریکا رفتهاند و اسلامشناسی خواندهاند. ایزوتسو هیچ وقت به چنین دانشکدهای نرفت. نزد کسی به مطالعه و تحقیق نپرداخت. به همین دلیل او در مطالعات اسلامی خود به شیوۀ اسلامشناسان غربی عمل نکرد . اسلامشناسان غربی معمولاٌ با تاریخ دورههای اولیه در زمینههای دینی آغاز میکنند و سیر تفکر و علوم اسلامی برای آنها مهم است. ولی ایزوتسو به این طریق عمل نکرده . به همین دلیل هم کارهای او از جاهای متفرقه است. به یک معنا خودش جستجوگری کرده و اه خودش را پیدا کرده بود. علاقه ایزوتسو به تفکر بود. او کار خود را با یاد گرفتن زبانهای مختلف شروع میکند. ولی همواره دل بستۀ تفکر بود.»
دکتر پورجوادی در ادامه سخنان خود به انتشار تاریخ اندیشه عربی اشاره کرد که پروفسور ایزوتسو در جوانی و به سن بیست و چند ساله به چاپ رسانده بود و افزود: « کتابهایی که ایزوتسو مینوشت در واقع پاسخ به جستجوگری خود او بود. علاقهاش به اسلام در واقع علاقه به فلسفۀ اسلامی بود، به عرفان اسلامی بود. به خاطر جنبههای نظری و فلسفی اسلام. و هر چه هم که میخواند و جستجو میکرد برای نیل به همین هدف بود.»
آخرین سخنران این نشست بهمن ذکیپور، دانشجوی فلسفه از ژاپن بود که درباره بازخوانی تفکر کهن ایرانی در فلسفه ایزوتسو سخن گفت :
« سیر تکامل اندیشه ایزوتسو را می توان به دو شیوه باز شناخت: یکی تقسیم بندی مراحل فکری اوست به صورت تاریخی و خطی، و دیگری شناخت فلسفه اوست بر اساس زندگی در در سه وطن. این سه وطن را به ترتیب می توانیم این گونه تقسیم بندی کنیم: 1. وطن و زادگاه تولد (ژاپن) 2. وطن و زادگاه معنوی (ایران) 3. وطن و زادگاه فکری (سوئیس، کنفرانس ارانوس). از نظر تقسیم بندی مراحل فکری به صورت تاریخی و خطی هم می توانیم سه دوره فکری، 1 از ژاپن تا حضور در دانشگاه مک گیل 2 از دانشگاه مک گیل تا انقلاب ایران 3 بازگشت به ژاپن از وقوع انقلاب ایران تا هنگامه وفات، را متصور شویم. در این جا از شرح تقسیم بندی ادوار فکری او در سه وطن ژاپن، ایران و سوئیس صرف نظر میکنم و مسئله خود را بر اساس تقسیم بندی تاریخی پی میگیرم.
چنان که آمد این دوره به سه مرحله تقسیم میشود. در مرحله نخست ما با پژوهشگر جوانی مواجه هستیم که به سبب اصرار پدرش به تمرین ذن از مکتب ذن روی گردانیده و زبان شناسی را به عنوان تخصص خویش برگزیده است. او در این مرحله فراگیری زبان های مختلف را آغاز می کند. در طی مراحل یادگیری زبان های گوناگون در سن بیست سالگی به زبان عربی روی می آورد و نزد عالمی تاتاری،موسی جارالله، این زبان را می آموزد. به لطف فراگیری زبان عربی و آشنایی با آثار مستشرقین غربی او نخستین کتاب خود را به زبان ژاپنی تحت عنوان “تاریخ اندیشه عربی” که تاریخ فلسفه ایست از تولد فلسفه اسلامی تا ابن رشد، منتشر ساخت. در این اثر توجه به دو نکته ضروری است: نخست عنوان کتاب است که به پیروی از سنت شرق شناسی آن زمان عنوان “اندیشه عربی” را بر خود دارد و دیگری توقف این تاریخ فلسفه به زمان ابن رشد است.»
ذکی پور سخنان خود را چنین جمعبندی کرد:
درست است که توشی هیکو ایزوتسو در ایران و حتی در موطنش ژاپن به عنوانی اسلام شناسی پرآوازه و نخستین مترجم قرآن از عربی به ژاپنی شناخته میشود، اما باید دانست که چنین نگاه و طرز فکری از او شناختی ناقص بر ما عرضه می کند. چرا که او در سومین بخش از حیات فکری خود میکوشد تا فلسفهای را بنیان گذارد که تمامی سنن شرقی بتوانند در آن با یک دیگر به گفتگو بپردازند. به گفته وی در کتاب “آگاهی و ماهیت” کار او تنها مقدمه ای است بر حوزه وسیع مطالعات تطبیقی در شرق. اما با تمام توجه او به حوزه های بودایی و تائویی و هندی نمیتوانیم منکر این شویم که تفکر ایران چه در دوران باستان و چه در سده های اسلامی راه را برای تاسیس فلسفه شرقی خاص او فراهم ساخت. بنابراین شناخت فلسفه ایزوتسو می تواند ما را در بازشناسی سنت کهن ایرانی و سنت اسلامی جان گرفته در ایران بسیار یاری کند. درست است که او برآمده از سنت ژاپنی است اما به تعبیر زنده یاد یگانه شایگان :”ایزوتسو بیش از آن که متعلق به جهان ژاپنی باشد به عالم ایرانی تعلق دارد”. بیگمان تلاش های نسل جوان پژوهشگران ایرانی و ژاپنی میتواند ابعاد این تعلق را آشکارتر کند.»
در بخشی دیگر از این نشست، علی دهباشی از دکتر رسول جعفریان تشکر کرد که عکس هایی از خانه و کتابخانه پروفسور ایزوتسو را ارسال کرده بود و گزارش دکتر جعفریان را نیز در اینجا با هم میخوانیم:
قرار بود ساعت 5/2 كسي بيايد و ما را به كتابخانه آقاي ايزوتسو ببرد. بنابرين فرصتي براي خوردن ناهار بود. به رستوراني رفتيم و بنده طبق معمول سبزيجات سفارش دادم. معلوم شد ماهي هم دارد كه اندكي خوردم.
از آنجا بيرون آمديم و مقرر شد از يك ساعتي كه وقت باقي مانده به ديدن معبد ديگري برويم. همان مسير را به ايستگاه برگشته، به ايستگاه ديگري رفتيم و در آنجا پس از عبور از يك بازارچه محلي و يك خيابان به معبدي رسيديم كه بالاي كوه قرار داشت و از پايين تا بالا و اطراف آن بسيار زيبا و سرسبز بود.
به نظر ميرسيد در اينجا تعداد توريستها بيشتر است. وقتي بالاتر رفتيم احساس كرديم واقعا جاي زيبايي است. البته در اينجا هم، درِ معبد بسته بود، گرچه درون آن قابل رؤيت بود. در عين حال نوشته بود كه عكس گرفتن هم از داخل آن ممنوع است.
اينجا يا جاي ديگري در يكي از اين معابد بود كه برگهاي دادند كه اعمال سالانه را روي آن نوشته بود. علاوه بر آن ديدارها يا حضور بهم رساندنهاي ذني را هم با تاريخ و ساعت معين كرده بود. برخي هفتگي، برخي روزانه و برخي ماهانه مثل اول مارس، مي و نوامبر بود.
با رفتن به آخرين پلهها و ديدن معبد به سمت پايين بازگشتيم. واقعا از خود معابد زيباتر درختان اطراف و صنع الهي بود كه در اين فصل در نهايت زيبايي حالت رنگ آميزي طبيعت را داشت.
همان مسير را برگشتيم، در حالي كه به آرامي رو به خستگي مي رفتيم. نزديك ايستگاه كه رسيديم، خانمي كه از توكيو آمده بود تا ما را به سمت كتابخانه يا بهتر بگويم خانه آقاي ايزوتسو ببرد، ايستاده بود. همراه وي تاكسي گرفته دو نفر با يك تاكسي و سه نفر ديگر هم با تاكسي ديگري حركت كرديم. ربع ساعت تاكسي در خيابان هاي كوچك جلو رفت تا جلو در خانهاي توقف كرد. اين خانه، خانه آقاي ايزوتسو، فيلسوف و عرفان شناس بودايي است كه بيش از دو دهه يا بيشتر از عمر خويش را وقف شناخت و شناساندن فلسفه و عرفان اسلامي ـ شيعي كرد و آثارش در سراسر جهان اسلام مورد استفاده و استناد است.
البته همين خانه كه يك خانه سنتي ژاپني و كوچك مي نمايد، درونش بسيار زيبا با چشم اندازي جالب توجه، داراي اتاقهاي متعدد و حتي طبقهاي ديگر بود.
وقتي وارد خانه شديم، خانم آقاي ايزوتسو كه اكنون حوالي 78 سال دارد به استقبال ما آمد. پيرزني كه عمري را با استاد سپري كرده و اكنون سيزده سال است كه تنهاست و در اين خانه با كتابها و خاطرات استاد روزگار را سپري ميكند.
با رفتن داخل خانه، واقعا شگفت زده شديم. بيشتر اتاق ها مملو از كتاب بود. بخشي كتابهاي عربي چاپ ايران از حروفي و سنگي، بخشي كتابهاي چاپ مصر و كتابهاي فراواني به انگليسي و فرانسوي و به خصوص چيني. فراموش كردم بگويم همان لحظهاي كه خانم راهنما ما را در ايستگاه ديد، دو جلد كتاب كه فهرست كتابخانه آقاي ايزوتسو هست، يكي كتابهاي عربي و انگليسي و ديگري چيني به ما داد. در اينجا بود كه واقعا دريافتم ايزوتسو چه قدر عاشق كتاب بوده و با چه زحمتي اين همه كتاب را در اينجا گرد آورده است.
تنوع كتابها از هر جاي و مكان، نشانگر تنوع استعداد علمي ايزوتسو بوده كه براي كارهاي علمي خود به همه جا سر كشيده و كتاب فراهم كرده است. از خانم ايشان در باره تعداد كتابها پرسيدم كه ايشان گفت گفت بالغ بر ده هزار مجلد است. روشن است كه ده هزار كتاب گزينش شده توسط يك استاد، چه اندازه مي تواند مجموعه شگفتي باشد. همه كتابها ليبل خورده بود كه گويا يكي از شاگردانش اين كار را انجام داده است. علي القاعده به دليل منتشر شدن فهرست آنها، بايد به گونهاي قابل استفاده هم باشد، اما هر چه هست، تصميم بر آن بوده است كه تا وقتي اين پيرزن زنده است، اين احساس همراهي با كتابها را كه قطعا همراهي با شوهر است از او نگيرند. اين كار اگر با اين هدف انجام شده باشد، انساني تر از هر چيز ديگري است.
من چون نمازنخوانده بودم از ايشان خواهش كردم جايي را براي خواندن نماز به من نشان دهد. من را از راهرويي به اتاقي در عقب برد كه در آنجا و حتي راهروهاي طول مسير هم مملو از كتاب بود. كتاب، كتاب و كتاب. هرچه بگويم كم گفتهام.
يك قرآن خطي هم روي يك ميز گذاشته بودند كه حدس ميزنم از چهارصد پانصد سال پيش بود. اين قرآن كه كاغذ و خط آن به قرن نهم دهم ميمانست، از يك حوزه فكري سني بود و اين از دعاي پاياني آن به دست ميآمد.
در كنار كتابها، مي توان گفت كه يك موزۀ كوچك هم از اشياي قديمي و كهنه وجود داشت كه لبه قفسهها و گاه روي ميز در درون يك سيني و هر جاي مناسب ديگر گذاشته شده بود. اين مجموعه هم خود واقعا ارزشمند و ديدني و قيمتي بود. نعلبكيهايي هم كه خود ايزوتسو به توكيو سفارش داده و برايش زده بودند، مشتمل بر چند گل و آيهاي از قرآن بود كه لا فيها غول و لا هم عنها ينزفون روي آن نوشته
شده بود.
از همسرش به شوخي پرسيدم: راستش را بگوييد، ايشان كتابها را بيشتر دوست داشت يا شما را ؟ با خنده گفت: البته كتابهايش را. وي گفت: استاد مدتها كانادا بود، سپس به ايران آمد و با آشتياني و مهدي محقق كار ميكرد و در جريان انقلاب ايران به ژاپن برگشت. از آن زمان به بعد به سراغ بوديسم آمد و كارهايش را در اين زمينه
ادامه داد.
خانم، سراغ آقاي آشتياني را گرفت كه من يك مرتبه گفتم كه وي دو سه سال پيش درگذشت. ايشان سخت ناراحت شد و من پشيمان كه چرا بي توجه و بي مقدمه اين خبر را دادم. اما ناراحتي را در چهره او خواندم. در هر حال به او تأكيد كردم كه آقاي ايزوتسو در ايران شناخته شده است و اهل مطالعه قدرش را مي دانند و محبوبيت خاص خود را دارد. روشن بود كه اين حرفها خوشحالش مي كرد.
از وي پرسيديم كه دين استاد چه بود؟ وي گفت: ايزوتسو هميشه يك بودايي بود. در جايي از كتابخانه، آثار وي يا مجموعه هاي مشتمل بر مقالاتي از وي چيده شده بود. علاوه بر آن آثار چاپ شده وي به ژاپني هم در يازده مجلد به علاوه يك ضميمه به صورت يك شكل به چاپ رسيده بود.
از خانم ايشان پرسيديم كه آيا تا به حال ايراني اينجا آمده است؟
گفت: خير شما اولين نفر هستيد كه اينجا ميآييد. اين برايم بسيار جالب و در عين حال تأسف برانگيز بود. البته در ايران چند سال قبل بزرگداشتي براي وي برگزار شد كه خانمش گفت پوستر آن را دارد. سال گذشته هم يك ويژه نامه در تركيه از مجلة البحوث الاسلاميه به نام وي و در باره او منتشر شده بود كه يك شمارهاش را داشت. اين مجله وابسته به مؤسسه وقف تركيه است كه دايرةالمعارف اسلامي تركي را هم منتشر مي كند. كتابهاي وي در تركيه مورد استفاده دانشجويان ترك بوده و به زبان تركي هم ترجمه شده است. تركها اخيرا به افكار فلسفي روي آوردهاند و به همين دليل است كه به دكتر نصر نيز ميپردازند و اغلب بلكه همه كارهاي مهم او را به تركي ترجمه كردهاند. از خانم ايزوتسو پرسيدم كه آيا در ژاپن تاكنون مراسمي در باره او برگزار شده است. پاسخش منفي بود و اين هم اسباب تأسف بود. به نظرم كار ايران است كه اين را در آنجا تعقيب كند.
در گوشهاي از طبقه بالا هم كه البته كتابي در آنجا نبود يك معبد كوچك بود كه به گفته يكي از اين بچه ها معمولا وقتي كسي در خانه اي مي ميرد آن را برپا مي كنند. تصويري از خود ايزوتسو هم بود.
خانم ايزوتسو از ديدن ما واقعا خوشحال شده بود. حالت من هم همين طور بود. روشن است كه ايزوتسو آدم بزرگي است و اگر كاري نكرده بود جز جمعآوري اين همه كتاب عربي و فارسي و اسلامي در اين گوشه از ژاپن، در اهميت وي كافي بود. با خانم ايزوتسو يك تصوير يادگاري هم برداشتم و اين به رغم آن بود كه خودش
پرهيز داشت.
و تصويري ديگر كه آقاي نيومن هم در آن بود به علاوه خانم كتابداري كه ما را به منزل ايشان راهنمايي كرده بود.
خانم ايزوتسو پذيرايي مختصري هم كرد كه واقعا براي آن سن و سال ايشان سنگين بود. اندكي بعد كه غروب هم نزديك شده بود، ما آماده بازگشت شديم. خداحافظي هم بيش از يك ربع طول كشيد، درست مثل زنها كه حرف حسابي را دم در وقت خداحافظي و دم در خروج ميزنند. و بلاخره سركار خانم ما را بدرقه كرده و تا آنجايي كه ما او را مي ديديم ايستاد و دست تكان داد. روشن بود كه به ياد خاطراتش در ايران افتاده است.
وقتي به ايران برگشتم مصاحبهاي از دكتر مهدي محقق در باره آقاي ايزوتسو ديدم كه در سايت icro.ir درج شده و ايشان خاطراتش را در باره ايزوتسو بيان كرده است.
از محل خانه تا ايستگاهي كه نخستين بار وقت رسيدن به كاماكورا پياده شده بوديم، ده پانزده دقيقه پياده راه بود كه آمديم. در آنجا سوار قطار شده و با پرداخت همان مبلغ يعني 780 ين بار ديگر به توكيو برگشتيم. از ايستگاه توكيو هم با قطار ديگري به محله خودمان كه همان هنگو بود آمديم. ساعت حوالي شش و نيم بود كه وارد هتل شديم.
امروز سفري واقعا خوب و در عين حال خسته كننده بود. با اين حال، احساس كردم همين الان بايد اين مطالب را بنويسم تا بتوانم احساسي كه در راه پيدا كردهام تا حدي منعكس كنم. الان ساعت هشت و نيم است.
* عکس های شب توشی هیکو ایزوتسو از : ژاله ستار