همایش ایران از دیدگاه سیاحان سفرنامه‎نویس فرانسوی برگزار شد

Sayahan-2

عصر دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 ، همایش « ایران از دیدگاه سیاحان سفرنامه نویس فرانسوی» که با همکاری انجمن دوستی ایران و فرانسه، مجله بخارا، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری،مرکز دایره‎العمارف بزرگ اسلامی،بخش همکاری و فعالیت فرهنگی سفارت فرانسه در ایران، دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاه اصفهان در محل کتابخانه ملی ایران برگزار شد.

علی دهباشی، مدیر مجله بخارا، این همایش را با این گفتار آغاز کرد:

« سفرنامه‎نویسی یک ژانر ادبی است که برای ما فارسی زبانان سابقۀ هزار ساله دارد و بخش مهمی از ادبیات زبان فارسی را سفرنامه‎هایی دربرمی‎گیرد که هر کدام جایگاه ویژه‎ای در تاریخ زبان فارسی به خود اختصاص داده است. اما ما امشب به وجه دیگری از سفرنامه‎نویسی در زبانی غیر از زبان فارسی، یعنی سفرنامه‎نویسان فرانسوی، آن هم در قرن هفدهم که یکی از پربارترین دورانی است که سیاحان فرانسوی به ایران آمدند و حاصل آن صدها سفرنامه است که هر کدام از دیدگاه تاریخی، مردم‎شناسی، زبان‎شناسی و بسیاری از زمینه‎ها برای شناخت مردم ایران در طول دورانی که این سیاحان به ایران آمدند، جزء منابع هر پژوهشگری است. طی سخنرانی‎هایی که خواهیم شنید بیشتر با این زمینه‎ها آشنا خواهیم شد.»

علی دهباشی ـ عکس از مجتبی سالک
علی دهباشی ـ عکس از مجتبی سالک

سپس علی دهباشی از دکتر سهراب فتوحی، رئیس انجمن دوستی ایران و فرانسه به عنوان اولین سخنران دعوت کرد تا این همایش آغاز شود.

دکتر سهراب فتوحی از سفرنامه ها به عنوان یکی از اصلیترین منابع مستند تحقیق در جهانگردی سخن گفت:

« اجازه میخواهم از طرف انجمن دوستی ایران و فرانسه که افتخار ریاست آن با این جانب است بحضور شخصیتهای برجسته فرهنگی، اساتید محترم دانشگاه، مقامات محترم وزارت امور خارجه و وزارت کشور، خانمها و آقایان گرامی، به مناسبت شرکت در همایش: ” ایران از دیدگاه سیاحان سفرنامه نویس فرانسوی قرن 17 ” که به اهتمام انجمن دوستی ایران و فرانسه و با همکاری سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، دایره المعارف بزرگ اسلامی، بخش همکاری و فعالیتهای فرهنگی سفارت فرانسه در ایران، دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه آزاد اسلامی و مجله فرهنگی هنری بخارا برگزار شده است ،خیر مقدم عرض کنم.

و شخصیتهای فرهیخته فرهنگی حاضر در این همایش/ و همچنین جناب آقای برونو فوشه سفیر فرانسه در ایران، سفرای محترم ایتالیا، اسپانیا، پرتقال، هلند، لبنان و آذربایجان و رایزن های فرهنگی فرانسه، ایتالیا، لهستان و بلژیک ابراز دارم.

لازم می دانم سپاس و قدردانی خود را از همکاریهای ارزنده جناب آقای دکتر سید رضا صالحی امیری، ریاست محترم سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، جناب آقای دکتر فریبرزخسروی، معاونت محترم پژوهش، برنامه ریزی و فناوری وهمچنین جناب آقای غلامرضاعزیزی، معاونت محترم اسناد و جناب آقای میرزاخانی، معاونت محترم کتابخانه ملی تقدیم دارم.

برگزاری این همایش فرهنگی تلاشی است از سوی انجمن دوستی ایران و فرانسه وهمکاران برای شناساندن ایران ازدیدگاه سیاحان سفر نامه نویس فرانسوی.

 در توصیف این بررسی پر اهمیت، به بیان خلاصه ای از موضوع اکتفا می کنم.

سفرنامه ها یکی از اصلی ترین منابع مستند تحقیق در جهانگردی و پژوهشهای تاریخی به شمار می روند. در بین جهانگردان وسیاحان خارجی که از میهن عزیزمان دیدن کرده اندو تجربیات و خاطرات خود را در قالب سفر نامه به رشته تحریر در آورده اند،/ فرانسویان سفر نامه نویس از جایگاه ویژه و برجسته ای در روایت تاریخ در 400 سال گذشته  برخور بوده اند و شرح جامعی از جاذبه های غنی کشور به یادگار گداشته اند.

 در این موارد می توان به سفر نامه چند جلدی ژان شاردن   بنیانگذار ایرانشناسی در اروپا که آثار وی در حقیقت یک دائره المعارف ایران شناسی است و در آن مباحث مختلفی در باره تاریخ، فرهنگ،آموزش و به ویژه ادبیات مورد بررسی قرار گرفته است و یا ژان باتیست تاورنیه که با علاقه وافر به ادبیات، دستورالعمل های مفیدی در باره ادبیات فارسی به مخاطبین فرانسوی خود داده است ویا سفر نامه پیر لوتی که تصویری روشن از زندگی اجتماعی ایرانیان در عهد قاجار را ترسیم می کند ویا اوژن ناپلئون فلاندن که در سال 1804با سفر به ایران ، بیشتر شهرهای ایران را به تصویر می کشد،/  اشاره نمود.

در قرن شانزدهم و نيز سال­هاي اولية قرن هفدهم، ايران جولانگاه سياحان ايتاليايي بخصوص ونيزي بود، اما در همين قرن هفدهم، كه دورة عظمت صفويه بود، سياحان فرانسوي عزم جزم كردند تا به سهم خويش در اعتلاي این مهم نقش داشته باشند به طوري كه بعدها ديگر چنين نتايج مهمي حاصل نگرديد و فرانسويان، علي رغم سفر به ايران، آثار مهمي، جز در قرن نوزدهم، به وجود نياوردند.

دکتر سهراب فتوحی ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر سهراب فتوحی ـ عکس از مجتبی سالک

 توصيفي كه آنان از ايران ارائه مي­دادند، مبتني بر وضع جغرافيايي، فرهنگی، اقتصادي، نظامي و مذهبي بود و هميشه هم، در مقايسه،/از عثماني­ها، مصري­ها و هندي­ها به صحبت مي­پرداختند.

 ارزيابي آنها اغلب بر امنيت جاده­ها در ايران، سالم رسيدن به مقصد و موفقيت در اهداف مورد نظر نهفته بود و در برگشت هم سفرنامه­ها همين مطالب را، به ويژه نكاتي كه ما امروز آنها را نگاه از منظر ديگري مي­ناميم، منتشر مي­كردند و خوانندگان هم بر همين موضع­گيري ها به ارزيابي مي­پرداختند.

امروزه مباحث اجتماعي، قومي، مذهبي، منطقه­اي، ادبي و تاريخي اين سفرنامه­هاي فرانسوي، كه اغلب به فارسي نیز ترجمه شده است، ارزش مضاعفي پيدا كرده، به ويژه اين كه گرايش تصوير­شناسيِ ادبيات تطبيقي، از سفرنامه­ها، به عنوان يار كمكي خود نام مي­برد، چون تحليل­ها و بررسي­ها اساساً متكي بر تصاويري است كه سياحان از ايران و ايراني ارائه مي­كنند.

همانطور كه بزرگترين دستاورد خاورشناسي علمي در قرن نوزدهم زبان شناسي نوين بوده ، بزرگترين دستاورد ادبيات تطبيقي و به تبع آن گرايش تصويرشناسي، در قرن بيستم، /كاربردي كردن سفرنامه­ها در مطالعات دانشگاهي بوده است و حتي تاريخ تطبيقي توانسته است بر مبناي مطالعات تطبيقي شكل گيرد و از اين نظر هم سياحاني همچون ژان باتيست تاورينه، ژان شاردن و ژان دو تِوِنو در رأس اين تتبعات قرار دارند. اما نقش شاردن و سفرنامة او، كه دايرةالمعارف ايران شناسي است و امروزه كلي از اسناد مهم عهد صفويه و ايران­شناسي را در بر دارد،/ از جايگاه خاصي برخوردار است. و اولين چاپ دقيق آن توسط لويي ماتيو لانگلِس، ايران شناس فرانسوي، كه اولين استاد زبان فارسي در مدرسة زبانهاي زندة شرقي هم بود، ارائه گرديده است.

خلاصة كلام اين كه دايرة­المعارف شاردن نه فقط قرن هفدهم كه قرن هجدهم را نيز تحت تأثير قرار داد و تتبعات عديدة آن تا به امروز قُرب و منزلت خود را حفظ كرده است.

در ابتدا سفر نامه نویسان بودند که فرانسوی ها را با ادبیات فارسی آشنا کردند زیرا در قرن هفدهم ، فرانسوی ها علاقه وافری به سفر نامه نویسی داشتند.

سفر نامه نویسان ، تجار ، سیاحان نقش مهمی در ایجاد چشم اندازهای جدید ادبی بین ایران و فرانسه ایفا کردند و آنان از طریق یاد گیری زبان به کشف ادبیات غنی فارسی نایل شدند  و مبادرت به  ترجمه آن به زبان های اروپائی به ویژه زبان فرانسه کردند.

دعوت از جناب آقای پروفسور مورو، این شخصیت فرهنگی مطرح در سطح جهانی، گامی است در جهت تحقق یکی از اهداف فرهنگی انجمن دوستی ایران و فرانسه و نیز تاکیدی است بر اهمیت گردشگری که علاوه بر بُعد اقتصادی به عنوان یکی از موثرترین ابزار دیپلماسی عمومی در ایجاد ارتباط، تعامل بین ملت ها، تقارب فرهنگ ها، بر قراری صلح و دوستی نقشی تعیین کننده دارد.  حضور ایشان دراین جمع مایه نهایت امتنان و قدردانی انجمن است.

با تشکر و آرزوی تداوم دوستیها»

دکتر سید رضا صالحی امیری، ریاست اسناد و کتابخانه ملی، سخنران بعدی بود که از دو محور سخن گفت: « یک محور رمز ماندگاری فرهنگ ایرانی، و دیگری مشترکات فرهنگی ایران و فرانسه. چیزی که فکر می کنم در میان این مناقشات سیاسی، هسته‎ای و تشنج‎آمیز در منطقه مغفول مانده است و مورد ظلمی فاحش قرار گرفت، فرهنگ ایرانی است. انصاف این است که فرهنگ ایرانی تصویری بسیار زیباست و ماندگار . متأسفانه شرایطی که ما امروز در خاورمیانه داریم، لکه‎ای بر این تصویر زیبا انداخته است. اما چرا این فرهنگ در این تاریخ طولانی ماندگار شده است؟دلایل این ماندگاری بسیار است اما فقط کافی است به برخی از این دلایل نگاه کنیم که از نظر من اولین  آنها انعطاف‎پذیری فرهنگ ایرانی است که در طول تاریخ با فرهنگ‎های گوناگون کنار آمده است.» دکتر صالحی در ادامه به برخی از وجوه مشترک فرهنگی میان ایران و فرانسه اشاره کرد.

دکتر صالحی اامیری ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر صالحی امیری ـ عکس از مجتبی سالک

سپس نوبت به سفیر فرانسه، برونو فوشه، رسید و وی در سخنانی چنین خاطر نشان کرد:

« جناب آقای رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران ، جناب آقای رئیس انجمن دوستی ایران و فرانسه، همکاران گرامی، سفرای محترم ، خانم‎‎ها و آقایان، دوستان گرامی، با خشنودی و افتخار بسیار در این مراسم درخشان شرکت می‎نمایم که در مرکزی برجسته در کتابخانه ملی ایران برگزار می‎شود که دو هفته پیش از آن بازدید کردیم. این مرکز مأمن شاهکارهای بسیاری است که به خاطر کیفیت زیبایی شناختی و هم به خاطر ارزش تاریخی‎شان ارزشمند و گرانبها هستند. من که خود علاقه‎مند به کتاب‎های نادر و کمیاب هستم بسیار خوشحالم که حضور این آثار را گرداگردمان حس می‎کنم.

جناب آقای رئیس انجمن دوستی ایران و فرانسه، جناب آقای دکتر فتوحی ، من در عین حال بسیار به موضوعی که شما برای این جلسه برگزیده‎اید علاقه‎مند هستم و همین طور خرسندم که شما از پروفسور فرانسوا مورو دعوت فرمودید. تا کنون بارها این فرصت را داشته‎ام تا به فعالیت و خدمات شما در زمینه توسعه روابط ایران و فرانسه درود بگویم. در هر زمینه‎ای که کنجکاوی و علاقه خستگی ناپذیرتان برای نشان دادن کیفیت عالی تبادلات میان دو کشور راهبرتان باشد، برنامهها و ابتکارتان همیشه مورد استقبال قرار دارد.

این تبادلات در شرایط خوبی هستند. در عمل از چند ماه گذشته، در تمامی زمینه‎های دانش، آفرینش هنری و تبادلات فکری، سفرهای فرانسویان به ایران و ایرانیان به فرانسه چند برابر شده است. بسیار خوشحالم که تقریباً همه هواپیماهایی که هر روز در تهران به زمین می‎نشینند، جمعی از روشنفکران و دانشگاهیان یا مقامات عالی را با خود به همراه دارند. طبیعتاً باید از این هم فراتر برویم. شخصاٌ بر این مسئله نظر دارم و همانطور که می‎دانید ، بخش همکاری و فعالیت فرهنگی سفارت فرانسه در خدمت شما است تا از برنامه‎های شما استقبال نماید و با شما در مورد آنها به صحبت بنشیند و در صورت لزوم از آنها حمایت کند.

فشردگی و تراکم مجدد روابطمان سهم مهمی از ریشه‎هایش را در آثاری می‎یابد که از چند قرن پیش جایگاه برگزیده‎ای را در تخیل فرانسویان داشته‎اند. سفرنامه‎ها ، که البته کسانی غیر از من که تخصصشان از من بی‎نهایت بیشتر است از آنها صحبت می‎کنند، و همین طور مسلماً ترجمه‏‎های آثار ادبی، فارسی، تابلوها و گراورها که چندین و چند بار نقاشی می‎شده‎اند مانند تابلوی مشهور نبرد ایسوس، اپراهای ایتالیایی، تراژدی‎های مارلو و راسین، داستان‎های وولتر، منظومه‏های سمبولیک و اپراهایی که از اساطیر ایرانی الهام گرفته‎اند، از این جمله‎اند. این آثار همراه هر اروپایی و به خصوص هر فرانسوی هستند و علاقه او را به تاریخ و فرهنگ ایران تغذیه می‎کنند.

برونو فوشه ـ سفیر فرانسه در ایران ـ عکس از مجتبی سالک
برونو فوشه ـ سفیر فرانسه در ایران ـ عکس از مجتبی سالک

تا چند روز دیگر ، در موزه هنر مدرن شهر پاریس نمایشگاه بزرگ و مهمی از هنر معاصر ایران افتتاح می‎شود که مراکز ایرانی امانت آثار اصلی خودشان را به این نمایشگاه تقبل کرده‎اند. بی‎شک این نمایشگاه یکی از بزرگ‎ترین مراسم و برنامه‎های فرهنگی بهار و تابستان فرانسه خواهد بود. پاریسی‎های علاقه‎مند استقبالی شایان و در خور این آثار بدیع از این نمایشگاه خواهند کرد.

به همه مسافران فرانسوی که این راه را گشودند درود می‏‎‎فرستیم و به ویژه از همه کسانی که امروز این سفرنامه‎ها را با همان شور و بلاغت بررسی و مطالعه می‎کنند، سپاسگزاریم.»

پروفسور فرانسوا مورو سخنران بعدی این همایش بود که به موضوع” چگونه می توان ایرانی بود؟ سیمای ایرانیان از نگاه جهانگردان فرانسوی سده هفدهم” پرداخت:

« سال 1721 در سپیده دم روزی که در اروپا آن را سده روشنگری ها می نامند، کتابی پنهانی انتشار می یافت که به یکی از مشهورترین داستانهای فلسفی ادبیات فرانسه تبدیل شد: نامه های ایرانی منتسکیو.

فیلسوف سیاستمدار آینده که بعد ها قوانین اساسی ایالات متحده و فرنسه انقلابی را با الهام از اونوشتند، در آن کتاب در قالب نامه های ارسالی از پاریس به ایران، تجربه دو ایرانی مقیم فرانسه را روایت می کرد.

آشنایی با تمدنی دیگر تار و پود  اندیشه دو جهانگرد را تشکیل می داد. منتسکیو برای قضاوت در باره کشور خود نگاه دو بیگانه را برگزیده بود که آداب و رسوم غریبه، گاه تکاندهنده و اغلب غیر قابل درکی را کشف می کردند. منتسکیو این مجلس نشین  اهل بوردو از پیش هیچ ایرانی به چشم خود ندیده بود. چند سال پیش از آن در فوریه 1715 در واپسین ماههای سلطنت لویی چهاردهم در پاریس و ورسای از یک هیئت سیاسی ایرانی استقبال شده بود. این هیئت به سرپرستی محمد رضا بیک پیشکار ولایت ایروان در ورسای به حضور شاه رسید. آنتوان واتو نقاش این دیدار های ایرانیان را بصورت نقاشی هایی در آورده که بیانگر دلبستگی پاریسیان به این بیگانگان ملبس به رخت های ویژه اما با ظاهری فاخر و با وقار است.

منتسکیو برای خلق داستانی مکاتبه ای که در آن هر یک از مسافران بر اساس آداب، آئین و عقاید خود دیدگاهش را بیان می کند، دانسته های خود را در باره ایران از اینجا بدست نیاورده است. او با خواندن آثار جهانگردانی فرانسوی که در دهه های پیشین در ایران اقامت گزیده و در باره آن نوشته بودند اطلاعاتی فراهم کرده بود.

همانند این فیلسوف نامدار ما نیز به فراخور حال آنها را پس از او باز می خوانیم. ژان باتیست تاورنیه و ژان شاردن راهنمای ما خواهند بود همچنان که راهنمای منتسکیو بودند.

کمپانی سلطنتی هند شرقی که به فرمان پادشاه لویی چهاردهم در سال 1664 بدست ژان باتیست کولبر به هدف گسترش تجارت با هندوستان تاسیس شد، گزارش های گردشگران را در آسیا رنگ و بویی سیاسی بخشید. اما این امر به هیچ روی از اهمیت این گزارش ها برای شناخت عمیق مناطق بازدید شده سیاحان نمی کاهد بلکه رقابت تجاری و سیاسی با هلند، که فرانسه را علی رغم بیانیه های کولبر از کالا های شرقی انباشته بود، کسب اطلاعات راجع به تولیدات، جاده ها و بازار های این نواحی را ضرورت بخشیده بود.

لویی چهاردهم نیز که دستگاه تبلیقاتی فرانسه اهتمام در متصف کردن اش به ” بزرگترین پادشاه جهان” داشت، سودای استقرار مجدد امپراتوری فرانسه شرقی را در سر می پروراند.

 از ابتدای سالهای 1660 فرستادگان سیاسی، جهانگردان، روحانیان، روشنفکران، لشکریان و مهندسان تلاشی را آغاز کردند تا با نوشتن متون و تحرکات سیاسی در راستای گسترش کمپانی ساطنتی در آسیا، مشروعیت یک امپراطوری فرانسوی شرقی را توجیه کنند.

از قرن شانزدهم و از زمان توافق نامه های تجاری- سیاسی ( کاپیتولاسیون) به امضاء سلطان سلیمان و فرانسوای اول، امپراطوری عثمانی و فرانسه روابط نزدیک و ممتازی داشتند که تا حد یک هم پیمانی محرمانه نظامی پیش می رفت. روابط با امپراطوری صفوی ایران (1736-1501) که فرانسویان آن را کمتر از سلطان استانبول نشین می شناختند چگونه بود؟

بهره برداری سیاسی از گزارش های بازرگانان فرانسوی به هیچ روی قابل اعتماد نبود مگر در دو مورد مربوط به تاجران جهانگرد: ژان باتیست تاورنیه و ژان شاردن.

بهره برداری سیاسی و تجاری از سفرنامه های ایران در فرانسه پدیده تازه ای نبود. تعدادی از مبلغین کاتولیک در ایران،  بویژه برای جامعه ارمنی، اجازه فعالیت داشتند. برای مثال کشیش پاسیفیک دو پرونس در سال 1631 کتابی منتشر کرده بود که عنوان آن به روشنی از استقبال از وی در ایران خبر می دهد:

 گزارش سفر به ایران(…) همه برخورد های خوبی که پادشاه ایران با پ. پ. پاسیفیک داشت و او را در قصر خود اسکان داد و اجازه داد در سرتاسر پادشاهی اش صومعه هایی بر پا شود. و سرانجام نامه و پیشکشی که برای شاه (…) فرانسه و ناوار لویی سیزدهم به وی داد.

در زمان فرزند او لویی چهاردهم شبکه تجاری بازرگانان فرانسوی پروتستان ( کلوینیست ها) عمدتا” در ایران جایگزین هیئت های مبلغ مذهبی شد. آنها بخش قابل توجهی از اطلاعات تجاری خود را مدیون سایر ملل اروپایی بویژه هلندیها بودند که آنها نیز پروتستان بودند و روابط خوبی با همکیشات فرانسوی خود داشتند.

پروفسور فرانسوا مورو ـ عکس از مجتبی سالک
پروفسور فرانسوا مورو ـ عکس از مجتبی سالک

اطلاعات دقیقی در باره راه ها، مسکوکات و تولیدات محلی در زمان لویی سیزدهم ( سلطنت از 1610 تا 1643) بدست آمده بود ، بخصوص از سال 1636 با اقامت فرزند یک تاجر و فروشنده نقشه های جغرافیایی اهل آنور (َAnvers) و ساکن پاریس در مشرق زمین.

ژان- باتیست تاورنیه پروتستان مذهب مانند بسیاری از بازرگانان فرانسوی در آسیا جواهر فروش شده بود. او الماس را از سلطان نشین گلکند در هندوستان و سنگهای قیمتی وارد می کرد تا آنها را برای عرضه به چندین دربار از جمله دربار فرانسه و شاهان صفوی ایران آماده سازد.

ژان شاردن  نخستین سفر خود را به ایران و هندوستان با الهام از تاورنیه و به کمک یکی از شرکاء پدرش به نام آنتوان رزن (Raisin) انجام داد.

شاردن احتمالا” به یکصد و هفت پرسشی پاسخ داد که پادشاه فرانسه از طریق اسپری کابار دو ویلرمون ( Esprit Cabart EspritCabart de Villermont ))  ( 1710- 1628) مطرح کرده بود. آیا نام این کار را می توان جاسوسی تجاری گذاشت؟ آیا این امر ناشی از کنجکاوی مردم آن دوره برای شناخت تولیدات و آداب و رسوم ممالک دوردست نبوده است؟

اسپری کابار دو ویلرمون ناچار انتظار بسیار کشید.

شاردن تنها هشت سال بعد در 1679 در كشتی ای كه اورا به فرانسه می برد به نگارش پاسخها مشغول شد.

علی رغم  تلاش های شاردن ، ژان باتیست تاورنیه همچنان نفراول گزارش های تجاری درباره آسیا است. اوکه درسال 1668 به فرانسه بازگشت،  به میل خود حتی در اروپا هم لباس شرقی به تن می كرد. سال بعد لوئی چهاردهم به او لقب اشرافی اعطاء كرد.

درسال 1676 گزارش كاملی از سفرهای خود منتشر ساخت كه عنوان آن خبر از تنوع محتوایی دارد:

شش سفر(…..) به تركیه ، ایران و هندوستان در فاصله زمانی چهل سال، و از تمام طرق ممكن ، به همراه مشاهدات ویژه درباره منش ها ، دین ، حكومت ، آداب و رسوم و تجارت هر كشور با تصاویر، واحدهای توزینی و ارزش پول های رایج در آنجا.

تاورنیه به دنبال كشوری بود تا عنوان اشرافی او مناسب زندگی در آنجا باشد پس با حزم و احتیاط در سوئیس اقامت گزید جایی كه پروتستانهای دیگر نیز پناهنده شده بودند اما سیر و سفر او به اینجا نیز ختم نمی شود.

این ماجراجوی خستگی ناپذیر، كه نگاهش بر اروپا چنان آغشته به تصاویر شرقی بود كه كوههای آلپ اورا به یاد ارمنستان می انداخت و ادعا می كرد كه ساكنان ایروان اصالتا” سوئیسی بوده اند ، سفرهفتمین خود را هم  آغاز کرد.

او یك بار دیگر سعی كرد به هندوستان برود ولی این بار از راه روسیه ، اما در سن 84 سالگی به سال 1689 درگذشت، درحالی كه لقب اشرافی ( بارون ) خود را در برلین برای سرمایه گذاری در یك شركت وابسته به كمپانی هند شرقی در منطقه براندبورگ كه مدیریت آن را به عهده داشت فروخته بود.

برخلاف انتظار شاردن در مقابل اطلاعاتی كه به كمپانی داد هیچ پاداشی نگرفت. او در سال 1685 قربانی لغو فرمان نائت شد كه به موجب آن پروتستانها را از فرانسه تبعید می شدند. در لندن اقامت گزید ، در آنجا خود را به عنوان یك خاورشناس بی بدیل معرفی كرد. از سال 1686 به انتشار خاطرات روزانه سفر شوالیه شاردن به ایران و هندوستان شرقی از راه دریای سیاه و گرجستان (La Clochide) مشغول بود.

بخش اول شامل سفر از پاریس تا اصفهان است. سپس در سال 1711 آخرین مجلدات گزارش سفرهای خود را با عنوان  سفر آقای شوالیه شاردن به ایران وسایر ممالك شرقی ، منتشر كرد و به عضویت Royal Socity بریتانیا درآمد جایی که بزرگترین عالمان دوران از جمله اسحاق نیوتن عضویت داشتند.

وی سرانجام در سال 1713 هشت سال قبل از انتشار نامه های ایرانی منتسكیو درگذشت.

سوال مشهور نامه های ایرانی را می شناسیم. دو ایرانی مقیم پاریس در لباس های ملی خود تصمیم می گیرند لباس فرنگی  بپوشند.

بی درنگ پاریسیان ظاهربین این سوال را از این بیگانگانی كه دیگر بیگانه به نظر نمی رسند، می پرسند : “چگونه می توان ایرانی بود؟”

 وقتی كه این ایرانیان پاریسی می شوند تمام كنجكاوی شان نسبت به كسانی كه ملاقات می كنند از بین می رود. جهانگردان فرانسوی هم این سوال را مطرح كرده اند.

سخنرانی من در پی پاسخگویی به این پرسش با استفاده از گزارش هایی كه برای ما بجا گذاشته اند، خواهد بود.

سیاحان قدیم مشرق زمین در كوله بار خود چیزی به همراه می آوردند كه به آن ” كتابخانه ” می گفتند كتابخانه ای نه از جنس كاغذ بلكه از سنخ فرهنگ ، اعتقادات ، فلسفه و حتی دین آنها.

ادوارد سعید استاد فلسطینی تبار دانشگاههای آمریكا حتی در یك اثر مشهور ادعا كرده كه ” خاورشناسی ” ـ داوری غربیان درباره ی كشورهای واقع در شرق اروپا ـ یك اختراع ایدئولوژیك مرتبط با امپریالیسم استعماری است .این گفته بسیار افراطی است، زیرا همچنانكه سیاحان ما گواهی می دهند، كنجكاوی، فكر باز این بازرگانان، علاقه آنان به مردمانی كه باید درك شان می كردند، حتی به خاطر مسائل تجاری، همه اینها منجر به دركی از واقعیت ها می شود كه نمونه های بسیاری از آنها در سفرنامه هایشان آمده است.

محمود دولت آبادی و علی دهباشی ـ عکس از مجتبی سالک
محمود دولت آبادی و علی دهباشی ـ عکس از مجتبی سالک

در قرن هفدم ، دوره ی دكارت و نیوتن، زاد راه جهانگردان ما همان چیزی است كه در بین انسانهای تربیت یافته ی بهترین مدارس معمول است. آثار این امر، حتی بحث در این باره را در سفر نامه هایی كه انتشار داده اند باز می یابیم. آنان دارای یك دیدگاه جغرافیایی ، نظریه اقلیمی هستند ، این نظریه را اغلب به منتسكیو منسوب می كنند، اما در قدیم یونانیان و در قرن شانزدهم  ژان بودن (Jean Bodin) آن را ارائه كرده بودند.

آنها این ” كتابخانه “را با خود به مشرق زمین می برند. نظریه اقلیمی یك نظریه تمام عیار زیستی در زمان خود است.

این نظریه در نسخه پرداخته شده ی منتسكیو چه می گوید؟ منتسكیو می نویسد:

” در اقلیم های متفاوت نیازهای گوناگونی وجود دارد كه سبک های مختلف زندگی را شكل داده اند؛ و این شیوه های مختلف زندگی خود قوانین مختلفی را بوجود آورده اند.”

بنابراین مفهوم جزم اندیشی جغرافیایی هم اجتماعی است، هم سیاسی. او مدعی است که برخی اقلیم ها بر دیگر اقالیم برتری دارند واینکه اقلیم آرمانی آب وهوایش معتدل است.نظام سیاسی معتدل برخاسته از آن باید متعادل ترین و مبتنی بر عقلانیت وعدالت باشد.او اظهار می دارد که مردمان ساکن در سرزمین های گرم بر عکس به تجمل ونازوتنعم گرایش دارند. نظام سیاسی برآمده ازآن چیزی است که درقرن هجدهم استبداد شرقی نامیده می شود و امکان مهاراین گرایش وتضمین یکپارچگی اجتماعی را فراهم می آورد. با این حال بیاد داشته باشیم که دو ایرانی منتسکیو با تبدیل لویی چهاردهم، این شهریار کهنسال، به نمونه مناسب استبداد غربی خلاف این مطلب را نشان می دهد.

ازاین گذشته نمونه استبداد شرقی بیشترازایران امپراطوری عثمانی وبخصوص چین است که درآن یک امپراطورهمه ساله درشهرممنوعه برای نشان دادن نزدیکی خود با مردم شخصا” گاوآهن به دوش می کشید.

همچنانکه خواهیم دیدنظام سیاسی ایران برای سیاحانی که باحاکمان، فرهیختگان وفیلسوفان حشرونشرداشتند، نظامی کاملا” متعادل بنظرمی رسید.

فرانسه درقرن هفدهم چنان برتارک سایرملل می درخشد که رعایای لویی چهاردهم، که خودبه این برتری ایمان دارند، بسیارکم به فرهنگهای بیگانه علاقه نشان می دهند، وزمانی که سفرنامه ها دربردارنده مطالبی درباره کشوربازدید شده، دراینجا ایران، هستند اغلب برای نشان دادن خواه، تفاوتهای فاحش بامام میهن است مانند بی رحمی وتن آسانی، خواه برعکس برای همانندی های ستایش برانگیزی مانند شهرسازی.

درمقابل عناصرفرهنگ ایرانی که درفرهنگ فرانسوی همتایی ندارند،نادیده گرفته می شوند.

ایرانی برخلاف سنگدلی اش،عموما” به عنوان یک موجود بسیار متمدن توصیف شده است که این امرازنگاه جهانگردان منشی است که با مردمان فرانسه مقایسه می شود. پاسیفیک دوپرونس نخستین کسی است که به این ویژگی توجه کرده است.

“من درباره مهرورزی دربار،شاه واشراف(…)چیزی نمی توانم بگویم بجز اینکه دربارایران بسیار به دربارفرانسه نزدیک است واینکه اشراف بسیارباادب هستند.” در ورای برداشت منحرف کننده وسهمناک اولیه که به خاطرتندرویهای استبداد وتعصب است،جهانگردان سیمای مردمانی راترسیم می کنند که آداب وآیین های شان با آداب ورسوم خودشان چندان تفاوتی ندارد.جالب است اشاره کنیم که نزاکت یا ادب چیزی است که بیشترین یادآوریها درموردآن صورت گرفته و به عنوان شباهت آداب ایرانیان وفرانسویان برآن تاکید شده است تاجاییکه فوروتیر برای توضیح معنای “ادب” این مثال را برمی گزیند:

” رفتار شایسته، متمدنانه و دلپذیر در آداب،  کردار  و نوشتار.  جهانگردان در دربار شاه ایران ادب بسیار دیده اند…” و با اینهمه نتیجه میگیرد که “اما بیشترین ادب را در جایی جز دربار فرانسه نمیتوان دید”

مع الوصف، بی شک ژاک بورژ از ایرانیان توصیفی بدست می دهد که می توانسته است در رساله نیکلا فاره درباره انسان شایسته یا فن پسندیده آمدن در دربار انعکاس یابد.

“این شهر(اصفهان) خانه صوفی و محل قرار بهترین اندیشه ها و با ادب ترین اشراف این دولت بزرگ است. که بی تردید ازتمامی مردمان آسیا برتر است خواه از جهت زیبایی پوشاک خواه در ادب معاشرت. همه ایرانیان عموما” نسبت به بیگانگان مهربانند، اما افراد صاحب منصب در این زمینه سرآمد اند. ما متوجه شده ایم که در کمتر جایی به این اندازه علوم مورد احترام هستند.ایرانیان با هوشمندی، کار و تلاش به تحصیل و کاربست علوم مشغولند.

همایش ایران از دیدگاه سیاحان سفرنامه نویس فرانسوی ـ عکس از مجتبی سالک
همایش ایران از دیدگاه سیاحان سفرنامه نویس فرانسوی ـ عکس از مجتبی سالک

گرایش به دانش اندوزی چنان در میان آنان نیرومند است که جدی ترین مشغولیت ها نمیتواند آنان را از پرداختن به آن باز دارد. وزیر الوزرای دولت که به او اعتماد الدوله میگویند اگر اندک زمان فراغتی بیابد آن را صرف آموختن ریاضیات میکند. سرگرمی معمول او با مهندسانی سپری میشود که ابزارهای جدید را که حاصل فکر خود اوست آزمایش میکنند. او به همان اندازه به مطالعه فلسفه؛ الهیات و مباحثات دینی می پردازد.”

سالها بعد شاردن بر این نکته ها تاکید می کند:

“هوش ایرانیان به مانند اندامشان زیبا و عالی است. تخیل شان چالاک و پربار است.حافظه شان خوب و زاینده است. آنان در علوم، هنرهای آزاد و فنون مکانیک ید طولانی دارند. در هنرهای رزمی نیز بسیار چیره دست اند.

آنان افتخار را که نمود منفی آن کبر است دوست دارند. فطرت آنان نرم و منعطف است و روحیه شان مفسده جو. آنها خوش مشرب، مهربان، با ادب و با تربیت هستند.”

و این الگوی واقعی انسان کامل است با ویژگی های لازم چه از لحاظ معنوی و چه جسمانی برای کسی که می خواهد در دربار، خوشآیند جلوه کند، درست همانطور که فاره خود در دربار لویی سیزدهم آن را توصیف می کند.

آیا این خود الگوی خوبی برای انسان شایسته نیست، با ادب مهربان، پاکیزه، که علوم و فنون، فلسفه و الهیات می آموزد؟

انسان دوره کلاسیک برای ادب اهمیت فراوانی قائل شده است و جوامع را بر پایه این ملاک ارزیابی و طبقه بندی می کند.

فوروتیر  که ایران را در مشرق زمین در رتبه دوم قرار می دهد باز هم می نویسد : “گفته می شود که بهترین مملکت از نظر دانش آموختگی چین است.” ناگفته پیداست که فرانسه (از نظر او) بی رقیب است.

جهانگردان مایل اند یادآوری کنند که در ایران مانند فرانسه حضور مرتب در دربار تابع یک سلسله آداب و نمادهاست که گواه مدنیتی بزرگ است. شاردن می نویسد: درباریان ایرانی” در مشرق زمین مؤدب ترین و در دنیا مبادی آداب ترین مردمان اند. مردمان با نزاکت در میان آنها می توانند با مؤدب ترین مردمان اروپایی پهلو بزنند. رفتار و وقار ایشان به احسن وجه تلفیق شده، بسیار شیرین حرکات، جدی، با فر و شکوه، مهربان و مهمان نوازند”

آنها از کنایات و استعارات  مؤدبانه بسیاری استفاده می کنند: “هنگام پیشواز با لحنی جذاب می گویند […] “صفا آوردی” یا “جای شما خالی بود” و اگر خواسته باشید به میزبان خود ابراز محبت کنید، کافی است بگویید “سر شما سلامت باشد” که معنای آن این است، خاطر شما برایم آنقدر عزیز است که اگر شما زنده باشید برایم اهمیتی ندارد چه کسی می میرد.

پیش از آنکه با این تعارفات پر طمطراق که به عنوان کلیشه های غریبه وارد ادبیات شده اند، شوخی بشود درباریان فرانسوی که خود قواعد بسیار مدون زبان را رعایت می کردند، این رفتار های اجتماعی را که در آن زمان به عنوان خصلت بارز تلقی می شدند می ستودند. موریس مژاندی که فصل بسیار جالب توجهی از کتاب ادب اشرافی را به زبان مردم طبقه مرفه اختصاص داده، یادآوری می کند که براساس یادداشت های وژله آنچه در روابط درباریان فرانسوی اولویت دارد بیانی فاخر، روشن و منطقی است.

خصلت دیگر ایرانیان که جهانگردان بطور ویژه آنرا می ستایند ،از قضا بدلیل آنکه در جامعه خودشان هم مورد احترام است فصاحت گفتار است زیرا ناگفته پیداست که برای انسان کلاسیک قدرت مجاب سازی با استفاده از عدله متقن و با شگردهای زبانی ویژه آئین سخنوری حائز اهیمت فراوان است. بورژ می نویسد همین که فرصت دست دهد، ایرانیان می کوشند تا با خواندن کتابهای قدیمی که حاوی دستورالعمل های فن بیان فارسی است از امتیازهای هوشی خود بهره بر گیرند.

و ادامه می دهد ” در حقیقت ایرانیان همیشه خود را برای بحث در مورد دشوارترین موضوعات دینی با شما آماده نشان می دهند. تا ایمان خود را به شما اثبات کنند. برای این کار برای اینکه پای شما را به بحث بکشند، پرسش هایی در مورد اعتقادات اصلی ما مطرح کرده، بی درنگ از تمام دلایل نادرستی که ذهن انسان عادت کرده از فلسفه به عاریت بگیرد استفاده می کنند و به آنها حمله می برند […] کسانی که تصمیم می گیرند با ایرانیان وارد گفتگو شوند باید بسیار مراقب باشند و اگر به زبان آنان تسلط کامل ندارند، اصلا” وارد بحث نشوند زیرا آنان با نکته سنجی و تمسخر پاسخ هایی می گیرند که اغلب به دلیل ایهاماتی که در این زبان وجود دارد باعث می شود معانی متفاوتی در ذهن ساخته شود و ابهامات ناگواری بوجود آید که دین ما را در معرض تحقیر و ریشخند این فیلسوفان خطرناک قرار دهد.

در وهله اول مشاهده می کنیم که ارزیابی بورژ در خصوص فصاحت و بلاغت ایرانیان در بیشتر اوقات دو پهلواست: او به  هم میهنانش به خاطر مهارت زبانی میزبانان خود هشدار می دهد.

آیا فن سخنوری که ایرانیان بی گمان از آن بهره مندند ویژگی اولیه دروغگویان و دورویان نیست؟ و به این دلیل نباید خود را در معرض استدلال ها یا منطق های نادرست ابن سوفسطائیان قرار داد؟

در عوض بازگویی حکایاتی که مباحثات بلاغی شرقیان را با یکدیگر مطرح می کند، جهانگردان را مسرور می سازد:

و قتی که ایرانیان بخواهند سر به سر هندیان بگذارند، سه یا چهار قصه از آنها تعریف می کنند. می گویند که شاه جهان وقتی دید که نوازش ها و قول و قرارهایش برای وادار کردن سفیر ایران به تعظیم به روش هندیان نتوانستند غرور او را نرم کنند و او به هیچ وجه نمی خواست سلام هندی دهد، به فکر اجرای ترفندی افتاد. دستور داد در بزرگ تالار قصرAM-KAS را که قرار بود در آنجا سفیر را به حضور بپذیرد، ببندند. و اینکه تنها دریچه ای را باز بگذارند که از آنجا یک مرد به زحمت و با قامت خمیده می توانست عبور کند، همچنانکه هنگام تعظیم به روش هندی عمل می کنند تا لااقل گفته شود که او سفیر را وادار به رفتاری کرده است که به مراتب از سلام هندی خفت بارتر است. اما سفیر که از این دسیسه بو برده بود، رو به بیرون و پشت به درون وارد شد.

آنان اضافه می کنند که شاه جهان خشمگین از این اهانت به او گفت، ای بدبخت گمان کرده ای وارد طویله ای از خران مانند خودت شده ای؟ و سفیر بی آنکه مکدر شود پاسخ داد، با دیدن چنین در کوچکی چه کسی می تواند به غیر از این فکر کند؟[…] باز می گویند که شاه جهان روزی از او پرسید نظرش در مورد دهلی نو که در برابر اصفهان می ساخت، چیست؟ و او با صدای بلند و با ادای سوگند پاسخ داد: و الله بالله اصفهان به گرد دهلی شما نمی رسد و شاه جهان این سخن را به ستایش از شهر نوساخته خود حمل کرد ولی سفیر گفت که شوخی کرده است،  بدلیل آنکه در این شهر،گرد و خاک مزاحم، بسیار است.

سرانجام، آنها تعریف می کنند که شاه جهان بر او فشار آورد تا بگوید به نظر او برتری شاهان هندوستان نسبت به شاهان ایران در چیست؟ او پاسخ داد که نمی توان شاهان هند را به چیزی بهتر از ماه شب پانزده یا شانزده تشبیه کرد و شاهان ایران را به هلال روز دوم یا سوم؛ این پاسخ در وهله اول موجب خشنودی شاه جهان شد. اما بعدا” … متوجه شده که این تشبیه به نفع او نبوده است و سفیر خواسته است بگوید که شاهان هند مانند بدر رو به کاستی دارند و پادشاهان ایران چون هلال رو به افزونی.

امید است که این نکته ها بسیار مورد توجه قرار گیرند و هرکس آزاد است در باره این نشانه های ذکاوتف بزعم خودشان، به داوری بنشیند.

من خود اعتقاد دارم که پشتکار فروتنانه و احترام آمیز برای یک سفیر بهتر از غرور و ریشخند است و اینکه بخصوص با شاهان نباید زیاد شوخی کرد.

فرهنگ خود جهانگرد و فرهنگی که به آن وارد می شود برای کلام ارزش والایی قائل اند، زیرا کلام، موهبت الهی و ابزار قدرت است. بنابراین همچنانکه فرانسویان از سخن دو پهلو پرهیز می کنند، ایرانیان نیز کسانی را که قصد فریبشان را داشته باشند، از خود می رانند.

پادشاه ایران را گنگ ها و کوتوله ها، زنان و خواجه گان حرمسرا احاطه کرده اند، که همگی در خارج کردن اوضاع از حالت عادی نقش دارند. همه در سکوتی اجباری و تحمیلی زندگی می کنند زیرا شهریاران و دیگر مدعیان تاج و تخت هم به سکوت ضعیفان بدگمانند هم به نگاه زورمندان.

 با این همه لزوم سخن آنچنان حس می شود که خاموشان شاه ایران که به آنان بی زبانان می گویند، زبان اشاره ای را ابداع کرده اند که بوو اینگونه آن را شرح می دهد.

“شگفت انگیز است وقتی آنها را در حال تبادل نظر می بینید، بویژه اینکه در دنیا چیزی به اندازه این پدیده ساختگی طبیعی نیست، بنحوی که آنان با اشاره بدن، دست چپ و راست، آب دهان و سایر علائم به یکدیگر هر آنچه را می خواهند می فهمانند. حتی افراد دیگر دربار برای برقراری ارتباط با آنان همین زبان خاموش را به کار می برند.

چیزی که در این امر بیشتر ستایش برانگیز است این است که آنان نه تنها روز که شب  هم بدون سروصدا و تنها با به هم زدن دستها و سایر اعضاء بدن با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و با این کار زبان جدیدی بین خودشان بوجود آورده اند، چیزی که تقریبا به مخیله انسان خطور نمی کند و حتی دیده می شود که ارباب بزرگ و چند تن دیگر نیز آن را مانند زبانهای دیگر فرا می گیرند. این زبان، زبان اشاره نام دارد.”

همه چیز در برابر زبان منکوب است حتی انسان خاموش، حتی مستبدی که شهرآزاد هر شب نفس او را در سینه حبس می کند. شهرآزاد  مجسمه ادبیات، تاریخ، فلسفه، پزشکی و هزار دانش دیگر است اودر برابر استبداد خونریز و خاموش ارباب و شهریارش می ایستد، او نماد نیرویی است که آشکارا تهدید کننده نیزهست و آن نیرو زبان است.

به همین سبب نباید اقبالی را که هزار و یک شب شاهد آن بوده است تنها به شهوت پرستی غریب قصه ها منسوب بدانیم. در فراسوی زیورها، پرده های پرنیان و تخت های مرصح، در ورای حکایت های جسورانه،  آنچه گالان و به همراه او فرانسویان کشف می کنند این است که در ایران و در فرانسه فن پسند آمدن خود عین زبان است.

بنابراین برخورد با غیر، قهرا” به پذیرش و درک تفاوت منجر نمی شود. در عوض امکان می دهد که بطور قطع خود را بهتر بشناسیم. این برخورد تحلیلی اندیشمندانه و حتی درون کاوانه را سبب می شود، گویی وجود تفاوت برای خود اندیشیدن لازم است: مگر نه اینکه میشل سرتو  می نویسد که “داستان بواسطه غیر بازگشتی از خود به خویشتن را بوجود می آورد؟”

جهانگرد قرن هفدهم بویژه بر آداب و رسوم غیر که آنرا در خود باز می شناسد درنگ می کند مانند ادب و فن سخنوری، بی آنکه بخواهیم این آداب را از فرهنگی به فرهنگ دیگری نسبی بدانیم. پس تفاوت باقی می ماند با اینهمه همچنانکه فرانسوا هارتوگ   در مورد شباهت ها نزد هرودت می گوید، “تفاوت قابل انتساب و اندازه گیری و در نتیجه مهارشدنی است. برای یکسان سازی کوشش صورت گرفته اما کافی نیست و ناقص مانده است، زیرا نژادگرایی آنچنان نیرومند است که کوچک ترین کج فهمی نسبت به آداب و رسوم بیگانگان موجب نفی شده، ناگزیر از شناخت غبر جلوگیری می کند.»

دکتر بهمن نامور مطلق آخرین سخنران این همایش بود که درباره ” مضمون ایران چند لایه : تصویرشناسی ایران نزد اروپاییان» سخن گفت :

« تصویر مهمترین سرمایه است. خواه برای یک فرد خواه یک جامعه و تمدن، هیچ سرمایه مهمترین از تصویری که از خود ارائه می دهد وجود ندارد. به همین رو تصویرشناسی بخش مهمی از مطالعات فرهنگی محسوب می شود زیرا چگونگی مناسبات یک فرهنگ یا کشور با دیگران بستگی به نوع تصویری است که از خود ارائه داده است یا برایش برساخته اند. بنابر این بی دلیل نیست که برخی از کشورها با هزینه های هنگفتی می کوشند تا تصویری مناسب از خود ارائه نمایند. تصویر از کشوری زیبا، با فرهنگ و مهمانپذیر تا بتوانند در سایه چنین تصویری گردشگران یا دیگر منابع مالی و فرهنگی جهان را به سوی خود جلب نمایند.

سرزمینی مانند ایران به چند دلیل اصلی مانند قدمت زیاد و لایه های تاریخی انباشته شده، همچنین تنوع جغرافیایی و به خصوص قومی-فرهنگی بالا بیش از بسیاری از سرزمینها پیجیدگی و گوناگونی دارد و به همین رو می توان گفت تقریبا در این مورد بی نظیر است. وجود بیشترین و متراکمترین محوطه های تاریخی در این سرزمین یکی از دلایل چنین مدعایی است. از سوی دیگر اندیشه های گوناگون و مکاتب متفاوت فکری بیش از محوطه های تاریخی موجب غنا و پیچیدگی در این سرزمین گردیده است.

بنابر این تا حد زیادی طبیعی به نظر می آید که غربیان نه فقط یک تصویر ثابتی از ایران نداشته باشند بلکه تصاویری که ارائه نموده اند بیش از هر نقطه ای در عالم با یکدیگر متفاوت باشد. به جرات می توان گفت هیچ تمدن شرقی به اندازه ایران تصاویر گوناگون یا حتی متضادی را در متنهای غربی شکل نداده است. تصاویری که به طور عمومی باید در دو محور درزمانی و هم زمانی صورتبندی شوند. اما چنانکه خواهیم دید تصاویر مرتبط به ایران از این دو محور نیز عبور می کنند و فراتر از زمان چه به شکل درزمانی و چه به شکل همزمانی بروز و ظهور می یابند.

دکتر بهمن نامور مطلق ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر بهمن نامور مطلق ـ عکس از مجتبی سالک

برتران وستفال نسبت تصویر و مکان و بر اساس آن متنها را به دو دسته کلی تقسیم می کند : خودمحورانه  و جغرافیامحورانه .

متنهای خودمحورانه یا درون گرا متنهایی هستند که از ارجاعیت برخوردار نیستند یا نقش ارجاعیت در آنها اندک است. به بیان دیگر متنها بیشتر بر پایه ذهنیات خویشی نویسنده خلق شده اند و برساخته خیال وی هستند. گاهی حتی نویسنده ای در مورد مکانی و سرزمینی یا افرادی سخن می گوید که آنها را ندیده است. در ادبیات اروپایی که مورد نظر ماست نوشته های اگومحورانه کم نیستند. در این خصوص می توان گفت نخستین نوشته ای که به ایران اختصاص پیدا کرده است یعنی نمایشنامه ایرانیان اشیل از همین دست است. یکی دیگر از مثالهای معروف آن نامه های ایرانی مونتسکیو است. امروزه نیز نوشته ها و فیلمهای زیادی به این شکل خلق می شوند.

متنهای جغرافیامحورانه متنهایی هستند که از ارجاعیت مکانی مشخصی برخوردارند. این دست از متنها اغلب در مواجهه مستقیم نویسنده با مکان و سرزمین مورد بحث شکل می گیرند. البته هیچگاه مواجهه یک جهانگرد یا به طور مشخص یک ایرانگرد نمی تواند با مکان مورد توجه اش یکی مکان دیگری ناب باشد. زیرا همواره کم یا بیش متاثر از متنهایی است که پیشتر در مورد آن مکان و سرزمین کسب کرده است. به بیان دقیقتر، هر دریافت تازه ای متاثر از پیش متنهایی مرتبط با موضوع دستخوش تغییر می شود. البته ارتباط میان متن و مکان نزد این دست از نویسندگان به مراتب نزدیکتر و واقعی تر است. نمونه چنین نوشته هایی را به بهترین شکل در سفرنامه ها می توان یافت. سفرنامه نویس می کوشد تا سرزمین مورد بازدید را توصیف کند و بر همین اساس از ارجاعات بیشمار بهره می برد. اما چنانکه گفته شد هر نوشته ای متاثر از پیش متنها و گفتمانهای حاکم است و بنابر این بی دلیل نیست که دو نویسنده در یک دوره در مورد یک مکان تصاویر گوناگونی را ارائه می دهند. بسیاری از سفرنامه ها به ویژه در قرون گذشته متاثر از روح اگزوتیسم بوده است. نمونه آن بسوی اصفهان پیر لوتی نویسنده شهر فرانسوی در اوائل قرن بیستم است.

اما برای اینکه بتوانیم تصاویری که در مورد ایران ارائه شده است را به خوبی و با شمولیت بیشتری دسته بندی کنیم باید از دوگانه برتران وستفال گذر کنیم و یک دست بسیار مهم از تصاویری که در مورد ایران تویسط برخی ارائه شده است را به عنوان دسته سوم مطرح نماییم. به بیان  دیگر می خواهیم از دوگانه وستفال عبور کنیم و آنرا به سه گانه تبدیل نماییم. این دسته سوم را ما مثال محوری می نامیم که نیاز به اندکی توضیح دارد.

مثال محوری  واژه ای است که از جهان مثالی سهروردی و هانری کربن به عاریت گرفته ایم. در این نظرگاه جهان از سه لایه بزرگ هستی شناسی برخوردار است : مجرد، برزخ و محسوس. جهان برزخی را مثالی و ملکوتی نیز نامیده اند. این جهان از حقیقتی به مراتب بالاتر از جهان محسوسات برخوردار است و از جنس ظریف و زمان مخصوص شکل گرفته است. در برخی متنها ایران مانند سرزمین به تصویر کشیده شده است که می تواند واسطه میان جهان محسوس و جهان مثالی باشد. به طور مثال شهر اصفهان آیینه جهان مثالی بر روی زمین است همانطوریکه مینیاتور ایرانی آیینه این جهان مثالی بر روی کاغذ است. در این نگرش ایران و به طور خاص برخی از مناطق ایران یک معبدگاه بزرگ هستند که قرار گرفتن در آنها و تامل کردن در عناصر آنها حس استعلایی به انسان می بخشد. کسانی که این باور را دارند خود را ایرانگرد یا جهانگرد نمی دانند بلکه خود را زایر معبدی به نام ایران می پندارند. نمونه بارز چنین تصویرپردازی در کتاب اصفهان تصویر بهشت قابل مشاهده است. هانری اسیترلین با توصیفات و به ویژه عکسهایی که از این شهر گرفته است متوجه جنبه های  معنوی این شهر گردیده است. مقدمه بسیار مهم هانری کربن بر این کتاب نظریه شهر مثالی و جایگاه اصفهان در آن را به خوبی تبیین می کند. در این خصوص کربن می نویسد : «باری شاید از این پس، با همراهی صورت پردازان و فیلسوفان، بتوانیم اصفهان را مدینه ای تمثیلی در حد عالی تلقی کنیم. آمدن به اصفهان، یعنی آمدن به مسجد شاه (امام) به عنوان مکان برخورد میان عالم مثالی هورقلیا، بلندترین «شهر زمردین» و شگفت ترین اثر معماری عالم محسوس.» (ص 11) در اینجا سفر به اصفهان یک سفر صرفا جغرافیایی و گزوتیک نیست بلکه یک سفر نماین و معنوی است و مسافر یک سالک و زایر است. هم او اضافه می کند : «آمدن به اصفهان سفری است نمادین همچون آمدن نیکلا فلامل کیمیاگر به مدینه تمثیلی کومپوستلا که در باطن خود او جریان می یافت. نمادین بودن سفر اصفهان بدین دلیل است که ما چنین آموخته ایم که مقر هورقلیا را در اصفهان بجوییم، …» (همان)

 چنانکه مشاهده می شود ایران از سه تصویر کلی در متنهای نویسندگان اروپایی به ویژه فرانسوی برخوردار است. به عبارت دیگر اروپاییان با یک ایران سروکار ندارند بلکه با ایرانهای بیشمار و با سه ایران بزرگ مواجه هستند : خیالی، جغرافیایی و مثالی. ایرانیها در شکل گیری این تصویرها نقش مهمی دارند و اگر نگوییم همه می توان گفت بخش بزرگی از تصویرسازیهای صورت گرفته از ایران بستگی به نوع کنشها و برخوردهای ما دارد. حال که سیل تازه ای از گردشگران و محققان اروپایی و به طور کلی خارجی به سوی ایران روان می شوند باید همه ایرانیها از سیاستمدار تا هتلدار از مردم کوچه و بازار تا نهادهای مسئول فرهنگ چگونگی مواجهه با دیگری خارجی را رعایت کنند. و با تکیه بر فرهنگ اصیل ایرانی-اسلامی ضمن بهره مندی از امتیازات تجاری و اقتصادی به ویژه  از تصویر معنوی و مثالی سرزمین مقدس خویش صیانت کنیم و حتی آنرا گسترش دهیم.»

در پایان این همایش هدایایی از طرف مدیر عامل مونته گراپا، آقای چارلز لاهاس و آقایان حسین و مهدی قائمی از شرکت بیدار و نیز لوح‎هایی از طرف انجمن دوستی ایران و فرانسه به سخنرانان اهدا شد.

یکی دیگر از بخشهای این همایش برپایی نمایشگاهی از سفرنامه های سیاحان فرانسوی بود. با هم نگاهی داریم به چند سفرنامه در این نمایشگاه. عکس های این آلبوم را سینا شاه محمدی گرفته است.