شب « گالیله» برگزار شد

galile (1)

صد و چهل و سومین شب از شبهای مجله بخارا به « گالیله» اختصاص داشت که با همکاری مؤسسه فرهنگی هنری ملت، مدرسه ایتالیایی‎ها( پیترودلاواله) و پروژه صلح ستارگان عصر دوشنبه 18 آذر ماه 1392 در محل مدرسه پیترودلاواله با حضور دانشجویان و علاقمندان به نجوم برگزار شد و دکتر اسماعیل کهرم، فعال محیط زیست از جمله شخصیت‎های حاضر در این نشست بود.

علی دهباشی در آغاز این نشست، به کتاب زندگی گالیله نوشته برتولت برشت و ترجمه عبدالرحیم احمدی که در 1347 در ایران به چاپ رسیده اشاره کرد و بخش‎هایی از مقدمه این کتاب را به قلم عبدالرحیم احمدی برای حاضران خواند:

علی دهباشی
علی دهباشی

گالیله در جستجوی حقیقت است و روشنایی، روشنایی دانستن برای پی بردن به جهان.

گالیله تشنۀ دانستن است و نمی‎تواند در این دایرۀ محدود اسیر بماند. او حقیقت گردش زمین و ستارگان را می‎بیند و تا تجربه‎ای را بارها از سر نگیرد به دیدِ چشم‎های خود اعتماد نمی‎کند.

گالیله مردی است روشن بین که ظواهر و پیرایه‎ها چشم حقیقت‎جویش را نمی‎فریبد،می‎داند که مخالفت با کلیسا با گشتن زمین و ستاره‎ها بیش از آن که مربوط به رستگاری ابدی باشد با زندگی گذرای زمینی ارتباط دارد.

برترین خصلت آدمی توانایی شناخت دنیا و کوشش برای تغییر دادن آن است. گالیله از زمرۀ مردان کمیابی بود که در عصر خود هم آن توانایی را داشت و هم به این کوشش دست زد.

قریب نیم قرن پیش از او کوپرنیک فرضیۀ گردش زمین را به دور خود و به دور خورشید به میان آورده بود و در زمان حیات گالیله دوستش جوردانو برونو را پس از هشت سال زندان و شکنجه در دخمه‎های تیرۀ انکیزایسیون ، به جرم دفاع از فرضیۀ کوپرنیک و به اتهام افسونگری روی تلی از آتش زنده زنده سوزاندند.

گالیله در زمینۀ دانش و جستجوی حقیقت خطا نمی‎کند. دیر باور است و پی‎گیر و خستگی ناپذیر.

گالیله به انسان اعتقاد دارد، یعنی به عقل انسان اعتقاد دارد. اگر این اعتقاد نباشد، آن همه کوشش برای کشف حقیقت هستی به چه کار می‎آید؟” اگر این اعتقاد را از من بگیری، دیگر حتی قدرت ندارم که صبح از توی رختخواب بلند شوم.”

آنچه در آغاز می‎گوید فقط آرزوی اوست. آرزوی اوست که بی‎امید هیچ حمایتی کار بزرگ خویش را پی کند. و راستی آرزو دارد که خطرها و ضررهای این کار را به عهده بگیرد. اما فقط آرزو دارد و وسوسۀ نیرومند کشف و گفتن حقیقت ، هر آرزویی را در نظرش ممکن جلوه می‎دهد.

گالیله در برابر انکیزایسیون سر فرود می‎آورد. نه آن گونه که شاگردان خشمگین و سرخورده‎اش می‎پندارند، برای اینکه شلم دله‎اش را نجات دهد، بلکه به این جهت که از شکنجه می‎ترسد و تاب تحمل درد جسمی ندارد. می‎توان گفت که سر فرود آوردن گالیله در ملتقای تسلیم و چاره‎جویی قرار دارد. زیرا از طرفی به علم ” خیانت ” می‎کند و حقیقت را خطا و کفر می‎خواند ، و از طرف دیگر باقی سال‎های اندوهبار حیاتش را به نوشتن و ثبت پنهانی واقعیات و اکتشافات علمی ممنوع می‎پردازد و سوی چشم و سلامت خود را بر سر این کار می‎گذارد.

گالیله پیش از فرو افتادن ، به اوج هستی قهرمانی خویش صعود می‎کند، به چنان قلۀ رفیعی که سقوطش سخت درهمش می‎شکند . در اینجا برشت با هنرمندی خردمندانه‎ای ، صحنه‎ای ساخته که پر شکوه‎تر ، عجیب‎تر، هولناک‎تر و غم‎انگیزتر از آن کمتر می‎توان یافت. اگر گالیله تا ساعت پنج توبه کند، ناقوس‎ها به صدا خواهد آمد. شاگردانش با دلهره و اضطرابی بی‎پایان چشم به راه این لحظۀ شوم‎اند.

ـ « گالیله انکار نخواهد کرد.»

ـ « بهتر است بمیرم و چنین روزی را نبینم.»

پروفسور کارلو چرتی و علی دهباشی
پروفسور کارلو چرتی و علی دهباشی

مگر گالیلۀ بزرگ حتی پس از صدور فرمان محفل مقدس، بارها شعری از هوراس را برایشان نخوانده بود که « چه زمستان و چه تابستان، چه دور و چه نزدیک، تا زنده‎ام و بعد از آن، در جستجوی حقیقت خواهم بود» ، مگر رفتار بی‎اعتنا و دلیرانه‎اش را در انجمن تحقیق واتیکان ندیده بودند.»

ساعت پنج فرا می‎رسد. نفس‎ها در سینه‎ها بند آمده است. پنج و یک دقیقه، پنج و دو دقیقه، پنج و سه دقیقه، صدای ناقوس برنمی‎خیزد.

            ـ «مقاومت می‎کند.»

            ـ « توبه نمی‎کند.»

چه شاد و خوشبختند. در این دقایق خطیر گفته‎های آنان هستی قهرمانی گالیله را مدام اوج می‌دهد، بالا می‎برد، به قله‎ای رفیع و بی‎همتا.

            ـ « پس، کار با زور پیش نمی‎رود. از زور همه کاری ساخته نیست.»

              پس، دیوانگی مغلوب شد. جنون روئین تن نیست.

              پس ، انسان از مرگ نمی‎ترسد.

            ـ « حالا حقیقتاً عصر دانش شروع می‎شود. و این ساعت تولد آن است.

              فکر کنید اگر او توبه می‎کرد، چه می‎شد؟ »

            ـ « اگر روز روشن شب تار می‎شد او هم توبه می‎کرد.»

            ـ « اگر کوه گران آب می‎شد او هم توبه می‎کرد.»

            ـ « ولی امروز همه چیز عوض شد. انسان، انسان شکنجه دیده سر راست می‎کند و

              می‎گوید ، بالاخره می‎توانم زندگی بکنم!»

سه دقیقه‎ای که از ساعت پنج می‎گذرد بنای رفیع و نااستواری از امید ـ که تا فرونریخته استوار می‎نماید ـ می‎سازد و گالیله را بر فراز آن جای می‎دهد. آنچه شاگردان گالیله می‎گویند از حد خودشان درمی‎گذر ، مقیاسی جهانی و بشری می‎یابد و بدین سان سرنوشت گالیله با سرنوشت « انسان» ، « انسان شکنجه دیده» ، یکی می‎شود. پیروزی انکیزایسیون بر گالیله پیروزی زور بر انسان شکنجه دیده است. مسئولیت گالیله دیگر مسئولیت فردی نیست.

هیچ چیز شومتر از صدای ناقوس پنج و سه دقیقه نیست. گالیله از اوج فرو می‎افتد، درهم می‎شکند. و صدای جارچی چون فریاد وحشت و شکست طنین می‎اندازد.

نتایج شوم تسلیم گالیله فقط به خودش محدود نمی‎شود، دنیای علم را فرا می‎گیرد. توبۀ او چون ابری است که تا سال‎ها آفتاب حقیقت را تیره می‎کند. تا چندین سال دیگر هیچ اثری در ایتالیا منتشر نمی‎شود که حاوی افکار او باشد. در پاریس دکارت دم فرو می‎بندد و رساله‎ای را که دربارۀ ماهیت نور نوشته پنهان می‎کند. شاگردان گالیله از تحقیق روی می‎گردانند، یکی به دامن کلیسا پناه می‎برد و دیگری به شغل محقر خویش بازمی‎گردد. کلیسا در مقصود خود توفیق می‎یابد و توبۀ گالیله را برای تحکیم مواضع لرزان خویش به کار می‎گیرد. به سبب این عواقب شوم است که برشت از « جنبۀ تبهکاری» در هستی دانشمندی بزرگ و قهرمان سخن می‎گوید.

اعتراف تلخ و داوری بی‎رحمانۀ گالیله دربارۀ خویشتن ، در پایان کار، آدم را به یاد بیانیۀ اینشتاین می‎اندازد که پس از محو هیروشیما، از بزرگ‎ترین کشف تاریخ معاصر ابراز شرمساری کرده بود و پیشمان بود که دانش خود را در اختیار سیاستمداران نهاده تا از آن سلاحی برای نابودی بشر بسازند.

آنچه گالیله در مورد مسئولیت دانشمند در چگونگی به کار گرفتن نتایج کارش می‎گوید ، گویی فریادی است خاموشی ناپذیر که طول قرون را می‎پیماید و در هر عصری طنین می‎اندازد:

« … با گذشت زمان شما می‎توانید هر آنچه کشف کردنی است کشف کنید. و با این همه پیشرفت شما بیش از پیش از جامعۀ بشری دورتان خواهد کرد. گرداب بین آدم‎ها و شما ممکن است روزی چندان وسیع شود که در جواب فریاد شادی شما در قبال هر پیروزی جدید ، فریاد وحشتی از سراسر جهان بلند شود. من به عنوان یک دانشمند امکانی منحصر به فرد داشتم… طی چند سال من به نیرومندی حکومت بودم و بعد دانشم را به زورمندان حاکم تسلیم کردم تا به کارش بگیرند، تا به کارش نگیرند ، تا فقط به تبع مقاصد خود بد به کارش بگیرند.»

با این همه گالیله را دوست می‎داریم. جاناتان سویفت گفته بود : « همین که مردی نابغه در این دنیا پدیدار می‎گردد، فوری به این نشان بازشناخته می‎شود که همۀ ابلهان در برابرش صف می‎آرایند.» با آنکه انبوه ابلهان عصر در برابر گالیلۀ خردمند صف آراستند، عشق به دانستن حقیقت و کشف قوانین هستی ـ به قول خودش این « بیماری» درمان ناپذیر ـ  تا پایان عمر با او بود. حتی در بند انکیزایسیون ، پس از شکستی که تنها و بی‎یاورش می‎گذاشت، پنهانی تحقیق علمی خود را دنبال کرد و همیشه در اندیشۀ آسمان و گردش ستارگان و قوانین حرکت بود. اصلاً به انگیزۀ همین شوق بود که پیش از این به هر دری زد، از هر امکانی بهره گرفت ، به هر دستاوزی چنگ زد  و فریفتۀ هر سرابی شد. خیلی چیزها از دست داد و حتی بهترین دوستان و شاگردانش را ، اما هیچ تند بادی نتوانست شعلۀ این اشتیاق را بکشد.

پس از آن نوبت به پروفسور کارلو چرتی رسید که از برپایی شب « گالیله» سخن بگوید و سخنان او را حانیه اینانلو به فارسی ترجمه کرد:

« می‎خواهم از حضور شما دوستان تشکر کنم که در این شب سرد ماه دسامبر لطف کردید و با حضور گرم خود ما را مفتخر کردید. امشب برنامه‎ای را که تدارک دیدیم در واقع کمی متفاوت است با برنامۀ دفعات پیش که ما شب‎های بخارا را برگزار کردیم. و امشب برنامه و موضوعی جدید است. این مجموعه شب‎های بخارا که خیلی وقت است و حتی قبل از آمدن من به ایران ، با همکاری دوست ارجمندم آقای علی دهباشی با همکاری سفارت ایتالیا برگزار می‎کنیم، اتفاق خوبی که افتاده این است که ما سعی کرده‎ایم در این ماه‎های اخیر رویکرد علمی هم به موضوع داشته باشیم. شروعش با شبی بود که به لئوناردو داوینچی اختصاص داشت و با حضور گالی از موزۀ علوم و فن‎آوری میلان برگزار شد. و امشب هم با این برنامه در خدمت شما هستیم.

پروفسور کارلو چرتی
پروفسور کارلو چرتی

در واقع نکتۀ جالبی که وجود دارد این است که برای مردمی که در روزگار دانشمندانی چون لئوناردو داوینچی و گالیله زندگی می‎کردند، بحث علم و فرهنگ و هنر و ادبیات به نحوی در هم آمیخته بود. و این عرصه‎ها را از یکدیگر تفکیک نمی‎کردند. دقیقاً موضوعاتی که دانشمندان و اساتید آمریکایی نیز همین موضوع را مطرح می‎کنند و می‎گویند که فرهنگ و علم هم سو با یکدیگر و دوشادوش هم حرکت می‎کنند. و این موضوع در واقع رنسانس و دوران جدید را رقم می‎زند. در واقع توجیه استادانی که این نظریه را مطرح می‎کنند این است که یک انسان کامل و با فرهنگ و با فضیلت کسی هست که بتواند در تمام زمینه‎ها به شناخت دست پیدا کند و قطعاً در یک زمینه بیش از زمینه‎های دیگر تخصص پیدا می‎کند. ولی به این معنی نیست که از سایر حوزه‎های عملی و فرهنگی به دور باشد و با آنها آشنایی نداشته باشد. و اصولاً این نوع نشانۀ بارز و شاخص اومانیسم است. و در واقع این الگویی است که ما قصد داریم به شیوه‎ای انتقال بدهیم و راجع به آن صحبت کنیم و در حقیقت آن هم پایه‎ای خواهد بود برای فرهنگ ایتالیا که این طور هم هست. و من امیدوار هستم که این برنامه شروعی باشد برای این دست برنامه‎هایی که ما برگزار خواهیم کرد و همینطور امیدوار هستیم که بتوانیم گسترشش بدهیم، کما این که امشب یکی از نهادها به ما در این برنامه کمک کرده‎اند، یعنی سازمان منجمین ایران، که پروژه‎ای به نام استار پیس یا همان صلح ستارگان را در برنامۀ خود دارند. »

دکتر اتوره برونی دیگر سخنران این مراسم بود که حانیه اینانلو ترجمۀ سخنرانی او را بر عهده داشت:

وقتي به شخصيت گاليله و  به سهم او در تاريخ تفكر علمي، تاريخ ادبيات و دفاع از آزادي انديشه فكر مي كنيم و مي بينيم چگونه با جسارت، سنت هزاران ساله كليسا را به چالش كشيد؛ هنگاميکه به سختيها و تحقيرها و حبسهايي كه در طول زندگيش متحمل شد، مي انديشيم، متوجه مي شويم كه هيچگاه حق وي به شايستگي ادا نمي گردد.

لكن آنچه که ما بايد در اينجا بطور ويژه بدان بپردازيم، رابطه او با ادبيات است. البته علاقه مندي وي به ادبيات به این معنی نيست كه او علم را به يك رابطه ساده كتابي و نظري تنزل مي دهد. بحث و جدلهاي مداوم او با علم دانشگاهي زمان خودش نقدي است بر اينكه علم دانشگاهي منحصرا در كتابها و تفاسير مطالب نوشتاري شكل مي گيرد و برخاسته از مشاهده واقعيت نيست. از نظر گاليله علم بايد “اصل مرجعیت کتاب مقدس” را رد كند و تنها به چند جلد كتاب كه سنت هاي پيشين آنها را غیر قابل جايگزين مي دانند، محدود نشود. بلافاصله در پي رد این اصل مرجعیت، مشكل رابطه علم و اعتقاد پيش مي آيد، همان موضوعي كه گاليله در كتاب “نامه هاي كوپرنيك” بدان مي پردازد. پيشنهاد او اين است كه دو حوزه مورد بحث از يكديگر تفكيك شوند. از نظر او حقایق الهي هم به واسطه طبيعت و هم از طريق كتاب مقدس به انسان منتقل مي شوند، حال آنكه هرگونه اظهار نظر در حوزه پديده هاي طبيعي بايد بر مبناي مشاهده و سنجش باشد چراكه خداوند شناخت طبيعت را از طريق مشاهده مستقيم و خرد انساني ميسر مي سازد. حقایقی كه موضوع كتاب مقدس هستند به حوزه ديگري تعلق دارند كه همانا سرنوشت انسان و رابطه او با معبود است. گاليله تاكيد مي كند :” تمامی جملات کتاب مقدس به اندازه تاثیرات طبیعت دقیق نیستند”. در واقع ابزار و دخالتهاي انسان نمي توانند قوانين طبيعت را تغيير دهند. اين به معناي رد هرگونه تفكر آميخته با سحر و جادو مي باشد و تاكيد ميشود كه تحليل و مطالعه طبيعت تنها از راه مطالعه رياضيات كه علمي دقيق است، ميسر مي گردد. رياضيات دريچه ايست كه از طريق آن طبيعت با انسان سخن مي گويد، پس باید به ” ادله لازم و تجربه معقول” روی آورد. لكن نبايد در معتقد بودن گاليله شك كنيم. اعتقاد وي حقيقي و راسخ بود. تنها موضوع اين است كه خداي او، خود را از طبيعت كنار كشيده است. خداي گاليله، خدايي پنهان است.

جانیه اینانلو و دکتر اتوره برونی
جانیه اینانلو و دکتر اتوره برونی

اثري كه در روزگار ما از لحاظ ادبي بيشتر مورد مطالعه قرار مي گيرد، كتابي است تحت عنوان ” گفتگو در باب دو سامانه بيشينه جهان بطلميوسي و كوپرنيكي” كه در سال 1632 به رشته تحرير در آمده است. در اين كتاب نقطه نظرات مختلفي پيرامون وضعيت كره زمين و خورشيد در پهنه گيتي، از رهگذر يك مناظره خيالي چهار روزه بيان مي شوند. در خلال اين گفتگو گاليله نظرات خود را درباره سامانه خورشيد-مركزي از زبان دوست مرحومش فيليپپو سالوياتي بيان كرده و نشان مي دهد كه زمين، بر خلاف آنچه سنت پيشين سعي در القا آن داشت، در مركز جهان، ثابت نيست بلكه به دور خورشيد مي گردد.

بنابراين گاليله نه تنها اواين دانشمند بزرگ عصر نوين، بلكه بنيانگذار يك ادبيات جديد، موثر و شكيل علمي نيز مي باشد. موضوع شايان توجه اين است كه گاليله در نگارش آثار برجسته خود از زبان ايتاليايي آن زمان، يا اصطلاحا زبان “وُلگار” بهره جسته است. وي لاتين فلسفي را كه زبان غالب دانشگاهي آن روزگار بود، كنار گذاشت. گاليله با انتخاب زبان ايتاليايي نشان مي دهد كه مخاطبين او تنها دانشگاهيان و محققين نيستند، بلكه طيف بسيار وسيعتري را در بر مي گيرند. او قصد دارد با كارشناسان، مهندسين و خيل عظيمي از مخاطبين فهيم و با فضيلت ارتباط برقرار كند، افرادي كه متخصص نيستند اما به پيشرفت علم و آگاهي عنايت دارند. گاليله در زبان ايتاليايي، زبان علمي جديد اروپا را مي يابد. حال این زبان جدید، فارغ از خوي ديرينه لاتين قرون وسطايي و دانشگاهي كه ثمره سنتي ديرپاي بود، مسئول برقراري رابطه اي جديد ميان علم و طبيعت است. اساس اين زبان جديد به طور یقین زبان فلورانسي بوده و از هرگونه ابهام و تصنعي بودن، كه ویژه زبان قرن 17 میلادی است، به دور می باشد. به هر تقدير انتخاب گاليله زباني است “متوسط”، دقيق و غير مجادله اي. تنها ترفند ادبي كه گاليله از آن مدد مي جويد، ابزار كنايه است. بدين ترتيب متوجه مي شويم چرا گاليله از ميان مولفين سنت ادبي ما قبل خود، به جاي توركوآتو تاسسو بيشتر به لودوويكو آريوستو گرايش دارد. اين در حاليست كه تاسسو در زمان خود طرفداران زيادي داشت. او كه مطيع و فرمانبردار نهضت اصلاحات كليساي كاتوليك بود، براي تمامي كساني كه قصد نويسندگي داشتند، به عنوان يك الگوي مناسب پيشنهاد ميشد. ويژگي نثر گاليله تلاش در رسيدن به نهايت دقت است: علم جديد نبايد تعيين ناپذير و تقريبي باشد بلكه بايد واقعيت را با عبارات دقيق و معين توصيف كند. از اين روي، گاليله در اشاعه يا خلق عبارات تخصصی كه معمولا از ريشه يوناني ساخته مي شدند، خودداري نموده و در عوض ترجيح مي دهد لغات زبان ايتاليايي رايج را كه بطور معمول به اشيا يا اتفاقات روزمره اشاره دارند، به حوزه فني انتقال دهد. بنابراين اگر لختي به ميراث فرهنگي كه از گاليله براي ما به يادگار مانده است، بيانديشيم، متوجه مي شويم فعاليت علمي تا چه حد بر قدرت روشنگري خرد و سنجش تجربي مبتني است. مطالعه طبيعت با آنچه كه از پيش در ذهن انسان بوده فاصله مي گيرد و از باورهايش دور مي شود. در نتيجه تفكرات اسطوره اي، جادويي، خرافي و پيش داوريها كاملا كنار زده مي شوند. باري گاليله تفكر نقادانه عصر روشنگري را بسيار زود تر از موعد مطرح مي كند.

دکتر اتوره برونی
دکتر اتوره برونی

سعي گاليله در جا انداختن علم ايتاليا به عنوان يك الگوي بزرگ در سطح بين المللي و تلاش او در استفاده از زبان ايتاليايي به عنوان ابزار ارجح در بيان مفاهيم علمي مستلزم پيوستگي ميان علم و ادبيات بود. نوشته هاي علمي بايد از يك شان ادبي و توانایی در برقراری ارتباط برخوردار می بودند و اين مهم از رهگذر ادبيات ميسر مي گشت.

لازم به ذكر است كه گاليله با تمام نیرو براي تثبيت عقايدش جنگيد، مبارزه ای که به قیمت آزاديش تمام شد.. پس از اينكه در سال 1633 مجبور شد به نفي عقايد خود بپردازد، آزادي از وی سلب شد و تنها اجازه يافت در ويلايي در نزديكي شهر فلورانس سكني گزيند، بي آنكه اجازه خروج از آن مكان را داشته باشد. شايد تنها خطاي او اين بود كه فكر مي كرد ممكن است كليسا نظريه هايش را بپذيرد. اين اشتباه از آنجا ناشي ميشد كه گاليله بر اين باور بود كه قدرت اثبات گري علم و رياضيات مي تواند بر نظام بسته و سركوبگر حاكم بر ايتالياي آنزمان فائق آيد.

سخن آخر اينكه گاليله علاوه بر سهمي كه در تاريخ علم دارد، بخاطر اعتقادش به آزاد انديشي، ميراث بسيار مهمي را براي فرهنگ نوين به ارمغان گذاشته است. اين قهرمان آزاد انديشيِ بي قيد و شرط، هنوز آموزه هایی زیادی برای ما دارد، از جمله اعتماد به استقرار آزادی اخلاقی و عقلی.

سپس الکساندر پدی اوتیس از دانشجویان مدرسه ایتالیایی‎ها شرحی از زندگی گالیله را به همراه تصاویری از لکه‎های خورشیدی برای حاضران خواند که نیک بانو اردلان گفته‎های او را به فارسی ترجمه کرد.

الکساندر پدی اوتیس و علی دهباشی
الکساندر پدی اوتیس و علی دهباشی

و سپس نوبت به سیاوش صفاریان پور ، مدیر پروژه صلح ستارگان و عضو هیئت تحریریۀ مجلۀ نجوم رسید که به همراه کاظم کوکرم ، معاون تحریریه مجله نجوم و عضو شورای مؤسس پروژه صلح ستارگان با استفاه از تصاویر به طرح موضوع پرداختند و کوشیدند تا به کمک تصاویر آنچه را گالیله مشاهده کرده بود برای حاضران به نمایش بگذارند و آقای صفاریان پور این پروژه را چنین مطرح کرد:

دانسته‎های ما چه تناسبی با رفتار ما دارد؟  این پرسشی پر چالش برای بشر قرن حاضر است. چهارصد سال پیش،  گالیله با نگریستن به نقاط دور دست آسمان شب از دریچه تلسکوپ دست سازش ،  نگاه آدمی به جهان پیرامونش را وسعت داد. سالها بعد در اوایل قرن بیستم  ادوین هابل دریافت که کهکشان ها  در حال دور شدن از یکدیگر هستند و بشر دانست که  کهکشان راه شیری  در این عالم تنها نیست. در همین قرن ، مسافران  آپولوها  گامهای بشر را بر خاک کره ای دیگر به پیش بردند و امروز مریخ نورد ها بر سیاره سرخ جولان می‎‏دهند . و پرسش این است :  آیا تصمیم های آدمی  با دانسته‎هایش در تناسبی منطقی است؟

سیاوس صفاریان پور
سیاوس صفاریان پور

 امروز  با کمک تلسکوپ فضایی هابل به دور دست‎های کیهان می نگریم، به کهکشانی در نقطه‎ای از گیتی که نزدیک به 13 میلیارد سال نوری از ما فاصله دارد! با ظهور فناوری‎های نو افق دید انسان به جهان پیرامونش به یکباره وسعتی شگرف یافته است. و باز هم می‎پرسیم: آیا آگاهی ما نسبت به جایگاهمان در هستی با رفتارمان تناسبی دارد؟

 تجربه  دوران طولانی جنگ انسان با انسان و جنگ دو قرن اخیر انسان با طبیعت  به ما یاداور می شود که بی‎تناسبیم! امروز خردمندان  و مرّوجان علم در گوشه و کنار جهان ، بشر پر فناوری قرن حاضر را به درنگ در رفتارخود دعوت می ‎کنند. به ایستادن و نگریستن به مسیر طی شده . مکاشفه بعدی ما در هستی چه خواهد بود؟ کسی به درستی نمی‎داند. اماحقیقت هویدا به ما هشدار می‎دهد که دست بشر بیش از هر زمان  بر کلید ماشین انقراض سنگینی می‎کند!

کاظم کوکرم و حانیه اینانلو
کاظم کوکرم و حانیه اینانلو

 خانم حانیه اینانلو توضیحات سیاوش صفاریان پور و کاظم کوکرم را از فارسی به ایتالیایی ترجمه کرد.

 

اسماعیل کهرم
دکتر اسماعیل کهرم

* عکس ها از : ژاله ستار