گزارش شب جوآنی ماریا دِرمه / یاسمین ثقفی

شب جوآنی ماریا دِرمه

بزرگداشت پروفسور جوآنی ماریا دِرمه در نخستین سالروز درگذشت وی

مجله بخارا با همکاری مؤسسه فرهنگی ملت « شب جوآنی ماریا دِرمه » را در روز سه شنبه 28 آذرماه 1391 ( 18 دسامبر 2012) در محل بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار ـ ساختمان کانون زبان فارسی برگزار کرد. 

«به‌نام خداوند جان و خرد

از طرف مجله بخارا و آقای دکتر مسعود غلام‌پور راد، مدیر موسسه فرهنگی ملت، به حضار گرامی خیرمقدم می‌گوییم

امروز سالگرد درگذشت دکتر محمود افشار بنیانگذار مجله آینده و مجموعه فرهنگی عظیم بنیاد موقوفات افشار است، که هم‌اکنون این شب در آن برگزار می‌شود. لطفا برای شادی روح دکتر محمود افشار، دکتر احسان نراقی و ایرج افشار فاتحه‌ای قرائت بفرمایید.همچنین مفتخریم به حضور خانواده دکتر احسان نراقی، دکتر عنایت الله مجیدی ریاست کتابخانه دایره‌المعارف بزرگ اسلامی و استاد حسین محجوبی و استاد فخرالدین فخرالدینی  که در جمع ما هستند.»

علی دهباشی، مدیر بخارا، پس از این مقدمه، به معرفی چهرة فرهنگی شب صد و چهارم، پروفسور جوانی ماریا دِرمه از حافظ‌شناسان مشهور اروپا و ایران‌شناسان بنام پرداخت.

پروفسور جوآنی ماریا دِرمه، متولد 12 فوریه 1935 ، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شرق شناسی ناپل و از حافظ شناسان شهیر اروپا بود و دارای تألیفات و مقالات فراوانی در حوزه زبان و ادبیات فارسی است. وی ترجمه تحسین برانگیزی از دیوان غزلیات حافظ همراه با مقدمه‌ای با شرح و تفسیر این اشعار داشته است. و افزون بر  ترجمه دیوان حافظ و تالیف دستور زبان فارسی به زبان پهلوی آگاهی داشته و آثار عبید زاکانی از جمله کتاب‌های ˈاخلاق الاشرافˈ، ˈرساله دلگشاˈ، ˈرساله صد پندˈ و ˈموش و گربهˈ را به زبان ایتالیایی ترجمه کرده است. درمه با توجه به طنز در ادبیات ایتالیا، به این سبک علاقه‌مند بود و اشعار عبید را به این دلیل ترجمه کرده و معتقد بود که اشعار عبید زاکانی مستقیم، هجو و همراه طنز است و او به نقد عبید از ریاکاری علاقه داشت.

جوآنی دِرمه که از دانشجویان دکتر بدیع الزمان فروزانفر، دکتر محمد معین و سعید نفیسی بود، با کشور ایران رابطه‌ای خاضعانه و فروتنانه داشت و در دوران تحصیل خود در رشته زبان و ادب فارسی، این عشق نهفته در وجود خود را پرورش داد. گفتنی است که دِرمه به هنگامی که جوانتر بود ، در 1970 به دعوت رسمی مجله‎ای ایتالیایی در ازبکستان به شهرهای تاشکند، سمرقند و بخارا سفر کرد تا گزارشی دربارۀ معماری اسلامی تهیه کند و حتی در همان دوران نیز سفرهای متعددی به ایران داشت. سرانجام پروفسور دِرمه پس از سال‌ها تلاش در آموزش و ترویج زبان و ادب فارسی در در 21 دسامبر 2011 دارفانی را وداع گفت.»

علی دهباشی ـ عکس از جواد آتشباری
علی دهباشی ـ عکس از جواد آتشباری

پروفسور کارلو چرتی که هم‌اکنون وابسته فرهنگی ایتالیا در ایران است، از خاطرات دانشجویی در دانشگاه ناپل و خصوصیات دِرمه به‌عنوان استادی سخت‌گیر اما سخاوتمند سخن گفت که شور و اشتیاق پایان‌ناپذیری در مطالعه ادبیات کهن ایران بخصوص حافظ و عبید زاکانی داشت و عمر خود را صرف آموختن و آموزاندن ادبیات کهن ایران کرد. پروفسور چرتی دو غزل حافظ را با ترجمه پروفسور درمه به ایتالیایی و خانم حانیه اینانلو اصل ابیات را به‌فارسی خواندند.

هانیه اینانلو و دکتر چرتی هنگام قرائت دو غزل از حافظ ـ عکس از مجتبی سالک
هانیه اینانلو و دکتر چرتی هنگام قرائت دو غزل از حافظ ـ عکس از مجتبی سالک

دکتر بیانکا ماریا فلیپینی، محقق ایتالیایی و متخصص ادبیات فارسی که رساله دکترایش درباره اقتباس ادبی در سینمای ایران بوده و ناشر آثار ادبیات مدرن ایران با ترجمه ایتالیایی است، از حضورش در شب پروفسور جوانی ماریا دِرمه ابراز خوشحالی کرد و گفت:  صحبت من امشب فقط یک خاطره ی خیلی شخصی هست که در ارتباط با تجربه ای است که با جناب پروفسور درمه داشته ام و واقعاً اتفاقی نیست که من امشب اینجا حضور دارم ، در شبی که یادبود پروفسور درمه هست.

در واقع من خیلی خوشحال هستم که بعد از چند سال مجدداً توانستم به ایران بازگردم و سفری به ایران داشته باشم البته سفر من اینبار یک سفر کاری بود به عنوان یک کسی که محقق ادبیات ماصر ایران است و همچنین به نوان ناشری که الآن دارد کتابهای ادبیات معاصر ایتالیا را در ایران منتشر می کند و من یک سفر بیست روزه به ایران داشتم. خیلی اتفاقی می توانم بگویم … شاید اتفاقی بود و شاید هم اتفاقی نبود که سفر من امشب که آخرین روز مسافرتم هست با همچین مراسمی به پایان می رسد و اختتامیه ی سفر من مراسمی درباره ی پروفسور درمه است کسی که باید بگویم اگر آنچه که هستم به لطف ایشان است و عشق به ایران و ادبیات ایران را ایشان به ما دانشجویان انتقال دادند.

دکتر ماریا بیانکا فیلیپینی ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر ماریا بیانکا فیلیپینی ـ عکس از مجتبی سالک

وقتی که من دوران دانشجویی را آغاز کردم ، وارد دانشگاه شرق شناسی ناپل شدم و زبان ربی را شروع کردم و از سال دوم ما باید یک زبان دومی را انتخاب می کردیم که در کنار زبان اولِمان به تحصیل آن مشغول بشویم و زبانهایی که می توانستیم انتخاب کنیم زبانهای فارسی ، ترکی و بری مدرن بود. یک مشورتی کردم با دانشجویان سال بالاتر از خودم که تجربه بیشتری از من داشتند و همه آنا با لاق فراوان فارسی را پیشنهاد می کردند چون می گفتند که ادبیات فارسی یک ادبیات بسیار غنی است ، ادبیات بسیار زیبایی است و بعد که من شروع کردم به خواندن ادبیات فارسی آقای پروفسور درمه شرح دادند که ادبیات فارسی ادبیاتی است که از طریق آن ما می توانیم با راز و رمزها و پیچیدگیهای زندگی آشنا شویم چون ادبیات فارسی می توانیم بگوییم یک جور بیانگر و سمبل این راز و رمزها و پیچیدگی هاست.

بزرگترین آموزه این استاد برای ما از طریق آموزش زبان فارسی این بود که چیزی که در زندگی باید به دنبالش باشیم ، معنای زندگی ، تحقیق برای رسیدن به حقیقت و به شناخت رسیدن است. این شناخت در زندگی مراحل و لایه های مختلفی دارد. پروفسور سی می کردند که به ما یاد بدهند که چگونه غور کنیم در این مسأله و به آن لایه های زیرین و پنهانی شناخت در راه زندگی دست پیدا کنیم. می توانم بگویم که این بزرگترین مطلبی بود که ایشان در طول سالهای دانشگاه به ما یاد دادند و این همیشه در یاد من می ماند و من هر وقت که به پروفسور درمه فکی می کنم این موضوع به ذهنم می آید.

هانیه اینانلو و دکتر فیلیپینی ـ عکس از مجتبی سالک
هانیه اینانلو و دکتر فیلیپینی ـ عکس از مجتبی سالک

پروفسور درمه توانایی فوق العاده ای داشتند در تدریس ادبیات فارسی به دانشجویان ایتالیایی به خاطر اینکه از نظر فرهنگی اختلافات فرهنگی هست بین ایران و ایتالیا و ادبیات متفاوتی دارند. وای ایشان توانستند که انتقال بدهند به دانشجویان علاقه مند به یادگیری ادبیات فارسی. ایشان یک نگاه خیلی شفافی نسبت به مسائل داشتند و شخصی بودند بسیار صادق و خیلی رُک صحبتشان را می کردند و شاید این رُک گویی و صداقت خیلی جاها برای ایشان مایه دردسر می شد ولی آدمی بودند که در واقع همان چیزی را که فکر می کردند به زبان می آوردند و با کسی تعارف نداشتند یک نکته خیلی برجسته که در مورد ایشان به نظرم می آید بگویم این است که اگر چه ایشان تخصصشان بیشتر در زمینه ادبیات کلاسیک ایران بود ولی اصلاً مانع دانشجویان نمی شدند که راجع به سایر دوره های ادبی تحقیق کنند و یا پایان نامه ارائه دهند و در موردی یکی از دانشجویان  ایشان به نام خانم ناتالیا تورنلزو که الان استاد ادبیات فارسی در دانشگاه ناپل هستند را که خیلی علاقه داشت راجع به سفرنامه های  قرن بیستم کار کند خیلی تشویق کردند و با اینکه این موضوع، موضوع کار ایشان نبود او را تشویق به انجام آن کار کردند به عنوان پایان نامه و یا در مورد خود من که موضوع پایان نامه ام ادبیات سینمایی ایران بود را خیلی تشوق کردند و در این راه خیلی به من کمک کردند و اصلاً مانع نمی شدند و نمی گفتند که باید روی موضوعاتی کار کنید که من علاقه دارم و یا من تخصص دارم.

فقط سخن پایانی اینکه خیلی خوشحال هستم که امشب می توانم به یک شکلی از آقای پروفسور درمه خداحافظی کنم کاری که نتوانستم انجام بدهم در زمانی که ایشان فوت کردند من نتوانستم به حضورشان برسم و از ایشان خداحافظی کنم امشب این کار را انجام می دهم و مطمئن هستم که ایشان در بین ما هستند و از این شبی که برگذار شده بسیار خرسند هستند و من همین فرصت را غنیمت می شمارم. متشکرم » ترجمه سخنان خانم دکتر فلیپینی را خانم هانیه اینانلو، مترجم زبان ایتالیایی، بر عهده داشت.

دکتر صادق سجادی، محقق، مؤلف و عضو شورای عالی دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، پس از شرح جامع و مختصر زندگینامة پروفسور جوانی ماریا دِرمه از سابقه اولین سفر او به ایران در آستانة بیست‌سالگی و آموختن زبان و ادبیات فارسی نزد اساتیدی چون سعید نفیسی و محمد معین سخن گفت. دکتر سجادی همچنین به احاطه پروفسور درمه بر تاریخ سیاسی و اجتماعی عصر مغول در ایران اشاره کرد که باعث درک عمیق او از اشعار حافظ و عبید زاکانی می‌شد. او از جمله ایرانشناسانی بود که با شادروان ایرج افشار در ارتباط و مکاتبه بود و به یاری ایشان به کلیه مقالات و منابع مهم درباره این دو شاعر ایرانی دسترسی یافت. به عقیده پروفسور درمه حافظ شاعری جهانی است، مضامین خاص اشعار حافظ از جمله «باغ» را در آثار بسیاری از شاعران اروپایی می‌توان یافت. جهان ایرانی جهان مولد ادب است و در هر دوره‌اش ذوق شعری و معانی مجازی واژه‌ها متحول می‌شود. پس جریان شعر نو مرحله‌ای است از این جریان ادب و نه جدا از آن، البته طرفداران مکتب پست‌مدرن ادبی نیازمند دانش و آگاهی عمیق نسبت به قوالب جریان‌های پیشین ادبیات فارسی هستند.

سردبیر بخارا بخش بعدی برنامه را به شاعر جهانی حافظ، لسان‌الغیب، اختصاص داد.

صدیق تعریف، هنرمند موسیقی ایرانی، با یادی از کارنامه هنری خود از  سال 65 چنین گفت:

با سلام  و درود به حاضرین محترم در این جلسه و سلام به استادانِ بزرگ حوزه های مختلف ادبیات،شعر و هنر.

آقای دهباشی ، دهباشی عزیز ، دهباشی تلاشگر که همیشۀ همیشه ،هر موقع که می بینیمش،بهش فکرمی کنیم ، می بینیم که در حال نوشتنه ،در حال کاره و واقعا تلاشگره در حوزه ادبیات ،هنر، فرهنگ و آن چیزی که همیشه جاش در این مملکت خالی بوده.

از من خواستند که به شکل بداهه اندکی صحبت کنم و اگر بشود صحبتها را به طرف حافظ و ارتباط حافظ و اساساً ارتباط شعر و ادبیات کهن و ادبیات معاصر و ادبیات به قول معروف شعر امروز و ارتباطش با موسیقی و تا حدی که بذاعت ذهنی من اجازه بدهد بکشانم.

عرض کنم که به اعتقاد و گمان من شعر  و موسیقی و آواز با هم زاده شدند و به اعتقاد من آنگاه که اولین صوت آهنگین و موزون از حنجره بشر خارج می شود به خودی خود این اصوات نوعی ازشعر تلقی می شود چون موزون است، چون آهنگین است .در حقیقت دو شاخصۀ اصلی آنها یعنی وزن و ملودی (آهنگ ) در هر دو هست. هنگامی که صوتی را در حنجره مان تولید می کنیم حتی اگر آن صوت همراه با کلام هم نباشددر واقع شعر تلقی می شود. امید دارم جلساتی باشد که در مورد برخی مسائل موسیقی و آواز بشود صحبتهایی مطرح کرد در مجالی بیشتر که اساساً تحریر خودش نوعی شعر است.- تحریر همان چه چهه ایست که خواننده در موسیقی کلاسیک ایران می زند -.

بشر اساساً به خاطر نیازی که به معنویات دارد فطرتاً اولین نمودهای آنچه که بعدا اسمش را هنر گذاشتند اصلا نیاز دارد به خلق،همانقدر که در خلق ابزار و آلات-آنچه را که زندگی ساز است – مثل مسکن،مثل تمام آلات و ابزارهایی که لازم است برای زندگی . طبیعتا به گمان من انسان   نیازمند تر است به آن چیزی که نهایتا به آن می گویند معنویات و حتماً موسیقی.

سخن فراوان است و من چون نمی خواهم وقت شما را بگیرم خیلی سریع اشاره می کنم به این مساله که طبق اسناد و مدارک و شواهدی که در رابطه با موسیقی موجود است اولین موسیقی دانهایی که در تاریخ موسیقی مشخصند و نام آنها به ثبت رسیده است در دوره ساسانیان می زیسته اند و مشخصاً دردورۀ خسرو پرویز که همانا باربد و نکیسا و رامتین و بامشاد و خیلی های دیگر و آن داستان معروف سبز در سبز که می دانم همه حاضرین فرهنگ دوست و فرهنگ مند با آن  داستان و افسانه آشنا هستند و در موسیقی گوشه ای به نام سبز در سبز داشته ایم.

و اما برویم سر اصل موضوع امشب که به دلیل آن گرد هم جمع شده ایم که شب پروفسور جُوانی ماریا دِرمِه و قله بزرگ ادبیات ایران حافظ بزرگ.

باید به این موضوع اشاره کنم آقای دهباشی تکلیف کردند که راجع به ادبیات کلاسیک به صورت مصداقی و با آواز از کارهای اینجانب صحبت کنید که کاری است سخت ،ولی از آنجایی که ایشان تکلیف فرمودند سعی می کنم در همان حوزه خیلی مختصر صحبت کنم.

طبق اسناد و شواهد موجود از جمله مقدمۀ محمد گل اندام که نزدیکترین آدمی است به دوره حافظ و عصر او  و همچنین کتاب نزهت القلوبِ حمد الله مستوفی و همچنین تاریخ عصرِ حافظِ استاد قاسم غنی که در این کتابها اشاره شده که حافظ در مجالس و  محافل انس و الفت و خصوصی – اساسا به این موضوع باید اشاره کنم که شعرا در ازمنۀ  گذشته آشنایی حتی بعضاً استادانه ای با ساز و آواز داشتند. در اغلب مناطق ایران من جمله کردستان هنوز هم به نوازندگان و خوانندگانِ مجالس انس و شادی که شعر هم فی البداهه می سرایند شاعر خطاب می کنند- طبق مستندات ذکر شده حافظ به خوبی با موسیقی آشنایی داشته است و خواننده هم بوده است و طبق گفتۀ محمد گل اندام از دو دانگ صدای گرم برخوردار بوده و بطور مثال از جمله در مجالسی که عبید هم شرکت داشته است ،ساز می زده و می خوانده است.

در ادامه صدیق تعریف  قطعاتی از اشعار حافظ را که در دستگاه اصفهان، شور، سه گاه و دشتی اجرا نموده بود به صورت زنده به اجرا در آورد….

سپس مهندس امیرهوشنگ اردلان ابیاتی را به دوستداران حافظ و پروفسور جوانی ماریا دِرمه  تقدیم کرد و سه‌تار نواخت.

مهندس امیرهوشنگ اردلان ـ عکس از جواد آتشباری
مهندس امیرهوشنگ اردلان ـ عکس از جواد آتشباری

رونمایی از قلم‌خودنویس حافظ طراحی شرکت بازرگانی برادران گلستانی توسط استاد محجوبی، از دیگر بخش‌های برنامه بود. کمال گلستانی در این‌باره گفت: «یکی دو سال پیش، گفتگویی دوستانه با علی دهباشی و پیشنهاد او برای اینکه در ایران هم قلم به فرهنگ و تاریخ و هنر گره زده شود، باعث شد تا کار طراحی قلم‌هایی با طرح فرهنگ ایران را آغاز کنم. حاصلش قلم منشور کورش، خلیج فارس، خیام و… است. امروز خوشوقتم که فرزندم، مونا گلستانی، این کار را ادامه می‌دهد.» مونا گلستانی به نمایندگی از شرکت گلستانی یک قلم‌ حافظ به هر یک از سخنرانان اهدا کرد.

اهدای قلم حافظ توسط مونا گلستانی ـ عکس از جواد آتشباری
اهدای قلم حافظ توسط مونا گلستانی ـ عکس از جواد آتشباری

در پایان گزیده‌ای از فیلم مستند زندگی پروفسور جوانی ماریا دِرمه به‌کارگردانی مهدی فارسی فرزند محمدعلی فارسی، کارگردان و مستند ساز نامدار، به نمایش درآمد. این فیلم که فیلمبرداری آن همچنان در ناپل ایتالیا ادامه دارد و ساخت آن هنوز به‌پایان نرسیده، به روزلینا درمه، همسر جوانی ماریا دِرمه، تقدیم شده است.

و متن سخنرانی های کارلو چرتی و صادق سجادی :

خاطراتی از پروفسور جوآنی درمه : دکتر کارلو چرتی

پیش از این به کرّات راجع به زندگی دانشگاهی و علمی نانی دِرمه صحبت شده است، راجع به اینکه او برای تاریخ مطالعات ایتالیا چه مفهومی داشت. امروز می خواهیم شخصیت وی را در قالب فیلم مستندی که آقای محمد علی فارسی و گروهشان تهیه کرده اند به تصویر بکشیم. در این مستند نه تنها ویژگیهای روشنفکرانه وی به عنوان متخصص ادبیات فارسی بلکه ویژگیهای انسانی، زندگی شخصی، تعهد و علائقش برجسته می گردند.

حدود یک سال پیش، هنگامی که آقای محمد علی فارسی به دفتر من آمدند تا راجع به احتمال تهیه یک فیلم مستند درباره زندگی یکی از بزرگترین ایران شناسان کشور من صحبت کنند، که البته پیش از آن نیز این امر در مورد بزرگانی  فتیزجرالد و فوشه کور و  سابقه داشته است، من از برخی از چهره های علمی کشورم مانند بوسانی ،  پیه مونتسه نام بردم. وقتی به اسم دِرمه و اثر ایشان رسیدم، برقی از شادی در چشمان آقای فارسی دیدم که البته بعد از شنیدن خبر فوت ایشان برای چند لحظه رو به خاموشی گرایید. سپس ایشان دست بکار شدند و به جمع آوری اطلاعات، مستندات و تصاویر پرداختند و در این زمینه از کمکهای شایان خانم روزالینا درمه ، فرزندانشان سیمونه و لورنزو و بسیاری از همکاران محقق مرحوم بهره جستند.

امروز من که افتخار شاگردی وی را داشتم، مایلم راجع به حصوصیات ایشان در مقام استادی صحبت کنم، استادی عبوس و تُرشرو.  می خواهم راجع به مردی صحبت کنم که در اولین روزهای دانشگاه دیدم، وقتی که در کلاس باز شد و یک چهره شیطنت آمیز با چشم هایی آتشین در قابی از ریش بلند طاهر شد و  با لحنی خشک گفت: ” شما دانشجویان سال اولید، همینجا منتظر من بمونید!”

دکتر کارلو چرتی ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر کارلو چرتی ـ عکس از مجتبی سالک

از آن دانشجویان سال اول تنها کسی که کلاسهای زبان فارسی را به مدت 4 سال دنبال کرد، من بودم. در طی این مدت بتدریج علاقه من به هند جای خود را به عشق ایران داد.

نانی همیشه به نسبت من بخشنده بود، بخشنده در زمانی که به من اختصاص می داد، بخشنده در افکار و نظراتش و بخشنده در بیان شور و اشتیاقش.

تنها در یک مورد دست و دلباز نبود: هنگام نمره دادن!!!!!

با وجود اینکه من تنها دانشجوی نانی در مقطع تحصیلی خودم بودم، او دو بار نمره 27 و یک بار  نمره 29 به من داد تا اینکه در سال چهارم دانشگاه موفق شدم نمره کامل یعنی 30 را از ایشان بگیرم. البته من دانشجوی تنبلی نبودم و تمام دروس دیگر، حتی کسالت بار ترین آنها را، با بهترین نمره گذراندم.

این در واقع شیوه کار نانی برای ترغیب دانشجویان به درس خواندن بود. او می خواست نشان دهد تنها دانشجوی زرنگ بودن کافی نیست، بلکه انسان باید مدام در حال پیشرفت و تَرَقّی باشد.

نانی استاد مشاور پایان نامه من نیز بود و در همان ماههایی که روی پایان نامه کار می کردم با خانواده خونگرم و مهمان نواز استاد آشنا شدم. همسرشان خانم روزالینا و فرزندانشان سیمونه و لوزنزو در بعد ازظهر های طولانی از من در خانه شان به گرمی پذیرایی می نمودند و نانی  اشتباهات متعدد ترجمه های مرا تصحیح می کرد. روزهای پر کاری بودند. پیرامون موضوعات مختلفی بحث می کردیم: راجع به شعرای مورد علاقه مان؛ او و حافظ و عبید زاکانی اش، من و فردوسیم. راجع به زرتشت و زمان ازلی ، راجع به زوروان، زبان عیلامی و فارسی باستان. جدای از این بحثها، سیگار می کشیدیم، قهوه می خوردیم، راجع به سیاست گپ می زدیم و البته هیچ وقت به توافق نمی رسیدیم و راجع به تیم فوتبال یوونتوس که علاقه مشترکمان بود صحبت می کردیم.

بعدها که درسم را تمام کردم، مانند یک خانه به دوش از سویی به سوی دیگر در اروپا سفر می کردم و البته ناپل همچنان خانه اصلی بود. در آن دوران گاهی به بهانه تماشای دسته جمعی مسابقه فوتبال، من و همسر مهربانم به همراه نانی ، آقای برونو گنیتوو سایر دوستان و همکاران دور هم جمع می شدیم و شبمان را در فاصله گلی تا گل دیگر به گفت و گفتگو در مورد ایران و اسلام می گذراندیم.

در سالهای اخیر هروقت به دانشگاه اروینتال ناپل سر می زدم، به دیدارشان می رفتم و ایشان هم مرا در جریان دریافت های جدید و پیشرفت ترجمه شان از اشعار حافظ می گذاشتند و من هم راجع به درس هایم، مهرهای دوره ساسانی و خسرو پرویز برایشان تعریف می کردم.

تا اینکه به عنوان رایزن فرهنگی به تهران آمدم. روزی ایمیلی از ایشان بدستم رسید با این مضمون که قرار بود برای دریافت جایزه فارابی به ایران سفر کنند. در همان سفر به اتفاق برای برگزاری سمیناری به مناسبت بزرگداشت هزارمین سالگرد سرایش شاهنامه برنامه ریزی کردیم. آن سفر فرصتی بود تا دیداری تازه کنیم و ارتباطمان، هر چند از راه دور، مجددا از سر گرفته شود. بعد از آن یک شب برای شام مهمان خانواده و گربه های ایرانی دوست داشتنی  نانی در تراس زیبای خانه شان در رم بودم.

و بعد یک روز، در راه بازگشت از سفری به ارمنستان خبر غیر منتظره بیماری ایشان را دریافت کردم.  آخرین بار در روز 3 دسامبر تلفنی با من تماس گرفتند تا از احوال من و خانواده جویا شوند. تماس محبت آمیزی که هرگز از یاد نخواهم برد.

20  روز بعد، در فرودگاه امام خمینی تهران، در صف انتظار برای سوار شدن به هواپیما به مقصد ایتالیا جهت گذراندن تعطلات عید کریسمس، در این فکر بودم تا در آن سفر حتماً به ملاقاتشان بروم، کاری که متاسفانه در ماه سپتامبر انجام نداده بودم. و در همان لحظه تلفن زنگ خورد نانی  دیگر در میان ما نبود.

یاد و خاطره اش برای من همیشه زنده خواهد بود. نانی، متشکرم… برای همه چیز!!!!!

امروز که از نانی یاد می کنیم تنها به معرفی ترجمه دیوان شاعر محبوبش، حافظ، و پخش مستندی پیرامون شخصیت خود او، بسنده نکرده و فرصت را غنیمت می شماریم تا از قلم حافظ که با یک مکانیسم ایتالیایی ساخته شده است، رونمایی کنیم. این هدیه ایست به شاعر مورد علاقه اش، به وطنش و به کشوری که به آن عشق می ورزید که اگر اینجا در بین ما بود حتما این اقدام را ارج می نهاد چرا که او عاشق نوشتن، عاشق ایتالیا، عاشق ایران و بطور کلی عاشق زیبایی بود.»

استاد جیووانی ماریا درمه/دکتر صادق سجادی

« در 12 فوریة 1935م در شهر کوری متولد شد و در 21 دسامبر 2011م پس از 76 سال زندگی پربار فرهنگی، بر اثر بیماری د رم درگذشت.

جیوانی درمه سالهای دراز در دانشکده های زبان و ادبیات دانشگاههای مختلف ایتالیا، به تحقیق و تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول بود و آثاری گرانبها در همین زمینه پدید آورد که به آنها اشاره خواهد شد؛ آثاری که فرهنگ  و اندیشة ایرانی و ادب فارسی را بیش از پیش به ادب دوستان و ادبای ایتالیا شناساند و در این پهنه حقی بزرگ بر ایرانیان دارد.

نگاهی به حیات فرهنگی استاد درمه نشان می دهد که او از آغازهای جوانی به فرهنگ ایرانی و ادب فارسی سخت علاقمند بوده است، چنانکه در 1955م ، در آستانة بیست سالگی، به تهران آمد و سه سال نزد دانشمندانی چون سعید نفیسی و محمد معین، دانش آموزی کرد و از محضر ادبای نامدار و استادان برجستة ایرانی فواید بسیار برد. احاطة درمه بر قسمتی از ادبیات فارسی در عصر مغول،که از این راه و نیز مطالعات وسیع بعدی اش حاصل آمد، با استعداد ذاتی اش در ادب و ادراک ادبی در آمیخت و او را تبدیل به ادب شناسی برجسته و مسلط بر تاریخ ادبیات فارسی آن دوران گردانید. چنانکه یک وقت که در بارة بعضی مشکلات شعر حافظ و فواید اقدم نسخة دیوان ، که من و همکارانم منتشر کرده بودیم سخن می گفتیم، به درستی معتقد بود که برای حل بعضی از آن دشواریها ، احاطه بر تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی سراسر ایران و از جمله عراق و بین النهرین ضروری است؛ و او خود اوضاع آن عصر و احوال و آثار گویندگان و سرایندگان عصر مغول را خوب می شناخت و مخصوصاً در توضیح بعضی ابیات یا غزلیات لسان الغیب به مدد شعر بعضی از شاعران متقدم و متأخر بر او، دستی قوی داشت.

دکتر صادق سجادی ـ عکس از جواد آتشباری
دکتر صادق سجادی ـ عکس از جواد آتشباری

به هرحال استاد درمه از 1969م  به تحقیق و تدریس در دانشکدة زبانها و ادبیات دانشگاه ونیز  مشغول شد. سال بعد به ازبکستان رفت و چند ماه در بخارا و سمرقند تحقیقات خود را ادامه داد. از 1970 تا 1980م در دانشگاه ونیز با عنوان استادیار خدمت کرد و سپس به دانشگهاهای بولونیا، رم و سپس ناپل منتقل شد.

هنوز در جامة استادیار جوان دانشگاه ونیز بود که مشغول تحقیق در لطایف عبید زاکانی شد که بعداً آنرا به ایتالیایی هم ترجمه کرد. در همان اوان ، مطابق 1358ش، نامه ای به زبان فارسی روان به ایرج افشار نوشته و از او تقاضا کرده بود که کپی چند مقاله از دانشمندان و محققان ایرانی چون مجتبی مینوی و پرویز ناتل خانلری و محمد جعفر محجوب در بارة عبید را برای او تهیه و به ایتالیا ارسال کند. من سالها بعد در مجلة آینده عین نامة او را که مرحوم استاد ایرج افشار منتشر کرده بود و خود همانجا، ضمن درج آدرس درمه، از دیگر محققان ایرانی خواسته بود اگر منابعی دیگر هم می شناسند به درمه معرفی کنند، دیدم. اندکی بعد از استاد افشار پرسیدم مقالات مورد نظر برای درمه فرستاده شد؟ فرمودند بلی آن مقالات و چند مقالة دیگر در بارة عبید همان وقت برای او فرستاده شد. مقصود آن است که استاد درمه، محققی جستجو گر بود و با آخرین تحقیقات استادان برجستة ایرانی، مخصوصاً از راه فهرست مقالات فارسی استاد ایرج افشار، بخوبی آشنایی داشت. همینجا باید متذکر شوم که استاد درمه در بارة اهمیت و فواید بیکران این اثر گرانبهای مرحوم استاد ایرج افشار، همواره صحبت می کرد.

گفتیم که درمه مخصوصاً در زمینة قسمتی از ادب فارسی در عصر مغول به تحقیق و تدریس و تألیف و ترجمه اشتغال داشت. از آن میان حافظ شناسی را عرصه ای خاص و ممتاز تلقی می کرد و به همین سبب از بحث و مذاکره و احیاناً استفاده از همة کسانی که به شکلی با شعر لسان الغیب مأنوس بودند یا در زمرة اهل نظر در آن باب به شمار می رفتند، درنگ نمی کرد. ترجمة دیوان حافظ به ایتالیایی به قلم او، به عقیدة صاحب نظران، با توجه به دشواریهای بی شمار ترجمة شعر، مخصوصاً زبان شهر حافظ، ترجمه ای عالی است. درمه معتقد بود که حافظ معناً شاعری ایرانی یعنی محلی و بومی نیست، بلکه شاعری جهانی است و جز آنکه بسیاری از ادیبان و شخصیتهای فرهنگی غرب از او الهام گرفته اند، بعضی از مضامین خاص حافظ را می توان به وضوح در آثار شعرای غربی یافت. در واقع درمه به مثابه فیلسوفی جهان نگر معتقد بود که فرهنگ مرز نمی شناسد و در آنچه به این مقوله تعلق دارد،  میان شرق و غرب تفاوتی نیست و همه فارغ از مرزهای جغرافیایی و ایدئولوژیکی و قومی، در این عرصه می توانند یکدیگر را درک کنند؛ و شعر و اندیشة حافظ یکی از برجسته ترین جلوه گاههای فرهنگ جهانی است . حتی آنجا که واژه یا تعبیری عقیدتی در شعر شاعران بزرگ به کار می رود، آن واژه یا تعبیر، بُعد جهانی و بشری می یابد. او چندان معتقد به تأویل های صوفیانة شعر حافظ و لغات و تعبیرات آن نبود؛ و مخصوصاً عقیده داشت که بسیاری از شاعران از معنای رمزی کلمات متداوَل صوفیه استفاده کرده اند، اما خود در زمرة آنان نبوده اند. یعنی هرچه صوفیانه می نماید، لزوماً صوفیانه نیست.

درمه در تحلیلی از واژگان پر بسامد در شعر شاعران کهن، مخصوصاً تعبیر «باغ» را مهم می دانست که به دیدة او حامل معانیی است که ریشه در حساسیت روحی و حتی اعتقادی بشر دارد و واجد قوی ترین احساسات و تأثیرات است. درمه معتقد بود که باغ در ساحت شعر شاعران بزرگ به مثابه صحنة تأتری است که بازیگرانش، گل و بوته و درخت و پرنده و انسان و چشمه و اجزاء دیگر در روابط متقابل با یکدگر و بر حسب دیدگاه شاعر می توانند مضمون و موضوعی واحد را القاء کنند. او در شعر حافظ، باغ را جانِ جهان و عالَم صغیری می دید که شاعر، کنجکاوانه و هوشیارانه به جریان حیات واقعی آدمی در آن می نگرد. مثلاً در غزلِ به مطلعِ

      ننگرد دیگر به سرو اندر چمن                              هر که دید آن سرو سیم اندام را

اشتیاق خود را به حقیقت زندگی عادی نشان می دهد. همین اشتیاق برای واقع نگری، زمان را به عنصری مهم در شعر او بَدَل کرده است؛ چیزی که در شاعران دیگر جایی ندارد یا کمتر دارد. مثلاً غزل

    نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد                  عالم  پیر  دگر باره  جوان  خواهد  شد

و بیت آخر آن:

    حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود                  قدمی نِه به وداعش که روان خواهد شد

به دیدة استاد درمه، حافظ با وجود آگاهی بر لزوم ترک دنیا، با اراده ای قوی و از راه احساسات نیرومند اخلاقی، معتقد بود که تنها وسیلة نیل به کمال انسانی آن است که آخرین لحظة حیات، زندگی را تجربه کند. به نظر او اعتنا و تمسک به برزخ تخیلات صوفیانه سرانجام به شکست منتهی می شود.

جز ادبیات کهن فارسی، استاد درمه با ادبیات نو و قوالب و مضامین شعر نو فارسی و آثار نوپردازان ایران و افغانستان و تاجیکستان به خوبی آشنا بود. چه اعتقاد جازم داشت که جهان ایرانی، جامعه ای مولّد ادب است؛ و معتقد بود که خصیصة مهم چنین جامعه ای آن است که ذوق و پسند شعری، و نیز معانی مجازی واژه ها و ترکیبها متحول می شود، و تعابیر و مضامین نو پدید می آید. به همین سبب او ظهور شعر نو را جزئی از جریان طبیعی تحول ادب می دید. بنابراین، همانطور که در جایی تصریح کرده است، پست مدرنیسم در ادبیات را نه پدیده ای مستقل، بلکه مبتنی بر ادبیات پیشین اما متحول و متکامل می دانست و اعتقاد داشت که طرفداران این مکتب نو باید با ادبیات کهن و نو کاملا آشنا باشند و سبک ها و قالبها و مضمونهای آن و اسباب تحول آنها را خوب بدانند.در حالی که غالب  کسانی که به ادبیات پست مدرنیستی گرایش یافته اند، یا حتی بعضی از نمایندگان آن، از تاریخ و جریانهای ادبی پیشین اطلاع ندارند یا دانسته هاشان چنان سطحی و اندک است که نمی توانند خاستگاهها، مبانی و اسباب ظهور آنرا تبیین کنند.

من و استاد درمه، دو بار در تهران، وقتی برای جشنوارة فارابی به اینجا دعوت شده بود،  ملاقات داشتیم. گذشته از آنکه من از داورانی بودم که ایشان را به مناسبت آثار محققانه اش برگزیده بودم، فرصتی می جستم تا با او از نزدیک آشنا شوم؛ و از قضا استاد هم مرا می جست تا در بارة نسخة بسیار کهن  دیوان حافظ، که من چاپ کرده بودم، و ایشان در ترجمة دیوان به ایتالیایی از آن بسیار استفاده کرده بود، مذاکره و تبادل نظر کند. در این ملاقات ها در بارة تاریخ ادبیات فارسی در جهان ایرانی، شعر نو و بعضی مباحث ادبی سخن رفت و بعضی از آنچه در سطور بالا ذکر کردم، نمایی از آن سخنهاست. بعدها که تصمیم گرفتم چاپی عکسی از آن نسخة دیوان بیرون دهم، یعنی چند ماه قبل از مرگ استاد، وقتی تازه از بیمارستان مرخص شده بود، دو سه نامه رد و بدل کردیم. پاسخ احوالپرسی را به سرعت می داد و می گذشت. نسبت به بیماری و ضعف مفرطش هیچ پروا نداشت.رند بود و رندانه و مردانه کالبد تهی کرد.

کمال گلستانی و مونا گلستانی ـ عکس از جواد آتشباری
کمال گلستانی و مونا گلستانی ـ عکس از جواد آتشباری
اهداق قلم حافظ ـ عکس از جواد آتشباری
اهداق قلم حافظ ـ عکس از جواد آتشباری
علی دهباشی، استاد فخرالدین فخرالدینی و صدیق تعریف در شب جوآنی ماریا درمه ـ عکس از مجتبی سالک
علی دهباشی، استاد فخرالدین فخرالدینی و صدیق تعریف در شب جوآنی ماریا درمه ـ عکس از مجتبی سالک
علی دهباشی از دکتر بیانکا فیلییپینی و ترجمه و انتشار ادبیات معاصر فارسی زبان در ایتالیا سخن گفت ـ عکس از مجتبی سالک
علی دهباشی از دکتر بیانکا فیلییپینی و ترجمه و انتشار ادبیات معاصر فارسی زبان در ایتالیا سخن گفت ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر کارلو چرتی و دکتر مسعود غلامپور راد در شب جوآنی ماریا دِرمه ـ عکس از مجتبی سالک
دکتر کارلو چرتی و دکتر مسعود غلامپور راد در شب جوآنی ماریا دِرمه ـ عکس از مجتبی سالک
مهندس امیرهوشنگ اردلان ـ عکس از مجتبی سالک
مهندس امیرهوشنگ اردلان ـ عکس از مجتبی سالک
صدیق تعریف و مهندس امیرهوشنگ اردلان ـ عکس از مجتبی سالک
صدیق تعریف و مهندس امیرهوشنگ اردلان ـ عکس از مجتبی سالک