به یاد پروین دولت آبادی/سیمین بهبهانی

سیمین بهبهانی
سیمین بهبهانی

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی

آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

کاهش جان تو من دارم و من میدانم

که تو از دوری خورشید چهها میبینی

هر شب از دوری رویش من و یک دامن اشک

تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی

                                                    شهریار

 

به شصت‌وچند سال پیش می‌اندیشم سال‌های نوجوانی و شور سرودن و نوشتن و خواندن و آموختن: هر چه باشد، کتابی ارزشمند یا روزنامه‌ای کهنه یا شرح  فواید و دستور کاربرد دارویی که در جعبه و کنار آن دارو جای گرفته است. مغز تشنة آموختن است، خاصه در نوجوانی.

به مادرم می‌اندیشم که شاعر و نویسنده بود، نخست به نام فخری ارغنون و بعد به نام فخر عادل خلعتبری، روزنامه‌نگار و عضو برجستة کانون بانوان شد.

به دوستش خانم صدیقه دولت‌آبادی می‌اندیشم، آزاده‌زنی که کانون بانوان را بنیاد نهاد و بسیاری از بانوانی که عضو جمعیت نسوان وطنخواه بودند، پس از توقف فعالیت آن جمعیت، به عضویت کانون بانوان درآمدند.

پروین دولت آبادی، برادرزادة صدیقه دولت‌آبادی دختری شانزده ساله و پر شور و پرطراوت بود که در جلسات ادبی همین کانون با او آشنا شدم و من چهارده سال داشتم.

 پروین شعر می‌سرود و من هم آغاز کرده بودم و پروین اعتصامی در اوج شهرت و محبوبیت بودو قطعاً دورنمای آرزوهای آیندة ما هر دو.

مادرم با همکاری همسرش، هر شب جمعه در خانه، انجمنی ادبی را برگزار می‌کرد که استادانی نظیر ملک‌الشعراء بهار و سعید نفیسی و رشید یاسمی و شهریار در آن شرکت می‌کردند و خانم صدیقه دولت‌آبادی هم گهگاه جلسات سخنرانی در تالار دارالفنون یا در محل کانون بانوان ترتیب می‌داد و فرصتی بود که من و پروین در این مجامع شعر بخوانیم. ژاله اصفهانی هم گاه در همین مجامع شرکت می‌کرد. او از اصفهان به تهران می‌آمد و همین مطلب گواه است که چقدر شیفتة شعر بود. روانش شاد.

آشنایی من با پروین ادامه یافت و هر دو از حال و از طرز کار یکدیگر با خبر بودیم. شهریار شاعر محبوب ما هر دو بود و پدرانه به ما هر دو توجه داشت و ما را به آینده امیدوار می‌کرد. به این ترتیب بود که پروین یکی از برجستگان شعر معاصر شد.

پروین بسیار آرام و با وقار بود. هر چه من پر شور و مردم‌آمیز بودم، او کم‌تظاهر و گوشه‌گیر بود. افراد معاشر با او اکثراّ از نخبگان ذوق و ادب به‌شمار می‌آمدند و پروین در این معاشرت‌های گزین‌شده نهایت دقت را به‌کار می‌برد. مغرور نبود اما مستوری را خوش‌می‌داشت. برای هر کس شعر نمی‌خواند و در هر مجلس حضور نمی‌یافت، در واقع باید او را شاعر برگزیدگان بنامیم.

او در انتخاب پوشش نیز به سادگی می‌گرایید و هرگز ندیدم گلی به گیسو بزند یا پولکی به جامه بدوزد، گویی از تندی رنگ‌ها می‌هراسید، بر خلاف من که «سرخ» رنگ دلخواهم بود و آن قدر در پوشیدن جامه و کفش و کلاه سرخ، افراط کردم که پدرم مرا به باد عتاب گرفت و سال‌های جوانی را با حسرت رنگ‌ سرخ، به پوشیدن جامه‌های بی‌رنگ و ساده قناعت کردم. اما یکباره عنان گسستم وگفتم آن می‌پوشم که شادم کند. اما در شعر هیچ قید و بندی مرا اسیر نکرد.

نمی‌گویم که پروین در شعر حد و مرزی را رعایت می‌کرد. او هم هر چه می‌خواست می‌گفت اما طبیعت آرام و سرشت موقر او همیشه در شعرش حضور داشت. غزل‌های عاشقانة او از عشقی پاک و آسمانی حکایت دارد.

هیچ لغزشی یا خلاف عادتی در روایت‌های عاشقانة او اجازة ظهور پیدا نمی‌کند.

تظاهرات عاشقانة غزل او در نهایت ظرافت و نگاهداشت حدود ادب است و چنین است که شعر او بیشتر مورد پسند خاصان و فرهیختگان است.

درغزل های او، گاه توجه به مسایل اجتماعی به وضوح آشکار می‌شود و شعر او را گویای اندیشناکی سرنوشت مردم وطنش و جهانش می‌کند. به‌طور کلی طبیعت منسجم و انضباط جوی او شعر او را از هر گونه لغزش یا سستی مبرا می‌دارد.

یک روز در یکی از شماره‌های مجلة روشنفکر اوایل دهة سی، صفحه‌ای را مزین به عکس پروین و فروغ دیدم، بالای صفحه عکس پروین دولت‌آبادی با چشم‌های متفکر و لبان خاموش جلوه می‌کرد و در پایین صفحه عکس فروغ فرخزاد با چشم‌های شوخ و پر فروغ از هشیاری و لبانی خندان، برقی در نگاه که نمی‌دانستی شیطنت است یا استهزاء یا صداقتی که هیچ‌چیز را پنهان نمی‌کند. هر دو خودشان بودند با تفاوتی آشکار میان دو خصلت. یاد هردو گرامی باد، که هردو از ستارگان فروزان شعر ما بودند.

 

پروین در مقولات مختلف شعر امروز کار کرده است: غزل، مثنوی، شعر نو و خصوصاً شعر برای کودکان و نوجوانان.

پروین بخشی از اوقات عمر خود را متوجه و مصروف کودکان کرد. به تربیت آنان کوشید و برای آنان شعرهای لطیف و آموزنده و در خور ذوق آنان سرود.

او در جسم خود فرزندی نپرورد اما روح خود را به پروردن بسیاری از کودکان گماشت و مادر فرزندان پرشمار شد. خرسندی او و سعادت‌پروردگان او معجزة شعر اوست.

شعر پروین، شعری بی‌نقص و پر از ترکیب‌های بدیع و سرشار از تفکر و تصویر است، بی هیچ تعصبی برای مرزبندی یا جانبداری میان کهن و نو. او هردو را می‌پسندد، به شرط آنکه اصولی و اسلوبی پسندیدنی داشته باشند.

آیین پروین درستی و راستی و مهرورزیست و در هیچ یک از مجموعه‌های متعدد او نشانی از کینه و دشمنی ندیدم.

نام مجموعه‌های او را تا آنجا که در دسترس من است یادآور می‌شوم و امید است خوانندگان از آنچه در دسترسم نبوده است، مرا آگاه فرمایند:

  1. شوراب (برگزیده) 1349
  2. آتش و آب (گزیده) 1352
  3. بر قایق ابرها (برای کودکان) 1373
  4. مهرتاب (غزل ها، مثنوی ها، چارپاره ها، شعر نو) 1378
  5. شهر سنگی (شعر نو)1382
  6. در بلورین‌جامه انگور (مثنوی)1382
  7. هلال نقره‌ای (غزل ها) 1382

افزون بر این کتاب‌ها، دیوان شعر جهان‌ملک‌ خاتون، شاعری که همزمان با حافظ شیرازی بوده و با حافظ مناظره و مشاعره ادبی داشته است، به تصحیح و اهتمام پروین منتشر شده‌است. نام این مجموعه منظور خردمند است و  پروین این نام را از این جهت بر آن نهاده است که حافظ در غزل های خود، جهان‌ملک خاتون را با عبارت «منظور خردمند» مخاطب ساخته است.

همت گماشتن بر درج این دیوان جای سپاس فراوان دارد زیرا در قحط‌سال شعر زنانه، در ادوار گذشته تاریخ ادبیات ما، ظهور این دیوان و توجه به این شاعره موجب سربلندی ما زنان است.

با این توضیح که زنان ما امکانی برای آموختن سواد نداشتند و قوانین مردانه این راه را بر ایشان بسته است. پس کدام شعر یا کدام اظهار وجود، می‌توانسته از این شیران در زنجیر ظهور کند و به آیندگان سپرده شود.

باری سپاس خدای را که به یاری جنبش مشروطیت و آگاهی از قوانین جهان معاصر و برخورد مدنیت ها و داد و ستدهای علمی و ادبی و مبارزه با خرافات، امروز هزاران شاعر و دانشمند و پزشک و اندیشه‌ور داریم که مایه آبروی ایران هستند و درود بر زندگان و افتخار بر رفتگان به‌ویژه پروین دولت‌آبادی که دلش زنده به عشق بود و نخواهد مرد.

 

پروین دولت‌آبادی در 22 بهمن 1304 متولد و در روز 27 فروردین 1387 از میان ما رفت.