بررسی واژه «گاو گیل» از نظر زبان شناسی/ جلیل اخوان زنجانی

یکی از جشن‌های ما ایرانیان جشن گاوگیل بوده است و برای نخستین‌بار کوشیار[1] در کتاب خود الزیج الجامع[2] از آن یاد می‌کند و این اشاره وی بسیار مختصر است و قسمتی از آن زیج که در قرن پنجم هجری به فارسی ترجمه شده است در ذیل جشن‌های ایرانیان می‌گوید: «کاکیل پانزدهم دی ماه بود».

و این عبارت در متن عربی و ترجمه فارسی به یک صورت است. و ابوریحان بیرونی نیز در کتاب آثارالباقیه درباره کاکیل[3] توضیح بیشتری می‌دهد که تا اندازه‌ای با افسانه آمیخته شده است و پس از آن که کتاب القانون المسعودی را نوشته است وقتی که از جشن سخن به میان می‌آورد به صورت «کاوکیل» از آن نام می‌برد که تاکنون از معنای این واژه، و در ترجمه آثارالباقیه و متن چاپی القانون المسعودی معلوم نبوده است. پی بردن به معنای کاوکیل برای نگارنده از آنجا سرچشمه گرفته است که در نامه پژوهشگاه به تاریخ پائیز و زمستان 1385 شماره 16 و 17 داستانی در 160 سطر آمده که چنین درباره آن توضیح داده شده:

«تاریخ کتابت قصه‌ای که اکنون در اختیار داریم بین ساهای 718-612 پ.م است، اما اصل مکتوب قصه به قرون پیش‌تر بازمی‌گردد. و این قصه نخستین‌بار به همت گورنی (Gurney) نسخه‌پردازی، حرف‌نویسی و ترجمه شد و در سال 1957 م چاپ گردید. سپس فن‌زدن (Von Soden) با اصلاحاتی چند، قصه را به زبان آلمانی ترجمه و چاپ کرد. آخرین ترجمه قصه، مربوط به سال 1995 م است که توسط فوستر به انگلیسی برگردانده شد.

این قصه که در مطالعات آشورشناسی معرف‌گونه‌ای کاملا نو است، حکایت مرد فقیری به نام «گیمیل نینورتا است، که یگانه دارایی‌اش یعنی جامه‌ای که بر تن دارد می‌فروشد و با آن بُزی می‌خرد. بُز را نزد فرمدار شهر می‌برد. فرمدار بز را می‌پذیرد، اما با گیمیل نینورتا برخوردی توهین‌آمیز می‌کند. گیمیل نینورتا سوگند می‌خورد از سه بار به تلافی توهینی که به او کرده است، انتقام بگیرد.»

جلیل اخوان زنچانی ( عکس از شهاب دهباشی)
جلیل اخوان زنچانی ( عکس از شهاب دهباشی)

مرد فقیر از پادشاه ارابه‌ای قرض می‌گیرد و در لباس اشراف‌زاده‌ای به نیپور می‌رود. بخشی از این داستان چنین است (سطرهای شماره 75 تا 83):

«75- ای سرور، مایه افتخار بشر، شهریاری که در بزرگی بلندآوازه‌ترین است.

76- باشد به فرمان او ارابه‌ای به من دهند.

77- برای یک روز اجازه یابم بنا به خواسته‌ام هر جا که خواهم بروم.

78- برای یک روز<استفاده از ارابه> یک مین طلای قرمز خواهم پرداخت.

79- پادشاه از او نپرسید، «خواسته‌ات از برای چیست».

80- که تمام روز در ارابه…

81- او را ارابه‌ای نو، به نشانه بزرگی دادند.

82- شالی بر کمرش بستند.

83- بر ارابه‌ای نو، به نشانه بزرگی، سوار شد».

نام «ارابه» چهار بار در این متن آمده که به اشتباه «ارابه» ترجمه شده، متن اکدی چنین است: “narkabta” یا “narkabti” یا “narkabtu” که منظور همان «مرکوب» است نه ارابه.

«مرکوب» در زمان قدیم به هر حیوان‌سواری که می‌شد سوارش شد مانند اسب، شتر و گاو گفته می‌شد، و منظور از این نوشته آن است که به مرد فقیر یک گاو بدهند تا سوارشِ بشود و گاوسواری، خود نمودار تشخص برده است و در متن اکدی حاضر، سخن از مرکوب می‌رود و به هیچ‌وجه، سخنی از ارابه نیست.

در توضیح این مطلب باید گفت که گاو را در زبان اوستایی Gaosha می‌گویند و این نام در زبان اکدی GiŠ است و در زبان فارسی «گوش» گویند.

در تاریخ طبرستان آمده:‌ «فریدون خطام در بینی گاوان می‌کرد و مرکب خود می‌ساخت… او بر گاو نشسته با ایشان بشکار و دیگر کار می‌رفتی[4]».

در آثارالباقیه چون بیرونی روزهای ماهِ دی را شمارد گوید: «شب شانزدهم روز مهر است که آنرا «دی‌آفرینان[5]» و «کاکیل»[6] نیز نامیده می‌شود. در عبارتی دیگر آمده: «و این روز بود که آفریدون[7] بر گاو سوار شد[8]» و بیرونی از بابلی نقل می‌کند: «علمای ایران گفته‌اند که جم «کالیل[9]» را به صورت انسان دید که رنگارنگ بوده[10]….». واژه «کالیل» که بیرونی از بابلی نقل کرده، صحیح آن «کاکیل» است، چون در زمان قدیم برای کتابت در بیشتر مواقع سرکش حرف «ک» را نمی‌گذاشتند و از این نظر است که کلمه «کاکیل» به صورت «کالیل» درآمده است.

در القانون السمعودی آمده است: «اما شب کاوکیل و آن بعد از روز پانزده است که ایشان (در آن شب) گاوی را می‌آرایند و جشن می‌گیرند و علت آن است که ایشان گمان می‌کردند که مرکب آفریدون پس از آنکه از شیر گرفته شد، گاو بود[11]». و کوشیار روز پانزدهم آورده و بیرونی شب را نوشته است و در این مورد هر دو یکی است و بیرونی در ص 260 می‌گوید: «لیلة‌کاوکیل 16 مهر». که شانزدهم روز مهر است.

بیرونی چند سال بعد که القانون المسعودی را نوشته آن را به صورت کاوکیل نوشته است، و «کاکیل» و «کاوکیل» هر دو به یک معنی است و صورت فارسی آن «گاوگیل» است.

همان‌طور که گفتیم GiŠ یا گئوش و شکل فارسی آن گوش به معنی گاو است و واژه دوم “GIGIR” گوش‌گیر است و در تبدیل «گیل» به «گیر» است چون در زبان فارسی حرف «ل» و «ر» با یکدیگر فرقی ندارند و به جای هم می‌نشینند مانند «بلگ» و «برگ» یا «دیفال» و «دیوار». پس «گیل» به صورت «گیر» درمی‌آید و برای گاوسواری، شخص گوش گاو را می‌گیرد تا تعادل خود را حفظ کند چون شاخ گاو را نمی‌شود گرفت، چون در این حالت باعث عصبانیت گاو شده و گاو رم می‌کند.

گاو گوش‌گیر چنانکه در متن اکدی آمده در زمان سومری‌ها معمول بوده است و این شب، شب گاهنبار است که در این شب در ماه دی برگزار می‌شده است و شب جشن و سرور بوده و نیایش «دی‌آفرینان[12]»را بر گزار می‌کردند و فردای آن، شانزدهم مهر روز از ماه دی است و در این شب سال نو می‌شود. و این جشن هزاران سال پیش از میلاد مسیح معمول بوده است که در زمان فریدون نیز برگزار می‌شده است. این شب برابر با 31 دسامبر، ساعت 24 نیمه‌شب بوده که تاریخ شاه یا زیج شاه نام داشته که تاریخ آن را از نصف ناپیدای زمین می‌گرفته‌اند و این سال بعد از ½ 99 روز، پس از شروع فصل پائیز بوده که فردای آن روز اوّل ژانویه بوده است. و از روز اوّل ماه ژانویه تا 21 ماه مارس که برابر با اولین‌روز سال نوی ایرانی است هشتاد روز است و اگر بر اساس یکی از تقویم‌های یزدگردی حساب کنیم، 80 روز از سال نوروز یعنی اول حمل فروردین می‌شود. در تقویم یزدگردی، بیرونی تصریح می‌کند که شب جشن که فردایش روز مهر است یعنی شانزدهم ماه، و ماهها سی روزی هستند، پس 15 روز از دی ماه و بهمن ماه و اسفند ماه و پنج روز از خمسه مسترقه یا اندرگاه که در مجموع 80 روز می‌شود 80=5+30+30+15 و اگر خمسه مسترقه را در میان برج آبان و برج آذر بگیریم فرقی نمی‌کند و به حساب یزدگردی، از یازده دی ماه تا اوّل حمل 80 روز است.

پس می‌شود گفت این سال میلادی، اصل آن به قول فردوسی

«کجا ماه آذر بد روز دی  گه آتش و مرغ بریان و می»

بوده است. منظور از ماه آذر که فردوسی آورده است به نظر نگارنده، ماه آتش است نه برج آذر، و روز دی همان «دی‌آفرینان» است که در این شب سال زیج شاه نو می‌شده است.

امروزه نیز مسیحیان در شب یازدهم دی ماه (یا به سخن دیگر شب شانزدهم دی ماه را به حساب یزدگردی) یا شب ژانویه را جشن آتش می‌گیرند و شهرهای خود را با چراغها می‌آرایند و آذین‌بندی می‌کنند امّا تاریخچه آن فراموش شده است.

علاوه بر این، در این ترجمه متن اکدی، سخن از «فرمدار» است که ترجمه‌ای اشتباه از واژه (u یا i) hazann است و ترجمه این کلمه به «فرمدار» صحیح نیست و درست آن با توجه به خود کلمه «خزانه‌دار» است، چه مرد فقیر نیپوری به درگاه خزانه‌دار می‌رود و یک گوسفند به خزانه‌دار می‌دهد. در متن اکدی به «خزانه‌دار» تصریح شده و ترجمه آن به «فرمدار» وجهی ندارد.

همچنین در سطر 82 اشاره شده که مرد فقیر را «شالی بر کمرش بستند…» می‌توان گفت ظاهراً منظور از این شال «کستی» بوده است.

در کتاب سومر[13]یک مجسمه برنزی[14] از نیمه اول قرن سوم پیش از میلاد نشان داده شده که مردی عریان است و فقط یک کستی به به دور کمرش بسته شده است. به نظر می‌رسد که این داستان به علت قدیمی بودن آن در قرن هفتم پیش از میلاد نیز واقعه‌ای بوده است که برای اکدی‌ها فراموش شده بود.

مکالمه جم با گاو گوش‌گیر را بیرونی چنین آورده است: «بابلی گوید: علمای ایران گفته‌اند که جم کالیلی؟ را به صورت انسان دید که رنگارنگ بوده با زیباترین چهره و بر گاو سپیدی سوار ودر دست دسته‌ای سوسن داشت که می‌بویید و گاو او از هفت گوهر که عبارتند از زر، سیم، (روی[15])، مس، قلع، آهن، سرب مرکب بوده آن سوار نام مردم را آورده و صفات آنان را یاد کرده و از فروغ خویش بر صاحبان آن نامها تقسیم می‌کرد و نور و روشنی او رو به کاهش می‌گذاشت. جم او را گفت ای زیباروی رنگارنگ و رنگ‌آمیز تو کیستی؟ آن سوار گفت من بخت هستم. جم گفت از اینکه میروی و می‌آیی و سخن می‌گویی چه مقصود داری. گفت من در این کار بخت و اقبال را میان مردم تقسیم می‌کنم. جم گفت این سیم و زر را به کدام شخص می‌دهی. گفت بهر کس که خود سیم و زر دارد! جم گفت در چه وقت بیش از هر زمان در جهان خواستگاری روی دهد. گفت هنگامی که برج ثور میان آسمان باشد سپس این سوار از نظر پنهان گشت.» و بیرونی ادامه می‌دهد: «من (بیرونی) بر این سر بودم که تا هنگامی که در  نقل ماههای پارسی هستم تنها به حکایت آن بپردازم و از نزد خویش چیزی بر آن نیفزایم و چون کذب و محالات و آراء رکیک بسیار در آنها راه یافته اگر در جای خود دم از تصحیح این اقوال فرو بندم ترک نصیحت کرده‌ام[16]…».

می‌شود گفت بابلی که از علمای ایران نقل قول کرده است او یک شخص بی‌طرفی بوده است. اما بیرونی این نوشته را کذب و آراء بسیار رکیک خوانده است و هر چه با عقاید مطابقت نداشته آن‌ها را رکیک پنداشته که او را خوش‌ نیامده است.

جم که با جوان گوش‌گیر سخن گفته و یک مین زر سرخی که در سطر 78 کتیبه آمده برای چه کاری می‌خواسته است و از آنجا معلوم می‌شود که ایرانیان داستانهایی در این‌باره داشته‌اند مانند منظومه درخت آسوریک و مناظره درخت خرما و بز، و یا به صورت داستان، همچون داستان‌های کلیله و دمنه بوده است و روشن می‌شود که ایرانیان داستان بسیاری در این‌باره داشته‌اند.

و معنی دیگر گاوگیل یا گاوگیر از فعل گرفتن است که به قول بیرونی تورانیان، گا‌وهای که برده بودند ایرانیان آنها را پس گرفتند بیرونی می‌نویسد:

«شب شانزدهم روز مهر است که آنرا «دی‌آفرینان[17]» گویند و «گاوگیل» نیز نامیده می‌شود و سبب اینکه این روزرا عید می‌گیرند این است که مملکت ایران در این روز از ترکستان جدا شد و گاوهایی را که ترکستانیان از ایشان به یغما نبرده بودند از تورانیان پس گرفتند.

نیز سبب دیگر آن است که چون فریدون ضحاک بیوراسب را از میان برد گاوهای اثفیان (=آبتین) را که ضحاک در موقعی که او را محاصره کرده بود و نمی‌گذاشت اثفیان بآنها دسترسی داشته باشد رها کرد و بخانه او برگردانید… مردم برای اینکه بعطایای اثفیان چشم داشتند آنرا عید گرفتند[18]».

ناگفته نماند که گاوگیل یا گوش‌گیر یا گاو گوش‌گیر و شب شانزدهم (یا به حسابی شب یازدهم) دی ماه یزدگردی که شب آن دی‌آفرینان و شب جشن و سرور بوده و فردای آن‌ كه روز اول ژانویه است، و گاو بودا در هند و گاو گیومرث در ایران و با سکه‌ای که می‌پندارند تصویر گاوی با شیوا که جلوی آن است و متعلق به کوشانیان است و با گاو آپیس در مصر و گوساله طلا که هارون ساخته است و داستان آن که در تورات آمده، و امروزه که گاو در کشور هند مقدس است قابل قیاس است.

 

 

[1]) نام وی گوشیار است و گوش به معنی گاو است که گاو یار بوده است. ابن هبنتا وقتی که در احکام نجوم جای آدمیان و جانوران و غیره را می‌شمارد می‌گوید: «یطلع فیه وسط اسفیار وهوالفارس قد امسک فرسه بمینه» المغنی جلد دوم ص 385. دهخدا آورده است. اسب یار. رایض. کسی که اسبان را ریاضت آموزد و آن چابک سوار باشد. رام‌کننده، (نگاه کنید دهخدا ذیل گوشیار و گوش).

 

[2]) الزیج الجامع و ترجمه آن هر دو به صورت میکروفیلم است.

 

[3]) در ترجمه به صورت «کاکثل» است. از نسخه استانبول آورده شد.

 

[4]) تاریخ طبرستان صص 58-57. تصحیح عباس اقبال.

 

[5]) در ترجمه آثارالباقیه به صورت «درامزینان» است. از نسخه استانبول آورده شد.

 

[6]) در ترجمه «کالثل» است.

 

[7]) در نسخه استانبول چنین است.

 

[8]) آثارالباقیه، ص 346.

 

[9]) در ترجمه «کالیلی؟» است.

 

[10]) ص 347.

 

[11]) القانون المسعودی بیرونی جلد 1 ص 265 چاپ هند.

 

[12]) از نسخه استانبول آورده شد و در ترجمه آثارالباقیه «در امزینان» است.

 

[13]) کتاب سومر ص 151 (sumer از  André Parrot، مونیخ، 1960 م)

 

[14]) این مجسمه در شیکاگو نگهداری می‌شود.

 

[15]) از نسخه استانبول آورده شد.

 

[16]) آثارالباقیه چاپ سوم ص 347 ترجمه اکبر داناسرشت.

 

[17]) در ترجمه «درامرینان» و «کاکثل» است.

 

[18]) آثارالباقیه ص 345-346.