نویسنده‎ای از تبار بیهقی/ علی دهباشی

نویسندگانی هستند که شاید منتقدان بتوانند، و به یقین می‌­توانند، به نقّادی چند و چونِ آثارشان بنشینند، اما در جایگاه و موقعیت آنها در ادبیات داستانی جایی برای چند و چون نمی‌­یابند. محمود دولت‌­آبادی، بی‌­گمان، یکی از این نویسندگان است. منتقدان ادبی می‌­توانند در بابِ فراز و فرود آثارش بحث­‌های فراوان کنند، اما همگان بی‌­شبهه پذیرفته­‌اند و می‌­پذیرند که دولت­‌آبادی در ادبیات داستانی ایران یکی از بی‌­همتایان است.

اغراق نیست اگر بگوییم که سیمای مردم ایران، به‌ویژه خطۀ خراسان، چنان دقیق و زنده در داستان‌­های او توصیف می‌­شود که برای همیشه در دل و جان مخاطبی نقش می‌­بندد که شاید هرگز به این خطه سفر نکرده باشد. باز هم اغراق نیست که بگوییم نسل­‌ها با کلیدر و جای خالی سلوچ او بزرگ شده­‌اند و می‌­شوند. چه کسی می‌­تواند بلقیس، شیرو، مارال، گل‌­محمد، مِرگان، عبدوس و…، این فرزندگان قامت برافراشته‌­ی دولت­‌آبادی را از یاد ببرد.

دولت‌­آبادی از پسِ جمالزاده، هدایت، علوی، آل­‌احمد، ساعدی، دانشور و… در عرصۀ رمان و داستان‌­نویسی ظهور کرده و اینک بر قلۀ رمان­‌نویسی نشسته است و در آثارش حقیقت­‌جویی و عدالت­‌خواهی و ظلم‌­ستیزی از اولویت اصلی برخوردار است. نقش و مُهر دولت‌­آبادی بر تارک ادبیات داستانی مدرن ایران زده شده است.

تجلیل از نویسنده‌­ايی چون او کار ساده‌­ای نیست. سال‌ها کار و تلاش و نوشتن چهره‌­ايی خشک و جدی و به تعبیر برخی تلخ به این داستان­‌نویس ایرانی بخشیده است اما برای بینندۀ کمی موشکاف‌­تر مهربانی عمیق دولت‌­آبادی از پس آن جبین درهم آشکار است، همان‌گونه که در پس تلخی تمام داستان­‌هایش می­‌توان امیدی را دید که چون نهالی می­‌کوشد تا از چاک چاک زمین بی­‌حاصل سربرکشد و دست بر آسمان و آفتاب ساید.

نویسندۀ محبوب ما اینک هفتمین دهۀ زندگیش را می‌­گذارند و پشت سر خواهد گذاشت و هنوز قلمش جوشان و با جوهر وجودش آمیخته است. او از معدود نویسندگانی است که قدر خود و کارش را می‌­داند و به درستی به جایگاه خودش در ادبیات معاصر ما واقف است.

آثاری که به قلم دولت‌­آبادی آمده است اکنون جزیی از حافظۀ ادبی و تاریخ مردم ساکن بلندی‌های پامیر، بدخشان، هرات، کابل، بخارا، سمرقند، مرو، خجند، سبزوار، بوشهر، تبریز و … است. و سرانجام اینکه دولت‌آبادی موفق شده است در حوزۀ جغرافیای تاریخی زبان فارسی یگانه باقی بماند.

در این شماره ما به وسع خود که هرچند ناچیز است به جشن هفتاد سالگی محمود دولت­‌آبادی نشسته­‌ایم. قصدمان یادآوری خاطراتی است که بیش از دو نسل با داستان‌ها و رمان‌های او زندگی کرده است و بس. و جز این دعایش نگویم که رودکی گفته است:

هزار سال بزی، صدهزار سال بزی.

مرداد 1389