غنچه نشکفته/ حسن نیکبخت
حالِ من خوب است امّا با تو بهتر میشوم
زیرِ خورشیدِ نگاهت سایه گُستر میشوم
همچو بارانِ بهاری درهوایِ من ببار
مثلِ کاجِ زیرِ بارانها مُعطّر میشوم
بیکرانِ آسمان در آبیِ چشمان توست
من به صحرایِ نگاهِ تو کبوتر میشوم
میتراود از دو چشمِ مستِ میگونت شراب
با نگاهت بینیاز از جام و ساغر میشوم
گر که شمعِ عشقِ تو گردد چراغِ راهِ من
ماه عالمتاب خواهم شد مُنوّر میشوم
چون صدف در بحرِ مهرِ خود در آغوشم بگیر
پرورش یابم اگر، چون قطره گُوهر میشوم
در هجومِ تندبادِ غم به فریادم برس
ورنه همچون غنچۀ نشکفته پرپر میشوم
بخارا 75، فروردین ـ تیر 1389