خواهرم سیمین دانشور / ویکتوریا دانشور

در اوایل قرن خانواده‌ای در شیراز که پدر پزشک و مادر نقاش بود، دارای شش فرزند شدند. سومین فرزند دختری باهوش، قدبلند با پرتحرک بود، دست به هر کاری می‌زد اوّل و سرآمد بود در پایان تحصیلاتش در دبیرستان مهرآئین شیراز در تمام ایران رتبه اول شد مجموعه دروسش نمره بیست بود. فقط در انشاء نوزده گرفته بود. او کسی جز سیمین خواهرم نبود.

هرکسی از خارج به شیراز می‌آمد، خواهرم با او به زبان انگلیسی مصاحبه داشت. او از اوان زندگیش زبان انگلیسی را از فارسی کم نمی‌آورد. از همان بچگی در ورزش‌های مختلف مثل شنا و اسب‌سواری مهارت داشت. در دبیرستان هر موقع تِست هوش انجام می‌شد، خواهرم حرف اول را می‌زد. خلاصه مدرسه و خانواده به وجودش مباهات می‌کردند تا اینکه برای ادامه تحصیل دانشگاه راهی تهران شد، هر وقت به شیراز برمی‌گشت همه فامیل زیر دروازه قرآن در انتظار ورودش بودند و وجود عزیزش را گرامی می‌داشتند. خداوند سلامتش بدارد. لازم است از چهارمین فرزند خانواده هم یادی کرده باشم.

برادرم، هوشنگ دانشور، تحصیلات چاپ و نقشه‌کشی را در فرانسه به پایان رسانیده بود و در وطن عزیزمان خدمات ارزنده‌ای کرد. معاون ادارة جغرافیاي ارتش بود و کتاب‌های متعددی به چاپ رساند که در نوع خود بی‌نظیر بود و بسیار مورد استفاده قرار گرفته. روحش شاد.

در خاتمه باید از دکتر بهروز برومند و دکتر احمد جلیلی که واقعاً نهایت محبت را به خانواده ما کردند تشکر می‌کنم و همچنین از دکتر سیف‌اللـه عبدی و همسر گرامیشان دکتر بهنوش تهرانی که در تمامی اوقات دلسوزانه خانم سیمین را از جهت پزشکی زیرنظر دارند.

ویکتوریا دانشور 24/1/89

بخارا 75، فروردین ـ تیر 1389