نشریه مطالعات ایرانی/ یاسمین ثقفی
شماره جديد نشريه مطالعات ايرانى Iranian Studies ، به سردبيرى دكتر محمد على همايون كاتوزيان، در ماه ژوئن 2009 (شماره 3 از جلد 42) منتشر شده است. آنچه مىخوانيد چكيده مطالب شش مقاله به چاپ رسيده در اين شماره است كه به فارسى برگردانده شده، در ادامه اشاره مختصرى خواهيم داشت به بخش پايانى مجله كه نقد و بررسى كتابهاى تازه را دربر مىگيرد.
بازتعريف ايران مدرن: عشاير و دولت در قرن بيستم
استفانى كرونين
در اوايل دوران پهلوى، طبقه روشنفكر از غلبه ارتش بر ايلات و عشاير مخالف رژيم استقبال كرد و آن را ستود. صرفنظر از اينكه اين موفقيت تا چه حد واقعيت داشت، روشنفكران آن را به منزله اثبات ديدگاهشان تلقى مىكردند؛ از ديد ايشان اقتدار ايلات و عشاير رويهاى ابتدايى، از مد افتاده و در تضاد با تجدد به شمار مىرفت و رضاشاه حامى ملّيت ايرانى بود. به اين ترتيب با ظهور سلسله پهلوى، در اواخر قرن نوزدهم، مفهوم «مسئله عشاير» همزمان با ايدئولوژى متجددى شكل گرفت كه مستلزم حمايت از اقتدار ملّى بود و تا انقلاب 1979 همچنان پابرجا ماند. آنچه در سياستهاى رضاشاه درباره عشاير نمود مىيافت، صورت كمرنگى از تفكر غربى آن بود كه گرچه به طرز وحشيانه و اسفبارى اعمال شد، اما به عنوان مرحلهاى از پيشرفت و «نوسازى» در ايران غيرقابل انكار است.
با اين همه چنين تضادى بين عشاير و دولت جنبه كاملاً ايدئولوژيك داشته و تجزيه و تحليل تاريخى خاصى در پس آن موجود نبوده است. نتايج اين تضاد كه ترديد درباره اهميت عشاير و آغاز سياستهاى جديد در قبال آنان را در ايران مدرن در پى داشت، بخصوص در دو دهه سلطنت رضاشاه كه چارچوب الگوهاى تفكر ملّىگرايان نيز بيش از هر زمان ديگرى سفت و سخت بود، به درگيرىهاى شديدى منجر شد. بازنگرى و تجديدنظر در رابطه عشاير و دولت در دهههاى بعد، يعنى دوران اصلاحات ارضى و سپس انقلاب، موجب تحول اين روند گشت.
صوراسرافيل در تبعيد: تعريف مدرن از سلطنت در ايران
پرديس مينوچهر
پس از بمباردمان مجلس، در ژوئن 1908، چندين تن از مشروطهخواهان – به غير از آنانى كه دستگير و شكنجه شدند – وادار به ترك ايران گشتند. يكى از آن گروههاى اثرگذار مشروطهخواهانى بودند كه در ايوِردُن سوئيس به انتشار روزنامه صوراسرافيل
ادامه دادند و به مخالفت صريح با محمد على شاه قاجار برخاستند. اين مقاله به مطالعه شيوهها و مفاهيمى مىپردازد كه در نوشتههاى اين مشروطهخواهان، قدرت بى چون و چراى سلطنت در دوران محمد على شاه و پيش از وى را زير سؤال برد، همچنين چگونگى ارائه تعريفى نوين از نهاد سلطنت را در مطالب اين دوره از صوراسرافيل مورد بررسى قرار مىدهد. شگفت آنكه موقعيت حاشيهاى اين مشروطهخواهان تبعيدى كه كيلومترها دورتر از مرزهاى ايران؛ در اروپا، قلم مىزدند، مانع از آن نشد كه ديدگاههاى ايشان در شكلگيرى فرهنگ سياسى آينده ايران اثرگذار باشد.
اَركَوُازى و بَوُيَالِ او: يك شعر مرثيه فيلى از پيستيكو
مصطفى دهقان
مطالعه ادبيات جنوب كردستان همواره تحت تأثير نمايى دو وجهى قرار داشته؛ اين ادبيات در بيشتر موارد – اگر نگوييم هميشه – كاملاً در متن روابط با ايران از يكسو و عراق از سويى ديگر مورد توجه واقع شده كه در قرن هجده و نوزده ميلادى شامل مناطق كردنشين بودهاند. مسلماً ايران بر نواحى جنوبى كردستان نفوذ داشته و بنا بر بررسىها اين تنها عامل مؤثر بر لهجه جنوبى كردى بوده، در حالى كه به نظر مىرسددر مناطق كردنشين عراق هيچ عامل اساسى براى ايجاد چنين تأثيرى وجود نداشته است. در اين مقاله شعر بسيار معروف «اَركَوُازى»، شاعر كرد اهل «پيستيكو»، از نواحى كردستان جنوبى در ايران، بررسى شده؛ آوانگارى، ترجمه و شرح متن اين مرثيه «فِيلى» نشان مىدهد كه شاعر چگونه مرگ پسرش را توصيف كرده است. با اينكه هدف اصلى از نگارش اين مقاله مطالعه لهجهشناسى بوده، چه بسا برخى اطلاعات خام موجود در آن به كار مورخين نيز بيايد.
بازتاب جنبش استقلال هند در مطبوعات ايران
آذر آهنچى
پس از پايان جنگ جهانى اول، جنبش استقلال هند بلافاصله آغاز شد و اخبار آن بسيار مورد توجه و علاقه آن دسته از كشورهاى آسيايى و اروپايى قرار گرفت كه در آنها نيز جنبشهاى ملّى براى رهايى از استعمار پديدار گشته بود. چگونگى گزارش روزنامههاى ايران از اخبار رويدادهاى جنبش استقلال هند كه براى ايرانيان منبع خبرى مهمى در اين باره به شمار مىآمد، موضوع مورد توجه اين مقاله است. گزارش انواع نشريات ايرانى متعلق به طيف وسيعى از گروههاى مختلف سياسى، از لحاظ ميزان دقّت در بازتاب رويدادها و كيفيت تحليلها از وقايعى كه در كشور هند روى مىداد، مورد بررسى قرار گرفته است؛ با وجودى كه آنان امكانات چندانى براى كسب اخبار نداشتند و اطلاعاتشان درباره هند محدود بود، مطالبى كه در اين روزنامهها نوشته شده حاكى از آن است كه جنبش استقلال هند براى رهايى از استعمار، مورد توجه عامّه مردم ايران بوده است و ايشان آن را نقطه اميدى براى سرمشق گرفتن ساير ملّتهاى آسيايى، براى رهايى از تسلط بيگانگان، تلّقى مىكردهاند.
مأموريت ارتش روسيه و پيدايش بريگاد قزاق در ايران: 1879 – 1894
اوزى رَبى و نوگزَر تِر – اوگانوف
طى قرن نوزدهم، در دوران قاجاريه (1797 – 1925)، ايران شروع به ايجاد ارتش دائم نمود، مأموريت آموزش و سرپرستى آن را ارتشهاى متخصص اروپايى به عهده گرفتند. تلاشهاى مداوم در اصلاح و اروپايى كردن ارتش ايران زمانى به اوج خود رسيد كه بريگاد قزاق (1879 – 1921) به وسيله ارتش روسيه ايجاد شد. موضوعى كه اين مقاله بر آن تمركز دارد، خاستگاه و پيدايش بريگاد قزاق و همچنين چگونگى بهرهگيرى روسيه از برخى تجربيات ناموفق كشورهاى اروپايى در ايران است. در اين پژوهش به پيدايش بريگاد قزاق كه در آغاز با ثبات چندانى همراه نبود، به اختصار پرداخته شده و سپس چالشهايى كه بريگاد قزاق بين سالهاى 1897 تا 1894 با آن مواجه بوده و در نهايت آن را تا مرز فروپاشى پيش برده، مورد بررسى قرار گرفته است. اطلاعات ارائه شده برگرفته از آرشيوهاى تحقيقاتى روسيه همراه با ضمائمى از منابع اوليه زبان روسى و ساير منابع وابسته است تا به ارزيابى جديدى از خاستگاه تاريخى بريگاد قزاق در ايران دست يابد و با توصيفى همه جانبه از آن به نتيجهگيرى درباره تحولات سياسى منطقه در آن برهه زمانى بپردازد.
ناامنى بىشكل در شهرهاى افغانستان
اشتفان شوت
فقر و ناامنى در شهرهاى افغانستان در وضعيتى «بىشكل» گره خورده است. مفهوم بىشكل براى توصيف وضعيتى به كار مىرود كه در آن نيازها و فعاليتهاى ضرورى روزمره مانند كار، مسكن و امنيت اجتماعى مورد حمايت قوانين و استانداردها نباشد. گرفتار شدن در اوج چنين وضعيت بىشكلى افغانهاى شهرنشين را عميقاً دچار احساس ناامنى كرده است. آنچه در اين مقاله به آن پرداخته شده درباره رشد بىسابقه و روزافزون شهرها همزمان با گسترش ناامنى معيشتى و نيز خطرات و زيانهايى است كه در شرايطى بىشكل، زندگى روزمره اين شهرنشينان را تهديد مىكند. مفهوم «رژيمهاى امنيتى بىشكل» از لحاظ نظرى شيوهاى است براى درك مصاديق بىشكلى و ارتباط
آن با فقر در افغانستان. شناسايى ويژگىهاى مختلف «رژيم امنيتى بىشكل» و كاركردهاى خاص هر يك در زندگى شهرى افغانستان، حاصل اطلاعاتى است كه از طريق تجربيات گسترده در تحقيق ميدانى به دست آمده است. مطالب مطرح شده بيشتر به شهر كابل، پايتخت افغانستان، مىپردازد و همراه با آن شواهدى در ساير مناطق شهرى افغانستان نيز اشاره شده است.
عناوين فارسى كتابهايى كه مورد نقد و بررسى قرار گرفتهاند از اين قرار است:
– آرنگ كشاورزيان؛ بازار و دولت در ايران: سياستهاى تهران درباره مراكز دادوستد، كمبريج: انتشارات دانشگاه كمبريج، 2007
– همايون كاتوزيان؛ تاريخ و سياست ايرانيان: ديالكتيك دولت و جامعه، لندن و نيويورك، روتلج، 2007
– افشين مرعشى؛ ملّى كردن ايران: فرهنگ، قدرت و دولت 1870 – 1940، واشنگتن، انتشارات دانشگاه واشنگتن، 2008
– حميده صدقى؛ زنان و سياست در ايران: پوشيده، بىپرده، و بيدارباش، كمبريج، انتشارات دانشگاه، 2007
– مارشا پريپستن و ميشل پِنِر آنگريست و ديگران؛ اقتدارگرايى در خاورميانه: رژيمها و مقاومت، بودلر، لاين راينر، 2005
– هاگاى رام؛ ايران را در اسرائيل بخوانيد: خود و ديگران: دين و مدرنيته، تلآويو، هاكيبوتس هموچند، 2006
– محمد على چلنگر و ديگران؛ مشروطه اصيل ايرانى، مجموعه مقالات همايش اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگى و تفريحى شهردارى اصفهان، 2006
– رنات وورش؛ گنجينه اسرار نظامى: مطالعهاى در مخزن الاسرار [به زبان آلمانى]، جلد 21، ويسبادن: رايشرت، 2005
– شهرام خسروى؛ جوان و جسور در تهران، فيلادلفيا، انتشارات دانشگاه پنسيلوانيا،2008
بخارا 71، خرداد ـ شهریور 1388