فرزند مرحوم دکتر یوسف میرایروانى بود. در سال ۱۳۰۲ زاده شد. پدر و دو پسر هر سه از جراحان بهنام کشور بودند. کما اینکه اکنون احمد چنان است. دکتر میر بزرگ بیش از پنجاه سال به پزشکى ایران (خصوصاً در رشته جراحى) خدمت کرد. سالیانى خدمتگزار بیمارستان نجمیه (به مناسبت خویشاوندى سببى با دکتر مصدق) و بعد رئیس بیمارستان وزیرى و بعد رئیس بخشى از جراحى بیمارستان بزرگ دانشگاه تهران بود. به همین مناسبت تالاری را در دانشکدۀ پزشکی به نام او کردند.
خرداد ۸۵ از راست : دکتر احمد میر، دکتر علی محمد میر، ایرج افشار و دکتر محمد علی میر ( عکس از بهرام افشار)
دو فرزند تؤامان او – محمد على و على محمد – پس از اتمام مدرسه متوسطه در دانشکده حقوق تهران درس مىخواندند. ولى چون جنگ جهانى خاتمه گرفت و امکان تحصیل در اروپا پیش آمد پدر به دلنوازى آنها را به سوییس فرستاد تا در همان دانشگاهى که خود تحصیل کرده بود (در مکتب پرفسور رو Roux .C) به تحصیل طب بپردازند. هر دو یکسان بالیدند و تحصیلات را در یک رشته همزمان تمام کردند. چون به ایران بازگشتند به دانشیارى دانشکده پزشکى رسیدند و سالها در بیمارستان هزار تختخوابى کار کردند. محمد على چند سال گرداننده و مدیر آنجا بود. منظم و مشتاقانه درس مىگفتند و به بیماران مىرسیدند. کتاب دانشگاهى هم نوشتند در زمینه جراحى استخوان که در انتشارات دانشگاه تهران چاپ شد. آن دو همیشه با هم بودند. آنها و من دوست دیرین بودیم. بهترست که بگویم دیرینه. زیرا پدرانمان به هنگام تحصیل در سوئیس (از سال ۱۹۱۲) با هم آشنا شده و بالمآل به دوستى گرائیده بود و آن دوستى بىشائبه تا پایان عمرشان استوار بر جاى بود. نامهاى از دکتر میر به پدرم هست که موقع عزیمت از سوئیس – از طریق هند به بوشهر – نوشته (۱۹۲۱) و خواسته بود پدرم او را به عموى خود در هند بشناسد. این نامه را پدرم به دکتر میرها داد و اینک نزد هما میر است و در کتابى که در سرگذشت پدرشان نوشتهاند چاپ شده است. همیشه دو دوست مهربان و شفیق بودند. چون دکتر میر دست از طبابت کشید فرزندانش بر خانواده ما بر همان سان که پدرشان مراقب بود سایه مرحمت پزشکانه گسترده بودند که جز به پاس دوستى و نزدیکى هیچ محمل دیگرى نداشت.
یادم است در کوچکى یکبار که مشدى حسن مرا از کنار خانه آنها مىگذرانید و دیدم که آن دو سهچرخه دارند. حسودیم گل کرد. مادرم موجب شد سهچرخهاى براى من خریده شد. آنها دو سال از من بزرگتر بودند و در مدرسه زردشتیان که درس مىخواندیم طبعاً از من پیش بودند.
به گفته مادرم در سالهاى کودکى تشخیص صورت آن دو به جز مادرشان براى دیگران بسیار مشکل بود. خودم به یادم است که به هنگام نوسالى چون هماره لباس یکنواخت مىپوشیدند آسان نبود که یکى را از دیگرى به سرعت بشناسم. براى خودم بارها و بارها پیش آمد که نام یکى را براى برادر مىگفتم و او با بزرگوارى مىگفت اشتباه گرفتى من محمدم نه على. یا علىام نه محمد.
دو برادر همزاد با هم ندار بودند. زندگى برایشان یکى بود. وقتى اگر به مناسبتى یکى از دیگرى جدا مىشد حسّ مىشد که دیگرى گم کردهاى دارد. در جرّاحى هم معاضد یکدیگر بودند. در حقیقت یک بیمار، دو طبیب داشت. در کار پزشکى با هم شور مىکردند. صبحها با هم در یک اتوموبیل به بیمارستان مىآمدند. یکى مىراند و آن دیگرى کتابى یا مقالهاى مىخواند که راه را کوتاه کنند. هر دو کتابخوان و دوستدار تاریخ و مباحث ادبى بودند. همان طور که معاشران پدرشان دکتر قاسم غنى و محمد قزوینى و على اکبر دهخدا و على دشتى و دکتر على اکبر سیاسى و پدرم و اقران آنها بودند و یادم نرود علینقى وزیرى آن دو نیز ارادتى و محبتى و مراقبتى نسبت به دکتر سیاسى و على دشتى داشتند.
از وقتى بیمارستان جم بنیاد گرفت، آن دو از پایهگذاران بودند. بودن آنها براى آن بیمارستان سرمایه معنوى و نیکنامى بود. بیمارستان هم براى آنها اساس زندگى روحى بود. روزى نبود که آنجا نباشند (مگر در مسافرت بودند). هر وقت پدر یا مادرم یا خالهام آنجا بسترى مىشدند روزى دو بار حتماً به آنها سرکشى مىکردند. آنچه شاید باورکردنى نباشد.
کتابى که درباره پدرشان نوشتند (به نام دکتر یوسف میر، چاپ ۱۳۸۳) یادگار بزرگى است که از آن دو برادر براى تاریخ پزشکى مدرن ایران بر جاى ماند. محمد على درین چند سال اخیر درصدد آن بود که آن را تکمیل و تجدیدنظر کند، مثلاً مىخواست فصلى درباره على اکبر داور بر آن بیفزاید. زیرا داور از دوران سوئیس با دکتر میر آشنا شده بود و چون میر به ایران آمد دوستى آنها ادامه یافت. و داور حامى دکتر میر بود.
دو میر جوان پس از این که پدرشان طب را رها کرد و چندى بعد درگذشت مراقب حال پدرم و مادرم بودند و مخصوصاً در سالهاى آخر عمر مادرم هفتهاى نبود که دو نفرى به بالین او به باغ فردوس نروند و دلسوزى پزشکانه نداشته باشند. خودم پس از پدرشان هر دردى مىگرفتم به یکى از آن دو تلفن مىزدم و مىگفتند بیا مریضخانه. دیرشبى که فرزندم بابک دچار سکته آنى شد تلفن زدم به على و او به تیز تکى خود را رسانید (محمد در سفر بود) و با دکتر محمد دانشپژوه مدتى دراز ماندند براى آنکه همسر بابک و مرا از پیش آمدن واقعه آرام کنند.
با این تفاصیل مرگ محمد على چون پتک گرانى بر فکر و ذکر و جانم اثرگذار شد و این نوشته ناگویا و بىمایه برآمده از خاطر شکسته دوست آنهاست.
دکتر میرها با ایرج افشار
مرگ محمد على به زودى در على محمد تأثیر روحى خود را گذاشت و دو هفته نشد که برادر سخت بیمار شد و کارش به بیمارستان کشید و دوهفتهاى آنجا بسترى بود.
به سرکار بانو مهرى خزیمه همسر وفاکیش و على محمد «جُمُلى» محمد على (به یزدى یعنى دوقلو توأمان و شاید همریشه است با Jumelles فرانسه) و هما خواهر مهربانشان و سرکار بانو نسرین همسر ارجمند على و البته به نورچشمى عزیزم دکتر احمد و همسرش به عنوان همنفس قدیم و برادروار تسلیت مىگویم
بخارا ۷۳-۷۲ ، مهر- دی ۱۳۸۸
17 Comments
armin ebrahiman
من بیمار دکتر محمد علی مبر بودم که دستان شفا بخشش مرا نجات داد …………….بعد از شنیدن خبر درگذشت جناب آقای دکتر تنها به این اندیشیدم که آیا نسل بعد ما هم شاهد پزشکانی بزرگ ………دلسوز……مهربان……..و دانشمند همچون دکتر میر خواهند بود
روحش شاد و یادش گرامی
افسانه
مادرم توسط احمد میر جراحی شد . آقای دکتر محمد میر هم ناظر بودند واقعا دستان این آقا شفا بخش بود الان هم اقای احمد میر هم بسیار دکتر با سواد ی هستن و واقعا بهشون افتخار میکنیم مستدام باشند و روح محمد میر هم شاد باشه
مهندس مير
پسرم محمد علی میر و دانش آموز است آرزو دارم مثل هم نام خود خدمتگزار مردم باشد.
مهندس علي مير
باسلام به روح بزرگ و مقدس دکتر میر
فرزند من نیز به نام محمد علی میر به یاری خداوند بزرگ ادامه دهنده و پیرو کوچکی در راه دکتر خواهد بود.
فقط می توان گفت که دکتر عزیز هم نام تو وهم راه تو ادامه دارد.
شادی روح پاکش
الهام منصوری
سلام و عرض تسلیت به روح دکتر میر عزیز دکتری که شاید دیگر ایران به خودش نبیند.من در سال ۷۷ جراحی سختی داشتم که به حول و قوه الهی و با دستان سبک و شفابخش این دو برادر نازنین شفا پیدا کردم . عملی که می تواند صدای مرا عوض کند و از حالت دخترانه به حالتی زمخت و خشن تبدیل کند ، اما دستان ظریف و پاک این دو دو برادر چنان عمل ظریفی را انجام دادند که تا الان خودمم هم باورم نمی شود که اصن عملی در کار بوده یا نه . الان ۳۳ سال دارم و امروز خبر را شنیدم چقد دلم می خواست که سر مزار این برادر نازنین بودم . امروز صب غمی بر دلم نشست ولی میدانم که دکتر عزیزم بهترین دنیا را برای خود ساختند و در آنجا پادشاهی می کنند ، کارتی به هدیه از ایشان دارم که دست خط نازنینشان یادآور مهر و محبت ایشان به مریضانشان می باشد . کاش که قطعه خاکسپاری این عزیز را می دانستم . حداقل جهت عرض ارادت به نزدشان می رفتم هر چند می دانم که یاد و خاطرشان برای ابد در قلبم زنده است و از همین جا دعای خیرم را نثار روح بزرگ ایشان می کنم .
سارا
با سلام
من روزی مریض آقای دکتر احمد میر بودم و پیش ایشون عمل کردم و از عمل خود و کار جناب آقای دکتر بسیار راضی هستم. دکتر میر پزشکی بسیار بسیار خوش برخورد هستند و من هیچ وقت روز هایی رو که برای دوران عملم با ایشون و دکتر ناصری مهربان گذروندم هیچ وقت فراموش نخواهم کرد. دکتر میر عزیز امیدوارم همیشه موفق باشید.
سارا
میدونم که خیلیییییی دیره ولی منم به جناب اقای دکتر احمد میر که یادگاری ماندگار از پدر و عمویشان هستند. تسلیت میگویم و امیدوارم که صد ها سال زنده و سربلند باشند دکتر احمد میر.
نازنین
پزشکی که در تمامی دنیا نمونه ندارد دکتر احمد میر است که آوازه ی پرشور او در تمامی شهر پیچیده است.
بهاره
دکتر احمد میر پزشکی بسیار بسیار خوش برخورد هستند و در دنیا نمونه ندارند. من روزی پیش ایشون عمل کردم و به هیچ عنوان خاطرات دوران عمل خود را با دکتر میر عزیز فراموش نخواهم کرد . ایشون پزشکی بسیار با ادب ، با شخصیت ، مهربان ، خوش برخورد ، با نظم و با محبت هستند. من تا به حال پزشکی با چنین صفات پسندیده ندیده بودم. امیدوارم همیشه سربلند و موفق باشند و من دوباره بتونم ایشون رو ببینم .
لاله
اصلا هم اینطور نیست اقای کیا رستمی سال ها سرطان داشته و قسمتش مرگ بوده چه ربطی به دکترش داره . جناب آقای دکتر احمد میر پزشکی بسیار بسیار با وجدان هستند ایشون با تمام وجود به همه ی بیماراشون اهمیت میدهند و براشون فرقی نداره که بیمارشون شهرتی داره یا نه . دکتر میر پزشکی هستند که در تمامی دنیا نمونه ندارند .
روم
دکتر میر دلسوز بیماران و بسیار مهربان هستند و در کار خود حاذق وبسیار حرفه اى هستندکه هیچ پزشک دیگرى را مثل ایشان نمى شناسم
پرويز حيدري
دکتر احمد میر پزشک حاذق وتوانمندی است إینان سرمایه های کشورمان هستند پس نباید بی انصافی کرد می دانم هرکاری که میشد برای مداوای مرحوم انجام داده خداوند به ایشان سلامتی وبه ان مرحوم أرامش أبدی عطا کند
محسن ریگی
روحشان و یادشان گرامی باد
ايرج امين
درود بر شما
نسلی که زاده و برخاسته دوران طلایی تجدد و تمدن رو به صعود جامعه ایرانی بودند و بالطبع در معنای واقعی خانواده بالیده و بزرگ شدند، دیگر بخواب بوجود آیند.!
بدیهی است که برادران میراز این نسل بودند وتربیت اکتسابی و نیز اصالت خانوادگی باعث بوجود آمدن گوهرهای ناب و یگانه ای شدکه به جامعه پزشکی این مملکت اهدا شد.
اما که در بلبشوی هیاهوهای ژورنالیستی خاص جامعه ی سقوط کرده در ورطه ی بی اخلاقی و تازه بدوران رسیدگی !
که خزف ها به کلی جای صدف ها را گرفته است،ارزش ها جای خود را به اظهارات سطحی و بی مایه ای داده است که هدفش از بیخ وبن کندن هرچه اصالت است و اخلاق!!
نه از ارزش و اهمیت دکتر میرها کاسته خواهد شد و نه از بهای کیارستمی فقید!
نیمه پر لیوان را ببینیم.
Mansoureh hosseini
مرحوم دکتر محمد على میر دکتر اینجانب بودند، وبعد از ایشان دکتر احمد میر همچنان دکتر من هستن،ومن افتخار دارم از این بابت گاه ما مردم حق ناشناسى میشویم ،کمى بخودمان بیاییم
ریحانه
جناب آقای دکتر احمد میر من روزی پیشت عمل کردم و شاهد رفتار زیبا و پسندیده ی خودت و دستیارت بودم دستیاری به اسم دکتر امیر حسین ناصری که توی همه ی عمر کسی رو مثل اون ندیدم. من توی دوران عملم از شما و دکتر ناصری عزیز خیلی چیز ها دیدم و فهمیدم و یاد گرفتم چیزایی مثل محبت ، خوبی ، صداقت ، مهربونی ، وجدان ، خوش برخوردی ، من توی تمام دوران عملم جز خوبی ازتون هیچی ندیدم یعنی جز خوبی بدی نکردید که من بخوام ببینم. میدونم با ماجراهای پیش اومده مرگ کیا رستمی همه با نگاهی با قضاوت به این مسئله نگاه میکنند اما ما همه میدونیم که شما جناب آقای دکتر احمد میر و دستیار عزیزتون جناب آقای دکتر امیر حسین ناصری از بهترین پزشک ها هستید و با قلب مهربون و بزرگی که دارید همیشه بهترین باقی میمانید. من از صمیم قلب برای هردوتون ارزوی سلامتی و موفقیت و پیروزی و سربلندی دارم.
آتوسا
دکتر میر عزیز روزت مبارک . من امروز رو به تو که بهترین پزشک روی زمین هستی تبریک میگم و امیدوارم سالیان سال زنده و سلامت باشید.