گروه فشار اسرائيل و سياست خارجى آمريكا جان جى. مى‏ير شاير / استيون اِم. والت / رضا كامشاد

نشر فرزان روز  : 590 صفحه وزيرى‏

چاپ اول : شهريور 1388

اين كتاب، كتابى است پرمطلب و پرملاط. مؤلف اول جان جى. مى‏يرشايمر سياست‏پژوه در دانشگاه شيكاگو، و همكار او در تأليف اين اثر استفن ام. والت استاد امور بين‏الملل در مدرسه عالى سياسى جان اف. كندى در دانشگاه هاروارد است. در سال 2006م مقاله‏اى جنجال‏برانگيز و افشاگر نوشتند كه در مجله نقد كتاب لندن به چاپ رساندند و جانِ كلامشان اين بود كه حمايت بى قيد و شرط و بى حد و حصر آمريكا از اسرائيل، كه در تشكيل و تشكّل سازمان‏هاى حمايتگرى چون «كميته امور اجتماعى اسرائيل در آمريكا» جلوه‏گر شده، هم به منافع و مصالح آمريكا و هم اسرائيل صدمه شديد وارد مى‏سازد.

در چنين زمينه‏اى است كه مباحثات تند و تلخى كه تا اين حد سابقه نداشته با وارد كردن اتهام يهودستيزى به مؤلفان اين كتاب از سوى درشوويتس Dershowitz – استاد حقوق دانشگاه هاروارد، و آبراهام اچ. فوكسمن Foxman .H .A – مدير ملى سازمان مبارزه با بدنام‏سازى، كه از زمره همان سازمان‏هاى دست‏پرورده آمريكاست – جريان يافته است.

اما كتاب حاضر (گروه فشار اسرائيل…) كه به تعبيرى روايت گسترش‏يافته‏تر و تفصيلى‏تر آن مقاله است، نتوانسته است آبها را از آسياب بيندازد و آرامش برقرار سازد. مؤلفان از حضور در لااقل يك دانشگاه و چندين مركز فرهنگى براى بحث پيرامون مسائل اين كتاب، ممنوع شده‏اند و آماج گردبادى از انتقاد و سوءتفاهم قرار گرفته‏اند. اگر قصدشان اين بوده كه جنگى مطبوعاتى و تمام‏عيار برپا كنند، در نيّت خود موفق شده‏اند.

آقايان مى‏يرشايمر و والت، با متانت، سنجيدگى، و با اذعان به تندروى‏هاى اسرائيل، مسئله را براى طرح‏ريزى خطمشى سياسى خاورميانه‏اى كه بيرحمانه واقع‏بينانه باشد، آماده مى‏كنند. طبق اين نگرش اسرائيل چيزى بيش از يك كشور در جغرافياى خاورميانه نخواهد بود. در اين صورت در موارد و مناسباتى كه منافع اسرائيل با منافع آمريكا همسو باشد مى‏تواند بر روى حمايت آمريكا حساب كند والاّ فلا. مؤلفان مى‏گويند آنچه آمريكايى‏ها نمى‏توانند دريابند اين واقعيت است كه در اغلب اوقات منافع دو كشور با هم تعارض دارند.

مؤلفان علت اين ناتوانى را اين‏گونه به سادگى توضيح مى‏دهند: گروه فشار و حامى‏طلبى اسرائيل واقعيت را خوب درك كرده است كه ماجرا از اين قرار است: همكارى نزديك با اعضاى كنگره آمريكا، سازمان‏هاى سياست‏ساز ظاهراً مردمى، و نشريات عقيده‏سنجى، گروه‏هاى نيرومند و ثروتمندى چون كميته آمريكايىِ امور عامه اسرائيل، كميته يهودى آمريكايى، همراه و همسو با ده – دوازده كميته سياسى ديگر به دوام و رواج اين افسانه دامن مى‏زنند كه اسرائيل كشورى است تك‏افتاده، و در محاصره دشمنان، و نيازمند حمايت همه‏جانبه و بيدريغ مالى و نظامى آمريكا.

اين گروه فشارِ حمايت‏طلب در خفّه و خاموش كردن هرگونه بحث و ساز و نواى مخالف، پيش از آنكه درگيرد، مهارت شگرفى دارد. حال چه مسئله درباره سقط جنين باشد، چه درباره كنترل تسليحات، چه هر انديشه و اقدام مشكوك، چه حقوق همجنسبازان، چه محيط زيست، چه خط و مشى تجارت، چه بهداشت، چه مهاجرت، يا رفاه، همواره آغاز يا مهار آن در دست كاخ سفيدنشينان است. هرجا كه پاى منافع اسرائيل در ميان باشد منتقدان تواناى صاحبنظر، خاموشى پيشه مى‏كنند، و اصولاً به‏ندرت بحثى درمى‏گيرد.

مؤلفان مى‏گويند هيچ پنهانكارى و پرده‏پوشى در اين كار وجود ندارد. اين گروه بالصراحه يك گروه ذينفع نيرومند و متشكل از يهوديان و غيريهوديان است كه هدف اعلام‏شده آن اين است تا كاروبار اسرائيل را در آمريكا به هر قيمت پيش ببرد و به شيوه‏هايى كه اعضاى آن معتقدند به سود اسرائيل هست و خواهد بود بر سياست خارجى آمريكا اثر بگذارند.

مسئله اين است كه اسرائيل در پايان جنگ سرد جهانى، و پس‏راندگى اخلاقى‏اش در مناسباتش با فلسطينيان، و اخيراً لبنانى‏ها، تبديل به گروه فشار راهبردى گرديده است. حمايت بى‏محاباى آمريكا از نزديكترين متحدش در خاورميانه، هم به حيثيت و اعتبار او در جهان عرب صدمه زده، هم مانعى در جست‏وجوى راه‏حل براى مسئله فلسطين ايجاد كرده، و هم در نهايت موقعيت بين‏المللى آمريكا را ضعيف‏تر و خطيرتر ساخته است.

مؤلفان با خونسردى علمى خاصى ادعانامه‏اى كوتاه و مؤثر عليه سياست خارجى و داخلى اسرائيل، و نيز عليه دولت اسرائيل صادر كرده‏اند. اينان دولتى مجازى، و هنوز قبولى عام جهانى نيافته را كه در عين حال حمله را بهترين دفاع براى موجوديت خود مى‏داند توصيف مى‏كنند كه از توبره و آخور آمريكا قوت و غذا مى‏گيرد و همواره چوب لاى چرخ صلح مى‏گذارد، و با احساس مصونيت و فرار از مكافات، همواره همسايگانش را مى‏هراساند و آرمان‏هاى ملى فلسطينيان را در هم مى‏كوبد، و هروقت كه فرصت باشد دست عسل‏آلود حامى بزرگش را گاز مى‏گيرد.

گروه فشار اسرائيل همواره پنهانكار است، و با آمريكا سر و سرّ دارد، و در راه خطير جلب حمايت از رئيس‏جمهورى تا رئيس‏جمهور بعدى سياست «از اين ستون به آن ستون فرج» را غنيمت مى‏شمارد. مؤلفان بر آنند كه بدون اعمال فشار شديد گروه فشار اسرائيل، آمريكا خود را گرفتار جنگ در عراق نمى‏كرد.

اغلب خوانندگان آمريكايى در برابر اين‏گونه شخصيت‏پردازى مؤلفان از اسرائيل، موضع مى‏گيرند و حسّاسيت نشان مى‏دهند. ولى نويسندگان اين واكنش را امرى طبيعى، حاصل تصويرپردازى سراپا دروغين و جعلى ساخته و پرداخته گروه(هاى) فشار اسرائيل در طى سالها از اسرائيل و تاريخش مى‏دانند. در نتيجه آمريكايى‏ها كاملاً تفسير و تعبير غلط از مسئله فلسطين دارند و نمى‏توانند سياستى فعال پيش بگيرند، كه يك قدم از اسرائيل فاصله بگيرد و يك قدم از سر انصاف به جانب فلسطينيان نزديك شود.

مؤلفان در چندين و چند مناسبت گفته‏اند كه اعتقاد دارند كه اسرائيل اخلاقاً و قانوناً حق بقا دارد، ولى تحت تأثير كلى كتاب، احساس مى‏شود كه اين حق به نخى بند است. على‏الاصول آنان از ايالات متحده مى‏خواهند كه اينهمه جانبدارانه به اسرائيل نزديك نشود و كمابيش به خط مشى آمريكا در سال‏هاى پيش از جنگ 1967 نزديك شود. در آن موقعيت و ايام آمريكا مى‏كوشيد موضع ميانه‏اى بين اسرائيل و همسايگان عربش داشته باشد. جاى شگفتى است كه مؤلفان از منافع افسانه‏اى كه تصور مى‏شد اتخاذ اين مشى در دهه 1950 و 1960 به بار آورده سخنى نمى‏گويند.

از سوى ديگر غريب و بعيد مى‏نمايد كه كتابى اين‏چنين خونسرد، چنين شور و التهابى برپا كند. اغلب بحث و برهان‏هاى مؤلفان، آشنا و بر همگان معلوم است. و اينكه بگويند اغلب سازمان‏هاى بزرگ يهودى، بيش از انتظار يهوديان آمريكا، علاقه به سختگيرى در فى‏المثل يافتن چاره مرضى‏الطرفين در مسئله فلسطين، جنگ عراق، يا قرارگاه‏هاى نوار غربى دارند، به‏ندرت اعتراض مهمى برمى‏انگيزد. نويسندگان اين كتاب هنگامى كه از اتخاذ نقش سازنده‏تر و خلّاقانه‏تر از سوى آمريكا در مذاكرات صلح، سخن مى‏گويند، موضع خودشان هم عميقاً صلح‏آميز و قابل دفاع است.

در مجموع، لحن خصمانه در برابر اسرائيل، و اين تأثير اغماض‏ناپذير كه واقع‏گرايى سرسختانه سياسى هم تكيه بر نوعى خيالبافى يا آرمانگرائى خاص خود دارد، از اختصاصات منحصر به فرد اين كتاب است. اسرائيل به سادگى، برخلاف امثال انگليس و آمريكا، صرفاً و به سادگى كشورى در ميان بسيارى كشورها نيست. آمريكاييان پيوندهاى مستحكم تاريخى، دينى، فرهنگى، و البته عاطفى با يهوديان دارند، كه مؤلفان آنها را قبول دارند، ولى يك‏دستى مى‏گيرند.

همچنين، به نظر مى‏رسد چنين احساس مى‏كنند اگر اسرائيل و گروه فشارش كوتاه بيايند، بيابان تبديل به گلستان خواهد شد. كنار آمدن صلح‏آميز با سوريه، مستلزم سختگيرى به حزب‏الله و حماس است. دير يا زود دولت فلسطينى قدرت خواهد گرفت، و القاعده يكى از دستاويزها و بهانه‏ى اصلى‏اش را از دست خواهد داد. مؤلفان اين انديشه را عجالتاً از ذهن خود دور داشته‏اند كه تروريسم القاعده‏وار، چه بسا دستاويزهاى ديگرى براى بقاى موضوعيت خويش دست و پا كند. از سوى ديگر ايران هم حضور دارد، ولى مؤلفان بر آنند كه هيچ‏كس از ايرانى كه سلاح‏هاى اتمى دارد، خطر و ضررى نخواهد ديد. چرا كه سلاح اتمى، ارزش عملى / نظامى ندارد، بلكه ارزش سياسى و مذاكراتى دارد. اين سخن و موضع جمهورى اسلامى هم واقع‏گرايانه است كه يا اسرائيل هم بايد خلع‏سلاح اتمى شود، يا ايران هم از انرژى صلح‏آميز هسته‏اى برخوردار باشد.

مؤلفان مى‏نويسند اميدواريم ايالات متحده با اسرائيل نه به عنوان تافته جدا بافته، بلكه همچون كشورى عادى رفتار كند، و حداكثر اگر هم با آن كشور همراهى‏هايى مى‏كند، همانند و در حد همراهى‏هايى باشد كه با ديگر كشورها دارد. ولى اين آرزو عملى نيست و آمريكا چنين مشى و سياستى در پيش نخواهد گرفت. واقعيت چنين مى‏گويد، اما واقع‏گرايى همان اميد و آرمان ماست.

اين كتاب درست در ايامى منتشر مى‏گردد، كه اسرائيل شصتمين سالگرد تأسيس و فلسطينيان شصتمين سال مقاومت و حماسه‏آفرينى‏هاى خود را گرامى مى‏دارند. روشنى و روشنگرى‏هاى اين كتاب در ميان همه آثارى كه به صورت تأليف يا ترجمه به فارسى داريم، ممتاز است.

* در نگارش اين گفتار از نقد نيويورك تايمز درباره همين كتاب استفاده شده است. ب.خ

(بخارا 73-72، مهر ـ دی 1388)