مرثیه خوان دل دیوانه … / کاوه گوهرین

حرير آرزو

(گزيده شعرهاى حسن نيك‏بخت)

ناشر : فراديدنگار، 1388

104 ص، 2500 تومان‏

حسن نيك‏بخت دعوى شاعرى ندارد و به‏مصداق:

شاعر نيم و شعر ندانم كه چه باشد

من مرثيه‏خوان دل ديوانه‏ى خويش‏ام‏

آنچه را كه در دل دارد بركاغذ نقش مى‏زند. حتى اگر او را متهم كنند كه شاگرد مكتب «ابراهيم صهبا» است. به‏روزگار جوانى وقتى هجو ابراهيم صهبا از زبان فروغ را در شعر «اى مرز پرگهر» مى‏خوانديم و يا صحنه‏اى را كه ابراهيم گلستان در فيلم به‏ياد ماندنى «اسرار گنج دره جنى» با حضور صهبا آفريده است مى‏ديديم كلى قهقهه سر مى‏داديم. امروز كه بازخوانى مى‏كنيم بعضى سروده‏هاى صهبا را مى‏دانيم كه چه استادى بوده اين مرد و چه ذهن سرشارى داشته است و متر و معيارمان فرق مى‏كند و يقين مى‏كنيم (تو را اى كهن‏بوم و بر دوست دارم) اخوان هيچ كم از آخر شاهنامه ندارد.

بارى از حسن نيك‏بخت مى‏گفتم و گزيده شعرهايش كه حاوى غزل و مثنوى و ترانه و رباعى است. او دعوى شاعرى ندارد اما شعر را مى‏شناسد على‏الخصوص كه دعوى سپيدخوانى و بازى زبانى و شعر پُست مدرن گفتن هم ندارد. هرحادثه‏اى كه ذهن او را مشغول كند نظم پيدا مى‏كند و بركاغذ مى‏نشيند؛ شايد زلزله‏ى بم باشد و يا ديدار دوستى همچون باستانى پاريزى كه در مثنوى طنزى به‏وزن «عارف‏نامه»ى ايرج ميرزا مى‏گويد:

بيا گويم برايت داستانى‏

ز استاد عزيزم باستانى‏

ز پاريز است اين مرد نكونام‏

كه تا پاريس هم رفته از او نام   (ص 73)

و يا غوغاى سحرخيزى، (ص 34) با مطلع:

باز آذر شد و اين خش‏خش پاييزى‏ها

فصل بى‏برگى و عريانى تبريزى‏ها

سوگسرودى است در رثاى زنده‏يادان مختارى و پوينده كه بسيار اثرگذار است و همچنين است شعرى با عنوان «بايد صبر كرد؟» (ص 63) كه در عين به‏دست دادن تصاويرى سياه از اوضاع زمانه، رسيدن صبحى قريب را نويد مى‏دهد:

شب چه طولانى است، بايد صبر كرد؟

خنده زندانى است، بايد صبر كرد؟

اشك‏ها برگونه‏ها ماسيده است‏

گريه پنهانى است، بايد صبر كرد؟

در انتهاى كتاب و بخش ترانه‏ها، ترانه‏ى «مادر مهربون»، گويا در آن سوى آب‏ها خوانده شده و كليپى هم دارد. اما من «سرودى براى بچه‏هاى كار» را دوست‏تر مى‏دارم چون با زبانى زلال و ساده كه بعضى شعرهاى «عباس يمينى شريف» را به‏خاطر مى‏آورد حديث نفس كودكان رنج است و كار. و آرزوها و آمال آنان را نقش مى‏زند.

«حرير آرزو»، نخستين اثر چاپ شده «حسن نيك‏بخت» در زمينه شعر و به‏صورت كتاب است و بى‏شك مانند هراثر اولى، ضعف‏ها و كاستى‏هايى هم دارد اما هرچه هست بى‏هيچ ادعا، آثارى را به‏خواننده شعرشناس عرضه مى‏كند كه در گوشه دل او خواهد نشست و هرگز رنج و بيزارى از خواندن مثلاً شعرهاى پُست مدرنيستى بعضى مدعيان و متشاعران را ارزانى نخواهد داشت. شعرهاى اين مجموعه بسيار ساده و روان و سهل و ممتنع‏اند و صميميت مستتر در آن خواننده را غافلگير مى‏كند و همه اينها سبب خواهد شد كه «حسن نيك‏بخت» زين پس با احساس مسئوليت و وسواس بيشترى در وادى شعر گام بردارد.

چنين باد…

بخارا 71، خرداد ـ شهریور 1388