سیری در زندگی و آثار ایرج میرزا
بکوشش : علی دهباشی
چاپ اول : ۱۳۸۷
نشر اختران ـ ۴۸۸ صفحه
کتاب سرگذشت و آثار ایرج میرزا مجموعهای است از مقالات و اشعاری که برخی از دوستداران ایرج به مناسبتهایی درباره او نوشتهاند.
ایرج یکی از بهترین و هشیارترین گویندگانی است که در معاصرین او سراغ داریم. طرز بیانی که در آثار او میخوانیم به خواننده یک هشیاری و آگاهی خاصی میدهد از این رو او را در زمینه کار خود در یکصد و پنجاه سال گذشته در میان همعصران خود بیمانند نشان میدهد. در آثاری که دوستان او در رثاء او بهوجود آوردهاند به خوبی درجه علاقه دوستانش را به او میتوان شناخت. استاد بهار دو قطعه زیبا در رثاء ایرج ساخته که هر دو قطعه در حال و هوای سخن خود ایرج است، به همان سادگی و روانی کلام ایرج.
ایرجا رفتی و اشعار تو ماند کوچ کردی تو و آثار تو ماند
چون کند قافله کوچ از صحرا آتشی مینهد از خویش به جا
بار بستی تو ز سرمنزل من آتشت ماند ولی در دل من
بعد عمری دل یاران بردن دل ما سوختی از این مردن
چون کبوتر بچهی پروازی برگشودی پر و کردی بازی
اوج بگرفتی و بال افشاندی ناگهان رفتی و بالا ماندی
روح پاک تو گذشت از افلاک تن زار تو فروخفت به خاک
قلم شاعری از کار افتاد ادبیات ز مقدار افتاد
در عزای تو قلم خون بگریست نتوان گفت که او چون بگریست
بی تو رندی و نظربازی مرد راستی سعدی شیرازی مرد
استاد بهار به طرز زیبایی ایرج را شناسانده است. هیچ تکهای را در شناخت ایرج فروگذار نکرده است. اگر با دقت دو قطعه استاد بهار را خواننده مطالعه کند درمییابد که استاد در هر بیتی یکی از صفات برجسته ایرج را بیان کرده است. و نیز استاد در قطعه دیگرش که در سلاست کمنظیر است، در مرگ ایرج سروده است که :
سکته کرد و مرد ایرج میرزا قلب ما افسرد ایرج میرزا
بود مانند می صاف طهور خالی از هر دُرّد ایرج میرزا
ای دریغا کانچه ره آورد بود رفت و با خود برد ایرج میرزا
سیری در زندگی و آثار ایرج میرزا یکی دیگر از کارهای کوشنده توانا آقای علی دهباشی مدیر مجله ارجمند بخارا است که بعد از مدتی چشم انتظاری اخیراً به بازار نشر راه یافته است. در این کتاب سی و شش نوشته و مقاله درباره ایرج به همراه شش قطعه منظوم در رثای او آمده است. از مقالات خوب این اثر مقالهای است از نادر نادرپور که نکات تازهای درباره شناخت ایرج و آثار منظوم او دارد. جایی در این نوشته اشاره میکند:
«آشکار است که در این گفتار قصد مقایسه این دو سخنور بزرگ (یعنی استاد بهار و ایرج) در میان نیست اما جبر تاریخ با تقدیر این دو دوست نزدیک را شاید به رغم میل خودشان روبروی یکدیگر نشانده است. بهار واپسین سخنور بزرگ سنتگرای است و ایرج نخستین شاعر بزرگ بدعتگذار، بهار سخنوری است که کلامی ادیبانه دارد و ایرج شاعری است که الفاظ عامیانه به کار میبرد. در شعر بهار لفظ بر معنی میچربد و در شعر ایرج معنی بر لفظ. در طبع بهار حماسه راه بر طنز و تغزل میبندد و در طبع ایرج طنز بر تغزل میآمیزد و از حماسه میپرهیزد. بهار شاعری سیاسی است و ایرج شاعری اجتماعی و میان این دو فرق است.»
ایرج با اینکه زبان محاوره او در اطراف طنز دور میزد اما در درون آشفتگی خاطر و خیال دارد. در مقدمه عارفنانه میگوید:
دلم زین عمر بیحاصل سرآمد که ریش عمر هم کمکم درآمد
گهی دندان به درد آید گهی چشم زمانی معده میآید سر خشم
فزاید چین عارض هر دقیقه نشیند داغ صد غم بر شقیقه
در ایام جوانی بُد دلم ریش که میروید چرا بر عارضم ریش
کنون هر لحظه دلریش و پریشم که میریزد چرا از گونه ریشم
ببند ایرج از این گفتار غم دم که گریان میکنی خواننده را هم
گرفتم یک دو روزی زود مردی چرا سوق کلام از یاد بردی
علاوه بر مقاله بسیار ارزنده نادر نادرپور جا داشت نخست به شرح احوالی که زندهیاد دکتر محمد جعفر محجوب درباره ایرج نوشته اشاره میکردم. دکتر محجوب چندین کار ارزنده درباره شعرا و نویسندگان اخیر ایران انجام داد که همه و همه ماندگار و ارزنده است. مانند شرح احوال ایرج، شرح احوال قاآنی شیرازی، شرح احوال نویسنده هزار و یک شب که واقعاً قلم توانای او هزار و یک شب و نام نویسنده آن را جاودانی کرد. دکترمحجوب مقالهای در انتقاد از کتاب صادق هدایت نوشت و محسنات و کجبرداریهایی را که دیگران درباره آثار هدایت انجام داده بودند به خوبی بازشناسانده است. دکتر محجوب آورده است:
«در هنگام بررسی سبک شعر هر شاعر و خاصه تحقیق در ویژگی لفظی آن، یکی از مباحث نیز بررسی صنایع بدیعی لفظی است. در این باب مثالی چند از هر صنعت لفظی از دیوان شاعر استخراج میکنند و در ذیل نام آن صنعت را میآورند. این کار که شاید در مقام بررسی سبک شاعران متقدم کاری لازم باشد، در مقام بررسی سبک شاعری معاصر مانند ایرج چندان ضروری به نظر نرسید، چه هر خواننده خود میتواند (اگر علاقهمند به یافتن نمونههای صنایع لفظی باشد)».
اگر بخواهم دنباله سخن نادرپور را بیاورم سخن به درازا میکشد. از آثار زیبای دیگری که در این کتاب آمده شعر زیبای وحید دستگردی است که از استادان و گویندگان معروفی است که به ایرج علاقمند بوده است. مکاتبهای میان ایرج و وحید به چاپ رسیده که چند بیت آن را در زیر ملاحظه میفرمایید. استاد وحید در مرگ ایرج گفته است که :
زود صورت در نقاب خاک پنهان ساختی از جهانِ جسم جا در عالم جان ساختی
بود طبعت چشمهی آب حیاتِ جاودان زان به ظلمات لحد رخساره پنهان ساختی
بودی از آب و هوای ری چو خاقانی ملول ساز و برگ دوری ری دایم از آن ساختی
عاقبت بر زندگانی برگزیدی مرگ را سختی گیتی چنین بر خویش آسان ساختی
اگر بخواهم به یکایک مطالب این کتاب ارزنده بپردازم سخن از حوصله این مختصر بیرون است. در قطعهای که ایرج میرزا در جواب استاد وحید سروده است میگوید:
زمانه فرصت این حرفها به ما ندهد غمین مباش اگر نیستی به جان خرسند
بهر که درنگری چون من و تو دلتنگ است گمان مبر که بود کس در این جهان خرسند
من از روان خود آزردهام ولی مردم از اینکه هست فلان شعر من روان خرسند
این اثر همچون دیگر کارهای آقای دهباشی ارزنده است و خوب و شایسته تدوین گردیده. امید است ناظر انتشار دیگر کارهای آقای دهباشی باشیم.
بدان امید. والسلام