نمیدانم چه باید کرد با یاد ز رفت و آمدش ای وای و فریاد
چو بیدارم ز یادش سوگوارم به رویا مونس شوخی کن و شاد
اگر آید سراغم بیخبر یاد پریشان میشود بیخ و بن یاد
شراب وصل او اکسیر کمیاب برفت اکنون می و میخانه بر باد
* * *
به زندان سالها در بند بودم خردمندانه قفل و بند بگشاد
سمند آرزو گر خسته میشد روانم را توان تازه میداد
طنین خندهاش طعم عسل داشت دوای درد مجنون بود و فرهاد
تبسمباز و غمپرداز و طناز پریسائی، خرامان سرو آزاد
* * *
به دنیا ماندهام بیهوده تنها چنین بیهودگی ما را چرا داد؟
نگهبانان کوهستان اسرار! قرقبانان پردیس فرحزاد!
بگوئید این گوزن پیر و تنها کجا یابد نشان از جای صیاد
* * *
نهالی را که بانوی گل سرخ به دنیا کشت سبز و جاودان باد
گلی پرپر شده هنگام بهمن شود سیل گلاب و عطر، خرداد