اعتدال در تمام فصول( به یاد محمود عنایت)/ احمد اشرف/ ترجمه محسن محمودی

درباره حميد عنايت به مناسبت سالگرد تولدش‏

 حميد عنايت و برادر دوقلويش محمود در سال 1312 در خانواده‏اى اهل علم، در تهران ديده به جهان گشود و در سال 1361 بر اثر ايست قلبى، در حالى كه در هواپيما همراه با خانواده خود – آنا همسر نازنين و آمنه و هادى فرزندان دلبندش – به لندن بازمى‏گشت، درگذشت.

 هنگامى كه حميد 12 سال داشت، پدرش نيز بر اثر حمله قلبى فوت كرده بود. حميد غالباً از اين مسئله كه در سنين جوانى بميرد و فرزندانش نيز چون خود بدون پدر پرورش يابند، هراس داشت. اين هراس، تا واپسين دقايق حياتش با وى بود. اين تشويش بر كسى پنهان نبود. حميد در اين باره، همواره با فرزندانش درددل مى‏كرد. وى در آخرين نامه‏هايش بدين امر اشاره مى‏كند. فشار زندگى در غربت و دغدغه‏هاى هرج و مرج ديارش كه بر اين هراس كهنه مى‏افزود و همچون خوره روحش را مى‏خورد سرانجام به حياتش پايان داد.

 حميد در دانشكده حقوق و علوم سياسى و اقتصادى دانشگاه تهران تحصيل كرد. وى در سال 1334 ليسانسش را با رتبه اول به دست آورد و به مدت دو سال به عنوان مترجم در سفارت ژاپن در تهران مشغول به كار شد. وى با اندك پس‏اندازى براى ادامه تحصيل به انگلستان رفت. از سال 1335 تا 1341 در دانشكده اقتصاد دانشگاه لندن مشغول به تحصيل و تحقيق شد و به دريافت مدرك فوق‏ليسانس و دكترا در علوم سياسى نائل آمد. حميد سپس دو سال به صورت تمام وقت در BBC كار كرد و در خلال سال‏هاى 44 – 1334، در دانشگاه خارطوم به تدريس پرداخت. در سال 1345 به عنوان دانشيار رشته علوم سياسى در دانشگاه تهران برگزيده شد و سپس به مرتبه استادى كامل در اين رشته نائل آمد و مدير گروه آموزشى علوم سياسى نيز شد. وى در سال 1359 به عنوان مدرس تاريخ خاورميانه در دانشگاه آكسفورد Oxford (كالج سنت آنتونى) منصوب شد.

 حميد نويسنده‏اى توانا بود، به ادبيات فارسى عشق مى‏ورزيد و زبان‏شناس قابلى بود. وى كاملاً بر زبان انگليسى مسلط بود. عربى و فرانسه را به خوبى مى‏دانست، با زبان آلمانى آشنا بود تا حدى زبان پهلوى، و تا حدى زبان‏هاى روسى، ژاپنى و شمارى از ديگر زبان‏ها را مى‏دانست. وى مترجمى توانا در حوزه متون فلسفه و همچنين ادبيات و تاريخ بود. شادمانى وى از يافتن برابرهاى فارسى براى اصطلاحات زبان‏هاى ديگر و عشقش به اين زبان در گردهمايى كميته علوم انسانى فرهنگستان زبان ايران، كه در آن نيز عضو بود، كاملاً مشهود بود. حميد به اعتبار و شهرت در ترجمه متون مهم خارجى دست يافت. وى بر اين باور بود كه ترجمه به زبان فارسى يك هنر است؛ هنرى آفريننده. او ترجمه را در دوره دبيرستان با ترجمه داستان‏هاى كوتاه براى مجله هفتگى تهران مصور آغاز كرد. نخستين كتابى كه ترجمه كرد در سال 1333 به چاپ رسيد. اين كتاب شامل داستان‏هايى از برنارد شاو، جك لندن و گى دوموپاسان مى‏شد كه همگى آنها را از متن اصلى برگردانده بود. در سال بعد وى ترجمه سه آهنگساز رومن رولان را منتشر كرد.

 حميد در حالى كه هنوز در مدرسه اقتصاد لندن مشغول به تحصيل بود، ترجمه نوشتارهايى در علوم اجتماعى و فلسفه سياسى را آغاز كرد. نخستين اين آثار كتاب سياست ارسطو بود كه به سال 1364 منتشر شد. در ميان ترجمه‏هايى كه وى در اين دوره سامان داد مى‏توان به عقل در تاريخ و خدايگان و بنده اثر هگل اشاره كرد. سپس وى به نوشتن در باب سياست، فلسفه و فرهنگ پرداخت. پاره‏اى از مهمترين آثار وى عبارتند از: بنياد فلسفه سياسى در غرب (1970)، اسلام و سوسياليسم در مصر (1971)، سيرى در انديشه‏هاى سياسى غرب (1970). اين سه كتاب به فارسى و كتاب تفكر سياسى در اسلام معاصر را به زبان انگليسى به سال 1983 منتشر كرد. او مقالات متعددى در باب موضوعات اجتماعى و سياسى در مجلات علمى گوناگون منتشر كرد و همچنين در كنفرانس‏هاى علمى فراوانى در مورد ايران و ساير كشورها به سخنرانى پرداخت.

 حميد به سبب فهم ژرفش از فلسفه اسلامى، در يك گروه خاص مباحثه در باب تفكر اسلامى، كه از سال 1353 در روزهاى يك‏شنبه در منزل آيت‏الله مرتضى مطهرى برگزار مى‏شد، مشاركت داشت.

 حميد ويراستارى دقيق و توانا بود. او ويراستار انتشارات فرانكلين، نشر تكنولوژى دانشگاه شريف و انتشارات دانش نو بود. وى با انتشار آثار بسيار، خدمتى صادقانه به انديشمندان و به همه آنانى كه عاشق آموختن‏اند، انجام داد. او مى‏گفت «ويرايش در ايران مثل شستشوى بچه‏اى است كه در كثافت خود غوطه مى‏خورد» با اين همه وى با دقت و شكيبايى بسيار كتاب‏هاى فراوانى را ويرايش و منتشر كرد.

 حميد از عنفوان جوانى، در همه امور، مردى ميانه‏رو بود. ميانه‏روى و اعتدال در تمام ساحت‏هاى حياتش سارى بود، از سياست تا رفاقت، از امور دانشجويان تا امور ويراستن. براى نمونه در نوشتن، كه از برجسته‏ترين توانايى‏هايش بود، همواره در به كار بردن اصطلاحات عربى، خارجى و پارسى سره جانب اعتدال را نگاه مى‏داشت. در فرهنگستان، در عين حال كه براى اصطلاحات جديد به دنبال برابرهايى از زبان پارسى درى مى‏گشت، اما از افراط در اين الگو اجتناب مى‏كرد. و همچنين از افراط در زدودن عبارات عربى از زبان پارسى اجتناب مى‏كرد. او با اين رويكرد آرام و معتدل، مسئولان فرهنگستان را به عدم تندروى پند مى‏داد. حميد در باور و پندار سياسى، اينكه به جنبه‏هاى مختلف هر مسئله‏اى پى ببرد را به عنوان وظيفه روشنفكران مى‏دانست و بر اين باور بود كه از اين راه مى‏توان به تحول و تكامل جامعه مدد رساند.

 حميد عميقاً به آزادى بيان، قلم، گفت‏وگو و مباحثه اعتقاد داشت. وى بر اين باور بود كه تنها از اين راه است كه مى‏توان تأمل و تعقل منطقى را حكمفرما كرد. وى در يكى از نوشتارهاى خويش «روح علمى و شناخت حقيقت» كه توسط مجله راهنماى كتاب در سال 1348 به چاپ رسيد، مى‏گويد شرط نخستين روح علمى، بسط ذهن مستقل است؛ [ذهنى‏] رها از عصبيت ايدئولوژيك و ايده‏هاى جزمى، اما ذهن مستقل زمانى رشد مى‏كند كه آزادى تفكر پذيرفته شود. شناخت ژرف تمدن اسلام و غرب براى حميد، با احترام عميق وى به تعادل و توازن همراه بود.

 وى در خلال دوره‏اى كه در خارج از كشور تدريس مى‏كرد، عميقاً بر مطالعه تمدن اسلام و غرب و ارتباط بين اين دو در دوران مدرن تأكيد مى‏ورزيد. نوشته‏ها و ترجمه‏هايش در خلال دو دهه پايانى حياتش بازتاب اين دل‏مشغولى او بود. اين امر به‏ويژه در مورد كتاب آخرش انديشه‏هاى سياسى در اسلام معاصر (1982) و كار ناتمامش «نهادهاى سياسى در اسلام» مشهود بود. حميد مردى خونگرم و خوش‏مشرب و بذله‏گو بود و از گذراندن اوقات فراغت با دوستانش لذت مى‏برد. وى دوستان فراوانى داشت؛ همچنان كه منتقدانش نيز اندك نبودند. اما همگان توفيقات علمى‏اش را ارج مى‏نهادند؛ حتى آنانى كه دشنامش مى‏دادند يا از باب «ذم شبيه به مدح» اندك تمجيدى از وى مى‏نمودند. من مدت مديدى از حميد بى‏خبر بودم. روزى شنيدن ترانه‏اى عاميانه، كه حميد آن را دوست مى‏داشت و زمزمه مى‏كرد، مرا به فكر وى انداخت. اين مطلب را براى همسرم بازگفتم. از آنجايى كه او نيز شب پيش خواب حميد را ديده بود بسيار نگران بود. روز بعد خبر آمد كه حميد رفت. روز اندوهبارى بود براى همه دوستانش و آنانى كه به دانش و نوشتارهاى وى ارج مى‏نهادند. مراسم يادبودش در خانقاه صفى‏عليشاه با حضور شمار زيادى از مردان و زنان اهل علم و ادب برگزار شد.

    منبع: Iranian Studies 16:L 91-94